[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> سریال Slasher فصل اولو دیدم و خوشم اومد ، خونریزی الکی نداره ، ببشتر جنایی و معماییه https://s8.uupload.ir/files/slasher_d89c.jpg
» <BATMANhttps://rooziato.com/1402490975/10-best-...-tv-shows/
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 13 رای - 4.08 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,257
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11469
( 19006 تشکر در 1593 ارسال )
شماره ارسال: #102
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

اتفاقا  موضوع علت جدایی مونیک از آلبر برای من هم مدت ها معما بود.

حتی هنوز هم به یقین منطقی نرسیده ام گرچه در عشق هیچ منطق کاملی وجود ندارد.

اما چیزی که بیشتر قانع کننده به نظر می رسد این است که مونیک بعد از پشت سر گذاشتن دو بحران پشت سر هم ( دستگیر شدن آلبر و شکنجه  توسط پارتیزان ها ) شوک روحی بزرگی دریافت کرد. در این زمان دریافت کمک  از جانب آن افسر متفقین , روزنه یک عشق و علاقه تازه را برای او باز کرد.

همچنین به نظر می رسد دوری طولانی مدت او از آلبر ( به دلیل زندان شدن آلبر ) تاثیر زیادی داشته ( هر چه از دیده رود از دل نیز برود ) .  اقدامات آخر آلبر در اظهار علاقه بیشتر به کافه و پول هم باعث تشدید احساس مونیک شد و شاید با پایان جنگ حس کرد که به یک هوای تازه نیاز دارد که خاطرات تلخ قدیمی را فراموش کند. آلبر هم با غرور و رفتار خشک اش نتوانست ( یا عمدا نخواست ) در ابتدای جدایی اقدام محکمی انجام دهد تا آن رابطه جدید بین مونیک و افسر متفقین شکل نگیرد. شاید اگر آن روز با دسته گل وارد آپارتمان شده بود , مونیک دوباره به آغوش اش باز می گشت.

اما آلبر عاشق تر از این حرف ها بود ... او اجازه داد مونیک راحت باشد و جایی باشد که دوست دارد.

آن سکانس پایانی دیدارشان که آلبر پاک پول را به مونیک تقدیم می کند دریایی حرف و پیام داشت.

:heart:


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۷/۶/۲۳ عصر ۰۳:۲۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کمیسر مولدوان, rahgozar_bineshan, زرد ابری, Classic, پرنسس آنا, مموله, مکس دی وینتر, جناب سرگرد, جیمز باند, لوک مک گرگور, کلانتر چانس
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
پیانوی مکس - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۰/۳۰, عصر ۰۱:۲۷
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش ) - سروان رنو - ۱۳۹۷/۶/۲۳ عصر ۰۳:۲۲