[-]
جعبه پيام
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 13 رای - 4.08 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,256
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11460
( 18986 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #39
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

امروز ظهر دلم تنگ شده بود دست کردم از کمد ، حلقه های دی وی دی  ارتش سری رو بیرون آوردم و اتفاقی یکی رو گذاشتم روی دستگاه. فکر کنم حلقه چهاردهم بود و از نسخه دو زبانه.

همون قسمتی بود که آلمانی ها در حال عقب نشینی از بروکسل هستن و همه شهر منتظر ورود متفقین هستن. از اینکه کسلر اینقدر سعی می کرد که اوضاع رو کنترل کنه اما به علت کمبود نیرو نمی تونست ، حسابی دمق شدم . مخصوصا که مرکز پرتاب موشک V-2 آلمان رو افراد برادلی منفجر کردن و حسابی حالم گرفته شد. اما کمی بعد که  برادلی ، در خیابان به طرز احمقانه ای کشته شد کمی حالم بهتر شد ! مردک خیلی ادعاش می شد. در این قسمت آلبر در زندان بود و مونیک و ناتالی (س)  در حال اداره کافه کاندید بودن . البته در کنار همه اینها سرگرد راینهارت ( محبوب قلب ها ) در حال تکمیل پازل های اطلاعاتی اش در مورد مرکز خط نجات بلژیک بود و حسابی به کافه کاندید مشکوک شده بود. چقدر خوش لباس هستن این آلمانی ها و ایضا ملت بلژیک .


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۱۱:۵۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, دشمن مردم, رزا, سم اسپید, Classic, Kassandra, KESSLER, ژان والژان, زرد ابری, ولگرد کوچک, dered, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۱۱:۵۷
پیانوی مکس - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۰/۳۰, عصر ۰۱:۲۷