تالار   کافه کلاسیک
گمشدگان و مفقودین کافه - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: اتاق بالای کافه (/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: قهوه خانه (/forumdisplay.php?fid=51)
+--- موضوع: گمشدگان و مفقودین کافه (/showthread.php?tid=285)


گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۶ صبح ۰۱:۲۸

اطلاعیه

صاحب عکس زیر با نام مسیو وردو در تاریخ 18 آبان از کافه خارج شده و دیگر مراجعت ننموده است.  از کسانی که اطلاعی از نامبرده در اختیار دارند تقاضا می شود که به ما اطلاع دهند و مژدگانی خوبی دریافت کنند. لازم به ذکر است که ایشان آخرین بار  در سواحل بندر بوشهر مشاهده شده که با یک قایق در حال دریانوردی بوده اند.

- رونوشت به جراید استان بوشهر و بندر جبل علی دُبی




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۸/۲۷ صبح ۰۹:۴۹

سلام سروان !

من ایشون رو دیدم ... ریک به ایشون گفت که یک عزیزی رو تا دم در خونش همراهی کنن و در عین حال تاکید کردن که فقط تا دم در  خونه همراهی کنن و زود برگردن !

اما ظاهرا دوست عزیزمون مسیو وردو به تاکید ریکی عزیز توجه نداشتن ... پیشنهاد میکنم این مساله در بخش منکرات کلانتری بررسی بشه !




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۷ عصر ۱۱:۵۷

 اون که ساشا ی خودمون بود و  بچه خوبی بود . فعلا بحث و پرونده در مورد مسیو وردو  است.

البته در مورد ساشا هم شایعاتی بر سر زبان ها بود چون  بعد از اینکه ریک بهش گفت اون خانم خوشکله ی مَست ، رو با تاکسی  ببره برسونه دیگه تا چندیدن سکانس خبری ازش نشد. shakkk!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Classic - ۱۳۸۹/۸/۲۸ صبح ۰۱:۵۰

عجب اسکرین شات تمیزی . [تصویر: computer3.gif]

چین و چروک کُت ریک به وضوح دیده می شود. باید از برکات بلو-ری باشد .

در مورد رابطه ساشا و ایوان ، خودت  می دانی که ایوان عام المنفعه بود و از این نظر تقصیری متوجه کارمند کافه من نیست. :rolleyes:




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۸/۲۸ عصر ۰۸:۵۲

(۱۳۸۹/۸/۲۸ صبح ۰۱:۵۰)IranClassic نوشته شده:  

عجب اسکرین شات تمیزی .

چین و چروک کُت ریک به وضوح دیده می شود. باید از برکات بلو-ری باشد .

در مورد رابطه ساشا و ایوان ، خودت  می دانی که ایوان عام المنفعه بود و از این نظر تقصیری متوجه کارمند کافه من نیست. :rolleyes:

هی ریکی ! تو داری آدم با احساسی میشی !




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۹/۱ صبح ۰۱:۴۷

(۱۳۸۹/۸/۲۸ صبح ۰۱:۵۰)IranClassic نوشته شده:  

 خودت  می دانی که ایوان عام المنفعه بود  ...

khande

... اول با ریک بود ، بعد با ساشا رفت خونه ، بعدش سروان رنو رفت که بهش سر بزنه و اوقات تلخی ریک رو از دلش بیرون بیاره ! ، فرداش با یه افسر آلمانی اومد کافه ، توی کافه هم یک افسر فرانسوی بهش گفت که چرا با این آلمانی دوست شدی ؟! ( احتمالا قبلا با اون بوده ) . بعد از سرود خوانی ویکتور لازلو هم حسابی احساساتی شد و دیگه خبری ازش نشد ( احتمالا رفته که با روش مخصوص خودش یک جبهه دوم ایجاد کنه ) خلاصه یه شهر رو آباد کرده بود :haha::. و  انصافا هم زیبا بود ، قد رعنا و متین .




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۹/۳ عصر ۰۳:۱۲

این عکس متعلق است به ... نه عجله نکنید "اینگرید برگمن " نیست

این عکس متعلق است به maryam که از 8 اردیبهشت سال جاری ساعت 15:35 از کافه خارج شده  و تا کنون مراجعت ننموده است

از دایره تجسس و تعقیب افراد گمشده همایونی

 درخواست می شود در خصوص ایشان اقدامات  لازم را مبذول دارند و مراتب را به استحضار برسانند

 و من ا.. توفیق  امضا محفوظ




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۹/۴ صبح ۱۲:۰۹

این maryam همزمان در کلوب هم غیب شد. خیلی اونجا فعالیت سیاسی می کرد و سر پرسودایی داشت. یک سبز دو آتیشه بود . بعید نیست اتفاقی براش افتاده باشه. توی سایت کلوب هم چند نفر از دوستانش سراغش رو می گرفتن و می گفتن به  ایمیل اش هم جواب نمیده. اگر کسی خبری ازش داره ما رو بیخبر نگذاره چون گشتاپو و سازمان اطلاعات و امنیت کافه کلاسیک ( ساواکّ ) هم در پیدا کردنش توفیقی بدست نیاورده. [تصویر: stoneage.gif]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۹/۵ صبح ۰۸:۳۸

غیبت موسیو وردو دیگه خیلی طولانی شده. نگران کننده است. هیچکس ازش خبر نداره؟ نکنه [تصویر: worker-046.gif] یا اینکه [تصویر: prison-102.gif] یا [تصویر: titanic-058.gif] یا حتی خدای نکرده [تصویر: others-282.gif]

ضمناً جناب رامین-جلیلوند هم دو هفته است غیبت داره.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۹/۵ عصر ۰۹:۰۳

سروان عزیز ...

من (( تام هیگان )) رو فرستادم تصاویر و اسامی پخش شده در پشت سر جناب آقای (( راجر واترز )) در کنسرت اخیرشون رو کنترل کنن ... لابد اسم و تصویر ((موسیو وردو )) مشاهده نشده بوده وگرنه (( تام )) میدونه که من عادت ندارم  برای شنیدن خبرها چه خوب و چه بد صبر کنم ...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Savezva - ۱۳۸۹/۹/۱۷ عصر ۰۲:۲۷

سلام علیکم

(تا اسم ما وارد این تاپیک نشده  بر خود وظیفه دیدیم که عرض ادبی بعد از حدود 2 ماه دوری خدمت جناب سروان عزیز و سایر بزرگان کافه داشته باشیم.!!!! )




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Classic - ۱۳۸۹/۹/۱۷ عصر ۱۱:۱۱

Savezva عزیز

دیدن آوتار زیبای شما با آن لبخند جک لمونی همواره مسرت بخش است. امان از این مشکلات و گرفتاری های روزمره که پدر همه ما را در آورده. طوری شده که دلمان برای یک تعطیلی غیرمنتظره لک زده است ( تعطیلی به مناسبت آلودگی هوا ، به مناسبت رحلت یا شهادت هر بنی بشری و ... )  تصور من بر اینست که در شب های طولانی زمستان فرصت و فراغت بیشتری داشته باشیم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۱/۴ عصر ۰۵:۱۹

لویی عزیز مدتیه دفتر حضور و غیاب دوستان کافه رو کنترل نمیکنه وگرنه متوجه میشد که مدتیه سرکار خانم کاساندرا در کافه کارت نزده !

 سروان ! از  پلیس هاتون برای  تجسس نشونی های ایشون استفاده می کنی یا من بگم افراد و اعضای خانواده عملیات جستجو رو انجام بدن یا اصلا ترجیح میدی من و شما دخالت نکنیم و کارآگاه زبده ((سم اسپید))  عزیز دنباله کار رو بگیرن ؟!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۴ عصر ۱۱:۱۶

(۱۳۸۹/۱۱/۴ عصر ۰۵:۱۹)دن ویتو کورلئونه نوشته شده:  

لویی عزیز مدتیه دفتر حضور و غیاب دوستان کافه رو کنترل نمیکنه وگرنه متوجه میشد که مدتیه سرکار خانم کاساندرا در کافه کارت نزده !و ...

نگران نباش. سیستم اطلاعاتی کافه بر همه اعضاء اشراف کامل داره. خانم کاساندرا ( حفظ الله آواتار ها ) در پرشین تولز تحت الحفظ  هستند و جای دوری نرفته اند.

سازمان اطلاعات و امنیت کافه کلاسیک ( ساواکّ )




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دزیره - ۱۳۸۹/۱۱/۷ صبح ۰۸:۱۲

کسی از دوستان از جناب دشمن مردم خبر دارد؟ ایشان چند وقت است به کافه سرنزده اند.از فعالان کافه بودند و جایشان خالی است.

برای ایشان و همه دوستان ارزوی سلامتی دارم.

 




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - هری لایم - ۱۳۹۰/۲/۸ عصر ۱۱:۴۷

عاقبت خیاط در کوزه افتاد...

فکر می کنم وقت آن رسیده باشد  در این قسمت که توسط سروان رنو بنا شده ,  خود او را به عنوان فردی مفقود الاثر معرفی کنیم . نامبرده از مورخ ... از کافه خارج گشته و تا کنون مراجعت ننموده .

اما به نظر من حال و روز کافه تا حدودی مرموز است . امید آنکه شور و شوق و طراوت در کافه نشت پیدا کند و مانند خورش ,  لعاب پس دهد .




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۳/۱۴ صبح ۰۷:۱۳

خوب خیلی تحمل کردیم و بالاخره چشممان پس از مدتها به جمال اوتار جناب سم اسپید روشن شد ... خدایش برای کافه مستدام دارد که من نگران بودم در نبود ایشان اگر بازرسین برای کنترل کیفیت کافه بیایند چه کنیم ! به گزارش سروان رنوی عزیز در قالب گپی دوستانه و در گوشی در حاشیه ضیافت ناهاری که ایشان به خاطر مسائل کاری ! تاکیید می کنم فقط برای کار ! مهمان خانواده کورلئونه بود شنیدم که در همین مدت نبود سم اسپید گرامی بهای بورس ارواق بهادار کافه کلاسیک سخت سقوط کرده بوده که البته با مدیریت توانمند دوستان و مسئولین مدتی که ایشان در کافه حضور نداشتند از بازرسی ناظران آژانس انرژی سینمایی در کافه به بهانه های محکمه پسند ممانعت به عمل آمد و ظاهرا غیبت سروان رنوی عزیز هم هرچند در ظاهر برای صدور روادید برای پرواز بن لادن به آن دنیا بوده ولی در اصل برای پاره ای مذاکرات در مواردی که در بالا بدانها اشاره رفت صورت گرفته ...

همه دست ها را بر بالا می بریم و به خاطر حضور خوب جناب سم اسپید عزیز در کافه خدای را سخت شکر می کنیم  ...

متاسفانه مدتیست عزیز دیگری کمتر سعادت خواندن نوشته های پربارش را نصیب کافه نشینان می کند و آن کسی نیست جز عزیز بزرگوار : جناب مولانا الیور هاردی گرامی ...

از دوستانی که به هر نحوی با ایشان در ارتباطند خواهشمندم این پیام را به ایشان برسانند :

بازآ و در هجر خود حال ما مریدان را ببین ...

در عین حال  سرای تا چندی پیش پر رونق (( آخرین فیلمی که دیدم )) مدتیست  چراغش خاموش است و گویی متولی اصلی آن جناب (( هری لایم )) بزرگوار نیز به پیروی از مد : نیود را بر بود ارجح دانسته اند ... البته از سلامت ایشان خوشبختانه آگاهیم و گویی روزه سکوت ایشان در بخش جدیدالتاسیس یعنی (( سینمای صامت ))  نهادینه شده !

از دل عموم دوستان می گویم که جناب ((هری لایم )) عزیز هرچند با هر پستت در بخش (( آخرین فیلمی که دیدم )) دل بسیاری از دوستان را به آتش حسرت سوزانده ای ! اما همه در این احساس مشترک شده ایم که نبودت گدازانتر است ! ما دوستدارانت را تو نیز دریاب ای عزیز و در مراعات دل ها کوش !

یا حق ...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۰/۸/۱۲ صبح ۱۲:۰۲

نگفتن نگین !

در پی سوال یکی از دوستان در جعبه پیام که از غیبت طولانی مدت دوست گرامی ایران کلاسیک پرسیده بودند به اطلاع می رساند که ایشان در حال طی مرحله پیش نامزدی (Pre-Namzadi) می باشند و ممکن است عنقریب وارد فاز نامزدی و سپس ازدواج شوند. ماموریت تحقیق فرا میدانی در مورد عروس خانم هم  به عهده اینجانب گذاشته شده است.

در اینجا از موقعیت سوء استفاده نموده اضافه می کنم  کلانتری کافه با سالها تجربه و امکانات پیشرفته جاسوسی  آمادگی خود را جهت تحقیق در مورد نامزدهای احتمالی دوستان کافه اعلام می دارد.

هدف ما خوشبختی شماست

[تصویر: Ghelyon.gif] .....      [تصویر: hippie4.gif]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۸/۱۲ صبح ۱۱:۳۲

یکی از دوستان کافه  موسوم به Negar z  از تاریخ 17تير  ۱۳۹۰ ۱۱:۵  که از کافه خارج شده هنوز مراجعت نکرده  . بر اساس ردیابی های انجام شده نامبرده در مالزی اقامت دارد  و هنوز مراجعت نکرده است




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اکتورز - ۱۳۹۲/۳/۲۰ صبح ۰۱:۴۶

دوستان مدتیست که دوست عزیز و فعالمان جناب زردابری ( یا همان جمال خودمانی تر ) پیدایشان نیست.

ایشان از ۳۰-۲-۱۳۹۲ ۰۴:۰۹ صبح تا کنون به کافه سر نزده اند و احتمال میرود یا سرگرم امتحانات باشند و یا در جزیرهء ناشناخته ( محل زندگیش  که ناشناخته هم مانده ) گم شده باشد.

و احتمال ناخوشایند سوم: زبانم ... به همان امضای زیر مطالبشان " چرا خدایی را نپرستم که بازگشت همه بسوی........" گرفتار شده باشد.

از بازرسان و کمیته های ذی ربط تقاضای توجه به امر جستجو را دارم.

.

.

.

THE END





RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اکتورز - ۱۳۹۲/۴/۶ صبح ۰۱:۵۲

(۱۳۹۲/۳/۲۰ صبح ۰۱:۴۶)اکتورز نوشته شده:  

دوستان مدتیست که دوست عزیز و فعالمان جناب زردابری پیدایشان نیست.

ایشان از ۳۰-۲-۱۳۹۲ ۰۴:۰۹ صبح تا کنون به کافه سر نزده اند ....................................

خوشبختانه جناب زرد ابری پیداشدن و مشخص شد که سخت مشغول تحصیل هستند.

امیدوارم موفق و سربلند باشند و دراینده نیز مارا از ارسالهای باارزشان بهرمندسازند.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷ عصر ۰۸:۵۶

[تصویر: confetti.gif]

به به .... در باز شد گل آمد ...  بوی واترلو آمد

بالاخره واترلو عزیز ( از پیشکسوتان کافه ) بعد از ماه ها دوری از وطن , به کافه ی خود بازگشتند.

نگران شده بودیم , چون این بار متفقین , ناپلئون ما را به یک جزیره دور افتاده تر تبعید کرده بودند که اینترنت هم نداشت  اما  ایشان این بار هم توانستند از دست شان فرار کنند و به پاریس برگردند. اینک گراند آرمه زیر فرمان ایشان , بسان ورماخت خواهد تاخت .




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سناتور - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷ عصر ۰۹:۱۶

جناب راتسو ریزو پیانیست کافه هم مدتهاست که پستی از ایشون ندیدیم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷ عصر ۱۰:۱۳

(۱۳۹۲/۱۱/۱۷ عصر ۰۹:۱۶)سناتور نوشته شده:  

جناب راتسو ریزو پیانیست کافه هم مدتهاست که پستی از ایشون ندیدیم.

درسته. از دوستان ایشان اگر کسی بهشون دسترسی داره حتما جویا بشه .

ساب زیرو ؛ مسیو وردو   و ... هم هستند

از مسئول کوره های آدم سوزی ( جناب ژان والژان ) هم استعلام شده که اشتباهی فرستاده نشده باشن اونجا اما جواب استعلام منفی بود.:!z564b 

اسکارلت اوهارا هم بعد از گمراه شدن به دست اشلی و متفقین , مستعد مفقود شدن شده. shakkk!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۲/۸ صبح ۰۱:۲۳

این تصویری است زیبا از سوگلی کافه آخرین تلالو شفق که مدتی است در کافه نتابیده است. از کمیته حقیقت یاب کافه خواهشمند است شفاف سازی نمایند و دلیل عدم تابش شفق را برای سایر کاربران توضیح دهند. شفق از هیجدهم فروردین ماه تا کنون از تابش در کافه رخت بر  بسته است.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۳/۳/۸ صبح ۰۱:۰۶

بالاخره این رزا با بی احتیاطی هایش کار دست خودش داد.:ccco

گشتاپو را هیچوقت نباید دست کم گرفت.:eee2

خدایش بیامرزاد . [تصویر: pop.gif]

* * *

صاحب این عکس با نام خانم رزا , عضو خط نجات و دست اندرکار کافه کاندید ,  قبل از عید با تعدادی کوپن ارزاق و کارت شناسایی جعلی از منزل خارج شده و دیگر مراجعت نکرده. از یابندگان کوپن ها و کارت های شناسایی درخواست می شود با دفتر سروان رنو تماس بگیرند و مژدگانی دریافت کنند.

 WANTED 




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۳/۳/۱۰ صبح ۱۱:۰۸

به شخصه نمیدانم وظیفه چه کسی است که سراغ دوستان قدیمی و خوب ما را در کافه بگیرد؟ آیا واقعا کسی در اینجا روزی روزگاری گرفتار حوادث روزگار شد و نتوانست کما فی السبق حضوری مستمر داشته باشد باید از کجا فهمید که "کی کجاست؟" ... گاهی تعدد ای دی ها و کاربری ها عادت ما به شخصی خاص را به سخره میگیرد ، گاهی رنجشها از کس یا کسان عده ای را از کافه فراری میدهد و گاه دست پرتوان سروان کافه  هست عده ای را به نیست بدل میکند. عده ای نیامده میروند و عده ای داغ نبودنشان را بر دل همه میگذارند تا دیگران بفهمند نبودنشان چقدر میتواند جانسوز باشد. عده ای هم گهگاه می آیند و میروند بدون آنکه اثری از خود بجا بگذارند و وقتی اثری نگذارند یعنی هست و نیستشان توفیری ندارد.

صرفا وظیفه من نیست که از دوستانی که مدتها دمخورشان بودیم یاد کنم. وظیفه مدیران و ناظران سایت است که هرکس را به سادگی رها نکنند. جائی که حضور یک شخص میتواند روح و جان دیگران را جلا دهد آیا ارزش اینگونه کسان در حد یاد کردنشان از زبان مدیران هم نیست؟

بیاد دارم در سایت گفتمان مدتها از یکی از دوستان خبری نشد... آنجا هم کسی بشکلی جدی به یاد کسی نیود... بعد از مدتها که من جستجو کردم ، مشخص شد ایشان در زلزله بم از دنیا رفته اند... سلامتی همگی دوستان و شادی آنها آرزوی همه ماست . اگر گاهی حوصله این سایت را ندارید و ترجیح میدهید نباشید این نبودن چنان نباشد که پشت سر خود را هم نگاه نکنید. گاهی سر بزنید و گاهی در چنین تاپیکهائی بگویید که هستید و سالمید و با نشاط. مطمئن باشید همه شاد خواهند شد از یک دم گرم شما. اینکه بیائید و غریبانه بروید و گاه پیامی خصوصی با کسی رد و بدل کنید این نشانه حضور نیست. حضور واقعی، از در درامدن و از خود بدر کردن همه دوستان است

    

    

  

    

   




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۴/۲۶ عصر ۱۰:۲۲

جای بسیاری از دوستان گرانقدر در کافه خالیست . کسانی که حضورشان گرمابخش کافه بوده و دانششان وسیع و قابل ستایش . دانتس عزیز ،خانم الیشا که همیشه با ذوق و متانتی مثال زدنی بیوگرافی هنرمندان قدیمی را برایمان ثبت می کرد،آمادئوس گرامی که صاحب نظر در حیطه ترجمه فیلم هستند،جناب الیور و دلشدگان عزیز و بسیاری دیگر .اگر مدیران و دوستان قدیمی کافه به این دوستان دسترسی دارند از طرف بنده و دوستان کافه به آنها بگویند که مشتاق دیدارشان هستیم و البته دلتنگ نوشته هایشان...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اسپونز - ۱۳۹۳/۵/۵ عصر ۱۱:۲۲

مدتی است از کاربر فعال کافه، جناب فورست، خبری نیست. کسی از دوستان از ایشان خبری دارد؟




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۶/۱۸ عصر ۰۵:۲۷

حدود یک ماه است که بانوی کافه حضور ندارند.معمولا غیبتهای سه چها روزه ایشان طبیعی بوده است . دوست ندارم که این فکر برمن چیره شود که ایشان کافه را ترک نموده است ،امیدوارم بانو به سفری کوتاه رفته باشند و دوباره بازگردند.

واقعیتش بانوان فرهیخته ای چون بانو ،مریم ،خانم لمپرت و یکی دو نفر دیگر از دوستان ،همیشه باعث وزانت و کمال گرایی در کافه بوده اند. آنها بیشتر مولف هستند و تائیدشان در ذیل هر مطلبی نشان از تحقیق گسترده دارد که مایه افتخار است.

بهرحال آرزو می کنم بانو هرچه زودتر بازگردند و مانند قبل از نوشته هایشان استفاده کنیم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - بانو - ۱۳۹۳/۶/۳۰ عصر ۰۷:۱۰

(۱۳۹۳/۶/۱۸ عصر ۰۵:۲۷)زاپاتا نوشته شده:  

حدود یک ماه است که بانوی کافه حضور ندارند.معمولا غیبتهای سه چها روزه ایشان طبیعی بوده است . دوست ندارم که این فکر برمن چیره شود که ایشان کافه را ترک نموده است ،امیدوارم بانو به سفری کوتاه رفته باشند و دوباره بازگردند.

واقعیتش بانوان فرهیخته ای چون بانو ،مریم ،خانم لمپرت و یکی دو نفر دیگر از دوستان ،همیشه باعث وزانت و کمال گرایی در کافه بوده اند. آنها بیشتر مولف هستند و تائیدشان در ذیل هر مطلبی نشان از تحقیق گسترده دارد که مایه افتخار است.

بهرحال آرزو می کنم بانو هرچه زودتر بازگردند و مانند قبل از نوشته هایشان استفاده کنیم.

سلام خدمت شما جناب آقای زاپاتای گرامی و تمام دوستان بزرگوار.

نمی خواهم این روال بودن ونبودنم کلیشه ای شود  و گمان کنید خدای نکرده روالی کودکانه را در پیش گرفته ام برای جلب توجه... نه خدا شاهد است که اینچنین نیست.... به قول علی بی غم فیلم گنج قارون، توی این دنیا هیچ چیز به از راستی نیست. پس به طور خلاصه شرح می دهم که این چند ماهه گرفتاری ام چیست.

راستش من شاغلم. در این میان ناگهان به فکر ادامۀ تحصیل افتادم. رشته ای فنی مهندسی و دشوار.... همه چیز خوب بود اما با حرکتی بطئی چهرۀ اطراف تغییر می کرد. با گذشت هر ترم درسها سنگین تر می شد و پایان نامه که آمد، شد قوزِ بالا قوز... برای منی که تا 5 عصر هرروز در محل کارم هستم زمانی باقی نمی ماند برای مطالعۀ منابع و بعد انجام روالِ نفسگیر پایان نامه.... خلاصه آنقدر طولانی شد که دچار سنوات شدم و احساس خطر کردم. باید الزاما تا پایانِ آذرماه جمع و جور شود وگرنه شوخی بردار نیست...

حال اوضاعِ مرا اینگونه تصور کنید: صبح ساعت 7 سرکار حاضر می شوم. 5 عصر با تعطیلی محل کارم به سرعت به دانشگاه می روم. شب با آخرین سرویس برمی گردم... شام خورده و نخورده می خوابم!

ببخشید اگر اینگونه در انجام امور محوله کوتاهی کرده ام. از آقایان کلاسیک، رنو و همچنین آقای اسکورپان گرامی برای قبول زحمت و جبران قصورم بی اندازه سپاسگزارم و از تمام شما بزرگواران و مهربانان کافه عذرخواهم.....

امیدوارم به تدریج بتوانم همۀ مشکلاتم را مدیریت کنم و بتوانم مانند گذشته در خدمت شما بزرگواران باشم. سعی می کنم دیگر اینقدر غیبتم به درازا نکشد.... مرا ببخشید که در این راه به صبوری، بزرگواری و گذشت شما امیدوارم.

(و.... چقدر دلم برای نوشتن تنگ است... مخصوصا جستار جدید سینما و اعدام! بر می گردم.........)

با مهر....

بانو




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۵ عصر ۰۹:۱۹

جناب کورت اشتاینر هم ده روزی است که پیدایشان نیست،با توجه به حضور مستمر ایشان، جا دارد ایشان را نیز در زمره مفقودین کافه بدانیم و بنامیم.nnnn:




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kurt Steiner - ۱۳۹۳/۷/۱۸ عصر ۰۴:۴۷

از " پیرمرد " مهربان کافه و سایر عزیزان ممنوم ! ولی چه میتوان کرد با مشغله های زندگی ...

هرچند زیبا و بجاست اگر از اعضای محترم کافه در این تاپیک نامی برده شد . به احترام دوستی که از او یادی کرده است؛ اگر مشغله، گرفتاری و یا خدای نکرده بیماری مجالی داد؛ آن عضو محترم هم به کافه سری بزند و اگر برایش مقدور بود با پستهایی با نوشته های خوب دوستان همراه شود ...

.

kurt steiner




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۷/۲۶ عصر ۰۲:۰۷

بروبیکر مرد خوش فکر و ایده پرداز کافه حدود یک هفته است که غیبت دارد. به ایشان اعلام/ اخطار و دست آخر خواهش که کجایی بیا / از دوستانی که از ایشان شماره یا نشانی دارند خواهش می کنم پیام رسانی کنند.اگر هم کسی ایشان را رنجانده ایشاا... جز جیگر بزنه و لال شه و صفحه کیبوردش به تیر غیب دچار بشه...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سرهنگ آلن فاکنر - ۱۳۹۳/۸/۱ صبح ۰۱:۲۰

با کسب اجازه از محضر بزرگان و پیشکسوتان کافه

من هر بار که به کافه سر می زنم و می بینم برخی از موضوعات به لطف دوستان به روز شده است و حاوی ارسال جدید است خوشحال می شوم و بیدرنگ وارد آن تالار می شوم و پست ارسالی را مطالعه می نمایم. من هرگز سواد سینمایی و هنری ام به پای اساتید فعال این کافه نمی رسد اما در حد توانم گهگاهی پستی ارسال می کنم و سعی می کنم در برخی ازموضوعات شرکت کنم تا صرفا یک مصرف کننده مجازی نباشم. اما هر بار که در صفحه اصلی کافه می بینم که موضوع گمشدگان و مفقودین کافه دارای ارسال جدید است نا خودآگاه احساس بدی پیدا می کنم.

در این انجمن مجازی که من آنرا یک خانواده کوچک می نامم اغلب دوستان در اثر تکرار مرور خودبخود به نوعی به یکدیگر عادت پیدا می کنند. به لطف اینترنت اکنون تالار گفتگوها و انجمن های فراوانی ایجاد شده است اما من در این انجمن چیزی یافتم که در سایر انجمنها نایاب است. ابتدا سواد و دانش بالای کاربران و سپس صمیمیت و احترام و آرامشی که معمولا در سایر انجمنهای اجتماعی وجود ندارد.

کافیست سری به سایر تالارهای گفتگوی اجتماعی و تخصصی  در سایر حوزه ها بزنید تا ببینید معمولا کاربران چگونه بخاطر اختلاف سلیقه هایشان به یکدیگر بی احترامی می کنند و به جدل می پردازند. به همین دلیل این انجمن خوشبختانه از این حیث سرآمد سایر انجمنها می باشد.

من دبیری بیش نیستم. به واسطه شغلم ارتباط خوبی با شاگردانم دارم. در فضای غیر مجازی و واقعی هم وقتی وارد کلاسم می شوم و متوجه غیبت یک یا چند نفر از شاگردانم می شوم ناخودآگاه انرژی منفی میگیرم و احساس می کنم کلاس شادابی روزهای گذشته را ندارد. وقتی به پستهای قذیمی این کافه نگاهی می کنم اسامی بسیاری را می بینم که مدتهاست دیگر در کافه حضور ندارند و یا اگر هم دارند فقط گاهی سری می زنند و می روند.

بنظر من عدم حضور کاربران بویژه کاربرانی که زمانی بسیار فعال بوده اند می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. گاهی مشغله و گرفتاری زیاد مانع از حضور این دوستان می گردد که بنظر من نمی تواند دلیل موجهی برای عدم حضور باشد.

گاهی گرفتاریها مقطعی است که این کاملا طبیعی است و برای هریک از ما بارها و بارها این نوع گرفتاریها پیش می آید. گرفتاریهای مقطعی خودبخود غیبتهای مقطعی را در پیش دارد پس این امید وجود دارد که این دسته از دوستان پس از رفع گرفتاری مجددا به نزد دوستان مجازی خود بازگردند اما بی انصافی است اگر اعضایی که مدتها در این کافه در بین دوستانشان بوده اند بخاط مشغله یا گرفتاری بخواهند برای همیشه کافه را ترک گویند. سر زدن به دوستان مجازی از طریق اینترنت آنقدر وقت گیر نیست که نتوانیم حداقل هفته ای نیم ساعت به اینجا بیائیم.

گاهی کدورت و یا دلخوری اعضا از یکدیگر موجبات عدم حضور کاربری را فراهم می آورد که بنظر من این وظیفه مدیران می باشد که تا قبل از اینکه کدورت ریشه دار شود موجبات رفع آنرا فراهم آورند که اگر به این دلیل عضوی از کافه اینجا را ترک گوید بنظر من عدم مدیریت را باید دلیل اصلی آن بدانیم.

گاهی بیماری و شاید ناخوشی برخی از دوستان موجبات غیبت آنها را سبب شود که آنهم مقطعی است . دلیل دیگری نیز وجود دارد که انشالله هیچوقت در این کافه شاهد آن نباشیم. دو سال پیش در یکی از فارومهای اجتماعی حضوری فعال داشتم . انجمن بسیار شلوغی بود و من بیشتر در بخش مباحث تاریخی و اجتماعی آنجا شرکت می کردم. از دو روز مانده به سال نو یکی از کاربران بسیار دوست داشتنی وفعال آنجا که از قضا اینجانب از خواندن مطالبش بسیار لذت می بردم آنلاین نشدند. این موضوع تا پس از تعطیلات سال نو ادامه پیدا کرد و ابتدا همه فکر می کردند که او در مسافرت است.

بگذریم غیبت او تا پایان تابستان ادامه پیدا کرد تا کم کم به فراموشی سپرده شد. من از معدود دبیرانی هستم که وقتی یکی از شاگردانم غیبت می کند در زنگ تفریح بجای چای نوشیدن از دفتر مدرسه پیگیر علت غیبت شاگردم می گردم و تا علت غیبت را کشف نکنم خیالم راحت نمی شود. به واسطه همین خصلتم آنقدر پیگیر آن کاربر گردیدم تا متاسفانه متوجه شدم قبل از سال نو در یک سانحه تصادف به رحمت خدا رفته است. بسیار متاسف گردیدم اما چیزی که بیشتر مرا آزرد وجود این نقص بزرگ در فضای مجازی بود که فقدان یکی از اعضایش با 6 ماه تاخیر آشکار گردید و اگر بنده پیگری نمی کردم شاید هیچیک از اعضای فاروم متوجه نمی شدند.

امیدوارم تمام اعضا و دوستان این کافه همیشه سالم و در سلامت بسر برند اما وقتی پستهای قدیمی این انجمن را می خوانم جای خالی بسیاری از کاربران مشهود است . هری لایم - ممل آمریکایی - الیور - رزا - کاساندرا - سم اسپید - واترلو - دزیره - راتسو ریزو - 1991 - دشمن مردم - میثم - ساوزا ....................  و این اواخر هم بقول جناب زاپاتا ایده پرداز کافه بروبیکر عزیز.

به راستی این افراد اکنون کجا هستند و چه می کنند؟

متاسفانه این نقص جامعه مجازی در اینجا هم مشهود می باشد. من با بسیاری از این دوستان که بعنوان نمونه نام برده ام هم دوره نبوده ام و سعادت آنرا نداشته ام که همزمان با نوشته های این دوستان در این کافه عضو باشم اما چه خوب بود این دوستان قبل از ترک کافه در جستار مخصوصی حضور می یافتند و با ارسال یک پست از دوستان خود در کافه خداحافظی می نمودند و سرنوشت مبهمی را از خود در این کافه برای آیندگان رقم نمی زدند.

در پایان پیشنهادی برای مدیران کافه دارم تا شاید بتوان این خلاء را در فضای مجازی حد اقل ذر این کافه پر نمود زیرا معتقدم ترک ناگهانی دوستانی که سایر اعضا به آنها عادت کرده اند باعث ایجاد یاس در بین باقیمانده اعضا می گردد. البته این خصلت اخلاقی من است و شاید بقیه دوستان چنین نباشند. بنده مدتی پیش که جناب منصور غیبتی تقریبا طولانی داشتند هرگاه که به پستهای ارسالی ایشان بر می خوردم احساس خوبی نداشتم ( که خوشبختانه بازگشتند) . همین احساس را نیز امروز به موضوعات کارآگاهان ماندگار و تاپیک زیبای سینما و اعدام داشتم. ما ایرانیها آدمهای احساساتی هستیم . بنده به نوشته های دوستانی مانند زاپاتای محترم و سرکار خانم لمپرت به نوعی عادت کرده ام و اگر روزی به هر دلیلی این دوستان کافه را ترک نمایند قطعا ورود به کافه برایم لطف سابق را نخواهد داشت .بنابر این پیشنهاد می کنم:

1 - از آنجا که دسترسی اعضا به یکدیگر فقط از طریق همین انجمن مقدور می گردد هنگام عضویت از اعضا شماره تماسی اخذ گردد و تایید عضویت فقط در صورت صحت آن انجام پذیرد تا در مواقعی که غیبت اعضا طولانی میگردد مدیران بتوانند از آن طریق از احوالات آنها اطلاع پیدا نماید. گاهی ممکن است کدورتی کوچک باعث از دست دادن عضوی موثر از کافه شود که مدیران می توانند آنرا حل نمایند.

2 - تاپیکی در دفتر مدیر ایجاد گردد ویژه خداحافظی اعضا از یکدیگر. حتی دوستانی که موقتا و مقطعی می خواهند کافه را ترک کنند می توانند از طریق آن تاپیک سایر دوستان را از احوالات خود آگاه نمایند.

بیش از این وقت دوستان را نمی گیرم و امیدوارم دوستانی که پستهای زیبایشان زینت بخش قسمتهای مختلف این کافه است مجددا به کافه بازگردند تا دوستان جدید بیشتر با آنها آشنا گردند. با تمام این احوال این فضا مجازیست و دوستان در رفت و آمد به آن مختارند. اما آیا بنظر شما ترک ناگهانی دوستان یه کوچولو بی احترامی به دیگران محسوب نمی شه؟

امیدوارم این دوستان در هرکجا که هستند سالم باشند و تن درست و اگر هم مشغله و یا گرفتاری برایشان پیش آمده است از آنها رفع گرفتاری شود. متاسفانه ما کاربران بی بضاعت از حیث ستاره اجازه دسترسی به ارسال ایمیل به کاربران را نداریم وگرنه پیش تر از اینها پیگیر علت غیبت برخی از دوستان می گردیدم. امیدوارم برخی از دوستان سه ستاره بتوانند از طریق ارسال ایمیل جویای حال غایبین باشند.

در پایان هم انشالله اخطار جناب زاپاتا کارساز شود تا موجبات بازگشت جناب بروبیکر را فراهم آورد و امیدوارم غیبتشان بخاطر رنجش و کدورت از کسی نباشد.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۸/۲ صبح ۱۲:۵۲

البته تا اونجا که من میدونم خیلی از کاربران کافه که قبلا اینجا فعال بودند الان تو فیض بوک و شبکه های اجتماعی دیگه فعالند. شاید به خاطر اینکه اونجا تعداد مخاطبا بیشتره و از طرفی بسیاری از دوبلورهای معروف و شناخته شده هم اونجا هستند و دسترسی بهشون راحت تره. البته علت هایی که دوستان هم برشمردند تاثیر گذاره.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kurt Steiner - ۱۳۹۳/۸/۴ عصر ۰۵:۰۵

به نام خدا

.

سلام به همه دوستان و عزیزان

.

به اعتقاد بنده عدم حضور موقت برخی اعضای محترم انجمن امری طبیعی است . - و صرفاً بمنظور استراحت و پرداختن به امور زندگی میباشد - در حال حاضر برخی از کاربرانِ انجمن پستهای بسیار سنگینی را قرار میدهند که قاعدتاً اینگونه پستها، مستلزم گردآوری، ترجمه، نگارش، ویرایش تصویر و متن و...بوده و از ایشان انرژی و وقت فراوانی را سلب میکند . بطوریکه اگر در این زمینه دقت کافی صورت نگیرد؛ گاهاً امور زندگی عادی را با اخلال مواجه میسازد . نوشته های سینمایی از این حیث، احتیاج به جستجوی منابع خوب، بررسی و تحقیق و نگارش داشته و کاربرانی که در این زمینه حساسیت ویژه ای دارند؛ بلحاظ ذوق و علایق شخصیشان سعی میکنند با رجوع به رفرنس های معتبر مطالب دقیقی را ارائه نمایند تا اشکال و ایرادی از جهت درستی متن در نوشته موجود نباشد . این مطالب با دیدگاهها، برداشتها و احساسات نویسنده ممزوج میگردد و با قلم و سبک آنان برای خواننده ایجاد جذابیت میکند .

چنین فرایندی بتدریج موجب یک عادت میشود و ضمن قوی تر شدن شیوه نگارش، خلاقیت و علایق نویسنده را برای نوشتن پستهای بعدی - که در موارد زیاد دیده شده بلافاصله انجام می گردد - تقویت میکند .

در یکی از پستها کاربر محترمی عنوان نموده بود؛ برای نوشتن این مطلب یک هفته کامل زمان صرف نموده ام و کاربر دیگری در یک پیام خصوصی گفته بود؛ از یکماهه گذشته بر سر این پست تمرکز داشته ام که احتمالاً معنایش صرف ساعاتی در روز به این کار بوده است . اینگونه پستها که آماده کردن آنها به چندین هفته هم رسیده در صورتی است که موضوع از قبل مشخص بوده و نیاز به جستجو و پیدا کردن نام و عنوان آن در نت نباشد . اما در همین انجمن پستهای زیادی از طرف کاربران محترم بچشم میخورد که برای اولین بار در فضای نت داخلی معرفی گشته اند و معنای آن این است که نویسندگان آنها از مدتها قبل، در جستجوی خودِ موضوع بوده اند . همچنین عنوان شده، در مرحله پایانی وقتی که همه چیز اعم از متن، عکس و فایلها مهیا بوده است؛ گاهاً زمان صرف درج پست، آپلود و ویرایش نهایی به چندین ساعت رسیده است .

 .

حال قضاوت با دوستان !

بودن در فضای مجازی تا این حد، از مسائل معیشتی گرفته تا موارد مربوط به روح و روان، تا چه میزان میتواند در زندگی تاثیر گذار باشد ؟

محتمل است که در گذشته قوه تخیل تنها در مورد نویسندگان و هنرمندان اهمیت و کارایی فراوان داشت و مردمان عادی فقط در مواردی معدود مثل تماشای یک نمایش، گوش سپردن به یک آوا و موسیقی، خواندن یک کتاب، تحصیل و یا امور ساده زندگی آنرا به کار می بستند .

اما در زمان کنونی بواسطه یک نیازِ ناگزیرِ فردی و اجتماعی، صرف مدت زمان طولانی در فضاهای مجازی چه در امور ضروری و جاری زندگیِ کنونی مثل تحصیل، اخذ اطلاعات، اتوماسیونهای اداری و مالی و .. چه در موارد جنبی و سرگرمی مانند محتواهای چند رسانه ای اعم از فیلم ها، گیم ها و....تا حدود زیادی موجب فاصله گرفتن فرد از دنیایی واقعی میشود و در موارد شدید آن موجب آسیبهای جسمی و روحی فراوان می گردد .

این سخن بمعنای نفی آثار مثبت فضاهای مجازی نیست - که در حال حاضر از شکل نیاز به ضرورت تبدیل گشته اند . بلکه تنها یک یادآوری و هشداری ساده برای برقراری تعادل و استفاده بهینه از امکانات با حداقل آسیب است و سخن آخر اینکه استفاده صحیح از فضاهای مجازی بعنوان یک موهبت، موجب شکوفایی استعدادها، ایجاد انگیزه، افرایش مهارتها و خلاقیتهای فردی، به اشتراک گذاری تجربیات، برداشتن محدودیتهای ارتباطی، کسب اطلاعات مفید و صرفه جویی در زمان می گردد .

کما اینکه بودن در این انجمن زیبا با وجود کاربران فرهیخته اینچنین است . شخصاً از صمیم قلب امیدوارم غیبت دوستان تنها بواسطه استراحت، تجدید قوا و پرداختن به امور زندگی شخصی بوده و گرفتاری خاصی نداشته باشند و بتوانند باز هم با پستهای زیبایشان اصحاب کافه را بهره مند سازند .

بنده خود را لایق اظهار نظر در مورد فواید، مضرات و آثار مثبت و منفی فضاهای مجازی نمیدانم و امیدوارم در آینده دوستان دیگر از جمله سرکار خانم لمپرت برای بازدهی و اثر بخشی بهتر کاربران در انجمن، توصیه های مفیدی ارائه نمایند .

.

.

با احترام فراوان

.

kurt steiner

.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۸/۷ عصر ۰۷:۳۲

درود و سپاس بر تمام دوستان و اعضای با صفای کافه

از اینکه فرصتی نصیبم گردید تا مجددا در خدمت دوستان باشم بسیار خرسندم. ایدئولوژی و جهانبینی من در خصوص حضورم در کافه ای دنج و آنهم در یک فضای غیر حقیقی از روز اول بر فروتنی و تواضع استوار گردیده بود و هست. در طول مدت حضورم تمام سعی خود را نمودم تا هیچگاه موجب کدورت و دلخوری دوستان نگردم و متعاقبا هیچگاه از هیچیک از دوستان نه کدورتی به دل گرفتم و نه دلخوری. که اگر چنین رویه ای را سایر عزیزان سرلوحه حضورشان قرار می دادند امروزه تنور کافه گرمابخش تمام کاربران خود بود.

متاسفانه چندی پیش در پی درگذشت یکی از بستگانم عازم کرمان شدم و پس از بازگشت در پی یک حادثه و سهل انگاری خودم لپ تاپ و گوشی موبایلم مورد سرقت قرار گرفت ( احتمالا طرف احتیاج داشته) آنهم درست چند ساعت قبل از یک سفر کاری به خارج از کشور. از آنجا که تمام اطلاعات دیجیتالی بنده وابسته به همین دو عنصر عصر جدید بود وشخصا در گرفتن بک آپ و پشتیبان گیری در این زمینه فرد بسیار تنبلی می باشم ارتباطم با جهان دیجیتال به کل مختل گردید تا انجا که حتی شماره تلفن منزل را بدلیل سپردن به حافظه گوشی را فراموش کرده بودم چه برسد به سیل پسوردها و آیدیهای ایمیل و شبکه های اجتماعی. همچنین زحمات بسیاری به روی ایجاد سایت بانک اطلاعاتی دوبله کشیده بودم که باید مجددا آنرا بازسازی نمایم.

از آنجا که تمام پسوردهای آیدیهای بنده در تمام شبکه های اجتماعی به روی لپ تاپم ذخیره شده بود حضور بنده در اینجا نیز دچار اختلال گردید. به این موضوع اولین سال گشت درگذشت پدرم را نیز اضافه کنید که درست یک سال پیش در چنین روز و چنین ساعاتی در بیمارستان مهر تهران فرزندانش را تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت.

..... تا اینکه امروز از طریق تبلت قدیمی خود که مدتها بود آنرا بایگانی کرده بودم توانستم به لطف کانکتهای گذشته ای که با آن داشتم به برخی از پسوردهای ایمیلها و فرومها دسترسی پیدا نمایم. البته فکر نمی کردم این غیبتم اینقدر طولانی شود وگرنه حتما به اطلاع دوستان می رساندم اما مشغله و شوک روحی وارد شده به بنده تمام حس و حال و اشتیاق سرکشی به فضای مجازی را از بنده گرفته بود وگرنه اصلا قصد بی احترامی نداشتم و خوب می دانم ترک ناگهانی در چنین فضایی به دور از ادب می باشد.

این روزها بنظر من فضای مجازی دیگر خیلی هم مجازی نیست. زیرا بسیاری از اعضا و کاربران در چنین فرومهایی ارتباطشان از فضای مجازی به فضای غیر مجازی کشیده می شود. البته من شماره موبایل یکی از دوستان عزیز در کافه را داشتم که متاسفانه با از دست دادن گوشی خود دیگر به آن دسترسی نداشتم وگرنه حتما از اطریق ایشان به اطلاع دوستان می رساندم که بزودی بر می گردم.

جای دارد تشکر ویژه ای از زاپاتای دوست داشتنی نمایم که همیشه حواسشان به غیبت  و جای خالی دوستان می باشد. همچنین سرهنگ عزیز که به یک شکاف بزرگ در فضای دیجیتالی اشاره نمودند که امیدوارم با توجه به صمیمیتی که بین اعضای کافه وجود دارد در اولین فرصت بتوان به کمک دوستان فکری برای از بین بردن چنین نقصی در کافه بنمائیم.

امیدوارم هیچوقت برای هیچیک از دوستان حادثه ای پیش نیاید و همه کاربران این کافه سالهای سال در کنار اعضای خانواده و زیر سایه پدر و مادرشان روزگار را بخوبی و با نشاط سپری نمایند و از همینجا نیز برای تمام رفته گان کاربران عزیز طلب آمرزش می نمایم.

بزودی با جستارهای جدیدی در خدمت دوستان خواهم بود.........




یاد ایام - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۳/۸/۸ عصر ۰۹:۳۲

روزگار قدیمی/ دوستان قدیمی

در غم ما روزها بیگاه شد/ روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رُو باک نیست/ تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

"مولانا"




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۸/۹ عصر ۱۲:۵۳

خدا رو شکر مهندس بروبیکر برگشت!mmmm:




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۸/۹ عصر ۰۲:۲۷

همانطور که دوستان هم گفتند این آمدن و رفتن ها در فضای مجازی و غیر مجازی طبیعی است.بنده که آبان ماه 1390 به کافه آمدم فضایی بسیار ناب را شاهد بودم که مشابه آن را - حداقل تا امروز - ندیده ام . جمع دوستان کافه و بالاخص دوبله دوستان جمع جمع بود. گفتنی ها آنقدر درباره دوبله زیاد بود که تمامی نداشت . همه دوستان در دادن اطلاعات و اظهارونظرهایشان سعی می کردند از هم پیشی بگیرند.هرگز یادم نمی رود یک روز چقدر هری لایم عزیز را با شیطنتهایم اذیت کردم . این دوست گرامی - که هرکجا هستند بسلامت باشند - جستارهایی بسیار مفید را درباره ژانرهای سینمایی و در آن مقطع خاص درباره نوآر در کافه می نوشتند که خواستاران زیادی داشت. از قضا بنده هم برای دایره المعارف دوبله فیلمهای فارسی گاهی مطلبی می نوشتم - که هنوز هم محبوبترین تاپیک بنده است - که مصادف شده بود با نوشته های هری لایم گرامی . خلاصه طی یک روز ایشان سه بار درباره نوآر نوشت و من هم سریعا یک مطلب به دایره المعارف دوبله اضافه می کردم تا به قولی بنده مطلبم تروتازه تر باشد. اما این دوست عزیز هرگز خم به ابرو نیاورد و با سعه صدر فراوان برخورد کرد.اگر چه زحمت ایشان بسیار بیشتر از بنده بود.

در کافه از این دوستان فهیم و تحصیلکرده و واقعا عاشق هنر کم نداشتیم . تقدیر این بوده که برخی از این دوستان به هر علتی کافه را ترک بگویند و یا کمتر مراجعه کنند . اما هیچگاه نقش مهم و ویژه آنان در رقم زدن دوران طلائی کافه را فراموش نمی کنیم .

طی یکی دو سال اخیر هم دوستان فوق العاده ای به جمع کافه آمده اند که بسیاری از مطالبشان قابل تحسین است .

و حالا بنده که از 13-12 سالگی عاشق دوبله شدم و بیش از 23 سال واقعا عاشقانه با آن زندگی کرده ام ، امروز با دریغ و حسرت فراوان به نظاره افول هنر مورد علاقه ام نشسته ام و کم کم از نوشتن در فضای مجازی احساس بازنشستگی می کنم . اگر این 23 سال را جزء مشاغل سخت حساب کنم دیگر وقت آن فرا رسیده است!واقعا در دوران نوجوانی دنبال کردن اخبار دوبله سخت و دشوار بود . منابع ناچیز و عناد بی مورد منتقدان با دوبله و کم کاری دوبلورها که ناشی از نبودن فیلم بود باعث این عدم دسترسی ها بود و بقول جناب کلاسیک هرچه درباره دوبله می بایست گفته شود گفته شده .

چه بخواهیم و چه نخواهیم این چند ستاره قدیمی دوبله هم در آینده ای نه چندان دور از دنیای دوبلاژ خواهند رفت و این هنر به خاطره ای دور خواهد ماند و نوشته های ماهم چون آن...

یاد دوستانی که ما را با نوشته هایشان سرمست کردند جاودان باد ...

ایام خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۶:۲۷

پاییز همیشه برایم غمگین بوده است و یاد دوستان با وفای کافه هم در این ایام که کنارمان نیستند غم انگیزتر...

ناخداخورشید  مقتدر کافه کلاسیک ماههاست که به کافه نیامده ، این دوست گرامی و جنوبی (استان یزد) از 25 خردادماه 93 دیگر حضور نداشته است. امیدوارم که در صحت و سلامت باشند .

گذاشتندم و رفتند همرهان قدیم

زهمرهان قدیمم همین غم است ندیم

درین خزان ، خبر سرو و گل چه می پرسی

خبر خرابی باغ است و بی کسی نسیم ...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۶:۴۷

زاپاتای عزیز

ظاهرا ناخدای توانا بدلیل مفقود شدن قطب نمایش در ورود به دریای کافه به مشکلی برخوردند و از این پس با نام مستعار یکی از مسافرینش بنام سرهنگ در کافه اقامت دارند (البته اگر اشتباه نکرده باشم) که اگر چنین باشد متعجبم که چرا تاکنون هیچیک از مدیران در بازیابی هویت قبلی ایشان تلاشی ننمودند.

http://cafeclassic4.ir/thread-259-post-23590.html#pid23590




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۷:۱۰

(۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۶:۴۷)برو بیکر نوشته شده:  

زاپاتای عزیز

ظاهرا ناخدای توانا بدلیل مفقود شدن قطب نمایش در ورود به دریای کافه به مشکلی برخوردند و از این پس با نام مستعار یکی از مسافرینش بنام سرهنگ در کافه اقامت دارند (البته اگر اشتباه نکرده باشم) که اگر چنین باشد متعجبم که چرا تاکنون هیچیک از مدیران در بازیابی هویت قبلی ایشان تلاشی ننمودند.

http://cafeclassic4.ir/thread-259-post-23590.html#pid23590

اتفاقا ایشان امروز با نام سرهنگ آنلاین شده اند . اما من همان ناخدا خورشید را ترجیح می دهم . احتمالا نامهربانی سروان رنو باعث شده که ناخدا در جهشی غم انگیز هویتش را با بدمن ماجرا طاق بزند !بهرحال از سروان رنو تقاضا دارم هویت قبلی را به ایشان برگردانند.حق حسابشان هم محفوظ است...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۷:۵۲

(۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۷:۱۰)زاپاتا نوشته شده:  

(۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۶:۴۷)برو بیکر نوشته شده:  

زاپاتای عزیز

ظاهرا ناخدای توانا بدلیل مفقود شدن قطب نمایش در ورود به دریای کافه به مشکلی برخوردند و از این پس با نام مستعار یکی از مسافرینش بنام سرهنگ در کافه اقامت دارند (البته اگر اشتباه نکرده باشم) که اگر چنین باشد متعجبم که چرا تاکنون هیچیک از مدیران در بازیابی هویت قبلی ایشان تلاشی ننمودند.

http://cafeclassic4.ir/thread-259-post-23590.html#pid23590

اتفاقا ایشان امروز با نام سرهنگ آنلاین شده اند . اما من همان ناخدا خورشید را ترجیح می دهم . احتمالا نامهربانی سروان رنو باعث شده که ناخدا در جهشی غم انگیز هویتش را با بدمن ماجرا طاق بزند !بهرحال از سروان رنو تقاضا دارم هویت قبلی را به ایشان برگردانند.حق حسابشان هم محفوظ است...

جناب برو بیکر گرامی

ببخشید با این جمله از شما تقدیر می کنم، ولی وقتی چشمم به توانایی شما و تصویر فتحعلی اویسی افتاد، این تکیه کلامش برایم تداعی شد:"آفرین بر این دوگوله"، واقعاً ذهن و حافظۀ پویایی دارید.

پ.ن. آواتار شما به اضافۀ توانایی پلیسیتان نشان داد که جلال مقامی هم دوبلور خوبی برای جرمی برت در نقش شرلوک هلمز بود.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۸/۲۰ عصر ۰۶:۴۸

(۱۳۹۳/۸/۱۹ عصر ۰۷:۱۰)زاپاتا نوشته شده:  

اتفاقا ایشان امروز با نام سرهنگ آنلاین شده اند . اما من همان ناخدا خورشید را ترجیح می دهم . احتمالا نامهربانی سروان رنو باعث شده که ناخدا در جهشی غم انگیز هویتش را با بدمن ماجرا طاق بزند !بهرحال از سروان رنو تقاضا دارم هویت قبلی را به ایشان برگردانند.حق حسابشان هم محفوظ است...

اتفاقا من نیز با این موضوع کنار نیامدم و هرگز نام کاربری سرهنگ را برای ایشان از نظر خودم به رسمیت نشناختم. به همین دلیل وقتی جناب سرهنگ چندی پیش در جستار  کلاسیک ها در تلویزیون در تمجید از فیلم هاراگیری مطلبی را مرقوم فرمودند:

http://cafeclassic4.ir/thread-43-post-23680.html#pid23680

(۱۳۹۳/۵/۲۶ عصر ۰۵:۳۷)سرهنگ نوشته شده:  

شمشیر کوتاهت بدلی است ،با شمشیری که پنیر هم نمی برد چه طور می خواهی شکم درانی کنی؟ چند ضربه ی ممتد،بی فایده،تمام وزنت را بر روی تیغه ی شمشیر می اندازی تیغه را نه به شکم که شکم رابه تیغه می کشی وقتی تیغه ی بدلی در بدنت فرو می رود ملتمسانه-با چهره ای که درد درآن تنیده-به سامورایی دیگر التماس می کنی ......

بنده هنگام معرفی اسامی گویندگان فیلم هاراگیری :

http://cafeclassic4.ir/thread-132-post-23705.html#pid23705

به پست ارسالی سرهنگ  تحت عنوان پست ناخدا خورشید اشاره نمودم . هر چند کمتر کسی متوجه چنین تناقضی گردید:

(۱۳۹۳/۵/۳۰ صبح ۰۹:۳۳)برو بیکر نوشته شده:  

هاراگیری

Harakiri

کارگردان : ماساکی کوبایاشی

محصول سال 1962

.

.

.

ضمنا ناخدا خورشید هم در خصوص این فیلم پستی ارسال نموده اند که می توانید مطالعه کنید:

http://cafeclassic4.ir/thread-43-post-23680.html#pid23680

.

.

.

امیدوارم مدیران محترم حساسیت دوستان را به روی هویت دوستانشان ، بویژه اعضای قدیمی ارج نهند و هرچه سریعتر نسبت به رفع مشکل ناخدا خورشید در ورود به کافه اقدام نمایند. این مشکل برای هریک اعضا ممکن است در آینده پیش بیاید.

ارادتمند

بروبیکر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۳/۸/۲۱ صبح ۰۱:۴۴

به اطلاع ملت همیشه در صحنه کافه می رساند که جناب ناخدا خورشید بعد از غرق شدن بمبک به دست پرتوان U-357 به طور کاملا اختیاری و خود خواسته و به دور از هرگونه جبر و زور از سوی برادران رایش , اقدام به ادامه فعالیت زیر نام زیبای سرهنگ نموده اند که البته این کار ایشان از منظر تنوع و ایفای نقش در کالبدی جدید تحسین برانگیز می باشد. بدیهی است هرگاه ایشان اراده نمایند رایش آمادگی دارد به جای بمبک غرق شده , فرماندهی نبردناو بیسمارک را به ایشان سپرده تا به شغل سابق خویش بازگردند.

و من الله توفیق




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - فیلیپ ژربیه - ۱۳۹۳/۸/۲۱ صبح ۰۸:۱۴

همون ناخدا خورشید خیلی خوبتر بود. این سرهنگ آدم خطرناک و خوفناکیه :-|




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - هانا اشمیت - ۱۳۹۳/۸/۲۹ عصر ۰۵:۵۸

سلام دوستان

چند روزیه  از یکی از خلاق ترین کاربرهای  کافه یعنی جناب بروبیکر خبری نیست امیدوارم درپی دلخوری کافه رو ترک نکرده باشن و در سلامت کامل برگردن و ما رو با سوژه های غیر منتظره شون سورپرایز کنند ....

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد                          

                              به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

                                                                               ....





RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۳/۸/۳۰ صبح ۰۹:۴۷

(۱۳۹۳/۸/۲۹ عصر ۰۵:۵۸)هانا اشمیت نوشته شده:  

چند روزیه  از یکی از خلاق ترین کاربرهای  کافه یعنی جناب بروبیکر خبری نیست

ای هانای عجول بذار حداقل یک ماه از غیبت اش بگذره بعد بذارش توی فهرست مفقودی ها. asabi

از اینها گذشته , جناب بروبیکر که عذر موجه دارن و گفتن لپ تاپ و ابزار دیحیتال شون را از داخل ماشین آقا دزد برده و کلی هم اطلاعات مهم روی لپ تاپ داشتن که با دزدیده شدن  ایشون کاملا فلج شدن. امیدواریم خود ایشان را ندزدیده باشند چون از این متفقین کوردل همه کاری برمی آید. دزدیدن مغزهای کافه حتما در دکترین نظامی آنها دیده شده.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اکتورز - ۱۳۹۳/۸/۳۰ عصر ۰۴:۴۷

خیلی وقتها پیش ، وقتی یک کاربری چندماهی سرنمیزد عکسش رو میدادیم و یا خبرمفقودشدنش رو اینجا مینوشتیم که بیشترشونم آخرسر میدیدیم توسط سروان رنو و عوامل جنایتکارشون ( ژان والژان ) به آشویتس فرستاده شدن که ما هم طی عملیاتی خطیر به فرماندهی جناب کاپتان میرفتیم و نجاتشون میدادیم و دست دیکتاتور رو قیچی میکردیم .

حالا هم یه پروژه داریم که اونم پیداکردن جناب فورست نازنینه .

( آخرین بازدید جناب فورست  ///  ۱۳-۴-۱۳۹۳ ۱۲:۵۰ صبح ) 

ما دیشب از سقز مهمان برامون اومده بود و چند نفررو مامورکردم که تمامی مراکز فرهنگی و ادبی شهر3000سالهء سقز رو زیر و رو کنن .

خودمم فردا میرم مخابرات بوکان تا سیم کارتم رو ریکاوری کنن بلکه شمارهء کیوان عزیزم رو برام برگردونن.

همینجاهم از کاپتان اسکای میخوام که با استفاده از جدیدترین هواپیما های دیجیتال و ماهواره ایشان آسمان کوبانی رو گشتی بزنه نکند که ایشان در جبهه های جنگ با داعش باشند و آنجا به اینترنت دسترسی نداشته باشند.

بانو اسکارلت هم مسئولند که تمام شمال و جنوب را درجستجوی فورست باشند اگرچه میدانم بخاطر فارغ شدن ملانی یک مقدار سرشان شلوغ است.

دست آخر جناب ناخداخورشید را مامورمیکنیم که به همهء جزایر اعم از تنگ بزرگ و تنگ کوچک و تنگ میانه و تنگ کناره و ... سفری داشته باشند تانکند سالها فورست در جزیره ای تنها بماند و تنها یک توپ همدمش باشد بینوا .




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - ژان والژان - ۱۳۹۳/۸/۳۰ عصر ۱۰:۴۳

(۱۳۹۳/۸/۳۰ عصر ۰۴:۴۷)اکتورز نوشته شده:  

خیلی وقتها پیش ، وقتی یک کاربری چندماهی سرنمیزد عکسش رو میدادیم و یا خبرمفقودشدنش رو اینجا مینوشتیم که بیشترشونم آخرسر میدیدیم توسط سروان رنو و عوامل جنایتکارشون ( ژان والژان ) به آشویتس فرستاده شدن که ما هم طی عملیاتی خطیر به فرماندهی جناب کاپتان میرفتیم و نجاتشون میدادیم و دست دیکتاتور رو قیچی میکردیم .

جناب اكتورز

پيرو صدور اعلاميه مفقودي جناب فورست ، تمامي ليست هاي  اسامي زندانيان اردوگاه مورد بازبيني قرار گرفته و تعدادي از گور هاي دسته جمعي داخل آشويتس نيز ، در جستجوي فورست عزيز ، نبش گور و بازبيني شدند. حتي صابون هاي ساخته شده نيز با آزمايش DNA  بررسي گرديدند ، ولي ردي از ايشان پيدا نشد.

ص

بعد از تماس با السيد الرنو الداعشي  - نماينده تام الاختيار پيشوا در جبهه داعش - و استعلام از ايشان ، پرده از راز علت فقدان جناب فورست برداشته شد:

فورست عزيز جزو پانزده قرباني بودند كه در توليد فيلم تبليغاتي داعش به سبك هاليوود (جهت هشدار به متفقين) به كارگرداني جناب سروان رنو ، مورد استفاده قرار گرفته بودند.

 http://www.aparat.com/v/TwoDp 

و

http://www.aparat.com/v/lIaAM

   

در ضمن بنده به ياد ندارم كه تا بحال كاپيتان و دار و دسته كذابشان در عملياتي موفق بوده باشند؟!!!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۳/۹/۱ صبح ۰۷:۲۳

(۱۳۹۳/۸/۳۰ عصر ۱۰:۴۳)ژان والژان نوشته شده:  

 پيرو صدور اعلاميه مفقودي جناب فورست ، تمامي ليست هاي  اسامي زندانيان اردوگاه مورد بازبيني قرار گرفته و تعدادي از گور هاي دسته جمعي داخل آشويتس نيز ، در جستجوي فورست عزيز ، نبش گور و بازبيني شدند.....

خود را خسته نخواهید کرد اگر به جمله لی وان کلیف در خوب بد زشت دقت کرده باشید

- کسی که جای صندوقچه های طلا رو میدونه کجاست؟

- نمیدونم

- طرف یا اسم عوض کرده یا مرده میدونی چرا؟

- نه

- چون اگه غیر ازین بود من تا حالا پیداش کرده بودم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۹/۷ عصر ۰۶:۰۰

(۱۳۹۳/۸/۲۹ عصر ۰۵:۵۸)هانا اشمیت نوشته شده:  

سلام دوستان

چند روزیه  از یکی از خلاق ترین کاربرهای  کافه یعنی جناب بروبیکر خبری نیست امیدوارم درپی دلخوری کافه رو ترک نکرده باشن و در سلامت کامل برگردن و ما رو با سوژه های غیر منتظره شون سورپرایز کنند ....

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد                          

                              به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

                                                                               ....


هانا اشمیت عزیز

آدمهايى هستند در زندگيتان؛

نمي گويم خوبند يا بد..

چگالى وجودشان بالاست...

افکار،

حرف زدن،

رفتار،

محبت داشتنشان

و هر جزئى از وجودشان امضادار است...

يادت نمي رود

"هستن هايشان را.."

بس که حضورشان پر رنگ است.

ردپا حک مي کنند،اينها روى دل و جانت...

بس که بلدند "باشند"...

اين آدمها را، بايد قدر بدانى...

وگرنه دنيا پر است از آن ديگرهاى

بى امضايى که شيب منحنى حضورشان، هميشه ثابت است. . .

بعضی از آدم ها ترجمه شده اند

بعضی از آدم ها فتو کپی آدم های دیگرند.

بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی دارند

بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند

بعضی از آدم ها را چند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم

و بعضی از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت

از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها جریمه...

متاسفانه از روزیکه زاپاتای عزیز کافه را با دلخوری ترک نمودند تمام انگیزه های خود را برای فعالیت در کافه از دست داده ام. گاهگاهی سری به کافه میزنم تا ببینم چه خبر است . زینال عزیز هنوز تعداد پستهایش به انگشتان یک دست نرسیده بود که بخوبی دریافتم کافه بزودی صاحب یک عضو با دانش میشود. اولین اعتبار را به او دادم و از سایر دوستان نیز تقاضا کردم از کنار پستهای ایشان بی تفاوت نگذرند. او نیز در کنار دوستانی چون گولاک و فلیپ محترم خوشبختانه بخوبی چراغ تالار دوبله را در غیاب بزرگانش روشن نگه داشته است.

اگر یکی از اعضای قدیمی خدایی ناکرده با زینال به بحث می پرداخت و کافه را ترک می نمود شاید اینقدر دردناک نبود. زیرا اگر کافه عضوی را از دست می داد در عوض صاحب یک عضو فعال دیگر می گشت. هرچند این موضوع نیز خوشایند نیست. اما براستی کافه در ازای از دست دادن زاپاتا چه چیزی را بدست آورد؟ جستاری با چند عکس از فیلمهای سینمایی ؟؟؟

شخصا امیدوارم هرچه زودتر از ایشان دلجویی گردد و مجددا ایشان را در محفل خود ببینیم.

ارادتمند

بروبیکر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - فرانکنشتاین - ۱۳۹۳/۹/۷ عصر ۰۸:۳۰

درود بر بروبيكر عزيز ، ميببنم كه هنوز با كنايه از بنده ياد ميكند و پستها و هنر مرا به مسخره ميگيريد . اشكالي ندارد حتي امضاي خود را نيز بخاطر مسخره كردن بنده به ارشيو دار عشق تبديل كردي  كه طعنه زده باشيد . عكسهاي سينمايي من وقت ميبرد ... اقلا يكساعت شايد هم در مواقعي دو روز . .... از رو ي هم كه امدم ٨ فيلم كلاسيك براي صداگذاران عزيز فرستادم و ازقابليت خودم در اين زمينه استفاده  ميكنم متاسفم كه باب ميل شما نبوده    سعي ميكنم نشان بدم كه بيشتر از انم كه مينمايم . اميدوارم همانگونه كه در پشت برده بحق حامي زينال عزيز و بادانش بوديد عليه بنده نباشيد . ازشما خواهش ميكنم كه به اين طعنه و كنايه هاي ناحق پايان دهيد . صميمانه از بازگشتتون خوشحالم   با احترام




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۳/۹/۱۶ صبح ۱۰:۰۱

خداوند کسی را که بنده هایش را (پس از عذرخواهی واقعی و جبران ) نبخشد ، نمی بخشد. (پیامبر اکرم)

زاپاتای عزیز

دیدید که پس از بحث شما با فرانکنشتاین من بدان خاطر وارد گود شدم که حقی از کاربران قدیمی در تقابل با کاربران جدید زایل نشود. در نبود شما زبان شما شدم آنچنانکه در نهایت فرانکنشتاین از شما و از کلیه کاربران کافه عذرخواهی کرد . اینکه کار دیگری دارید و نمیتوانید در کافه باشید صراحتا در جائی یا توسط کسی به اطلاع دوستان کافه برسانید تا انگی بر گردن کسی نباشد. من آنجا از شما حمایت کردم تا دلخوریها مرتفع گردد و کینه ای در دل هیچ کس نماند اما وقتی با نیامدن خود همه آن تلاشها و همه تقاضاهای دوستان را برباد دل میسپارید مقصر خود هستید و خود موید این واقعیت که چگونه میتوانید براحتی از کافه دل برکنید. به شخصه پس از بحث با بانوی محترم کافه انگیزه ای برای بودن در کافه نداشتم. در ذهنم بود آنچنان روم که راه بازگشتی نباشد. اما علاقه به دوستان بزرگوار کافه که هرگز نمیتوانستم دوری آنها را حتی یک هفته تحمل کنم مرا بر آن داشت که باشم و هر کینه و کدورت را به مهر بدل سازم. در طی این سالها بارها خواسته ام نباشم اما علاقه به کافه علاقه به جائی که مهد واقعی اینترنت در خانه های تک تک ماست هرگز اجازه نداد ازین محفل دل جدا کنم. اینکه کسانی به بهانه پایان نامه ، قهر با ایکس و دعوا با زد راه کج میکنند و با نام کاربری خود ماه تا ماه به کافه سر نمیزنند نشان از بی علاقگی آنها به محفل کافه کلاسیک است .مگر نه اینست که زندگی ما ترکیبی از علاقه های ماست. گفتم ترکیبی از علاقه ها. علاقه های واقعی حتی بشکل روزانه هم ترک نمیشوند چه رسد به اینکه ترک این علاقه ها به هفته و ماه کشد. ترکی که به هفته و ماه کشد (حتی بخاطر کاری و علتی دیگر) دیگر علاقه نیست ادای علاقه است . بنگرید به حضور کاربرانی که ساعت به ساعت به اینجا سر میزنند. از محل کار خود سر میزنند. با گوشی و تبلت از دشت و کوه به اینجا سرک میکشند تا معنی واقعی علاقه را بدانید. یقین بدانید کسی که کافه را رها کند ، پس از مدتی کافه نیز آنها را فراموش خواهد کرد.

نمیدانم فیلمها و سریالهای سری بینوایان را با چه دقتی دیده اید. در آنجا بازرس ژاور فردی است که پر اهمیت ترین موضوع زندگی اش فقط یک چیز است. قانون. فقط قانون. هرکس از قانون تمرد کند مغضوب است . هرکس به قانون پشت کند باید مورد عداوت و کینه واقع شود... آن طرف مردی بنام ژان والژان است. وقتی والژان را با دستهای بسته به حضور اسقف می آورند (اسقفی که والژان فکر میکرد فقط یک کشیش ساده است ) ، اسقف به او میگوید شمعدانی ها را هم باید با خودت می بردی. همه را من به تو بخشیده ام... در خلوت والژان به او میگوید:

من روح ترا با عملم خریدم. ترا آزاد کردم از قید کینه. که هرگز از هیچ کس کینه به دل نگیری و بخشنده باشی...

وقتی در صحنه نهائی ژاور لوله تفنگش را در داخل فاضلابهای فراخ پاریس پشت سر والژان میگیرد خطاب به او میگوید : میدونم که از من بدت میاد ، چرا وقتی چند لحظه قبل وقتی دستام رو جمهور خواهان بسته بودن نکشتی؟

والژان میگوید: سالها قبل مردی خوب به من آموخت که از هیچ کس کینه ای به دل نگیرم. من به تو احساسی ندارم.

و ژاور حیران از قواعدی است که در چارچوب قانون نمیگنجد. قانونی که او فقط و فقط بدان اعتقاد داشت... لحظاتی بعد دیگر ژاور نیست و چند لحظه بعد او خود را به رود انداخته است . شرمسار از اینکه 5 سال زندانی والژان را بخاطر یک تکه نان با فرارهای ممتد او به 19 سال رساند. شرمسار ازینکه او را از مقام شهرداری که با لیاقتهای خودبدان دست یافته بود پائین کشید،خجلت از مرگ فانتین که بخاطر او مرد ، شرمسار ازینکه عمرش را بخاطر کینه و یافتن والژان صرف کرد. شرمسار ازینکه دیگر فرصتی برای جبران نیست.شرمسار از اینکه انسان بخشنده چقدر میتواند بزرگ باشد(حتی اگر یک مجرم بوده باشد) و انسان کینه ورز نه .

در نسخه سال 1998 (که لیام نیسون ژان والژان را بازی میکند )، ژاور دستبند را از دستان والژان باز میکند. دستبند را بر دست خود میزند و با پشت سر ، خود را به رود می افکند. در نسخه های 1934 ، 1935 ، 1958 و 1978 من چنین صحنه تاثیر گذاری را هرگز ندیده بودم. 

 

سینما را می بینیم تا درس زندگی ما باشد. وقتی در عمل به درسها کوتاهی میکنیم دیدن فیلم چه دردی از زندگی ما دوا خواهد کرد؟




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۹/۱۷ عصر ۰۸:۰۳

(۱۳۹۳/۹/۱۶ صبح ۱۰:۰۱)منصور نوشته شده:  

 

ژان والژان میگوید: سالها قبل مردی خوب به من آموخت که از هیچ کس کینه ای به دل نگیرم. من به تو احساسی ندارم.

منصور عزیز ،از حسن نیت شما واقعا سپاسگزارم . امروز ایمیل یکی از دوستان بسیار محترم کافه را دیدم که با خواندن مرقومه ایشان و ارجاع به مطلب شما،شرط ادب حکم کرد که از دوستان عزیزم تشکر کنم.خودم را هرگز قابل این الطاف واقعا پاک و انرژی بخش نمی دانم . من روزی که از کافه دل کندم واقعا از کسی کینه به دل نگرفتم و بهمین خاطر به پیر کافه پیام دادم که زحمت رساندن پیام وداعم را به دوستان بکشد.نمی خواستم با گذاشتن کامنتی خودم را برای دوستان کافه جور دیگری جلوه دهم . همانطور که قبلا هم گفته بودم این رفت و آمدها در دنیای مجازی طبیعی است.

شاید بنده کمی تند رفتم و این ضرب المثل قدیمی را فراموش کرده بودم که حرمت مسجد را متولی آن نگاه می دارد... نه فرانکشتین مقصر بود و نه دیگران . حتی مهر دوستی که کاربران را همه به یک چشم نگاه می کرد و شاید برای ایشان تفاوتها مهم نبود هم از دلم بیرون نرفت. چندباری بعنوان مهمان به کافه آمدم اما سعی کردم دم در بمانم و از پشت شیشه بخارگرفته کافه دوستان را بر سر میزها نگاه کنم و در حسرت خوردن یک قهوه در کنار شومینه کافه ،قدم زدن در کوچه خیس و نم گرفته را ترجیح بدهم و دلخوش به گذشته ها باشم.

جمع شدن دوستان دوبله بازی که در ماههای اخیر به کافه آمده اند و چراغ دایره المعارف را روشن نگاه داشته اند بر سر یک میز برایم غبطه برانگیز است . خوشحال و مسرورم که این دوستان قابل و دانا راه گذشتگان را ادامه می دهند ،آن هم با شور و حالی زیبا...

راستش دیگر قلمم را غلاف کرده ام و دوست دارم هرجا که می روم فقط خواننده باشم .دلم لک زده برای فیلم دیدن بدون آن که حواسم به نام دوبلورها ،حرکت دوربین ،نوع بازیها و کارگردانی باشد . سخت ، اما شدنی است . دلم بی تاب خواندن مطالب دیگران است بی آن که بخواهم پاسخی را بنویسم . گفتم که حرمت مسجد را ...

خوشحال می شوم که می بینم مطالبی از من و برخی از دوستان کافه بدون ذکر ماخذ  در ماهنامه ای سینمایی و معتبر بی کم و کاست چاپ شده و جالب این که نویسنده مطلب از بزرگان این عرصه است.

این چند خط را به رسم ادب نگاشتم که نگویند زاپاتا پا را از دایره اخلاق برون گذاشت. منصور عزیز و بروبیکر و بتمن و آمادئوس و رهگذر و... همه برایم عزیزند.

ویک توصیه دوستانه به مدیران معزز کافه که هرگز شان و منزلت و وزانت کافه را فدای امور زودگذر نکنید.شما که بی هیچ چشمداشتی هزینه می کنید سعی کنید به تک تک دوستان کافه به چشم یک سرمایه نگاه کنید. اما فارغ از نامناسبات و رودربایستی های رایج.

ای صبح نه آبی نه سپیدیم هنوز

درشهرامید ناامیدیم هنوز

دیدی که چه کرد دست شب با من وتو

در باز و بدنبال کلیدیم هنوز...




[split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - سرهنگ آلن فاکنر - ۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۱:۱۶

اندر باب تشکر کردن یا تشکر نکردن:

جسارت این دبیر دلسوخته که در محیط درس و مدرسه عاشق شاگردانش است و در محیط مجازی عاشق دوستان و همکلامانش را بر او ببخشائید اما در پستهای ارسالی دوستان امروز چیزی توجه من را جلب نمود که باعث گردید آنرا در محیط دوستانه قهوه خانه و بدور از هرگونه هیاهویی با دوستان مطرح نمایم هرچند که در پستهای سابق نیز به آن پرداخته شده بود اما با مرور آنها متوجه شدم که این بحثِ کهنه که فبلا هم مطرح گردیده است بدون هر نتیجه ای مسکوت گردیده بود.

در پروفایل هریک از دوستانی که زحمت می کشند و پستی ارسال می کنند دو عدد خودنمایی می کند. یکی تعداد تشکرهایی است که سایر اعضا بخاطر ارسال پستهایش از ایشان نموده اند و یکی هم تعداد تشکرهایی است که ایشان از سایر پستهای دیگر اعضا نموده اند. همیشه به دنبال رابطه ای بین این دو عدد بوده ام اما هرگز به نتیجه نرسیدم.

این درست است که ما وقتی پستی را می خوانیم در کلیک کردن تشکر یا کلیک نکردن آن مختار و آزاد هستیم و هیچکس را نمی توان شماتت کرد که چرا از فلان پست تشکر نکردی یا بلعکس چرا تشکر کردی اما برایم جای سوال است که چرا برخی از دوستان در خصوص استفاده از این کلید کمی خساست بخرج می دهند. با عرض معذرت از تمامی دوستان برای اینکه کمی شفاف تر در خصوص موضوع صحبت نمایم تصمیم دارم برای روشنتر شدن موضوع از برخی از دوستان نام ببرم و در یک محیط دوستانه موضوع را بشکافم.

امروز در دو تاپیک تازه متولد شده و وزین سینما و رقص و سکانس آخر شاهد دو پست بودم. یکی پستی را که سرکار خانم لمپرت در خصوص فیلم شعله ارسال نموده بودند و یکی هم پستی که جناب Joe Bradley.در خصوص فیلم تایتانیک .   هردو عزیز زحمت کشیده بودند. وقت گذاشته بودند. فکر کرده اند . تصویر آپلود نموده بودند. اما نتیجه کار:

جدای از محتوای این دو پست که خود می تواند در تعداد لایکها موثر باشد بفکر فرو رفتم که چرا باید پست خانم لمپرت دارای 18 لایک شود و پست جناب جوبردلی فقط دارای 4 لایک. هرچند پست جناب بردلی کمی تازه تر می باشد اما بعید می دانم با گذشت زمان این تناسب لایکها بخواهد خیلی تغییر کند. ضمن آنکه هر دو عزیز هم دوستان را از وجود پست خود در جعبه پیام مطلع نموده بودند ( من بازهم از محضر هر دو عزیز عذر می خواهم که اینقدر به صراحت از هر دوی ایشان نام بردم زیرا شرایط این دو عزیز تقریبا برابر بود و صرفا جهت ریشه یابی یکی از موضوعات اساسی در این کافه مجبور به ذکر مثال گردیدم)

سپس آمدم پرو فایل هر دو عزیز که قابل دسترسی برای تمام اعضا و حتی میهمانان سایت هم می باشد را مورد بررسی قرار دادم:

   

به نتایج جالبی رسیدم. ضمن اینکه این موضوع را برای برخی دیگر از اعضا و حتی خودم نیز بررسی نمودم. سرکار خانم لمپرت با 178 ارسال و 2580 تشکر دارای میانگین 14.49 می باشند. بعبارتی هر پست ایشان تقریبا 14.5 لایک داشته است. این بسیار قابل تحسین است. اما نکته بسیار مهمتر تعداد تشکرهایی است که ایشان در کمال خضوع و تواضع از سایر پستهای دوستان داشته اند 4039 تشکر. یعنی بعبارتی به ازای هر تشکری که دریافت نموده اند 1.56 برابرش از سایر پستهای دوستان تشکر نموده اند. عددی که به مراتب تحسین برانگیز تر از تعداد لایکهای دریافتی شان می باشد.

بنابراین به این نتیجه رسیدم که عوامل دریافت لایک در این کافه فراتر از محتوای پستها می باشد. محبوبیت و مقبولیت اعضا نیز در دریافت لایک  موثر می باشد. بنظر من برخی از پستهایی که دوست عزیزمان جو بردلی ارسال نموده اند ارزش گرفتن لایکهای بیشتری داشته است اما بنظر شما نوعی مقابله به مثل در اینخصوص انجام نپذیرفته است؟ واقعا این سوال برای من پیش آمده است که اگر اکنون تعداد تشکرهای بردلی عزیز بجای 32 فرضا 700 پست بود آیا تعداد نشکر شده هایش اکنون بیشتر از 560 نبود؟

پذیرفتن این مسئله که ایشان فقط از 32 پست این کافه خوششان آمده است واقعا برای من کمی مشکل است (هرجند غیر ممکن نیست) اما به موارد نقض هم برخوردم که البته من نام آنرا نقض نمی گذارم. برخی از پستهای این کافه آنچنان از لحاظ محتوایی فراتر از یک پست در یک فروم می باشد که ناخودآگاه خواننده پست را به کلیک کردن کلید تشکر وادار می نماید. نظر شخصی من این است که حساب پستهایی که دوستان بزرگی مانند منصور ارسال می دارند از این قاعده مستثنی می باشند. زیرا مشخص است که گاهی ارزش این پستها آنقدر بالا می باشد که بنده حقیر برای تشکر کردن از آن هیچ معیار دیگری را در نظر نمی گیرم. من وقتی تاپیک افسانه زورو را مطالعه نمودم دیگر براین مهم نبود که فرضا  ایشان از چند پست سایر اعضا تشکر نموده بودند محتوای پست در حدیست که بیانگر آنست که نگارنده برای نگاشتن آن متحمل زحمت بسیاری شده است بنابراین تشکر حداقل کاریست که از عهده من بر می آید.

این موضوع برای سایر دوستانی که برای ارسال پستهایشان وقت می گذارند و آنرا با قلم خود می نویسند نیز صادق است. بانوی کافه نیز دارای میانگین 15.2 لایک برای هر پست و جناب بروبیکر هم دارای میانگین 14.3 برای هر پست هستند. بانوی کافه از یک حیث نیز سرآمد سایر اعضا می باشند ایشان درازای دریافت 2978 لایک خود از 7733 پست تشکر نموده اند یعنی 2.5 برابر و از این حیث به ایشان حسودی می کنم.

اینکه تعداد لایکهای دریافتی بنده سه رقمی باشد اما تعداد لایکهای بنده نسبت به دیگران دو رقمی باشد چیزی نیست که بخواهد موجب افتخار این حقیر گردد. دوستان عزیزم ، من قبول دارم که این موضوع کاملا شخصی است. من می پذیرم که در فضای مجازی من آزاد و مختارم که پست سایر دوستان را سپاس گویم یا سپاس نگویم. اما بدور از انصاف است وقتی با موجی از پستهای ارزشمند دوستان مواجه می شویم از یک تشکر ناقابل دریغ کنیم.

امیدوارم این پست بنده موجب کدورت کسی نگردد. من فقط خواستم به یک نتیجه کلی برسم شاید تا کنون کسی از این منظر به این موضوع نگریسته بود که لایک گرفتن پستها در این کافه تابع دو فاکتور می باشد:

1 - محتوای پست    2 - مقبولیت و محبوبیت ارسال کننده پست

اگر اشتباه می گویم دوستانی که قدیمی تر و پیشکسوت می باشند لطفا گفته بنده را اصلاح کنند. امیدوارم دوستان جدیدی که افتخار عضویت در این سایت را پیدا می کنند این را بدانند که تشکر کردن هیچ هزینه ای ندارد. ضمنا تشکر کردن فقط مختص پستهای جدید نیست. چه بسا خودم گاها پستی را مطالعه کردم که تاریخ ارسالش مربوط به سال 88 و 89 بوده است اما از تشکر کردن دریغ ننمودم و اگر هنوز تعداد تشکرهایم از سایر دوستان چهار رقمی نشده است به این دلیل است که هنوز فرصت مطالعه تمام پستها را نیافته ام و به محض آنکه هر تاپیکی را مطالعه می کنم جدای از ارسال کننده و تارخ ارسال آن حداقل کاری که از دستم بر می آید یک تشکر است.

تشکر از پستهای دیگران در این کافه حتما نباید بیانگر تایید آن باشد بنظر من تشکر کردن در این سایت یعنی: خسته نباشی دوست من

تشکر کردن در این سایت یعنی : من پست شما را خواندم و از اینکه به اطلاعاتم افزودید سپاسگزارم.

تشکر کردن در این سایت یعنی : از اینکه موجب شدید یکی از خاطرات سالهای دور برایم یادآور گردد ممنون.

و در یک کلام تشکر کردن یعنی : دادن انگیزه به ارسال کننده پست تا باز هم برای ما بنویسد و بنویسد.

وگرنه هم من می دانم و هم شما می دانید که افرادی چون منصور و یا زاپاتا و یا اسکورپان و یا ...... هرگز به این تشکرها نیاز ندارند و اگر دارای صدها هزار تشکر هم شوند اگر روزی به بانکی مراجعه نمایند و بگویند من دارای صد هزار تشکر در سایت کافه کلاسیک هستم حتی هزار تومان هم خارج از ضوابط به آنها وام نمی دهد. پس با هم کمی مهربانتر لطفا.

زیاده گویی این سرهنگ بازنشسته را بر او ببخشایید.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۲:۳۴

ضمن تشکر از دوست محترم چند نکته را عرض می کنم:

1- همانطور که قبلا هم گفته شده تشکر کردن یک اختیار است . یعنی هیچکس نمی تواند کس دیگری را مجبور به تشکر کردن یا نکردن کند و این موضوع به سلیقه طرف بر می گردد. خودم را مثال می زنم . به شخصه برای زدن دکمه تشکر دو نکته برای من مطرح است: آن پست جدید و غیر تکراری و غیرکپی باشد و چیز تازه ای را به من بیاموزد و دیگری اینکه موافق عقاید من باشد. دیگر نام کاربر و جدید یا قدیمی بودن کاربر برای من مهم نیست. کاری ندارم که آن کاربر با من دوست است یا (خدای نکرده) نارفیق. برای مثال من از دوبله سالیان اخیر متنفرم و مخالف عقاید منست. این سلیقه من است و کسی نمی تواند مرا مجبور کند طور دیگری عمل کنم. به همین منوال سایر دوستان هم هرکدام سلیقه ای دارند و عقیده ای. اجازه دهیم هرکس به سلیقه خود عمل کند.

2- البته قبول دارم که خصلت انسانها طوریست که به هر حال وقتی ببینند کاربری از نوشته های دیگران تشکر نمی کند می رنجند و روی قضاوت های بعدیشان تاثیر می گذارد. شاید خود من هم از این بابت از کسانی رنجیده باشم اما سعی می کنم این مسایل روی قضاوت هایم تاثیر نگذارد و هر نوشته را بی توجه به نام کاربر نویسنده آن مورد توجه قرار دهم . گاهی موفق بوده ام و گاهی هم خیر. اما مسلما یک کاربر خوش اخلاق و اجتماعی روی دیگران تاثیر مثبت می گذارد و خواه ناخواه توجه مثبت دیگران را به خود جلب میکند. برعکس یک کاربر هرچقدر هم نوشته هایش زیبا و مفید باشد اما وقتی شخصیت سمپاتی نباشد دیگران هم ناخودآگاه توجه کمتری به او می کنند.

3- البته در مورد کاربرهایی که تازه وارد هستند کمی طول می کشد تا اعتماد دیگران را بدست آورند و تجربه هم ثابت کرده بسیاری از کاربران تازه وارد بوده اند که در ابتدا سعی کردند با فریبکاری و ظاهرسازی دل دیگران را بدست بیاورند اما بعد از مدتی دستشان رو شده و از در پشتی کافه فرار کرده اند!

4- کلا جامعه ما نسبت به سال های فبل نامهربان تر شده است. تنش ها و درگیری های کلامی و بدنی در سطوح مختلف جامعه زیاد شده است. مردم همدلی کمتری نسبت به هم نشان می دهند. لجوج تر و کم تحمل تر شده اند. بحث های اخیری که در شبکه های اجتماعی در مورد سلیقه موسیقیایی مردم پیش آمده ثابت می کند که تا چه حد خوی فاشیستی در بعضی از ماها قوی است. یا بحثی که در مورد تسلیت گفتن یا نگفتن برخی سلبریتی ها پیش آمده است. متاسفانه چند سالیست که بی اخلاقی و بداخلاقی در سطح جامعه رو به افزایش گذاشته است و جامعه شناسان و روشنفکران ما به جای ارائه راه حل کلا صورت مسئله را پاک می کنند. روشنفکری چون ژان ژاک روسو کل جامعه فرانسه متحول می کند اما روشنفکران ما روزبروز بیشتر از مردم فاصله می گیرند. امیدوارم که لااقل در این کافه دوستی ها جای کدورت ها و کینه ها را بگیرد و کافه به دوران اوج خود برگردد.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۸:۵۶

با سلام بنده ابتدا به دو حدیث شریفه بحث پرچالش تشکر را که چندبار دیگر نیز مفصلا به آن پرداخته ام مزین میکنم:

پيامبر اكرم(ص):شكر خدا را بجانياورده است آن كه از مردم (درقبال انعامشان) تشكر نكند.

امام رضا (ع) فرمود: هر كه سپاس مردم نعمت دهنده را نگويد، سپاس خداي بزرگ را نگفته است.

(۱۳۹۲/۱۰/۶ صبح ۰۹:۴۰)خانم لمپرت نوشته شده:  

صبح جمعه تان بخیر

اخیرا در جایی خواندم که یکی از گرامیان کافه گلایه کرده بودند هر کاربر فعالی مورد تشویق (مثلا با امتیاز) قرار میگیرد متاسفانه بجای پیشرفت از فعالیتش کاسته میشود البته این امر تا حدودی درست می نماید ولی ذکر چند نکته مرتبط را لازم دانستم:

1- "کم گوی و گزیده گوی چون در" وصف حال کافه ماست و بنا به فرمایش سروان رنوی عزیز:

(۱۳۹۲/۱۰/۵ عصر ۱۰:۰۷)سروان رنو نوشته شده:  

سیاست کافه بر پایه  ایجاز و خلاصه نویسی و تعداد کم تاپیک ها استوار است و باید از ایجاد تاپیک به هر مناسبت خودداری نمود. شلوغی و از هر موضوعی در کافه نوشتن مخالف جهان بینی ماست [تصویر: hitler.gif]

بنابراین باید از کمیت کاست و به کیفیت افزود .

2- از بدو ورودم به کافه به امر بسیار مهم و جالبی برخوردم مطالب ارسالی کاربرانی که copy - paste صرف بود قاطعانه و با ذکر دلیل توسط مدیریت حاذق کافه حذف شده بود...این مسئله نه تنها باعث بالا بردن سطح علمی وهنری کافه وزین کلایسک شده است بلکه در راستای فرهنگ سازی در باب مذمت کپی برداری مطلب بدون ذکر مرجع که بگونه ای سرقت ادبی محسوب میشود بسیار پسندیده است ( اخیرا در کافه معدود ارسالاتی کپی محض دیده ام که خواهشمندم مسئولان با آن برخورد نمایند یا کاربران مزبور با قید مرجع پست ارسالی شان را تصحیح بفرمایند).

در نظر داشته باشیم نگارش یا تهیه یک پست بخشی از وقت ،تفکر و زندگی نگارنده یا گردآورنده را صرف خود نموده است و در فضای مجازی بی هیچ چشمداشتی در اختیار دیگران قرار میگیرد پس حداقل وظیفه مایی که از مطلب دیگری برداشت میکنیم ذکر مرجع ومنبع آن است... چه بسا کم شدن فعالیت تخصصی کاربران در این سایت بخشی مربوط به همین مهم باشد که امروز مطلبشان که برپایه تخصص وتجربه زحمتش را کشیده اند، اینجاست  و فردا با نام های متفاوت در سایت های متفاوت ...در برخی سایت ها دیده ام که امکان کپی برداری مطالب ممکن نیست که حداقل سارقان ادبی رایک قدم به عقب نشینی وادار میکند از صاحب نازنین کافه ،کلاسیک گرامی خواستارم اگر مقدورباشد این سیستم را در کافه نیز به اجرا در آورند.

3- متاسفانه بسیار دیده میشود در جستاری بعضا پرخواننده وپرمخاطب عزیزان اقدام به پرسش هایی که با عنوان تاپیک ارتباط ندارد میفرمایند وبعد چند عزیزدیگر درپی پاسخ به ایشان و... گرامیان درخواست وپرسش از نام فیلم و ترانه وکتاب و... را میتوانید در تاپیک مربوطه در محله چینی ها عنوان کنید این کار شما در تاپیک نامربوط نه تنها آراستگی وپیوستگی جستار را برهم میزند بلکه باعث میشود صفحات اینترنتی جستار ورق بخورد وپست های اصلی وتخصصی آن از نظرها دور شود وزحمات کاربران دیگر به هدر رود و انگیزه شان در ادامه راه در جستار مزبور کم رنگ وطبعا از فعالیتشان کاسته می گردد.

4- از آنجا که امکان همزمانی ارسال پستها توسط چند کاربر هست پستهایی با فاصله حتی چند ثانیه عقبتر طبعا در ستون اصلی تالار کافه دیده نمیشوند وچه بسا نادیده رد میشوند لذا در بدو ورودمان بهتر است ابتدا به  نمایش ارسالهای امروز و ارسالهای جدید نظر کنیم :

http://cafeclassic4.ir/search.php?action=getdaily

و با دیدن ارسالات تازه ، دوستان تشکر شما از کاربری که مطلبی را را ارسال کرده و مورد پسند شما قرار گرفته (البته با یک کلیک روی دگمه تشکر نه زدن یک پست تشکر آمیز محض) باعث ترغیب وی به ارسالات خواندنی بیشتر میگردد وبعلاوه درایت ،مهر و فروتنی و بلندطبعی شما رانیز نشان میدهد.

در نهایت امید است در سایه امنیت کافه عزیزمان روزبروز بر بار کیفی آن توسط شما مخاطب محترم افزوده گردد.

با سپاس از بذل توجه شما

جالب است بنده اصولا آدم کم حاشیه ای هستم وسعی میکنم در هیچ کجا به هیچ جناحی وابسته نشوم در تنشهای اخیر کافه نیز با رعایت احترام بین طرفین، به هیچ عنوان جانبداری کسی را نکردم . با اینحال همیشه بطور خاص نقل محفل دوستان قرار میگیرم ضمن اینکه مفتخرم که بهرحال بنده را قابل میدانند که در کلام پرنغزشان وارد میسازند. اما واقعا با نفس کار موافق نیستم مخصوصا وقتی پای مقایسه عملکرد به عمل آید ... درپست اخیرم در بخش دروغهای راست این تئوری را به اثبات رساندم که ترازوی عدالت بسیار متزلزل است، چرا که بر پایه قضاوت آدمی بنیان شده و با کوچکترین بیدقتیِِِ یک قاضی که بهرحال بشرجایزالخطا است حقی ناحق میشود...

بنده بعلت داشتن اوقات فراغت مناسب خوشبختانه از اکثرمطالب غنی گرامی دوستانی که بسیارشان متاسفانه اینک درکافه حضور ندارند و بسیار پیشتر از آمدن من فعالیت داشته اند استفاده و به ازای آن تشکرنموده ام نظیر عزیزان اولیور ، رزا ،سم اسپید، آشیل و ...حتی از استاد عزیز منصور خان که خوشبختانه هنوز مارا با مطالب خود مستفیض میکنند هم بابت ارسالات جدید و قدیمشان سپاسگزار بوده وتشکرات من گواه آن است ... شما کاربر عزیز چند تشکر از تمامی این گرامیان زیر پستهای من میبینید؟!

و در مورد حاضرین فعال وتازه نفس من از پستهای اسپم ، کپی شده، جناحی و همینطور اخیرا آنانکه احساس میکنم مفهوم سپاسگزاری برایشان مهم نیست ومعنا ندارد ، تشکر نمیکنم.اما بقیه عزیزان فرزانه با مطالبشان جای تقدیری بیش از یک کلیک تشکریا امتیاز دارند(این را هم جایی بازگفته ام). من شاگردکوچکشان بوده و هستم و همواره وهمواره ازایشان متشکرم...

اصلا تصمیم دارم هروقت میزان تشکراتم از هم کافه ای ها  5000تا شد درکافه جشن بگیرم چرا که یعنی من 5000 مطلب را خوانده و از آنها حداقل 5000 نکته آموخته ام.

(۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۱:۱۶)سرهنگ آلن فاکنر نوشته شده:  

اندر باب تشکر کردن یا تشکر نکردن:

...

در پروفایل هریک از دوستانی که زحمت می کشند و پستی ارسال می کنند دو عدد خودنمایی می کند. یکی تعداد تشکرهایی است که سایر اعضا بخاطر ارسال پستهایش از ایشان نموده اند و یکی هم تعداد تشکرهایی است که ایشان از سایر پستهای دیگر اعضا نموده اند. همیشه به دنبال رابطه ای بین این دو عدد بوده ام اما هرگز به نتیجه نرسیدم.

این درست است که ما وقتی پستی را می خوانیم در کلیک کردن تشکر یا کلیک نکردن آن مختار و آزاد هستیم و هیچکس را نمی توان شماتت کرد که چرا از فلان پست تشکر نکردی یا بلعکس چرا تشکر کردی اما برایم جای سوال است که چرا برخی از دوستان در خصوص استفاده از این کلید کمی خساست بخرج می دهند. با عرض معذرت از تمامی دوستان برای اینکه کمی شفاف تر در خصوص موضوع صحبت نمایم تصمیم دارم برای روشنتر شدن موضوع از برخی از دوستان نام ببرم و در یک محیط دوستانه موضوع را بشکافم.

به نتایج جالبی رسیدم. ضمن اینکه این موضوع را برای برخی دیگر از اعضا و حتی خودم نیز بررسی نمودم. سرکار خانم لمپرت با 178 ارسال و 2580 تشکر دارای میانگین 14.49 می باشند. بعبارتی هر پست ایشان تقریبا 14.5 لایک داشته است. این بسیار قابل تحسین است. اما نکته بسیار مهمتر تعداد تشکرهایی است که ایشان در کمال خضوع و تواضع از سایر پستهای دوستان داشته اند 4039 تشکر. یعنی بعبارتی به ازای هر تشکری که دریافت نموده اند 1.56 برابرش از سایر پستهای دوستان تشکر نموده اند. عددی که به مراتب تحسین برانگیز تر از تعداد لایکهای دریافتی شان می باشد.

بنابراین به این نتیجه رسیدم که عوامل دریافت لایک در این کافه فراتر از محتوای پستها می باشد. محبوبیت و مقبولیت اعضا نیز در دریافت لایک  موثر می باشد. بنظر من برخی از پستهایی که دوست عزیزمان جو بردلی ارسال نموده اند ارزش گرفتن لایکهای بیشتری داشته است اما بنظر شما نوعی مقابله به مثل در اینخصوص انجام نپذیرفته است؟ واقعا این سوال برای من پیش آمده است که اگر اکنون تعداد تشکرهای بردلی عزیز بجای 32 فرضا 700 پست بود آیا تعداد نشکر شده هایش اکنون بیشتر از 560 نبود؟

آقای دبیر گرامی و عزیز بنده همواره مخلص تمامی آموزگاران این مملکتم و خود از خانواده ای فرهنگی برخاسته ام و ایمان دارم که معلمی شغل انبیا است . اما به نظرم این کار شما یعنی قیاس بین دونفر با بردن اسم و یک سری ارزشیابیهابطور مشخص، درجمع اصلا صحیح نیست... آیا هیچگاه پیامبرص بین اصحاب مشخصا اعلام نمود سلمان برتر است یا ابوذر؟ عمار عزیزتر است یا بلال؟ یا مثلا چرا به ابوبکر بیش از عمر احترام میگذارید؟!...

بنابراین بحث را با دو نکته پی میگیرم:

1-در تشکر من از ارسالات دیگران تواضع نقش چندانی نداشته وصرفا اصول اعتقادی خودم که همه جا و همینجا هم برآن پافشاری داشته ام مهم بوده و میباشد.

2- ضمن اعتقادی که به تک تک ارسالات خود دارم و برای هریک چند ساعت وقت و چشم و اعصاب گذاشته ام وبسیارمفتخرم که حتی یک پست کپی شده یا برداشت بدون منبع یا اسپم نداشته ام اماصمیمانه از دوستان عزیزم و کاربران گرامی تقاضا دارم چنانچه خداوکیلی برای هریک از ارسالات حقیر فراتر از محتوای پست را درنظر داشته اند لطف فرموده تشکرشان را حذف نمایند

 امیدوارم زیاده گوییم راببخشید میتوانستم من هم مثل خیلی غائبین در سکوت گوشه نشین شوم ولی ترجیح دادم کلام دلم رابعرض عزیزانم برسانم از جناب سرهنگ بابت محتوای کلی ارسالشان درباب تشکر و ازناظر محترم که بامدادشان راصرف رسیدگی این قصه نمودند واز شماعزیزی که وقت طلایتان راصرف خواندن این مرقومه نمودید بسیار بسیار سپاسگزارم. پاینده باشید





RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - منصور - ۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۹:۰۹

با تشکر از سرهنگ عزیز و اسکورپان گرامی و لمپرت نازنین  اجازه دهید من هم به سهم خود چند نکته را در خصوص تشکر متذکر شوم

من لم یشکر المخلوق ، لم یشکر الخالق 

هرکه را بندگان خدا سپاسگزار نباشند ، خداوند نیز از او راضی نیست

اینکه من سراپا تقصیر گاهی که چه عرض کنم ، همیشه ،  در تشکر از نوشته های خوب دوستان که برای تک تک آنها زحمت کشیده اند کوتاهی میکنم را به حساب بی ادبی ، ناسپاسی و بیعاری نگذارید. هر نوشته ای از دوستان در این کافه حکم گلی را دارد که بویش سایر دوستان را سرمست میکند. برای من همه خوب هستند. حتی کسانی که با آنها بحث یا جدلی داشته ام. در فاروم گفتمان با حامد عزیزی (از انجمن گویندگان جوان) بحثی درگرفت بر سر دوبله های سریع و بی ارزش بودن اینگونه کارها. ایشان بخاطر غیرتی که روی کارهای همسر خود (که مترجم فیلمهایشان هم بودند) داشتند با نظر من بشدت مخالف بودند. خب نظر هرکس در اقل مراتب برای خودش محترم است چه رسد به اینکه تعداد دیگری هم موافق او باشند.او پس از آن بحثها خیل دوستانش را به گفتمان سرازیر کرد که علیه من و رزا (کاربر دیگری غیر از رزای این کافه) هر آنچه در توان و زبان دارند بکار گیرند. حتی در سایت خودش هم ما را به باد ناسزا گرفت و باخبر شدیم خبرش را به شبکه پنجم سیما هم داده است که در خبرها اعلام کنند دعوای انجمن گویندگان جوان با انجمن گویندگان چه ها که نمیکند! ... بدون شک ظرفیت یک نفر در شنیدن صحبتهای طرف مقابل اساس گفتگوست هرچند به مذاق ما خوش نیاید.او بعدها از دوستان خوب ما شد همچنانکه بود.

هیچکس را نباید بخاطر سلیقه و نظرش بازخواست کرد. زمانی سام اسپید عزیز بر من خرده گرفت که چرا از فیلم ترور (ای مثل ایکار) تعریف میکنید؟ گفتم به هرحال هرکسی سلیقه ای دارد. من بخاطر شخصیت ایو مونتان که در این فیلم در کمال پختگی و مردانگی است ازین فیلم " خوشم" می آید. با وجودیکه خود بهتر از هرکسی میدانم که این فیلم فاقد ارزشهای آنچنانی هنری یا مقبولیت عمومی یا حتی رضایت منتقدین است. علاقه چیزی نیست که نزد هرکس یه نظر دیگری ربط داشته باشد. دوست گرامی من حسین مطمئن زاده در جائی اذعان کرد پدر محترم ایشان که یکی از کارشناسان زبده سینما و دوبله هستند و با دسترسی به هزاران فیلم در فیلمخانه ملی ،  به یک فیلم علاقه مفرط دارند .این فیلم نه بن هور است نه پدرخوانده و نه ده ها فیلمی که شما فکر میکنید حتما باید مد نظر ایشان باشد. علاقه خاص ایشان فیلم هفتمین سفرسندباد است که البته من هم بخاطر کارهای دستی اسطوره اسپیشال افکت تاریخ سینما ، ری هری هاوزن (سازنده جلوه های ویژه این فیلم) علاقه خاصی به این فیلم دارم... می بینید که هریک از ما در گوشه ذهن خود چیزهائی داریم که دیگران حتی به مخیله خود هم راه نمیدهند. زیبایی سلیقه اصولا در همین چیزهاست و هرکس بخواهد بدنبال علاقه دیگران راه بیفتد و خود را مقید به چیزی بداند که دیگری دوست دارد بزودی کوس رسوائی اش گوش فلک را کر خواهد کرد مگر اینکه سواد تشخیص نداشته باشد.

معمولا ما بندگان خدا دوست نداریم کسی به عمق خواسته ها و ذهنیات درونی ما واقف باشد. چراکه گاهی این خواسته ها مطابق با خواسته های جمع نیست.به چیزهائی علاقه داریم که ممکن است از نظر دیگران فاقد ارزش باشد. اما علاقه ما دروغ نیست. واقعا علاقه داریم. ممکن است به یک نفر علاقه داشته باشیم که از نظر دیگران آن فرد نه زیباست ، نه هنری دارد ، نه خصوصیت خاصی که دیگران را جذب کند اما ما عاشق اوئیم. اصولا راز آفرینش در همین نکته نهفته است. شما دختری را در خیابان می بینید و پیش خود فکر میکنید واقعا چه کسی این شخص را بعنوان همسر خود خواهد پذیرفت؟ او نه زیباست و نه به لحاظ عقلی کامل است. اما براساس همین سلیقه های نهفته در اعماق تک تک ما انسانها ، در نهایت یک نفر عاشق این دختر (تکرار میکنم عاشق این دختر) خواهد شد. چیزی که شما و هزاران نفر حتی نمیتوانید بپذیرید و با آن کنار آیید.به همین خاطر است که سر هیچ بنده ای ، سر هیچ گلی ، سر هیچ موجودی در این جهان بی کلاه نخواهد ماند چون خدای سبحان ترکیبی از سلیقه ها در این دنیا قرار داده است که در نهایت با خواست خود آنها را در یک دایره سرخ (بر اساس گفته بودا) گرد خواهد آورد و به هم پیوند خواهد زد.

تشکر (در مفهوم پاک و بی آلایشش) در کافه هم همین حکم را دارد. گاهی یک نوشته مطابق سلیقه ماست ، بیدرنگ تشکر میکنیم. گاهی می بینیم برای یک مقاله زحمت کشیده شده است ، تشکر میکنیم. گاهی می بینیم یک نفر با نهایت اخلاص و از عمق دل و جان نوشته است ، تشکر می کنیم. گاهی چیزهائی بدیعی می بینیم که قبلا ندیده ایم یا نمیدانستیم ، تشکر میکنیم و ....

اما قبول بفرمائید (همانطور که دوستان گفتند) اینروزها کسی به نوشته نکاه نمیکند. نگاه میکنند ببینید چه کسی نوشته است. به فرمایش شما یک تازه وارد ، چند روز وقت صرف میکند و دو صفحه مطلب ارائه میکند اما 4 نفر از ایشان تشکر میکنند. آنطرفتر یک کاربر قدیمی یک خط (آنهم چیزی در حد بسیار معمول) می نویسد و تعداد تشکرها که واقعا معلوم نیست سپاسگزار چه چیزی هستند سر به فلک میکشد!  اینجاست که چنین تشکرهائی نه تنها فاقد ارزشند بلکه خود تشکر کننده را هم به نوعی خفیف میکنند. اینجاست که به سرهنگ گرامی میگویم اینکه یک نفر قلم و کاغذ بردارد و زیر هر نوشته ای سلام و صلوات بفرستند و تعداد تشکرهایش را زیاد کند تا بگوییم میانگین بهمانش زیاد است لذا این یک امتیاز محسوب میشود،  نه اینطور نیست. گر همه شبها قدر بودی شب قدر بی قدر بودی. نه آن حالت صحیح است و نه کاری که منصور میکند و اینقدر خساست به خرج میدهد... باید (بقول سقراط) میانه رو بود و در عین حال ارزش تشکر و نظر شخصی خود را هم حفظ کرد.

شکل پاک تشکر را گفتم اجازه دهید اشکال دیگرش را هم بگوئیم که متاسفانه اینروزها کافه و دوستان کافه حتما از آن رنج می برند. نوعی جناح بندی خاص را در کافه حس میکنم. نوعی یارگیری. خانمها معمولا با هم هستند. اما آقایان نه. وقتی یک خانم چیزی ارائه میکند محال است تشکر بقیه خانمها را نبینید. اگر کسی زمانی در کافه از طریق پیام خصوصی یا ملا عام به کس دیگری گفته باشد بالای چشمت ابروست دیگر نشانی از تشکر آنها از هم نخواهید دید. اگر کسی حس کند کسی مغرور است یا اخلاق ندارد یا عامی است یا زشت است یا فلان است یا بهمان نیست دیگر از او تشکر نمیکند. اگر کسی پشت سر کسی با پیام خصوصی به دیگری بگوید فلانی آدم نیست ، حسب این غیبت،  دیگری متشکر نخواهد بود. اگر کسی به دوست شما بالاتر از گل بگوید خود و دوستتان که هیچ ، 4 نفر دیگر را هم همراه خود خواهید کرد که با تشکر نکردن از نوشته های آن شخص به نوعی انتقام خود را بگیریددقت کرده باشید جائی که من از تغییر نام کاربرها و ورودشان با نام دیگر گلگی کنم تعداد تشکرها کم خواهد شد.چون باب طبع کسانی که چنین کاری کرده اند نیست و .... و الی ماشاالله.

اتفاقا برای کسانی که روی بحثهای روانشاسی کار میکنند مطالعه  ارتباط شکل نوشته ها و تشکرهایی که صورت میگیرد بسیار جالب توجه خواهد بود.

رخصت دهید یک مثال خوب در این مورد ارائه کنم تا ببینید عمق این نگاه های خاص تا کجاست. زمانی در همین کافه یکی از خانمها با یکی از کابران درگیری لفظی پیدا کرد. آن خانم ذیل آخرین نوشته اش نوشت : متاسفم برای کسانی که در یک دعوای دو نفره بین دو نفر، زیر نوشته های یکی تشکر میزنند ...  اخیرا که بحثی با بانوی محترم کافه داشتم همین خانم زیر صحبتهای بانو تشکر مرقوم میکردند !

ختم کلام اینکه :

بنگرید چه میگوید ، ننگرید که میگوید




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - برو بیکر - ۱۳۹۳/۹/۲۵ عصر ۰۷:۰۵

با سلام خدمت دوستان

بحث جالبی اینجا مطرح شده که ینظر من جای بسیار بحث و تامل دارد. هر چهار پست اخیر را با دقت مطالعه کردم و خوشبختانه بحث هایی مطرح گردید که حرف دل بسیاری از دوستان می باشد. باید خدمت دوستان عرض کنم این تشکرهایی که در پایین پستها می بینید واقعیت امر این است که هیچکدامشان برای ذینفع اعتبار نمی آورد. اگر من امروز به سبزی فروش محلمون مراجعه کنم و عنوان کنم من دارای صد هزار لایک از سایت کافه کلاسیک هستم باور کنید حتی نیم کیلو سبزی بدون دریافت وجه به بنده نخواهد داد.

این را گفتم تا در پی تایید گفته های دوستان سایر اعضا بدانند دوستانی که در این سایت اطلاعاتشان را با دیگران به اشتراک می گذارند هرگز بدنبال دریافت تشکر نیستند. اما واقعیت امر این است اگرچه این تشکرها برای ارسال کننده پست اعتبار نمی آورد اما برای سایت اعتبار ویژه ای می آورد. شحصا وقتی در پی موضوعی وارد یک فروم می شوم و به پستی بر می خورم ابتدا نگاهی به تعداد لایکهای آن پست می نمایم.

بدیهی است وقتی با پستی مواجه می گردم که دارای لایکهای فراوانی است ترغیب می گردم آن پست را بخوانم. این اعتباریست که تشکر کنندگان به آن پست داده اند. من نیز به این موضوع واقفم که همه ما در تشکر کردن یا نکردن مختار و آزاد هستیم اما در بین ما قوانینی وجود دارد که گاها در هیچ کجا نوشته نشده است. فرهنگی در بین ما وجود دارد که به روی هیچ کاغذی مکتوب نشده است. وقتی در یک نقلیه عمومی نشسته ام و پیرمردی را می بینم که سوار بر آن نقلیه شده است بی اختیار بلند می شوم و جایم را به او می دهم.

اگر من از روی صندلی بلند نشوم هیچ قانونی نمی تواند بنده را شماتت کند که چرا برنخواستم. هیچ محکمه ای نمی تواند علیه من کیفر خواستی صادر کند زیرا من دچار نقض قانون نشده ام. اما من بر خلاف نظر دوستان خود را در خصوص تشکر کردن از پستهای دوستان مختار و آزاد نمی دانم بلکه آنرا وظیفه می دانم( البته نه هر پستی ) . منصور خان زحمت کشیده اند و ساعتها در خصوص دوبله مجدد رابین هود مطلب نوشته اند . او هیچ وظیفه ای در اینخصوص نداشته است. بابت نوشتن چنین مطلبی از هیچ مرجعی حقوق یا حق الزحمه ای دریافت ننموده است. آیا بدور از ادب نیست که مطلب ایشان را بخوانم و از پست ایشان تشکر نکنم؟

در خصوص پست سرهنگ عزیز نیز باید بگویم حق با ایشان است. گاها در این کافه مقابله به مثل نیز صورت می گیرد. از قدیم درست گفته اند که با هر دست که بدهی با همان دست هم میگیری. بعبارتی اینکه هر روز وارد کافه شویم و هر پست جدیدی که ارسال شده است را مورد لطف کلیک تشکر نمائیم نیز کار درستی نیست. لذا بنده در اینجا ضمن احترام به نظر کلیه دوستان ، بقول سروان جهانبینی و ایدئولوژی خود را در خصوص استفاده نکردن از کلید تشکر را خدمت دوستان عرض می کنم.

شخصا در خصوص تشکر کردن از پستهای دوستان خساست بخرج نمی دهم اما در 3 حالت زیر خود را مقید میدانم که از آن پست تشکر ننمایم:

1 - پستی که بر خلاف سلیقه و عقایدم باشد. برای مثال کاربری پستی ارسال دارد و فرضا بگوید بنظر من صدای جلال مقامی برای رابرت رد فورد مناسب نیست. و یا اینکه منوچهر اسماعیلی گوینده قابلی نیست. در چنین مواقعی علیرقم اینکه تشکر به مفهوم تایید پست نیست اما هیچ انگیزه ای برای تشکر کردن از چنین پستی نخواهم داشت.

2 - پستی که فاقد محتوا باشد و صرفا جهت تایید پست دیگر و یا ذکر سوال ساده ای ارسال گردد. فرضا کاربری زحمت می کشد و و در خصوص نقد یک فیلم کلی مطلب می نویسد. کاربر دیگری پستی ارسال می کند و فرضا می نویسد خیلی جالب بود اتفاقا منهم این فیلم را دیده ام و ..... لایک نمودن چنین پستی برای بنده هیچ توجیهی ندارد. و یا وقتی کاربری در تاپیک راهنمایی فیلم سراغ فیلمی را می گیزد چه لزومی دارد آن پست را لایک نمایم؟ حالا سوال کننده هر کسی که میخواهد باشد اما کار شرلوک عزیز که وقت می گذارد و پاسخ سوال او را می دهد شایسته لایک است.

3 - پستی که ارسال کننده آن خود در خصوص پستهای سایر اعضا بی تفاوت است. البته این موضوع نیاز به شکافتن دارد. پست چنین فردی خیلی باید از لحاظ محتوایی در درجه بالایی باشد که بنده را ترغیب کند تا آن پست را لایک نمایم. دیشب فیلم اسپارتاکوس از شبکه نمایش پخش گردید . امروز به محض ورود به کافه در دایره المعارف بدنبال اسامی گویندگان آن بودم. وقتی دیدم سم اسپید محترم برای یافتن نام گویندگان این فیلم چه مشقتهایی را تحمل فرمودند بدون هیچ درنگی و بدون در نظر گرفتن اینکه ارسال کننده این پست تا کنون پستهای دیگران را لایک نموده است یا خیر پستشان را لایک نمودم. حتی اگر تعداد تشکرهای ایشان از سایر پستها عدد صفر را نمایش می داد این تشکر را می کردم.

اما در مجموع وقتی می بینم برخی از دوستان برخی از پستها را می خوانند و کاملا بی تفاوت از کنار آن رد می شوند دلم به درد می آید. پستهای با محتوای بسیاری در این کافه وجود دارد که امروز سایر سایتها مثل آب خوردن آنرا از این سایت سرقت می کنند و در سایت خودشان  از آن استفاده می کنند و جالب اینکه تعداد لایکهای این پست سرقت شده در سایر فرومها از مرجع اصلی ان بیشتر است . اما وقتی می بینم خودمان قدر این نوشته ها را نمی دانیم چنین اتفاقاتی را باید طبیعی بدانیم.

ارادتمند

بروبیکر




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - سرهنگ آلن فاکنر - ۱۳۹۳/۹/۲۵ عصر ۰۹:۱۶

باز هم سلام و صدها سپاس خدمت دوستان عزیز

لحظه ای که موضوعی را اندر باب تشکر کردن یا نکردن در این وادی مطرح نمودم پیش از هرچیز در کمال آرامش و در خط دوم پست خود ذکر نمودم بدور از هرگونه هیاهویی میخواهم به مسئله ای بپردازم که سابقا نیز به آن پرداخته گردیده بود. مقام عظمای کافه چه درست فرمودند که این هنرمندان و هنردوستان دارای روح لطیفی و حساسی هستند. بر من واضح بود و هست که این محیط بسیار دوستانه تر از آنچه دیگران فکر می کنند می باشند و وای بر من که اگر قصدم از چنین قیاسی بخواهد منجر به جناح بندی و خط و خط کشی بین نسوان کافه و رجالان کافه گردد.

سرکار محترم خانم لمپرت من احساس می کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. من صرفا با چنین قیاسی خواستم به عرض دوستانی که اخیرا به این کافه پیوسته اند برسانم که فقط یک خواننده محض نباشند. هرگز با چنین قیاسی مقصودم همتراز کردن دوستان با یکدیگر نبود. بنده معتقد هستم که تشکرها در این سایت صرفا بواسطه محتوای پستها نیست و مقبولیت و محبوبیت ارسال کننده پست نیز در این موضوع دخیل می باشد. و از اساتید و پیشکسوتان کافه تقاضا نمودم که اگر اشتباه فکر می کنم و غیر از این است این حقیر را راهنمایی کنند. سایر دوستان مانند اسکورپان و منصور و بروبیکر نیز نظرات خود و معیارهای خود را در باب لایک یا عدم لایک عنوان نمودند و تجربیاتشان باعث گردید تا چراغی شود در این راه.

بنده هرگز با این عمل خود نخواستم بگویم چه کسی برتر است یا چه کسی برتر نیست. اگر این قیاس من چنین تصوری را برای شما به همراه داشته است خاضعانه عذر می خواهم. ضمن آنکه هرچه پستهای غیر تخصصی کافه را مرور نمودم جایی ندیدم خدائی ناکرده شما بطور خاص نقل محفل دوستان شده باشید و اگر این حقیر در پستم به شخص شما اشاره نمودم صرفا به این دلیل می باشد که شما را فردی مقبول ، محبوب و بدون حاشیه یافتم و قصدم آن بود که سایر دوستان طریقت شما را الگو قرار دهند. و هنوز نیز چنین عقیده ای دارم و خواهم داشت.

در پایان نیز باید عرض کنم که درست است که معلمی شغل انبیاست اما نیک میدانیم که از دامن زن است که مرد به معراج می رسد و من هرگز قصد کشیدن دیوار بین خانمها و آقایان کافه را نداشتم.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - سروان رنو - ۱۳۹۳/۹/۲۵ عصر ۱۱:۵۵

من همه پست ها را خواندم  .تنها چیزی که می توانم بگویم اینست که:

اگر یک مو  از  سر :heart: خانم لمپرت  :heart:  کم شود  قیصریه را به آتش می کشم .

  [تصویر: kar.gif]




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۹/۲۶ صبح ۰۱:۵۸

سلام به همه

پستهای دوستان را در این صفحه مطالعه نموده و استفاده زیادی بردم .

در مورد تشکر کردن و یا نکردن بارها پستهایی نوشته شده و جناب ادمین ، کلاسیک ، سروان رنو ، منصور ، اسکورپیای شیر دل و خیلی از دوستان دیگر در این مورد صحبتهای زیادی کرده اند و حرف تمام آنها به نوعی درست می باشد و اگر میگویم حرف و گفته همه آنها به نوعی درست میباشد این از باب تزاحم بین دو امر نیست در این مورد چند نکته را عرض میکنم.

1- بله من یک انسان متاسفانه سختگیر هستم و از مطالبی که به دلم مینشیند و یا به نوعی دوست میدارم سعی میکنم از آنها تشکر کنم ، البته خیلی وقتها هم پیش آمده که شخصا از موضوعی خوشم نیامده و در راستای اهداف و دوست داشته های بنده نبوده اما از آن پستها هم تشکر کردم و دیده ام واقعا برای آنها زحمت کشیده شده است حتی اگر نقد بنده حقیر بوده باشد  و کلید تشکر را مثل یک ابزار در خدمت اهداف کافه و پیشرفت هرچه بیشتر کافه به کاربرده ام.

2 - دوستان باید توجه کنند که داشتن امتیاز به طور مثال برای شخص بنده جزء منبع درآمد نیست و هر شخصی اگر دوست داشته باشد میتواند از یک پست تشکر کند و یا نکند ، من شاید از یک پست خوشم نیاید و به نظرم جالب نباشد ، نهایت امر این است که از آن تشکر نمیکنم و این به معنی لجبازی و یا توهین نیست.( البته دوستانی که امتیازات بالایی دارند برای من واقعا قابل احترام هستند و کیفیت پستهای این افراد را تائید میکنم )

3 - تشکر نکردن از یک پست به معنی این نیست که به طور مثال من از فلان شخص خوشم نمی آید و میخواهم او را تنبیه یا اذیت کنم خیر شاید در پستی دیگر از آن شخص تشکر کرده باشم.

4 - به طور مثال من از فیلم هندی زیاد لذت نمیبرم و خوشم نمیاد و در نهایت کار این است که از آن پست تشکر نمیکنم و این نباید به این معنی باشد که من با افرادی که فیلم هندی را دوبله میکنند و یا آن فیلم رامیبینند دشمن باشم .

5- خودم به هیچ وجه برایم پیش نیامده که بر اساس لجبازی به نوشته ای امتیاز ندهم اما فکر میکنم دیگران اینطور فکر میکنند که من با سوء نیت  به آنها امتیاز نمیدهم.

6 - سن و سال ما اهالی کافه ایجاب میکند از این دلخوری ها دست برداشته و با دیدی تازه و نو به مسائل بنگریم.

7 - بسیاری مواقع شده است که پستهای من بی پاسخ مانده و یا بدون توجه و بدون امتیاز بوده است و این برای من بهانه نشده است که به طور مثال به افرادی که به پست من توجه نکرده اند امتیاز ندهم.

8 - بنده خیلی از وقتها با وجود داشتن مشغله به کافه سر زده و تا جای ممکن سعی بر این داشتم تا مثمر ثمر واقع شوم و برای دقایقی در روز برای خواندن مطالب به کافه می آیم و هدفم دلخوری شخصی نیست.

9 - نکته آخر و جالب تر،  بد نیست تاریخ ثبت نام بنده را هم ملاحظه بفرمائید ، زیادهم تازه وارد نیستم ، البته از لحاظ تاریخ ثبت نام نه از لحاظ رده و امتیاز. :!z564b

                                                                                      با سپاس فراوان جو برادلی




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - اکتورز - ۱۳۹۳/۹/۲۶ صبح ۰۵:۳۴

" وقتی دزیره رفت "

( از جناب جو بردلی معذرت خواهی میکنم که قبل از گذشت کمتر از یک روز زیر پست ایشان پست جدید ارسال مینمایم )

یادمه در تاپیک مشابه همین تاپیک بحثی درافتاد و دست آخر باعث دورشدن جناب شیندلر عزیز ازکافه شد ، اما جالب اینکه آخرین پست را در آنجا بنده ارسال کردم که هم بسیاری ازدوستان موافق نطریاتم بودند و هم ختم قائله شد ( حالا نمیدونم واقعآ تاثیرداشت یا اتفاقی بود ).

امیدوارم اینجانیز سخنانم به نوعی تاثیرگذار باشد و مانع دوری و دوستی شود چون از دل برود هرآنکه از دیده برفت و خداحافظی هر کاربری بمانند این است که از اول هم نبوده زیرا تا شش ماه الی یک سال دیگر هموطن خوش قلم دیگری می آید و حضور او تسکین بخش داغ رفتن آن یکی میشود.

دوستان من :

درهمان روزهایی که خانم دزیره از کافه خداحافظی کردند و پچ پچی بود بین اعضا که آیا واقعا از جناب منصور دلخور شدند یا دلیل دیگری داشته من خودم هم از عزیزی بسیار دلخور شده بودم و چندباری هم دوست عزیزم جناب بتمن و همچنین سرکار بانو مدیر کافه پرسیدند که کیست و چرا دل آکتورز را رنجانده ؟ ولی من کوتاه آمدم و به طرفم زمان دادم تا کم کم نه حتی گذاشتم بداند ازش دلخوری دارم بلکه کم و بیش استارت دوستی نیز درمیانمان زده شد.

یک باردیگر نیز بی احترامی مستقیم فردی باعث شد که عجولانه تصمیم به خداحافظی بگیرم و یادمه در همین جستاربود که خداحافظی کردم و عکسی از خودم زیر آخرین ارسالم قرار دادم و گفتم : میرم که برم ، ولی دو روز بعدش دلم داشت سینه ام رو میشکافت آنقدر مشتاق بودم که صفحهء زیبای کافه رو در مرورگرم باز کنم و همین شد که با کله برگشتم و اولین کارم حذف پست خداحافظی بود.

همین جناب اسکورپان عزیز شاهد و حاضر میتواند تعریف کند که در اولین پیام خصوصی ای که بین من و ایشان دوسال پیش رد و بدل شد چه بهم گفتیم ؛

ایشان گفتند که از بازی مورد علاقهء من چه بعنوان ورزش و چه دربازی های کامپیوتری یعنی بازی فوتبال متنفرند و من هم گفتم که از بازی مورد علاقهء ایشان ( که یادم نمی آید چه بود ) متنفرم ولی حتی تنفرمان از این ریزه علایق همدیگر دلیل تنفرمان از هم نبوده و نیست و نخواهدشد و دوستیمان پابر جاست اما بخدا دیدم و هستندکسانی که بخاطر یک همچین رک بودن هایی نتوانستند نه تنها به سایر علاقه های مشترکشان فکر کنند بلکه کارشان به جاهای باریکتری کشیده شده است که واقعآ کودکانه و بی احترامی به کسی نباشد ، از روی نادانی بوده است.

خانم لمپرت عزیز که اکنون فکرمیکنند پشتشان به کسی محکم نیست !

حقیقتآ اشتباه فکر میکنند زیرا ایشان خود به یاد دارند وقتی اولین شب حضورشان را درکافه میگذراندن و من همچون همیشه در شیفت شب آمده بودم متوجه شدم  که سه بارنام کاربری انتخاب کردند و من هم هرسه بار یاد آورشدم که یا نام تکراریست یا نام حقیقی هنرپیشه ها جایز نیست و یا نام کاربری با عکس آواتار همخوان نیست تا آخر سر شدند خانم لمپرت و همان شب دوستیمان شکل گرفت و از آن شب همیشه خوانندهء نوشته هایشان بودم و هستم و محکم پشت ایشان و هرکاربر موثر دیگری درکافه می ایستم چونکه اینجارا مال خود میدانم و به هیچ عنوان نمیخواهم ببینم که لمپرتها و دزیره ها و رزاها و زاپاتا ها و .... یک یک دارند کافه را ترک میکنند .

و یک نکتهء خنده دار ، آنهم اینکه برسر تعداد تشکر های کاربران بحثی شکل بگیرد.

همان دوتا پست خانم لمپرت و جناب بردلی رو اگه نگاه کنید من فقط پست جوبردلی رو تشکر زده ام و این درحالیست که همین الان در پاراگراف قبل از خانم لمپرت حمایت کردم و درکل به کمترین پستهای جناب بردلی تشکر زده ام ولی بی تعارف میگم من پستی رو تشکر میکنم که بیشتر با موضوعش ارتباط برقرار کنم و یا ببینم کاربر برای پستش زحمت کشیده که حتی اگر نخوانم هم تشکر میکنم که برای کافه ام وقت گذاشته اگرهم از موضوعش خوشم بیاید به این توجه میکنم که نوع پردازش کاربر کامل و بی نقص است یا نه و جالب اینکه هم جناب بردلی خیلی خوب درمورد تایتانیک ننوشته بودند و هم خانم لمپرت در مورد رقصهای فیلم شعله خوب ننوشته بودند ولی بازهم به آنکه بیشتر توجهم راجلب کرد تشکری دادم .

هردوپست هم از سوژه هایی بودند که شخصا میخواستم در آینده در آن دو جستار به آنها اشاره کنم که این دو عزیز زحمتم را کم کردند و دستشان هم درد نکند.

ولی یک سوال : جدا تعداد تشکر و رتبه و غیره و غیره هنوز هم برایتان مهم است ؟ 

من که مدتهاست برایم بی اهمیت شده و از آخرین بحثی که پارسال شکل گرفت در مورد اعتبار کاربران خصوصآ تازه واردان تا کنون یک بارهم به تعداد تشکرهای زیر پستهایم اهمیتی نداده ام و جالب اینکه چندوقت پیش برام دغدغه شده بود که تعداد تشکرهایی که از کاربران دیگر میکنم را به 1000 برسانم دیگر زیر پست کسی تشکر نمیزنم ولی میبینید که اکنون از 1500 نیز گذشته است و بخدا تازه متوجه این موضوع شده ام . بابا بیخیال برای شماها زشته که به خاطر لایک پست ارسال کنید و بخاطر یک همچین مورد بی ارزشی دل همدیگر رو برنجونید.

منصور عزیز رو کم متهم کنید به اینکه کاربران رو فراری میده ، خداشاهده که خود این جناب منصور از کسانیست که امروز یکی از دلایل بودنم در کافه به عشق خواندن پستهای امثال ایشان و یا تنها دیدن اسمهایشان در لیست کاربرانی که به کافه سر زده اند است .

هنوز به کافه نیامده بودم که در وبلاگی که به دوبله میپرداخت مطلبی دربارهء درگیری منصور نامی با فکر کنم میثم در سایتی به نام کافه کلاسیک دیدم و مدتها بعد که به کافه آمدم در ذهنم آنچه در مورد منصور خوانده بودم را مرور میکردم و میدیدم که کاملآ در تناقض است و منصور خیلی هم بامرام و دوست داشتنیست و جالب اینکه اتفاقآ بعضی ها به ایشان غرض میورزند واین را حتی در زیراستاتوسی از خودم در ف ی س ب و ک م نیز دیدم که در پستی از زحمت شناسایی دوبلورهای رابین هود و این گروه خشن و الرساله و .... از منصور و چندی دیگر از دوستان تشکر کرده بودم ( سم اسپید و سید و ... ) که یکی از همین دوستان کافه که درفیس بببببب ووو ک هم دوستم است در نهایت بی انصافی با کنایه کامنت گذاشته بود ( حالا بماند که که بود / منصورجان پیام خصوصی نفرستی و بپرسی که کی بود چون جواب نمیدم ).

چند وقت پیش که جناب زاپاتا برای مدتی به کافه نمی آمدند همه شاهد بودیم که کلیهء کاربران ازاین بابت ناراحت بودند و الان هم اگر خانم لمپرت به کافه بازنگردند دیگر نهایت بی انصافیست.

 خانم دکتر هم تاجایی که من بدانم دلشان بزرگتر ازاین حرفهاست و بیچاره جناب سرهنگ چیزی نگفته و اگر هم گفته شما ببخشید.

لطفآ صفحات کافه را به این بحثها پرنکنید که مهمانان کافه جور دیگری تصور نکنند و نیاران ( بیگانه ها ) هم به ناراحتی های ما خوش نشوند.

بارها در محافل در مورد کافه کلاسیک و تعدادی از همین کاربران اندیشمند و دلسوز و بی منت رکلام کرده ام و جناب سناتورشاهدند که در صفحهء ف ی س ب و ک شخصیم نیز هم لینک سایت رو چندین بار قرار داده ام هم برای بسیاری از دوبلورهای مطرحی که از دوستان ف ی س ب و ک یم هستند نقل گفتگوهای کافه را کرده ام  و پیشنهاد داده ام سری به کافه بزنند و بعدها نظرشان را نیز جویا شده ام و پیش آمده دوبلورهایی مانند خانم مریم شیرزاد و آقای ماهرخ و یاکیده و شهاب عسگری و ...... از دیدن و خواندن مطالب ما کاربران به وجد آمده اند و تشکر کرده اند و همینک نیز به عنوان مهمان گاهآ به کافه سرمیزنند.

 این کافه با بودن همهء ما درکنار هم چه در گذشته و با کسانی که اکنون غایبند و چه در آینده با کسانی که هنوز کشفش نکرده اند کافهء وزین کلاسیک شده است.

بحث تمـــــــــــــــــــــــــــــــــام .




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - Classic - ۱۳۹۳/۹/۲۶ عصر ۰۱:۴۷

برخی مواقع ما ندانسته کاری می کنیم که عواقب سنگینی دارد. کاش قبل از مطرح کردن چنین مواردی بیشتر اندیشه کنیم.ممکن است پرتاب یک سنگ ناچیز به داخل مرداب , غول مرداب را بیدار کند و بشود آنچه نباید می شد.

وقتی موضوعی بسیار پیش افتاده و کم اهمیت مانند تعداد تشکرها را مطرح می کنید  این موضوع با جواب های دوستان اینقدر بزرگ می شود که خودبخود دلخوری به بار می آورد. نتیجه آن می شود که یکی از بهترین کاربران تاریخ فعالیت کافه را از دست می دهیم. اینکه آیا چنین واکنش شدیدی از خانم لمپرتِ  همیشه آرام , تعجب برانگیز هست یا نه موضوع بحث نیست. مساله اینست که با توجه به پست خداحافظی که گذاشته اند و غروری که دارند ممکن است برگشتن دوباره را سخت ببینند.

در چند پست آخر دوستان اعلام کردند که سوء تفاهم شده و امیدواریم که ایشان این مطالب را با بردباری بخوانند .این تاپیک تا مشخص شدن اینکه ایشان تصمیم به بازگشت دارند یا خیر به نشانه احترام  و تمام شدن این بحث ها بسته می ماند.

دوستانی که مایل به حمایت از خانم لمپرت هستند با زدن علامت تشکر در زیر این پست اعلام کنند تا ایشان متوجه جمع انبوه طرفداران و حامیان خود شوند.

با سپاس

پس نوشت: خوشبختانه  "خانم لمپرت" گرامی با اقتدار به کافه بازگشتند. با پوزش از دوستانی که بعد از این پست , پست تبریک از ایشان را گذاشته بودند. جهت پایان دادن به بحث و فراموش کردن آنچه گذشت این پست ها حذف گردید. امیدواریم از این به بعد کوشش کاربران در جهت جلوگیری از بزرگ شدن این حواشی و دامن نزدن به آنها باشد. همه به سر کار اصلی خود در کافه باز می گردیم با روحیه قوی تر و تجربه ای بیشتر.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۹/۲۸ صبح ۰۸:۳۶

تقدیم به یک رفیق

همه شب نالم چون نی
که غمی دارم، که غمی دارم
دل و جان بردی اما
نشدی یارم، یارم
با ما بودی، بی ما رفتی

چون بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی

چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می‌بارم

فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم، چنان که دانی
رهایی از غم نمی‌توانم
تو چاره‌ای کن، که می‌توانی

گر ز دل برآرم آهی، آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم، اشک آتشین ریزد

چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می‌بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما، سوی کجا رفتی

تنها ماندم، تنها رفتی

به کجایی غمگسار من، فغان زار من بشنو بازآ، بازآ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو بازآ
بازآ سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی

اینجا بشنوید صدای جاودان استاد بنان را.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - زاپاتا - ۱۳۹۳/۹/۳۰ عصر ۰۲:۲۹

برگرد امیرو،برگرد...

یادم میاد زمانی که امیر نادری پس از ساختن فیلم آب ،باد ،خاک از برخورد منتقدان با این فیلم دلگیر شد جلای وطن کرد و به نوعی پاسخ نامهربانی را با نامهربانی داد. امیر نادری این جوان واقعا صبور و پوست کلفت جنوبی طاقت از کف داد و سینمای ایران از وجود مغتنمش محروم شد.هیچکس در این میانه فکر نکرده بود که پشت این ظاهر زمخت قلبی مهربان و زودرنج نهفته است.

سالها بعد هوشنگ گلمکانی که روزگاری این نقدهای تند درباره فیلم آب ،باد ،خاک در ماهنامه فیلم و تحت سرپرستی او نوشته شده بود در اقدامی اگرچه دیر اما به جا در مطلبی تحت عنوان غلط کردم امیرو برگرد... از برخورد سالها پیش خود و همکارانش عذرخواهی کرد.اگرچه نمی توان به هر دو طرف ماجرا آنچنان خرده گرفت زیرا که هرکدام وظیفه ای بر عهده داشتند،یکی فیلم ساختن و دیگری نقدکردن...

بهرحال از اینکه می بینم بدلائل واقعا ناچیز دوستانی چون بروبیکر،منصور و اکتورز ترک کافه نموده اند دلگیر می شوم . شاید به نوعی خودم را هم مقصر می دانم که ماه گذشته با ترک موقتی کافه باعث شدم دوستانی که آن روزها با پیامهای خود مرا به حضور دوباره دعوت می کردند این بار خود غایب محفل باشند.

دوستان عزیز برگردید که جایتان واقعا خالیست ...

ازطرف دوستان کافه




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - شیخ حسن جوری - ۱۳۹۳/۱۰/۲ صبح ۱۱:۲۰

والسلام علی من اتبع الهدی

بیش از یکسال است که گذر این شیخ پس از هجرت به سبزوار و نیشابور به این منطقه خوش آب و هوا افتاد و برخلاف آنکه کارم موعظه کردن و نصیحت نمودن است اما بر حسب تجربه در این محیط ساکت و با صفا استوار گردیدم که کم گویم اما گزیده. به همین خاطر است که شمارگان پستهایم تازه از رقم انگشتان یک دست عبور نمود و بیشتر در این محفل با توجه به شرایط مصرف کننده بودم تا تولید کننده و شاید به همین خاطر است که تا کنون ورشکسته نگردیدم.

اما اندر پس اوضاع و احوالات پیش آمده باید بعرض این پیرمرد دلسوخته و آن سروان سوری برسانم که ای برادران من بقول صفر بیگ این کارها حساب دارد ، کتاب دارد. نه این کافه صحنه هنرنمایی ماست و نه این محفل قیصریه و نه نوشته دوستان آن نغمه. ای سروان عزیز وقتی شهری شلوغ می گردد چشم همه به تجربه سیاست شماست نه به باتوم و دستبند. در این یکسال و اندی از مطالب بسیاری از دوستان سرشار گردیدم و درست می گویید که اینجا محل گذر است. یکی می رود و دیگری می آید اما ای سروان عزیز بیاد داشته باش که در ، هیچوقت به روی یک پاشنه نمی چرخد. و همه شاهدیم که در یکسال گذشته که برخی از دوستان قدیمی کافه رفتند همین دوستانی که اکنون غایبند و شما نه تنها قیصریه را برایشان به آتش نزدید بلکه با زبان بی زبانی فرمودید که بروند و خرم آنکه نغمه هایشان را کاربران بسپارند بیاد ، تنور کافه را گرم نگاه داشتند و همه را مستفیض دانش خود نمودند . اما غافلید که سایر دوستانشان مانند این پیرمرد و آن بتمن و آن سرهنگ و آن اشمیت دوست دارند نغمه های این دوستان را در کنار نغمه گرانش بشنوند. تا نغمه گری نباشد نغمه ای در کار نخواهد بود.

این کاربران که اینگونه تلاش می کنند تا دوستانشان را برگردانند شایسته تقدیرند نه تحریم و اخراج و بسیار متعجب گردیدم که در یکهفته گذشته هر پیامی که باب میل نبود از جعبه پیام حذف گردید و هر پستی که به مزاج خوش نیامد منهدم شد و از همه بدتر کاربرانی چون هانا اشمیت و سرهنگ آلن فاکنر که هریک با دلسوزی در پی گرم کردن این محفل بودند به کوره های آتش سوزی ژان والژن سپرده شدند و مورد بی مهری قرار گرفتند. چه تلاشی برای بازگرداندن کاربر محترمی مانند سم اسپید گردید که با نزدیک به 500 پست یادگاری ماندنی  از خود در این وادی بجای گذارد و اعتباری بزرگ به کافه و اکنون بیش از هفت ماه است هیچکس از او خبر ندارد؟

بگذریم. حال که کار از کار گذشته است پس بهتر آنست که بفکر چاره باشیم. این شیخ پیشنهادی دارد که اگر مقبول افتاد مدیران خود آنرا اجرا نمایند و اگر مقبول نیست و دوست دارید کافه به همین منوال گرم و پرحرارت باشد !!!! این پست را نیز حذف نمائید تا هرکس به کار و گرفتاری خود برسد. من پیشنهاد اعلام وفاق عمومی و وحدت مجازی را در کافه می دهم آنهم با برگزاری یک میتینگ مجازی.

پیشنهاد می کنم روز پنج شنبه چهارم دیماه از ساعت 22 لغایت 24 کلیه اعضای کافه با ورود به کافه یک رکورد تاریخی را از خود بجای بگذارند و در این وانفسا یکی از مدیران این میتینگ را از طریق ایمیل به کلیه کاربران غایب اعلام نماید. یک جشن آشتی در کافه. قطعا لزوما این امر باید توسط مدیران انجام بپذیرد زیرا آنان هستند که به ایمیل کاربران دسترسی دارند. البته منظور این شیخ از کاربران غایب فقط این سه عزیزی که اخیرا غروب نموده اند نیست. بلکه این میتینگ مجازی و جشن آشتی شامل کلیه کسانی که طی دو سال گذشته به هر دلیلی کافه را ترک نموده اند نیز می گردد. حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

اگر صاحب کافه چنین پیشنهادی را می پسندند پس بهتر آنست که در ذیل همین مکان پستی مرقوم نمایند و با اعلام ساعت و زمان میتینگ مقدمات چنین جشنی را برپا نمایند و همچنین یکی از مدیران را مامور اطلاع رسانی از طریق ایمیل نمایند و اگر مخالفند پس آنگاه این پست را حذف نمایند تا قیصریه بیش از این شعله ور نگردد و کافه به طریقت خود عمل کند و دوستان در فراق یارانشان بسوزند و بسازند. و ما دل نگرانیم که مبادا کاربرانی چون زینال بندری که مشوقی چون بروبیکر را داشت روزی تردید نماید که مبادا سرنوشتی چون سم اسپید یا دیگر رفتگان در انتظارش باشد و اگر روزی در این محفل از موضوعی رنجیده خاطر شود هیچکس تره هم برایش خرد ننمایند؟؟؟؟

با اینحال بسیار خوشبین هستم تا اگر پیشنهاد این واعظ حراف جامه عمل بر تن کند و درست اجرا شود بتوان بسیاری از سفر کردگان را بازگرداند وگرنه ........

الاحقر

شیخ حسن جوری

30 صفر سال یکهزار و چهارصد سی و شش




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۳/۱۰/۴ عصر ۱۲:۱۲

با تشکر از دوستانی که در این مدت با ارسال ایمیل و یا اس ام اس مراتب قدرشناسی خود را نسبت به این حقیر اعلام و خواستار بازگشت بودند. از دوستان شنیدم که در فقدان ما هرکس حمایتی در کافه از ما کرد پیامش حذف شد . به هرحال مراتب تشکر مدیر سایت از منصور هم این شکلی است. آنهم جائی که برای کاربران دیگر، قیصریه را به آتش میکشد و شرایط را طوری پیش میبرد که نامبردگان درصورت بازگشت یک روز و یک شب باید وقت گذارند تا فقط به پیامهای خصوصی موجود در کافه پاسخگو باشند و حتی فرصت نکنند که برای دیگران بنویسند که اصولا بخاطر چه رفتند و بخاطر چه از ظلم به زنان و مظلومیت آنها صحبت کردند و اینکه چقدر مظلوم واقع شده اند. کاش جعبه پیام منصور را هم الان میدید تا ببینید که جز یک پیام سروان رنو پیام دیگری هم در آن می یابید یا نه یا حتی به تعداد تشکرهای ذیل نوشته کلاسیک عزیز (که خواهان بازگشت X  بودند ) و همینطور  نوشته شیح حسن جوری گرامی (که خواهان بازگشت چندین نفر مرد بودند) نگاهی بیندازید تا ببینید که مظلوم منم و مائیم ، یا شما ؟ منصور مدتهاست در این سایت غریب است. به پشت سر را که نگه میکنم  همه کسانی که با ما آمدند ، رفته اند. ... من ماندم و این حقیقت که دوستان قدیمم ( همچون واترلو ، ژیواگو  و ... ) چه راحت و بی بهانه د ل کَندَند و منصور حتی با بهانه هم نمیتواند دل برکَند. ... در این سالها من هم دل شکستم. هستند کسانی که در کافه از من رنجیده خاطرند. کدامیک از ما دلی در زندگی نشکستیم؟ جز شرمندگی چیزی در انبانم نیست.

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
  
  (ژاله اصفهانی)

از مدیر محترم کافه میخواهم رنگ اسم منصور را مثل قبل همرنگ جماعت کند.  مرا به رنگ و ستاره نیازی نیست و دوست تر میدارم مثل بقیه دوستان باشم




[split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - پیرمرد - ۱۳۹۳/۱۰/۵ عصر ۰۷:۲۱

حال که بحمدالله دوستان رفته بازگشتند، به توصیۀ یکی از دوستان وظیفۀ خود دیدم تا مواردی را یادآوری کنم.

فراموش نکنیم که ما کاربران و مدیریت محترم انجمن در یک صفیم نه در مقابل هم. مجموعۀ مدیران نیز بی هیچ چشمداشتی این انجمن را ایجاد کرده اند و از منافعی چون تبلیغات حاشیۀ صفحات گذشته اند. و علی رغم ناملایماتی که در این چند سال دیده اند، هنوز انجمن را حفظ کرده اند. شاید ما بعضی از روش ها را نپسندیم اما باید متوجه فشاری که با رفتن کاربران زبده بر مدیران وارد می شود نیز باشیم و همیشه جانب انصاف را نگاه داریم.

فراموش نکنیم که در بحران ها یکدل باشیم و با هم عمل کنیم و ضمن دفاع از دوستانمان، منظم و منضبط باشیم، چنانچه با تشکر از ارسال زاپاتای گرامی نشان دادیم همه خواهان بازگشت دوستانمان هستیم.

فراموش نکنیم که زندگی به حد کفایت بر ما سخت می گیرد، پس این لحظاتی را که در فضای مجازی در کنار هم هستیم، بر هم تلخ نکنیم.

خاک پای رفقا

پیرمرد




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۱۰/۵ عصر ۱۰:۰۷

(۱۳۹۳/۱۰/۵ عصر ۰۷:۲۱)پیرمرد نوشته شده:  

فراموش نکنیم که ما کاربران و مدیریت محترم انجمن در یک صفیم نه در مقابل هم.

این جمله جناب پیرمرد منو یاد یه فیلم انداخت که توصیه میکنم شما هم اونو ببینید. فیلم Das Experiment به کارگردانی اولیور هیرشبیگل که در سال 2001 به نمایش دراومد. این فیلم که برگرفته از یک تجربه روانشناختی واقعیه یه تعداد آدم معمولی رو نشون میده که در ازای مبلغی پول به یه زندان منتقل میشن تا نقش زندانبان و زندانی رو بازی کنند. بعد از چند روز این افراد اونقدر در نقش خود فرو میرن و خشونت به خرج میدن که آزمایش کننده مجبور میشه قبل از پایان مهلت مقرر آزمایش رو متوقف کنه. این فیلم بر اساس یک تجربه واقعی که توسط یک روانشناس آمریکایی بنام فیلیپ زیمباردو انجام شد ساخته شد که میتونید جزئیات بیشتری از اون رو در اینجا بخونید. این آزمایش نشون میده که آدم ها می تونند حتی در شرایط غیر واقعی و مجازی به اصطلاح جوگیر بشن و چنان در نقش خود فرو برن که فراموش کنند فارغ از تمام تفاوت های شغلی و نژادی و جنسی (در اینجا رنگ ها و ستاره ها) همه انسان هستند و شرط اول برای هر کار و هر وظیفه ای انسانیته. امیدوارم از فردا که شروع هفته ای تازه است همه ما اتفاقات پیش اومده رو فراموش کنیم و دوباره مثل گذشته دوست و در کنار هم باشیم.

پ ن: نسخه آمریکایی این فیلم هم با نام The Experiment در سال 2010 ساخته شد که آدرین برودی و فارست ویتاکر در نقش اصلی فیلم ظاهر شده اند . نسخه آلمانی باارزش تر و نسخه آمریکایی اکشن تره. هر دو فیلم هم در سایت تاینی موویز موجودند. ببینید و ما رو هم دعا کنید.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۰/۷ عصر ۰۵:۲۰

بازهم سلام

روزهای اولی که پا در این کافه گذاشتم خاطرم هست منصور خان در یکی از جستارها معمایی را طرح نمودند. پس از رد و بدل شدن چند پست بین بروبیکر و بانو و منصور چون داشتیم به یکی از فرضیه های مجهول  علم ریاضیات برمی خوردیم من برای اتمام بحث و با توجه به عدم شناختم از اعضای کافه برای ختم کلام و و ادامه ندادن بحثی که نتیجه نداشت بدون آنکه منظوری داشته باشم خطاب به منصورخان نوشتم راستی از دوبله چه خبر و در ادامه برای مزاح و حسن نیتم یکی از شکلکهای متداول را برایشان ارسال نمودم.

منصور خان بِدِل گرفتند و ابراز ناراحتی نمودند. بلافاصله هم در پیام خصوصی و هم در پی نویس پستم برای ایشان نوشتم قصد من خدای ناکرده تمسخر نبوده است  و موضوع بین ما ختم بخیر گردید. پس از آن مدیر محترم سایت پیامی خصوصی برای بنده ارسال کردند که حتما از منصور خان عذر خواهی کنید و از ایشان دلجویی نمائید زیرا به هیچ قیمتی حاضر نیستند موجبات کدورت ایشان فراهم گردد. (البته قبل از رسیدن  پیام این سوتفاهم برطرف گردیده بود) . همچنین متذکر گردیدند که در برخورد با پیشکسوتان کافه زین پس از جملات طعنه آمیز استفاده ننمایم . بر خودم بالیدم که در سایتی قلم می زنم که مدیران با چه همتی از کاربران برجسته خود حمایت می کنند و تاب هیچ سوتفاهم یا دلخوری را برای کاربران خود ندارند. با خود گفتم چنین حمایتی ستودنی است و با چنین سیاستی قطعا این سایت هر روز نسبت به روز قبل پر بارتر خواهد شد.

اما همه چیز بعد از وقایع پیش آمده برای زاپاتا برای بروبیکری که سرش در لاک خودش بود و هیچگاه اسیر مسائل حاشیه ای نمی گردید رنگ و بوی دیگری گرفت . نمی خواهم تکرار مکررات نمایم و دوستان را بیاد روزهای گذشته بیاندازم. زاپاتا دلشکسته برگشت. نه بخاطر بحثی که با فرانکنشتاین داشت بلکه بخاطر عدم حمایت کسانیکه او از آنها انتظار حمایت داشت. متاسفانه همزمان ماجرای پست جناب سرهنگ پیش آمد. پستی که نه تنها از نظر بنده بلکه از نظر هر خواننده ای بجز افرادی که در پستشان به صراحت از آنها نام آورده بود  مملو بود از تعریف و تمجید از مظهر ادب و ادبیات کافه سرکار خانم لمپرت و اینکه دوستان را دعوت نموده بود تا ایشان را الگو و سرمشق خود قرار دهند. در این وانفسا من و امثال من نیز فقط و فقط و فقط نظر و شیوه های خود را در باب موضوعی نه چندان مهم که بلکه از نظر من بسیار مهمِ تشکر نمودن ابراز نمودیم. نظری که در آن بسیار شفاف به شیوه های خود در خصوص تشکر کردن پرداختم و در آنجا گفتم تشکر کردن در تفکرات و عقاید من نه تنها اختیاری نیست بلکه یک وظیفه است و هیچگاه کسی را که تشکر کردن را یک اختیار می داند شماتت نکردم زیرا او نیز عقاید خود را دارد. اما ظاهرا عقاید من در لفافه مورد شماتت قرار گرفت.

بگذریم ، این وقایع نیز موجب  دلخوری یکی دیگر از ارکان کافه گردید که شخصا بسیار متاسف گردیدم اما خوشبختانه خیلی زود ختم بخیر گردید. اما آنچه موجب مسرت بروبیکر گردید این بود که مدیران عزیز با مدیریت صحیح باعث گردیدند تا کافه یکی از بهترین کاربران خود را از دست ندهد. مضافا اینکه اغلب کاربران یک تشکر عظیم به جناب سرهنگ آلن فاکنر بدهکار شدند زیرا اقدام ایشان باعث گردید تا سرانجام تکلیف یکی از اضلاع مدیریتی کافه که باید خیلی پیش تر از اینها اقدام می گردید مشخص گردد. به پاس بازگشت سرکار خانم لمپرت جستاری جدیدی را آغاز نمودم و به ایشان تقدیم نمودم و همچنان مبهوت بودم که آیا من بغیر از بیان نظرم ناخواسته خطایی نموده بودم یا خیر که متاسفانه به هیچ نتیجه ای  نرسیدم.

اما آنچه موجب کدورت برخی از دوستان گردید مواضع دوگانه ای بود که کادر مدیریتی کافه در خصوص کاربرانش در موضوعات اخیر در پیش گرفته بود. با وجود تمام احترامی که برای کلاسیک محترم قائل هستم ایشان را پدر معنوی کافه می دانم. اما ضمن شایسته دانستن اقدام ایشان این شائبه را در من برانگیخت که این پدر برای مفقود شدن یک فرزندنش نام او را در روزنامه آگهی نمود و برای یافتنش به همه جا سر زد اما برای فرزند دیگرش در خانه نشست و گفت خودش برمی گردد.

با اینحال بنده خود را در حدی ندیدم که بخواهم وارد این موضوع شوم و اگر در پروفایلم اعلام غیبت نمودم بخاطر چنین مسائلی نبود. بلکه بخاطر آن بود که پس از این مسائل جو بدی بر کافه مستولی گشت بطوریکه هر پیام یا پستی ولو ساده در اینخصوص بدون اطلاع ذینفع حذف می گردید. بنده پستی را در سه خط در جستار سوته دلان که اساسا به همین منظور استارت خورده یود ارسال نمودم و در آنجا نوشتم از غیبت زاپاتا و منصور ناخشنودم و تا زمانی که برنگردند سکوت اختیار می کنم و از خواندن پستهای سایر کاربران لذت خواهم برد و هرگز قصد غیبت نداشتم اما متاسفانه دقایقی بعد این پست حذف گردید. و من بسیار متاثر گردیدم.

با خود گفتم ما اهالی هنر دوست به اندازه کافی در جامعه واقعی خود از سانسور و عدم  اجرای آزادی بیان به حد کافی رنج می بریم اما در گوشه ای دنج در کافه ای که اختیارش دست خودمان است اجازه بیان نظرات خود را به خودمان نمی دهیم. همیشه اعتقاد داشتم پستهای کاربران در فرومها فقط باید به سه دلیل حذف گردد 1 - سیاسی باشد 2 - نوهین و یا از کلمات رکیک استفاده شده باشد 3 - اسپم باشد. براستی پست بروبیکر شامل کدامیک از بندهای بالا میگردید. آیا بروبیکری که از 270 پست خود تعداد پستهای کمتر از 10 خطش به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد اینبار این حق را نداشت تا یک پست سه خطی ارسال نماید و از مدیرانش بخواهد تا زمان عدم غیبت دوستانش ترجیح میدهد سکوت کند؟ آیا باز باید کارآگاه دیگری معرفی می کرد؟ یا زندگینامه هنرمند دیگری را می نگاشت و یا شاید یادی از سکانس یک اعدامی دیگر؟

اسکورپان عزیز درست گفت و اتفاقا دست گذاشت به روی یکی از فیلمهای مورد علاقه من. اما با این تفاوت که واقعا چه کسانی جو گیر شدند. آیا تحریم هانا اشمیت و سرهنگ برای مدتی کوتاه آنهم صرفا به گناه حمایت از دوستانشان موجب تنبیه آنان گردید؟ مگر نه آنکه این تحریم برایشان اعتبار آورد و محبوبیت ( نگاهی به تعداد و دلایل اعطای اعتبار های دریافتی آنان طی یکهفته گذشته بیاندازید)  باور کنید اگر صاحب چنین سایتی بودم از اینکه چنین کاربرانی دارم که در حمایت از یکدیگر از هیچ کوششی دریغ نمی کنند به خود می بالیدم. این کاربران شایسته تحسینند که پایه های دوستی بین شان در قابهای مانیتورشان چنان مستحکم است که بدون اینکه یکدیگر را دیده باشند اینگونه به پای هم می ایستند.

اینگونه دوستیها و حمایتها بین کاربران ، سایت را مانند یک دژ از بروز هرگونه آسیبی در امان می دارد. اگر کاربران نسبت به عدم حضور دوستانشان بی تفاوت بودند باید غصه می خوردیم و فاتحه سایت را می خواندیم. بنظر من کلاسیک محترم باید به وجود چنین کاربرانی افتخار نماید و بداند تا وقتی چنین کاربرانی در سایت هستند که برای هم نگرانند همیشه رونق و صفا و صمیمیت و اقتدار در سایت موج خواهد زد و درب چنین کافه ای را هیچکس نمی تواند ببندد. امیدوارم از این پس مدیران و صاحبان سایت در نحوه و دیدگاه خود کمی مهربانتر گردند و از چنین ابزاری (حمایت کاربران از یکدیگر) برای پیشبرد سایت استفاده نمایند  نه خدایی نکرده مقابله با سایت.

 وقتی زاپاتا و منصور و در پی آنها آکتورز محترم رفتند و عدم حمایت مدیران را از خود را دیدم واقعا دیگر تمام انگیزه های حضورم  در اینجا از بین رفت. زاپاتای عزیز ایمیلی برایم ارسال نمود. مشغول پاسخ دادن به ایمیل ایشان بودم که روز جمعه یک sms از منصور عزیز دریافت نمودم. ایشان جمله ای بمن گفتند که پاسخ من فقط یک جمله بود : به روی چشم. امروز که برگشتم فقط می توانم بگویم از اینکه دوستانی مانند منصور و زاپاتا و آکتورز و رهگذر و اسپونر و بتمن و پیرمرد و اشمیت و سرهنگ و شیخ و ....... را در فضای مجازی (که بنظرم دیگر خیلی هم مجازی نیست) دارم که وقتی نیستم برایم نگرانند و برای یکدیگر دلتنگ می شوند خوشحالم.

من به همین دلیل برگشتم

و این بهترین دلیل برای هر برگشتنی است.






پ.ن: بنده سعی نمودم در این پست خدائی ناکرده نه به کسی توهین نمایم و نه موجبات تشویش اذهان کافه نشینانم را فراهم آورم. بلکه درد دلی بود که لازمه بازگشتم را محیا نمود. پس چنانچه نیاز به ویرایش یا حذف داشت لطفا از قبل با بنده مشورت شود تا بیش از این موجبات آشفتگی اعصاب یکدیگر را فراهم نیاوریم








RE: گمشدگان و مفقودین کافه - BATMAN - ۱۳۹۳/۱۰/۷ عصر ۰۸:۱۵

(به ترتیب بازگشت کاربران / علامت + به معنای پیوند دوباره دوستیهاست)

زاپاتا + پیرمرد + خانم لمپرت + منصور + آکتورز + برو بیکر





RE: گمشدگان و مفقودین کافه - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۷ عصر ۰۸:۴۰

ابتدا بنده هم به نوبه خود ورود مجدد تمامی رفتگان بالاخص بروبیکر گرامی را خیرمقدم عرض میکنم. قراربودجهت حفظ آرامش بازیافته کافه مرقومه ای را که قول داده بودم در تشکر از دوستان و مختصرا درباب رفت وبازگشتم تقدیم نمایم تبدیل به پیغام خصوصی نموده وتک تک بعرض برسانم که انجام وظیفه شد. اما ظاهرا باید در پاسخ به سخنان بروبیکر گرامی مسایلی اینجا مطرح شود .

1- فرمودید علت کدورت پیش آمده را نمیدانید. دریک کلام انتظار داشتم همانگونه که از مطالب ارزنده سرهنگ در باب تشکر ،حمایت نمودید این را هم موکدا اضافه بفرمایید که آوردن اسامی کاربران ومقایسه و آمارگیری از آنها بدون رضایت خودشان صحیح نمیباشد. والسلام ... (چنانچه شبهه ای باقی است در پیام خصوصی در خدمتتان هستم)

2- شما من و همه کاربران پیش از این شاهد رفتن سم اسپید ، بانو، رزا،دزیره آشیل و خیلی فعالان دیگر به هر دلیلی ...بودیم اما راستی چرا این حمایت بقول شما پیش از این از آنان صورت نگرفت؟ چرا وقتی بانوی گرامی پس از مباحثاتشان دیگر به کافه سر نزدند. مسئولی توضیحی نداد و کمپینی هم آن زمان برای حمایت از خانم مدیر ایجاد نشد چرا؟؟؟ واضح است چون بنده  خانم لمپرت رفتنم و علتش را(درست یا غلط) علنی وصادقانه اظهار نمودم. آنقدر هم شهامت این را دارم که بگویم در پیامهای خصوصی نیز از مدیران درخواست کمک کردم. چون آنقدر کافه را دوست دارم که قادر نبودم همینطوری بی خداحافظی راه نامعلومی درپیش بگیرم و بروم... بشوم مثل خیلی رفتگان دیگر که نه کمپینی برای بازگشتشان ترتیب داده شد ونه اکنون نامی از آنها برده میشود.

3- این کافه در حال حاضر 5794 عضو دارد. غالبا قریب 60 الی 70 کاربر آنلاین مهمان دارد که عمدتا اعضای کافه اند. منکر این نیستم که نفرات پرچمدار حمایت ازشما عزیزان،  در بین اعضای کمپین مشهور ومحبوب شده اند خودم هم دوستشان دارم. اما همانطور که میدانید اعطای اعتبارات هم بخشی از همین محبوبیت سرچشمه میگیرد (درست مثل تشکر بنا به اعتقاد شما) .ما کاربر گل خوش اخلاقی را داریم که 35 اعتبار و 38 ارسال داشته است. بنابراین اینگونه دوستی ها وحمایت کاربران از یکدیگر البته منافعی هم دربردارد . میپردازم به امرحفاظت ازدژکافه اول باید مشخص کرد حفاظت دربرابر چه چیزی؟ چه کسی؟ مدیران؟! صاحب کافه؟ کاربران عاصی؟دشمن بعثی؟...وانگهی اگر هم تهدیدی در میان باشد به اعتقاد شخصی من ، دژ کافه با تمامی 5794 بلوک بتونی پایدار میماندوانشالله روزبروز ستون آن بالا وبالاتر میرود.یادمان باشد پیش از ورود من و شما مسایلی در کافه اتفاق افتاد که منجر به رفتن تعدادبسیاری کاربر واقعا فعال و فرزانه شد ویابرخی هم رفتند که وبلاگ خویش را آباد کنند. سر کافه چه بلایی آمد؟ منارجنبان شد یا مثل برج پیزا،خم گردید؟ خیر بقوت خویش باقی ماند. الحمدلله

درجریان اتفاقات اخیر سرجمع و خوشبینانه سی نفر در تکاپو بودیم. سی نفر دیگر شاهدان خاموشی بودند که تنها خواهان بازگشت آرامش به کافه بودند...آرامش چیزی که بیش از همه جویای آن درزندگی پراسترس امروزی هستیم.

اخیرا که افتخارنیابت موقت مقام بانو رایافته ام چندین کاربر محترم و عزیز بی آنکه هیچگونه آشنایی از قبل با بنده داشته باشند می آیند وبرای ویرایش بخش دانلودو... درخواست کمک میکنند.بنده نام این گرامیان را تنها در پستهایشان خوانده ام و بس ... آرام ، متین ، بی حاشیه و آبی، باوجودیکه  وقتی میروم پستها رابررسی میکنم میبینم چقدر تلاششان در گذشته عالی و بی ادعا بوده و همتشان بالاست. اما باوجود ارسالات غنی فراوان حتی بعضا اعتبارشان به بیست هم نرسیده است به نظر بنده همانگونه که باید قدر کاربران حامی یکدیگر را دانست صدبرابر باید قدر شاهدان خاموش را دانست که نه تشکر نه اعتبار و نه رنگ میخواهند تنها به اعتقاد من جویای آرامشند .  دست در دست هم بیاییم آرامش را از یکدیگر دریغ نکنیم ...

ما گوشه نشینان خرابات الستیم

تا بوی می ای هست در این میکده مستیم




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱۰/۷ عصر ۱۰:۵۲

روزها و شبهای تلخ و شیرین و پر استرسی رو پشت سر گذاشتیم....با رفتن خانم لمپرت نگران و دستپاچه شدیم..تعجب کردیم از برآشوبی ناگهانی ایشان از مدیریت کافه خواهش کردیم ایشان را بازگردانند..خدا رو شکر ایشان برگشتند و ماهم مسرور و شادمان پیش از ایشان پیرمرد و زاپاتا هم برگشته بودند در دهانمان قند آب میشد که ناگاه دیدیم  کنار اسم منصور و بروبیکر علامت غایب درج شده است! باورمان نمیشد...چندی بعد اکتورز هم که ریه هامان بادود و دمش خو گرفته بود اعلام وفات! کرد...یعنی چه؟ چه خبر شده؟ دوباره تلخکام و نگران شدیم... دوستان غایبمان را یاد کردیم و بعضا تنبیه! هم شدیم..سراغ دوستان غایب را از سایر دوستان گرفتیم..شماره تلفنی..ایمیلی چیزی؟ از کنترل پنل دوستان به ایشان ایمیل فرستادیم خوشحال از اینکه صدای خودرا به گوش دوستان غایب رسانده ایم بعدا فهمیدیم  که امکان ارسال ایمیل از داخل کافه به کاربران مسدود شده است و ما در واقع در پیت حلبی داد زده ایم...دل و دماغ آمدن به کافه را از دست داده بودیم..اول گفتم من هم خداحافظی کنم اما بعد دیدم که من کاربر معمولی بود و نبودش برای بقیه یکسان است  و غیبت من به چشم کسی نمی آید پس گفتم باشیم شاید کاری از دستمان برآمد خواستم  بمب به خودم ببندم و تاپیک انتحاری بزنم دوستان نهی کردند .... تا اینکه بالاخره زحمات دوستان و همکاری مدیران کافه جواب داد و دوستان غایب به جمع کافه نشینان برگشتند.....خدارا شکر!

می گویند بیماری که مرا از پا نکشد قویترم می کند! اتفاقات اخیر یقینا باعث افزایش میزان صمیمیت ،دوستی و استحکام روابط اعضای کافه شد...از مدیران سایت هم ممنونیم بدون شک انها هم در این چند وقت اذیت شدند به قول پیرمرد کاربران و مدیران کافه در یک صف هستند و هر دو دلشان برای کافه می تپد هر چند ممکن اسن در این میان سیاستی غلط اعمال شود یا ...

به امید روزهای بهتر برای کافه کلاسیک!mmmm:




پ.ن1:ابتدا خواستم به تک تک دوستان از سفر برگشته پیام خصوصی بزنم و تبریک بگویم و گله گذاری و ....اما دیدم این جور بهتر است. هم مقدم دوستان را گرامی داشته ایم هم با بقیه دوستان گپی زده ایم!

پ.ن2: تلاش کنیم سایر دوستان رفته هم برگزدند رزا...بهزادستوده....رامین جلیلوند ..ناخداخورشید ...دزیره و......


یاد دوستان قدیم... - زاپاتا - ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ عصر ۰۳:۰۴

راستش مدتها بود که می خواستم یادی از دوستان رفته از کافه - یا بعبارتی دل کنده - کنم که با بسته شدن تاپیک مفید مفقودین و گمشدگان کافه به دلائلی که دوستان به آن واقفند میسر نشد. با این که با افزایش تاپیکهای غیر ضروری مخالفم اما وجود چنین جایی برای کافه الزامی و مفید است . اما تا جایی که حواشی بر اصل سایه نیندازد...

دقیقا 18 روز دیگر ،یکسالی می شود که یکی از بانوان گرامی و فرهیخته در کافه حضور نیافته است. بانویی که غالب ارسالهایش خاطره انگیز و ماندگار بود . متانت و ادب ایشان مثال زدنی و تواضعشان بی بدیل بود. بانو رزا ازخود تاپیک برنامه های دهه 70 را بیادگار گذاشت که مرور نوشته های ایشان سرشار از خاطره هاست. آرزو می کنم این بانوی گرامی هرجا که هستند بسلامت باشند و بدانند که یادشان برای دوستان کافه همیشه جاودان است.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲ عصر ۰۲:۲۲

از تیرماه 90 تا مردادماه 91 بانوی جوان و پرشوری بنام آوینا در کافه حاضر بود که متون پراحساسش حال و هوایی خاص به کافه داده بود. معمولا به تمام تاپیکها سرک می کشید و گاهی هم با قلم شیوایش مطالب زیبایی را می نگاشت . اگر چه دو سال و نیم است که ایشان دیگر در کافه حضور ندارد و هیچگاه هم دلیل غیبت ناگهانی اش را ندانستیم ،اما خوشبختانه نوشته های زیبایش در حافظه کافه برایمان بیادگار مانده است...

http://cafeclassic4.ir/user-2421.html




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶ صبح ۰۹:۳۳

با سلام

عکس زیر متعلق از به یکی از کاربران کافه بنام جو برادلی. نامبرده از تاریخ 94/11/5 از کافه خارج و تا کنون مراجعت ننموده است. طی دو ماه گذشته به فوران پستهای ایشان در جستارهای سکانس آخر و زوجهای ماندگار عادت کرده بودیم. نامبرده پایه گذار جستار سینمای رزمی در کافه می باشد. امیدوارم نامبرده در هر کجا که هستند دوستان خود را در کافه از سلامتی خود با خبر سازند.

ارادتمند

بروبیکر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۱۲/۲ عصر ۱۱:۵۴

[تصویر: 1424549849_5616_c4977d608c.jpg]

به دیدن نامش در زمرۀ افراد حاضر در 24 ساعت گذشته بدجوری خو گرفته بودم. به قول سرکار خانم لمپرت

(۱۳۹۳/۹/۲۰ عصر ۰۵:۰۰)خانم لمپرت نوشته شده:  

هر کافه ای یکسری مشتریان خاص خودش را دارد مشتریانی که آنقدر جَلد آشیان گرمش شده اند که به هردلیلی از مامن خود دل نمیکنند. اما جالب این است که اینها برای سایر مشتریان در دراز مدت جزئی از لوازم کافه میشوند مثل یک فنجان قهوه ترک، یک چای دبش قند پهلو، یک قاب آنتیک چشم نواز بر دیوارآجری  و... مثل هرچیزی که شما خواننده عزیز در یک تریای دنج میجویید، اینهابه مشتریان رهگذر انرژی مضاعف میبخشند...اینها دیگران را اهلی میکنند...

شاید غیبتش به دلیل مشغلۀ کاری و یا هر گرفتاری دیگری است و ممکن است بزودی هم باز گردد، چرا که طبع طنزش را از دست نداده و نوشته:

دلیل غیبت: تعميرات و بروز رساني كوره ها و اتاق گاز
زمان شروع غیبت: ۲۲-۱۱-۱۳۹۳     زمان بازگشت: ناشناخته

امّا ای والژان! خداوکیلی، خیلی بی معرفت و بی مزه ای، اگر بتوانی بیایی و نیایی!nnnn:




[split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - پیرمرد - ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ عصر ۱۰:۰۸

شاه مردان و امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرماید: آدمی بندۀ احسان است.

بهترین احسان خلق نیکوست و این روزها جای دوتن از خوش اخلاق ترین و وفادارترین کاربران کافه که همیشه کمترین کار دوستانشان را مدّنظر داشتند و از تشکّر دریغ نمی کردند و همیشه بزرگوارانه تازه واردان را می نواختند، بسیار خالی است. امیدوارم هر جا که هستند سرزنده و سلامت باشند و بدانند چشمهایی در انتظار آنهاست.

[تصویر: 1426185451_5616_421875742f.jpg]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - ژان والژان - ۱۳۹۳/۱۲/۲۷ عصر ۰۷:۴۷

(۱۳۹۳/۱۲/۲ عصر ۱۱:۵۴)پیرمرد نوشته شده:  

[تصویر: 1424549849_5616_c4977d608c.jpg]

به دیدن نامش در زمرۀ افراد حاضر در 24 ساعت گذشته بدجوری خو گرفته بودم. به قول سرکار خانم لمپرت

(۱۳۹۳/۹/۲۰ عصر ۰۵:۰۰)خانم لمپرت نوشته شده:  

هر کافه ای یکسری مشتریان خاص خودش را دارد مشتریانی که آنقدر جَلد آشیان گرمش شده اند که به هردلیلی از مامن خود دل نمیکنند. اما جالب این است که اینها برای سایر مشتریان در دراز مدت جزئی از لوازم کافه میشوند مثل یک فنجان قهوه ترک، یک چای دبش قند پهلو، یک قاب آنتیک چشم نواز بر دیوارآجری  و... مثل هرچیزی که شما خواننده عزیز در یک تریای دنج میجویید، اینهابه مشتریان رهگذر انرژی مضاعف میبخشند...اینها دیگران را اهلی میکنند...

شاید غیبتش به دلیل مشغلۀ کاری و یا هر گرفتاری دیگری است و ممکن است بزودی هم باز گردد، چرا که طبع طنزش را از دست نداده و نوشته:

دلیل غیبت: تعميرات و بروز رساني كوره ها و اتاق گاز
زمان شروع غیبت: ۲۲-۱۱-۱۳۹۳     زمان بازگشت: ناشناخته

امّا ای والژان! خداوکیلی، خیلی بی معرفت و بی مزه ای، اگر بتوانی بیایی و نیایی!nnnn:

سلام عليكم

پيرمرد عزيز ...

از اين همه لطف و محبتي كه نسبت به حقير داريد ممنون و سپاسگزارم. اگر قرار باشه كه من جزء اموال كافه باشم ، حتما بايد پادري كافه بحساب بيام. هر چند كه لياقت اونو هم ندارم...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Joe Bradley - ۱۳۹۴/۱/۱ صبح ۰۳:۵۱

درود بر همه

از دوستان به خصوص آقای بروبیکر تشکر میکنم که نگران حال بنده بودند و در اینجا این موضوع را با پستی مطرح کرده اند .

امیدوارم همه شما شاد و سلامت باشید .

                                                                                                   با سپاس جو برادلی




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۴/۲/۲۵ عصر ۰۳:۲۷

این بزرگواران مدّت مدیدی است که رؤیت نشده اند. خداوند به سلامت داردشان.

[تصویر: 1431690910_5616_d678cf8394.jpg]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۴/۳/۱۷ صبح ۰۹:۱۹

هر وقت در اینجا می نویسم به یاد حکایت آن خیاطی می افتم که کوزه ای داشت و برای هر مرده ای که از مقابل مغازه اش تشییع می شد، ریگی در آن می انداخت(البتّه بلانسبت کاربران محترم غائب که انشاءالله تعالی در صحّت و سلامت کاملند و فقط فرصت مراجعه ندارند) و عاقبت خود نیز در کوزه افتاد.

علی ایّ حال فعلاً وظیفۀ سرشماری غائبان بر عهدۀ من افتاده و این بار باز هم یادی از جناب ژان والژان می کنم که 10 روزی است کاملاً چراغ خاموش و زیرآبی از محفل برکنده است.

انشاءالله تن و دلش سالم باشد و ایّام به کامش.

[تصویر: 1433699017_5616_6ea1294f52.jpg]

و ایضاً خداوند جناب جو برادلی را هم که دو ماهی است دیده نشده، به سلامت دارد.

[تصویر: 1433656164_5616_ae29467dcf.jpg]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۴/۳/۱۸ صبح ۱۱:۳۷

(۱۳۹۴/۳/۱۷ صبح ۰۹:۱۹)پیرمرد نوشته شده:  

 یادی از جناب ژان والژان می کنم که 10 روزی است کاملاً چراغ خاموش و زیرآبی از محفل برکنده است.

نگران نباش پیرمرد .

متفقین چنین شایعه کرده بودند:

ژان والژان مشغول  قرار دادن اجساد در داخل کوره بوده که ناگهان در کوره اشتباهی بسته می شود.  یکی از کارمندان واحد آدم سوزی که فکر می کرده کسی داخل کوره نیست اقدام به روشن کردن مشعل می نماید. ژان  به در می کوبد اما فایده ای ندارد  و متاسفانه ژان عزیز مظلومانه و غریبانه در داخل کوره می سوزد.

خب این چنگ روانی متفقین است و به شدت تکذیب می شود. و اما واقعیت ماجرا:

برادر عزیز و ارزشی ما  ژان والژان ( حفظ الله کوره ) , صحیح و سالم در خدمت اهداف رایش می باشد. ایشان در حال ماموریت بسیار ویژه و مخفی بوده و به زودی با اخبار پیروزمندانه باز خواهند گشت و مشت محکمی به دهان شایعه سازان و متفقین کوردل می زنند.. در تصویر زیر یکی از سران فتنه گر متفقین را که به دستان پرتوان ژان افتاده است می بینید.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۳/۲۲ صبح ۱۰:۵۹

چه خوب است که اگر یادی از عزیزان غایب که البته در فکرو ذهن ما همیشه حاضرند می کنیم برای کاربرهای نازنین تازه وارد یکی دو کار زیبا از آنها هم بگذاریم تا بیشتر آنها رابشناسند و به قدر وارزش حضورشان در کافه پی ببرند. یک تشکر ویژه هم از جناب پیرمرد گل کافه دارم که همواره یادی از کاربرانی می کند که شاید برخی از ما کمتر با آنان برخورد داشته ولی بواسطه یادآوری ایشان و کنجکاوی خودمان، با آنها آشناتر می شویم... هرچند این امر به گونه ای دلتنگی مان را ازنبود کاربران خوب بیشتر می کند اما انتظار زیارت مجدد عزیزان هم شیرینی خاص خودش را دارد و امید که هرکجا هستند درسلامت وشادی به سر برند و سری هم به کافه کلاسیک بزنند وما راشاد نمایند.

دو عزیز هنرمند و هنر دوستی که مدتی است در کافه حضور ندارند یکی کنتس نازنین است که شخصا لوگوی های کافه با طراحی ایشان را بسیار دوست دارم . دولوگوی زیبا از کارهای ایشان را که مدتها زینت بخش سردر کافه بود در این آدرس مشاهده بفرمایید.البته درست است که کنتس ما پابرهنه است اما دستهای هنرمندش پوششی ازطلا دارد :-)

و اما دیگر عزیز، دندانپزشک محترم کافه جناب اسپونز است که جدای ارسالات متنوع ومفیدشان پایه گذاری وادامه تاپیک راهنمای دانلود فیلمهای دوبله راعهده دار بودند وامیدوارم بزودی کمی از رسیدگی به احوالات بیمارانشان فراغت یافته ودر کافه خود دمی بیاسایند.

و در نهایت جای استاد فرزانه ام،دوست بزرگوار، یاوری دلسوز ومهربان ، جناب مگی عزیز واقعا در کافه خودشان خالیست . انتخاب پست یا تاپیکی از ایشان به مثابه گزینش گلی از گلستان سعدی دشوار است چون تمامی عالی وبی نظیر و درس آموزهستند و همچنان که پیرمرد خوب ما اشاره فرمودند امیدواریم ایشان، دو عزیز فوق الذکر و تمام غایبین همیشه حاضر کافه هر جا که هستند سرزنده و سلامت باشند و بدانند چشمهایی در انتظار آنهاست... یاحق




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۲۵ عصر ۰۴:۰۶

در سالهای اخیر دوستانی - چه بانوان و چه آقایان - از کافه رفتند که متاسفانه هرگز جایشان پر نشد . بنظر بنده ریشه یابی دلائل هجرت برخی از این دوستان - که از قضا جزء معتبرترین ها هم بودند - می تواند در عدم بروز چنین اتفاقاتی در آینده موثر باشد. پیشنهاد می کنم یک گروه حقیقت یاب درون کافه ای که در بی طرفی اشان تردیدی نباشد روزی این زحمت را متقبل شوند .  در برخی از موارد ، نتایج آنقدر  غافلگیرانه است که به سریالهای معمایی مشهور پهلو می زند! همانند کشفیات هرکول پوآرو در انتهای داستانهایش که از میان یک جمع چند نفره در اتاق ،مچ  یکی را بعنوان مجرم می گیرد.دقیقا همان کسی که هرگزتصورش را نمی کردیم ...!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۳/۲۶ عصر ۰۷:۳۹

زاپاتای عزیز و گرامی

غیبت و هجرت دوستان اتفاق ناگواریست که هرزگاه در این کافه اتفاق می افتد. گاهی غیبتها مقطعی می باشد ، و گاهی طولانی ، و گاهی بی بازگشت. غیبتهای مقطعی که در اثر مشغله کاری و یا گرفتاریهای زندگی پیش می اید اجتناب ناپذیر است و از دوستانیکه به خاطر آن مجبور به ترک کافه می گردند را نمی توان خرده گرفت. اما همینکه گاهی به کافه سر می زنند و دوستان از سلامتی شان آگاه می شوند خود موجب مسرت سایر اعضا می شود.

من بارها در پستهای خود گفته ام محیط مجازی دیگر زیاد مجازی نیست. در همین کافه بسیاری از دوستان بجز ارتباطشان از طریق کافه گاها آنقدر با یکدیگر آشنا شده اند که  از طریق سایر وسایل  ارتباط جمعی  مانند تلفن یا پیام کوتاه با یکدیگر ارتباط دارند و حتی ممکن است ملاقاتهایی هم در فضای غیر مجازی با یکدیگر داشته باشند.

اینکه  در این فضا گاها برخی از دوستان علیرغم آنکه هیچ رابطه ای با یکدیگر ندارند اما به یکدیگر عادت می کنند کاملا بدیهی می باشد ، در چنین شرایطی ترک ناگهانی یکی از اعضا به نظر من نوعی بی احترامی به دیگران می باشد. اما در خصوص موضوعی که مطرح نمودید و بنده تقریبا متوجه منظورتان نیز گردیدم جای دارد نکته ای را  عرض کنم.

هریک از دوستانی که در کافه قلم می زنند و یا اطلاعاتی را از جایی دیگر جمع آوری می کند و با سایر دوستان به اشتراک می گذارد عاشقانی هستند که بدون جیره و مواجب از در اختیار گذاشتن اطلاعاتشان و حتی نظراتشان با دیگران لذت می برند. قطعا در چنین شرایطی ممکن است مطلب بنده و یا عقیده من در خصوص موضوعی ، در تضاد با نظر شخص دیگری باشد. عکس العمل افراد در چنین شرایطی متفاوت است. گاهی ممکن است نظر متضاد بنده با دوستی دیگری موجب ایجاد بحث شیرینی شود ، اما گاهی ممکن است آستانه تحمل فرد مقابل من قدری پایین باشد و باعث گردد او در مقابل عقیده من از ادبیات مناسبی استفاده نکند.

من ادبیات نامناسب را تایید نمی کنم اما از طرفی قهر و ترک کافه را نیز تایید نمی کنم. اگر قرار باشد بنده ساعتها و گاها روزها و هفته ها وقت بگذارم و در خصوص موضوعی تحقیق کنم و آنرا در اختیار کافه قرار دهم ، قطعا اگر توقع تشویق از سوی دوستانم را نداشته باشم ، حداقل توقع بی احترامی و یا گاها توهین را نیز ندارم. اما بنظر شما اگر فرضا یکی از دوستان با پست بنده موافق نباشد و متعاقب آن به بنده بی احترامی کند و یا حتی توهین کند آیا قهر و یا ترک کافه روش مناسبی می باشد؟

تکلیف دوستی که از پست بنده دچار شعف می شود و از آن راضی می باشد چیست؟ آیا منطقی ست بخاطر توهین یک کاربر شال و کلاه کنم و کافه را ترک کنم؟ آیا بهتر نیست بمانم و از عقاید خود دفاع کنم؟ مطمئن باشید سایر اعضا قضات خوبی هستند و بخوبی می توانند درک و قضاوت کنند که حق با کیست. کافیست نیم نگاهی به پستهای قدیمی داشته باشیم. گاهی بحث های بسیار کودکانه ای از سوی برخی از دوستان می بینیم که حتی تحمل پذیرش تشخیص اشتباه خود، نسبت به صدای یک گوینده را ندارند.

در هر حال اگر قرار باشد راه حل ادبیات تند ، قهر از کافه باشد بسیاری از اعضا اکنون نباید به کافه بیایند. زاپاتای عزیز ، ریشه یابی و آسیب شناسی  این مشکل با شناسایی یک یا چند کاربر که فرضا موجب قهر برخی از کاربران شده اند به جایی نمی رسد. بجای آن باید فرهنگ ارتباط با یکدیگر را بازسازی کنیم. باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم و نهایتا باید یاد بگیریم با یکدیگر با احترام متقابل گفتگو نمائیم. حتی باید یاد بگیریم با کسی که به دیگران احترام نمی گذارد چگونه رفتار کنیم.

تمام دوستان در اینجا محترم هستند ، چه آنان که سالهاست در این کافه هستند و چه آنان که اخیرا به کافه پیوسته اند ، من آموخته ام اخلاق و گفتار و ادبیات انسانها با یکدیگر متفاوت است. معمولا با چنین دیدگاهی ،  پاسخ منتقدان خود را می دهم. پیشنهاد شما در خصوص گروه حقیقت یاب بسیار متین است. اما بنظر من حقیقت تا حدودی واضح است . باید به دنبال راه حل بود تا کشف حقیقت. بنظر بنده بجای گروه حقیقت یاب ، گروه یا هیئتی که دارای وجه مثبتی هم باشند تشکیل گردد و در مواقع بروز مشکل با ارسال پیامهای خصوصی طرفین را به آرامش دعوت کنند به مراتب موثر تر می باشد. در چنین مواقعی این هیئت پس از دعوت طرفین به آرامش حتی می تواند برای جلوگیری از تنش پستهای طرفین را با اطلاع قبلی حتی حذف نماید.

یادمان باشد درخت هرچه پر بارتر باشد افتاده تر است. محصول ضریب ادعا در معلومات یک عدد ثابت است. پس هرکسی ،کمترین اطلاعاتی از ریاضیات داشته باشد می داند که هرچه ادعا بیشترباشد ، معلومات کمتر تر است و هرچه معلومات بیشتر باشد ادعا کمتر.

درگیریهای لفظی همه جا هست . بین خانواده ها ، بین برادر و خواهر ، بین پدر و مادر ، بین دو همکار و ....  تنها تفاوت این درگیریها در فضای مجازی با فضای واقعی در این است که در آنجا ، برادر با خواهر یا پدر با مادر در پسِ هر کدورتی مجبور هستند یکدیگر را تحمل کنند، اما در اینجا هیچکس مجبور نیست دیگری را تحمل کند. بنابراین  در پسِ هر کدورتی آسان ترین راه برای اعضا بستن چمدانها می باشد که بنظر من بدترین انتخاب همین راه می باشد. بویژه برای دوستانی که سالهاست در این کافه با سایر دوستان مانند اعضا یک خانواده زندگی کرده اند. برای آن دوستان آرزوی سلامتی می کنم اما همیشه یادشان باشد در اینجا ممکن است ، گاهی برخی از دوستان دلتنگشان شوند و همیشه بیادشان هستند و البته ..... چشم انتظار.

ارادتمند

بروبیکر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۴/۴/۲ عصر ۰۵:۴۲

پیرمرد کافه ده روز است که غیبت دارد. معمولا ایشان در این تاپیک از هجرت کنندگان یادی می کرد. اما متاسفانه خودش چند روزی است که عصازنان و نفس زنان به کافه نمی آید.پیرمرد کافه خیلی زودرنج و احساساتی است و گاهی بعضی از حرفهای جوانان کافه را به دل می گیرد. خوشبختانه آلزایمر نداره و حافظه کوتاه مدتش عالی است . با سرای سالمندان هم ارتباط برقرار نمی کند.

این هم تعدادی عکس که از آلبوم شخصی پیرمرد لو رفته است! از ایشان میخواهم هرچه سریعتر این آخر عمری به کافه بازگردد و گرنه تعدادی دیگر از عکسهای 18+ ایشان را به نمایش خواهم گذاشت.

بدون شرح !

پیرمرد در حال گرفتن دوچرخه این بانوی محترم با ترفندی خاص!

فالگوش ایستادن پیرمرد!

پیرمرد در حال نصیحت کردن اجباری !




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۴/۴/۶ صبح ۱۰:۵۸

1- متاسفانه  اینروزها یکی از علل کم کاری و همینطور هجرت دوستان خوب کافه، تمسک به شبکه های تلفن همراه (همچون وایبر ، تلگرام ، واتساپ ، لاین و ... ) است... برخی از دوستان کافه روزی اقلا 5 بار به کافه سر میزدند و از مطالب دیگران استفاده میکردند ، هر چند روز یکبار اثری از خود بجا میگذاشتند که برای دیگران قابل استفاده بود. و چه آرمانی بهتر از اینکه یک انسان برای دیگران مثمر ثمر باشد... اینروزها و این شبها محفل آنها چنین انجمن هائی است. اینکه واقعا چه میکنند در این محافل موضوع بحث ما نیست. شاید با شخص یا اشخاص خاصی صحبتهائی خصوصی دارند ، شاید در گروه های خاصی که مورد علاقه آنهاست قلمفرسائی میکنند یا از مطالب دیگران استفاده میکنند ... اما کوتاه سخن اینکه واقعا چه لذتی در آن محیط ها هست که در کافه نیست؟ کسانی که روزی چندین بار به کافه سر میزدند اینروزها آنقدر گرفتار این شبکه های مجازی اند که حتی گوشی بدست سر سفره شام و ناهار حاضر میشوند تا مبادا مطلبی و پیامی از دست آنها رود و دلی از آنها برنجد. واقعا چطور شده است که دلهای تازه از راه رسیده آنجا اینقدر محبوب شده اند که دلهای کهنه بچه های کافه که هر روز آنها را یاد میکنند به گرد آن دل ها نمیرسد؟!

اگر آنطور که ادعا دارند که زندگی ما را گرفتار کرده است و فرصت سرخاراندن نداریم و ...  پس آن لاین بودن شبانه روزی آنها را در آن محیطها چطور باور کنیم؟

در سالهای قبل با ظهور ف ی س بوک و ت و ئیتر و ... عده ای از بهترین کاربران کافه جو گیر شدند و کافه را به هوای چنان محیطهائی ترک کردند. با ظهور شبکه های گوشی همراه عده ای دیگر رنگ باختند و جلای وطن کردند. بدون شک اکثر دوستان در چنان محیطهایی هم عضوند اما هرگز کافه را رها نمیکنند. اینکه چطور میشود حضور عده ای در چنان محیطهائی آنقدر برای آنها دلچسب میشود که قید هر انجمن دیگری (من جمله کافه) را میزنند نیاز به تحقیق دارد. اما فکر میکنم یکی از علتها را من بدانم. اگر از ارتباطات مجازی آمارگیری شود خواهید دید کسانی که چت را به فاروم ترجیح میدهند بیشترند. محیط چت نیازی به فکر کردن ندارد. هر آنچه از ذهن تراوش میشود روی صفحه می آید. به ساده ترین شکل ممکن. گفتگوها کوتاهند. فقط یکی یا عده  محدودی آنرا میخوانند. اگر اشتباهی صورت گیرد کسی خرده نمیکیرد و با یک لبخند و "ههههه" همه چیز ختم به خیر میشود، مسائل خودمانی تر است و ... اما در فارومها اینگونه نیست... محیطهایی که نام برده شد همگی حکم چت را دارند. همان سیستم قدیمی نت اما با شکل و شمایلی پر رنگ و لعابتر.

2- عده ای میگویند دیگر به کافه باز نخواهیم گشت! علت را که جویا میشویم اینطور میگویند:

در کافه اکثر کاربرها چنان رفتار میکنند که انگار از دماغ انیشتین و افلاطون افتاده اند. غرور پشت غرور. هیچکس دیگری را فبول ندارد. وقتم را در کافه تلف کنم که چه؟ برای کی؟ برای کسانی که وقتی میگویم عاشق فلان بازیگرم مسخره ام میکنند؟ یا برای کسانی که اگر یک کلمه اشتباه بنویسم آنرا چماق میکنند و بر سرم می کوبند؟

این گروه نسبت به گروه اول تا اندازه ای حق دارند. البته در شکل افراطی ، این هم بهانه ای بیش نیست. دوستانی در کافه هستند که با خود من و دیگران بارها و بارها کل کل کرده اند و رنجیده اند اما علاقه آنها به کافه و محبت آنها به سایر دوستان آنقدر بوده و هست که بخاطر من نوعی عطای کافه را به لقایش نبخشند. با من یا شخص مورد نظر از در دشمنی و بغض درآمده اند اما هرگز سایر دوستان و خود کافه را ترک نکرده اند. این افراد شایسته تقدیرند و با رفتار خود به همان گروه بهانه جو بخوبی ثابت میکنند که :

دارم هوای صحبت یاران رفته را




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - ژان والژان - ۱۳۹۴/۴/۹ صبح ۰۵:۲۷

عرض سلام خدمت دوستان عزيزم:

حتما در خاطر مباركتون ، وقايع چند ماه اخير عربستان و يمن ، همچنين ورود جناب سروان رنو به رياض به عنوان مشاور ارشد نظامي رايش در عربستان سعودي باقي مونده. جناب سروان بعنوان فرمانده نيروهاي موسوم به" قوات التحالف العربية " طراحي ، نظارت و اداره عمليات نظامي در يمن با عنوان " عاصفة الحزم " را بر عهده دارند.

ورود ايشان به رياض و استقبال گرم از سوي ملك سلمان بن عبدالعزيز و رقص شمشير پادشاهي عربستان با جناب سروان رنو بقدري در رسانه هاي خبري مورد توجه قرار گرفت كه حتي در اخبار نيمروزي شبكه يك سيما هم بازتاب يافت. اين هم لينك خبر:

http://cafeclassic4.ir/thread-57-post-27780.html#pid27780

 

 و اما دليل غيبتم :بدستور پيشوا ماموريت يافتم تا طي مسافرتي به رياض و معرفي خود به جناب سروان رنو بعنوان پيك مخصوص رايش ، اوامر محرمانه پيشوا رو كه عمده آنها در باب مسائل نظامي بود خدمت سروان رنو  عرض نمايم.

در اين مدت از نزديك شاهد تدبير و كياست سروان رنو در طراحي عمليات متعدد هوايي بودم. ايشان ساعت ها مشغول طرح ريزي و تفسير اطلاعات نظامي بودند.

جناب سروان رنو در گردان پرواز در جمع خلبانان سعودي

بوسيدن دست سروان رنو توسط افسران عاليرتبه نيروي هوايي سعودي

و اما بعد ...

جاي شما واقعا خالي ... در اين مدت كه در رياض و در معيت مشاور ارشد نظامي رايش _ جناب سروان رنو بودم، بارها براي شكار سوسمار صحرايي ( مارمولك ) بهمراه سروان رنو و راهنماي عرب زبان عازم صحرا هاي لم يزرع و بي آب و علف مي شديم و البته هر بار با دست پر بر ميگشتيم:

سروان رنو شخصا با دستان مباركشان ، سوسمار پلوئي خوشمزه برايمان طبخ فرمودند:

 

 

اين هم سوسمار شكم پر كه براي صبحانه صرف شد:

در پايان سفر و در هنگام مراجعتم به محضر پيشوا ، جناب سروان رنو قابلمه اي مملو از سوسمار پلوي لذيذ رو بعنوان ره آورد سفر رياض به من سپردند كه تقديم پيشوا گرديد:

اما جناب سروان رنو كه عرب زبانان ايشان را " سيدي نقيب الرنو" خطاب ميكردند ، در رياض باقيماندند تا بار ديگر توان رزمي و برتري طرح هاي نظامي افسران ارتش رايش رو به همگان نمايان كنند.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۴/۱۱ عصر ۰۱:۴۲

با یاد پیرمرد عزیز

در ایستگاه قطار ایستاده ام . نظاره گر . مسافری بی حوصله با چمدان هایی سنگین از خاطره ، سوار شده و قطار بوق زنان دور می شود . دیروز هم ، پریروز هم ، کسانی شهر را ترک کردند . آیا کسی می آید ، کسی خواهد آمد . کسانی . چندی پیش « پیرمرد » هم سوار شد و قطار بوق زنان دور شد و فقط عطرگل یاسی ماند که در ایستگاه پیچده شده بود آن هم بتدریج محو و محوتر شد.شکوفه های گیلاس ، یخ زده بر زمین ریختند.آهویی سرگردان از من نشانی صیاد را پرسید. روزی که خود در ایستگاه از قطار پیاده شدم.منتظر بودم روزی دیگر هم دراکولا به ایستگاه برسد و روز بعد و روز بعد و روز بعد اسپایدرمن و سوپرمن و هالک شاید سیندرالا و سفید برفی و مادام بوواری و پوآرو و مش قاسم و شیرعلی قصاب و.......ببینم دوچرخه ای بی سوار می آید . می آید و روبرویت می ایستد ، حیرت زده وقتی نگاه می کنی کسی ، صدایی از سمت هیچ بگوید سلام منم ، مرد نامریی . به سروان رنو فکر می کنم .اگر درایتش نبود همه جا را زامبی ها الان در اختیار خود گرفته بودند.
می نشینم روی نیمکت انتظار ایستگاه . دیری نمی گذرد کسی کنارم می نشیند . چقدر شبیه بیژن نجدی است .نگاهش خیره به روبرو ، آرام زمزمه می کند:
اتوبوسی آمده از تهران
تمام صندلی‌هایش خالی‌ست
قطاری می‌رود از تبریز
تمام کوپه‌هایش خالی‌ست
سینماهای شیراز در حال نمایش فیلم
تمام ردیف هایش خالی‌ست
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده‌ای هستند که نمی‌آیند
شاید کسی در چشم من است ،
که رفته از چشمم
نمی‌دانم ...
***
می خواهم بگویم :بیژن درمان اعتیاد به عطر گل یاس را می دانی؟
که دیگر کسی نیست ، انگار از اول هم کسی نبوده است.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Memento - ۱۳۹۴/۴/۲۵ صبح ۰۳:۰۶

چند وقتی است اثری از شرلوک عزیز در کافه نیست.

احتمالا درگیر حل مسئله جنایی هستند و خودشون رو تو ی اطاق حبس کردند.

اگر کسی می دونه سر آرتور کجاست بش بگه چند تا اپیزود جدید براش بنویسند.

بدون حضور ایشون محله چینی ها بسیار سوت و کور است.

بارها پست های ایشان در تاپیک پیکارجوی "درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم" برای بنده راهگشا بوده است.

پی نوشت: مدیون اید اگه فکر کنید من ایشون رو خوردم و این پست رو برای رد گم کنی گذاشتم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۴/۵/۳ عصر ۱۰:۲۷

(۱۳۹۴/۴/۲۵ صبح ۰۳:۰۶)هانیبال نوشته شده:  

چند وقتی است اثری از شرلوک عزیز در کافه نیست.

احتمالا درگیر حل مسئله جنایی هستند و خودشون رو تو ی اطاق حبس کردند.

به نظر می رسد در مورد غیبت جناب شرلوک هلمز، همۀ آتشها از کُندۀ پروفسور موریارتی و باند مخوفش بلند می شود و شاید قضیۀ همان پرتگاه در سوئیس و ... است.

امّا بعد... زرد ابری عزیز و عاشق دهۀ شصت و کارتون های قدیمی، مدّتی است که خیلی کم به کافه سر می زند و آخرین حضورش به بیش از 15 روز پیش بر می گردد.

[تصویر: 1437850292_5616_d0d7889cee.gif]




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Memento - ۱۳۹۴/۵/۳ عصر ۱۱:۲۷

چقدر لذت بخشه وقتی کسی که اولین اعتبار رو به شما داده، ضمن اینکه داره از شما نقل قول می کنه، سراغ کسی رو بگیره که دومین اعتبار رو بهتون داده.

در همین لحظه که به این دارید فکر می کنید ببینید یکی از اعضای مورد علاقه تون یه اعتبار جدید به شما داده.

جالب اینجاست که بعد این پست کسی که سومین اعتبار رو داده باهاتون همدلی کند!

پیشاپیش از ارسال این پست خودمحورانه معذرت می خوام! :D

در واقع این سیاهه ای بود برای تشکر از چهار عضو بزرگوار کافه، پیرمرد، زردابری، هانا اشمیت و زاپاتای عزیز...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - زاپاتا - ۱۳۹۴/۵/۵ عصر ۱۰:۲۳

(۱۳۹۴/۵/۳ عصر ۱۱:۲۷)هانیبال نوشته شده:  

چقدر لذت بخشه وقتی کسی که اولین اعتبار رو به شما داده، ضمن اینکه داره از شما نقل قول می کنه، سراغ کسی رو بگیره که دومین اعتبار رو بهتون داده.

در همین لحظه که به این دارید فکر می کنید ببینید یکی از اعضای مورد علاقه تون یه اعتبار جدید به شما داده.

پیشاپیش از ارسال این پست خودمحورانه معذرت می خوام! :D

در واقع این سیاهه ای بود برای تشکر از سه عضو بزرگوار کافه، پیرمرد، زردابری و هانا اشمیت عزیز...

یادم میاد زمانی که امتیازی ناقابل را بخاطر حضور پربارتان در کافه تقدیم کردم ،در پیامی خصوصی ضمن تشکر گفتید که نمی دانم این امتیاز چه مزایایی دارد و به عبارتی به چه دردی می خورد!یکی ازمزایای آن همین همدلی ها و مطلب زیبای شماست.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۴/۵/۹ عصر ۱۱:۵۷

گلچین روزگار چه بدسلیقه است ... می چیند آن گلی که پژمرده تر است

با خبر شدیم که دو عضو برجسته متفقین , کاپیتان اسکای و اسکارلت اوهارا , هنگام نقل و انتقال های محرمانه دچار سانحه شده اند و مفقود گشته اند. ظاهرا هواپیمای اسپیت فایر به خلبانی کاپیتان اسکای و کمک خلبانی اسکارلت هنگامی که وارد حریم آسمان رایش می شود , توسط یکی از هواپیماهای فوق پیشرفته ما رهگیری شده و سرنگون می شود. جستجو برای یافتن بقایای این دو نفر ادامه دارد...

... ... https://s-media-cache-ak0.pinimg.com/236x/ff/9d/34/ff9d344fd670e8205c43d577d146ffe7.jpg

http://regmedia.co.uk/2010/07/21/eurofighter_spitfire.jpg




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۴/۵/۱۷ عصر ۰۶:۵۵

امروز با مشاهدۀ حضور مجدّد جناب سی.سی. باکستر از کاربران محترم پیشکسوت و سر زدن به صفحۀ کاربری چند تن از بزرگان غائب کافه نکته ای توجهم را جلب کرد.

متوجه شدم سرکار خانم دزیره از کاربران بسیار خوب که حدود دو سال پیش غائب شده بودند در تاریخ 1394/4/16 به کافه سر زدند امّا گویا کسی متوجّه حضور ایشان نشده است(در جعبۀ پیام نشانی نیافتم).

[تصویر: 1439086656_5616_3fff2d241d.jpg]

بارقۀ امیدی پیدا شده که شاید دوستان غائب گاهی از بیرون به کافه نظری می اندازند، لذا برای نمونه سه تن از تأثیرگذارترین کاربران غائب را در ذیل نام می برم که زمانی طولانی را در کافه سپری کرده اند و برای افزایش احتمال بازگشت این بزرگواران یک خواهش از مدیران و یک خواهش از کاربران محترم دارم.

از مدیران محترم درخواست می کنم رتبۀ کاربری این عزیزان را ارتقاء دهند و از کاربران محترم بخصوص کاربران جدیدی که اخیراً امکان اعطای اعتبار یافته اند، خواهشمندم از اعطای اعتبار به این بزرگواران دریغ نفرمایند.

  1. رزا
  2. سم اسپید
  3. الیور

[تصویر: 1439086736_5616_0ced9a7463.jpg]

[تصویر: 1439086182_5616_7bd40a08d3.jpg]

[تصویر: 1439086338_5616_dbd14ba63f.jpg]




[split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - منصور - ۱۳۹۴/۵/۱۸ صبح ۱۱:۵۱

ضمن تشکر از زاپاتای عزیز که یادی از دوستان فعلی کافه کردند ، انصاف نیست از کسانی که عمری را در اینجا سپری کردند و امروز (به هر دلیلی) در جمع دوستان کافه حضور ندارند یادی نشود . بارها گفته ام که آرزوی شخصی من حضور مجدد این دوستان در این انجمن است. میدانم که عده ای از آنها صفحات کافه را گهگاه ورق میزنند اما مدتهاست با کافه قهرند و دوست ندارند با نام کاربری وارد شوند. من از آنها میپرسم : اینکه چرا از این جمع بریدند و نیستند را در مقابل علاقه قلبی همه ما به آنها بگذارند و خود قضاوت کنند در این ترازوی احساس، کدام کفه سنگین تر است. به شخصه از کسانی که در این چند سال از من رنجشی داشته اند و اگر دلی را شکسته ام و بخاطر من از کافه دل بردیده اند عذرخواهی میکنم و حاضرم درحضور جمع از تک تک آنها عذرخواهی کنم و میدانم که سایر دوستان کافه هم چنین هستند. انسانها همه اشتباه میکنند. من هم گاه اشتباه کرده و شاید گاه تند رفته ام. عده ای را میدانم که از من رنجیدند و عده را بیخبرم. از همه طلب حلیت میکنم. معلوم نیست چقدر از عمر تک تک ما باقی است و چه خوبست تا نفس می کشیم و هستیم اینجا در کنار هم باشیم

ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم!

موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت:

هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم   (اقبال لاهوری)

 

موج ز خود رفته رفت

ساحل افتاده ماند

این تن فرسوده را

پای به دامن کشید

و آن سر آسوده را

سوی افق ها کشاند.

ساحل تنها، به درد

در پی او ناله کرد:

 موج سبکبال من

بی خبر از حال من

پای تو در بند نیست

بر سر دوشت ، چو من

کوه دماوند نیست

" هستم اگر می روم " ،  خوشتر ازین پند نیست

بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست (فریدون مشیری)

Ario :  از اولین های کافه از اوایل سال 88 . اولین ثبت نامی کافه بعد از آدمین محترم سایت در فروردین همان سال . او از اهالی کرمانشاه و از عشاق دوبله است . شاید اگر عشاق دوبله در کافه را 5 نفر بدانیم یکی از آنها آریو گرامی است. کرمانشاهی ها و کردها از نژاد اصیل آریائی هستند و علاقه خاصی به نام آریو و آریا دارند. آریو یک دوبله باز بی نظیر است و یکی از آرشیوداران بزرگ ایران. او سالهاست که در کافه چیزی نمی نویسد اما هر روز به کافه سر میزند و مطالب را میخواند. آریو یک گنج مخفی است که مدتی است گرد طلا رویش را گرفته و دیگران او را نمی بینند اما منصور همیشه او را می بیند که چنان می آید و میرود که چینی احساسش ترک برندارد. چرایش را خودش میداند. شاید کم شدن مطالب جامع و جالب دوبله . نمیدانم. دوستان دوبله باز از کافه شکایت دارند. آنها معترضند کافه ای که زمانی ادعایش فقط دوبله بود و بس، چرا باید اینروزها در آن از سگ و گربه تا راز کیهان مطلب نوشته شود اما از دوبله یادی نگردد. آنها دلشکسته حجم سایر مطالب در برابر حجم اندک مطالب دوبله در کافه اند. آننها عاشق دایره المعارف دوبله نیستند چون صداها را میشناسند. آنها عاشق مطالب منتقدانه دوبله اند. مطالبی پربار که مدتهاست از چنین مطالبی در کافه خبری نیست.. آریو زمانی از فیلمهایی نایاب کلیپ درست میکرد و در کافه میگذاشت. از صحنه های سانسور شده فرار از آلکاتراز بگیرید تا گروهان هفتم... در آنزمان کسی به این فیلمها دسترسی نداشت و امروز .... همه به این فیلمها دسترسی دارند و ما به Ario دسترسی نداریم. او عزیز همه ماست.

 

واترلو : از عالمان کافه . مسلط به شناسائی فیلمهائی که شما زمانی دیده اید و حتی یک سایه از آنها در ذهنتان باقیست. مسلط ترین فرد به شناسائی گویندگان گمنام در کل نت. کار روی فیلمهای ایتالیائی ، مصری و بخصوص فرانسوی... از اولین و قدیمی ترین  آرشیو داران فیلمهای دوبله ... مسلط به تاریخ سینما و تلویزیون. مقیم خارج از کشور که گهگاه به ایران سفری داشت. مدتهاست از ایشان خبری نبود. بازگشتی چند روزه و مجددا غیبت طولانی دیگر. هرچه هست مشکلات زندگی ایشان و بود و نبودهایشان بخاطر مسائل کاریست که نبودنشان را توجیه میکند. اما سوال اینجاست که واقعا اینهمه مدت از نت هم بدور بوده و هستند؟!

 

Zhivago : ژیواگو (بهنام) اولین و بهترین صداگذار فیلم در ایران بوده و هست. در ایامی که دوستان ما فیلمهای دوبله را روی نوار وی اچ اس میدیدند او صداهای دوبله را از نوارها و سی دی ها جدا و روی دی وی دی ها با دقت بسیار میچسباند. کاری که اینروزها هرکسی با یک نرم افزار میکند او با با برش هایی در حد صدم ثانیه و در طول کل فیلم انجام میداد. خودش میگفت که آنقدر فیلمهایی را که صداگذاری کرده ام دوست دارم که هرکدام مانند بچه های من هستند. میگفت بخاطر شرایط آپارتمانی و عدم امکان بلند کردن صدای فیلم و استفاده از گوشی ، گوشهایم ضعیف شده اند. نمونه هایی از آرشیوش را برای هنرمندان میفرستاد. از مینو غزنوی که صدای خودش را در آهنگ برنادت را از بهنام بیادگار داشت تا اکبر عالمی که نوآوری وی در صداگذاری فیلم چه (چگوارا) (با افزودن یک موسیقی منتخب از طرف بهنام) از چه یک فیلم حماسی تر آفریده بود را تایید کرده بود. بخشی از کارهای مرحوم جورقانیان کار بهنام بود. وقتی دوبله دوم ده فرمان را که از رامین گرفته بودم به او دادیم سه شب نخوابید و از صداهای منقطع تبری یک سینک فوق العاده ساخت (برای اولین بار در کشور). رابین هود را با صداهائی که از بهزاد گرفته بودیم به او دادیم و او سه دوبله  فوق العاده (برای اولین بار) ساخت. اینکه تمام دوبله ها را روی یک فیلم بگذارند او ابداع کرد و بعدها بین دیگران رواج یافت ... به تمام دوستان کافه فیلم هدیه میکرد. کاربران خوب را شناسائی میکرد و برای آنها بیادگار فیلم میفرستاد . از فیلم فروشی تنفر داشت و یکی از علل رجعتش از کافه اکراه از فیلم فروشانی بود که در آنزمان به کافه آمده بودند. او در کافه کم نوشت و با 12 پست بعنوان مدیر بخش داخلی انتخاب شد. روحیه حساس و مهربانش هنوز هم در یادهاست.مدتی به شبکه مستند رفت و صداگذاری دوبله فیلمهای مستند را انجام میداد.

 

این دوستان یکی دو نفر نیستند که در یک پست بتوان از عهده یاد آنها برآمد. معرفی ها را ادامه خواهیم داد ... هم یاد است و هم یادگار ، بنازش (بیادش) می دار تا وقت دیدار

 

 

 




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - پیرمرد - ۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳

(۱۳۹۴/۵/۱۸ صبح ۱۱:۵۱)منصور نوشته شده:  

من از آنها میپرسم : اینکه چرا از این جمع بریدند و نیستند را در مقابل علاقه قلبی همه ما به آنها بگذارند و خود قضاوت کنند در این ترازوی احساس، کدام کفه سنگین تر است. به شخصه از کسانی که در این چند سال از من رنجشی داشته اند و اگر دلی را شکسته ام و بخاطر من از کافه دل بردیده اند عذرخواهی میکنم و حاضرم درحضور جمع از تک تک آنها عذرخواهی کنم و میدانم که سایر دوستان کافه هم چنین هستند. انسانها همه اشتباه میکنند. من هم گاه اشتباه کرده و شاید گاه تند رفته ام. عده ای را میدانم که از من رنجیدند و عده را بیخبرم. از همه طلب حلیت میکنم. معلوم نیست چقدر از عمر تک تک ما باقی است و چه خوبست تا نفس می کشیم و هستیم اینجا در کنار هم باشیم

دوست گرامی، جناب منصور،

من خود از کاربرانی هستم که با حضرتعالی اختلاف نظرهایی داشته ام، امّا به این واقعیّت نیز معترفم که شما کینه توز نیستید و این را در نهان هم گفته ام. علّت به نظرم در جای دیگری است.

اگر کاربرانی پس از مجادله و بحث با جنابعالی از این جمع می کَنند و می روند، تنها شخص شما مطرح نیستید. نکته در این است که در مباحثه با شما، طرف مقابلتان خود را کاملاً تنها و بی دفاع می یابد و این هم تقصیر شخص شما نیست بلکه جوّ عمومی کافه چنین است. عدّه ای از دوستان بزرگوار ما، حضرتعالی را بی چون و چرا قبول دارند و عده ای دیگر از کاربران از مواجهه با شما در هراسند. زمانی که طرف شما در بحث، تشکر عده ای از جنابعالی و در مقابل تنهایی خود را می بیند، مسلّماً به این نتیجه می رسد که وصلۀ ناجور این جمع است.

زمانی پس از مباحثۀ آتشین شما با بانوی گرامی، و به تبع آن غیبت طولانی ایشان، من پس از کسب موافقت مدیریت، در یک شب از حدود 70 کاربر محترم به غیر از کادر مدیریت که در 24 ساعت گذشته به کافه سرزده بودند، خواهش کردم که در پیامی از بانو بخواهند که بازگردد. از این میان حدود 25 نفر منّت نهادند و قبول کردند که بسیاری از آنها تازه وارد بودند و بانوی محترم هم از ایشان در اینجا یاد کردند. عده ای عکس العملی نشان ندادند و تعداد انگشت شماری هم فرمودند چون بانو از مدیران است ما دلیلی نمی بینیم که برای بازگشتش اقدامی کنیم و اگر کاربری عادی بود، دعوتت را لبیک می گفتیم. در آن زمان چند نفر گفتند ای کاش برای بازگشت سم اسپید تلاش کنی. امّا از وی هیچ ردّ و نشانی نبود. قریب به 9 ماه در جستجوی راهی بودم. تا دیروز که جناب سی.سی. باکستر پس از غیبتی طولانی مراجعت نمودند، پس از بازدید صفحۀ شخصی چند تن از بزرگان قدیم و رؤیت حضور خانم دزیره پس از دو سال در تاریخ 1394/04/16 راهی به ذهنم رسید که در جستار گمشدگان گفتم. نکتۀ جالب برایم آن بود که تنها چهار تن از قدمای کافه آن را پسندیدند و در مقابل دوست بزرگواری چون بروبیکر که باورم نمی شد راهکار مرا بپسندد، آن را تأیید کرد اما برخی از کسانی که بازگشت جناب سم اسپید و سرکار خانم رزا را در پیام خصوصی و گاه در بخش های مختلف کافه خواهان بودند به آن وقعی ننهادند.

واقعیّت امر این است که در اینجا کسی برای پول یا منصب تلاش نمی کند. من نوعی حرفهایی که می زنم، بر دلم سنگینی نمی کرده، بلکه نفس همدلی برایم مطرح است که صحبتم را در جمع می گویم، لذا تا زمانی انگیزۀ ماندن دارم که دیگران عکس العمل مثبتی در برابر گفته هایم نشان دهند. وقتی در لحظه های دشوار خود را تنها ببینم، ترجیح می دهم اگر هم حرفی در این محفل برای شنیدن است از بیرون بشنوم.

نفس تشکّر، اعتبار یا گروه کاربری نیز بر این اساس است. یک عضو فعّال قدیمی با پست های ارزشمند حق دارد که تفاوتی ولو ظاهری را با دیگر کاربران انتظار داشته باشد و این فی نفسه مذموم نیست و به نفع کلّ کافه نیز هست. قدمای این جمع بهتر از من می دانند که ارتقاء رتبۀ کاربری جناب سم اسپید و خانم رزا توقّع بیجایی نبود، اینها کسانی اند که یکی از پستهایشان با دهها پست بنده برابری می کند. امّا چه مانع تأیید آن از سوی بسیاری از دوستان بود، محلّ سؤال است؟ واقعاً مشکل شخص پیرمرد است که پای از گلیمش درازتر کرده و اگر هر کس غیر از او اینچنین می گفت، تأیید می شد؟ یا چه شد که آن همه شور و التهاب برای بازگشت اینها یکباره اطفاء گشته؟

گمانم این هم از سؤالات بی پاسخ این محفل است.




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - منصور - ۱۳۹۴/۵/۱۹ صبح ۰۹:۴۲

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  من خود از کاربرانی هستم که با حضرتعالی اختلاف نظرهایی داشته ام، امّا به این واقعیّت نیز معترفم که شما کینه توز نیستید و این را در نهان هم گفته ام

أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيوبِي‏

بهترین دوست من کسی است که عیب مرا به من بگوید (امام صادق)

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  در مباحثه با شما، طرف مقابلتان خود را کاملاً تنها و بی دفاع می یابد و این هم تقصیر شخص شما نیست بلکه جوّ عمومی کافه چنین است. عدّه ای از دوستان بزرگوار ما، حضرتعالی را بی چون و چرا قبول دارند و عده ای دیگر از کاربران از مواجهه با شما در هراسند. زمانی که طرف شما در بحث، تشکر عده ای از جنابعالی و در مقابل تنهایی خود را می بیند، مسلّماً به این نتیجه می رسد که وصلۀ ناجور این جمع است.

در هر مباحثه این دیگران هستند که با خواندن مباحث مطرح شده ، خود پیش وجدان خود قضاوت میکنند که حق با چه کسی است. اظهار نظر شما در اینخصوص موید این مدعاست که هیچگاه حق با من نبوده و طرفداریهای چشم و گوش بسته دیگران از من ، حریفان را به انزوا برده است. فکر نکنید در این کافه در نظر همه دوستان ، من خیر مطلقم. اتفاقا بسیاری از دوستان در همین جمع رفتارهائی با شخص من دارند که نصیب گرگ بیان نیست.مثال میزنم:

1-  اگر در حال حاضر یک دوست به دیگری امتیاز بدهد وی سریعا آنرا با دادن امتیاز جبران میکند اما اگر من به همین کاربر امتیازی دهم او را سنگین می آید که جبران احسان کند ...

2- همین دیروز وقتی یکی از کاربران محترم در کنار تعریف از دیگران از من هم نامی برده بود وقتی ذیل نوشته اش تشکر میکنم و بعد برای امتحان آن تشکر را برمیدارم می بینم که تعریفش را از من از متن نوشته اش پاک کرده است! آیا ما بخاطر تعریف دیگران از ما از آنها تعریف میکنیم که اگر تشکر نکنند یا حذف کنند مستحق تعریف نباشند؟! البته من تشکر خود را بعدا به ذیل همان نوشته برگرداندم چون به بزرگی خود همان کاربر معتقدم و نه تعریف یا عدم تعریفش از منصور. من نه به تعریف کسی بزرگ میشوم و نه با عدم تعریف و سکوت کسی کوچک ...

3- عده ای ذیل نوشته های من هیچگاه تشکر نمیزنند. حتی اگر در تاپیکی که خودشان ایجاد کرده اند مثنوی هفتاد من بنویسم و آنرا آباد کنم. بروید و از تک تک آنها چرایش را بپرسید. یک سوء تفاهم. گاهی یک سوء تفاهم چه کینه ها که نمی آفریند.حتی اگر بارها بشکل خصوصی عذرخواهی کرده باشم.

این سه مثال را زدم تا ببینید در همین کافه چه ذهنیت هائی در مورد من وجود دارد و همه آنها تعریف و تمجید نیست. در این گیرودار دوستان خوبی که همیشه فارغ از جناح بندیهای کافه بوده اند همیشه به من لطف داشته اند. همین گروه وقتی من پیامی کوتاه را در کافه درج میکنم می بینید که حتی از من تشکر هم نمیکنند و صرفا در ذیل نوشته های سنگین که روی آنها فکر شده است تشکر میزنند . اما گروه دوم که در تقابل با اینها هستند ذیل تمام نوشته های یکدیگر تشکر میزنند و کاری به ارزش نوشته یا محتوای آن ندارند که یک کلمه باشد یا یک کتاب. برای آنها نویسنده محبوبشان مهم است و نه شکل نوشته اش. این حقیقت نشان میدهد دوستان فهیم کافه که تعدادشان کم هم نیست عمدتا از گروه اندیشمند هستند و نه از گروهی که بعنوان یک همشهری دائما همدیگر را باد میزنند تا گرمیشان نشود. اتفاقا در مناظره من با بانوی گرامی ، شما دیدید که تشکرهای ذیل نوشته های ایشان بیشتر بود. خانمها معمولا هوای همدیگر را دارند و از سوی دیگر سیل کاربران محترم کرمانی در این کافه کم هم نیست و من در آنجا به نویسنده کتاب تاریخ دوبله که اتفاقا کرمانی هم بود خرده گرفتم. کسی چون بهزاد ستوده را بخاطر بیاورید که جر و بحث آن کتاب را راه انداختند و وقتی در پاسخ باز ماندند خود متواری شدند و مرا تنها گذاشتند. کسی که ادعا داشت هر صفحه آن کتاب 10 غلط دارد و بوغ برداشته بود و همه جا را پر کرده بود حتی یک غلط هم نتوانست از کتاب بنویسد و من با دستی پر آمده بودم که غلطهای آن کتاب را رو کنم که با یک واکنش عجیب از طرف بانو و دوستانشان مواجه شدم و یک انتقاد سازنده که میتوانست در نهایت به اصلاح کتاب بیانجامد را ناخواسته به قهقهرا بردند.

استدلال شما دراین خصوص که تشکر در یک مناظره میتواند به گوشه نشینی کسی از او تشکر نمیشود یا تعداد تشکرات از او کمتر است بیانجامد مصداق کلی ندارد اما با شما تا اندازه ای در اینخصوص موافقیم. از دیگران مثالی میزنم. شما مناظره بانوی گرامی مریم را با رامین-جلیلوند در اینجا ببینید :

http://cafeclassic4.ir/thread-68-post-14652.html#pid14652

این کاربر گرامی که از عشاق واقعی دوبله در کافه بوده و هست در آنجا خود از اینکه عده ای در یک مناظره از دیگری طرفداری میکنند گله مند بود و از تمام کسانی که از رامین تشکر کرده بودند دل آزرده تر که نتیجه آن چنین جملاتی شد و پی آمد آن کم کاری و در نهایت محروم شدن کافه از نوشته های خوب او

من خیلی وقت است که در کافه نمی نویسم ،از واکنشهای منفی دوستان،از حمله های جانب دارانه شان،از اینکه انتظار دارند من هم مثل آنها فکر کنم و به من حمله میکنند،من یکی از افرادی هستم که به خاطر مطلبم در کافه نا سزا شنیدم در حضور همه و متعجب بودم از دوستانی که بر ناسزای دیگری تشکر میزدند.حرفهای مرا فیلتر نکنید .این حق هر عضو اینجاست که از درددلهای خود بگوید.

ایشان از کاربران فوق العاده کافه است و هر روز هم به کافه سر میزند و متعجبم از پیر کافه که سعی در بازگرداندن دوستان رفته دارند اما هرگز بفکر بازگرداندن مریم گرامی که از مفاخر کافه هستند تلاشی صورت نداده اند. ایشان از محققین دوبله هستند.

آیا شما از جان دوو یاد میکنید که غریبانه مدتی است در کافه نمی نویسد وگاه می آید و میرود؟! آیا میدانید ایشان چه کسی هستند؟ شاید راضی نباشند که در جمع بگویم ایشان چه کسی است ... آیا میدانید بانو پرشیا کجاست و چرا مدتهاست در کافه نمی نویسد؟ ... اینها را باید بازگرداند

اینکه کسی به ناسزا تشکر بزند یک اجحاف در حق طرف مقابل است (و میدانم که منظور شما این شکل از مناظرات است) اما اینکه در ذیل نوشته هائی که با استدلال تبیین میشود تشکری صورت پذیرد قبول بفرمائید بر این تشکرها حرجی نیست . عده ای با نظر این شخص موافقند و عده ای دیگر با نظر دیگری. مناظره من با بانو از این باب بود و کوچکترین توهینی نه از طرف ایشان صورت گرفت و نه من و بعنوان جامعه ای آزاد گلگی نکنید که چرا عده ای از او تشکر کردند و عده ای از من.

درخصوص دزیره یک جمله شوخی وار من ایشان را از کافه راند. نوشتم : حکایت زن با سن مانند حکایت جن با بسم الله است! و ایشان رنجیدند (من حتی ذیل نوشته هم نوشتم که محض مزاح بود و امیدوارم نرنجید). خانمها اصولا روحیات ظریفی دارند و در جمع هرگز نباید حتی با نوشته های آنها شوخی کرد. می بینید که در اینجا نه مناظره ای در کار بود و نه تشکری. ببینید و خود قضاوت کنید که آیا توجیه پذیر است که یک شوخی باعث شود یک کاربر خوب عطای کافه را به لقایش ببخشد؟ واقعا ظرفیت ما انسانها چقدر است؟

http://cafeclassic4.ir/thread-57-post-19043.html#pid19043

دوست بزرگوار اکتورز ما زمانی به ساختن یک قصه ذهنی و خیالی از کاربران کافه همت گماشت و دیدید که برخی از دوستان حتی طاقت ذهنیت و خیالپردازی دیگران را هم نداشتند و قصه جالب وی معلق ماند

http://cafeclassic4.ir/thread-710-post-25989.html#pid25989

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  

اگزمانی پس از مباحثۀ آتشین شما با بانوی گرامی، و به تبع آن غیبت طولانی ایشان...

غیبت بانوی عزیز ربطی به مناظره ما نداشت . اخوی محترم و بزرگوار ایشان در کافه حضور دارند و نوشته های شما و سایر دوستان را میتوانند به ایشان انتقال دهند و خود ایشان را میتوانید دعوت کنید تا بیایند و بگویند آن مناظره در رفتنشان اصولا حتی 1 درصد تاثیر داشت یا خیر... بخاطر گل روی شما من همین الان از احوالات ایشان پرسیدم گفتند تابحال درگیر پایان نامه و ارائه آن بودم. اول شهریور ترجمه آن به زبان انگلیسی بپایان میرسد و تا اواخر شهریور با اتمام دفاع از آن در کافه خواهند بود (البته اصرار کردم که قولی بدهند که من پیش پیرمرد گرامی روسیاه نشوم) . اینهم خبر خوب برای شما و سایر دوستان

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  

در آن زمان چند نفر گفتند ای کاش برای بازگشت سم اسپید تلاش کنی. امّا از وی هیچ ردّ و نشانی نبود. قریب به 9 ماه در جستجوی راهی بودم...

سام اسپید (مهران) از دوستان خوب ما در کافه بود. از علاقمندان و محققین خوب مبحث دوبله. سال قبل با ایشان بصورت تلفنی صحبت کردم و خواستار بازگشت ایشان به کافه شدم. گفتند کافه دیگر آن رنگ و بوی سابق را ندارد. کاربران تازه وارد هیچکدام به دوبله علاقه ندارند. آنها از سایر فارومها می آیند که صرفا حواشی سینما را در کافه تلنبار کنند . کافه دیگر رنگ و بوی دوبله را نمیدهد و من صرفا با دوبله خوشم... اما به هرحال قول دادند که برگردند که نکردند. شماره تماس ایشان را دارم و اگر مورد نیاز بود بفرمائید تا بشکل خصوصی تقدیم کنم. شاید صحبتهای شما موثر واقع شد.

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  قدمای این جمع بهتر از من می دانند که ارتقاء رتبۀ کاربری جناب سم اسپید و خانم رزا توقّع بیجایی نبود، اینها کسانی اند که یکی از پستهایشان با دهها پست بنده برابری می کند. امّا چه مانع تأیید آن از سوی بسیاری از دوستان بود، محلّ سؤال است؟ واقعاً مشکل شخص پیرمرد است که پای از گلیمش درازتر کرده و اگر هر کس غیر از او اینچنین می گفت، تأیید می شد؟ یا چه شد که آن همه شور و التهاب برای بازگشت اینها یکباره اطفاء گشته؟

گمانم این هم از سؤالات بی پاسخ این محفل است.

دوست گرامی پیرمرد عزیز

موجم اگر میروم گر نروم نیستم... اگر یک نظامی شهید شود یک درجه افتخاری به درجات قبلی او اضافه میشود. بطور مثال اگر سرگرد باشد بعد از شهادت به درجه سرهنگی ارتقا می یابد تا هم حقوق ماهیانه اش برای بازماندگان افزایش یابد هم خود شخص با مقامی رفیعتر در یادها بماند. دوستانی که ما را ترک کرده اند (به هر دلیل غیر از مرگ) در واقع احترام کافه و دوستانش را به نوعی در ذهن خود خدشه دار کرده اند. شما تاپیک گمشدگان را ورق بزنید تا ببنید امثال من و شما و همه دلسوختگان روز نیست که از آنها یادی نکنیم. آدم قدرنشاسی که دلش بحال من و شما نمیسوزد و خود را آفتابی نمیکند تا بر سر عقاید خودش بماند و دیده نشدن را بر دیده شدن ترجیح میدهد چه جای ارتقای ارزیابی و اعطای نمره دوباره؟! ارتقای درجات بخاطر نوشتن مقالات گرانبهاست نه در گوشه عزلت نشستن و چون غریبه ها مطالعه صفحات کافه. این نوآوری است که ارزش می آفریند. آنها بخاطر نوآوریهایشان تا زمانی که بودند امتیازات خود را گرفتند. نفس زندگی هم همینگونه است. انسانها تا زمانی که زنده هستند قادرند بر داشته ها و نداشته ها و کوله بار خود بیفزایند ، چه کس انبان کسی را که وجود ندارد پر میکند و این کار را ارزش میداند؟!...اگر هم کسی از این دوستان خدای ناکرده به رحمت ایزدی پیوسته و اطمینانی در اینخصوص هست بفرمائید تا کل کافه را بسیج کنیم نفر به نفر به او امتیاز دهند تا همچون یک نظامی شهید شده اقلا ارج و قربش با چنین تقدیرهائی بیش از پیش افزایش یابد و در یادها ماندگارتر شود... وقتی این دوستان بحمدلله هستند اما ما را قابل نمیدانند که ما را در دانش خود بیش از پیش سهیم کنند واقعا چه جای تشکر یا امتیاز!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۱۹ عصر ۰۱:۲۶

(۱۳۹۴/۵/۱۸ صبح ۱۱:۵۱)منصور نوشته شده:  

Ario :  از اولین های کافه از اوایل سال 88 . اولین ثبت نامی کافه بعد از آدمین محترم سایت در فروردین همان سال . او از اهالی کرمانشاه و از عشاق دوبله است . شاید اگر عشاق دوبله در کافه را 5 نفر بدانیم یکی از آنها آریو گرامی است. کرمانشاهی ها و کردها از نژاد اصیل آریائی هستند و علاقه خاصی به نام آریو و آریا دارند. آریو یک دوبله باز بی نظیر است و یکی از آرشیوداران بزرگ ایران. او سالهاست که در کافه چیزی نمی نویسد اما هر روز به کافه سر میزند و مطالب را میخواند. آریو یک گنج مخفی است که مدتی است گرد طلا رویش را گرفته و دیگران او را نمی بینند اما منصور همیشه او را می بیند که چنان می آید و میرود که چینی احساسش ترک برندارد. چرایش را خودش میداند. شاید کم شدن مطالب جامع و جالب دوبله . نمیدانم. دوستان دوبله باز از کافه شکایت دارند. آنها معترضند کافه ای که زمانی ادعایش فقط دوبله بود و بس، چرا باید اینروزها در آن از سگ و گربه تا راز کیهان مطلب نوشته شود اما از دوبله یادی نگردد. آنها دلشکسته حجم سایر مطالب در برابر حجم اندک مطالب دوبله در کافه اند. آننها عاشق دایره المعارف دوبله نیستند چون صداها را میشناسند. آنها عاشق مطالب منتقدانه دوبله اند. مطالبی پربار که مدتهاست از چنین مطالبی در کافه خبری نیست.. آریو زمانی از فیلمهایی نایاب کلیپ درست میکرد و در کافه میگذاشت. از صحنه های سانسور شده فرار از آلکاتراز بگیرید تا گروهان هفتم... در آنزمان کسی به این فیلمها دسترسی نداشت و امروز .... همه به این فیلمها دسترسی دارند و ما به Ario دسترسی نداریم. او عزیز همه ماست.

 


 

 

 

(۱۳۹۴/۵/۱۹ صبح ۰۹:۴۲)منصور نوشته شده:  

سام اسپید (مهران) از دوستان خوب ما در کافه بود. از علاقمندان و محققین خوب مبحث دوبله. سال قبل با ایشان بصورت تلفنی صحبت کردم و خواستار بازگشت ایشان به کافه شدم. گفتند کافه دیگر آن رنگ و بوی سابق را ندارد. کاربران تازه وارد هیچکدام به دوبله علاقه ندارند. آنها از سایر فارومها می آیند که صرفا حواشی سینما را در کافه تلنبار کنند . کافه دیگر رنگ و بوی دوبله را نمیدهد و من صرفا با دوبله خوشم... اما به هرحال قول دادند که برگردند که نکردند. شماره تماس ایشان را دارم و اگر مورد نیاز بود بفرمائید تا بشکل خصوصی تقدیم کنم. شاید صحبتهای شما موثر واقع شد.

با سلام خدمت همه دوستان عزیز به خصوص استاد بزرگوار منصور

بنده حدود 45 روز است که افتخار عضویت در این کافه گرانقدر نصیبم شده است و یکی از اتفاقات

خوب چند سال اخیرم، بی اغراق همین موضوع است.نحوه آشنایی بنده با کافه هم در سالیان

گذشته، فقط بحث دوبله بود واینکه جسته گریخته به عنوان میهمان از مطالب کافه  استفاده

نموده وبرای خودم آرشیو کوچکی تهیه کرده بودم.اما نمی دانم چه شد، شاید هم مشکلات

زندگی باعث شد که برای دستیابی به آرامش ،سعی کنم وقت بیشتری برای علایق و خاطرات

گذشته ام بگذارم،ونتیجه اینکه که الان در محضر دوستان نادیده و خوبم هستم.

غرض از این زیاده گویی ،این بود که به دو مورد از مواردی که استاد منصور عزیز به نقل از اساتید

غائب کافه ذکر کردتد اشاره ای کنم:بنده خودم به عنوان تازه وارد، عشق وعلاقه اولم ودومم و

سومم دوبله،دوبلورهای عزیز وفیلمهای کلاسیک وقدیمی است وایضا"دلیل علاقه ام به کافه.اما در

مراحل بعد ،حوزه های دیگری هستند که موجبات انبساط و آرامش خاطرم را فراهم می کنند،مانند

تاریخ،هنر،عکاسی و ... وحتی سگ ها و گربه های کارتون هایی که خاطرات کودکی ونوجوانی ما

را ساختند وشاید هم زیر بنای علاقه ما به دوبله شده اند.

به هر حال همه اساتید مطمئن باشند با این گزینش و کنکور سختی که  جناب سروان رنو دارند

،امکان ورود اشخاص متفرقه به این کافه بسیار ناچیز بوده و همه ما ازعلاقه مندان به مغز کافه که

همانا دوبله و فیلمهای کلاسیک می باشد هستیم و سایر موارد  همچون پوستی است جهت

حفاظت وجذابیت بیشتر آن مغز  و چه خوب است که به جای گشتن در صدها سایت مختلف

ومتفرقه دیگر همه حوزه ها در این کافه جمع ومتمرکز باشد ،در محضر اساتید محترمی همچون

منصور خان و سایر بزرگان و سایر دوستان که باعث شادی مضاعف است. به هر روی در هر

رستوران و کافه دیگری هم برویم همراه با غذای اصلی، نوشابه و ماست و دوغ و سالاد هم لازم

است وبزرگان کافه  مطالب امثال بنده رادر همین حد هم قبول کنید باعث خوشحالی است

امیدواریم همه اساتید حاضر وغائب از سر لطف وعشق به کافه و اعضایش و میهمانانش  بنگرند

وهیچ وقت این محیط ارزشمند ازدست نرود.

ارادتمند و دوستدار همه - واتسون




RE: قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - پیرمرد - ۱۳۹۴/۵/۱۹ عصر ۰۴:۳۸

(۱۳۹۴/۵/۱۹ صبح ۰۹:۴۲)منصور نوشته شده:  

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  من خود از کاربرانی هستم که با حضرتعالی اختلاف نظرهایی داشته ام، امّا به این واقعیّت نیز معترفم که شما کینه توز نیستید و این را در نهان هم گفته ام

أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيوبِي‏

بهترین دوست من کسی است که عیب مرا به من بگوید (امام صادق علیه السلام)

رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه و آله ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَّ فِيهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ كَانَ فِي ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ أَعْطَی النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ وَرَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ يُؤَخِّرْ رِجْلًا حَتَّی يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا و َرَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَيْبٍ حَتَّی يَنْفِيَ ذَلِكَ الْعَيْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا يَنْفِي مِنْهَا عَيْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَيْبٌ و َكَفَی بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاس؛ در هر كس سه صفت و يا يكی از آن ها باشد روز قيامت كه هيچ سايه ای جز سايه لطف الهی نيست او در سايه عرش خدا خواهد بود:


  1. مردی كه رفتارش با ديگران آنچنان باشد كه همان رفتار را نسبت به خود از ديگران انتظار دارد.

  2. مردی كه گامی بر ندارد جز اين كه رضا و خشم خدا را در آن كار بداند.

  3. كسی كه تا عيبی را از خويشتن دور نساخته از برادرش در آن باره عيب جويی نكند زيرا بی شك هر كس عيبی را از خود دور سازد باز عيبی ديگر در خويشتن خواهد ديد و هر كس به خود بپردازد مجال عيب جويی از ديگران را نخواهد داشت. (كافی، ج2، ص147)

حضرت علی عليه السّلام فرمود: نُصْحُكَ بَيْنَ المَلَإِ تَقْرِيعٌ؛ نصيحت كردن در ميان مردم نوعی سركوبی است. (غررالحكم، ص225 )

امام حسن عسگری عليه السّلام فرمود: مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ و َمَنْ وَعَظَهُ عَلَانِيَةً فَقَدْ شَانَه؛ كسی كه برادر دينی خود را در نهان، پند دهد زينت بخش او شده است و اگر آشكارا عيب او را به او بگويد، او را خوار نموده است.(تحف العقول ص 520 ترجمۀ کمره ای)

پیشاپیش معذرت می خواهم، امّا ذکر آن حدیث شریف توسّط جناب منصور در اینجا حرف حقّی است که ارادۀ باطلی از آن شد. برادر گرامی، اولاً من خود را خالی از عیب نمی بینم که عیبجویی شما را بکنم، ثانیاً من در فضای مجازی نمی توانم شخصیّت شما را بشناسم چه رسد به عیب هایتان، ثالثاً اگر واقعاً چنین انتظاری از من دارید، من هیچگاه در جمع، چه شما و چه دیگری را مورد تاخت و تاز قرار نخواهم داد که در جوانمردی"مردی نبود فتاده را پای زدن...گر دست فتاده را بگیری مردی".

(۱۳۹۴/۵/۱۹ صبح ۰۹:۴۲)منصور نوشته شده:  

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  در مباحثه با شما، طرف مقابلتان خود را کاملاً تنها و بی دفاع می یابد و این هم تقصیر شخص شما نیست بلکه جوّ عمومی کافه چنین است. عدّه ای از دوستان بزرگوار ما، حضرتعالی را بی چون و چرا قبول دارند و عده ای دیگر از کاربران از مواجهه با شما در هراسند. زمانی که طرف شما در بحث، تشکر عده ای از جنابعالی و در مقابل تنهایی خود را می بیند، مسلّماً به این نتیجه می رسد که وصلۀ ناجور این جمع است.

در هر مباحثه این دیگران هستند که با خواندن مباحث مطرح شده ، خود پیش وجدان خود قضاوت میکنند که حق با چه کسی است. اظهار نظر شما در اینخصوص موید این مدعاست که هیچگاه حق با من نبوده و طرفداریهای چشم و گوش بسته دیگران از من ، حریفان را به انزوا برده است.

البته در اینجا استدلال شما قدری می لنگد. عرض بنده دو سمت داشت. یکی طرفداری برخی از شما و دیگری هراس جمعی بیشتر از درگیری در مباحثی که یک سمتش حضرتعالی هستید. شما قلم توانایی دارید و مقهور جملات جنابعالی نشدن، اعتماد به نفس زیادی می طلبد. پر واضح است، در این محفل قلیلی، قید خیلی از مسائل را می زنند و حاضر به مباحثه با جنابعالی می شوند یا از نظر کسی که در بحث با حضرتعالی شرکت کرده، تشکّر می کنند و البته این لزوماً به معنی ناحق بودن نظرات شما نیست.

(۱۳۹۴/۵/۱۹ صبح ۰۹:۴۲)منصور نوشته شده:  

(۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۰۴:۴۳)پیرمرد نوشته شده:  

زمانی پس از مباحثۀ آتشین شما با بانوی گرامی، و به تبع آن غیبت طولانی ایشان...

غیبت بانوی عزیز ربطی به مناظره ما نداشت . اخوی محترم و بزرگوار ایشان در کافه حضور دارند و نوشته های شما و سایر دوستان را میتوانند به ایشان انتقال دهند و خود ایشان را میتوانید دعوت کنید تا بیایند و بگویند آن مناظره در رفتنشان اصولا حتی 1 درصد تاثیر داشت یا خیر... بخاطر گل روی شما من همین الان از احوالات ایشان پرسیدم گفتند تابحال درگیر پایان نامه و ارائه آن بودم. اول شهریور ترجمه آن به زبان انگلیسی بپایان میرسد و تا اواخر شهریور با اتمام دفاع از آن در کافه خواهند بود (البته اصرار کردم که قولی بدهند که من پیش پیرمرد گرامی روسیاه نشوم) . اینهم خبر خوب برای شما و سایر دوستان

در این مورد گویی سوءتفاهمی شد و بنده از جناب منصور عذرخواهی می کنم. من هنگامیکه خود بانو می فرمایند که غیبتشان ربطی به آن مناظره نداشته، نمی توانم کاسۀ داغ تر از آش باشم، بنده قصدم ذکر مورد بود نه قضاوت امّا گویا متأسفانه نگارش من واضح نبوده است.

در مورد مابقی فرمایش های شما آنها را رد یا تأیید نمی کنم، چون مسائلی است که جمع زیادی در آن درگیر بوده اند و قضاوتش از عهدۀ من خارج است.

امّا در نهایت یک نکته را هم اوّل به خودم و بعد به همۀ بزرگواران عرض می کنم، دوبله، سینما، ادبیات، موسیقی و کلاً هنر و همچنین دیگر تفریحات مانند ورزش، تا زمانی که مایۀ آرامش و بهانه ای برای همکلامی مسالمت آمیز و داشتن لحظاتی خوش در کنار یکدیگر باشد، ارزش دارد و الّا اگر زمانی تبدیل به سوهان روح و وسیلۀ جار و جنجال و آزار و اذیّت یکدیگر شود، از کفر ابلیس پست تر و بی ارزش تر است.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - اکتورز - ۱۳۹۴/۵/۲۳ عصر ۰۴:۱۹

یک سال و اندی از نبودنت میگذرد ، مرد موسیقی ، دوست خوبم برگرد .

Achilles

[تصویر: 1439556456_3053_05e6a2b98c.jpg]




RE: [split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک (احوال پرسی دوستان) - منصور - ۱۳۹۴/۵/۲۴ صبح ۰۶:۴۹

(۱۳۹۴/۵/۱۸ صبح ۱۱:۵۱)منصور نوشته شده:  

 دوستان(رفته ی) دوبله باز از کافه شکایت دارند. آنها معترضند کافه ای که زمانی ادعایش فقط دوبله بود و بس، چرا باید اینروزها در آن از سگ و گربه تا راز کیهان مطلب نوشته شود اما از دوبله یادی نگردد. آنها دلشکسته حجم سایر مطالب در برابر حجم اندک مطالب دوبله در کافه اند. ...

نقل جمله فوق الذکر (به نقل از دوستانی که با آنها ارتباط دارم) از زبان خود آنها (بدون هیچ دخل و تصرف) بدون اینکه خود دقت کرده باشم موجب ناراحتی عده ای از دوستان کافه گردیده است. شخصا بابت نوشتن این عبارت عذرخواهی میکنم و امیدوارم دوستان بلندنظر و عزیز کافه مرا بخاطر حتی نقل قول این جملات به بزرگی منش خود ببخشند. مهم علاقه جمع است و نه علاقه فرد. دوستان دقت کرده اند که خود من در همه جستارها  مینویسم و با وجودیکه علاقه شخصی من دوبله و سینما و مطالب پیرامون آنست اما دوست دارم در همه تاپیکها برای تکمیل نوشته های دوستان بنویسم و حتی تاپیکهای مختلف هم ایجاد کرده ام. هنر درختی نیست که یک تنه یا شاخه داشته باشد که اگر آن شاخه سست شد یا خشکید ریشه این درخت هم بپوسد. چه بسیار هنرها و فنون که در زمانهای گذشته شاخه های این درخت بودند و امروز نشانی از آنها نیست اما ریشه هنر هماره هست و این درخت گاه شاخه های جدید (به فراخور زمان و مکان) خلق میکند. گاهی علم و هنر تلفیق میگردد (چیزی که هانیبال عزیز در سینمای علمی تخیلی دنبال میکند) و گاه استعدادها و تواناییهای یک نفر به تنهایی هنر محسوب میگردد (مانند حرفه خبرنگاری که بروبیکر عزیز در جستار خبرنگاران آنرا دنبال میکند) . خاطره های ما آنقدر زیبا هستند که فی نفسه هنرند و ادبیات و موسیقی و تلویزیون و ورزش و حتی تهیه و تدوین یک دایره المعارف و عکاسی و نقاشی و تاریخ و فلسفه هم از شاخه های زیبای درخت هنر محسوب میشوند... و امروزه کافه کلاسیک شامل همه بخشهای هنری است و باید به این حقیقت بالید نه آنکه بخاطر چند شاخه و چند میوه که باب طبع من و ما باشد یا نباشد این محفل زیبا را ترک کرد یا از آن خرده گرفت. سینما جمع برداری همه هنرهاست و رد همه هنرها را میتوان در آن یافت. از ادبیات بگیرید تا موسیقی. از رقص بگیرید تا فلسفه. از ورزش بگیرید تا تصویر. کسی که ادعا میکند به سینما علاقمند است ناخوداگاه عاشق تک تک این مفاهیم هم هست. حال یک نفر در فلسفه توانگر است و اطلاعات بیشتری دارد و یک نفر در موسیقی ... و هرکدام در بخشهای دلخواه به ارائه نظرات خود مشغولند

روسیاه و شرمنده همه دوستان هستم که چنین جمله ای را (هرچند از دیگری باشد) نوشتم و بازهم از تک تک دوستان عذرخواهی میکنم. هدف ، صرفا بیان ذهنیت این عده بود و نه تصدیق آن.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۲۵ صبح ۱۰:۱۲

سلام بر همه دوستان عزیزم

خواستم یادی بکنم از چند دوست و استاد بزرگوار و فعال کافه که بعضا" نزدیک یک ماه است تشریف نیاورده اند.امیدواریم،مجددا" از حضورشان در کافه لذت ببریم.

ان شاءالله که مشکلی پیش نیامده باشد و هر جا هستند سلامت وشاد باشند.

زرد ابری عزیز

بهزاد ستوده عزیز

دزیره محترم

شرلوک عزیز

و  ژاک کلوزوی عزیز




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آمادئوس - ۱۳۹۴/۶/۳ صبح ۱۰:۳۲

خواستم یادی کرده باشم از فیلمنامه نویس کافه جناب جو گیلیس که  این روزها خیلی کم سر می زنند و کم می نویسند.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - منصور - ۱۳۹۴/۶/۷ صبح ۰۷:۵۶

پست جناب آرماند دووال مرا یاد گوینده قدیمی و هنرمند عرصه دوبله یعنی خانم سیمین دخت احساسی انداخت. من پیش از این در این پست (اگر به انتهای آن توجه کنید) در پی تماس با ایشان بودم که به هر ترتیب موفق نشدم و سعادت نبود در خدمت ایشان باشم.

http://cafeclassic4.ir/thread-449-post-16329.html#pid16329

از آنجا که ایشان دکتر دارو ساز هستند و در اوایل دهه 60 بخاطر شغل خود دوبله را رها و در آزمایشگاه پزشکی مشغول کار شدند ، من از خانم دکتر لمپرت (که از نظر کاری با ایشان در یک صنف قرار دارند و طبعا صحبتهای همدیگر را بهتر میفهمند) تقاضا میکنم قلم و کاغذ بردارند و با وقت قبلی به دیدار این هنرمند بزرگ عرصه گویندگی که سالهاست در گوشه انزوا هنر را کنار گذاشته اند و صرفا به شغل پزشکی و آزمایشگاهی خود که داروسازی بود و اینروزها در یکی از آزمایشگاه های تهران (بعنوان ریاست آزمایشگاه) مشغول هستند بروند.

لمپرت عزیز اگر بتوانید ایشان را قانع کنید به عضویت کافه درایند و یا اقلا با شما مصاحبه ای کنند که آنرا در کافه درج کنید کار بزرگی کرده اید که هم خدا را خوش می آید هم همه کاربران علاقمند به دوبله و سینما در نت را ، و هم به پاس هنر ایشان یادی از او خواهد شد که فعلا در قید حیات است و متاسفانه کسی او را بیاد ندارد. من آدرس کار ایشان را در ذیل همین پست قرار میدهم و از دوستان دیگر تقاضا میکنم در اینخصوص قدمی برندارند چرا که با توجه به انزوای ایشان ممکن است کار را خرابتر کنند. صرفا از لمپرت عزیز که پزشک هستند تقاضا میکنم در اینخصوص (اگر حوصله ای دارند و علاقمند هستند) اقدام نمایند.

اگر هم لمپرت عزیز فرصت اینکار را ندارند از بروبیکر عزیز که علاقه خاصی به حرفه خبرنگاری دارند میتوان این تقاضا را کرد. اما از نظر من، دو پزشک صحبتهای هم را بهتر میفهمند و بهتر میتوانند درددل کنند.

تهران ، خیابان کارگر شمالی ، پلاک 249 ، خانم دکتر سیمین دخت احساسی متخصص آسیب شناسی (پاتولوژی) . ریاست آزمایشگاه

----------------

پاسخ خانم لمپرت: با سپاس از عنایت استاد فرزانه منصورخان به خانم دکتر احساسی و اینجانب، بنده حسب الفرموده یا بطور مستقیم یا با واسطه همکاران آزمایشگاهی ام با ایشان تماس خواهم گرفت و نتیجه را به عرض خواهم رساند...یاحق




[split] من، گوشه خلوت کافه و یک فنجان قهوه داغ - Memento - ۱۳۹۴/۶/۱۶ عصر ۱۱:۱۲

البته یک غیبت مختصر 22 روزه برای یه زندانی تمام وقت عددی حساب نمیشه...

ولی خیلی دلتنگ لوئیس دگای دوست داشتنی کافه هستیم...

این قلب تا زمانی که لوئیس آنلاین بشه به تندی خواهد تپید...

فقط ایشالا تا قبل از 30000 دقیقه دیگه بیان که ما بتونیم پست رو ویرایش کنیم!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - کنتس پابرهنه - ۱۳۹۴/۷/۲۶ عصر ۰۴:۲۸

یکی از محبوبترین شخصیت های سینمایی برای من شخصیت بلانش در فیلم اتوبوسی به نام هوس است.به خاطر علاقه ای که به این شخصیت دارم بلانشِ عزیزِ کافه با پستهای بسیار زیبایی که می نوشت توجه ام را خیلی زود به خود جلب کرد.وقتی  بیشتر با هم آشنا شدیم برایمان خیلی جالب بود که تا این حد سلیقه و علایق مان شبیه به هم است.

به پیشنهاد خانم لمپرت عزیز که نوشته بودند "چه خوب است که اگر یادی از عزیزان غایب که البته در فکر و ذهن ما همیشه حاضرند می کنیم برای کاربرهای نازنین تازه وارد, یکی دو کار زیبا از آنها هم بگذاریم تا بیشتر آنها رابشناسند و به قدر و ارزش حضورشان در کافه پی ببرند " لینک تاپیک زیبایی که بلانش نازنین استارت زدند را در ادامه می نویسم...تاپیک زیبای  "مد در سینمای کلاسیک"

بلانش عزیز از اسفند ماه 92 به کافه سر نزده اند...امیدوارم هر جا هستند شاد و سلامت باشند و با برگشتن به کافه دلشادمان کنند.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۴/۸/۱۵ عصر ۰۸:۳۱

بیش از دو ماه است که یکی از کاربران خوش خُلق و خوش ذوق، به کافه سر نزده اند. با آرزوی سلامتی برای ایشان و حضور مجددشان




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - کنتس پابرهنه - ۱۳۹۴/۱۱/۱۱ صبح ۱۲:۲۲

تا قبل از این پیرمرد بزرگوار کافه با آن دل رئوف و مهربان شان همیشه سراغِ دوستانی که مدتی ست به کافه سر نزده اند را میگرفتند. الان، هم دلتنگ خود ایشان هستم و هم دو نفر از دوستان عزیزمان که بیشتر از یک ماه است به کافه نیامده اند.

این دو دوست گرامی یکی مگی گربه مهربان با آن پست ها و نوشته های زیبا و بسیار ارزشمند که وقتی نیستند به شدت جای خالیشان احساس می شود و دیگری ژیگا ورتوف عزیز، شاعر با ذوق و مهربان کافه که نوشته ها و به خصوص شعرهایشان را بسیار دوست دارم. امیدوارم هر دو عزیز هر کجا که هستند سلامت و شاد باشند و با آمدن به کافه ما را نیز دلشاد کنند.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آمادئوس - ۱۳۹۴/۱۱/۲۵ عصر ۰۸:۲۸

یادی می کنم  از جناب Kurt Steiner خستگی ناپذیر، که با زحمت های خود باغ کودکی این محفل را آباد کردند. امیدوارم فرصتی دست دهد و بتوانم مقداری از این گنجینۀ هنری را که ایشان معرفی کرده اند ببینم.

http://cafeclassic5.ir/thread-149-post-32216.html#pid32216




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kathy Day - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹ عصر ۰۴:۵۹

سلام به همه عزیزان و بزرگواران.
خیلی شرمنده ام و عذرخواهی میکنم. اول برای غیبت طولانی مدتی که داشتم و دوم به جهت بی پاسخ ماندن پیغام دوستان عزیز. از لطف و محبت جناب پیرمرد هم بسیار سپاسگزارم که با پیام مهرانگیزشان در تاپیک مفقودین، بنده را شرمنده خود کردند. حقیقتا خود را شایسته چنین الطافی نمیدانم. روراست بگویم که زندگی به بنده اجازه و فرصت کافی را نداد و نمیدهد تا در کنار دوستان خوبم و بصورت پیگیر به امر نوشتن مشغول باشم یا دست کم به مانند گذشته و به عنوان کاربری ساده و تنها ناظر، از مطالب زیبایشان بهره مند شوم.
آرزوی سلامتی و بهروزی برای تمام عزیزان از درگاه خداوند متعال خواستارم.
ممنونم از همه دوستان آنلاین و آفلاین کافه کلاسیک. :heart:

Flirtacia




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۵/۳/۱۸ عصر ۱۱:۰۶

امروز داشتم درباره مستربین تحقیق می کردم که مطلبی از این "کمدین حالا کلاسیک شده" در تاپیک شخصیت های دوست داشتنی بنویسم. قبلش خواستم ببینم کسی در کافه درباره اش چیزی نوشته یا نه. گزینه جستجو را که استفاده کردم به یک مطلب حاشیه ای جالب از کاربر قدیمی خوب کافه رزا  (حفظ الله خط نجاتها ) برخورد کردم که حدود 5 سال پیش نوشته . rrrr:

http://cafeclassic5.ir/thread-112-post-12237.html#pid12237

ظاهرا خود کافه و ما کاربران هم داریم یواش یواش کلاسیک و نوستالژیک می شیم ! nnnn:




از نوستالژی به نوسازی - خانم لمپرت - ۱۳۹۵/۳/۲۴ صبح ۰۷:۲۴

نوستالژی خوب است. نوستالژی شیرین است. نوستالژی شاید آدم را در تحمل مصائب حال حاضر، جان سخت تر کند. اما با همه این محسنات نوستالژی می تواند مثل یک مخدر اعتیادآور، اغواگر باشد و در دراز مدت عامل افسردگی، پسرفت و اضمحلال شود.

نوستالژی شاید بیشتر برای ما دهه چهل، پنجاه و شصتی ها ارزشمند باشد. پیشتران ما خود به نوستالژی پیوسته اند و برای نسل جوان ما هنوز نوستالژی حلاوت فریبنده ای پیدا نکرده و خوشبختانه حنایش رنگی ندارد. حکایت میتینگ دو هزار نفره دهه هفتاد و هشتادیهای تهرانی را در مجتمع کوروش حتما شنیده اید. نسل جوانی که باید آینده ساز این مملکت شوند به حال خود رها می شوند، در حالیکه با بی برنامگی مسئولان و والدین حتی "حالی" برایشان باقی نمانده است. این نوجوانان و جوانان همه بر خاک کویری ما قطره های ارزشمندند و جمعشان دریا می شود می توان با تدبیر از انرژی بالقوه این جوشش عظیم به نفع کشور استفاده کرد یا برعکس با بی اعتنایی تبدیل به سیلی بنیان کن و خانمان برانداز شوند یا "دیگران" مسیر مواج پر پیچ و خمشان را به سمت نیروگاه های اجنبی هدایت کنند و بشود مرثیه فرار مغزها... و ما همچنان دلمان به خاطره-بازی هایمان خوش باشد.

باید قدر نسل جوان مملکت را دانست و خواسته هایشان را شنید و بدانها اهمیت داد. کافیست یک بار هم که شده پیله ابریشمین نوستالژی را که به دور خود بافته ایم، بدریم و نگاهی به دور و برمان بیاندازیم. با جوانگرایی، بقا و آینده مان را تضمین کنیم.

 شاید بد نباشد من نوستالژی باز قهار هم اینک سراغی از جوانان فعال، وفادار و خوش ذوقمان در کافه کلاسیک بگیرم. جوانانی با قلم روان و اندیشه ای متفاوت کافه را از تخدیر شیرین و خاموش نوستالژی به جوشش و هیجان پر چالش نوسازی سوق داده بودند. جوانان شایسته ای که حال به بهانه درس و دانشگاه یا ... مدتی است "نیستند"؛ چند هفته، حتی چند ماه! ... نه! نمی خواهم دیگر از اینها هم نوستالژی بسازم!... جایشان سبز است:

کنتس پابرهنه، هانیبال (Memento)، فورست، جروشا، ایـده آلیست، Princess Anne و ...

به ویژه این سه عزیزی که در سال گذشته بسیار فعالتر از بقیه کاربران کافه کلاسیک بوده اند:

از حضرت حافظ مدد می جویم و چند بیتی تقدیم به همه جوانان نازنین غایب می کنم با امید دیداری دوباره:

         فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش                    گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش 

  دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند                   خواجه آنست که باشد غم خدمتگارش

 بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود                      این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری                      بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست                هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل                       جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود                            ناز پرورد وصال است مجو آزارش




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - شارینگهام - ۱۳۹۵/۵/۱۵ صبح ۱۲:۵۶

سلام

چندی است که چشممان به جمال دوستان قدیمی کافه روشن نمی شود.{#smilies.huh}


جروشا

زرد ابری

آلبرت کمپیون

واتسون{#smilies.sad}

  • کجایید ای  یاران سینمایی؟

شما را به  گرد اننده ی هفت دریا سوگند می دهم که اهل کافه را از حضور پربار خود محروم نکنید.

البته این نکته را نیک می دانم که:

دوستی یک اتفاق است و جدایی یک قانون

ولی انصاف بگذارید که اکنون برای آهنگ جدایی سرودن خیلی زوداست.{#smilies.confused}

                             ***

این بیت از حضرت حافظ تقدیم به اهالی قدیم و جدید کافه{#smilies.heart}

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم  حرف دگر یاد نداد  استادم




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Jacques Clouseau - ۱۳۹۶/۲/۱۰ عصر ۱۲:۰۷

(۱۳۹۴/۵/۲۵ صبح ۱۰:۱۲)واتسون نوشته شده:  

سلام بر همه دوستان عزیزم

خواستم یادی بکنم از چند دوست و استاد بزرگوار و فعال کافه که بعضا" نزدیک یک ماه است تشریف نیاورده اند.امیدواریم،مجددا" از حضورشان در کافه لذت ببریم.

ان شاءالله که مشکلی پیش نیامده باشد و هر جا هستند سلامت وشاد باشند.

زرد ابری عزیز

بهزاد ستوده عزیز

دزیره محترم

شرلوک عزیز

و  ژاک کلوزوی عزیز


سلام به هم کافه ای های عزیز، از واتسون گرامی تشکر می کنم که یاد بنده هم بودند، راستش مدتی بود به خاطر مشکلات کاری و فراموشی رمز عبور؛ در وارد شدن به کافه دچار مشکل بودم:ccco و تلاشهای اولیه من به بن بست می خورد

البته در این بین سعی کردم از ابزارهای موجود برای بازگشایی قفل ورود به کافه استفاده کنم اما راه به جایی نبرد

تا اینکه به کمک صاحب کافه موفق به حضور مجدد در این محفل گرم شدم




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - شارینگهام - ۱۳۹۶/۴/۲۷ عصر ۱۱:۵۸

سلام

این قطعه را تقدیم می کنم به همه ی دوستان غایب کافه

به خصوص رفیق گرمابه و گلستان من : آناکین اسکای واکر {#smilies.heart}

دلم برای یک نفر تنگ است…

نه می دانم نامش چیست…

و نه می دانم چه می کند…

حتی خبری از رنگ چشمانش هم ندارم…

رنگ موهایش را نمی دانم…

لبخندش را هم…

فقط می دانم که باید باشد،

 ولی نیست…




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۶/۵/۳ عصر ۱۱:۰۷

(۱۳۹۶/۴/۲۷ عصر ۱۱:۵۸)شارینگهام نوشته شده:  

به خصوص رفیق گرمابه و گلستان من : آناکین اسکای واکر 

واقعا جایشان خالی است با آن پست های پرمغز و زیبا.

امیدواریم در جنگ ستارگان از بین نرفته باشند.

آخرین خبری که از ایشان داریم این است که یک روز صبح سوار سفینه شخصی خود شده و عازم محل کار خود در کهکشان قنطورس گشتند. بعد از آن دیگر خبری از ایشان نشده است.

شاید در کمین موجودات فضایی گرفتار شده باشند  یا به اسارت گرفته شده باشند.shakkk!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آمادئوس - ۱۳۹۶/۱۲/۸ صبح ۰۶:۱۲

یادی میکنم از جناب «پیرمرد» و تشکر دوباره از ایشان بابت معرفی آهنگ Mariage d'amour.{#smilies.smile}




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۳۹۶/۱۲/۹ عصر ۱۱:۱۹

(۱۳۹۳/۳/۸ صبح ۰۱:۰۶)سروان رنو نوشته شده:  بالاخره این رزا با بی احتیاطی هایش کار دست خودش داد ...
(۱۳۹۳/۱۱/۱۰ عصر ۰۳:۰۴)زاپاتا نوشته شده:  ... دقیقا 18 روز دیگر، یکسالی می شود که یکی از بانوان گرامی و فرهیخته در کافه حضور نیافته است. بانویی که غالب ارسالهایش خاطره انگیز و ماندگار بود ...

این سنّت قدردانی و یاد نمودن از دوستان در کافه برایم گرامی است. من هم به نوبه‌ی خود میخواستم از بانویی تشکر و یاد کنم که با خواندن پُست‌هایشان در کافه، پیوسته از هوش و ذهن قوی و در عین حال بی‌ادعایی و بی‌پیرایگی‌شان شگفت‌زده می‌شوم: خانم رزا

رزا

برای اینکه دست خالی نیامده باشم ــ با توجه به اینکه بیشتر پُست‌هایی که از ایشان خوانده‌ام مربوط به دنیای خیال‌انگیز کودکی بوده است ــ به سراغ آلبوم کارت پُستال‌های قدیمی‌ام رفتم و به نیّت ایشان از چندتایشان عکس گرفتم. این‌ها را به آن عهدِ بی‌پیرایگیِ کودکی و نوجوانی، در برگ پشتی یا داخلی‌شان نشانیِ دوست می‌نوشتیم و با پیام شادباش و آرزوی بهروزی‌یی پُست میکردیم و منتظر می‌ماندیم تا دوست هم در جواب، کارتی دیگر فرستد؛ با نقشی دگر از همان جنسِ خیال و آرزو.

منتظر بازگشت سبزتان هستیم رزای گرامی.

 رزارزا

رزارزا

------------------------------------------------

رزا




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - واترلو - ۱۳۹۷/۱۲/۱۳ عصر ۰۲:۳۸

پس از چهار سال و نیم دوری ، پس از گذر از جبهه روسیه ، نبرد واترلو و تبعید ، اینک خسته و تنها در کافه ای کلاسیک در پاریس نشسته ام.

غیرممکن کلمه ای است که فقط در لغتنامه احمق ها پیدا می شود. هیچ چیز غیر ممکن نیست.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سم اسپید - ۱۳۹۹/۱/۱۰ صبح ۰۲:۴۹

سلام بر دوستان همیشگی کافه و به امید بازگشت دوستان قدیمی کافه.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۹/۱/۱۲ صبح ۱۱:۴۸

به به ....:rolleyes:

چه خوب که در این نوروز ویژه و خاص , برخی از دوستان  قدیمی  دوباره به کافه قدیمی خودشون سر می زنند:

سام اسپید عزیز ... واترلو گرامی ...  جناب منصور   ... آمادئوس بزرگوار ...

.

چند روز پیش با پیرمرد احوال پرسی داشتم ...

با اینکه سن اش خیلی بالاست هنوز از تک و تا نیفتاده . گویا عاشق ملکه انگلیس شده ...

جویای حال خانم لمپرت شدیم که گفتند خوشبختانه سلامت هستند و دورا دور باهاشون در ارتباط هستند.

از بانو هم خبردار هستیم که سرحال و قبراق مشغول زندگی هستند . هانیبال هم اینطور که پیرمرد گفت هنوز کرونا نگرفته و در قید حیات است خوشبختانه. بتمن , زاپاتا  , شهرزاد و دکتر ژیواگو را از طریق صفحات مجازی شان و یا  با واسطه خبر داریم  و خوشبختانه خوبند . فقط از اکتورز  , رزا , ژان والژان و  چند تا بچه های دیگه خبری نداریم .




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۹/۱/۱۵ عصر ۰۴:۰۷

(۱۳۹۹/۱/۱۲ صبح ۱۱:۴۸)سروان رنو نوشته شده:  

چند روز پیش با پیرمرد احوال پرسی داشتم ...

با اینکه سن اش خیلی بالاست هنوز از تک و تا نیفتاده . گویا عاشق ملکه انگلیس شده ...

یعنی حتا کرونا هم حریف پیرمرد نشد؟؟؟tajob2   ای بابا!!

یکی نیست به این پیرمرد بگه بابا این دنیا اون قدر هم ارزشمند هم نیستا! بابا الان وقتشه! بجنب!!

دوستان بنده هم در قید حیاتم و سال خوبی رو برای همه دوستان ارزومندم!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پیرمرد - ۱۳۹۹/۱/۲۲ عصر ۰۹:۵۷

زاهد خلوت نشین باز به میخانه شد

از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد

سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان جدید و قدیم و اقدم و آرزوی سالی خوش برای همه مردم

مدت مدیدیست عادت نوشتن متن طولانی از سرم افتاده است و صفحه کلید فارسی هم ندارم، لذا با تشکر از دوستان گرامی جناب آمادئوس بزرگوار که به یاد این حقیر بودند و دوستان عزیز، ماهیگیر، شارینگهام، Flirtacia، بوچ کسیدی، دون دیه‌گو، مموله که به بنده با اعطای اعتبار لطف داشته‌اند، و عرض خیر مقدم به دوستان پیشکسوت جنابان واترلو و سم اسپید که متأسفانه در دوران حضورشان در کافه قبل از غیبت طولانیشان، در محضرشان نبوده‌ام ، فعلا سخن را کوتاه میکنم تا در فرصتی بهتر در مواردی توضیح بدهم.

امیدوارم دوستان بزرگوار و ارزشمند کافه که شمارشان ناشدنیست، به عنوان مثال خانم رزا، بانو، سرکار خانم لمپرت گرانقدر، جروشا، دلشدگان، حمید هامون، بتمن، مگی گربه، دن ویتو کورلئونه،ژان‌والژان ، هانیبال، ،واتسون، ... اندک اندک به پاتوق قدیمی خودشان برگردند و این چراغ را روشن نگاه دارند.

ارادتمند همه دوستان




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۷ عصر ۰۵:۴۲

به نام خدا

و با سلام به دوستان کافه کلاسیک  

.


.

(۱۳۹۸/۱۱/۵ صبح ۱۲:۵۳)دون دیه‌گو دلاوگا نوشته شده:  

(۱۳۹۸/۱۱/۴ صبح ۱۲:۱۰)سروان رنو نوشته شده:  

... و سپاس از دون دیه گو که کارتون زیبای سوزی رو یادآوری کردن....

راستی کسی خبری از کورت اشتاینر عزیز نداره ؟

ارادت سروان رنوی عزیز. امیدوارم "کورت اشتاینر" گرامی هم دوباره به جمع دوستان بپیوندند. مطالب ایشان در خصوص انیمیشن‌های کلاسیک، بسیار عالی و محققانه است؛ و یکی از طرح‌هایی که همانزمانِ حضورشان، به ایشان ارائه داده بودم و امیدوارم روزی در پی اجرایش باشند، جمع‌آوری این حجم مطالعات و ترجمه‌ی متون و داده‌های صوتی و تصویری درباره‌ی انیمیشن‌ها، و ارائه‌ی آن‌ها بصورت یک نرم‌افزار چندرسانه‌ای در یک عدد دی.وی.دی است.

من، چند کتاب پُربار و کمیاب در خصوص انیمیشن‌های کلاسیک دارم، که می‌شود از مطالب آن‌ها هم در ارجاعات این نرم‌افزار سود جُست.

البته همه گرفتار امور زندگی و معیشت هستیم، و پرداختن به علایق اینچنینی را کمتر مجالی فراهم می‌شود.

به هر رو، هرجا هستند سلامت و در عافیت باشند. چشم‌انتظار بازگشت‌شان هستیم ...

.

.

 عرض سلام خدمت همه دوستان عزیزم . از لطف و محبت شما بسیار بسیار ممنونم . امید دارم که حضور کوتاه بنده و مطالب حقیر برای دوستان گرامی مفید واقع باشد . امروز که بعد از مدتها به کافه بازگشتم و به صفحه پروفایل نگاه می کردم؛ گذر سالیان و زمان را در آن می دیدم که چه زود لحظات عمر به خاطرات گذشته تبدیل میشوند و چه زود ثانیه های زندگی از کنارمان میگذرند .  وقتی آخرین حضور درج گردیده بود :  26 آذر ماه 96

.

.

.

به هر روی زمان متوقف نمیشود و آنچه که باقی میماند دوستی ها، مهربانی ها و خاطرات خوشی است از باهم بودن ها و به یاد هم بودنها . بنده هم بنوبه خود برای همه دوستان غائب آرزوی صحت و سلامتی میکنم و امیدوارم هر جا که هستند؛ خوش و سلامت باشند و بدانند دلم برای تک تک شان تنگ شده از خلق خاطرات ماندگار و نوشته های زیبای ایشان تا صفا، خوبی ها و مهربانی های شان . دست همگی را می بوسم .

.

.

ارادتمند 


اشتاینر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۳۹۹/۵/۱۹ عصر ۰۹:۳۷

امروز دیدم که "پروفسور" گرامی در اینجا از دوست ارجمندمان "مراد بیگ" یاد کرده بودند. الان بیش از دو ماه است که ایشان از جمع‌مان غایب هستند، ولی این امیدواری در دلمان هست که هرجا هستند، در سلامتی و عافیت باشند. صفاتی که "پروفسور" برای روحیاتِ ایشان برشمردند: «بی‌تفاوت‌نبودن نسبت به دیگران، کمک، سمپاتی، محبت و حمایت و احترام» کاملاً درست و بی‌اغراق است. جا داشت که اینجا (در این تاپیک) مجدداً از صاحبِ این فضایل و صفاتِ عالی یاد شود. فضایلی که این روزها غالباً در زندگیِ اجتماعی (و صدبرابر در فضای مجازی) نزد ایرانیانْ ناپـیداـست و یکباره دیدن‌شان، به قولِ "پروفسور"، «شوکه‌کننده!» است.

تقدیم به "مراد بیگ" گرامی 

به پیوستِ این یادنگاشت، انیمیشنِ خاطره‌انگیزِ انگشتدانه (بندانگشتی) ، با عنوان اصلیِ おやゆびひめ ـ ساخته‌ی "کازوهیکو واتانابه" در سال 1982 م. [توضیحات در اینجا]، را به همراه یکی از قدیمی‌ترین ترجمه‌های فارسیِ این داسـتان از "روحی ارباب" در سال 1336، تقدیم یادِ دوستِ غایب‌مان می‌دارم:

[دریافت پی.دی.اف داسـتان از اینجا]





RE: گمشدگان و مفقودین کافه - مراد بیگ - ۱۳۹۹/۶/۱۷ عصر ۱۲:۱۴

من مراد بیگم !!



با سلام خدمت دوستان و سروران گرامی

و آرزوی  سلامتی و بهروزی برای شما عزیزان هنرمند و هنر دوست

و تشکر ویژه  از بزرگوارانی که در طول این سه ماه "غیبتِ ناخاسته"(شما بخوانید جنگلی شدنمان) به یاد اینجانب بوده  و به اشکال مختلف بنده را مورد لطف و کرامت خویش قرار داده اند از همکار همه فن حریفمان جناب اِل پروفسور و یار غارمان جناب دون دیه گو دلاوگا گرفته تا عزیزانی چون جنابان زرد ابری ، سروان رنو  ، کاپیتان شارینگهام  ، لوک مک گرگور  و مارک واتنی و البته بانوان فرهیخته و محترم کافه کنتس پابرهنه و kathy Day

دوستان خصایصی را در تعریف از این دوست راهزنشان نامبرده اند که به سبب روح و طبع بلندشان خود برازنده تر و لایق تر بدان هستند و بنده  اگر کاری کرده ام و یا قدمی کوچک برداشته ام برحسب وظیفه بوده و البته که در این راه پیرو و دنباله رو  بزرگان غایب کافه چون دوست بسیار عزیز و گرامی ام جناب BATMAN و بانوی ارجمند و گرانقدر کافه سرکار خانم لمپرت و وام دار مکتب ایشان  بوده و هستم ، هم ایشان بودند که در ابتدای ورودم به کافه دست مرا را گرفتند و راه و چاه را نشانم دادند ...امیدواریم که دوباره شاهد حضور این دو بزرگوار در این محفل ادبی و هنری باشیم ...

    


   و اما به تأسی از دوست ارجمندمان جناب دون دیگو یادی هم می کنم از دوست بسیار عزیز و باسواد و  البته باز غایبمان جناب آناکین اسکای واکر "دامت افاضاتهم"

(۱۳۹۵/۱۱/۱۵ عصر ۱۲:۰۴)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

دوستان عزیزم

در اوایل دهه 60 شبی یک پویا نمایی از تلویزیون پخش شد که در واقع با تکنیک تک فریم ساخته شده بود. ماجرای شهری فانتزی که شهروندانش در واقع " لوبیا " بودند. ماجراهای مختلفی از مردم این شهر روایت شد . دو تا از صحنه هایی که در خاطرم به خوبی مونده یکی صحنه شلیک به یک لوبیا بود که با کبریت ( به عنوان اسلحه ) صورت گرفت و دیگری صحنه تصادف یک قوطی کنسرو ( به عنوان اتومبیل ) با یک لوبیا بود .

در جستجویی که کردم به نام این پویا نمایی رسیدم " BabFilm . Scenes With Beans " به کارگردانی " Otto Foky " محصول 1975 مجارستان .

این جستجو متاسفانه من رو به لینکی برای تماشای مجدد این پویانمایی و اشتراک اون با شما نرسوند ولی برای تجدید خاطره اون رو عنوان کردم تا اگر دوستان لینکی از این پویا نمایی سراغ دارند با ما به اشتراک بگذارند .

و استاپ موشنی که به همراهی ایشان ماههای مدید در به در دنبال آن گشتیم و حاصلی نیافتیم تا اینکه بلطف یکی از کاربران یووو ت یییوب موفق به پیدا نمودن نسخه ی کامل آن گشتم ؛

تقدیم به شما دوستان و البته تقدیم به آناکین اسکای واکر گرامی :




Babfilm - Direção de Ottó Foky (Pannonia Studio1976Hungria)


به حساب ایشان در کافه ، خود را به یک کاپوچینو مهمان می کنم ؛

شنیده ام ایشان به یک سفر فضایی کوتاه مدت تشریف برده اند امیدوارم حساب زمان و عمر ما زمینی ها را هم داشته باشند و تا کارمان به جناب میر غضب نکشیده ...




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۳۹۹/۹/۷ عصر ۰۹:۳۷

همانطور که کنتس در جعبه پیام   نوشته اند غیبت جناب دون دیه گو دلاوگا کمی طولانی شده. امیدواریم سلامت باشند و هر چه زودتر   سوار بر آن اسب راهوار به کافه وارد شوند .

همچنین غیبت دوست قدیمی BATMAN هم بسی دراز گشته. امیدواریم از آن مشکلاتی که فرموده بودند هر چه زودتر خلاص شوند و دوباره ببینیمشان.

و اما بعد ...

این ویروس کرونا (لعن الله RNA هِ )  انگار بر اهالی هنر کاراتر و سریعتر عمل می کند:shakkk!

...جلیلوند ... پرتوی .... پورحسینی

اصلا من به مرگ طبیعی مارادونا هم مشکوکم   :llerr

بعید نیست باز دست خدا کلکی سوار کرده باشد ! در اثر کرونا مرده باشد اما برای حفظ پرستیژ سکته را وصیت کرده باشد.





RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آلبرت کمپیون - ۱۳۹۹/۹/۱۱ عصر ۰۷:۲۳

سلام و درود به همکافه ای های عزیز. دلم براتون خیلی تنگ شده :blush: فکر کنم سه چهار سالی نبودم. تو این مدت عده ای رفتن و افراد جدیدی بجاشون اومدن. دیدم بعضی اعضا سراغ جروشا و خانم لمپرت رو گرفتن. در خارج از کافه با بعضی از اعضا کمابیش در ارتباط هستم. تا اونجا که میدونم جروشای عزیز برای ادامه تحصیل به اسپانیا نقل مکان کرده. خانم لمپرت هم به دلایلی دیگه نمیان به کافه. با جناب Keyser از طریق ایمیل در ارتباط هستم و گاهی با هم کار ترجمه انجام میدیم. از بتمن هم متاسفانه خبری ندارم. اون زمانها که تازه عضو کافه شده بودم بساط دوئل و هفت تیرکشی در کافه بپا بود :D اینم از شانس ماست:rolleyes: البته خود من هم کمی بداخلاقی کردم که اون هم بخاطر اتفاقات بدی بود که در زندگی شخصیم پیش اومد. از جمله اینکه یک شب به تنهایی در خانه خوابیده بودم که دزد نابکار اومد بالای سر من ! asabi

به هر حال امیدوارم بعد از این مدت، اوضاع بهتر شده باشه و جو صلح و صفا و آشتی برقرار باشه:cccoدوست دارم دوباره دوستان عزیز قدیمی رو در کافه ببینم. ازشون میخوام که اگه این پست رو می بینن مرحمت کنن دوباره به کافه برگردن و ما رو از مطالب باارزش خودشون بهره مند کنن.

ارادتمند شما آلبرت کمپیون :heart:




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۵/۹ عصر ۰۹:۳۳

.

دون دیه‌گو دلاوگا : مسافر سبزـپوش کافه 

.

دوست نجیب‌ زاده‌ و غایب مون که احتمالاً در حال تاخت زدن با اسب سیاه و نیزتکش تورنادو در دشتهای کالیفرنیاست .

.

اما به هرحال دوستانشون تو کافه منتظرن تا یک مدت صحبت با برنارد و سر به سر گذاشتن با گروهبان مورد علاقه مون گارسیا رو تعطیل کنه و بعد رهایی از دام عقاب و شکست قانون شکنان، سوار تنها مون سر راهش سری هم به کافه بزنه .

و اینو بدونند که دوستانشون به یادشون هستند و برای قهرمان افسانه ای مون آرزوی سلامت و پیروزی دارند ...

.

.

.

ارادتمند : اشتاینر




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۵/۲۱ صبح ۱۰:۲۳

.

.

.

در روزهای گذشته از طریق ایمیل جویای حال خانم لمپرت از بهترین اعضای انجمن شدم و خوشحالم که در صحت و سلامت هستند. هرچند بیش از چهار سال و اندی است که در کافه حضور ندارند؛ اما نوشته ها و مطالب زیبا همراه با خاطره لطف و ادب و متانت و بزرگواری شون نسبت به دوستان کافه در یادها ماندگار گشته است . ضمن کسب اجازه که از ایشون صورت گرفت؛ متن پاسخ محبت آمیزشون رو برای دوستان انجمن قرار میدم .

.

ان شاا.. همه اعضای کافه هرجا هستند سالم و سلامت و موفق باشند .

.

.

سلام جناب اشتاینر  گرامی

.

خیلی خوشحال شدم از اینکه یادی از من با این کلام پرمهرتون کردید. امیدوارم چرخ روزگار بر وفق مرادتون بچرخه ... این روزها خیلی کمتر در فضای مجازی ام مشغله های زیادی دارم که البته شکر خدا مثبت و خیر هستند. این عذری بود برای دیرکرد پاسخم به ایمیل حضرتعالی، پوزش می خوام.

.

البته که یاد کافه و همکافه ای های بامحبت و عزیزم همیشه جان و دلم رو صفا می ده بقول حافظ شیرین سخن: یاد باد آن روزگاران یاد باد...می دونم کمابیش در کافه فعالید  آفرین به همت بلندتون... براتون آرزوی موفقیت می کنم... لطفا سلام و ارادت بنده رو به همکافه ای هایی که با ایشان در ارتباطید برسونید مخصوصا یک تشکر ویژه از زرد ابری گرامی برای فتوشاپ عکس کودکی ام و نمایش اون در کافه.

.

با سپاس بسیار از مرحمت بزرگوارانه تان

 

.


 

ارادتمند همگی دوستان : اشتاینر

.

.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - پهلوان جواد - ۱۴۰۰/۶/۵ عصر ۰۹:۰۶

با عرض سلام خدمت هم کافه ایهای عزیز غیبت بعضی از دوستان خیلی طولانی شده   مورچه سیاه   کتی دی  زردابری  ادگارفروسه و لردپدینگتون و .......... کسی هست از وضعیت این دوستان اطلاع داشته باشه؟




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - شارینگهام - ۱۴۰۰/۶/۶ عصر ۰۹:۵۴

(۱۴۰۰/۵/۹ عصر ۰۹:۳۳)Kurt Steiner نوشته شده:  

.

دون دیه‌گو دلاوگا : مسافر سبزـپوش کافه 

.

دوست نجیب‌ زاده‌ و غایب مون که احتمالاً در حال تاخت زدن با اسب سیاه و نیزتکش تورنادو در دشتهای کالیفرنیاست .

.

اما به هرحال دوستانشون تو کافه منتظرن تا یک مدت صحبت با برنارد و سر به سر گذاشتن با گروهبان مورد علاقه مون گارسیا رو تعطیل کنه و بعد رهایی از دام عقاب و شکست قانون شکنان، سوار تنها مون سر راهش سری هم به کافه بزنه .

و اینو بدونند که دوستانشون به یادشون هستند و برای قهرمان افسانه ای مون آرزوی سلامت و پیروزی دارند ...

ارادتمند : اشتاینر

درود و وقت به خیر

بالاخره مسافر سبزپوش کافه از مخفی گاه خود بیرون آمد و امروز پیامی برایم فرستاد که باعث خرسندی من شد .

نیک بدیدم که عینا" پیامش را به شما منتقل کنم.

به امید بازگشت سایر دوستان غایب:lovve:




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - ساب زیرو - ۱۴۰۰/۸/۲۷ عصر ۱۱:۱۹

درود بر رنوی عزیز و سروران گرانقدر و شواالیه های میزگرد این محفل وزین
پس از سالها ، چند روز پیش با دیدن ایمیلی از کافی همیشه ماندنی کلاسیک ، حس و حال غریبی دل را به دریای کافه کشاند
کافه کلاسیک بیایی دیگر خروجی از آن نیست ، دلت همیشه اینجا می ماند

سبز و سلامت باشید ای خوبان روزگار




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - باربوسا - ۱۴۰۰/۹/۸ عصر ۱۱:۰۱

(۱۴۰۰/۸/۲۷ عصر ۱۱:۱۹)ساب زیرو نوشته شده:  

درود بر رنوی عزیز و سروران گرانقدر و شواالیه های میزگرد این محفل وزین
پس از سالها ، چند روز پیش با دیدن ایمیلی از کافی همیشه ماندنی کلاسیک ، حس و حال غریبی دل را به دریای کافه کشاند
کافه کلاسیک بیایی دیگر خروجی از آن نیست ، دلت همیشه اینجا می ماند

سبز و سلامت باشید ای خوبان روزگار

واییییییی باورکردنی نیست!!!!!!دیدار دوباره یک دوست قدیمی حتما برای بزرگترهای کافه حس عجیبی دارد.راستی می شود بفرمایید چند مدت از کافه دور بودید؟

به هر حال خوش برگشتید! به امید بازگشت سایر عزیزان  ترک کافه کرده!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۴۰۰/۱۰/۶ عصر ۰۹:۲۳

(۱۴۰۰/۹/۸ عصر ۱۱:۰۱)باربوسا نوشته شده:  

واییییییی باورکردنی نیست!!!!!!دیدار دوباره یک دوست قدیمی حتما برای بزرگترهای کافه حس عجیبی دارد.راستی می شود بفرمایید چند مدت از کافه دور بودید؟

به هر حال خوش برگشتید! به امید بازگشت سایر عزیزان  ترک کافه کرده!

این ساب زیرو  (حفظ الله یـَخه )عاشق سرماست . بنابراین بیشتر در فصل سرد پیداش میشه ! امیدواریم تو زمستون بیشتر به کافه سر بزند .

یادی هم بکنیم از آلبرت کمپیون عزیز که مدتی هست به کافه سر نزده و این لوگوی کریسمس سردر کافه کار اوست .:rolleyes:

هر کدام از دوستان خوش ذوق کافه اگر لوگویی به مناسبت کریسمس خواستند  درست کنند حتما تصویر اسکروچِ خسیس رو هم  توش بذارن ! :cheshmak: چون پیرو لینکِ شارینگهام , من کارتون اسکروچ رو امروز دیدم و کلی تجدید خاطره شد :heart:

سکانسی از اسکروچ !




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱ عصر ۱۰:۱۱

WANTED


  :llerr


$1000


سه نفر از دوستان کافه مدت زیادی است خبری ازشان نیست:

آلبرت کمپیون - دون دیه گو دلاوگا - پروفسور

....




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آلبرت کمپیون - ۱۴۰۰/۱۱/۲۶ عصر ۰۹:۳۴

با سلام و  سپاس از دوستان عزیزی که نگران حال بنده بودند. چند وقتی حال و حوصله نداشتم و در خانه کنج عزلت گرفته بودم و دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. گمانم به افسردگی فصلی دچار شده بودم ! بعد در این گیرودار به کرونا مبتلا شدم و حالم وخیم تر هم شد. خلاصه فکر میکنم ناخوشی بنده حدود 2 ماهی طول کشید. ضمناً ایمیل جناب سروان را هم خواندم و بابت آن از ایشان ممنون هستم فقط از اینکه نتوانستم پاسخی بدهم پوزش می خواهم. در حال حاضر حالم بد نیست و سعی می کنم بیشتر به کافه سر بزنم. دوستدار شما کمپیون.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - درنای سفید - ۱۴۰۰/۱۲/۱۴ عصر ۰۹:۳۹

                                

               تو را من چشم در راهم...


                     waiting

                  




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۴۰۰/۱۲/۲۴ عصر ۰۶:۳۲

به مناسبت غیبت خلبانِ تیز پرواز کافه ؛ کاپیتان اسکای

امشب صدای اِسپیت از اسکاااای نیامد ....شاید به خوابِ مرلین کاپـتان رفته باشد


اسپیت= هواپیمای اسپیت فایر , عشق کاپیتان اسکای

اسکااای = همان Sky که بنا به ضرورت وزن با " آ " کشیده خوانده می شود و البته ایهام دارد ؛ اسکای= آسمان . اسکای = کاپیتان اسکای.

مرلین= ایهام دارد. موتور مرلین رولز رویس اسپیت فایر ... افسانه خیالی مرلین.

کاپـتان = همان کاپیتان خودمان است که بنا به ضرورت وزن حرف " ی" حذف شده است.

.





کاپیتان اسکای - کاپیتان اسکای - ۱۴۰۰/۱۲/۲۸ عصر ۱۲:۳۸

(۱۴۰۰/۱۲/۲۴ عصر ۰۶:۳۲)سروان رنو نوشته شده:  

به مناسبت غیبت خلبانِ تیز پرواز کافه ؛ کاپیتان اسکای

امشب صدای اِسپیت از اسکاااای نیامد ....شاید به خوابِ مرلین کاپـتان رفته باشد

    دل نگران مباش سروان والامقام!

    جشن نازی کُشان بود، سرمان گرم بود. نسخه‌ی بهبود یافته‌ی مرلین 3 را جایگزین موتور پیشین کردیم و تمرینی، چند تا مسراشمیت ب اف ۱۰۹ و مسراشمیت ام ای 262 با موتور جت را سرنگون کردیم اما باز هم سوپاپ معیوب را دست نزدیم تا از صدای آن گوش به زنگ باشید که، این کاپیتان اسکای است که با اسپیت فایر آذرخش به سروقت شما می‌آید!:llerr

 

هان ای پلیس کافه، محبوب لوفت وافه

اینسان نشو کلافه، تو گوش کن می آید!

امشب صدای اسپید، گر زآسمان نیامد

فردا سپیده دم باز، تو گوش کن می آید!

از شرق چین و ماچین، یا دوردست برلین

با رولز-رویس مرلین، تو گوش کن می آید!

اسپید چون کبوتر، هر جا که پر گشاید

این کافه لانه‌ی اوست، تو گوش کن می آید!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آلبرت کمپیون - ۱۴۰۰/۱۲/۲۹ صبح ۱۰:۱۳

بالاخره بعد از چند سال چشممان به جمال پیرمرد کافه روشن شد. کجا بودی ای پیر طریقت ؟ ای باقلوا، ای گز اصفهان.

ای حافظ 30 جزء کپیتال مارکس. ای پیام آور شادی برای پرولتاریا. ای رهبر کمونیست های کافه.

ای مشت محکم بر دهان امپریالیسم. ای رفیق، ای تاواریش !

ای کشمش ! ای فسیل تر و نامیراتر از جنتی. ای مخالف رقص بانوان. ای مدافع حقوق مردان، ای گریزنده از جنس لطیف.

ای خوشتیپ قدیم، ای کچل جدید. ای تارک دنیا. ای عاشق تاریخ. ای نگهبان حرمت داس و چکش. ای دیپورت شده از آلمان شرقی.

نمی دانم چرا رفتی و چرا برگشتی. امیدواریم از شوروی هم دیپورت نشده باشی و به ما پناه آورده باشی.

به هر صورت مقدمت گلباران. خوش آمدی که خوشمان آمد از آمدنت.




RE: کاپیتان اسکای - سروان رنو - ۱۴۰۱/۱/۲۸ عصر ۱۱:۴۲

(۱۴۰۰/۱۲/۲۸ عصر ۱۲:۳۸)کاپیتان اسکای نوشته شده:  

    دل نگران مباش سروان والامقام!

    جشن نازی کُشان بود، سرمان گرم بود. نسخه‌ی بهبود یافته‌ی مرلین 3 را جایگزین موتور پیشین کردیم و تمرینی، چند تا مسراشمیت ب اف ۱۰۹ و مسراشمیت ام ای 262 با موتور جت را سرنگون کردیم اما باز هم سوپاپ معیوب را دست نزدیم تا از صدای آن گوش به زنگ باشید که، این کاپیتان اسکای است که با اسپیت فایر آذرخش به سروقت شما می‌آید!:llerr

.

نازیان جمله حریف اند و خطرناک ولی ... مر تو را جت و مسلسل به کفایت باشد

گر تو حاضر شوی و رزم  همی درگیرد ... ملخ تو نتواند که حریف موتور جت باشد

لافِ تکنیک و سخنرانیِ چرچیل همه .... بانگِ طبل است که از دور فقط خوش باشد

دشمن اَر عاجز از تعمیرِ سوپاپی باشد ... کی  تواند که حریفِ مِسر اِشمیت باشد ؟!

.

عکس زیر بعد از ماموریت امروز عصر و انداختن سه عدد اسپیت فایر گرفته شده است.




RE: کاپیتان اسکای - کاپیتان اسکای - ۱۴۰۱/۱/۲۹ عصر ۰۵:۰۸

(۱۴۰۱/۱/۲۸ عصر ۱۱:۴۲)سروان رنو نوشته شده:  

دشمن اَر عاجز از تعمیرِ سوپاپی باشد ... کی  تواند که حریفِ مِسر اِشمیت باشد ؟!

.

عکس زیر بعد از ماموریت امروز عصر و انداختن سه عدد اسپیت فایر گرفته شده است.

وقتی صدای اسپید، پر می کند فضا را

سروان ز اوج وحشت، گم کرده دست و پا را

طومار مستراشمیت، می پیچد از صدایش

ام ای دویست و شصتش، خود می کند فرارا

     آن روز را خوب یادم هست. سروان کنار یک ME 262 قراضه‌ی بی ترمز  ایستاده بود تا عکس بگیرد و پُز بدهد. گفتم بهتر است یک درسی به والا مقام بدهم. هنوز عکاس دکمه‌ی شاتر را نزده بود که با اسپیت فایر، شیرجه‌ای رو به پایین به سمت سروان زدم و اوج گرفتم. هیچکس بهتر از ایشان، صدای اسپیت فایرِ کاپیتان اسکای را نمی‌شناسد. وحشت و دستپاچگی در چهره‌‌ی سروان رنو گواه ماجراست. به چشم‌های بزرگوار دقت کنیدashk! حالا با این وحشت از صدای اسپیت فایر، سه تا از آن‌ها را، ایشان کجا انداخته، بماند!




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - فارست - ۱۴۰۱/۹/۲۱ عصر ۰۷:۱۱

چرا هر روز این سامانه محدودتر میشه ؟ کسی تاپیک جدید نمی ذاره همه دلشون مثل اینکه گرفته ؟ چرا ؟ چرا من این گوشه تنها روی نیمکت نشستم دارم به اسم خودم نگاه می کنم ؟ همه میدونن آدم ساده دلی هستم !!! فارست هستم در خدمتتون و جاتون خالی الان دارم یک آلبوم از آلبینونی Albinoni گوش می کنم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سناتور - ۱۴۰۱/۱۰/۵ عصر ۰۷:۴۷

(۱۴۰۱/۹/۲۱ عصر ۰۷:۱۱)فارست نوشته شده:  

چرا هر روز این سامانه محدودتر میشه ؟ کسی تاپیک جدید نمی ذاره همه دلشون مثل اینکه گرفته ؟ چرا ؟ چرا من این گوشه تنها روی نیمکت نشستم دارم به اسم خودم نگاه می کنم ؟ همه میدونن آدم ساده دلی هستم !!! فارست هستم در خدمتتون و جاتون خالی الان دارم یک آلبوم از آلبینونی Albinoni گوش می کنم.

درود.متاسفانه تلگرام که اومد انجمن های کامپیوتری رو کوچک کرد. خیلی از دوستان در تلگرام فعالیت دارند ولی دل و دماغ نشستن پشت سیستم رو ندارند.


 الان یکی از اساتید جناب رازمیک یا همون فرانکشتاین بزرگترین کلکسیونر فیلم دنیا در تلگرام هستند ولی اصلا سراغ سایت نمیان




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - Emiliano - ۱۴۰۱/۱۰/۵ عصر ۱۰:۳۱

(۱۴۰۱/۱۰/۵ عصر ۰۷:۴۷)سناتور نوشته شده:  

(۱۴۰۱/۹/۲۱ عصر ۰۷:۱۱)فارست نوشته شده:  

چرا هر روز این سامانه محدودتر میشه ؟ کسی تاپیک جدید نمی ذاره همه دلشون مثل اینکه گرفته ؟ چرا ؟ چرا من این گوشه تنها روی نیمکت نشستم دارم به اسم خودم نگاه می کنم ؟ همه میدونن آدم ساده دلی هستم !!! فارست هستم در خدمتتون و جاتون خالی الان دارم یک آلبوم از آلبینونی Albinoni گوش می کنم.

درود.متاسفانه تلگرام که اومد انجمن های کامپیوتری رو کوچک کرد. خیلی از دوستان در تلگرام فعالیت دارند ولی دل و دماغ نشستن پشت سیستم رو ندارند.


 الان یکی از اساتید جناب رازمیک یا همون فرانکشتاین بزرگترین کلکسیونر فیلم دنیا در تلگرام هستند ولی اصلا سراغ سایت نمیان

سلام «سناتور» عزیز.

بله، دقیقاً همین‌طوره. اپلیکیشن‌های همراه باعث نابود شدن انجمن‌ها شدن و به‌همین‌خاطر شخصاً اگرچه گاهی مجبورم به اون‌ها سر بزنم؛ ولی، دل خوشی ازشون ندارم. هم با اومدنشون باعث شدن ویدئوکلیپ‌های بی‌کیفیّت و تقطیع‌شده زیاد و دس‌به‌دس شه و هم قابلیّت جستجو تو جویشگرها (موتورهای جستجو) درشون نیست یا اگه هست، خیییلی ضعیفه.

موندگاری مطلب تو انجمن‌ها و اپ‌ها به‌ترتیب، شبیه موندگاری کتاب و روزنامه‌ست.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - سروان رنو - ۱۴۰۱/۱۰/۶ صبح ۰۸:۰۹

همینطوره .

عاداتِ بد فقط همین ها نیست .

فاجعه آنجایی بیشتر می شود که برخی , فیلم های سینمایی را با گوشی موبایل تماشا می کنند !

تا چندی پیش سینماگران معترض بودند که تماشای فیلم بر روی صفحه کوچک تلویزیون حس اصلی فیلم را که برای پرده بزرگ ساخته شده خنثی می کند. حالا اگر بدانند که برخی , فیلم هایی مانند لورنس عربستان را با گوشی تماشا می کنند و نظر می دهند چه خواهند گفت ؟!

انگار بخواهی فوتبال را در یک زمین 3 متری بازی کنی . واقعا چه لذتی دارد ؟!

پ.ن: الان مقاله ای را  در نیویورک تایمز دیدم , یک منتقد سینما به نام "آن بیلسون" گفته است: کسانی که با گوشی موبایل فیلم می بییند و بعد می آیند در IMDB نظر و نقد می نویسند را باید کشت !

https://www.nytimes.com/2017/01/13/movies/is-watching-a-movie-on-a-phone-really-so-bad.html

تماشای فیلم با موبایل




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - لوک مک گرگور - ۱۴۰۲/۱/۲ عصر ۱۱:۳۷

(۱۴۰۰/۱۱/۱۱ عصر ۱۰:۱۱)سروان رنو نوشته شده:  

WANTED


  :llerr


$1000


سه نفر از دوستان کافه مدت زیادی است خبری ازشان نیست:

آلبرت کمپیون - دون دیه گو دلاوگا - پروفسور

....

سلام دوستان گرامی. پس از ارتباط کوتاهی که برای عرض تبریک سال نو با جناب دون دیه گو دلاوگا در تلگرام داشتم، ایشان اظهار داشتند که همیشه به یاد کافه کلاسیک و دوستان گرانقدر هستند. همچنین سال نو را به همه دوستان گرامی کافه تبریک گفتند و اظهار امیدواری کردند که امسال و در زمانی نه چندان دور بتوانند مانند گذشته ها به کافه و اعضای محترم اش بپیوندند. بنده هم برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و منتظر حضور دوباره شان در این فضای صمیمی می مانم.




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - مموله - ۱۴۰۲/۱/۴ صبح ۰۴:۳۴

(۱۴۰۱/۱۰/۶ صبح ۰۸:۰۹)سروان رنو نوشته شده:  

همینطوره .

عاداتِ بد فقط همین ها نیست .

فاجعه آنجایی بیشتر می شود که برخی , فیلم های سینمایی را با گوشی موبایل تماشا می کنند !

تا چندی پیش سینماگران معترض بودند که تماشای فیلم بر روی صفحه کوچک تلویزیون حس اصلی فیلم را که برای پرده بزرگ ساخته شده خنثی می کند. حالا اگر بدانند که برخی , فیلم هایی مانند لورنس عربستان را با گوشی تماشا می کنند و نظر می دهند چه خواهند گفت ؟!

انگار بخواهی فوتبال را در یک زمین 3 متری بازی کنی . واقعا چه لذتی دارد ؟!

پ.ن: الان مقاله ای را  در نیویورک تایمز دیدم , یک منتقد سینما به نام "آن بیلسون" گفته است: کسانی که با گوشی موبایل فیلم می بییند و بعد می آیند در IMDB نظر و نقد می نویسند را باید کشت !

https://www.nytimes.com/2017/01/13/movies/is-watching-a-movie-on-a-phone-really-so-bad.html

تماشای فیلم با موبایل

وایییی بر من ،من یکی از آنهایی هستم که فیلم های کلاسیک وسریال های روز راهم با گوشی میبینم نشون به اون نشون که همین چند روز پیش فیلم ژاندارک و رقصنده با گرگ ها رو باگوشی دیدم الان دقیقا سه روز وسه شبه که گوشی دستمه ولی سریال سرگذشت ندیمه نشد که تموم بشه ولی عوض اش دستم بی حس و چشمام کاملا خشک شده




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - آرلینگتون - ۱۴۰۲/۱/۴ صبح ۱۰:۱۳

درود وتبریک سال نو جناب مموله گرامی . من هم متاسفانه از کسانی هستم که طبق فتوای جناب بیلسون ، خون م مباح است و باید کشته شوم . چاره ای ندارم . تقریبا دو سوم عمر من در مترو می گذرد . برای دیدن فیلم ، چاره ای جز موبایل ندارم .تماشای فیلم هارمونی ورکمایستر ، را دیشب در مترو به پایان رساندم .اکنون نیز در حال دیدن فیلم اسکیلیگ تیم راث هستم .فرجام خواهی کردم به امید نقض حکم و دریافت یک درجه تخفیف و تبدیل آن به حبس ابد .چرا که درIMDB.مشارکت نکرده بودم . دادگاه استیناف ، فرجام را رد و حکم اولیه را تائید کرد .(آخرین اعترافات یک محکوم به مرگ .)                                                                                                                                                           (Tehran subway. 23 March.2023 10:13 AM)




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - مکس دی وینتر - ۱۴۰۲/۳/۲۲ عصر ۰۸:۳۸

سلام بر یاران و عزیزان گرانقدر کافه،

پس از مدت ها بالاخره توفیق دیدن پست ها و مطالب عالی شما عزیزان حاصل شد.

چه مبارک روزی.:heart:

امیدوارم تمامی اعضای نازنین، سلامت باشند و سرخوش. باشد که دل ما نیز شاد شود.

ارادتمند،

دی وینتر، از عمارت نیمه سوخته ی مندرلی




گمشدگان و مفقودین کافه - BATMAN - ۱۴۰۲/۵/۲۴ عصر ۰۹:۰۹

کاربران غایب کافه کلاسیک

داخل  اسامی کاvبرانی هک شده که ماهها و سالهاست غایبن

قطعا لیست افراد غایب بیشتر از اینهاست ولی تا حد ممکن سعی کردم کسی از قلم نیافته




RE: گمشدگان و مفقودین کافه - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۴۰۲/۶/۷ عصر ۰۴:۲۹

(۱۴۰۰/۵/۹ عصر ۰۹:۳۳)Kurt Steiner نوشته شده:  

دون دیه‌گو دلاوگا مسافر سبزـپوش کافه .

دوست نجیب‌ زاده‌ و غایب مون که احتمالاً در حال تاخت زدن با اسب سیاه و نیزتکش تورنادو در دشتهای کالیفرنیاست ....

.

(۱۴۰۲/۱/۲ عصر ۱۱:۳۷)لوک مک گرگور نوشته شده:  

سلام دوستان گرامی. پس از ارتباط کوتاهی که برای عرض تبریک سال نو با جناب دون دیه گو دلاوگا در تلگرام داشتم ....

(۱۴۰۲/۵/۲۴ عصر ۰۹:۰۹)BATMAN نوشته شده:  

کاربران غایب کافه کلاسیک

(۱۳۹۹/۱۲/۱۴ عصر ۱۱:۳۶)دون دیه‌گو دلاوگا نوشته شده:  

... «فیلم "اسب پرنده" The Flying Horse  محصول 1986 است که به وسیله‌ی "کیم چون اک" Kim Chun Ok ساخته شد. این فیلم سینمایی انیمیشن به داستان یک مرد و سه پسرش می‌پردازد که جوان‌ترین پسر، می‌تواند سوار بر اسب پرنده بتازد و بر دشمنان غلبه کند. این اثر که بر اساس داستانی از "کیم ایل سونگ" ساخته شد، جایزه‌ی جشنواره‌ی فیلم وارنا Varna Film Festival را کسب کرد».

هم اسب پرنده ــ البته به نظرم نسخه خلاصه‌ای از آن، چون زمان نسخه کامل آن نزدیک ۵۰ دقیقه است ــ و هم طوطی کچل که در این پست به آن‌ها اشاره شد در اواخر دهه شصت جزو گلچینی از انیمیشن‌های کره شمالی و تحت عنوان «پسر قهرمان و اسب بالدار» در سینماها به نمایش درآمدند ....

دوستان گرامی، سلام و عرض ادب

ممنونم که جویا و احوالپُرس بنده بوده‌اید

امتنان دارم از همه‌تان: از "کورت اشتاینر"، از کنتس پابرهنه، از کاپیتان شارینگهام، از لوک مک‌گرگور، از بتمن، از پروفسور عزیز که در پیام خصوصی عید را تبریک گفته بودند و تازه بعد از دو سال پیام ایشان را دیدم؛ و نیز سپاس دارم از جنابان رابرت و آرلینگتون و باربوسای گرامی که در غیابم از روی لطف، اعتبار و رتبه‌ای بر پروفایلم افزوده بودند .... و هم از سروان رنو و جناب کلاسیک که تا به امروز کافه را سرپا نگه داشته‌اند از گذر حوادث.

و نیز یک تشکر ویژه دارم از امیلیانوی عزیز، که با یک حرکت انقلابی و یافتن آگهی فیلم کارتونی «پسر قهرمان و اسب بالدار» و اشتراک‌گذاری-اش در گروه تلگرامی "کافه سینما" باعث شد مستقیم راهم را از شلوغی بازار تلگرام کج کنم به این دنج ِ مأنوس کافه کلاسیک؛ به یاد عهدی که با کورت اشتاینر و دوستان دیگر به دنبال عنوان این کارتون بودیم.

و نیز قدردان تمامی دوستانی که از من یادی داشتند و نام‌شان را از قلم انداخته‌ام.

راستش پیام "کنتس" گرامی را که در جعبه پیام دیدم، روم نشد که دست خالی به کافه بیایم.

این کتاب را که زندگینامه مصوّر و باارزشی از "اوا گاردنر" است تقدیم ایشان و دوستان کافه میکنم:

دانلود کتاب از گوگل درایو

شرمنده که تحفه ی ناقابلی است و احتمالاً پیش‌تر هم این کتاب را دوستان دیده بودند.

سلامت و برقرار باشید

یا حق