[-]
جعبه پيام
» <آدمیرال گلوبال> ممنون از مارک واتنی بابت کارتون های اخیر...
» <مارک واتنی> رابرت عزیز ارادتمندم
» <رابرت> تشکر از اظهار محبت شارینگهام عزیز و سپاس از مارک واتنی به خاطر مجموعه "پروفسور بالتازار"
» <رابرت> آلبرت کمپیون عزیز، متأسفانه مشکل عدم رعایت پاکیزگی و حقوق شهروندی در مناطق شمالی کشور به خاطر حضور بعضی گردشگران بی‌فرهنگ، مضاعف می‌شود!
» <شارینگهام> برگی زرین در کارنامه ی رابرت عزیز
» <مارک واتنی> کارتون به یاد ماندنی "پروفسور بالتازار" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45508
» <آلبرت کمپیون> جناب رابرت، مطلب "نوروز خود را چگونه گذراندم؟" خیلی حق بود. شما تنها نیستید برادر، ما هم تقریباً همین مشکلات رو داریم.
» <رابرت> به یاد مرحوم قاسم افشار در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45504
» <شارینگهام> مستند «سرانجام رعفت» هم اکنون از شبکه ی مستند
» <رابرت> نوروز خود را چگونه گذراندم؟ در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45489
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نمایشنامه های بزرگ جهان
نویسنده پیام
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8502 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: نمایشنامه های بزرگ جهان

هِدا گابلر

هِدا گابلر یکی از آثار بزرگ شاعر و نمایش نامه نویس بزرگ نروژی هنریک ایبسن است، یک درام کلاسیک باشکوه به سبک رئالیسم قرن نوزده. اساتید فن تئاتر، هدا شخصیت اصلی نمایش نامه را به دلیل قدرت و پیچیدگی شخصیت ذاتیش و انرژی دوگانه جذبه ای-تخریبی به هاملت مونث تشبیه کرده اند و از سوی برخی منتقدان تئاتر از جمله مایکل بیلینگتون به عنوان یکی از بزرگترین نقشهای دراماتیک تئاتری در کل اعصار یاد می شود.

این اثر درخشان بارها و به زبانهای مختلف در صحنه تئاتر به نمایش در آمده است که از جمله می توان به نمایش تلوزیونی کار بی-بی-سی با بازی اینگرید برگمن در سال 1963 اشاره نمود که آن را یکی از بهترین فیلمهای تلوزیونی کلاسیک دنیا بر می شمارند.

شخصیت های نمایش نامه:

  • جورج تِسمان (Jørgen Tesman)

  • هدا گابلر (Hedda Gabler)

  • تئا الوستد (Thea Elvsted)

  • قاضی براک (Brack)

  • ایلرت لوبُرگ (Ejlert Løvborg)

  • برتا (Berte)

هدا فرزند نازپرورده ژنرال گابلر، دختری جوان، دمدمی و هوسباز است و اینک که در حال پشت سر گذاشتن بهار جوانی است از فرط دلزدگی به ازدواج با دکتر تسمان نویسنده تن می دهد چرا که تسمان به هدا وعده می دهد او را به خواسته هایش برساند. اما بعد ازدواج هدا درمی یابد تسمان فردی محتاط و کسل کننده بوده و از اطرافیان بخصوص عمه هایش و باز به ویژه عمه جولیان خط می گیرد.

تسمان به زعم خود با دادن ویلایی مجلل و عهد ازدواج حجت را بر همسرش تمام کرده است. پس برای رسیدن به هدفش -مقام استادی دانشگاه در سایه تحقیق و نگارش مداوم ، زوم می کند. اما بی توجهی های تسمان و اهتمام او به مطالعه و نگارش حتی در ماه عسل! هدا را اصلا خشنود و راضی نمی کند و در حالیکه جامعه او را یک زن متاهل خوشبخت و راضی می انگارد، برای فرار از تنهایی و روزمرگی، متفکرانه تصمیم می گیرد فرد سومی را وارد زندگیش کند.

لوبرگ نویسنده جوان الکلی و عیاشی است که سابقا معشوقه هدا بوده و اینک به لطف و الهام از اندیشه های همکلاس سابق هدا -تئا الوستد ( که همسر خود را بخاطر لوبرگ ترک کرده)، متحول شده و نوشته هایش آنچنان درخشان شده که حالا در گرفتن کرسی استادی رقیب سرسختی برای تسمان قلمداد می شود. هدا مصمم می گردد لوبرگ را مجددا از اوج شهرت به حضیض ذلت کشاند، تا هم سدی برای تسمان نباشد و از آن مهمتر در تصورات هدا، لوبرگ با انتخاب تئا به او خیانت کرده و باز از آن مهمتر هدا به تئا و تاثیر مثبت او روی لوبرگ حسادت می کند. پس با وسوسه های شیطانی لوبرگ را به مستی و میخوارگی باز می کشاند، نوشته هایش را ربوده و می سوزاند و اسلحه خود را به لوبرگ می دهد. لوبرگ که می پندارد نوشته های باارزشش را گم کرده یا ربوده اند به تحریک و تلقین هدا مصمم می شود بهترین کار یا زیباترین عمل را انجام دهد...او که دوباره در ورطه انحطاط افتاده خودکشی را تنها راه رهایی از معضل می داند...

از طرفی تسمان و تئا با استفاده از همان دست نوشته های نیم سوخته لوبرگ و تکمیل آنها، قصد دارند کتاب او را تکمیل و منتشر کنند.

در آخرین پرده نمایش، قاضی براک هفت تیر هدا را در کنار جنازه لوبرگ یافته و هدا را تهدید می کند اگر تن به رابطه با او ندهد متهمش می نماید. هدا که آینده و آزادیش را تباه و اسیر قاضی می بیند با همان هفت تیر خودکشی می کند.

آنچه ایبسن در این نمایش نامه می آورد تنها یک پروپاگوندای فمینیستی نیست بلکه نگرشی بر تحولات جامعه ای است که زنی چون هدا دیگر در آن جایگاهی ندارد و پرده آخر زیر بار سنگین نگاه تماشاچیان با تکانه ی این مرثیه ی تکرارشونده فرو می افتد...


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۵/۵/۱۵ صبح ۰۷:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آمادئوس, اسکارلت اُهارا, مراد بیگ, نیومن, سروان رنو, Classic, ویگو مورتنسن, اسکورپان شیردل, BATMAN, بانو الیزا, جیمز باند, زرد ابری
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
نمایشنامه های بزرگ جهان - آمادئوس - ۱۳۹۴/۱۲/۲, عصر ۱۰:۵۷