[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پندهای روزگار
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,257
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11466
( 19002 تشکر در 1593 ارسال )
شماره ارسال: #16
اولین خواننده زن ایران در عصر جدید

خاطره ای از مرتضی خان نی داوود درباره قمرالملوک :

بارها براي عروسي و ميهماني بزرگان به باغ عشرت‌آباد دعوت شده بودم ؛ براي عروسي ، مولودي و ... اما هرگز حال آن شب را نداشتم . پائيز غم‌انگيزي بود و من به جواني و عشق فکر مي‌کردم ، از مجلسی که قدر ساز را نمي‌شناختند خوشم نمي‌آمد اما چاره چه بود ؟ بايد گذران زندگي مي‌کرديم . چنان ساز را در بغل مي‌فشردم که گوئي زانوی غم بغل کرده‌ام .


نمي‌دانستم چرا آن کسي که قرار است در اندروني بخواند ، صدايش در نمي‌آيد . در همين حال و انتظار بودم که دختر 13- 14 ساله‌اي از اندروني بيرون آمد . حتي در اين سن و سال هم رسم نبود که دختران و زنان اينطور بي پروا در جمع مردان ظاهر شوند . آمد کنار من ايستاد . نمي دانستم براي چه کاري نزد ما آمده است و کدام پيغام را دارد .
چشم به دهانش دوختم و پرسيدم : چه کار داری دختر خانم ؟
گفت: مي‌خواهم بخوانم .
گفتم : اينجا يا اندروني ؟
گفت : همينجا !
نمي‌دانستم چه بگويم . دور بر را نگاه کردم ، هيچکس اعتراضي نداشت . به در ورودي اندروني نگاه کردم .
چند زني که سرشان را بيرون آورده بودند ، گفتند : بزنيد ، مي‌خواهد بخواند !
گفتم : کدام تصنيف را مي‌خواني ؟
بلافاصله گفت : تصنيف نمي‌خوانم ، آواز مي‌خوانم !
به بقيه ساز زن ها نگاه کردم که زير لب پوزخند مي‌زدند . رسم ادب در ميهماني‌ها ، آنهم ميهماني بزرگان ، رضايت ميهمان بود .
پرسيدم : اول من بزنم و يا اول شما مي‌خوانيد ؟
گفت: ساز شما براي کدام دستگاه کوک است ؟
پنجه‌اي به  تار  کشيدم و پاسخ دادم : همايون .
گفت : شما اول بزنيد !

با ترديد ، رنگ و درآمد کوتاهي گرفتم . دلم مي‌خواست زودتر بدانم اين مدعي چقدر تواناست . بعد از مضراب آخر درآمد ، هنوز سرم را به علامت شروع بلند نکرده بودم که از چپ غزلي از حافظ را شروع کرد . تار و ميهماني را فراموش کردم ، چپ را با تحرير مقطع اما ريز و بهم پيوسته شروع کرده بود . تا حالا چنين سبکي را نشنيده بودم . صدايش زنگ مخصوصي داشت . باور کنيد پاهايم سست شده بود . تازه بعد از آنکه بيت اول غزل را تمام کرد ، متوجه شدم از رديف عقب افتاده‌ام :

معاشران گره از زلف يار باز کنيد ..... شبي خوش است بدين قصه‌اش دراز کنيد
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است ... چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد


بقيه ساز زنها هم، مثل من، گيج و مبهوت شده بودند . جا براي هيچ سئوالي و حرفي نبود . تار را روي زانوهايم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم . هر گوشه‌اي را که مايه مي‌گرفتم مي‌خواند .
خنده‌هاي مستانه مردان قطع شده بود . يکي يکي از زير درختان بيرون آمده بودند . از اندروني هيچ پچ و پچي به گوش نمي‌رسيد ، نفس همه بند آمده بود . هيچ پاسخي نداشتم که شايسته‌اش باشد .
گفتم : اگر تا صبح هم بخواني مي‌زنم ! و در دلم اضافه کردم : تا پايان عمر برايت مي‌زنم !
آن شب باز هم خواند ، هم آواز هم تصنيف ، وقتي خواست به اندروني باز گردد ,
گفتم : مي‌تواني بيايي خانه من تا رديف‌های  آموزش آواز  را کامل کني ؟
گفت : بايد بپرسم .

وقتي صندلي‌ها را جمع ‌و ‌جور مي‌کردند و ما آماده رفتن بوديم ، با شتاب آمد و گفت : آدرس خانه را برايم بنويسيد و تکه کاغذي را با يک قلم مقابلم گذاشت ، اسمش قمر بود .

منبع : بهار اندیشه bahareandishe.com

.قمرالملوک - قمر


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۰/۱۰/۱ عصر ۰۹:۴۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, مارک واتنی, باربوسا, شارینگهام, کاپیتان اسکای, Emiliano, مورفیوس, rahgozar_bineshan, آدمیرال گلوبال, pari persona, کنتس پابرهنه, Classic, لوک مک گرگور, EDWIN, کلانتر چانس, پیرمرد, ترنچ موزر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
پندهای روزگار - پیرمرد - ۱۳۹۴/۷/۷, عصر ۰۹:۲۰
پندهای روزگار - پیرمرد - ۱۳۹۴/۸/۸, عصر ۰۳:۳۲
RE: پندهای روزگار - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۱/۲۸, عصر ۰۷:۵۸
RE: پندهای روزگار - سروان رنو - ۱۳۹۵/۳/۱۰, عصر ۰۴:۱۷
RE: پندهای روزگار - پرنسس آنا - ۱۳۹۶/۵/۱۶, عصر ۰۴:۰۰
RE: پندهای روزگار - سروان رنو - ۱۳۹۶/۶/۲۵, عصر ۱۰:۳۷
RE: پندهای روزگار - پروفسور - ۱۳۹۹/۵/۲, صبح ۱۰:۵۷
اولین خواننده زن ایران در عصر جدید - سروان رنو - ۱۴۰۰/۱۰/۱ عصر ۰۹:۴۷
دختران رادیوم - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۲/۲۵, عصر ۰۷:۰۰