[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ریش قرمز
نویسنده پیام
ساب زیرو آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 34
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۷/۲۶
اعتبار: 3


تشکرها : 24
( 238 تشکر در 29 ارسال )
شماره ارسال: #1
ریش قرمز

این نوشته کوتاه را چند سال پیش به خواهش دل در باب آنچه از ریش قرمز دریافتم ، به نگارش درآوردم ، ریش قرمز فیلمی خارق العاده و شگفت انگیز است و قلم نارسای من تاب توصیف آن را ندارد اما ضعف خامه نباید مانع تجلیل و تحلیل این به لولو درخشان عالم سینما شود.

نگاهی بر فیلم ریش قرمز

 

فیلم ریش قرمز یکی از ساخته های 4 بعدی کوروساوا است ، آنرا 4 بعدی می نامم زیرا نه محدود به فضا است نه محدود  به زمان فیلمی سیال و جاری ، فیلمی رمز آلود ، فیلمی تغییر دهنده و تبدیل کننده .

در این مقاله به هیچ عنوان قصد ندارم بر روی جنبه های تکنیکی کار نظری ابراز نمایم زیرا نه تخصص من است و نه در شان این فیلم است که ابتدا با آن این گونه برخورد شود ، درس ها و رازهای   این فیلم چونان شگرف و عمیق اند که برای انسان جایی برای ابراز نظر در مورد نکات فنی فیلم نمی گذارد.

این فیلم تاثیری شگرف بر من نهاد و مرا در خلسه ای شورانگیز شناور ساخت ، خلسه ایی ناشی از عشق ، البته نه آن عشقی بعضی از امروزیها به آن مباهات و فخر فروشی می کنند ، نه آن عشقی که بعضی با آن کسب درآمد می کنند ، نه آن عشقی که با آن آتش خاموشی ناپذیر شهوت را شعله ورتر می کنند ، و نه آن عشقی که ....   ، عشق در ریش قرمز عشق به ذات پاک و بی غل وغش انسانی است ، عشق به عظمت و سعه صدر روح است ، عشق به مردمان است آن هم به مردمان فقیر و دردمند و زجرکشیده نه عشق به زنان زیبا رو و اندامهای شهوت برانگیز.

عشقی است ناب که اگر آن در دریابی این فیلم تو را مست می کند ، به خلسه می برد و از خاک بر افلاک و از افلاک بر خاک می کند . عشق در ریش قرمز عشقی فراموش شده است عشقی که در موزه ها و فیلم ها و خاطرات قدیمی باید پیدا کرد . و افسوس و صد افسوس  که اینگونه به کجا خواهیم رسید ، خدا داند...

ریش قرمز بیانگر سلوکی ناب است ، سلوک در بطن جامعه نه در صحرا و غار ، سلوکی در کنار مردم نه عزلت در بیابان کنار کژدم ، سلوکی با عشق و نیرنگ نه دین داری و خداپرستی کم رنگ ، مکاشفه ایست  بس زیبا و عجیب در کنار مردمانی کوچک اما نجیب ، تلاشی برای خوشبختی دیگران نه برای رسیدن به قدرت بیکران ، و ... این گونه زیباست که بکوشی که هیچ  شوی  ، در شادی قلبها به فنا برسی ، سلوک نه نجات خویش است که تقویت خویش برای نجات همه هیچان است ، زیبا ست که دستی بگیری و  بر اوج نشانی ، زیبا ست که حیوانی بستانی  و انسانی  بزایی ، آری این سلوک سراسر درس است برای ما کم خردان ، نزدیک بین ، شکم پرست حق گریز .

این سلوک از جنس دیگری است ، جنسی دارد لطیف که نمی توانم وصفش بگویم . افسوس که آن را نمی بینیم .

یاساموتو پزشکی جوان و جویای نام و مشتاق به کام در پی کسب مال پیشرفت به اندک سال، در پی خدمت است به زورمندان و زرداران و صاحبان جاه و کمال ، بوی خوش می جوید و غذای خوب می طلبد و البته همه را هم زود می خواهد.

زمانی که به  درمانگاه دولتی پا می گذارد راهنمایش او را متوجه می سازد که در چه جهنمی آمده است ، مریضان نه پول دارند و زور ، نه بوی نه روی خوش ، نه نامی دارند نه کامی و نه هیچ چیز دیگر . آری آنها هیچ ندارند اما چشم دل می بیند که همه چیزدر آن هیچ است .

جهنمی است که این پزشک جوان یا باید در آن سوزد یا باید از آن بگریزد و یا باید آن را بهشتی نماید  نه برای دیگران ،  که اول خود سازی و خود شناسی و خود گریزی است و بعد اثر بر مردمان و خلائق و بنی بشر ، که اول خود را فتح کن و آنگاه جهان مسخر تو است ، که اول خود را مست کن و آنگاه کائنات  سرمست ، مستی تو خواهد شد.

ورودش به این درمانگاه شوکی بر روحش است و ضربه ای به غرورش ، که او والا تبار انسانی است نه درخور و شان این مکان ، او از خانواده ای است اصیل نه از مردمانی حقیر ، بهانه گیر می شود و کم حوصله که روح کوچک خود بزرگبینان متکبر به هر تلنگری آزرده می شود و به هر سختی و مشکل وازده و حیران و سرگردان ، در اینجا است که استاد به کمک می آید او کلامش تسکین است و نگاهش سنگین ، اوست که باید شاگردش را دریابد نه چونان مادری دلسوز که محبت استاد نگاهی سرد است و کلامی چون رعد . او باید بسازد نه عروسک بی بنیان و بلوری شکننده که او باید بسازد ببری غران و شیری درنده .

حال یاساموتو در حال تصمیم گیری است در حال دور شدن از منیت بی هویت بی اصالت بی صلایت خویش است که دومین شوک در می رسد ، برخورد او با یک بیماری روانی زن ، او طوری مفتون و شیفته کلام گرم و حرکات نرم این زن می شود که خود را می بازد وضع به گونه ای می سازد که نزدیک است به قیمت جانش تمام شود ، زن او را با سنجاق سری مجروح می کند و اگر مراد و مرشد و استاد به دادش نرسد کار تمام است ، ریش قرمز می آید او را در می یابد . و در اینجا است که او به ضعف اراده اش و سستی روحش و بی هویتی غرورش پی می برد ، مردی که نتواند خود را در برابر وسوسه زنی حفظ کند بایستی خجالت بکشد ، سخن نگوید و گریه کند و یاساموتو خجالت کشید و سخن نگفت و گریست او دانست که اشکال نه  بر وسوسه مرگ آور آن زن است که بر سستی و فتور نفس خویش است او دانست که خود را باید ملامت کند و این دانستن پله اول است  برای کمال و  برای زوال ، زوال منیت  و غرور ، زوال اعتماد به نفس نابجا و خود را مرکز کائنات دانستن ، زوال من همه چیزم و همه چیز من است ، او دانست که اگر خود را در نیابد با سنجاق سری ازپا در می آید و چه بسیار مردانی که با هیچ از پا در آمدند.

استاد ، مرید را در می یابد حال نه وقت نگاه سنگین است و نه وقت کلام خشمگین ، که کار انجام شده و مرید درس خود گرفته ، حال وقت نکوهش نیست زیرا یاساموتو دیگر یاساموتوی قبلی نیست ، او عوض شده و خلق استاد نیز عوض می گردد صدایش گرم می شود و کلامش نرم ، حال باید پدرانه سخن گفت و مادرانه نظر کرد.

مرید در حال استحاله است و در احاطه هاله ، هاله ایی از شک ، شک به ارزشهای بی ارزش قبلی ، شک به هدفهای بی هدف گذشته  واین شک است که او را جلو می برد هدایت می کند و حال شوک سومی لازم است تا او ویران شود از کنام کفتاران به حلقه شیران شود تا از گروه ضعیفان به حلقه دلیران شود و اما شوک سوم دیدن مرگ است ، مرگ زرگری فقیر ، ریش قرمز می گوید آخرین لحظات زندگی یک انسان وقار  خاصی دارد و مرید را با مرگ تنها می گذارد ، تا او بداند که براین زندگی فانی مرگی آنی ، پایان است ، پایان همه چیز است و شروع همه چیز ، تا او بداند دراین لحظه با وقار نه زر است همدم زرگر و نه آب است همدم سقاء ، دیگر خودتی واعمالت ، خودتی و نیاتت و خودتی و خودت ، خودتی و آفریدگارت ، باید رفت و خوشا به حال آنان که سبک بال می روند و سبک حال ، خوش به حال آنان که خلق را شاد کرده اند و خدا را در همه احوال یاد ، خوشا به حال انان که معرفت آموخته اند و مرام ،  و دوری کرده اند از ظلم و حرام ، خوشا به حال آنان که نه حقی برگردنشان است و نه نام و وصفشان بی نشان ، خوشا به حال آنان که رجعت دارند به سمت پرودگارشان و راضی می روند و رضایت پرودگار می جویند .

او می بیند و به خود می پیچد از مرگ می ترسد اما می بیند از آن گریزی نیست و حال که پایان مرگ است و حتمی ، چرا  دلی را غمگین کنی ، چرا به دروغ ریا خود را تباه کنی ، چرا منت نامردان کشی و همدم نابخردان شوی ، حال او دیگر آماده است درک مرگ مس وجود را طلا کرده ، عجب کیمیایی است مرگ که اگر کیمیاگران کوردل  آن را می دیدند کیمیا را نه در فلز که در روح  می جستند ، عجب اکسیری است این مرگ ...

کوره مرگ او را گداخته او را آماده شکل پذیری کرده و حال استاد به او شکل می دهد ، چیز غریبی است این استاد ، که استاد اول و آخر رب قادر است و خدای قاهر و مقام خلیفةالهی بر انسان داد چون انسان نیز می تواند استاد باشد مراد باشد مرشد باشد ، هادی باشد یا پیامبر باشد ، همه استادند همه معلم اند ، همه آموزگارند ، همه در جهت آموزش اند و هدایت . خوب و والا مقامی است مقام استاد .

در این استاد چیزهایی عجیبی می بینیم نرم خو و صلح جو است با فقیران و حقیران و ضعیفان ، آنان را در میان می گیرد همچون مادری که فرزندش را حمایت می کند و همچون بادی که کشتی را هدایت می کند ، از صرف وقت و مال و آبرو برایشان دریغ ندارد ، او می داند که در قلبهای اینان باید رضایت خالق را جست و غرور کاذب و خودبینی را در خدمت به آنان باید شست ، اما این فرشته رحمت در برخورد با ثروتمندان بی رحم بی غم بی حم چونان روباهی مکار می گردد از آنها باج می گیرد ، در برخورد با ارباب مریض چنان حق الزحمه ایی از او می طلبد که دلش  تا ته می سوزد ولی نیاز به این طبیب لبش را می دوزد اما این پولی نیست که به جیب ریش قرمز رود که مردان خدا کسب پولشان حلال اما صرف آن برای خود حرام می باشد این پول نیز باید صرف دردمندان و دل شکسته گان و یتیمان شود ، چون او بنی آدم است و نمی تواند در کنار شکمهای سیر شاهد شکمهای به درد آمده از گرسنگی باشد

 


رستگاری شما در گرو خرد شماست به هیچ امر دیگری وابسته نیست
۱۳۸۹/۸/۵ صبح ۱۲:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, دشمن مردم, Classic, سروان رنو, edi, ترومن بروینک, alirezahashemi, پیرمرد, باربوسا
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: ریش قرمز

ریش قرمز برای اولین بار در جشنواره هنر شیراز به نمایش درآمد و برای اولین بار بیاد دارم که (پس از انقلاب) در نوزدهم دیماه سال 1363 روی آنتن شبکه اول سیما رفت. مدت فیلم تقریبا 185 دقیقه است اما در اولین نمایش تلویزیونی با 20 دقیقه کاستی به نمایش درآمد و صحنه های مرتبط با توضیحات دختر جوان روان پریش  درخصوص تجاوز به وی و حس انتقامش از مردان کلا حذف شد. صحنه هائی که بشدت انسان را تکان میدهد و اگر بیننده اندکی روح انسانی و شفقت در خود داشته باشد شک نکنید که گوشه چشمش  خشک نخواهد ماند.... اگرچه به شخصه میگویم که فیلمهای کوروساوا اندوه بارند اما ریش قرمز اندوهبارترین فیلم کوروساوا (و شاید کل تاریخ سینمای آسیا تاکنون) است.

و نهایت سخن ، نهایت معنائی است که ریش قرمز می گوید : سیاست هرگز برای فقرا کاری نکرده است.

۱۳۸۹/۸/۶ صبح ۱۲:۳۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, سم اسپید, اسکورپان شیردل, دشمن مردم, سروان رنو, 1991, دلشدگان, مگی گربه, alirezahashemi, فیلیپ ژربیه, هایدی, پیرمرد, باربوسا
ارسال پاسخ