[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شخصیت های دوست داشتنی
نویسنده پیام
اشپیلمن آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 41
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۲/۲۷
اعتبار: 14


تشکرها : 1467
( 340 تشکر در 22 ارسال )
شماره ارسال: #41
RE: شخصیت های دوست داشتنی

با سلام به دوستان عزیز.

"1900"... نامی که با اون عضو کافه شدم. طبق قوانین کافه عدد نمی توانست نام کاربری باشد و سروان رنو توصیه کرد که نام را تغییر بدم و بنده هم به "اشپیلمن" تغییر نام دادم تا قوانین کافه محقق شده باشه اما... .

نام "1900" برای کاراکتری که روحش نهایت نامحدود بودن است نامی کنایه آمیز و پارادوکسیکال است. عدد (کمیت)، محدودیت، معین و مشخص بودن در برابر شخصیتی هنرمند که توانایی خلق آثاری مسحورکننده دارد و روحش پیوسته در جهان نامتناهی در پرواز است و به هیچ محدودیتی تن نمی دهد حتی اگر در زندگی پایش را از کشتی بیرون نگذاشته باشد و همیشه با پاهای دریایی اش به همه جا سفر کرده باشد. کشتی ای که برای همه حکم وسیله ای را داشت تا به دنبال "زندگی" بروند اما برای "1900" این کشتی خود "زندگی" بود. بی شک آنها نمی دانستند زندگی یعنی همین "سفرها".

"1900" داستان زندگی اش عجیب است. به قول ترومپت زن در ابتدای فیلم: "مشکل اینجاست کسی باور نمی کنه". در کشتی رها می شود و توسط یکی از خدمه بزرگ می شود و در تمام زندگی اش از کشتی خارج نمی شود. تمام اینها برای پرت شدن به ماورای زندگی مدرن و ورود او به دنیای بی انتهای جهان سحرانگیز هنر بهترین تقدیر است. او کم حرف و آرام است، شخصیتش مملو از جملات قصار و حرف های فیلسوفانه نیست تا اطرافیان را به بازی های فکری و فلسفه بافی بکشاند. اما هیچ تردیدی نیست که او متفاوت است، مانند نامش... "1900".... و صد البته دوست داشتنی و نمی دانیم چرا!

او نوازنده نیست، خود_ موسیقی است. در عصری که همگان هزاران کیلومتر مسیر را به سختی می پیمایند تا به زندگی ایده آلی که فقط در آمریکا می توان به آن دست یافت برسند او اما بی هیچ محدودیتی تا بی نهایت ها سفر می کند تا زندگی را در تمام کائنات مزه مزه کند.

1900: "آدم ها تمام زندگی به دنبال جایی هستند که همیشه تابستان باشه، برای من که چندان جالب به نظر نمیاد".

عاشق شدن او هم زیباست. بعد از مدت ها بالاخره رضایت می دهد تا یکی از کارهایش رو ضبط کنند و در همین حین دختری بیرون کابین در جلوی پنجره ظاهر می شود و قلب او را تا ناکجاها می برد و در نهایت قطعه ای زاده می شود که سرشار از رازهاست.

.............................

بی شک "1900" عدد نیست، نام هم نیست، شخصیت هم نیست؛ یک انتخاب است از نحوه زندگی آرمانی در جهانی از محدودیت ها که هر انسانی رویای آن را دارد. جایی که نمی دانیم برای ایده آل زیستن باید پا به بیرون از ذات خودمان بگذاریم و در شلوغی جهان بیرونی محو بشویم و یا اینکه در دنیای نامتناهی درونی مان در جستجوی رستگاری باشیم.

۱۳۹۴/۱۱/۱۲ صبح ۰۲:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آلبرت کمپیون, آمادئوس, اسکورپان شیردل, BATMAN, دزیره, واتسون, خانم لمپرت, جروشا, هانا اشمیت, ایـده آلـیـسـت, حمید هامون, Classic, سروان رنو, Memento, آقاحسینی, oceanic, شارینگهام, جناب سرگرد, لوک مک گرگور, کاپیتان اسکای, بوچ کسیدی, زرد ابری, ماهی گیر, پیرمرد, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11432
( 18966 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #42
RE: شخصیت های دوست داشتنی

می خوای اذیت کنی ؟!

نمکی با بازی درخشان مهدی فخیم زاده یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های تاریخ سینمای ایران است. یک مجنون بی آزار و کودک منش , که همراه با برادرش کدخدا , از ده به شهر می آید اما در هیاهوی شهر و بی عاطفگی ساکنان آن گرفتار می شود. در فیلم مسافران مهتاب سلیمان - نمکی و مراد سه برادر هستند. سلیمان که بزرگ آنها و کدخدای ده است به همراه نمکی , برادر مجنون اما معصوم اش به شهر می آید تا با کمک دیگر برادرشان یعنی مراد که در شهر ساکن است کار پیدا کنند غافل از اینکه خود مراد , هشت اش گرو نـُه اش است ! در شهر مردم از سادگی نمکی سوء استفاده می کنند و او را اذیت می کنند و داستان ها بوجود می آورند. او که در آغاز فکر می کرد شهر جای خوب و زیبایی است در پایان می گوید: کدخدااا ... بیا برگردیم به ده . شهر جای خوبی نیست.. همه اش می خوان آدم رو اذیت کنن ...

لینک دانلود کامل فیلم

سکانسی از فیلم


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۵/۳/۱ عصر ۱۱:۱۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آمادئوس, oceanic, شارینگهام, خانم لمپرت, نیومن, BATMAN, دزیره, حمید هامون, Classic, بانو الیزا, پطرکبیر, جناب سرگرد, جیمز باند, لوک مک گرگور, کاپیتان اسکای, زرد ابری, ماهی گیر, Savezva, پیرمرد, باربوسا
جناب سرگرد آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 178
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۵/۱۱
اعتبار: 12


تشکرها : 477
( 813 تشکر در 127 ارسال )
شماره ارسال: #43
Video RE: شخصیت های دوست داشتنی

سلام بر همه دوستان

از تمام فیلمهایی که به یا دارم میشه از کلی شخصیتهای به یادماندنی و خاطره انگیزیاد کرد که نام بردنشون یکجا خیلی طولانی میشه  تعدادی از اونهارو معرفی میکنم شایدشما هم با من موافق باشید و شاید هم نه:

اولین مورد که کاملا واضح و مبرهن است شخصیت دوست داشتنی سرگرد راینهارد در ارتش سری و همچنین سرگرد برانت

پیتر فالک به نقش جو بوی در معجزه سیب و وردست پروفسور در مسابقه بزرگ با دوبله بسیار زیبای استاد منوچهر اسماعیلی

جک لمون در نقش پروفسور (مسابقه بزرگ)

پیتر سلرز در فیلم روباه و دکتر استرنج لاو تمام کاراکترها

کرک داگلاس به نقش سرهنگ داکس در راههای افتخار

جین هیکسون در نقش خانم مارپل

لئوناردو دیکاپریو به نقش تدی دنیلز در جزیره شاتر - کوب در فیلم تلقین و هیو گلاس در فیلم برخاسته از گور(فوق العاده بود)

راسل کرو در گلادیاتور -ذهن زیبا  - محرمانه لس انجلس

دیوید بووی به نقش پادشاه جرت در فیلم لابیرنت و نیکلای تسلا در پرستیژ

در حال حاضر به همین تعداد بسنده میکنم تا از حوصله دوستان هم خارج نشه

موفق باشید.


سلام سوسیس! تو یه مورچه ندیدی
۱۳۹۶/۸/۳۰ عصر ۱۲:۴۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو الیزا, آدری لاووا, لوک مک گرگور, BATMAN, شارینگهام, پرنسس آنا, زرد ابری, ماهی گیر, پیرمرد, باربوسا
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #44
RE: شخصیت های دوست داشتنی

او جوانی تنهاست یا حداقل فکر می کند که تنهاست. به این می گویند تنهایی درون. قلبش پر از کینه است. اگرچه حق با او نیست اما مقصر هم نیست...

این بخشی از شخصیت لوک مک گرگور است. همان جوان استرالیایی الأصل متولد آمریکا که در تیراندازی مهارت شگفت انگیزی داشت و با طرز برخوردش گرمای ویژه ای به سریال رودخانه برفی می داد. کسی که به خیال گرفتن حق پدرش پا به سرزمین سرسبز استرالیا گذاشت. او شجاع و زیرک بود و به سرعت جای خود را به عنوان مردی با اقتدار بین مردم آن منطقه باز کرد تا زمانی که کم کم به این نتیجه رسید که دانسته ها و آرمان هایش سرابی بیش نبوده اند.

لوک مک گرگور شاید شخصیت آنچنان مشهور و شناخته شده ای نباشد اما دوست داشتنی است. راهش را اشتباه می رود اما انسانیت را زیر پا نمی گذارد. به خاطر دروغهایی که یک عمر پدرش در گوشش خوانده گستاخ و انتقام جو شده است اما باز هم نارو نمی زند. همیشه در فکر اینست که منصفانه به اهدافش برسد. او ناحق می گوید اما زور نمی گوید.

شاید این کاراکتر به یادماندنی ترین نقش جاشوا لوکاس تا به امروز باشد. کسی که بیننده ایرانی او را با صدای علیرضا باشکندی شناخت.

هنوز هم اگر بخواهم فیلمی دوبله از جاشوا لوکاس ببینم دوست دارم صدای باشکندی را بشنوم. چرا که این کاراکتر دوست داشتنی را فیلمنامه نویس، جاشوا لوکاس و علیرضا باشکندی با هم ساختند و خاطره انگیز کردند.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۶/۹/۳ صبح ۰۱:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, آدری لاووا, بانو الیزا, BATMAN, بوچ کسیدی, جناب سرگرد, پرنسس آنا, زرد ابری, ماهی گیر, پیرمرد, کنتس پابرهنه, باربوسا, کلانتر چانس
جناب سرگرد آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 178
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۵/۱۱
اعتبار: 12


تشکرها : 477
( 813 تشکر در 127 ارسال )
شماره ارسال: #45
RE: شخصیت های دوست داشتنی

درود بر دوستان

یکی از شخصیت های نوستالژیک و به یادماندنی برای من جبارسینگ بود. البته زمانیکه شعله رو دیدیم خیلی ازش نفرت داشتیم ولی بعدها به این نتیجه رسیدم که چقد روراست بود ظاهر و باطنش همون بود که نشون میداد ولی بقیه ماشالا  هم دزد بودن هم آدم کش هم خیلی ماه !

خلاصه خداوند رحمت کنه  امجد خان رو چه شخصیت به یادماندنی خلق کرد .


یکی دیگه از شخصیتهای دوست داشتنی من آلپاچینو تو همه فیلمهاش مخصوصا بوی خوش زن-سرپیکو و بعد از ظهر سگی .کلا بازیگر بینظیریه همه فیلماش برای من جذاب بوده .

سلام سوسیس! تو یه مورچه ندیدی
۱۳۹۶/۹/۱۰ صبح ۱۲:۱۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آدری لاووا, پرنسس آنا, بانو الیزا, زرد ابری, ماهی گیر, پیرمرد, باربوسا, کلانتر چانس
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #46
RE: شخصیت های دوست داشتنی

شاید انسان چندان خوبی نباشد و اهل تکبر نیز باشد. اما خوب جزو طبقه اشرافی است. آنهم اوایل قرن بیستم. تکبر خصلت خیلی از آنها بود. جوان خوشتیپی است و البته بسیار شیک پوش. با پول همه چیز می خرد اما عشق را نه ...

کولدن کال هاکلی یکی از کاراکترهای اصلی فیلم تایتانیک است. شاید از نظر خیلی ها او کاراکتر دوست داشتنی نیست. اما واقعیت اینست که کاراکتر محبوب لزوما نباید مثبت نیز باشد.  این یک حقیقت است که تا شخصیت منفی چالشی نیافریند، سایر کاراکترها نیز کاری برای انجام دادن نخواهند داشت.

او یاد گرفته است تا همه چیز را داشته باشد، به هر قیمتی. و حالا که می بیند با هیچ قیمتی نمی تواند عشقش را بخرد  عصبانیتی توصیف ناپذیر وجودش را فرا می گیرد.

این مسئولیت بر دوش بیلی زین است.  بازیگری که هیچگاه مورد توجه هالیوود قرار نگرفت. اما با این حال چند نقش دشوار و قابل توجه در کارنامه اش دیده می شوند. تخصص وی بیشتر در بدمن هاست. او قرار است نقش را منفی تر از آنچه هست به نمایش بگذارد. او قرار است بیننده را متقاعد کند که نفرت انگیز است. حتی اگر به اندازه کافی کار بد نکند!

و او موفق می شود. بیننده او را دوست ندارد. او را از خود می راند. ذره ای حق به او نمی دهد. با کمی دقت می توان دریافت که این کار را کال هاکلی نکرد بلکه بیلی زین کرد! او کاراکتری خلق کرد که در نهایت کراهت, محبوب است.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۶/۹/۱۳ صبح ۰۶:۵۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, پرنسس آنا, آدری لاووا, لو هارپر, زرد ابری, کنتس پابرهنه, ماهی گیر, پیرمرد, باربوسا
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #47
RE: شخصیت های دوست داشتنی

اصولا انسان کم حرف که باشد، مرموز هم جلوه می کند. مخصوصاً وقتی لباسهای عجیب و غریب تنش باشند و حالت چشم هایش نیز اعتماد به نفس بالایش را نشان دهند! خب به این گونه آدمها دیر می توان اعتماد کرد. ولی خوب آنها نیز مانند بقیه می توانند خوب یا بد باشند. به هر حال پنجاه ، پنجاه است نه کمتر و نه بیشتر.

خوشبختانه بایرون سالی سریال پزشک دهکده اینرا ثابت کرد که با وجود خصوصیات متفاوتش می تواند قابل اعتماد تر از هر کس دیگری باشد. او مانند همه انسانها آسیب پذیر بود، او به خوبی می دانست در نبرد تن به تن ممکن است فاتحه اش خوانده شود! وقتی حرف حق می زند ممکن است تمام اعتبار و جایگاهش را از دست بدهد. او می دانست که ممکن است نتواند جلوی کشتار شایان ها را بگیرد و یا یک زندگی رویایی به سایر سرخپوستان ببخشد. (به هر حال تاریخ را که نمی توان تغییر داد!) اما دل را به دریا می زد تا بتواند لااقل به یک سرخپوست یا سیاهپوست و یا حتی یک سفید پوست مظلوم یاری برساند.

بایرون سالی ها تاریخ ساز نیستند.‌ قدرتش را هم ندارند. اسم شان نیز در تاریخ ثبت نمیشود ، تنها انسان هایی هستند که آن چیزی را که جلوی چشمانشان قرار گرفته است، تحمل نمی کنند.

در آمریکا جو لندو با صدای خودش معرفی شد و در ایران با صدای سعید مظفری. انگار یکی از معدود دفعاتی است که زهره شکوفنده مدیر دوبلاژ سریال پزشک دهکده سعید مظفری را در جای مناسبی قرار داده است. غرور ، مردانگی، حق طلبی و اهل عمل بودن را هم صدای مظفری دارد و هم شخصیت بایرون سالی و در نتیجه به زیبایی با هم عجین شده اند.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۶/۹/۳۰ صبح ۰۳:۲۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, لو هارپر, کاپیتان اسکای, مراد بیگ, بانو الیزا, جناب سرگرد, دون دیه‌گو دلاوگا, BATMAN, زرد ابری, کنتس پابرهنه, ماهی گیر, پیرمرد, پروفسور, باربوسا
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #48
RE: شخصیت های دوست داشتنی

مردی خونسرد، آرام، درونگرا، زیرک و متفکر است. البته تقریبا می توان گفت که تنها به یک چیز می اندیشد. قتل! او یک قاتل حرفه ای است.

برای موفقیت در هر شغلی باید ذکاوت و استعداد آن حرفه را داشت. پشتکار قدم بعدی است و در نهایت نیز پای قوانین شخصی به میان می آیند. به این معنا که اگر دقیقا مانند دیگران عمل کنید و کارشان را کپی بنمایید معمولا نتیجه حاصله رضایت بخش نخواهد بود.

آرتور بیشاب فیلم متخصص نیز در شغل کثیف خود بی نظیر است. او پس از آنکه هدفش مشخص می شود، مدتی وقت خود را صرف تحقیق درباره آن فرد می کند. تمام جوانب را می سنجد و سپس کار او را به شکلی یکسره می کند که انگار بر اثر حوادث از دنیا رفته است. آنگاه که مطمئن شد کوچکترین نشانی از قتل به چشم نمی خورد، به سرعت و به مانند یک شبح از آن محل فاصله می گیرد.

اما درست زمانی که استیو مک کانا، جوان سنگدل و با استعداد! را برای تبدیل کردن به قاتلی حرفه ای آموزش می دهد و از او در ماموریت هایش استفاده می کند، دیگر شرایط مانند گذشته به آرامی پیش نمی رود و کار جنبه پرهیاهو تر و خطرناک تر به خود می گیرد. اما آرتور حتی در سخت ترین شرایط نیز سربلند بیرون می آید.

همچنین او هیچگاه از یاد نمی برد که بی احتیاطی یکی از خصلت های بشر است که ممکن است دامن خودش را نیز بگیرد، اما وی همیشه حیله ای در چنته دارد. انسان فناپذیر است و گریزی از آن نیست اما در قانون وی مقابله به مثل همچنان به جای خود باقیست!

این چارلز برانسون بود که به آرتور بیشاب جان بخشید و نصرالله مدقالچی نیز آن را ایرانی کرد! هر دوی آنها درخشان بودند. گویش مدقالچی مشابه لحن برانسون است. شاید به ندرت اتفاق می افتد که صدا و لحن دوبلور تا این اندازه مشابه صدای بازیگر باشد. اما اینبار این اتفاق افتاده است.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ عصر ۰۹:۵۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, بانو الیزا, دون دیه‌گو دلاوگا, آدری لاووا, rahgozar_bineshan, ال سید, زرد ابری, شارینگهام, ماهی گیر, کاپیتان اسکای, پیرمرد, پروفسور, باربوسا, کلانتر چانس
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #49
RE: شخصیت های دوست داشتنی

معمولا کسی کاراکترهای شکست خورده را دوست ندارد. مخصوصا شخصیت هایی که خودشان احساس می کنند شکست خورده اند. آنهایی که زندگیشان را پوچ می شمارند و حتی احساس حقارت می کنند. شاید بیننده بگوید، او خود را دوست ندارد، من چرا از وی خوشم بیاید.راستش رفتن به دنیای درون انسانها آنقدرها هم بد نیست و می تواند زیباییهای خودش را داشته باشد. احساسات آدمی، تا زمانی که منجر به ایجاد تنفر و یا تحقیر دیگری نشود، در جایگاه خود ارزشمند است.

بیلی فلین کاراکتر اصلی فیلم قهرمان، مرد سی و هفت ساله ای که با فرزند هشت ساله اش تی جی زندگی می کند، یکی ار آن آدمهاست. او که روزی قهرمان بوکس بوده، پس از آنکه همسرش او و تی جی را ترک می کند به الکل و قمار روی می آورد و از خوشبخت کردن پسرش عاجز می ماند.این در حالی است که تی جی پدرش را قهرمان خطاب می کند.

هنگامی که بیلی تصمیم می گیرد برای تضمین آینده فرزندش دوباره پا به میدان مسابقه بگذارد، سروکله آنی، همسر سابق وی و مادر تی جی پیدا می شود. او که با مردی خوش اخلاق و پولدار ازدواج کرده است، تی جی را طلب می کند. احساسات متناقض بیلی را آزار می دهند. اینکه او تی جی را با جان و دل بزرگ کرده، اما مادری که فرزندش را ترک کرده است,حالا شرایط بسیار بهتری برای نگهداری از تی جی دارد.

سکانسی که تی جی با هدیه های گران قیمت از پیش مادرش برگشته و سوار ماشین پدرش می شود تکان دهنده است. بیلی که برایش عروسکی خریده است، با دیدن هدیه های همراه کودکش، احساس شرم وجودش را فرا می گیرد و عروسک خودش را مخفیانه از ماشین به بیرون می اندازد.

احساسات متناقض وی نشان دهنده این منطق است که هیچ کس کاملا مقصر و یا بی تقصیر نیست. او هم پدر خوبی بود و هم نبود و خود اینرا می دانست. در نهایت او به خاطر فرزندش پا به زمین بوکس می گذارد و  مقام قهرمانی جهان را از آن خود می کند و پسرش را ثروتمند می کند، اما این به قیمت از دست دادن جانش تمام می شود. تی جی با چشمانی گریان همچنان پدرش را قهرمان خطاب می کند.

بیلی فلین یک شکست خورده دوست داشتنی بود!


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۷/۱/۳۱ صبح ۰۲:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, بانو الیزا, شارینگهام, زرد ابری, پرنسس آنا, دون دیه‌گو دلاوگا, ماهی گیر, پیرمرد, پروفسور, کنتس پابرهنه, باربوسا
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #50
Big Grin RE: شخصیت های دوست داشتنی


شاید هیچ چیز ترسناک تر از این نباشد که احساس کنید دیگر نمی توانید به کسی اعتماد کنید. احساس کنید انسانها دیگر آنهایی که بوده‌اند، نیستند. در واقع شما همان چهره ها را می بینید، اما حس می کنید که در درونشان کسان دیگری هستند. این احساس اگر برای هر کسی غیر ملموس باشد، برای یک نفر قابل درک است. استیو بلیک به خوبی درک می کند که دلهره ناشی از بی اعتمادی یعنی چه؟!

استیو بلیک، عکاس خبرنگار شخصیت اصلی مینی سریال ناخوانده، مرد نسبتا جوانی می باشد که ترس وجودش را فرا گرفته است. مردی که به دنبال این جواب می گردد که چرا هم نوعانش در این کره خاکی پس از اینکه از حوادث ناگوار بشکل معجزه آسایی نجات پیدا می کنند، رنگ عوض می کنند. اینکه چرا همان چهره سابق را دارند اما انگار درونشان تغییر یافته است.

استیو لحظه به لحظه خود را به مرگ نزدیک تر می بیند. دخالت در اموری که از نظر عده ای به او مربوط نیست، طبیعی است که این احساس را به همراه داشته باشد. اما وی دست بردار نیست. آنقدر کندوکاو می کند تا به این حقیقت دست می یابد که نسل انسان ها به زودی منقرض می گردد!

داگلاس هاج با آن چهره خاصش به خوبی در نقش مردی زیرک، کنجکاو، درونگرا و در عین حال وحشت زده در دنیایی آکنده از رمز و راز، خود نمایی می کند. در نسخه ایرانی این مینی سریال چهره داگلاس هاج با صدای ژرژ‌ پطرسی آمیخته شده است. صدایی که بدون شک قادر بوده، این کاراکتر دوست داشتنی را به بهترین نحو به بیننده معرفی کند.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۷/۹/۲ صبح ۰۱:۰۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دون دیه‌گو دلاوگا, سروان رنو, مراد بیگ, پرنسس آنا, BATMAN, زرد ابری, ماهی گیر, پیرمرد, پروفسور, کنتس پابرهنه, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11432
( 18966 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #51
RE: شخصیت های دوست داشتنی

مستر بین نازنین ....{#smilies.heart}. ... او چاپلین عصر ماست...{#smilies.heart}

کاراکتر بین  Bean  را در فیلم های کوتاه اولیه اش بیشتر از فیلم های بلند سینمایی اش دوست دارم‌. شخصیتی ساده که صفات انسانی را در حالتی اغراق گونه داراست ؛ به شدت حسود ، خسیس ، کینه ای ، کنجکاو ، فضول ، برتری جو ، احساساتی و بی تفاوت به قوانین دست و پاگیر ... شخصیت واقعی روآن اتکینسون”در پشت دوربین هم طناز و دوست داشتنی ست

در کلیپ زیر او داستانی را درباره مواجه شدنش با فردی تعریف می کند که آن فرد به او می گوید که چقدر شبیه مستر بین است و هنگامی که اتکینسون می گوید که بله من خود مستر بین هستم آن فرد باور نمی کند و هر چه مستر بین دلیل می آورد آن فرد زیر بار نمی رود !!


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۷/۱۱/۱۵ عصر ۰۵:۰۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زرد ابری, کاپیتان اسکای, مراد بیگ, ماهی گیر, Classic, لوک مک گرگور, لو هارپر, پرنسس آنا, Savezva, پیرمرد, باربوسا, پهلوان جواد
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2180 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #52
RE: شخصیت های دوست داشتنی

در بسیاری از فیلمها شخصیت های جالبی حضور دارند که در کنار قهرمان اصلی فیلم نقش کلیدی را ایفا می کنند. این شخصیت ها در بعضی از این فیلم ها گاهی ماندگارتر از نقش اول می شوند و مدت ها در ذهن مخاطبان باقی می مانند.

کارلو کاروچی با بازی کلایو رویل در فیلم آوانتی ساخته بیلی وایلدر یکی از این نقش هاست. کارلوچی مدیر یک هتل ایتالیایی است که خود را آماده پذیرایی از ارمبروستر میلیونر امریکایی با بازی جک لمون می کند. پدر ارمبروستر که سال ها در این هتل اقامت داشته در اثر تصادف اتومبیل کشته شده است. اما موضوع اینجاست که وی در این تصادف تنها نبوده و همراه با معشوقه اش از دنیا رفته است. زمانی که ارمبروستر در قامت یک آمریکایی جدی و مقرراتی وارد خاک ایتالیا می شود خبر ندارد که همسفر او در حقیقت دختر همان کسی است که همراه با پدر وی در تصادف کشته شده است. در اینجا وظایف کارلوچی شروع می شود وی مانند یک آچار فرانسه اوضاع را کنترل می کند و با استفاده از اهرم های مختلف نه تنها تمام امور را لاپوشانی می کند بلکه باید همزمان تمام هماهنگی های لازم را جهت انتقال اجساد به امریکا فراهم کند. در این میان اتفاقات مختلفی مانند موانع موجود بر سر انتقال به سبب کاغذ بازی ها، ماجرای قتل و مسائل مختلفی در فضای طنز آمیز داستان رخ می دهد که باعث بروز مشکلات زیادی می شود . در اینجاست که نقش پر رنگ کارلوچی نمایان می شود و وی به طرز جالبی تمامی مسائل و مشکلات را حل می کند تا داستان به خوبی و خوشی به پایان برسد.

فیلم آوانتی لحنی انتقادی و طنز آمیز به زندگی راحت و فرهنگ مردم ایتالیا و مقایسه آن با نظم و مقررات موجود در جامعه آمریکا در آن زمان دارد. قرار گرفتن این دو فرهنگ در کنار هم تضادهای جالب و خنده داری را به وجود می آورد که در این میان کارلوچی به عنوان یک میزبان محترم و مبادی آداب با کنترل اوضاع تمامی جوانب را کنترل می کند. و اینگونه است در پایان فیلم به عنوان یک شخصیت ماندگار و دوست داشتنی در ذهن بیننده باقی می ماند.


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۷/۱۲/۲ عصر ۰۱:۲۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, مراد بیگ, سروان رنو, کاپیتان اسکای, بوچ کسیدی, شارینگهام, لو هارپر, کنتس پابرهنه, مارک واتنی, پیرمرد, زرد ابری, باربوسا, کلانتر چانس
کنتس پابرهنه آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 171
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۶/۵
اعتبار: 47


تشکرها : 3518
( 2849 تشکر در 120 ارسال )
شماره ارسال: #53
بدجنس دوست داشتنی

پرستون در سریال پزشک دهکده یکی از کاراکترهای محبوبم بوده و هست. او شاید شخصیتی سفید نبود اما واقعن دوست داشتنی بود. شیطنت خاصی داشت و شاید گاهی از نظر اهالی دهکده حیله گر جلوه می کرد اما هیچ گاه رفتارش با رذالت همراه نبود. او ته دلش دکتر مایک را دوست داشت و شاید برای همین از سالی متنفر بود. (هر چند در واقعیت دوستی صمیمانه و عمیقی بین بازیگران این دو کاراکتر شکل گرفت). همیشه دوست داشتم در مجادله هایی که میان او و سالی در میگیرد، پرستون برنده میدان شود که متاسفانه هیچ وقت اینطور نبود.

یکی از دلایلی که این شخصیت تا این اندازه محبوب شد، جذابیت  جیسون لیلیند ادامز بازیگر این نقش بود. او در فصل دوم سریال به عنوان بازیگر مهمان در نقش ژنرال کاستر ظاهر شد اما بعد تر در دو فصل پایانی به جمع بازیگران ثابت پیوست و نقش پرستون را ایفا کرد. پرستون ابتدا با عنوان بانکدار در دهکده ساکن شد و سپس هتلش را تاسیس کرد. ماجراهایی که پیرامون او رخ می داد از جذاب ترین قسمتهای سریال بود.


کمین بگیر جهانت را ، سپس شکارچیانت را
به تیرِ معجزه آهو کن
۱۳۹۹/۳/۱۲ صبح ۰۶:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : لوک مک گرگور, اسکارلت اُهارا, سروان رنو, مارک واتنی, پیرمرد, Kathy Day, Kurt Steiner, Classic, پرنسس آنا, پروفسور, مراد بیگ, Savezva, زرد ابری, باربوسا, پهلوان جواد, کلانتر چانس
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #54
RE: شخصیت های دوست داشتنی

تصور کنید که شما پلیس یک شهر بزرگ هستید. ماموریت مخفی تان با شکست مواجه شده و همکارتان نیز کشته شده است. از طرفی زندگی زناشویی تان نیز به مشکل برخورده است. مسلما با اینهمه مشکلات، ترک شهر و کاشانه خودتان و رفتن به منطقه ای دورافتاده و بدون امکانات آخرین چیزی است که می خواهید. اما این تصمیم سرجوخه اریک اولسن سریال شمال شصت است. او خودخواسته پا به منطقه ای می گذارد که مردمش او را نمی خواهند. منطقه ای متعلق به سرخپوستانی که روی دیدن سفید پوستان را ندارند. چه برسد به اینکه طرف مرد قانون نیز باشد و مجبور باشند از او دستور بگیرند! اما اریک اولسن با تمام اینها کنار می آید. او با رفتارش ثابت می کند که نیامده آرامش منطقه شان را به هم بزند. او به آنها می فهماند که او آنجاست تا امنیت را برایشان به ارمغان بیاورد. دیری نمی گذرد که او آنجا پذیرفته می شود و حتی جزئی از آنها می گردد. با این وجود آنجا سرنوشت خوبی برای یک سفید پوست وجود ندارد!

جرالد ویلیام بین به اختصار جری بین که آنزمان در چند سال حضورش در عرصه بازیگری تنها توانسته بود در نقش های بسیار کوچک ایفای نقش کند، مسئول ایفای این نقش بود. او همان زمان، نام هنری جان الیور را برای خود برگزید. مسلما ایفای نقش اصلی یک سریال موفق برای بازیگری که تجربه زیادی در این عرصه ندارد اتفاق بزرگی محسوب می شود. به نظر می رسد که داشتن صدای بم، همچنین جدیت و اعتماد به نفسی که در چهره اش موج می زد، برای نقش سرجوخه اریک اولسن مناسب قلمداد شدند و در نتیجه وی با کنار زدن سایر کاندیداهای این نقش از جمله رابرت باکستیل (که در فصلهای بعدی با ایفای نقش سرجوخه برایان فلچر به سریال پیوست) این نقش را به نام خود کرد. دوبلور این بازیگر منوچهر والی زاده بود که او نیز سعی کرده با کلفت کردن صدایش جدیت و اقتدار یک پلیس را به نمایش بگذارد.

او همان زمان با بازیگر نقش مقابلش در آن سریال یعنی تینا کیپر وارد رابطه‌ای عاشقانه شد اما دیری نپایید که اختلاف بین آن دو شدت گرفت و جان الیور به خاطر رفتار خشونت آمیزی که با تینا کیپر داشت بازداشت می شود. بعدها تینا کیپر رضایت می دهد، اما تهیه کنندگان دیگر او را از این سریال حذف کرده بودند. البته دلیل اخراج وی انکار می گردد و اینجاست که پس از دو فصل، نقش اریک اولسن کشته شده و متعاقباً تینا کیپر تبدیل به بازیگر اصلی سریال می گردد. سریال زیبا ماند، اما جای خالی اریک اولسن همیشه احساس می شد.

در هر حال متاسفانه جان الیور این بازیگر نسبتا جوان آن سالها که از تیپ و چهره مناسبی نیز برخوردار بود نتوانست در عرصه بازیگری موفقیتی به دست آورد و پس از ایفای چند نقش بسیار کوتاه, با بازیگری تلویزیون و سینما وداع کرد.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۹/۴/۱۶ صبح ۰۸:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پروفسور, مارک واتنی, سروان رنو, Kathy Day, Classic, کنتس پابرهنه, اسکارلت اُهارا, پرنسس آنا, زرد ابری, باربوسا, پهلوان جواد, کلانتر چانس
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2180 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #55
RE: شخصیت های دوست داشتنی

در میان بسیاری از شخصیت های محبوب و دوست داشتنی و خاصی که در فیلم های مختلف بر پرده جادویی سینما نقش بسته اند، برخی از کاراکترهای انیمیشن هم بوده اند که با توجه به قصه و داستانی که برایشان نوشته شده، به عنوان یک شخصیت محبوب و دوست داشتنی در ذهن بینندگان ماندگار شده اند. برای من یکی از آن شخصیت های محبوب و البته بسیار خاص و دوست داشتنی فیلی به نام بینگ بانگ در انیمیشن استثنایی Inside Out می باشد.

زمانی که شادی به دنبال غم در ذهن درهم ریخته و در حال ویران شدن رایلی دختر قهرمان فیلم، در حال تلاش برای سر و سامان دادن به اوضاع است، ناگهان با فیلی به نام بینگ بانگ روبرو می شود که در خاطرات کودکی رایلی به عنوان یک قهرمان خیالی سالها همراه و همدمش بوده است. بینگ بانگ سرگردان که حالا در ذهن رایلی کاملا فراموش شده است، در راه رساندن شادی و غم به مرکز فرماندهی نقش یک قهرمان را ایفا می کند و با شناختی که از محیط اطراف دارد کمک می کند تا راه را برای آنها هموار کند. اما قشنگ ترین لحظه فیلم زمانی رخ می دهد که شادی و بینگ بانگ در پی یک حادثه در دره خاطرات فراموش شده سقوط می کنند، درجایی که تمام خاطرات کودکی رفته رفته خاموش شده و پودر می شوند. در حالی که هیچ امیدی برای خارج شدن از این دره وجود ندارد، بینگ بانگ به شادی کمک میکند تا با خواندن یک شعر خیالی و سوار بر یک ارابه ذهنی که در زمان کودکی در خیال رایلی بوده است، به سمت ماه پرواز کنند.

ولی وزن هردو برای ارابه زیاد است و اینجاست که بینگ بانگ پس از چدبار تلاش ناموفق با از خودگذشتگی از ارابه بیرون می پرد تا شادی بتواند به بالای پرتگاه برسد.  شادی با ناراحتی نظاره گر این فداکاری است و اینجاست که بینگ بانگ که در حال پودر شدن است به او می گوید: رایلی را نجات بده و از طرف من ببرش به ماه.... بینگ بانگ در ذهن رایلی برای همیشه محو می شود، درست مثل خیلی از بازی ها و خاطرات کودکی همه ما که به طور کامل از ذهنمان پاک شده اند...


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۴۰۰/۱۱/۱۵ عصر ۰۹:۵۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : باربوسا, Emiliano, Classic, مراد بیگ, کنتس پابرهنه, سروان رنو, رابرت, مارک واتنی, شارینگهام, Kathy Day, کلانتر چانس
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #56
RE: شخصیت های دوست داشتنی

بدترین موقعیت ها آنهایی هستند که خودتان را برایشان آماده نکرده اید چرا که انتظارشان را نداشته اید. اینجاست که استیصال و نگرانی و سردرگمی به سراغتان می آید. مخصوصا اگر عزیزی را از دست رفته ببینید و ناچارید برای بازگرداندن دوباره اش دست به کارهایی بزنید که تا به امروز تجربه اش را نداشته اید. باید عجله کنید آنهم در حالی که می دانید عجله همراه با پریشانی معمولا سودی ندارد.

جف تیلور فیلم Breakdown به خوبی توصیفات بالا را درک می کند. او که همراه همسرش به سمت سن دیه گو در حرکت است، با موقعیت وحشتناکی رو به رو می شود که تا قبل از آن برایش برنامه ریزی نکرده بود. وی در کمال تعجب متوجه می شود که ماشینش به شکل اسرارآمیزی در وسط جاده از کار می افتد. اعتماد کردنش به یک کامیون دار و سپردن همسرش به او نقطه شروعی برای اتفاقات اسرارآمیز و غیر قابل کنترل بعدی است. مردی که همسرش را از دست یافته می یابد خود را در وسط یک مشت انسان می بیند که تا ساعتی قبل آنها را نمی شناخته است. انسان‌هایی از جمله خود کامیون دار که ادعا می کنند همسرش را هیچگاه ندیده اند و پلیس هایی که انگار چندان ناپدید شدن آن خانم را جدی نمی گیرند. به راستی کدام یک از این افراد در گفته ها و عملکردهایشان صداقت می ورزند؟

کرت راسل در یکی از گیراترین نقش آفرینی های عمرش، استیصال و سردرگمی را در بهترین حالت ممکن ارائه می دهد. او در قالب کاراکتری فرو رفته که استیصالش قابل درک اما مهلک است. چرا که در موقعیتی که او قرار گرفته جایی برای معطلی وجود ندارد. درماندگی ای که منجر به تلاش مضاعف می شود مصداق شخصیت جف تیلور است. فیلمی با کاراکتری جذاب و دوست داشتنی همراه با فیلمنامه پرکشش و کارگردانی تنش زا برای تبدیل شدن به یکی از جذاب ترین تریلرهای دنیا چیزی کم ندارد مگر صدای دلنشین خسرو خسروشاهی که آنهم در نسخه ایرانی اش میسر گشته است!


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۴۰۰/۱۱/۳۰ صبح ۰۷:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رابرت, باربوسا, مارک واتنی, مراد بیگ, Emiliano, پهلوان جواد, Kathy Day, مورفیوس, آلبرت کمپیون, کنتس پابرهنه, Classic, کلانتر چانس
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #57
RE: شخصیت های دوست داشتنی

شاید شما با انسان‌هایی برخورد کرده باشید که بسیار مودب و بافرهنگ جلوه‌ می کنند ولی وقتی درست بشناسیدشان متوجه می شوید که آنها محترم و بافرهنگ هستند اما تا یک زمان مشخص. کدام زمان مشخص؟ همان زمانی که از واژه نه استفاده می کنید و به عبارتی درخواست آنها را رد می کنید. اینجاست که آن رفتار مودبانه و محترم وجهه آتشین به خود میگیرد. به عبارتی این افراد می خواهند این را به شما بفهمانند که ما خوب بودیم اما شما نخواستید!

قطعا در دنیای واقعی کسی دوست ندارد با این چنین افرادی مواجه گردد ولی وقتی درباره هنر صحبت می کنیم موضوع کاملا متفاوت خواهد بود. معمولاً در هنگام تماشای یک اثر چشمان‌ بیننده به سمت کاراکتری حرکت می کنند که در سکانس مورد نظر، چالشی می آفریند و به عبارتی دیگر آرامش محیط و افراد حاضر را بر هم می‌زند.

حمید تمجیدی کارگردان سریال مرد ترس برای خلق فصل دوم سریالش بازی با مرگ به سراغ چنین شخصیتی رفت. کاراکتری به نام آزاد یک جنایتکار ایرانی که در آمریکا زندگی می کند و برای انجام یک ماموریت مخفیانه در ایران، به ترکیه دعوت می شود. آزاد نام مستعار اوست اگرچه خودش معتقد است از زمانی که به جمع آدم کشان پیوست و این نام را بر وی نهادند او تمام آرامش و آزادی اش را از دست داده است. او مردی خونسرد و بسیار مودب است. آداب معاشرت را به خوبی می شناسد. از دیگران تشکر و یا عذرخواهی می کند! و این در حالی است که انتظار دارد همه در راستای خواسته ها و اهداف او عمل کنند! طراحی و اجرای چنین کارکتری باید آنقدر دقیق صورت بگیرد که تفاوت رفتاری وی متناقض جلوه نکند.

در قسمت های ابتدایی سریال در ترکیه مأموریت کشتن چند نفر و فراری دادن یک نفر دیگر از زندان در کشور ایران را به او محول می کنند و او سعی می کند شرایط را بسنجد.‌ در همان حین دکتر مهران به تمسخر به او می گوید که نکند از رفتن به ایران می ترسد و اینجاست که آزاد بدون انکار حقیقت با عصبانیت و با صداقتی کامل جواب او را اینگونه زیبا می دهد:«بله می ترسم. اگه نمی ترسی بیا با هم بریم!» و اینجاست که متوجه می شویم ما با کسی طرف هستیم که از رک گویی هراسی ندارد و به سادگی می تواند تبدیل به انسانی بشود که تا چند لحظه پیش حضور نداشت.

بر خلاف اکثر کاراکترهای سریال که بیشتر به دلیل کشدار بودن اثر، هر کدام حاشیه های زندگی خودشان را داشتند، آزاد تقریباً بی حاشیه و البته به شکلی زیرکانه ماموریت مخوف خود را دنبال می کرد. می توان گفت که سریال بازی با مرگ بدون او معنایی نداشت. البته خود سریال نقاط ضعف قابل توجهی داشت و کاراکتر آزاد نیز( مخصوصاً با پایان بندی ضعیف) از نقاط ضعف در امان نمانده بود اما با این وجود دو وجهه بودن خلق و خوی این کاراکتر غافلگیر کننده آنقدر جذاب در آمده بود که نقش قابل توجهی در تماشایی کردن سریال داشت‌‌‌‌‌. ‌

این بی انصافی است که از این کاراکتر حرف بزنیم اما نامی از صالح کرمزی بازیگر اهل ترکیه و دوبلور برجسته اش خسرو خسروشاهی سخنی بر زبان نیاوریم. چرا که بدون این دو هنرمند، ما هرگز آزاد را با چنین شمایل جذابی که امروز می شناسیم، نمی شناختیم.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۴۰۱/۳/۸ صبح ۱۰:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رابرت, ماهی گیر, مراد بیگ, سروان رنو, مارک واتنی, کنتس پابرهنه, مورفیوس, باربوسا, آرلینگتون, کلانتر چانس, Classic
پهلوان جواد آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 687
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۴/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 964
( 4420 تشکر در 677 ارسال )
شماره ارسال: #58
RE: شخصیت های دوست داشتنی

شخصیت OSCAR در فیلم سینمایی 1994 LION KING

 

شخصیت اسکار در انیمیشن شیر شاه یکی از شخصیتهای  منفی هست که من واقعا از ته قلب دوستش دارم . این شخصیت اگر چه در برابر نقش برادر بزرگترش موفاسا کاراکتر شر یا منفی هست اما در عین بیرحمی و مکار بودنش دارای شخصیت طنز دوست داشتنی هست مخصوصا وقتی در بین هوادارانش که کفتارها هستن سخنرانی میکنه. نویسنده با در نظر گرفتن  رنگ سیاه برای یال اسکار او رو به نمادی از سیاه قلبی و بیرحمی تبدیل کرده که با دست خودش و همکاری کفتارها با ترساندن گاوهای وحشی باعث فرار سیمبا و کشتن برادرش موفاسا میشه تا خودش سلطان بشه ولی در نهایت چندسال بعد سیمبا کاراکتر نقش اول با ورود به قبرستان فیلها که محل زندگی کفتارهاست با صحنه حمله اسکار به مادرش رو برو میشه و در یک مبارزه اسکار رو شکست میده. اما در این شخصیت بیرحم یه حالت طنز و موذیگری هست که بیننده رو ناخواسته به این کاراکتر هر چند منفی علاقه مند میکنه.

کلیپی از بیرحمی اسکار:

https://imgurl.ir/uploads/u683512_oscar2.mkv

 کلیپی از رفتار طنز اسکار:

https://imgurl.ir/uploads/u46736_oscar1.mkv


یکی از مهمترین عوامل موثر در محبوبیت شخصیت اسکار دوبله خارق العاده آقای JEREMY IRONES هست که به نظر من ایشون در دوبله توانمندتر از سینما هستن



زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
۱۴۰۱/۴/۲۷ صبح ۱۰:۴۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, باربوسا, مارک واتنی, لوک مک گرگور, کلانتر چانس, Classic
کلانتر چانس آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 48
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۱/۴/۱
اعتبار: 10


تشکرها : 593
( 446 تشکر در 47 ارسال )
شماره ارسال: #59
RE: شخصیت های دوست داشتنی

یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های سینمایی برای من اولیویا دی هاویلند به نقش ملانی همیلتون در فیلم برباد رفته هستش، انسانی نجیب و دلسوز و با افق دیدی فراتر از اسکارلت اوهارا، آن قدر نجیب و پاک که حتی شخصیتی مثل رت باتلر که دائم پی سر به سر گذاشتن کارکترهای زن در این فیلم هستش از صمیم قلب به  ملانی احترام می ذاره. 


به دوستانت نزدیک باش!به دشمنانت نزدیک تر!
۱۴۰۱/۴/۲۸ صبح ۰۸:۵۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, کاپیتان اسکای, سروان رنو, Classic, مورچه سیاه, کنتس پابرهنه
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11432
( 18966 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #60
الیویا دهاویلند - Olivia de havilland

جالبه !

اولین تجربه آشنایی من با الیویا دهاویلند در فیلم برباد رفته بود . اونجا چندان ازش خوشم نیومد!

شاید پررنگ بودن شخصیت اسکارلت اُهارا و رت باتلر در فیلمنامه باعث می شد که ملانی در سایه قرار بگیره و علاوه بر اون , نوع لباس و گریم الیویا در فیلم طوری هست که بر خلاف جذابیت اسکارلت , ملانی جذابیت خاصی نداره و بیشتر یک زن خانه دار مهربان را تداعی می کنه.

اما بعدها که فیلم های دیگری ازش دیدم متوجه شدم که چه بازیگر توانا و زیبایی است .

با یک فیلم واقعا نمی توان درباره بازیگرها قضاوت کرد.

الیویا دهاویلند


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۱/۴/۲۸ عصر ۱۰:۱۸
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : باربوسا, کلانتر چانس, مارک واتنی, Classic, پهلوان جواد, کنتس پابرهنه
ارسال پاسخ