[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #1
زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

باز هم سلامی نو

پس از استارت جستار زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک برخی از دوستان در پیام خصوصی به بروبیکر لطف داشتند و ابراز نمودند در این جستار قصد دارند از زوجهای خاطره ساز و مطرح ایرانی یادی نمایند. ضمن سپاس از این دوستان وقتی جستاری استارت می خورد متعلق به همه می باشد و این نظر لطف دوستان می باشد که با بنده مشورت می کنند. همین موضوع باعث گردید تا ضمن مشورت با مدیریت به این نتیجه برسیم که برای زوجهای مطرح روی پرده سینما و تلویزیون ایران جستار مستقل دیگری در نظر بگیریم.

در واقع هر چه سعی نمودم که خودم را قانع کنم  وقتی مخاطبی سرگرم مطالعه آن جستار می باشد و ذهنش درگیر زوجهای بزرگی مانند جورج و مارتا در چه کسی از ویرجینا ولف می ترسد و یا بریک و مگی در گربه روی شیروانی داغ می گردد ناگهان فرضا به زوج فردین و آذر شیوا در سلطان قلبها می رسد چه احساسی خواهد داشت !!، نتوانستم با موضوع کنار بیایم. در نظر داشته باشیم که بیش از 80 درصد از بازدیدکنندگان سایت را میهمانانی تشکیل می دهند که هنگام وب نوردی از این کافه گذر می کنند. پس هرچه جستارها را منزه و سنجیده نمائیم موجبات سرافرازی کافه را فراهم می آوریم. به همین منظور این جستار را مستقل از جستار مشابه خود به اتفاق دوستان آغاز می نمائیم.

قطعا چون موضوع به سینما و تلویزیون خودمان برمی گردد زوجهای بسیاری در ذهن دوستان نقش می بندد. پس بهتر آنست به زوجهایی بپردازیم که نام و یادشان در این تاپیک موجب فرحبخشی مخاطبین گردد. در همین راستا اولین زوج را خود بیاد دوستان می آورم.

حسنعلی خان و همسرش در سریال تلخ و شیرین

نام هنرپیشگان اصلی : زنده یاد نعمت الله گرجی و زنده یاد  حمیده خیرآبادی (نادره)

سال 1353 در حالیکه پدران ما مانند امروز از نعمت رسانه های متعدد و سرگرمیهای وافر بدور بودند و دو شبکه تلویزیونی یک و دو تنها سرگرمی آنان بود حسنعلی خان و همسرش در یک سریال 13 قسمتی نزد ایرانیان جاودانه شدند. سریال تلخ و شیرین برای نسل امروز هیچ جذابیتی ندارد. موضوع ساده و روان آن در چهل سال پیش باعث گردید تا سریال با اقبال عمومی مواجه گردد. اما آنچه به زیبائی این سریال در آن سالها می افزود زوج نعمت الله گرجی و نادره بود که علیرغم تضاد ظاهری و تناسب اندامی که داشتند اتفاقا خیلی بهم چفت شدند تا جایی که عوام مردم در آنزمان تا سالهای سال فکر می کردند که ایندو واقعا زن و شوهر می باشند. تقابل طبقات مختلف جامعه در زمان پخش سریال و سادگی موضوع باعث گردیده بود تا تمام خانواده ها از هر نسلی براحتی با سریال ارتباط برقرار نماید.

از نکات جالبتر در خصوص این سریال حضور همزمانی سه (الی چهار) دوبلور شاخص فعلی این عرصه در این سریال می باشد. حسین عرفانی و منوچهر والی زاده و محمد عبادی سه دوبلوری بودند که در این سریال به ایفای نقش پرداختند و به این سه نفر می توانید ثریا قاسمی را نیز بعنوان هنرپیشه ای که گاهی گویندگی می کند را اضافه کنید.

در مجموع زنده یاد نعمت الله گرجی و نادره را باید یکی از قدیمیترین زوجهای ماندگار تلویزیون بنامیم. پیش از این در جستار بیاد هنرمندان از این سریال و نعمت الله گرجی یاد نموده بودم:

http://cafeclassic4.ir/thread-475-post-2...http://cafeclassic4.ir/thread-475-post-21933.htm

۱۳۹۳/۱۰/۱۳ صبح ۱۲:۲۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, زینال بندری, Joe Bradley, اسپونز, پیر چنگی, مگی گربه, اکتورز, هانا اشمیت, rahgozar_bineshan, فرانکنشتاین, شیخ حسن جوری, Classic, زاپاتا, سرهنگ آلن فاکنر, سروان رنو, ژان والژان, فیلیپ ژربیه, خانم لمپرت, کارآگاه علوی, بانو, نایب تیمور خان, پرشیا, سارا, زرد ابری, Kathy Day, واتسون, علی شو, هایدی
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: زوجهای ماندگار ایرانی

 « پدر سالار » 1374

اثری ماندگار و خاطره ساز با هنرمندی خانم نادره و آقای کشاورز با دوبله ماندگار زهرا آقارضا، احمد رسول زاده
 زوج ماندگار اسدالله و ملوک از خانواده ای سنتی که عشق، علاقه و محبت بين آنها قابل ستایش است
ملوک / نخست، زنی با گذشت و فداکار برای همسر و سپس مادری دلسوز و مهربان برای فرزندان است
اسدالله / در نگاهش چيزی ارزشمند تر و بالاتر از زن و فرزندان نيست و زندگی غير از اين برايش معنايی ندارد


هر سکانس از این سریال ماندگار است و در خاطرات هک شده که در اینجا تنها به دو مورد اشاره میشود

سکانس اول (از بخشهای ابتدایی این مجموعه)

اسدالله / تو ویترین کاظم زرگر یه چیزی دیدم خوشم اومد خریدمش، قابل تو رو نداره

ملوک / مالِ منه! چقدر تو با سلیقه ای اسدالله

اسدالله / خب معلومه! اگه سلیقه نداشتم که تو رو نمیگرفتم

تصاویر سکانس http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/142041...http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/1420417379_2932_16a0

سکانس دوم (بخش پایانی سریال)

 ملود / آهای صاحب خونه، مهمون نمیخوای؟

اسدالله / بفرمایید بالا ملود خانم، خونه خودتونه !

جمله ای مودبانه و یک تعارف ساده! اما برای ملوک آرزویی بود که سالها حسرت شنیدنش را داشت

  http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/142041...http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/1420414940_2932_ec11

در پایان تصاویری خاطره انگیز از خانه به یادماندنی پدرسالار





! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۳/۱۰/۱۵ صبح ۰۳:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, اسکورپان شیردل, ژان والژان, rahgozar_bineshan, شیخ حسن جوری, برو بیکر, فیلیپ ژربیه, مگی گربه, هانا اشمیت, فرانکنشتاین, Joe Bradley, هایدی, سرهنگ آلن فاکنر, اکتورز, پیرمرد, خانم لمپرت, سروان رنو, Classic, زاپاتا, کارآگاه علوی, بانو, نایب تیمور خان, پرشیا, جیسون بورن, سارا, زرد ابری, Princess Anne, Kurt Steiner, Kathy Day, واتسون, علی شو, ژنرال
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: زوجهای ماندگار ایرانی

«اَفسانه سلطان وشبان» 1363

(با کلیک بر روی لغات آبی و خاکسری رنگ تصاویرمربوطه  قایل مشاهده است)


 زوج ماندگار سلطان و سلطان بانو در گوشه ای از خاطرات نوستالژی بازان جا خوش کرده است

سلطان / سلطان بانوی ما فرشته نگهبان ما کجاست؟ جمله ای که مدام ورد زبانش است، گويی بانو هم برايش همسر است و هم مادری دلسوز

سلطان بانو / زنی طناز است، برای سلطان همسری دلفريب، شيرين و خوش سخن که در همه حال موجبات آرامش او را فراهم میکند، تمنا دارم سروم! تکه کلام اوست

ضمنا! سلطان بانوی داستان معمولا عادت داشتند تنقلات میل بفرمایند!

با این تفاسیر، احتمالا با سلطان و بانویی عاشق پيشه طرفيم؟ آری يا خير!
اگر به دنبال پاسخ اين سوال باشيد، گفتگوی زير برایتان راهنمای خوبی است

"قبل از این سکانس وزیر و خوابگذاراعظم نقشه ای طراحی کردند تا سلطان را از واقعه شومی که سامندر کیمیاگر پیشگویی آن را کرده بود نجات دهند"

!سلطان / عاليست، بهتر از اين نميشود، نگفتيم آخرش ما يک راهي پيدا ميکنيم، آفرين بر ما
!سلطان بانو / البته وزيراعظم يک راه پيدا کرده است
سلطان / خوب چه فرقی ميکند، آفرين بر وزير اعظم ما که چنين طرحی ريخته است
فکرش را بکنيد سلطان بانو، وقتي اين بلا آمد و به سلامت از کنار ما رد شد
چه شبهای دراز زمستانی دور کرسی مينشينيم و همينطور که تنقلات ميل ميفرماييم
غيبت اين و آن را ميکنيم از اين ماجرا ياد ميکنيم و فراوان ميخنديم

سلطان بانو / جای بسی خوشبختيست که يک تنوعی در زندگی ما پيدا شد
راستش من ديگر از اين زندگی يکنواخت داخل اين قصر داشتم خسته ميشدم


!سلطان / تازه! آيندگان هم که اين حکايت را بخوانند به هوش و زکاوت ما پی خواهند پرد
خواهند گفت، با اينکه سلطانشان در زمان قديم ميزيسته ولي عجب نبوغی داشته و چه ابداعاتي ميکرده
!سلطان بانو / البته وزير اعظمشان چه ابداعاتی ميکرده
!سلطان / چه فرقی ميکند، وزير اعظمشان، شما هم که همش سنگ وزير اعظم ما را به سينه ميزنيد؟

__________________________________

سلطان ما ساده دل، بی دست و پا، ترسو و کم خرد است که وانمود میکند مردی شجاع و دلیر است
سلطان بانو هم که ظاهرا زن مهربان و شيرينی است، برای سلطان ومونس وهمدم تنهاييهايش
ولی سلطان و سلطان بانو آنطور که وانمود میکنند نیستند
تمام علاقه شان به تعلقات مادی و ظواهر ختم میشود، درست خلافِ زوج پدرسالار

همه که اینها که خوانديد ساخته ذهن نویسنده است و حکایتی بيش نبود، پس جدی شان نگیرید
و اما حقیقت؟ آن است که سلطان و سلطان بانوی ما سالهاست زوج ماندگاری برای هم بوده اند وهستند
از زمانی که به عنوان سلطان و بانو ميشناختيمشان تا همين حال که سالها از آن دوران ميگذرد

مگر ميشود نام سلطان و شبان را شنيده باشی و بازی هنرمندانی چون محمد مطیع / وزیر اعظم  و محمد علی کشاورز خوابگذار را بخاطر نياوری؟

پس يادی هم ميکنيم از اجرای زیبای این دوهنرمند پيشکسوت

ادامه دارد (اسامی  تصاویر بازیگران)

___________________________________

بخاطر دارم در زمان پخش مجموعه (سال 63) هرهفته دوشنبه شبها از ساعتها قبل منتظر پخش این مجموعه بودم

غیر از داستان، موسيقی و بازی خاطره ساز هنرمندان، تيتراژ ابتدايی مجموعه هم خيلی برام جالب بود

کتاب بزرگ و به ظاهر کهنه و قدیمی نمايش داده ميشد که صفحاتش به آرامی ورق ميخورد

سپس تصاوير شخصيتها به همراه نام آنها ظاهر ميشد که خیلی زیبا نقاشی و خطاطی شده بودن

همیشه به اون کتاب علاقه داشتم والان خیلی کنجکاوم بدونم کجاست؟ احتمالا پیش آقای کارگردان یا یکی از عوامل باشه یا جایی داره خاک میخوره!



قصدم این بود بعد از تماشای بخشهایی از مجموعه،  نوشتن مطالب و انتخاب تصاویر که طبیعتا زمان زیادی را صرف میکرد
برای ارسال اقدام کنم و اتفاقا به سرانجام هم رسید، اما از آنجایی که زوج سلطان و شبان بسیار معروف هستند
دوست عزیز "جو برادلی" هم زودتر از ما درباره این زوج به یادماندنی مطلب زیبایی را نوشتند
در هر صورت لذت مرور خاطرات نوستالژیک در همین است


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۳/۱۰/۱۶ عصر ۰۷:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Joe Bradley, مگی گربه, برو بیکر, اکتورز, پیرمرد, سرهنگ آلن فاکنر, زاپاتا, خانم لمپرت, rahgozar_bineshan, اسکورپان شیردل, ژان والژان, شیخ حسن جوری, کارآگاه علوی, بانو, Kathy Day, نایب تیمور خان, پرشیا, سارا, زرد ابری, Kurt Steiner, واتسون, علی شو, هایدی, پیر چنگی, ژنرال
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: زوجهای ماندگار ایرانی

زوج آقای مربوطه و فرشته در میان پرده های آقای مربوطه

هنرپیشگان اصلی :  بهزاد اشتیاقی و فرشته مهبان

صدای قهقه خنده و تصویر سیاه و سفید و ترام دار یک مرد عینکی که روی شیشه های عینکش دو علامت سوال داشت و یک موزیک تند چیزهایی است که از آقای مربوطه در دوران کودکیم در ذهنم نقش بسته است . در دهه پنجاه حد فاصل سال 1353 تا 1357 یک زوج معروف و محبوب هرشب بمدت 10 الی 15 دقیقه بعد از اخبار ساعت 9 شب میهمان تمام خانواده های ایرانی بود. طنز اجتماعی - انتقادی آقای مربوطه با زیرکی تمام هر شب یکی از معضلات جامعه را به خانه های پدران ما میبرد. ماجراهای او بدلیل اینکه عین واقعیت بودند بدل مردم می نشست. در واقع این زوج سالها ایرانیان را هم سرگرم کردند و هم روشن.

آقای مربوطه و همسرش رابطه بسیار خوبی با هم داشتند اما آنها هم مانند هر خانواده به روز شده شهری مشکلات مشترکی با مردم داشتند. مشکلاتی که در هر خانواده شهری آنزمان وجود داشت. گرانی ، تورم ، ترافیک ، تبعیض ، چاپلوسیهای متداول و کاغذ بازی  در ادارات و ........   همه آنها هر بار با قصه ای جدید اما کوتاه و تاثیر گذار محوریت این میان پرده کمیک بود.

نقش همسر آقای مربوطه را خانم فرشته مهبان بعهده داشت که برحسب اتفاق همسر واقعی آقای بهزاد اشتیاقی نیز می باشد. فرشته مهبان دختر زنده یاد فرخ لقا هوشمند می باشد.کودکان دهه پنجاه او را در برنامه زیبای بچه ها بچه ها که در آن زنده یاد فرهنگ مهرپرور نیز با مهرنگ و اورنگ نقش آفرینی میکرد ممکن است بیاد آورند.

بهزاد اشتیاقی خود نویسندگی مجموعه آقای مربوطه را بعهده داشت و در مقطع کوتاهی طنز نویس دیگری بنام هادی خرسندی (که معرف حضورتان هست) با او همکاری نمود. زوج آقای مربوطه و همسرش را گاهی هنرپیشگان میهمانی نیز همراهی میکردند. هنرپیشگانی که با طنز بیگانه نیودند. رافی خاچاطوریان (که ایشان را هم قطعا معرف حضورتان می باشند) و زنده یاد فرهنگ مهرپرور از جمله کسانی بودند که گاها بهزاد اشتیاقی را در آقای مربوطه همراهی میکردند.

بهزاد اشتیاقی که خود تهیه کننده آقای مربوطه نیز بود برای هر قسمت از برنامه رقمی معادل چهارصد تومان دریافت می کرد ( که در آنزمان پول خوبی بوده است) . آقای مربوطه تقریبا چهار سال بصورت متوالی و هرشب (بجز ایام سوگواری) میهمان خانواده های ایرانی بودند و از این حیث تقریبا دارای رکورد می باشند.

بهزاد اشتیاقی بدلیل پرداختن به بعضی از مسائل و معضلات اجتماعی چند بار از خطوط قرمز هم عبور می کند و این موضوع باعث می گردد  گذرش به ساواک نیز بیافتد اما هر بار او با توجیحات خود از هرگونه اتهامی تبرئه گردید. پخش آقای مربوطه از چند ماه قبل از وقوع انقلاب 57 برای همیشه متوقف گردید. آقای اشتیاقی نیز پس از انقلاب به حرفه نقاشی و جمع آوری عتیقه جات روی آورد. او همچنان عاشق عتیقه می باشد و دیگر هیچکس او را چه در مقابل و چه در پشت دوربین ندید.

او معتقد است که هیچیک از قسمتهای آقای مربوطه سفارشی نبوده است و همه را خود تا پاسی از شب با توجه به مسائل روز اجتماعی نوشته و کارگردانی و بازی کرده است ( البته مسئولین فرهنگی در پس از انقلاب چنین اعتقادی نداشتند ). پس از آقای مربوطه افراد بسیاری بدلیل اقبال عمومی از آقای مربوطه با الگو برداری از او سعی نمودند برنامه ای مشابه آن بسازند اما هرگز موفق نگردید. بهزاد اشتیاقی پس از انقلاب چندین بار از سوی اپسوزیون خارج از کشور دعوت بکار می گردد اما او هرگز به آنها پاسخ مثبت نداد و اعتقاد دارد هیچ جا مثل وطن نیست و دوست دارد هر کاری که می کند نهایتا شب را در خانه خود سپری کند.

بهزاد اشتیاقی اینروزها دلش برای آقای مربوطه بسیار تنگ شده است اما متاسفانه حتی خود او نیز نسخه های پخش شده از تلویزیون ملی ایران را در اختیار ندارد و تنها دقایق ناچیزی از این برنامه در دسترس می باشد. شاید بهمین دلیل باشد که دیگر یادی از او و آقای مربوطه اش نمی گردد و قطعا نسل بعدی او را بخاطر نخواهد آورد و از او بجز یاد کردن در چنین محفل و چنین تاپیکی چیزی باقی نخواهد ماند.

۱۳۹۳/۱۰/۱۶ عصر ۰۷:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : terme, BATMAN, rahgozar_bineshan, Joe Bradley, خانم لمپرت, سرهنگ آلن فاکنر, سروان رنو, مگی گربه, Classic, زاپاتا, اسپونز, اسکورپان شیردل, ژان والژان, فرانکنشتاین, شیخ حسن جوری, کارآگاه علوی, بانو, Kathy Day, نایب تیمور خان, پرشیا, هانا اشمیت, سارا, زرد ابری, علی شو, هایدی, واتسون
Joe Bradley آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 174
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۲۹
اعتبار: 15


تشکرها : 160
( 1616 تشکر در 95 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

سلام به همه

زوج سلطان و بانو در فیلم سلطان و شبان

فیلمی دهه 60 که یکی از بهترین فیلمهای است که داریوش فرهنگ آن را کارگردانی کرده است و زوج هنری گلاب آدینه و مهدی هاشمی به خوبی در این فیلم در کنار هم قرار گرفته و فیلمی ماندگار را خلق کرده اند ، به درستی میتوان گفت که انتخاب بازیگر در این فیلم به خوبی انجام شده و عوامل هنری به درستی در سر جای خود قرار گرفته اند. تاثیر تمرینها در تئاتر در این فیلم به روشنی دیده می شود ، تاجایی که اطلاع دارم فیلم با زحمات زیادی ساخته شده است و به نتیجه رسیده .

بازیهای ماندگاری در این فیلم شاهد هستیم که در فیلمهایی از این قبیل و موضوع دیگر کمتر شاهد بازی بازیگرانی توانا در قالب کمدی و درام هستیم ، بازی خوب مهدی هاشمی در 2 نقش متفاوت در این فیلم خود دلیل این امر است که بازیگر به خوبی از عهده نقش بر آمده است ، از طرف دیگر دیالوگهایی به زبان تاریخی از زبان سلطان و سلطان بانو.

داستان فیلم از این قرار است که : سلطانی کوته‌فکر و خوشگذران کابوس عجیبی می‌بیند و خوابگزار اعظم تعبیر آنرا تیرهای بلایی می‌داند که در تاریخ معینی از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرده و در بستر بیماری می‌افتد. وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راه‌حل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگری به جای سلطان می‌دانند تا خطر بگذرد. پس همای سعادت را رها می‌سازند و پرنده بر شانهٔ شبان ساده‌دلی فرود می‌آید که شباهت غیر قابل تصوری به سلطان دارد. شبان را به قصر آورده و ردای سلطانی بر او می‌پوشانند و سلطان را نیز در جامهٔ شبانی به ده او می‌فرستند. تلخک و دوست کاتبش که متوجهٔ تغییر رفتار سلطان شده‌اند به جستجوی حقیقت می‌پردازند و تلخک جانش را در این راه از دست می‌دهد و ادامه ماجرا ....

بازیگران و عوامل این فیلم به دلیل تجربیاتی که در تئاتر کسب کرده بودند توانستند بازی روان و ساده ایی را به نمایش بگذارند که برای  تماشاگر قابل درک و فهم بهتری باشد .

افسانه سلطان و شبان: کمدی. جدیت نهفته در فضای انقلابی اوائل دهه 1360، کمتر مجالی به بروز گونه کمدی در سریال های تلویزیونی می داد .

مجموعه افسانه سلطان و شبان همچون بسياري از مجموعه‌هاي كم تعداد اما با كيفيت دهه 60 كه از وجه دراماتيك، هنري، حرفه‌اي، تكنيكي و... مثال‌زدني بودند به نوعي نقطه تلاقي بازيگران برجسته آن زمان بخصوص هنرمندان عرصه تئاتر بود .

در كنار مثلث پيش برنده سلطان، سلطان بانو و وزير اعظم كه اين سه بازيگر برجسته نقش آنها را به عهده داشتند بازيگراني چون محمدعلي كشاورز، سياوش تهمورث، صادق هاتفي و عليرضا مجلل ديگر نقش‌هاي محوري را به عهده داشتند.


لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز
-----------------------------------------
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
----------------------------
تا زمانی که شخص ضعیف و مظلومی وجود نداشته باشه ، اشخاص ظالم به وجود نمی آیند.
۱۳۹۳/۱۰/۱۸ عصر ۱۲:۳۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, فیلیپ ژربیه, اسکورپان شیردل, اسپونز, خانم لمپرت, BATMAN, ژان والژان, سروان رنو, مگی گربه, اکتورز, پیرمرد, زاپاتا, terme, فرانکنشتاین, rahgozar_bineshan, سناتور, هانا اشمیت, زرد ابری, واتسون, علی شو, هایدی, ژنرال
Joe Bradley آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 174
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۲۹
اعتبار: 15


تشکرها : 160
( 1616 تشکر در 95 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

سلام به همه

بعد از زوج  فیلم سلطان و شبان یاد یکی دیگر از فیلمهای ماندگار بعد از انقلاب افتادم  که به حق یکی از بهترین سریالهای آن زمان بود که تماشاگران را جذب خود میکرد ، فیلمی با بازی روان و داستانی ساده اما بازیگران بزرگ و توانا که هرکدام حرفهای زیادی در صحنه بازیگری داشتند، چند روز پیش داشتم این فیلم را تماشا می کردم که یاد این پست هم افتادم ، و این فیلمی نیست جز آرایشگاه زیبا.این سریال زیاد طولانی نبود اما برای بیننده واقعا جالب بود مخصوصا کاراکتران آن ، مثل پسر آقای خمارلو که با سن بالا ازدواج نکرده است ، نکته دیگر مثالها و ضرب المثل های فیلم بود که بین آقا و خانم خمارلو استفاده می شد ، این زوج هنری در نقش خود خوب جا افتاده بودند و بازی روانی از خود به نمایش می گذاشتند، دیالوگها درست و به جا به کار برده می شد .مرحوم مرتضی احمدی  و  حسین کسبیان و حمید مهر آرا و مرحومه رقیه چهره آزاد هم در این فیلم بازی می کردند ، روحشان شاد.

خانوم و آقای خمارلو

«آرایشگاه زیبا» که از سریال‌ها موفق اوایل دهه 70 خورشیدی است، داستان اسد خمارلو صاحب آرایشگاه زیبا را روایت می‌کند که با اینکه پا به سن گذاشته، اما هنوز ازدواج نکرده است.

خانم و آقای خمارلو (پدر و مادر اسد) هربار تصمیم می‌گیرند به خواستگاری بروند، به یک نحوی این مراسم به هم می‌خورد و اسد هم در آرایشگاه خود با اتفاقات روزمره و نشست و برخاست با کسبه محل روزگار را می‌گذراند.

سریال «آرایشگاه زیبا» را احمد بهبهانی نوشته و صدیقه موسوی‌زاده تهیه کرده است. کارگردانی هنری و تلویزیونی این مجموعه تلویزیونی را مرضیه برومند و ناصر شوندی انجام داده‌اند. در بعضی از صحنه های فیلم شاهد نصیحتهای پدر و مادر دلسوز هستیم که با یکدیگر هماهنگ شده و  اسد را نصیحت و راهنمایی می کنند ، البته در بعضی وقتها هم بایکدیگر مشاجره و لجبازی می کنند که آن هم شیرین و دوست داشتنی است .


لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز
-----------------------------------------
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
----------------------------
تا زمانی که شخص ضعیف و مظلومی وجود نداشته باشه ، اشخاص ظالم به وجود نمی آیند.
۱۳۹۳/۱۰/۲۱ صبح ۰۲:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, مگی گربه, ژان والژان, سروان رنو, پیرمرد, سناتور, فیلیپ ژربیه, پرشیا, هانا اشمیت, Kurt Steiner, Kathy Day, واتسون, علی شو, هایدی, ژنرال
Joe Bradley آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 174
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۲۹
اعتبار: 15


تشکرها : 160
( 1616 تشکر در 95 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

سلام به همه

مهین.............کمال..........

معرفی 2 زوج به جای یک زوج

زوج هنری کمال و مهین _ علی و مریم

سالهای نه چندان دور سریالی به نام همسران پخش میشد از شبکه دوم سیما که ساختار پیچیده ایی نداشت و درعین حال عامه پسند و پر بیننده بود  در حال حاضر میتوان گفت جزء سریالهای کلاسیک بچه های دهه 60 میباشد ،یکی از زوجهای هنری و ماندگار سریالهای پر بیننده ، زوج کمال و مهین در سریال زیبای همسران است  ، سریالی که بعد از انقلاب یکی از پربیننده ترینها بوده و در عین حال که مضمون ساده ایی داشته در هر قسمت اتفاقات جالبی صورت می گرفت ، نکته جالب این است که این سریال به اصطلاح آیارتمانی در عین اینکه آنچنان هزینه و خرجی نسبت به سریالهای دیگر برای ساخت نداشته اما در همان لوکیشن ساده به نوعی مخاطب را با خود همرا میکرد .

باید گفت برای نقش کمال فردوس کاویانی و برای نقش مهین مهرانه مهین ترابی بازی میکردند ، به جای نقش علی فرهاد جم و به جای مریم الهام پاوه نژاد بازی میکرد .

زوج کمال و مهین به دلیل اینکه سن و سال بیشتری داشتند و زودتر ازدواج کرده بودند به نظر من بیشتر در فیلم دیده میشدند و بازی هماهنگ تری داشتند و برای بیننده باور پذیر تر بود .

تا جایی که اطلاع دارم این سریال اولین همکاری بیژن بیرنگ و مسعود رسام در ساخت سریالهای تلوزیونی بود.

داستان مجموعه محبوب همسران راجع به دو زوج است که قرار است در یک آپارتمان با یکدیگر همسایه باشند ، داستان روایتگر مسائل اجتماعی و مشکلات این 2 زوج است که در هر قسمت به یک شکل بیان میشود ، در این سریال نکته ای که جالب است این است که یک زوج جوان در کنار یک زوج میان سال قرار گرفته و از تجربیات آنها استفاده میکند .

نوع بازی خانوم مهین ترابی به گونه ایی است که نوعی بازی میکنند که آن نقش برای بیننده باور پذیر میشود و در فیلمهای دیگر نیز به همین خوبی است ، نکته جالب در این میان بازی خوب آقای کاویانی است که دقیقا ایشان هم بازی باور پذیر و خوبی دارند و بیننده نقشی را که میبیند باور میکند و میپذیرد  و حالا این دو در کنار هم باعث بهبود فیلم  میشود ،برای خود من سخت است که اشخاص دیگری این سریال را بازی میکردند.نقطه قوت این سریال شخصیت پردازی قوی آن است که بازیگران هم به خوبی از پی این نقشها برآمده اند.

دیالوگ های فیلم در عین اینکه ساده هستند اما چخته به نظر میرسند و در جای خود استفاده میشوند : مهین..........کمال...........

مهین :واا، کماااال؟ چرا اینطور نیگام می کنی؟
کمال :چشمام اینطوریه مهین


لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز
-----------------------------------------
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
----------------------------
تا زمانی که شخص ضعیف و مظلومی وجود نداشته باشه ، اشخاص ظالم به وجود نمی آیند.
۱۳۹۳/۱۰/۲۵ صبح ۰۱:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مگی گربه, ژان والژان, فیلیپ ژربیه, شیخ حسن جوری, برو بیکر, خانم لمپرت, پیرمرد, اسکورپان شیردل, BATMAN, کارآگاه علوی, rahgozar_bineshan, Kathy Day, پرشیا, جیسون بورن, سارا, زرد ابری, Princess Anne, Kurt Steiner, علی شو, هایدی, واتسون, ژنرال, پهلوان جواد
Joe Bradley آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 174
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۲۹
اعتبار: 15


تشکرها : 160
( 1616 تشکر در 95 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

سلام به همه

زوج هنری رضا و عاطفه


خانه سبز

سبز سبزم ریشه دارم
من درختی استوارم
سبز سبزم ریشه دارم
در زمستان هم بهارم
شور و عشق و شادی ام را
از خدایم هدیه دارم
هر چه هستم هر چه باشم
چشمه ام پاکم زلالم

زوج عاطفه و رضا به قدری برای خود من باور پذیر شده بود ، که بازیگران این فیلم را نمیتوانستم در فیلم دیگری مشاهده کنم و به جرات میتوان گفت 50 درصد محبوبیت و به نوعی بار فیلم بر روی دوش عاطفه و رضا بود که نقشهای آنها را خانم مهین ترابی و شادروان خسرو شکیبایی بازی می کردند.

واقعا گذشت زمان هم ، چیزی از اررزشهای یک فیلم والا و با ارزش کم نمی کند ، این نشان از بازی خوب بازیگران و عوامل هنری آن دارد.بی شک یکی از سریالهای به یادماندی دهه هفتاد خانه سبز بود که با هنرمندی  مرحوم استاد خسرو شکیبایی و سایر بازیگران خود تا مدت ها در یادو خاطره مردم باقی ماندند. رضا و عاطفه خانه سبز بسیار برای تماشاگر قابل باور هست ، واقعا باید به انتخاب بازیگر برای این نقشها آفرین گفت ، صدای خوب مرحوم خسرو شکیبایی کمک زیادی به نقش رضا کرده و بر دل مخاطب می نشیند .

دیالوگهای فیلم به نوعی روانشناسانه بود و در جای خود به کار میرفت :

به نظر من یه خونه هرجایی میتونه باشه. میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه. میتونه توی یه کوچه قدیمی‌که زیر یه بازارچه‌ست باشه. میتونه بزرگ یا میتونه کوچیک باشه. میتونه برای هرکس مفهومی‌داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه. میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه. میتونه رنگ قرمز یا به رنگ...
ولی من... یعنی بهتره بگم ما، معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه. بله، سبز و همیشه سبز...

خسرو شکیبائی ( رضا ) وکیل دادگستری و همسرش عاطفه که نقش آن را مهرانه مهین ترابی ایفا می کند شخصیت های اصلی داستان هستند . بازی هر دونفر بی نقص و خالی از اشکال است و تماشاگر با آنها حس همذات پنداری می کند ، انتخاب دیالوگهای درست نیز شاید یکی از عوامل موفقیت این سریال باشد .

رضا و عاطفه هر دو وکیل هستند و هردو شاغل اما اجازه نمیدهند مسائل کاری آنها در زندگیشان تاثیر گذار باشد و یا در رابطه آنها با فرزندانشان تاثیر بگذارد ، در بعضی از قسمتهای فیلم شاهد دلخوری رضا و عاطفه از همدیگر هستیم و آنها با احساس مسئولیت که نسبت به خانواده دارند در جهت حل اختلاف اقدام می کنند .

یکی از قسمتها را که نگاه میکردم دیالوگ خیلی خوبی داشت  :

رضا : حاضرم رسما ، در محضر محترم و رسمی این دادگاه و هرجایی که لازم شد ، از همسرم معذرت بخوام و از ایشون بخوام منو با بزرگواری بخاطر تمام اشتباهتم که اعتراف میکنم که باعث شده به  سبزی زندگی مشترکمون صدمه وارد بکنه ببخشه ، سبزی زندگیمون رو که با ارزش ترین چیز بعد از خداوند مهربون هست به من برگردونه و با من حرف بزنه که حرف ، منشا ء چشمه زلال محبت زن و مرده .......خواهش می کنم با من حرف بزن عاطفه ...

در واقع این فیلم و امثال این فیلم نحوه درست برخورد در مسائل زندگی و مشکلات را به ما می آموزه ، اینکه در اوج خشم و ناراحتی و سختیها چه برخوردی با همدیگر داشته باشیم ، در حال حاضر به عقیده خودم این نوع فیلمها کمتر ساخته میشه و این اصلا خوب نیست.

این سریال که محصول سال 1375 است را  مرحوم مسعود رسام و بیژن بیرنگ تهیه و کارگردانی کرده‌اند و نویسندگی این سریال را بیژن بیرنگ بر عهده داشته است. در این سریال شادروان خسرو شکیبایی، مهرانه مهین ترابی، داریوش اسدزاده، رامبد جوان، آتنه فقیه نصیری، اکرم محمدی و مرحومه حمیده خیره آبادی نقش آفرینی می‌کنند.

این سریال از پربیننده ترین سریالهای زمان خود به حساب می آید و با داشتن بازیگران بزرگ همچین انتظاری از آن میرود .تقریبا میتوان گفت فضای فیلم شبیه سریال همسران است با این تفاوت که در این فیلم شاهد حضور بازیگران بیشتری هستیم و جمع صمیمی بیشتر احساس میشود ، داستان این سریال نیز همانند همسران در یک آپارتمان به وقوع می پیوندد و اتفاقات ساده زندگی را بیان می کند که شاید در بعضی مواقه پیچیده و حساس شود ، نکته جالب این فیلم حس کمک و همکاری اعضای خانواده برای حل مشکلات است ، احترام به بزرگترها نیز به وضوح در این سریال مشاهده میشود .


لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز
-----------------------------------------
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
----------------------------
تا زمانی که شخص ضعیف و مظلومی وجود نداشته باشه ، اشخاص ظالم به وجود نمی آیند.
۱۳۹۳/۱۰/۲۶ عصر ۰۵:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسپونز, برو بیکر, فیلیپ ژربیه, مگی گربه, خانم لمپرت, سرهنگ آلن فاکنر, BATMAN, rahgozar_bineshan, نیومن, Classic, ژان والژان, پیرمرد, Kathy Day, نایب تیمور خان, پرشیا, کارآگاه علوی, هانا اشمیت, سارا, زرد ابری, Kurt Steiner, واتسون, علی شو, هایدی, ژنرال
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

زوج فریدون و فرخنده در سریال آوای فاخته

هنرپیشه های اصلی : اکبر زنجانپور و آزیتا حاجیان

در اوایل دهه هفتاد بهمن زرین پور پس از تجربه موفق سریال زیبای عطر گل یاس سریال دیگری را روی آنتن تلویزیون می فرستد بنام آوای فاخته. سریالی گرم و زیبا که در زمان پخش آن هر هفته بیصبرانه منتظر نمایش آن بودم.

آوای فاخته مانند عطر گل یاس قصه روان و زیبایی دارد. ارتباط خانواده ها کاملا ایرانی است. بویژه آنکه او با خارج نمودن دوربین خود از کوچه ها و آپارتمانهای سر به فلک کشیده تهران به شهرهای کویری استان کرمان دست به ریسک بزرگی می زند. تقابل فامیلی و خانوادگی بین خانواده هایی که از یک خون و ریشه هستند اما از لحاظ فرهنگی بواسطه مادیات از یکدیگر فاصله گرفته اند بسیار زیبا به تصویر کشیده می شود.

اما اینجا موضوع مورد بحث خودِ سریال نمی باشد بلکه زوج فریدون و فرخنده می باشد. فریدون و فرخنده در دو خانواده کاملا متفاوت بزرگ شده اند اما دست سرنوشت آنها را عاشق یکدیگر می کند و همان دست بین آنها فراقی طولانی را تحمیل می نماید. حالا پس از سالها آنها دوباره به یکدیگر می رسند اما هر دو شکسته و پیر شده اند.

فریدون و فرخنده زوج بسیار مناسبی برای یکدیگر بودند. تنها چیزی که موازنه بین آنها را بهم می زند فاصله طبقاتی بین خانواده های آنها می باشد. فریدون فرزند یک خان است اما ظاهرا این خانزاده بودن هیچ تاثیری به روی خوی و اخلاقیات او نگذاشته است. بسیار آرام است و نجیب. عصبانی نمی شود و در چهره اش هیچ اثری از یک خانزاده مشاهده نمی گردد. با خشونت بیگانه است. اهل مطالعه است و سیاست و به اعتقادات خود پایبند است و همین اعتقادات باعث کوچ اجباری اش به دیار غربت می گردد.

فرخنده نیز مانند اوست. نمونه بارز یک دختر شهرستانی که تا پای جان به پای همسران خود می مانند. او علیرغم اینکه می داند شوهرش را از دست داده است اما هرگز به فکر ازدواج مجدد نمی افتد و مانند اغلب زنان این دیار تصمیم می گیرد بجای لذت بردن از دنیا و لذائذ آن زندگی خود را وقف بزرگ کردن دو فرزند خردسال خود نماید و تا پایان عمر به شوهر از دست رفته خود وفادار بماند. او نیز آرام است و سر بزیر. خانه دار و مقید به اصول و اعتقادات مذهبی. او برای بزرگ کردن فرزندانش با جان و دل کار می کند و هرگز بفکر امرار معاش از روشهای غیر معمول نمی افتد و حلقه ازدواجش را مانند بسیاری از زنان ایرانی حتی در فقدان همسرش در دست خود حفظ می کند.

با وقوع انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی سابق فریدون تصمیم می گیرد بعد از قریب چهل سال به ایران بازگردد. آنهم در حالیکه همه اعضای خانواده فکر می کردند او مرده است و فراموشش کرده بودند. تقابل بین این دو زوج بسیار دیدنی بود. بویژه آنکه فریدون در دیار غربت مجددا ازدواج کرده بود و از همسرش که مرحوم گردیده حالا یک دختر هم دارد.

ناز کردنها و خجالت کشیدنهای فرخنده از رویارویی مجدد با فریدون کاملا بیانگر یک زن ایرانیست. بویژه آنکه در تقابل اولیه فریدون او را پس از گذشت اینهمه سال نمی شناسد اما فرخنده با اولین نگاه او را می شناسد و این خود بیانگر پایبندی یک زن ایرانی به همسر خود می باشد. فرخنده با در آوردن حلقه خود که بیش از چهل سال در غیاب شوهرش از ان در انگشتش محافظت نموده بود و جا گذشتن آن روی میز گاراژی که فریدون را ملاقات کرده بود توقع و دلگیری خود را به رخ فریدون می کشد و مانند یک دختر 18 ساله از رویارویی و زندگی مجدد با فریدون ناز می کند.

هر مخاطبی با دیدن این سریال سختیها و عذابی که فرخنده در غیاب همسرش برای بزرگ کردن فرزندانش متحمل شده است را درک می کند. بویژه آنکه همه می دانیم با مرگ خان او و فرزندانش می توانستند وارث چه ثروت بالایی شوند اما خواهر فریدون با زیرکی تمام و ابراز فوت فریدون همه را بالا می کشد. شخصا دو اثر قبلی بهمن زرین پور ( رعنا و عطر گل یاس) را قویتر از آوای فاخته می دانم. سکانسها و فلاش بکهای گذشته سیاوش خان (داوود رشیدی )در خصوص دوران کودکی اش و صدای تار و تکرار بیش از اندازه اش روند سریال را کمی کُند نموده بود. یکی از نکات جالب در خصوص این اثر حضور همزمانی سه گوینده (ژاله علو - اکبر زنجانپور و نیکو خردمند)  بعنوان بازیگر در این سریال بود.

همچنین جلال مقامی بعنوان سرپرست گویندگان این سریال ابتکار جالبی بخرج می دهد و در این سریال ترکیبی از صداهای اصلی گویندگان و دوبلورها را بکار می بندد. بعبارتی بیش از پنجاه درصد از هنرپیشه ها بجای خود گویندگی می کنند و برای بقیه هنرپیشگان خودِ جلال مقامی و مرحوم اصغر افضلی و مرحوم عطاالله کاملی و پرویز ربیعی و ..... گویندگی می کنند.از دیگر نکات جالب توجه این سریال 14 قسمتی حضور کامل خانواده زرین پور در این سریال می باشد. بهمن زرین پور بهمراه همسرش مینا جعفر زاده و دخترش (برای اولین بار) در این سریال به ایفای نقش می پردازند. همچنین محمد اصفهانی نیز ترانه زیبایی را در تیتراژ این سریال می خواند که آنروزها هنوز به اشتهار امروز نرسیده بود.

فریدون و فرخنده نمونه بارز یک زوج ماندگار در تلویزیون ایران می باشد که علیرغم آنکه سختیهای بسیاری را متحمل می گردند اما لحظه ای از یاد یکدیگر غافل نبودند و زخم روزگار انها را از پای در نمی آورد.

۱۳۹۳/۱۰/۲۹ صبح ۰۱:۱۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مگی گربه, BATMAN, زینال بندری, فرانکنشتاین, اسکورپان شیردل, ژان والژان, زبل خان, rahgozar_bineshan, خانم لمپرت, Classic, شیخ حسن جوری, Joe Bradley, اسپونز, بانو, سناتور, سرهنگ آلن فاکنر, پیرمرد, نایب تیمور خان, سروان رنو, پرشیا, کارآگاه علوی, هانا اشمیت, جیسون بورن, زرد ابری, Kurt Steiner, Kathy Day, علی شو, هایدی, واتسون, ژنرال
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

زوج حمید و مهین در فیلم عروس

بازیگران اصلی : ابوالفضل پور عرب و نیکی کریمی

سال 1369 فیلمی بر پرده های سینما نقش می بندد که سنت شکنی می کند و از خطوط قرمز سینمای ایران عبور می کند. هنوز دو سال از اتمام جنگ تحمیلی نگذشته بود. سینمایی که از گرفتن یک کلوزآپ ساده از چهره سوسن تسلیمی گریز داشت ناگهان ستاره ای بنام نیکی کریمی را به مردم معرفی می کند و با گرفتن کلوزآپهای مشهورش از چهره این عروسِ تابو شکن، مسیر سینمای ایران را عوض می کند.

زوج حمید و مهین در 90 دقیقه ای که روی پرده سینما آمدند برای سالهای سال نزد مردم ماندگار ماندند. ابوالفضل پور عرب و نیکی کریمی مناسبترین هنرپیشه هایی بودند که بهروز افخمی برای نقش حمید و مهین انتخاب نمود. موضوع فیلم عروس برای جامعه ای که به تازگی از حال و هوای جنگ بیرون آمده بود موضوع جذابی بود. اغلب فیلمهای دهه شصت بیشتر با محوریت جنگ و یا فساد در حکومت پهلوی ساخته می شد و فیلمهایی با موضوع اجتماعی زیاد به مزاج مسئولین خوش نمی آمد.

عروس گیشه های سینما را خیلی زود به تسخیر خود در آورد. فیلم با اقبال بی نظیری مواجه می گردد. نیکی کریمی خیلی خوش شانس بود که ورودش به عرصه سینما با چنین فیلمی بود. موضوع انتخاب او ریشه در سریال کوچک جنگلی داشت. پدر نیکی کریمی از دوستان نزدیک جمشید گرگین بود. جمشید گرگین نیز بواسطه بازی در سریال کوچک جنگلی ، نیکی کریمی را به بهروز افخمی که کارگردانی این سریال را بعهده داشت معرفی می کند.

موضوع عشق در فیلم عروس به شیوه ای متفاوت برای مخاطبین به تصویر کشیده می شود. در فیلمهای قدیمی فارسی موضوع عشق یک پسر فقیر به یک دختر پولدار و یا بالعکس بارها و بارها بصورت کلیشه ای بتصویر کشیده شده بود و اغلب هم ، چنین فیلمهایی با استقبال مردم روبرو می گردید. در عروس نیز این موضوع اما به شکلی دیگر اتفاق می افتد. حمید پسر تحصیلکرده ایست که بخاطر نداشتن شغل مناسب از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیست.

برعکس مهین در خانواده ای زندگی می کند که از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستند. حمید برای رسیدن به عشق خود از روشهای غیر معمول استفاده می کند تا موفق می شود رضایت پدر مهین را بدست آورد. سفر ماه عسل این زوج به شمال و تصادفی ناخواسته با یک زن و ترک صحنه تصادف سرآغاز تقابلهای این زوج می باشد.

نیکی کریمی با این فیلم سینمای ایران را صاحب یک ستاره می کند. خوشبختانه او کاملا ظرفیتهای این اشتهار را دارا بود و با بدور ماندن از حواشی توانست در آینده قابلیتهای خود را به سینمای ایران اثبات کند. شاید هر هنرپیشه دیگری بجای او بود بسختی می توانست این جایگاه را حفظ نماید. نیکی کریمی مسیر خود را بسیار هوشمندانه انتخاب نمود تا بعد از عروس بشود پری و سارای سینمای ایران . عروس در زمان اکران خود حواشی بسیاری را ایجاد نمود اما آنچه مسلم است این فیلم سرآغازی گردید برای ایجاد یک موج جدید در سینمای ایران. نقش زنان در سینمای پس از انقلاب ایران بعد از این فیلم پررنگ تر شد.

اما از طرفی جناح تندرو فیلم را در تعارض با آرمانهای انقلاب می دانستند ، مشکل آنها بیشتر با نوع پوشش نیکی کریمی بود و برخی او را که در ابتدای راه بود با هنرپیشه های قبل از انقلاب مقایسه می نمودند. خوشبختانه ابراهیم حاتمی کیا با بردن نیکی کریمی به جبهه جنگ با فیلم برج مینو کمک زیادی به برطرف کردن این تقابلها نمود. هرچند بسیاری از دوستان جبهه و جنگ حاتمی کیا بر او خرده گرفتند که چرا نیکی کریمی را برای فیلمش انتخاب نمود اما مهمترین پاسخ را شهید مرتضی آوینی به آنها داد. شهید اهل قلم در تمجید از فیلم عروس گفت : عروس فیلمی است استادانه و نمونه ای از سینمای مطلوب.

بعد از عروس نوع پوشش زنان در سینما تغییر نمود و بهروز افخمی جاده ای را برای سایر همکاران خود هموار نمود که بعدها خود نیز در این جاده تاخت و فیلمی مانند شوکران را روانه پرده های سینما نمود. زوج حمید و مهین با بازی ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی را جزو زوجهای ماندگار سینمای ایران بدانید.

۱۳۹۳/۱۱/۱۸ عصر ۱۱:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, زینال بندری, هانا اشمیت, جیسون بورن, اسکورپان شیردل, سارا, BATMAN, terme, نیومن, زرد ابری, پرشیا, Classic, شیخ حسن جوری, خانم لمپرت, سرهنگ آلن فاکنر, نایب تیمور خان, سروان رنو, مگی گربه, Kurt Steiner, Joe Bradley, کارآگاه علوی, علی شو, هایدی, واتسون
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

 «زوج رویاییِ رعنا »1367

هوشنگ خلعتبری / بهمن زرين پور/ مرتضي اردستانی / عزيز هنرآموز / عليرضا اوسيوند

نظام الدين منوچهری / محمود طاهری گرگانی / حميد شوقی / نورالدين شجره / مرتضي رقيبی

آرش سودائی / سالومه ميرسعيد / محمد تقی شريفی / بهرام کميجانی / رضا آهنگر

فريدون صفرقلی / علي جعفری / قربان غفاری / عبدالعلی کمالی / امير نوروزی

حسن کمالی / جهانگير جمياری / نادر خوش سيما / بهنام يوسفی / علی جعفری آريان

مجموعه به يادماندنی رعنا حاوی مضامين سياسی، اجتماعی با فضا و داستانی معمایی، تلخ وغم بار ميباشد که در عين حال روايتگر قصه ای عاشقانه است

سکانسها و دیالوگهای عاشقانه ای که بی ترديد در ذهن اغلب نوستالژی بازان نقش بسته و به يادگار مانده است 

بازی همه هنرمندان گیرا و تاثیرگذار است، هنرنمایی آقای بهزاد فراهانی هم که دیگر نیازی به تعریف ندارد

(در فرصتی دیگر به سکانسها و دیالوگهای مرتبط با نقش ایشان اشاره خواهد شد)

خلاصه ماجرا

"رعنا سینایی" دختر زیبا و نجیبی است از خانواده ای اصیل و سنتی 

 زمانی فرا ميرسد که دست تقدیر رعنا را با مردی با نامِ جواد دانایی آشنا ميکند که دبير به ظاهر ساده ای است

دیدار آنها از همان ابتدا طعم عشق به خود گرفته و قرار بر آن میشود تا زندگی مشترکی را آغاز کنند

در اين میان، رعنا با مخالفت شديد برادرش منصور مواجه ميشود که البته نتیجه ای هم ندارد وعاقبت، اين وصلت به سرانجام ميرسد

اوضاع تا زمانی که پدر رعنا در قيد حياط است خوب بودِ و آرامشی نسبی در بین اعضای خانواده حکم فرماست

پس از مرگ پدر بحثها و اختلافات کهنه بين جواد و منصور دوباره از سر گرفته ميشود که نتيجه آن سرنوشت ناخوشايندی است که برای رعنا رقم خواهد خورد

__________________________________________________________________

سکانسها و دیالوگهای زوج ماندگار رعنا و جواد

جواد / آهای خانوم! یکی از اناراتون جامونده

رعنا / اون یدونش قسمت شما بوده!

تصاویر سکانس

جواد / دست شما درد نکنه 

رعنا / بابت چی؟

جواد / انارای دست چينتون، حرف نداره!

رعنا / دست باغبونش درد نکنه

جواد / ميبخشين؟ من معلم تاريخ جغرافي اَم

رعنا / از قيافتون پيداست! قدو قامتتون مثل تاريخِ و شکل و شمايلتون مثل جغرافی!

بابام مرحومی باباتونُ ميشناخت، مادرتون حالش چطوره؟

جواد / به مرهمت شما، شما صبيه مرحوم سينايی صابون پزيد؟

رعنا / بَ له (با صدای بلند) ولی بابام سر و مور و گنده تو خونست و سايش سايبون اهل و عيالشِ

جواد / فردا شب با خانوم والده خدمت ابوی ميرسيم!

رعنا / قدمتون به روی چشم (بعد از لحظه ای سکوت و در حالیکه زیر چشمی نگاه میکند)

رعنا / بازم که همه هيکلت گچيه!  تو معلمی يا اوس بنای سفيدکار؟

جواد / معلم و بنا هر دو گچ کارن، منتها بنا با گچ خونه ميسازه معلم با گچ خونه ميکشه

جواد / میخشيد خانوم! شما يه خانومیُ نديد که چادر گل دار سفيد سرش باشه و منتظر يه نفرم باشه؟!

رعنا / باد چادر گل دار اون خانوم برد! 

جواد / خودتی رعنا! چرا وقتی باد اومد با چادرت يه جفت بال درست نکردی که باهاشون پرواز کنی؟

رعنا / باد که نبود، طوفان بود، من دوست داشتم گم بشم اما نشدم، به جاش رخشم گم کردم

رعنا / چيکار ميخوای کنی جواد؟

جواد / خوب معلومه! جلو پای عروس قربونی ميکنن

رعنا / نه جواد، آزادش کن!

جواد / ميخوای بازم سنت شکنی کنی؟! معلومِ خيلی ديوُنه ای رعنا!

رعنا / خُب ديونه ديونه رو پيدا ميکنه!

_______________________________________________

سکانس و دیالوگِ مربوط به آخرین دیدار پوریا و تهمینه

پوریا / منُ تو تبدیل به دو قطب مخالف شدیم، خواه ناخواه یه جایی با هم تصادف میکنیم

تهمینه / ولی منُ تو شعور داریم؟ 

پوریا / شعور بریز دور، کسی که دلش بشکنه شعور میخواد چیکار!

سکانس و دیالوگ پایانی 

تهمينهتابلوتُ  تموم کردی؟    رسول / تو بايد تمومش کنی!

تهمينه / تو نقاشی!    رسول / عشق نباشه، تابلوی نقاش جون نداره!

_________________________________________________

توضیحات

زوج رویایی / مهر و علاقه رعنا به همسرش جواد را نمیتوان توصیف کرد! تا آن جا که بعد از فوت جواد مدام در عالم خیال و رویا با او صحبت میکند

سنت شکنی (به نقل از پدر رعنا) / رگ و ریشه اینارو میشناسم، تو اینا یه جور معجزه دیدم، شایدم طلسمِ! 

اینا نسلشون قائم به یه نفرِ، یه پسر، همیشه از نسل اینا یه پسر باقی مونده و فامیلشون حفظ کرده 

(با ازدواج رعنا و جواد این طلسم و سنت شکسته میشود)

نقل قول رعنا / من طلسمُ شکستم! از دانایی یه بچه مونده، که پسر نیست!


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۳/۱۲/۱۹ صبح ۰۴:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, terme, rahgozar_bineshan, برت گوردون, دکــس, شیخ حسن جوری, پیرمرد, خانم لمپرت, برو بیکر, زاپاتا, هانا اشمیت, رضا خوشنویس, سرهنگ آلن فاکنر, Memento, سروان رنو, بلوندی غریبه, مگی گربه, Kurt Steiner, Joe Bradley, Kathy Day, کارآگاه علوی, علی شو, هایدی, واتسون, حمید هامون
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: زوجهای ماندگار ایرانی در سینما و تلویزیون ایران

زوج مسعود و پروانه در فیلم پائیزان

هنرپیشه های اصلی : امین تارخ و کتایون ریاحی

سال 1366 بعد از برگزاری آخرین امتحان شهریور به اتفاق 3 نفر از دوستانم (که بر حسب اتفاق یکنفرشان را در جستار خبرنگاران خدمت دوستان معرفی کردم) از کرج به تهران آمدیم و در سینما سعدی به اصرار دوست دیگرم(که علاقه بی شائبه ای به سینما داشت و اکنون نیز فیلمبردار می باشد) به تماشای فیلم پائیزان رفتیم.

آنروزها فیلمهای دیگری هم در اکران بودند. اما دلایل انتخاب دوست من برای دیدن این فیلم زیاد بود. اول نام رسول صدر عاملی در صدر این فیلم بود. همگی کنجکاو بودیم تا ببینیم کارگردان گلهای داوودی اینبار به سراغ چه سوژه ای رفته است. دوم دیدن شیخ حسن جوری و بوعلی سینا که ملبس به لباس شیخ نیست. سوم پرتره ای بزرگ و زیبا از ستاره ای جدید که روی پوسترهای پارچه ای سر در سینما خودنمایی می کرد منظورم کتایون ریاحی می باشد. و چهارم پخش آنوس فیلم در سیمای جمهوری اسلامی و پخش قطعه ای کوتاه از ترانه فیلم.مدتها بود که در سینمای پس از انقلاب روی فیلمها ترانه پخش نمی شد. آقایان معتقد بودند ترانه ، مردم را یاد فیلمهای زمان شاه می اندازد. لذا روی فیلمها بیشتر سرود و نوحه میکس می گردید تا تکخوانی. (مانند بارزس ویژه یا دیار عاشقان)

خوب این دلایل به حد کافی ما را برای دیدن یک زوج ناسازگار قانع می نمود. فیلم شروع شد. مسعود و پروانه زوج ناسازگاری بودند. دعواهای آنها اعصاب ما را خرد می کرد. فیلم به اتمام رسید. ما هنوز جوان بودیم و خام. دیدگاه و بضاعت ما که از پشت نیمکتهای چوبی دبیرستان به سینما آمده بودیم در همین حد بود که پس از دیدن فیلم پائیزان به هم بگوئیم صدر عاملی هم گَند زد با این فیلمش.

سوژه صدرعاملی یک سوژه داغی بود. مهاجرت و رفتن در پی یافتن زندگی بهتر گریبان زوجهای زیادی را گرفته. و این موضوع در دوران جنگ متاسفانه خانواده های زیادی را نابود کرد. بودند مردانی که دلبستگیهای زیادی در اینجا داشتند اما اصرار همسرشان بر رفتن بود و یا بالعکس مردانیکه قصد رفتن داشتند و همسرشان تمایلی به این کوچ نداشتند.اما برای ما که سودای جوانی در سر داشتیم این سوژه قابل درک نبود.

داستان مسعود و پروانه هم از این قاعده مستثنی نبود. مسعود قصد رفتن داشت اما پروانه دلِ رفتن نداشت. خاطرات دوران کودکی و ترک پدر و مادر سالخورده اش در شهرستان چیزی نبود که او بتواند بسادگی از آنها دل بکند. اما مسعود مصمم به رفتن بود ، ولو بدون پروانه و فرزندش.

این کشمکشها بین مسعود و پروانه ایجاد فاصله نموده بود. تا اینکه خبر بیماری پدر پروانه میر سد و ایندو اجبارا عازم شمال می شوند. اما در راه یک جانی مسلح که در اثر تصادف مجروح نیز شده بود آنها را تهدید می کند که او را به روستای پائیزان ببرند تا بتواند دختر کوچکش را ببیند. غریبه قبل از رسیدن به پائیزان جانش را از دست میدهد اما از لحظه ورود او و صحبتهایش مسعود متحول می گردد. این تحول باعث میگردد او تلنگر بخورد تا سودای کوچ از سرش بیرون برود و نهایتا به زندگی گذشته خود بازگردد.

مسعود و پروانه زوج ناجوری بودند. نقاط اشتراک آنها تعمدا بسیار ناچیز بود. هرچند ما چیزی از گذشته آنها نمی دانیم اما  فلش بکها ی فیلم که از زاویه افکار این زوج نمایش داده می شود دلالت بر یک زندگی خوب در گذشته دارد و نهایتا متوجه می شویم که آنها زمانی زندگی خوبی داشتند. اما رابطه آنها آرام آرام دستخوش تغییر می گردد. مسعود مردیست عصبی ، نمی خندند و گویی بد اخلاق است. درجه سازگاری او نسبت به پروانه پائین تر است. او شخصیت متزلزلی دارد.

برعکس پروانه زن صبوریست. او شخصیت آرامی دارد . در ظاهر منطقی تر از مسعود می باشد. روحیه حساس و لطیفی دارد. وابستگی او به سرزمین پدری در واقع بخشی از هویت اوست. او حاضر نیست هویت خود را فراموش کند. او حاضر است سختیهای زندگی در یک کشور متحول شده را که اتفاقا درگیر جنگ نیز می باشد ، تحمل کند اما حاضر نیست کشورش را ترک کند حتی اگر بداند زندگی بهتری در انتظار اوست. او برای دفاع از این جهانبینی خود حتی حاضر است از همسر خود بگذرد.

بدمن فیلم اگر چه یک خلافکارِ فراری می باشد اما نزد مخاطبین منفور نمی شود و بر عکس مرگ او در پایان فیلم موجب تاثر بینندگان می گردد. در واقع او یک ناجی می باشد. حضور او در فیلم حکم یک ناصح را دارد تا باعث گردد زوج مسعود و پروانه به زندگی گذشته خود بازگردند. این فیلم سکوی پرتاپ کتایون ریاحی میشود. اما قابلیتهای امین تارخ را مردم پیش از فیلم پائیزان در قامت شیخ حسن جوری و بوعلی سینا دیده بودند و تنها ویژگی بازی او دیدنش با کت و شلوار بود.

خاطرم هست پرتره درشت کتایون ریاحی در سال 66 روی سر در سینماها حاشیه ساز گردید. اما این حاشیه سالها بعد به فراموشی سپرده شد.

۱۳۹۴/۶/۳ عصر ۱۱:۵۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, خانم لمپرت, هایدی, هانا اشمیت, Memento, BATMAN, دکــس, rahgozar_bineshan, واتسون, حمید هامون, شیخ حسن جوری, سرهنگ آلن فاکنر, ژنرال
ارسال پاسخ