[-]
جعبه پيام
» <آدمیرال گلوبال> ممنون از مارک واتنی بابت کارتون های اخیر...
» <مارک واتنی> رابرت عزیز ارادتمندم
» <رابرت> تشکر از اظهار محبت شارینگهام عزیز و سپاس از مارک واتنی به خاطر مجموعه "پروفسور بالتازار"
» <رابرت> آلبرت کمپیون عزیز، متأسفانه مشکل عدم رعایت پاکیزگی و حقوق شهروندی در مناطق شمالی کشور به خاطر حضور بعضی گردشگران بی‌فرهنگ، مضاعف می‌شود!
» <شارینگهام> برگی زرین در کارنامه ی رابرت عزیز
» <مارک واتنی> کارتون به یاد ماندنی "پروفسور بالتازار" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45508
» <آلبرت کمپیون> جناب رابرت، مطلب "نوروز خود را چگونه گذراندم؟" خیلی حق بود. شما تنها نیستید برادر، ما هم تقریباً همین مشکلات رو داریم.
» <رابرت> به یاد مرحوم قاسم افشار در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45504
» <شارینگهام> مستند «سرانجام رعفت» هم اکنون از شبکه ی مستند
» <رابرت> نوروز خود را چگونه گذراندم؟ در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45489
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 117
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 26


تشکرها : 1322
( 1582 تشکر در 117 ارسال )
شماره ارسال: #65
آن مرد ده سال دیرتر آمد و زود رفت...

(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:  

در پست‌های قبل به عرض رساندم که:

در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامه‌سازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.

پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغل‌های متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونت‌های سیاسی، استان‌ها و سیما فعالیت کردم.

به طور خلاصه طی این سال‌ها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.

شورای طرح و برنامه اداره کل مهندسی و مدیریت پیام مرکز بودجه

شبکه سه سیما

نمایندگی پوشاک بچه­گانه غنچه در کرج

مرکز سیمای استان­ها

پخش سیمای البرز

مرکز سیمای استان­ها

اداره کل تأمین برنامه­های خارجی سیما

پخش شبکة جام جم

اداره کل تأمین برنامه­های خارجی سیما

اداره کل سیمای استان­ها

پخش اخبار سیما

واحد آموزش معاونت سیما

امروز هجدهمین سالگرد درگذشت جناب منوچهر نوذری است. هنرمند یگانه و بی‌بدیلِ کاشانی‌الاصل زاده قزوین که مانند بسیاری دیگر از بزرگان این مملکت، قدر ندید و ما مردمان سال‌ها از هنرش بی‌بهره ماندیم...

از بد روزگار، تنها برخورد نزدیک من با ایشان در یک مراسم عمومی بوده است؛ اما در آخرین روزهای زندگی‌اش من که تدوینگر بخش اخبار بامدادی شبکه یک سیما بودم، با تصاویری تلخ از او مواجه شدم. خبرنگار محترم به بیمارستان رفته و همان ساعات ابتدایی روز از جناب نوذری تصویر گرفته و به اصطلاح گزارش تهیه کرده بود. جناب نوذری دچار مشکلات حاد کلیوی و ریه شده و بیماری دیابت نیز بر وخامت حالش افزوده بود. خلاصه اینکه اصلاً خبرهای خوبی از روند درمان ایشان به گوش نمی‌رسید.

خبرنگار خندان که گویی قاره جدیدی را فتح کرده، سعی داشت تصاویرش را به عنوان سوژه داغ خبری در همان بخش بچپاند و حسابی سرگرم لابی با دبیران خبر تحریریه بود. سردبیرِ وقت اما؛ با یک موضع اخلاقی جلوی پخش این تصاویر را گرفت و لیچار بار خبرنگار مربوطه کرد. موضع آن سردبیر بسیار اخلاقی و عبرت آموز بود:

- مرد حسابی این بنده خدا تا همین پریروزها برای خودش کیا بیایی داشته؛ همیشه خوش‌تیپ و خندان جلوی مردم ظاهر می‌شده؛ حالا چه نیازه تصویرش توی ناخوشی رو نشون بدیم؟

آن سردبیر راست می‌گفت. مرحوم نوذری همیشه و همه جا خوش‌تیپ، خوش‌پوش، با کت و شلوار مرتب و رسمی، موهای شانه کرده و سبییل آن کادر شده ظاهر می‌شد و حالا در این تصاویر فقط درد و درد و درد در چهره‌اش هویدا بود.

***

نسل ما مرحوم نوذری را بیشتر با صبح جمعه با شما، مسابقه هفته، صندلی داغ و برنامه‌های طنز شبانه‌ای چون جدی نگیرید به خاطر می‌آورند. من اما اجراهای مشترک نمایشی او با علی رضا جاویدنیا را در پنج‌شنبه شب‌ها بسیار دوست می‌داشتم: برنامه راه شب؛ یکی به نقش آقا کمال و دیگری آقا جلال.

همین طور شنیدن صدای او در آغاز سریال هزار دستان به عنوان راوی "آنچه گذشت" برایم مسحور کننده بود و دیدن فیلم‌ها و سریال‌های قدیمی که او در آنها به جای شخصیت‌ها سخن گفته است، مفرح و پر خاطره... (از گویندگی به جای جک لمون و تیپ‌سازی در انیمیشن دانلد داک تا گویندگی به جای گربه آوازه خوان)

از ویژگی‌های کم‌نظیر مرحوم نوذری، اجراهای بدون تپق و لکنت او بود که اکنون در بین سایر گویندگان و مجریان، چنین تسلطی را به یاد نمی‌آورم.

به عقیده من مسابقه هفته اتفاقی بی‌نظیر در تلویزیون آن سال‌ها بود:

- اجرای فوق‌العاده مرحوم نوذری و سؤال از ۱۵ شرکت‌کننده که صرفاً به اطلاعات عمومی خود تکیه کرده و در صورت گفتن پاسخ صحیح، دیگری را به رقابت می‌طلبیدند.

- جمله معروف "از کی بپرسم؟" مرحوم نوذری در کنار حاضر جوابی‌ها و متلک‌های به جایش و البته بعضی وقت‌ها از کوره در رفتنش به خاطر خنگ‌بازی شرکت کننده‌ها و کل‌کل کردن او با آنهایی که قصد حاضر جوابی به او را داشتند!khhnddh

مرحوم نوذری و اجرای مسابقه هفته

ترکیب مسابقه هفته بسیار هوشمندانه طراحی و چیده شده بود:

- اجرای استادانه مرحوم نوذری

 - تیتراژ  و موسیقی جذاب

- طراحی صحنه و نور حرفه‌ای

- و مخصوصاً قسمت پایانی هر مسابقه که با حضور سه نفر برتر در مرحله نهایی و با نمایش سکانسی از فیلم‌های قدیمی و غالباً کلاسیک سینما و سؤال‌های مربوط به آن شروع شده و سرنوشت برنده را معلوم می‌کرد.

***

در برنامه رادیویی معروف آن سال‌ها، مرحوم نوذری نقش کلیدی و بسیار مهمی داشت. در واقع او یکی از ارکان و عوامل جذابیت صبح جمعه با شما بود و چه حیف که مخاطب ایرانی سال‌های سال از وجود او محروم شده بود! مرحوم نوذری مثل خیلی هنرمندان دیگر (اینجا) از سال ۵۷ به خاطر حرف و حدیث‌های بدخواهان و قوانین نانوشته، ممنوع‌الکار شده و امکان حضور در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی را نداشت.

مرحوم منوچهر نوذری در دهه‌های دورتر

او از همان دوره پهلوی مخالفین زیادی داشت و احتمالاً حسادت یکی از آنها کافی بود تا انگ ساواکی بودن، او را از عرصه فعالیت دور کند. اتهامی که باعث دوری ۱۰ ساله مرحوم نوذری از رادیو و تلویزیون تا سال ۱۳۶۷ شد.

***

ز حق توفیق خدمت خواستم، دل گفت پنهانی

چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی*

از سال ۱۳۶۷ به همت احمد شیشه‌گران و سعید توکل، زنده‌یاد منوچهر نوذری به صبح جمعه با شما آمد و حضور او باعث به اوج رسیدن برنامه و استقبال هنرمندان پر شمار دیگر از شرکت در این برنامه و همچنین شادی مضاعف شنونده‌ها شد. شاید برای نسل امروز، شوخی‌ها و آیتم‌های نمایشی آن دوران، جذابیت چندانی نداشته باشند؛ اما من معتقدم هر چیزی را باید در ظرف زمانی خاص خودش سنجید و در ظرف زمانی سال‌های پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، صبح جمعه با شما یکی از بهترین‌ها بود.

از راست: احمد شیشه‌گران، سعید توکل، منوچهر نوذری، ؟، علی‌رضا جاویدنیا

در اعتقادات اسلامی باقیات الصالحات را به عنوان اثر خدمت عام‌المنفعه‌ای می‌دانند که پس از مرگ متوفی، خیرش به همه می‌رسد و البته نمونه‌های آن را احداث مدرسه و بیمارستان و ... می‌دانند. اما من معتقدم علاوه بر اینها، باقی گذاشتن خاطره خوب از بزرگترین باقیات الصالحات است. اینکه وقتی صدا و تصویر کسی را ببینند، به خیر و نیکی از او یاد کرده و برایش طلب رحمت کنند.

پیش از این جناب Emiliano آیتم‌های پر شماری از صبح جمعه با شما را در اختیارمان گذاشته‌اند. شخصاً همه را روی حافظه فلش دانلود کرده و هنگام استفاده از اتومبیل گوش می‌کنم. نقش‌های تیپیکال مرحوم نوذری در این برنامه، پر شمار و غالباً جذاب هستند؛ اما یکی از قسمت‌هایی که مورد علاقه من بوده و نشان‌دهنده تسلط بی‌چون و چرای جناب نوذری می‌باشد، اجرای انواع مسابقات در کنار سرکار خانم پریچهر بهروان است.

+ برای نمونه یکی از این مسابقه‌ها را در اینجا بشنوید.

+ خواندن خاطرات کوتاه و کمتر بیان‌ شده درمورد مرحوم نوذری به قلم محمد باقر رضایی مفید و جذاب خواهد بود. (اینجا)

+ پنج سال پیش مراد بیگ عزیز، ویژه برنامه چهل تیکه درمورد مرحوم نوذری را در صفحه آپارات خود بارگذاری کرده‌اند که لینک آن در کافه اینجاست.

+ علاقمندان تیپ‌سازی مرحوم منوچهر نوذری می‌توانند، چند انیمیشن دانلد داک را که جناب دون دیه‌گو دلاوگا زحمت تهیه نسخه دیجیتال‌شان را کشیده‌اند، در اینجا ببینند.

+ و مطلبی که جناب شارینگهام به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت جناب نوذری تنظیم کرده‌اند.

***

به هر حال شیفت بامدادی من در آن روزهای میانی آذر ۱۳۸۴ به پایان رسید و به خانه رفتم؛ اما ظاهراً زور آن سردبیر اخلاق‌مدار به مسئولان رده بالاتر نرسیده و تصاویر پر درد و رنج جناب منوچهر نوذری در بخش‌های مختلف شامگاهی اخبار روی آنتن رفته بود. تصویر درد کشیدن مردی ۶۹ ساله که همیشه خوش‌پوش بود و بهترین توفیقش را نشاندن خنده بر لبان مردم می‌دانست. او چند روز بعد بدون آنکه دیگر لبخندی بزند، درگذشت. هنرمندی که به خاطر یک دهه گوشه‌نشینی اجباری، خوش‌قلبی، سادگی و اعتماد بی‌حد به دیگران، چهره‌اش بسیار شکسته‌تر از سن واقعی به نظر می‌آمد و حتی چند ماهی پشت میله‌های زندان رفت! هنرمند بی‌نظیری که پس از رفتنش، هیچ کس نتوانست جای خالی او را پر کند...

-------------------------------- 

* قسمتی از شعر "توفیق خدمت" سروده آقای علی ناظریان که مطلع شروع برنامه "صبح جمعه با شما" بود.


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۹/۱۶ صبح ۰۶:۳۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آلبرت کمپیون, سروان رنو, مارک واتنی, Dude, مموله, Classic, Emiliano, کوئیک, mr.anderson, اکتورز, دون دیه‌گو دلاوگا, rahgozar_bineshan, Helcules, مراد بیگ, کنتس پابرهنه, لوک مک گرگور, soheil, شارینگهام, جیمز باند
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۰/۶/۳۰, عصر ۱۰:۰۹
پیش شماره - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۳۱, عصر ۰۹:۳۵
خارج از نوبت - رابرت - ۱۴۰۰/۷/۱۸, عصر ۱۱:۳۲
آنا... - رابرت - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۵:۲۷
RE: آنا... - مموله - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۳۱, صبح ۰۱:۱۸
RE: خاطرات سودا زده من - Classic - ۱۴۰۲/۳/۱, صبح ۱۱:۰۵
RE: خاطرات سودا زده من - سناتور - ۱۴۰۲/۳/۴, عصر ۰۳:۲۳
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵, عصر ۱۰:۳۵