[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 3.2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سانست بلوار ( بیلی وایلدر )
نویسنده پیام
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6837
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر )

درباره فیلم

"بلوار سانست" در سال 1950 توسط "بیلی وایدلر" ساخته شده است. این اثر جز 100 اثر تاریخ سینما به حساب میرود. کارگردان این فیلم در سال 2002 چشم از جهان فرو بست و در کارنامه اش 27 اثر داشت. او همچنین نویسنده 75 فیلم نیز بود. این فیلم به لحاظ مضمون و موضوع در زمان خودش بسیار بدیع بوده است و توانسته برنده 3 جایزه اسکار و نامزد 13 اسکار دیگر شود.

نمایی از داستان

"بلوار سانست" به داستان زندگی یک هنرپیشه زن قدیمی میپردازد که اکنون پیر شده است و دیگر از روزهای طلایی چیزی برایش باقی نمانده است. زندگی این زن با ورود یک فیلمنامه نویس جوان دستخوش تغییراتی بسیار میگردد و در نهایت سرنوشتی دیگر را برای او رقم میزند.

نقدی کوتاه

"بلوار سانست" حکایت بی رحمی سینما به دوستدارن خود است. سینما به گواه تمامی آنانی که سهمی در آن دارند با هنرهای دیگر تفاوتهایی بسیار دارد. از این رو که  سینما فرا تر از هنر ، یک صنعت است و صنعتی است که همه جور آدمی با هر نوع سلیقه را در بازار مصرف خود در نظر گرفته است. سینما سوای هنر و صنعت یک تفریح بسیار متداول نیز محسوب میگردد. با این مشخصات کسانی که در سینما حضور دارند همواره در معرض چندین عامل قرار خواهند گرفت که چه بسا همان عوامل اصلا موجب شده که انها به سمت سینما بروند. عواملی چون شهرت و ثروت. در سینما یا شما مشهور و ثروتمند  هستید و یا اینکه به دنبال این هستید که مشهور و ثروتمند شوید. این دو جریان آنقدر قوی هستند که گویی اصلا جریان دیگری وجود ندارد و یا نمیتواند داشته باشد. فکر میکنم با من هم عقیده باشید که فردی که به شهرت و ثروت رسید معمولا هر کاری میکند که انرا حفظ کند. چون تصور میکند که بدون اینها دیگر قادر به زندگی نیست.

در سینما هر از چند گاهی یک  عده ای مشهور میشوند و بعد از مدتی هم از شهرت ساقط میشوند و هر کدام از این فراز و فرود ها واقعا خود حکایتی است عجیب.

"نورما دزموند" در فیلم حکم یکی از همین افراد را دارد. او یک بازیگر مطرح در دوران فیلمهای صامت بوده. چهره بسیار زیبایش و حرکات بدنی اش او را تبدیل به یک فوق ستاره در سینما کرده بوده است. اما وقتی فیلمهای با صدا بوجود آمدند دوران او سپری میشود و ستارگان دیگری ظهور میکنند. تاثیر عامل شهرت در شخصیت "نورما"به حدی است که او هرگز دوران گذشته را فراموش نمیکند و همواره در آن دوران زندگی میکند و در این قضیه شخصیتی به نام "مکس" نیز به او کاملا کمک میکند.

اما "جو" از دسته دوم است او فردی است که تمایل زیادی به ثروتمند شدن و همینطور شهرت دارد. همین تمایل سبب میشود که پیشنهاد ابتدایی "نورما" را بپذیرد و برای او کار کند. گو اینکه "جو" از ابتدا هم می توانسته حدس بزند ممکن است چه تبعاتی برای او بوجود بیاید. مخصوصا وقتی او به دروغ از فیلمنامه "نورما" تمجید میکند. به هر سینما و تبعات آن به هیچ کدام از این دو کمک نمیکند و هر دو را از هستی ساقط میکند. در انتها به نظر من "بلوار سانست" با چنین دستمایه ای میتوانست نامی دیگر داشته باشد. از این رو که فیلم بیشتر در حال بیان کردن واقعیاتی کلی در عالم سینما است تا اینکه به یک داستان و ماجرای بین دو نفر از اهالی سینما نظر داشته باشد.

 

شرح ماجرا

فردی در یک خانه به قتل رسیده است. جسد او در آب افتاده و قتل در خانه یک هنر پیشه فیلمهای صامت اتفاق افتاده است.

 

(فیلم به عقب میرود به شش ماه قبل)

اوضاع مالی و زندگی "جو گیلیس" خراب است. او یک فیلم نامه نویس است که مدتها است کسی به کارهایش اهمیتی نمیدهد. بدهکاری او به حدی میرسد که در حال از دست دادن ماشینش است. او به هر دری میزند. به سراغ تهیه کننده ای در استودیو "پارامونت" میرود همینطور به سراغ کارگزار خود اما همه و همه دست رد به سینه او میزنند و 300 دلار به او قرض نمی دهند. "جو" به ذهنش میرسد که ماشین خود را در جایی پنهان کند. به این منظور در مسیر به سمت "بلوار سانست" میرود و ماشینش را در یک خانه قدیمی ولی بسیار بزرگ پنهان میکند. آن خانه به نظر کاملا متروکه میرسد. زنی از درون خانه "جو" را صدا میکند. او "جو" را با کسی که قرار بوده برای شانپانزه مرده اش تابوت بیاورد، اشتباه میکند. "جو" متوجه میشود که این زن "نورما دزموند"، بازیگر قدیمی فیلمهای صامت است. "نورما" یک خدمتکار هم به نام "مکس" دارد و دیگر کسی در آن خانه اشرافی قدیمی بزرگ زندگی نمیکند. "نورما" زنی میانسال و بسیار مغرور است او که پس از بوجود آمدن فیلمهای صدا دار زندگی حرفه ای اش را از دست داده به شدت منزوی شده است. اما این زن فوق العاده ثروتمند است.

 

 

"نورما" متوجه میشود که "جو" نویسنده است به او پیشنهاد میدهد که فیلمنامه ای را که نوشته بخواند و نظرش را بدهد. "جو" نیز که به دنبال کار میگردد از این فرصتی که برایش پیش آمده استقبال میکند و در ازای پول خوبی استخدام میشود و قرار میشود که در یکی از اتاقهای همان خانه بماند و به کار اصلاح فیلمنامه "نورما" بپردازد. وسایل شخصی "جو" توسط "مکس" به خانه "نورما" آورده میشود. "جو" احساس عجیبی دارد از یک طرف او توانسته شغل و پول خوبی بدست بیاورد اما از طرفی آن خانه و ساکنانش همچون اشباه میمانند. "جو" به اصلاح فیلم نامه "نورما" مشغول میشود. آن فیلم نامه بدرد نمیخورد اما "جو" برای اینکه بتواند کار را بدست بیاورد به "نورما" دروغ گفته است که فیلم نامه خوب است. "نورما" به شدت از خود راضی است و بیشتر مواقع مشغول دیدن فیلمها سابق خود است. او گاهی هم با بعضی از دوستانش ورق بازی میکند. "نورما" آرام آرام به "جو" علاقمند میشود اما "جو" به او علاقه ای ندارد و او بدنبال پول است. او همچنین ماشینش را از دست میدهد یعنی همان چیزی که به خاطرش به آن خانه رفته است. "جو" همچنین متوجه میشود که "نورما" دچار مشکلات روحی شدید است و چند بار خود کشی کرده است... و .....

 

نوشته: امیر داغکار    از سایت : زیر نویس دات کام


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۸/۱۱/۲۸ صبح ۱۲:۲۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, بانو, موسيو وردو, الیشا, Gurneunmano, Papillon, Salajolaree, جو گیلیس, خانم لمپرت, آدری لاووا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۱۱, عصر ۱۱:۴۳
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - MunChy - ۱۳۸۸/۱۱/۱۱, عصر ۰۴:۳۰
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - MunChy - ۱۳۸۸/۱۱/۱۲, صبح ۱۱:۴۱
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۱۳, صبح ۰۱:۰۹
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - واترلو - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵, عصر ۰۵:۲۷
سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - بانو - ۱۳۸۸/۱۱/۱۶, عصر ۰۸:۲۶
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۵, صبح ۰۱:۳۲
RE: سانست بلوار ( بیلی وایلدر ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۸ صبح ۱۲:۲۹