(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده: من خود از کاربرانی هستم که با حضرتعالی اختلاف نظرهایی داشته ام، امّا به این واقعیّت نیز معترفم که شما کینه توز نیستید و این را در نهان هم گفته ام
أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيوبِي
بهترین دوست من کسی است که عیب مرا به من بگوید (امام صادق)
(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده: در مباحثه با شما، طرف مقابلتان خود را کاملاً تنها و بی دفاع می یابد و این هم تقصیر شخص شما نیست بلکه جوّ عمومی کافه چنین است. عدّه ای از دوستان بزرگوار ما، حضرتعالی را بی چون و چرا قبول دارند و عده ای دیگر از کاربران از مواجهه با شما در هراسند. زمانی که طرف شما در بحث، تشکر عده ای از جنابعالی و در مقابل تنهایی خود را می بیند، مسلّماً به این نتیجه می رسد که وصلۀ ناجور این جمع است.
در هر مباحثه این دیگران هستند که با خواندن مباحث مطرح شده ، خود پیش وجدان خود قضاوت میکنند که حق با چه کسی است. اظهار نظر شما در اینخصوص موید این مدعاست که هیچگاه حق با من نبوده و طرفداریهای چشم و گوش بسته دیگران از من ، حریفان را به انزوا برده است. فکر نکنید در این کافه در نظر همه دوستان ، من خیر مطلقم. اتفاقا بسیاری از دوستان در همین جمع رفتارهائی با شخص من دارند که نصیب گرگ بیان نیست.مثال میزنم:
1- اگر در حال حاضر یک دوست به دیگری امتیاز بدهد وی سریعا آنرا با دادن امتیاز جبران میکند اما اگر من به همین کاربر امتیازی دهم او را سنگین می آید که جبران احسان کند ...
2- همین دیروز وقتی یکی از کاربران محترم در کنار تعریف از دیگران از من هم نامی برده بود وقتی ذیل نوشته اش تشکر میکنم و بعد برای امتحان آن تشکر را برمیدارم می بینم که تعریفش را از من از متن نوشته اش پاک کرده است! آیا ما بخاطر تعریف دیگران از ما از آنها تعریف میکنیم که اگر تشکر نکنند یا حذف کنند مستحق تعریف نباشند؟! البته من تشکر خود را بعدا به ذیل همان نوشته برگرداندم چون به بزرگی خود همان کاربر معتقدم و نه تعریف یا عدم تعریفش از منصور. من نه به تعریف کسی بزرگ میشوم و نه با عدم تعریف و سکوت کسی کوچک ...
3- عده ای ذیل نوشته های من هیچگاه تشکر نمیزنند. حتی اگر در تاپیکی که خودشان ایجاد کرده اند مثنوی هفتاد من بنویسم و آنرا آباد کنم. بروید و از تک تک آنها چرایش را بپرسید. یک سوء تفاهم. گاهی یک سوء تفاهم چه کینه ها که نمی آفریند.حتی اگر بارها بشکل خصوصی عذرخواهی کرده باشم.
این سه مثال را زدم تا ببینید در همین کافه چه ذهنیت هائی در مورد من وجود دارد و همه آنها تعریف و تمجید نیست. در این گیرودار دوستان خوبی که همیشه فارغ از جناح بندیهای کافه بوده اند همیشه به من لطف داشته اند. همین گروه وقتی من پیامی کوتاه را در کافه درج میکنم می بینید که حتی از من تشکر هم نمیکنند و صرفا در ذیل نوشته های سنگین که روی آنها فکر شده است تشکر میزنند . اما گروه دوم که در تقابل با اینها هستند ذیل تمام نوشته های یکدیگر تشکر میزنند و کاری به ارزش نوشته یا محتوای آن ندارند که یک کلمه باشد یا یک کتاب. برای آنها نویسنده محبوبشان مهم است و نه شکل نوشته اش. این حقیقت نشان میدهد دوستان فهیم کافه که تعدادشان کم هم نیست عمدتا از گروه اندیشمند هستند و نه از گروهی که بعنوان یک همشهری دائما همدیگر را باد میزنند تا گرمیشان نشود. اتفاقا در مناظره من با بانوی گرامی ، شما دیدید که تشکرهای ذیل نوشته های ایشان بیشتر بود. خانمها معمولا هوای همدیگر را دارند و از سوی دیگر سیل کاربران محترم کرمانی در این کافه کم هم نیست و من در آنجا به نویسنده کتاب تاریخ دوبله که اتفاقا کرمانی هم بود خرده گرفتم. کسی چون بهزاد ستوده را بخاطر بیاورید که جر و بحث آن کتاب را راه انداختند و وقتی در پاسخ باز ماندند خود متواری شدند و مرا تنها گذاشتند. کسی که ادعا داشت هر صفحه آن کتاب 10 غلط دارد و بوغ برداشته بود و همه جا را پر کرده بود حتی یک غلط هم نتوانست از کتاب بنویسد و من با دستی پر آمده بودم که غلطهای آن کتاب را رو کنم که با یک واکنش عجیب از طرف بانو و دوستانشان مواجه شدم و یک انتقاد سازنده که میتوانست در نهایت به اصلاح کتاب بیانجامد را ناخواسته به قهقهرا بردند.
استدلال شما دراین خصوص که تشکر در یک مناظره میتواند به گوشه نشینی کسی از او تشکر نمیشود یا تعداد تشکرات از او کمتر است بیانجامد مصداق کلی ندارد اما با شما تا اندازه ای در اینخصوص موافقیم. از دیگران مثالی میزنم. شما مناظره بانوی گرامی مریم را با رامین-جلیلوند در اینجا ببینید :
http://cafeclassic4.ir/thread-68-post-14...l#pid14652
این کاربر گرامی که از عشاق واقعی دوبله در کافه بوده و هست در آنجا خود از اینکه عده ای در یک مناظره از دیگری طرفداری میکنند گله مند بود و از تمام کسانی که از رامین تشکر کرده بودند دل آزرده تر که نتیجه آن چنین جملاتی شد و پی آمد آن کم کاری و در نهایت محروم شدن کافه از نوشته های خوب او
من خیلی وقت است که در کافه نمی نویسم ،از واکنشهای منفی دوستان،از حمله های جانب دارانه شان،از اینکه انتظار دارند من هم مثل آنها فکر کنم و به من حمله میکنند،من یکی از افرادی هستم که به خاطر مطلبم در کافه نا سزا شنیدم در حضور همه و متعجب بودم از دوستانی که بر ناسزای دیگری تشکر میزدند.حرفهای مرا فیلتر نکنید .این حق هر عضو اینجاست که از درددلهای خود بگوید.
ایشان از کاربران فوق العاده کافه است و هر روز هم به کافه سر میزند و متعجبم از پیر کافه که سعی در بازگرداندن دوستان رفته دارند اما هرگز بفکر بازگرداندن مریم گرامی که از مفاخر کافه هستند تلاشی صورت نداده اند. ایشان از محققین دوبله هستند.
آیا شما از جان دوو یاد میکنید که غریبانه مدتی است در کافه نمی نویسد وگاه می آید و میرود؟! آیا میدانید ایشان چه کسی هستند؟ شاید راضی نباشند که در جمع بگویم ایشان چه کسی است ... آیا میدانید بانو پرشیا کجاست و چرا مدتهاست در کافه نمی نویسد؟ ... اینها را باید بازگرداند
اینکه کسی به ناسزا تشکر بزند یک اجحاف در حق طرف مقابل است (و میدانم که منظور شما این شکل از مناظرات است) اما اینکه در ذیل نوشته هائی که با استدلال تبیین میشود تشکری صورت پذیرد قبول بفرمائید بر این تشکرها حرجی نیست . عده ای با نظر این شخص موافقند و عده ای دیگر با نظر دیگری. مناظره من با بانو از این باب بود و کوچکترین توهینی نه از طرف ایشان صورت گرفت و نه من و بعنوان جامعه ای آزاد گلگی نکنید که چرا عده ای از او تشکر کردند و عده ای از من.
درخصوص دزیره یک جمله شوخی وار من ایشان را از کافه راند. نوشتم : حکایت زن با سن مانند حکایت جن با بسم الله است! و ایشان رنجیدند (من حتی ذیل نوشته هم نوشتم که محض مزاح بود و امیدوارم نرنجید). خانمها اصولا روحیات ظریفی دارند و در جمع هرگز نباید حتی با نوشته های آنها شوخی کرد. می بینید که در اینجا نه مناظره ای در کار بود و نه تشکری. ببینید و خود قضاوت کنید که آیا توجیه پذیر است که یک شوخی باعث شود یک کاربر خوب عطای کافه را به لقایش ببخشد؟ واقعا ظرفیت ما انسانها چقدر است؟
http://cafeclassic4.ir/thread-57-post-19...l#pid19043
دوست بزرگوار اکتورز ما زمانی به ساختن یک قصه ذهنی و خیالی از کاربران کافه همت گماشت و دیدید که برخی از دوستان حتی طاقت ذهنیت و خیالپردازی دیگران را هم نداشتند و قصه جالب وی معلق ماند
http://cafeclassic4.ir/thread-710-post-2...l#pid25989
(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:
اگزمانی پس از مباحثۀ آتشین شما با بانوی گرامی، و به تبع آن غیبت طولانی ایشان...
غیبت بانوی عزیز ربطی به مناظره ما نداشت . اخوی محترم و بزرگوار ایشان در کافه حضور دارند و نوشته های شما و سایر دوستان را میتوانند به ایشان انتقال دهند و خود ایشان را میتوانید دعوت کنید تا بیایند و بگویند آن مناظره در رفتنشان اصولا حتی 1 درصد تاثیر داشت یا خیر... بخاطر گل روی شما من همین الان از احوالات ایشان پرسیدم گفتند تابحال درگیر پایان نامه و ارائه آن بودم. اول شهریور ترجمه آن به زبان انگلیسی بپایان میرسد و تا اواخر شهریور با اتمام دفاع از آن در کافه خواهند بود (البته اصرار کردم که قولی بدهند که من پیش پیرمرد گرامی روسیاه نشوم) . اینهم خبر خوب برای شما و سایر دوستان
(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:
در آن زمان چند نفر گفتند ای کاش برای بازگشت سم اسپید تلاش کنی. امّا از وی هیچ ردّ و نشانی نبود. قریب به 9 ماه در جستجوی راهی بودم...
سام اسپید (مهران) از دوستان خوب ما در کافه بود. از علاقمندان و محققین خوب مبحث دوبله. سال قبل با ایشان بصورت تلفنی صحبت کردم و خواستار بازگشت ایشان به کافه شدم. گفتند کافه دیگر آن رنگ و بوی سابق را ندارد. کاربران تازه وارد هیچکدام به دوبله علاقه ندارند. آنها از سایر فارومها می آیند که صرفا حواشی سینما را در کافه تلنبار کنند . کافه دیگر رنگ و بوی دوبله را نمیدهد و من صرفا با دوبله خوشم... اما به هرحال قول دادند که برگردند که نکردند. شماره تماس ایشان را دارم و اگر مورد نیاز بود بفرمائید تا بشکل خصوصی تقدیم کنم. شاید صحبتهای شما موثر واقع شد.
(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده: قدمای این جمع بهتر از من می دانند که ارتقاء رتبۀ کاربری جناب سم اسپید و خانم رزا توقّع بیجایی نبود، اینها کسانی اند که یکی از پستهایشان با دهها پست بنده برابری می کند. امّا چه مانع تأیید آن از سوی بسیاری از دوستان بود، محلّ سؤال است؟ واقعاً مشکل شخص پیرمرد است که پای از گلیمش درازتر کرده و اگر هر کس غیر از او اینچنین می گفت، تأیید می شد؟ یا چه شد که آن همه شور و التهاب برای بازگشت اینها یکباره اطفاء گشته؟
گمانم این هم از سؤالات بی پاسخ این محفل است.
دوست گرامی پیرمرد عزیز
موجم اگر میروم گر نروم نیستم... اگر یک نظامی شهید شود یک درجه افتخاری به درجات قبلی او اضافه میشود. بطور مثال اگر سرگرد باشد بعد از شهادت به درجه سرهنگی ارتقا می یابد تا هم حقوق ماهیانه اش برای بازماندگان افزایش یابد هم خود شخص با مقامی رفیعتر در یادها بماند. دوستانی که ما را ترک کرده اند (به هر دلیل غیر از مرگ) در واقع احترام کافه و دوستانش را به نوعی در ذهن خود خدشه دار کرده اند. شما تاپیک گمشدگان را ورق بزنید تا ببنید امثال من و شما و همه دلسوختگان روز نیست که از آنها یادی نکنیم. آدم قدرنشاسی که دلش بحال من و شما نمیسوزد و خود را آفتابی نمیکند تا بر سر عقاید خودش بماند و دیده نشدن را بر دیده شدن ترجیح میدهد چه جای ارتقای ارزیابی و اعطای نمره دوباره؟! ارتقای درجات بخاطر نوشتن مقالات گرانبهاست نه در گوشه عزلت نشستن و چون غریبه ها مطالعه صفحات کافه. این نوآوری است که ارزش می آفریند. آنها بخاطر نوآوریهایشان تا زمانی که بودند امتیازات خود را گرفتند. نفس زندگی هم همینگونه است. انسانها تا زمانی که زنده هستند قادرند بر داشته ها و نداشته ها و کوله بار خود بیفزایند ، چه کس انبان کسی را که وجود ندارد پر میکند و این کار را ارزش میداند؟!...اگر هم کسی از این دوستان خدای ناکرده به رحمت ایزدی پیوسته و اطمینانی در اینخصوص هست بفرمائید تا کل کافه را بسیج کنیم نفر به نفر به او امتیاز دهند تا همچون یک نظامی شهید شده اقلا ارج و قربش با چنین تقدیرهائی بیش از پیش افزایش یابد و در یادها ماندگارتر شود... وقتی این دوستان بحمدلله هستند اما ما را قابل نمیدانند که ما را در دانش خود بیش از پیش سهیم کنند واقعا چه جای تشکر یا امتیاز!