[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نگاهی دوباره به کازابلانکا ...
نویسنده پیام
Green آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 31
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۷/۵
اعتبار: 10


تشکرها : 152
( 311 تشکر در 19 ارسال )
شماره ارسال: #1
نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

امروز بعد از مدتها فیلم دیدم ( شاید پنج ماهی میشد که فیلمی ندیده بودم ) و اما این فیلم , فیلمی نبود که تا به حال ندیده بودم ! بلکه  فیلمی بود که سه بار دیده بودم و آخرین باری که این فیلم رو دیدم دقیقا به خاطر دارم , تابستان سال ۸۶ بود در اوج مطالعات سینمایی و دیدار فیلمهای متنوع و پر شمارم...

البته باید گفت در نسخه ای که امروز دیدم دو تفاوت اساسی وجود داشت :

اول اینکه به زبان اصلی بود و دوم اینکه با کیفیتی بسیار بالا بود ( 1080p و البته ۶۰ فریم در ثانیه !‌)..

اما در حقیقت اون چیزی که مشوقی برای نوشتن این دیدگاه درباره کازابلانکا بود هیچ کدوم از دو تفاوت اساسی که در بالا ذکر شد نبود.

چرا که هر دو مورد ذکر شده کیفیتی به شدت تصویری و فیزیکی و عینی دارند.

اما دلیل من فراتر از اون نوعی کیفیت در مبحث مخاطب و زمان بود. بله فکر میکنم کلمه زمان توصیف دقیقی باشه.

لحظه ای که من رو پرت کرد دقیقا به تابستان سال ۸۶ و البته دو سال قبل از خرداد پر سر و صدای ۸۸ !

در تاریخ هنر زمان و گذر زمان پدیده هایی هستند که فارغ از بحث ماهیتی و علمی به خودی خود ارزشمند و سرشار از معانی عمیق و بررسی کارکرد شخصیت انسان هستند.

و البته در بررسی انسان و گذر زمان بر روی انسان یا تغییر انسان به واسطه گذر زمان و البته فراتر از همه اینها تمجیدی شایسته بر گذشته درخشان و با شکوه که به واسطه عشقی پر شور و یا دورانی پر تجلل تبدیل به خاطره ای پر جلال و جبروت میشن به حق دستمایه برخی از بزرگترین آثار تاریخ هنر شدند...

در هنر موسیقی پیانو کنسرتو شماره ۲ اثر سرگئی راخمانینف یکی از برجسته ترین آثاریست که به بررسی زمان و گذشته می پردازه و با استفاده از تم های سنگین اولیه , موتیف های موثر کلارینت و ابوا , همراهی گسترده و سوزناک سازهای زهی و البته استفاده عظیم , عاشقانه و رمانتیک و پر زرق و برق از ساز پیانو ( که به گفته گی للون بعد از آثار بتهوون و شوپن اثری عظیم در قله های رپرتوار پیانو شمرده میشه ) و البته در موومان سوم به واسطه استفاده از یک ملودی بسیار زیبا , چنین اثری تبدیل به تجلیلی عظیم از گذشته پر جلال و جبروت میشه که انگار سالهاست از عمرش میگذره..

فرم پیانو کنسرتوی شماره ۲ راخمانینف به عمد فرمی است از مد افتاده و قدیمی و در عوض بسیار با شکوه که انگار انسان را دقیقا به اعماق قرن هیجدهم پرت میکنه..

در هنر ادبیات هم هیچ اثری به اندازه در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست به واکاوی  زمان , گذشته رسا و تحلیل انسان در گذر زمان نمی پردازه..

اثر پروست اثریست آگاهانه و پر قدرت و یکی از برجسته ترین مظاهر هنر مدرن و البته در چنین اثری کوچکترین اتفاقی , بهانه ای میشد برای سرک کشیدن به گذشته ای دور و یا نزدیک و البته تجلیلی رمانتیک وار از همین گذشته...

شاید برجسته ترین نمود چنین قضیه ای اپیزود مشهور این رمان به نام کیک مادلن باشد. در این اپیزود شخصیت اصلی کیک مادلینی رو داخل استکان چایی فرو میکنه و این کیک در استکان میشکنه و این شکست کیک شخصیت رو به یاد دورانی بس دور میندازه دورانی که تجلیل و واکاویش به کوچکترین اتفاقی پیوند میخوره....

اینکه کازابلانکا در هنر سینما در باب مسپله زمان اثری شاخص و یگانه به سان در جستجوی زمان از دست رفته و یا پیانو کنسرتوی شماره ۲ راخمانینف هست یا نه پاسخی روانی نخواهد داشت..

در تاریخ سینما آثار برجسته ای هستند که به زمان و انسان میپردازند از جمله هیروشیما عشق من اثر آلن رنه و یا سرگیجه اثر آلفرد هیچکاک و باید به دور از تعصب بیان کرد که کازابلانکا به سختی قادر به همپایی با این دو اثر عظیم در باب کیفیت عمیق و پیچیده خاطرات و یا گذر زمان و انسان خواهد بود..

اما در یک چیز نباید شک کرد و آن اینکه کازابلانکا به راحت ترین شیوه و سیاق درباره چنین موضوع عمیقی با مخاطب صحبت میکند و چنین راحتی لحن و بیانی کمترین نمونه ای از فیلمهای استودیویی هالیوودی دارد..

نواختن آهنگ ساده همچنان که زمان میگذرد ( ترانه این آهنگ توسط  هرمان هوپفلد نوشته شده بود ) بار سنگین خاطراتی که همه جای فیلم به دوش مخاطب گذاشته میشود را به ناگهانی بر میدارد, به وسیله یکی از مشهور ترین فلش بک های تاریخ سینما و البته با چهره تکیده دود گرفته و صدای خش دار بوگارت ( که انگار سالهاست از رنج جدایی نخوابیده !‌) که قطعا یکی از بهترین بازی های عمرش را ارايه میدهد.

انتقال مفهوم زمان در کازابلانکا به شیوا ترین وجه ممکن به وسیله موسیقی متن مکس اشتاینر و کارگردانی راحت  مایکل کورتیز بازی های قدرتمند نقش های اصلی ( انگار که همه مهره ها به خوبی چیده شده اند ) و البته فراتر از همه فیلم نامه محکم از چهار فیلم نامه نویس برجسته..

جولیوس جی. اپستاین , فیلیپ جی. اپستاین , هاوارد کاچ , کیسی رابینسون (که البته اسم نفر چهارم در عنوان بندی اثر ذکر نشد ) در نهایت فراغت بال نمایشنامه همه به کافه ریک می آیند نوشته مورای بنت که به آنان توسط استودیوی برادران وارنر سپرده شده بود را بررسی کردند..

و البته برعکس تصور بسیاری از سینما دوستان طرح فیلمنامه کازابلانکا به هیچ عنوان از پیش تهیه شده نبود و حتی در حین فیلمبرداری مداما تغییر میکرد و حتی قسمتهای پایانی فیلم نامه تا آخرین روز های فیلمبرداری نوشته نشده بود ! و اتفاقا نکته اساسی و تاثیر گذاری هدایت مفهوم عمیق زمان به مخاطب در نا خود آگاهی بیان این مسئله در فیلم نامه است..

 جولیوس جی. اپستاین در مصاحبه مشهورش با مجله نیویورک تایم در سال 1984 درباره فیلم نامه کازابلانکا چنین بیان میکنه :

(( در آن زمان حتی برای یک لحظه هدف ما ساخت یک اثر هنری حتی برای کوچکترین سکانسها هم نبود. تصور اینکه این فیلم این چنین مورد توجه قرار بگیرد برای هیچ کدام از عوامل قابل تصور نبود واقعیت این است که تنها هدف ما در آن دوران تلخ جنگ تنها و تنها یک سرگذشت بود......))

کارکرد موسیقی در کازابلانکا با وجود محدودبودن ارجاعات ملودیک قابل توجه است و آدم رو به این فکر می اندازد که سمفونی نهم بتهوون با تاریخ چه دست اندازی های کرده است !

کازابلانکا به هر تقدیر , تقدیریست هوشمندانه از زمان و عشق و جدای و البته به قول راجر ایبرت اثری که حتی اگر دوستش هم نداشته باشید عاشقش میشوید !



فایل های ضمیمه بند انگشتی
   
۱۳۹۳/۹/۲۱ صبح ۰۱:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, سروان رنو, گولاگ, BATMAN, سرهنگ آلن فاکنر, اسکورپان شیردل, حمید هامون, خانم لمپرت, برو بیکر, سناتور, rahgozar_bineshan, برت گوردون, پرشیا, کاوه, جروشا, Classic, واتسون, آلبرت کمپیون, ریچارد, ساسان, جیمز باند, کاپیتان اسکای, مکس دی وینتر, پهلوان جواد, باربوسا
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

بهمن ماه سال 91 بود که دوست گرامی فورست مجله همشهری 24 شماره 10 رو بهم معرفی و توصیه کردن حتما تهیه ش کنم که از همینجا تشکر ویژه ای دارم از این پیشنهاد عالی
یکی از مطالب زیبا و خواندنی مربوط به درام عاشقانه و به یادماندنی
کازابلانکاست که مدتی قبل تایپ کردم تا در فرصتی مناسب ارسال کنم
امیدوارم برای شما هم جالب باشه

هیچ کس کامل نیست!

فیلمی که دوستش داری لزوما همانی نیست که حاضری چند بار تماشایش کنی، برای من که اینگونه است

فیلمی که دوستش دارم گاهی آن قدر درگیرم میکند ، عذابم میدهد، سرخوشم می کند، به هم می ریزدم و از نو میسازدم که دیگر توان روبرو شدن دوباره و چند باره با آن را ندارم

فیلمی که دوستش دارم گاهی سنگین تر از آن است که بشود سبکی تحمل ناپذیر تماشای دوباره اش را تحمل کرد، حقیقت اینکه چه دوست داشته و چه دوست نداشته باشم

کمتر فیلمی بوده که بیش از یکبار تماشایش کرده باشم، مگر به اجبار شغل و برای نوشتن تحلیلی بر آن که خودم را عذاب داده ام تا پیکر یکباره
این جهان کوچک را به مدد کلیدهای عقب و جلو و ثابت کردن بارها و بارها و ثانیه به دقیقه لمس کنم تا مبادا لکه نوری و لرزش دستی و ته مایه لبخندی از تصاویر لرزان فیلم را از دست بدهم و در تحلیلم نگنجانم

برای من جهان فیلم یک جهان یکباره و همینک و همینجاست، جهانی که فلسفه اش را از دست درون و به مدد خودش میگیرد و اگر در همان بار اول کشف شود که می شود و اگر نه،
بار دوم دیگر اسمش کشف نیست بلکه آشنایی است

این گونه است که گرچه می دانم باید و باید فیلمی چون ابراطلس ابری (کار مشترک واچوفسکی ها و تام تیکور) را دوباره و سه باره ببینم
تا ریزه کاری های درخشان معنایی و تکنیکی اش برایم آشنا شود اما با همان یک بار دیدنش هم می دانم که کشفش کرده ام و دوستش دارم

پس اگر از من میپرسید کدام فیلم را بسیار دوست داری و آن قدر برایت تاثیر گذار بوده که چندبار به تماشایش نشسته ای، باید بگویم سوالتان پیشاپیش دو گونه و دو گانه است
با این همه، اگر خودم را مقید به یک انتخاب بکنم انتخابم همیشه - تا کنون - کازابلانکا (به کارگردانی مایکل کورتیس) خواهد بود

شاید برخی فکر کنند ملاک چنین انتخاب هایی از سوی منتقدان، درجه همذات پنداری یا شدت تشابه تجربیات زندگی شخصی یک منتقد با کاراکترها یا شرایط داستانی فیلم است
اما چنین نیست، من هیچگاه در میانه یک جنگ بزرگ جهانی قرار نگرفته ام و هیچگاه در میانه چنین جنگی عاشق نشده ام هیچگاه بین دو عشق گیر نکرده ام و هیچگاه نبوده که حال حسی خودم را در زندگی
نفهمم یا شکی نسبت به انتخابم داشته باشم، هیچگاه مجبور به انتخاب نبوده ام و هیچگاه چنان ایثاری نکرده ام که عشق زندگی ام را با دست خودم فراری بدهم تا زنده بماند و زندگی بهتری
 بکند، و آخر از همه هیچگاه در مراکش و کازابلانکا و کافه ریک نبوده ام، با این همه، احساسات و درد و رنج و عشق این مردمی که در این نقطه تاریخی و جغرافیایی فیلم گرد هم آمده اند

آن قدر برایم ملموس است که انگار تک تک آن لحظات را کنارشان زندگی کرده ام، در چنین شرایطی دوست ندارم با قیچی تحلیل گرانه (قیچی بی رحمی که خودم هم در کلاسهای تحلیل به دست
شاگردانم می دهم تا لاجرم با آن به جان یک فیلم بیفتند)
فیلم محبوبم را قضاوت کنم، اصلا دلم نمی خواهد بدانم چرا این فیلم را دوست دارم، دوست داشتن اصلا چرا نمیخواد

نمیدانم نگاه تلخ و غمگین و رفتار طعنه زن ریک (همفری بوگارت) است با آن دیالوگ های کوتاه و گزنده و درخشان که در اوج سردی و خشونت خبر از بی پناهی عاطفی
او می دهد یا صورت نورانی و معصوم الزا (اینگرید برگمن) که همیشه صاف توی چشم مخاطبش زل میزند و گاهی که لب ور می چیند به دلم می افتد دارد دروغی سرهم می کند

یا قامت خدنگ ویکتور (پل هنرید) که هیچ تردیدی نسبت به زنش و هدفش و مبارزه اش ندارد و هر تردیدی را از ذهن همراهانش و من هم دور می کند
شاید هم طبیعت خاکستری مردی چون سروان رنو (کلود رینز) است که بالاخره باید هدفش را از پول به چیزی والاتر و ماندگارتر عوض کند و یک بار برای همیشه انتخاب کند
یا بی پناهی ایون (مادلین لبو) آوازه خوان که در اوج نومیدی دل به ریک سنگدل داده، یا چشمان ملتمس آن نوعروس که سر میز رولت حفظ شرافتش را از ریک طلب می کند

نمیدانم عشق خودم به فضاهای جادویی شرقی و گرمای سحرآمیز جایی چون مراکش است که می شود همیشه در آن سفید بپوشید یا کلاه های کج و طوطی های توی قفس که صحنه ها را برایم
این قدر آسنا کرده، شاید هم سرود مارسیزی باشد که همه حاضران کافه ریک را یکباره با هم متحد میکند تا در این پایگاه بی خبری ناگهان هسته مقاومتی شکل بگیرد که ریک را دوباره و ناخواسته
به هیئت یک مبارز نیروی مقاومت ضد نازی در می آورد

شاید دلیلش خوش شانسی من باشد که نخستین بار این فیلم را با دوبله درخشانی دیدم که صدای حسین عرفانی روی صورت همفری بوگارت و صدای شهلا ناظریان
روی صورت اینگرید برگمن چنان به جا نشسته بود که انگار خود مایکل کورتیس آنها را انتخاب کرده تا روی این شخصیتها حرف بزنند شاید هم پایان درخشان فیلم باشد

آنجا که ریک در کمال شرافت و نومیدی و عاشقی الزا را همراه ویکتور سوار هواپیما و روانه می کند تا بتواند در اندوهی سرخوشانه به جنگ مردانه اش ادامه بدهد
و قدم زنان و در جهانی بدون زنان پشت به دوربین همراه سروان رنو دور میشود که به قول سروان رنو "این میتونه شروع یه دوستی خوب باشه"

فیلم های دیگری هم بودند و هستند که هر کدام بخشی از خاطرات "ترین" های سینمایی مرا شکل می دهند، شاید شکارچی گوزن باشد (به کارگردانی مایکل چیمینو) که نخستین فیلمی بود که به عنوان
یک کودک بالغ دبستانی که قبل از آن فقط کارتون دیزنی دیده بود و سینما را فقط فانتزی های رنگی می دانست دیدمش و چنان سیلی مهیبی از واقعیت چیزی به نام فیلم سینمایی خوردم
که تا مدتها خوابم نمی برد

شاید ماما میای رنگین و پر از آواز (اثر فیلیدا لوید) که اصلا برایم مهم نیست فیلم درجه الفی نیست و روشنفکرانه و اروپایی و نخبه پسند هم نیست و اینها
فقط مهم است که روزی در اوج غم آن را دیدم و در پایانش سرشار از چنان شادی و سروری بودم که تا روزها بعد هم درونم حفظ شد

شاید شوالیه تاریکی (اثر کریستوفر نولان) باشد با آن بتمن هنوز در اوجش که به عنوان یکی از ابرقهرمان های خیالی و ژانری، یکی از واقعی ترین درس های جهان واقعیت را در مورد مواجهه
با چیزهایی که از آنها میترسیم به من داده است

شاید مخمصه (اثر مایکل مان) باشد که گرچه هیچ علاقه ای به دنیای سیاه دزد و پلیسها ندارم اما هنوز هم این دیالوگ درخشانش پشتم را می لرزاند
که در دنیای بی رحم آنها باید "همیشه آماده باشی تا در عرض 30 ثانیه چیزی رو که دوست داری ترک کنی"

شاید هم جادوی دائمی بعضی ها داغش رو دوست دارند (بیلی وایلدر) باشد
که برایم مثل شهر فرنگی است که تصاویرش مرتب در هم میچرخند تا ترکیب هنرمندانه بهترین ها را کنار هم نشان دهند، بهترین هایی که مریلین مونرو و تونی کرتیس را تا آخر عمر
کنار هم می نشاند و جک لمون بهت زده رو به دوربین می گوید: "بالاخره هیچ کس بی عیب نیست"

شیوا مقانلو

مجله همشهری 24


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۴/۵/۲۸ عصر ۰۹:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, کنتس پابرهنه, Memento, زینال بندری, خانم لمپرت, هانا اشمیت, اسپونز, هایدی, برت گوردون, مگی گربه, اسکورپان شیردل, Classic, Princess Anne, برو بیکر, سروان رنو, حمید هامون, فورست, ساسان, واتسون, rahgozar_bineshan, جروشا, آلبرت کمپیون, ریچارد, زرد ابری, سوفیا, Green, جیمز باند, کاپیتان اسکای, مکس دی وینتر, مراد بیگ, باربوسا
ساسان آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 7
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۵/۹
اعتبار: 1


تشکرها : 21
( 61 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

شکی نیست که کازابلانکا  محبوب ترین فیلم دهه 40 هالیوود هر بیننده و سینما دوستی رو بخود جلب میکند(جمله ای که در برنامه سینما در یک نگاه  گفته شد و سال 1369 از تلویزیون پخش میشد برای همیشه در ذهنم حک شد). این داستان آشنایی نسل ما دهه شصتی ها با فیلمهای کلاسیک معروف است.من همیشه  فکر میکنم چرا این فیلم توانسته با هر نسلی ارتباط برقرار کنه و جذابیتش رو حفظ کنه.؟ جواب دادن به این سوال کاملا مشکله! ما واقعا نمیدونیم از شروع فیلم تا پایان چطوری با شخصیتها  به قول معروف مو به مو آشنا میشیم. رجوع میکنم به ترجمه فیلمنامه که توسط مسعود اوحدی به فارسی برگردانده شده : شروع فیلم و بیانیه موجز راوی و کوبنده مامور پشت میکروفون به تمام نیروها .

همین کافیست که آدم جذب فیلم بشه و البته سوالی هم از تمام کاربران گرامی دارم: آهنگ ابتدایی  متن فیلم در نسخه دوبله که با صدای زیبای پرویز ربیعی داستان را روایت میکند ظاهرا مربوط به این فیلم نیست سوالم اینه : این آهنگ کدام فیلم یا سریال و یا برنامه است که سالهاست ذهنمان را مشغول کرده و اصلا همین آهنگ ( جسارتا بهش میگم از پاریس به مارسی )  بیشتر علاقمندمان کرده تا کازابلانکا را بارها و بارها با لذت ببینیم؟

به هر حال فیلم شروع میشه .... اروپایی برنزه(جیب بر) و یک زوج پا به سن گذاشته شروع به صحبت میکنند و بعد نگاهها به سوی آسمان و هواپیمای در حال فرود و البته ورود دو تن از شخصیتهای فیلم  :  آشنایی با سرگرد اشتراسر و سروان رنو ... ورود به کافه آمریکایی ریک و دیدن سام و پیانو معروف و............................ مداد ریک+ امضای ریک روی چک + سیگار ریک و بالاخره خود ریک وارد صحنه میشوند. دوربین چقدر زیبا تا به اینجا همه جزییات را نشان داده.


.بنمای رخ که باغ گلستانم آرزوست ..... بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
۱۳۹۴/۸/۱۷ صبح ۰۵:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, واتسون, Keyser, خانم لمپرت, حمید هامون, BATMAN, زبل خان, اسکورپان شیردل, آلبرت کمپیون, ریچارد, مکس دی وینتر, باربوسا
بانو الیزا آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 106
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۷/۷
اعتبار: 19


تشکرها : 826
( 1106 تشکر در 93 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

123

یه سری عوامل دست به دست هم دادن که کازابلانکا رو در نزد همه ی عاشقان سینما تا این حد محبوب کرد و با گذشت سال ها و تماشای انواع و اقسام فیلم های عاشقانه و غیر عاشقانه ی متفاوت هنوز هم هیچ فیلمی نتونسته برای ما جای اون رو بگیره .

اول از همه داستان ناب و با ارزش فیلم بود ، یک عشق خالصانه ی با ارزش که به درجه ی بالای پختگی و اصالت رسیده و هیچ عاملی حتی دوری و یا وجود یک شخص سوم هم نمی تونه ذره ای از اون رو کم کنه.

من خودم وقتی بار اول این فیلم رو دیدم اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود که چرا ریک اجازه داد الزا بره ؟ چرا الزا قبول کرد با لازلو بره ؟ این دو که همدیگه رو تا این حد دوست داشتند چرا مثل جوونای دیگه با هم فرار نکردند؟ این سوال همیشه با من بود و من بعد از اون عاشقانه های دیگه رو دیدم . عشق هایی که به فرار ، خودکشی و ازدواج و خیانت و ... منجر میشدند . پس چرا هنوز هم به کازابلانکا فکر میکنم؟ چرا این فیلم برای من روز بروز با ارزش تر میشه ؟

جواب سوال اولم رو خودم بعد ها تو سوال بعدیم دادم : اگه قرار بود ریک و الزا با هم بمونن که دیگه کازابلانکا ، کازابلانکا نمیشد.

کازابلانکا یعنی همون نگاه معنی دار ریک و الزا که فقط خودشون می دونن تو اون نگاه ها چی گذشته . نمی دونم شاید الزا به ریک میگفت : ریک حتی اگه من ازینجا برم تو عشق اول و آخر من هستی . و ریک هم در جواب می گفت : الزا من به این عشق اساطیری خودمون ایمان دارم.

یه جا یه جمله ی قشنگی راجب این فیلم خوندم که می گفت "کازابلانکا رو وقتی نگاه میکنید تصور میکنید انگار هیچ کدوم از این صحنه ها کارگردانی نداشته ". که کاملا بنظر من درسته ؛ ما تصور میکنیم که برگمن و بوگارت واقعا خالصانه عاشق همدیگه ان و طوری به هم نگاه می کنند که انگار فراموش کردن دارن فیلم بازی میکنند . عمق نگاهی که این دو به هم میکنند رو ما حتی تو دنیای واقعی هم نمی تونیم ببینیم .

واقعا هیچ وقت نمی تونم کازابلانکا رو بدون بوگارت و برگمن تصور کنم . بهترین زوج سینمایی تاریخ بودند از نظر من و تا ابد هیچ زوجی به ماندگاری این دو نمی رسند. نه کسی می تونه مانند بوگارت عاشقی باشه که از همه ی زن ها کناره میگیره و در پس نگاه های سرد و بی تفاوتش یک نگاه عاشقانه داشته باشه که اون رو تو تمام زندگیش فقط به یک زن تقدیم کنه . و نه کسی میتونه مثل برگمن در حالی که عشق ابدی یک مرد رو در دل خودش داره ، به همسر خودش هم وفادار باشه و وقار و نجابت و اصالت رو در رفتار و گفتار خودش حفظ کنه و در آخر بخاطر پایدار بودن عشقش ، سختی جدایی رو بجون بخره و برای همیشه از کازابلانکا بره .


هرگز فالگیر نبودم
فقط خواستم دستت را بگیرم
۱۳۹۴/۸/۱۷ صبح ۱۰:۱۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : rahgozar_bineshan, Memento, پیرمرد, حمید هامون, سروان رنو, BATMAN, کاپیتان اسکای, زبل خان, ساسان, دزیره, جروشا, ژیگا ورتوف, آلبرت کمپیون, ریچارد, زرد ابری, جیمز باند, مکس دی وینتر, باربوسا
ساسان آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 7
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۵/۹
اعتبار: 1


تشکرها : 21
( 61 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

cafe classic.jpg

Image result for casablanca peter lorre

ورود یوگارتی و البته خروج سریع و عجیبش از فیلم  ماجراهای تازه ای را برای ما روشن میکند:

ریک بعد از دستگیری یوگارتی : من جونم رو برای هیچکس به خطر نمیندازم ... در این برهه شخصیت نچسب و نچندان جالب ریک برایمان آشکار میشود. اما این تازه اول کار است.

ورود الزا و ویکتور داستان فیلم را بکلی تغییر میدهد.

Image result for casablanca rick and ilsa

Image result for casablanca


.بنمای رخ که باغ گلستانم آرزوست ..... بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
۱۳۹۴/۸/۲۰ صبح ۰۱:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, rahgozar_bineshan, واتسون, آلبرت کمپیون, حمید هامون, ریچارد, دزیره, بانو الیزا, زرد ابری, جیمز باند, کاپیتان اسکای, مکس دی وینتر, باربوسا
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8500 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

تولد 73 سالگی کازابلانکا


اومبرتو اکو فیلسوف و نویسنده مشهور ایتالیایی می گوید: " کازابلانکا تنها یک فیلم نیست بلکه مجموعه ای از چندین فیلم است . وقتی پوسته تمام سمبل های ظاهری و شکننده آن گشوده می شوند، بی هیچ پروایی ما را به یک عمق سیال اسطوره ای هدایت می کند. دو کلیشه ما را می خنداند صدها کلیشه ما را می لرزاند. ما این کلیشه ها را احساس نمی کنیم. آنها خودشان را بروز نمی دهند، بلکه همایش شکوهمندشان در یک فیلم به مثابه جشن تولدی یکجا و دوباره است."

یکی از دلایل ماندگاری کلاسیک کازابلانکا محتوای داستانی آن است درست مثل یک جوک باکس با شمایل یک فیلم تریلر جنگ جهانی، که ناگهان از داخلش یک پک شوکه کننده رومانتیک بیرون می جهد.

.

 شخصیتهای اصلی بُت می شوند ...

و شخصیتهای فرعی محبوب...

.

 این چنین است که دیالوگهای گفته و ناگفته ! فیلم شهرت ابدی پیدا می کنند...

.

 عوامل و ستارگانش به افتخار این موفقیت غیرمنتظره شادمانه به رقص و پایکوبی می پردازند!


.

حتی کافه ریک بازسازی شده و مثل یک زیارتگاه تاریخی مورد بازدید سالانه

صدها هزار توریستِ سینما دوست قرار می گیرد...

.

عروس خانم ها هم در آرزوی مراسـم ازدواج با استیل کازابلانکایی

و عشقی به شوریدگی ریک و الزا رویا پردازی می کنند...


.

حتی لورن باکال هوس می کند بوگی این بار در نقش سام برای او بنوازد:heart:...

.

کازابلانکا نه فقط به عنوان بخشی از فرهنگ مصور آمریکایی وارد تاریخ سینما شده است، بلکه در  سطوح هنری رده های متفاوت سنی نیز نمود دارد. کارتونهای مشهور میکی ماوس و سیمپسون ها و لگوها آن را به زبانی  کودکانه یا کمیک به تصویر کشیده اند.

 البته صد البته در کافه کلاسیک هم مطالب ارزشمند بسیاری درباره فیلم کازابلانکا بیان شده که در سایتهای معتبر به عنوان مرجع از برخی شان یاد شده است.

http://www.naghdefarsi.com/classic-movie...ml?start=7

راجر ایبرت هم درباره کازابلانکا نقدهای زیادی نوشته ولی من به خصوص این پاراگراف او را بسیار دوست دارم:

"با اینکه کازابلانکا را در گذران این همه سال بارها و بارها دیده ام، دیدن دوباره این فیلم هرگز دلم را نمی زند. کازابلانکا مثل یک آلبوم موسیقی محبوب می ماند که هرچه بیشتر آن را می فهم بیشتر دوستش می دارم. فیلم برداری سیاه و سفید آن هرگز مثل تکنیکهای فیلمهای رنگی کهنه و دمده نمی شود. دیالوگ ها بسیار ظریف هستند و بدبینانه ولی همواره باطراوت. عمده امواج احساسی که از فیلم دریافت می کنیم بخاطر سیر خلاف جهتی است که کازابلانکا در آن غوطه ور است. چنانچه وقتی سالن سینما را ترک می کنیم کاملا متقاعد شده ایم که تنها چیزی که این دنیا را از دیوانگی بازداشته است دست و پنجه نرم کردن همین سه انسان کوچک با مشکلاتی است که باقی امورات دنیا درمقایسه با آنها کم اهمیت جلوه می کنند."

و اما سر و ته فیلم از نگاه خانم لمپرت: :blush:

در آغاز فیلم ریک بلین را در یک هرج و مرج اخلاقی می بینیم او مست میخوارگی است و به همه چیز و همه کس بدبین است اما با حضور الزا، ریک متحول می شود او هدفمند می شود درست مثل یک پارتیزان بی باک، آرمانگرا و البته عاشق که در راه نجات زوجی که احساسات ضد و نقیض در او بوجود آورده اند و یاری رساندن به نهضت آزادی بخش، تا پای جان پیش می رود. ریک در واقع خودش را در می یابد و نیمه پرلیوان را ما هم از دید او می نگریم، پیام ریک و پیام کازابلانکا یک واقعیت خوش بینانه و واقع گرایانه است که در قالب جمله ای زیبا تلقین می شود؛ «اگر عشقت را از دست دادی عوضش همیشه پاریس را خواهی داشت»...

در پایان فیلم وقتی ریک شاهد پرواز و ترک عشقش برای دومین بار و برای همیشه می باشد اندوهی شیرین وجود ما و ریک را دربر می گیرد. حالا دوربین روی ریک بلین شریف و سروان رنو ی محبوب متمرکز می شود و ارتباط دوستانه بسیار زیبایی که بینشان شکل گرفته است صحبت از ترک کازابلانکا و رفتن به برزیل است. شما و آنها با کازابلانکا وداع می کنید، اما فیلم که تمام می شود لبخندی روی لبان شما نشسته است که هزاران مفهوم دارد و رمز جاودانگی کازابلانکا همین است...


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۴/۹/۵ صبح ۱۲:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, سروان رنو, زینال بندری, ریچارد, اسکورپان شیردل, Memento, فورست, لو هارپر, Keyser, kramer, بانو الیزا, Classic, آلبرت کمپیون, سوفیا, هانا اشمیت, دزیره, جروشا, کنتس پابرهنه, حمید هامون, زبل خان, سناتور, ساسان, زرد ابری, Green, واتسون, جیمز باند, کاپیتان اسکای, rahgozar_bineshan, مکس دی وینتر, دون دیه‌گو دلاوگا, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1390
( 2178 تشکر در 233 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

یک روز گفتم این وب سایت مثل شهر میمونه و هنوز محله هایی داره که کشف بشه

اینم یه محله جدید... پاتوق من شد...

کازابلانکا...

یادمه پنجشنبه شب ها مسابقه هفته پخش میشد و مسابقه اش به کنار... عاشق اون تیکه فیلمها بودم... حتی بعدها یه مدتی تیکه فیلمها را ضبط میکردم!

شبی نوذری عزیز گفت: "... به اتفاق قسمتهایی از فیلم کازابلانکا، ساخته مایکل کورتیز را باهم میبینیم و بعد ادامه مسابقه..."

کازابلانکا...

اسمش منو جادو کرد...

همون چند ثانیه کار خودش را کرد...

همون شب بود یا فرداش.. تل زدم به یکی از دوستام که تو دستش فیلم زیاد داشت اما برای فروش... منم تازه VHS player خریده بودم... فیلم را داشت و خریدم...

از اون سال دست کم سالی یک بار فیلم را باید ببینم... باید... باید زیارت کنم در اصل

هنوز وقتی ریک و الزا باهم روبرو میشوند مو را بر بدنم سیخ میکنه حتی نوشتنش... وای

حال ریک را میفهمم

هنوزم میفهمم

بگذریم...

درمورد موسیقی زمینه وقتی کره جغرافیا میچرخد باید بگم موسیقی اصله چون موسیقی متن فیلم هم همینه... که آخرش میکس میشه با سرود ملی فرانسه

امضای سینمایی مایکل کورتیز:

کورتیز از سایه در فیلمهایش استفاده میکند... من این کار را امضای او میدانم

هنگامی که ریک برای برداشتن پول به گاوصندوق مراجعه میکند

یا در فیلم ماجراهای رابین هود... سایه شمشیر بازی

در فیلم کاپیتان بلاد و فرشتگان کثیف چهره...

بازم میام کازابلانکا


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۴/۱۰/۱۴ عصر ۰۸:۵۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, حمید هامون, اسکورپان شیردل, لو هارپر, Memento, سروان رنو, خانم لمپرت, کاپیتان اسکای, واتسون, Classic, کنتس پابرهنه, Princess Anne, جروشا, دزیره, آلبرت کمپیون, زرد ابری, مراد بیگ, مکس دی وینتر, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا...

(۱۳۹۴/۱۰/۱۴ عصر ۰۸:۵۶)جیمز باند نوشته شده:  

شبی نوذری عزیز گفت: "... به اتفاق قسمتهایی از فیلم کازابلانکا، ساخته مایکل کورتیز را باهم میبینیم و بعد ادامه مسابقه..."

کازابلانکا...اسمش منو جادو کرد...همون چند ثانیه کار خودش را کرد...

فکر می کنم بیشتر ماها , اولین آشنایی مان با   کازابلانکا :heart:  همین بوده که گفتی. :rolleyes:

منوچهر نوذری با این ابتکارش , بذر کلاسیک دوستی را در ذهن خیلی از بچه های آن دوران کاشت. علاقه من به فیلم های سیاه و سفید هم از همان زمان شروع شد. نمی دانم این نوستالژی علاقه به سیاه و سفیدها از تلویزیون های سیاه و سفید ناشی شده یا چیز دیگر. یکی تحقیق پایان نامه اش را در این مورد بنویسد بد نیست !

تیکه هایی از کازابلانکای رنگی شده ( دوبله ) توسط تد ترنر ( شبکه turner classic )

لینک: http://www.4shared.com/file/129162022/26...http://www.4shared.com/file/129162022/260e1bdd/


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۴/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۳۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Princess Anne, Memento, جروشا, BATMAN, دزیره, آلبرت کمپیون, بانو الیزا, واتسون, حمید هامون, خانم لمپرت, کنتس پابرهنه, لو هارپر, جیمز باند, Classic, زرد ابری, مراد بیگ, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1390
( 2178 تشکر در 233 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

سروان رنوی عزیز

دقیقا درست فرمودید...

هنوز دنبال چند فیلمی که او انتخاب کرد هستم

مثل مرد جوانی با شیپور با بازی کرک داگلاس

امیدوارم در یکی از ماموریتها، در رکاب شما باشم... یا ماموریتی مشترک انجام دهیم...

شاید این شروع یک دوستی تازه باشه :blush:


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۴/۱۰/۱۶ عصر ۰۵:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, BATMAN, داداش کایکو, لو هارپر, واتسون, حمید هامون, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #10
Sad آخرین بازمانده کازابلانکا ، مدلین لوبو درگذشت

خبر کوتاه بود:

پاپیون عزیز در جعبه پیام نوشته بود: آخرین بازمانده کازابلانکا ، مدلین لوبو درگذشت .

اول فکر کردم شاید از این گارسون ها یا نقش های درجه چهار فیلم بوده چون مدتها پیش گفته بودند که سام ( همان نوازنده پیانو که من از صداش همیشه کوک بودم ) آخرین بازمانده فیلم بوده و نقش های مهم فیلم همه مرده اند.  خلاصه در اینترنت جستجو کردم ببینم این بنده خدا کی بوده که ناگهان دیدم ای دل غافل ! این که همان ایوان , معشوقه ریک است. زنی بلندبالا و زیبا که البته زیبایی او در این فیلم تحت الشعاع زیبایی کوبنده اینگرید برگمن  کمرنگ شده است.

اولین بار او را در کافه ریک , در حال خوردن مشروب می بینیم در حالی که حسرت وار به ریک نگاه می کند و می پرسد: دیشب کجا بودی ؟!  اما ریک جواب های سربالا می دهد و دست آخر به ساشا ( خدمتکار فضول کافه ) ماموریت می دهد که او را با تاکسی به خانه اش ببرد و البته تاکید می کند که زود  برگرد !

دیگر ما این زیباروی فرانسوی را نمی بینیم تا وقتی که با یک افسر آلمانی وارد کافه می شود.

ریک و سروان رنو  که هر دو از عشاق بی وفای ایوان هستند با تعجب او را می بینند که با یک آلمانی روی هم ریخته است.

ریک : عجب ! انگار ایوان رفته طرف دشمن.

رنو: معلوم نیست. شاید این زن با روش مخصوص خودش یک جبهه دوم ایجاد کنه !

چند ثانیه بعد در پی طنازی های ایوان , دعوایی بین افسران فرانسوی و آلمانی در می گیرد و طلیعه آغاز جنگ در جبهه دوم هویدا می شود !

اما آخرین جایی که ما این زن را می بینیم وقتی است که ویکتور لازلو ( شوهر نه چندان دلچسب الزا ) سرود لامارسایز را می خواند و ایوان مانند بسیاری از حاضرین از اوج هیجان , اشک شوق به چشمانش می آید و حتی بلندتر و پرشورتر از دیگران  سرود را می خواند ... زنده باد فرانسه ... یادش در کافه ریک و کازابلانکا همیشه گرامی .

نکاتی دیگر درباره او : http://icinema.ir/page/3306




رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۵/۲/۲۷ صبح ۱۲:۳۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : جروشا, BATMAN, دزیره, جیمز باند, Classic, حمید هامون, خانم لمپرت, ویگو مورتنسن, Papillon, زرد ابری, مراد بیگ, کاپیتان اسکای, مکس دی وینتر, باربوسا
ال سید آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 184
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۵/۸
اعتبار: 15


تشکرها : 1612
( 860 تشکر در 173 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

کازابلانکا یکی دیگر از شاهکارهای مایکل کورتیزه بعد جستجوی فراوان در اینترنت یک نسخه رنگی از آن را تماشا کردم ولی زیاد مورد قبول نبود.

فیلم های این کارگردان آدم را به خودش جذب میکنه ..

رابین هود  فورا به دلم نشست ،برعکس رابین هود های دیگر که بازیگرانی چون: راسل کرو یا کوین کاستنر بازی کردن نسخه 1938 آن بسیار دلپذیرتر بود نزدیک به 5 بار نگاش کردم ولی هیچ وقت ازش سیر نشدم و نمیشم

بعد نوبت کازابلانکا رسید که پیچیدگی فیلم باعث شد بدون توقف فیلمو ببینم. زمان برایم بسیار سریع گذشت.

و بعد سینوهه که اول فکر کردم یک فیلم کسل کنندست ولی تنها با گذشت چند دقیقه از فیلم محو تماشاش شدم.

۱۳۹۵/۶/۱۵ عصر ۰۷:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, جیمز باند, BATMAN, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1390
( 2178 تشکر در 233 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

(۱۳۹۵/۶/۱۵ عصر ۰۷:۰۶)ال سید نوشته شده:  

کازابلانکا یکی دیگر از شاهکارهای مایکل کورتیزه بعد جستجوی فراوان در اینترنت یک نسخه رنگی از آن را تماشا کردم ولی زیاد مورد قبول نبود.

فیلم های این کارگردان آدم را به خودش جذب میکنه ..

رابین هود  فورا به دلم نشست ،برعکس رابین هود های دیگر که بازیگرانی چون: راسل کرو یا کوین کاستنر بازی کردن نسخه 1938 آن بسیار دلپذیرتر بود نزدیک به 5 بار نگاش کردم ولی هیچ وقت ازش سیر نشدم و نمیشم

بعد نوبت کازابلانکا رسید که پیچیدگی فیلم باعث شد بدون توقف فیلمو ببینم. زمان برایم بسیار سریع گذشت.

و بعد سینوهه که اول فکر کردم یک فیلم کسل کنندست ولی تنها با گذشت چند دقیقه از فیلم محو تماشاش شدم.

... اصولا افرادی مثل من و سروان رنو بخصوص روی کلمه کازابلانکا حساسیت داریم!

یکی از مشخصه های مایکل کورتیز گرامی استفاده از سایه است. البته تا آنجا که بشه. در فیلم کازابلانکا وقتی بوگارت از گاوصندوق پول برمیدارد، در فیلم فرشتگان کثیف چهره وقتی کاگنی بسوی صندلی الکتریکی برده میشود، در فیلم کاپیتان بلاد و رابین هود در صحنه های شمشیر بازی و ...

------------ پ ن:

البته سروان رنوی گرامی بیشتر اطلاع دارند چون خیلی از وقتشونو در کافه ریک میگذروندن! من فقط گاهی اونجا سر میزدم!! در اون روزهایی که الزا اومد، من سنگاپور بودم!! بعد که برگشتم نه ریکی بود و نه سروان رنویی!!!!:cheshmak:


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۵/۶/۱۶ صبح ۰۷:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, ال سید, زرد ابری, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #13
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

(۱۳۹۵/۶/۱۶ صبح ۰۷:۲۵)جیمز باند نوشته شده:  

البته سروان رنوی گرامی بیشتر اطلاع دارند چون خیلی از وقتشونو در کافه ریک میگذروندن! من فقط گاهی اونجا سر میزدم!! در اون روزهایی که الزا اومد، من سنگاپور بودم!! بعد که برگشتم نه ریکی بود و نه سروان رنویی!!!!:cheshmak:

درسته ؛

بعد از کشته شدن سرگرد اشتراسر ,  من و ریک به کنگوی برازاویل رفتیم . یک قلعه فرانسوی اونجا بود که ما تا پایان جنگ در اونجا موندیم. بعد ریک برگشت به آمریکا و من که نمی تونستم از آرمان های رایش سوم  دست بکشم به شهر ریوی برزیل رفتم. در اونجا با چند تا از فراریان نازی و به کمک دانشمندان آلمانی قرار بود بمب اتم بسازیم. کارها داشت خوب پیش می رفت و کلی اورانیوم غنی کردیم تا اینکه یک روز هنگام سوارکاری در باشگاه اسب سواری ناگهان الیزا سر راه من ظاهر شد. ( =فیلم بدنام) اسمش رو به آلیشا هوبرمن تغییر داده بود. ویکتور لازلوی آب زیر کاه با همدستی فردی به نام هیچکاک اون رو فرستاده بود تا از ما جاسوسی کنه. :eee2

 خلاصه از عشق ما به اینگرید بدجوری سوء استفاده شد. بقیه اش رو هم که خودتان می دانیدcryyy!


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۵/۶/۱۷ صبح ۱۲:۲۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : جیمز باند, Papillon, آمادئوس, ال سید, زرد ابری, Savezva, باربوسا
ال سید آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 184
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۵/۸
اعتبار: 15


تشکرها : 1612
( 860 تشکر در 173 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

(۱۳۹۵/۶/۱۶ صبح ۰۷:۲۵)جیمز باند نوشته شده:  

... اصولا افرادی مثل من و سروان رنو بخصوص روی کلمه کازابلانکا حساسیت داریم!

یکی از مشخصه های مایکل کورتیز گرامی استفاده از سایه است. البته تا آنجا که بشه. در فیلم کازابلانکا وقتی بوگارت از گاوصندوق پول برمیدارد، در فیلم فرشتگان کثیف چهره وقتی کاگنی بسوی صندلی الکتریکی برده میشود، در فیلم کاپیتان بلاد و رابین هود در صحنه های شمشیر بازی و ...

------------ پ ن:

البته سروان رنوی گرامی بیشتر اطلاع دارند چون خیلی از وقتشونو در کافه ریک میگذروندن! من فقط گاهی اونجا سر میزدم!! در اون روزهایی که الزا اومد، من سنگاپور بودم!! بعد که برگشتم نه ریکی بود و نه سروان رنویی!!!!:cheshmak:

کاپیتان بلاد هم یکی از بازیی های خوب ارول فلین و دوهاویلنده انگار بازی بازیگران این فیلم بسیار روی کورتیز اثر گذاشته که دوباره از اون ها در رابین هود و داج سیتی استفاده کرده

پ.ن:در برنامه سینما کلاسیک که ژرژ پطرسی دعوت شده بودند میگفتن که رابین هود سه بار دوبله شده که هر سه بار هم خودشون جای ارول فلین گویندگی کردن (واقعا صدای ایشون روی صورت این بازیگر میشینه)در کاپیتان بلاد هم ایشون جای ارول فلین گویندگی کردن یا یه نفر دیگه؟

۱۳۹۵/۶/۲۵ عصر ۰۷:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, جیمز باند, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1390
( 2178 تشکر در 233 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

(۱۳۹۵/۶/۲۵ عصر ۰۷:۴۶)ال سید نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۶/۱۶ صبح ۰۷:۲۵)جیمز باند نوشته شده:  

... اصولا افرادی مثل من و سروان رنو بخصوص روی کلمه کازابلانکا حساسیت داریم!

یکی از مشخصه های مایکل کورتیز گرامی استفاده از سایه است. البته تا آنجا که بشه. در فیلم کازابلانکا وقتی بوگارت از گاوصندوق پول برمیدارد، در فیلم فرشتگان کثیف چهره وقتی کاگنی بسوی صندلی الکتریکی برده میشود، در فیلم کاپیتان بلاد و رابین هود در صحنه های شمشیر بازی و ...

------------ پ ن:

البته سروان رنوی گرامی بیشتر اطلاع دارند چون خیلی از وقتشونو در کافه ریک میگذروندن! من فقط گاهی اونجا سر میزدم!! در اون روزهایی که الزا اومد، من سنگاپور بودم!! بعد که برگشتم نه ریکی بود و نه سروان رنویی!!!!:cheshmak:

کاپیتان بلاد هم یکی از بازیی های خوب ارول فلین و دوهاویلنده انگار بازی بازیگران این فیلم بسیار روی کورتیز اثر گذاشته که دوباره از اون ها در رابین هود و داج سیتی استفاده کرده

پ.ن:در برنامه سینما کلاسیک که ژرژ پطرسی دعوت شده بودند میگفتن که رابین هود سه بار دوبله شده که هر سه بار هم خودشون جای ارول فلین گویندگی کردن (واقعا صدای ایشون روی صورت این بازیگر میشینه)در کاپیتان بلاد هم ایشون جای ارول فلین گویندگی کردن یا یه نفر دیگه؟

سلام.

متاسفانه کاپیتان بلاد را کامل ندیدم... اما آن روزهایی که مسابقه هفته پخش میشد و من آن تکه فیلمها را ضبط میکردم یادمه کاپیتان بلاد را ژرژ پطرسی صحبت کردند.


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۵/۶/۲۶ صبح ۰۵:۴۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ال سید, زرد ابری, باربوسا
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #16
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

دیشب خیلی اتفاقی به این نما از یک فیلم ایرانی (360 درجه) برخوردم و نظرم جلب کرد

البته نه محتوای فیلم و نه حضور بازیگران، اون وسط پوستر کازابلانکا بود که بهم چشمک میزد !

در مورد آثار ایرانی بگم که، از یه سری فیلمهای قبل از انقلاب و دهه 60 خوشم میاد و مابقی رو بصورت جدی دنبال نمیکنم

این مطلب مناسب تالار سیگار و سینما هم بود ولی ترجیح دادم اینجا قرار بگیره

درباره این فیلم


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۵/۷/۴ صبح ۱۲:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, Papillon, خانم لمپرت, Classic, زرد ابری, Savezva, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

یکی از فیلم های ایرانی که ارتباط مستقیمی با کازابلانکا پیدا می کنه فیلم جالب نقاب هست. در فیلم , پارسا پیروزفر و امین حیایی اقدام به فریب دختران می کنند و سپس از طعمه های خود حق السکوت می گیرند. پارسا پیروزفر همواره به دختران می گوید که فقط به دنبال عشق کازابلانکایی است و بوگارت وار رفتار می کند و دختران را شیفه و دلباخته خود می سازد. او بارها می گوید:

... زیبایی عشق به اینه که به معشوق نرسی .... درست مانند کازابلانکا ...

اما در پایان فیلم از دختر ( سارا خوئینی ها ) می خواهد که پیش او بیاید. وقتی دختر می گوید: پس تکلیف عشق اساطیری و کازابلانکایی چه می شود ؟ پاسخ می دهد:  گور بابای عشق اساطیری ! بوگارت شعور نداشت وگرنه نمی ذاشت برگمن بره !! پاشو بیا خونه . khhnddh

البته جزای توهین او به بوگارت خیلی زود بر سرش نازل شد . :eee2


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۵/۷/۴ عصر ۱۱:۴۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : جیمز باند, Classic, خانم لمپرت, BATMAN, ال سید, زرد ابری, Savezva, شارینگهام, باربوسا
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2180 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #18
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

اگر می خواهید توان یک بازیگر را در اجرای نقشی ماندگار بسنجید، مطمئنا بهترین گزینه، اینگرید برگمن کبیر است که بارها و بارها با نقش آفرینی های بی بدیلش منتقدین و طرفدارانش را به تحسین وا داشته است. اما یکی از مواردی که در خلق شاهکارهای برگمن بسیار مشهور و ملموس است در یکی از صحنه های کازابلانکا رخ می دهد. زمانی که افسران آلمانی در کافه ریک سرمست و خوشحال با یک آهنگ حماسی آلمانی در حال خوشگذرانی هستند که ویکور لازلو به ناگاه وارد شده و از دسته موزیک می خواهد تا مارسیز (سرود ملی فرانسه) را بنوازند و در آنجاست که همه مشتریان کافه با رهبری لازلو، مارسیز را اجرا می کنند. در این صحنه نگرانی و اضطراب چهره الزا را در بر گرفته است و برگمن به قدری این صحنه را طبیعی و استادانه بازی کرده که اضطراب را به عمق وجود تماشاگر انتقال می دهد.

به حالت چشمها و حرکات آنها توجه کنید. آیا تا به حال نمونه ای این چنین استادانه را دیده اید؟ این نمونه ای از کلاس درس بازیگری است...


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۵/۷/۱۶ عصر ۰۷:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, جیمز باند, خانم لمپرت, Classic, BATMAN, اسکورپان شیردل, مراد بیگ, باربوسا
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 790
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10474
( 12693 تشکر در 564 ارسال )
شماره ارسال: #19
Rainbow نسخه رنگی کازابلانکا

 طرفدار فیلمهای سیاه و سفید هم که باشید تماشای نسخه رنگی شده کازابلانکا هم لطف خودش را دارد

 تصاویری که در زیر مشاهده میکنید توسط برنامه ویرایش شده اند

Casablanca Colorized jpg

دانلود فیلم بصورت اورجینال و زبان اصلی

Casablanca.1942.Colorized.FS.DVDRip.XviD.CD1.avi

Casablanca.1942.Colorized.FS.DVDRip.XviD.CD2.avi

لازم به ذکر است که نسخه رنگی به هر دلیلی از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست بطوری که پوششی زرد رنگ (تصویر پایین) در تمام صحنه ها باعث غیر واقعی بودن آن شده است

برای حل این مشکل دو راه حل پیشنهاد میشود

1/ پس از پخش فیلم توسط برنامه MPC-be به قسمت تنظیمات رفته و با ایجاد تغییراتی جزئی در منوی رنگ تا حدودی این مشکل را برطرف کنید

2/ با استفاده از نرم افزارCyberlink Colordirector میتوانید رنگها را تا حد زیادی اصلاح و به طبیعی بودن نزدیک کنید، بعلاوه قادر هستید کیفیت فیلم را نیز افزایش دهید

این روش کمی زمان بر و فایل خروجی حجم بالایی خواهد داشت اما نتیجه کار همانطور که در تصاویر ویدئو مشاهده میکنید بسیار راضی کننده است

البته کار با این نرم افزار بسیار ساده است، کافیست فایل مورد نظرتان را باز کنید و بعد صحنه ای از فیلم را به دلخواه انتخاب کرده، سپس از منوی تنظیمات به اصلاح رنگها بپردازید

نیازی هم نیست این عمل را تکرار کنید و با همان یکبار تمام فیلم ویرایش میشود، ضمنا هر قدر زمان بیشتری صرف کنید نتیجه کار بهتر خواهد شد

از دیگر ویژگیهای این برنامه این است که شما میتوانید بعد از اصلاح رنگ بدن و صورت شخصیتها بر روی پس زمینه و اشیاء نیز ویرایش انجام دهید

آموزش نحوه کار با نرم افزار

قسمتهای کوتاهی از فیلم پس از تغییر و اصلاح رنگ

 فکر نمیکنم تا به حال کسی نسخه رنگی کازابلانکا را با این کیفیت دیده باشد


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۳۹۶/۳/۲۲ عصر ۱۰:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, جیمز باند, منصور, ال سید, kramer, Classic, شارینگهام, پرنسس آنا, زرد ابری, دون دیه‌گو دلاوگا, کاپیتان اسکای, نیومن, باربوسا
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #20
RE: نگاهی دوباره به کازابلانکا ...

(۱۳۹۵/۶/۲۶ صبح ۰۵:۴۸)جیمز باند نوشته شده:  

متاسفانه کاپیتان بلاد را کامل ندیدم... اما آن روزهایی که مسابقه هفته پخش میشد و من آن تکه فیلمها را ضبط میکردم یادمه کاپیتان بلاد را ژرژ پطرسی صحبت کردند.

نام مسابقه ای که از آن یاد کردید مسابقه هفته نبود. من هم نام آن مسابقه را فراموش کرده ام اما بیاد دارم که مجری آن مرحوم نوذری بود و در این مسابقه  بخشهائی از فیلمهای قدیمی و عتیقه پخش میشد و سر صحنه خاصی ، فیلم را نگه میداشتند و از شرکت کنندگان می پرسیدند در ادامه فیلم چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ پس از اینکه شرکت کنندگان صحنه را حدس میزدند ، ادامه فیلم پخش میشد و هر گروهی که درست حدس زده بود امتیاز میگرفت... جمله مشهور نوذری " اونی که توی فیلمه بگو" مربوط به این مسابقه بود. این مسابقه با وجودیکه خیلی محبوب شد اما دوره پخش آن کوتاه مدت بود و مثل مسابقه هفته چندان نپائید.

متاسفانه تلویزیون ایران پس از پخش مسابقانه علمی - فرهنگی دهه 60 تا اواسط دهه 70 ( مانند مسابقه نامها و نشانه ها ، مسابقه جدول ، یک مسابقه و سی سوال ، مسابقه هفته ) بعدها هرگز درخصوص تهیه و پخش مسابقات مشابه  هرگز موفق نبود و بجای تهیه چنین مسابقانی، در دهه 80 و 90 به برنامه های مصاحبه ای (مانند ماه عسل) روی آورد که تمام لحظات خاص و مناسبتهای ویژه مانند لحظات تحویل سال ، ماه های رمضان و محرم ، اعیاد و غیره را در بر گرفت. انگار که از برنامه سازی در حوزه مسابقه و تم های نمایشی بطور کامل عاجز مانده اند. در دهه 60 جذابیتهای برنامه سازی ( با تمام کاستیها و امکانات اندک) آنقدر بالا بود که هر بیننده ای را جذب میکرد. بطور مثال شخصیتی تیز و بز بنام کمالی را بیاد می آورم که در یک نمایش پلیسی ، سر همه کلاه میگذاشت. از جواهرفرش بگیرید تا پلیس ... سازندگان این برنامه یک اشکال اصلی در داستان قرار میدادند که بینندگان باید آنرا کشف و به تلویزیون ارسال میکردند تا به برندگان جوایزی تعلق گیرد. ایده ها فوق العاده بود ... شاید در آن دوران نبود ماهواره و رسانه های مختلف باعث ایده پردازی سازندگان برنامه ها بود اما سالها بعد ، با پیدایش رسانه ها ، ذهن ها چنان کور شد که حتی چنان ایده هائی را نتوانست تکرار کند چه رسد به خلق ایده های جدیدتر...

(نکته خارج از بحث بود و از دوستان عذرخواهی میکنم اما باید گفته میشد)

۱۳۹۶/۳/۲۳ صبح ۰۸:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ال سید, Classic, شارینگهام, پرنسس آنا, جیمز باند, BATMAN, دون دیه‌گو دلاوگا, نیومن, باربوسا
ارسال پاسخ