تالار   کافه کلاسیک
یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: سینما و تلویزیون ایران (/forumdisplay.php?fid=12)
+--- موضوع: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره (/showthread.php?tid=602)


یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰ عصر ۰۷:۲۱

مدتها بود در فکر آن بودم تا جستاری با این موضوع در این کافه آغاز شود تا به متن ترانه های فاخر که وجود آنها منطبق با موضوع فیلم و دیالوگهای فیلم بود پرداخته شود و توضیحات کافی و کامل در خصوص آن قید شود.

همانطور که دوستان میدانند فیلمهای بسیاری هستند که در آن خوانندگان مشهور آواز خوانده اند اما بهتر است اگر دوستان در این جستار پستی را ارسال کردند به فیلمهایی که به ترانه های فاخر مزین بودند اشاره و آنرا تجزیه و تحلیل نمایند.

امیدوارم تاپیک مورد علاقه دوستان واقع شود و در آن مشارکت کنند.

برای شروع سراغ فیلم تنگنا می روم. ساخته امیر نادری در سال 1352 و ترانه زیبایی از فریدون فروغی:

نام فیلم: تنگنا

خواننده : فریدون فروغی

آهنگساز: اسفندیار منفرد زاده

ترانه سرا: فرهاد شیبانی

مدت : 4 دقیقه

دلم از خیلی روزا با کسی نیست

تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست

شدم اون هرزه گیاهی که گلاش

پر پر دستای خار و خسی نیست

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریاد رسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست

بارون از ابرا سبک تر می پره

هر کسی سر به سوی خودش داره

مث لاک پشت تو خودم قایم شدم

دیگه هیچ کس دلمو نمی بره

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریاد رسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست

ماهی از پاشوره بیرون افتاده

شاپرکها پراشون زخمی شده

نکنه تو گله ی بره هامون

گذره گرگ بیابون افتاده

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریاد رسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست


فریدون فروغی و فرهاد مهراد دو خواننده اعتراضی عرصه موسیقی این مملکت بودند. این دو نه در قبل از انقلاب 57 و نه در بعد از انقلاب 57 هیچوقت به جایگاه واقعی خود نرسیدند و در هر دو نظام مورد بی مهری واقع شدند.

ترانه فیلم تنگنا با صدای فریدون فروغی از جمله ترانه هایی است که بر روی فیلم می نشیند و متن ترانه با موضوع فیلم هم خوانی کامل دارد. اسفندیار منفرد زاده ساخت موزیک فیلم و این ترانه را بعهده میگیرد.

 این ترانه همزمان با فلاش بکی که در فیلم نمایش داده میشود پخش میشود و مجددا سه بار دیگر  در فیلم از این ترانه استفاده میشود. متن ترانه تنگنا دقیقا داستان زندگی علی خوشدست با بازی سعید راد است. هر بیننده ای با دیدن سرگذشت علی خوشدست که از همه نارو میخورد و تنها کسی که بعنوان فریاد رس به یاریش می آید یک زن روسپی است یاد بند بند این شعر زیبا می افتد. علی خوشدست عاقبت تبدیل به هرزه گیاهی میگردد که دیگر هیچ امیدی به فریاد رس ندارد.

متن ترانه تنگنا نوشته فرهاد شیبانی میباشد. صدای با صلابت فریدون فروغی و فرهاد مهراد در دهه پنجاه روی هر فیلمی که قرار می گرفت فیلم را تحت سلطه خود در می آورد.

زنده یاد فریدون فروغی جمعه سیزدهم مهرماه 1380 در منزلش واقع در تهرانپارس درگذشت . او را در زادگاهش که علاقه وافری به آن داشت (قریه قرقرک در اشتهارد) از توابع کرج در کنار برکه ای در کنار کوهی به خاک سپردند. شهری که مدت زیادی زندان کچویی آن پذیرای او بود. زندانی که بین کرج و فردیس واقع شده است و اکنون تبدیل به یک مرکز بازآموزی و کار برای زندانیان شده است.

ویرایش: ضمن تشکر از حمید هامون عزیز بابت یادآوری ایشان دوستانی که تمایل به دانلود ترانه مذکور دارند جهت اطلاعات تکمیل تر می توانند به پست زیر که توسط دن ویتو کورلئونه نگاشته شده است مراجعه نمایند.

http://cafeclassic4.ir/thread-216-post-1...l#pid17310




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰ عصر ۰۸:۳۹

نام فیلم: خداحافظ رفیق

نام ترانه : جمعه

نام خواننده : فرهاد مهراد

آهنگساز: اسفندیار منفرد زاده

ترانه سرا : شهریار قنبری

مدت : 4 دقیقه و 33 ثانیه

سال ساخت : 1350

متن ترانه:

توی قاب خیس این پنجره ها

عکسی از جمعه ی غمگین میبینم

چه سیاهه به تنش رخت عزا

تو چشاش ابرای سنگین میبینم

داره از ابر سیاه خون میچکه

جمعه ها خون جای بارون میچکه

نفسم در نمیاد جمعه ها سر نمیاد

کاش میبستم چشامو این ازم بر نمیاد

داره از ابر سیاه خون میچکه

جمعه ها خون جای بارون میچکه

عمر جمعه به هزار سال میرسه

جمعه ها غم دیگه بیداد میکنه

آدم از دست خودش خسته میشه

با لبای بسته فریاد میکنه

داره از ابر سیاه خون میچکه

جمعه ها خون جای بارون میچکه

جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه

خنجر از پشت میزنه اون که همراه منه

داره از اب سیاه خون میچکه

جمعه ها خون جای بارون میچکه

مثلث جادویی فرهاد و اسفندیار منفرد زاده و شهیار قنبری در واقع پیش از ساخت ترانه جمعه شکل گرفته بود. اسفندیار منفرد زاده یکسال قبل از ساختن جمعه فرهاد مهراد را که 27 سال بیشتر نداشت در کافه کوچینی کشف میکند. جوانی که در آنموقع  بیشتر به خواندن شعرهای خارجی روی آورده بود. او گمشده خود را برا خواندن ترانه مرد تنها برای فیلم رضا موتوری یافته بود. حالا فرهاد با خواندن ترانه جمعه یک جاودانه دیگر را تقدیم مردم تشنه میکند.

شایعات زیادی در خصوص این ترانه و ربط آن به فضای سیاسی آنزمان رواج دارد. اما همه ما میدانیم که این ترانه هیچ ارتباطی با جنعه سیاه و 17 شهریور ندارد. زیرا اتفاقات 17 شهریور هفت سال پس از ساخته شدن این ترانه به وقوع پیوست. اما بعدها عوامل سازنده این ترانه بدشان نیامد که به نوعی به این ترانه رنگ و بوی سیاسی بدهند. بعدها خانم فائقه آتشین نیز این ترانه را بازخوانی کرد اما شنیدن این ترانه با صدای فرهاد یک چیز دیگریست.

شهریار قنبری در کتاب دریا در من در خصوص این ترانه اینچنین نوشته است:

«در یک عصر جمعه، ترانۀ جمعه را در خانۀ اسفندیار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیام. بلوار الیزابت دوم. ترانه را به امیر نادری و فیلم خداحافظ رفیق‌اش، دوستانه پیشکش کردیم. روی جلد صفحۀ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیاه از جوانی‌ی ما. پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیاه. گرسنه. پای این تصویر نوشتم: ـ نازنین، هدیه‌‌یی به تو که هر روزت، جمعه است. ترانۀ آمنه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد. می‌گفتند: جمعه بیش از آمنه گل کرده است! جمعه، پیروزی ترانۀ نوین بود.» «منفردزاده» در همدلی‌ای که با جریان سینمای متفاوت و معترض داشت و از بابت قولی که داده بود ملودی و ریتم آهنگ و ترانه را می‌سازد اما از آنجا که خود درگیر تعهدات دیگری است که باید به موقع آماده کند از «محمد اوشال» از آهنگ‌سازان خوب و مطرح آن سالها می‌خواهد اجرای این‌کار را تقبل کند و «امیر نادری» را نزد او می‌فرستند. «محمد اوشال»، در جواب به این درخواست همکار خود، قطعه‌ای می‌سازد که بیشتر با سازهای بادی اجرا می‌شود. روی همین ریتم و ملودی که فضا و ضرباهنگی نظامی دارد، «فرهاد» سرودۀ «شهیار قنبری» را می‌خواند. حاصل آن هر چه هست اما به دل «امیر نادری» خوش نمی‌نشیند. پس باز به خود «اسفندیار منفردزاده» باز می‌گردد و با این انتظار که خود او کار را تمام و قولی که داده را عمل کند. این رفت و آمدها با به پایان رسیدن صدا گذاری و دوبلۀ فیلم بیشتر و فشرده‌تر می‌شود. تا آخر شبی از روزی که دیگر خلق همه از این به تاخیر و تعویق افتادن‌ها تنگ شده و کار دارد به رنجیدگی خاطر و آزردگی دل می‌کشد، «منفردزاده» سر راه به رستورانی که «فرهاد» شب‌ها در آنجا می‌خواند می‌رود. ساعتی به انتظار تمام شدن نوبت خواندن فرهاد می‌نشیند و ساعت سه بامداد او را به همراه «شهبال شب‌پره» یکی از اعضای گروه «بلک‌کتز» که «فرهاد» خوانندۀ آن است برمی‌دارد و از «رستوران کوچینی» در حوالی «بلوار الیزابت» راه به راه می‌رانند تا برسند به «استودیو طنین» در خیابان «ثریا» کوچۀ «رامسر». آن‌موقع از شب، استودیو آزاد است. «محمد اوشال» برای کاری شخصی هنوز آنجاست؛ «ناصر غواص» از جوانان علاقه‌مندی که کاره‌ای نیستند ولی معمولا همان دور و برها هستند هم دم دست است. دیروقت است و چیزی به پگاه نمانده، قبل از اینکه «فرهاد» از پا در بیاید و به خواب بیفتد باید کار را تمام کرد. پس «شهبال شب‌پره» پشت درام می‌نشیند و «محمد اوشال» روی کلیدهای پیانو خم می‌شود و گیتار هم که دست خود «فرهاد» است. «اسفندیار منفردزاده» یک‌بار ملودی را با سوت می‌زند و زمزمه می‌کند. «شهرام غواص» را صدا می‌زنند که بیاید «سوت» را بزند. می‌آید. می‌زند و پشت‌بندش «فرهاد» می‌خواند. کل کار و اجرا در یک برداشت ـ بدون تکرار دوباره ـ ضبط و تمام می‌شود. ساعتی بعد که پگاه سر می‌زند، ترانۀ «جمعه» متولد شده است. «جمعه» با صدای «فرهاد»، بی‌هیچ چشم‌داشت مادی، و صرفا در جهت حمایت از «امیر نادری»، و فیلم «خداحافظ رفیق»، به او هدیه می‌شود. این ترانه کمی بعدتر با صدای «گوگوش» هم اجرا شد و به بازار آمد. ولی اجرای «جمعه» با صدای فرهاد که تلخ می‌خواند بیشتر مورد قبول افتاد و ماندگار شد. او با صدای خود، این ترانه را به یاد و خاطرۀ نسل و زمانۀ ما پیوند زد. هفت سال بعد از انتشار این ترانه، ‌بار دیگر جمعه‌ای دیگر در تاریخ مبارزات مردمی ایران، رخت عزا تن می‌کند و سیاه‌پوش می‌شود. جمعه‌ای که هفدهم شهریور ماه سال پنجاه و هفت است. هنوز روزی از وقوع این کشتار نگذشته که نسخۀ دوم ترانۀ «جمعه» در تنظیم و اجرایی تازه، با ریتمی نظامی و تمی کوبنده به بازار می‌آید. «اسفندیار منفردزاده»، در اجرای صدای چکش‌واری که در شروع نمونۀ بازخوانی شدۀ این ترانه می‌شنویم؛ از کوبش ضربه‌های بر هم دو پاره سنگ، و در ادامه از صدای «اسفندیار قره‌باغی»، خوانندۀ سرود مشهور «ای ایران»، برای بخش کورال و همسرایی بهره گرفته بود و «فرهاد» که این‌بار آن‌را با حس و حالی متفاوت از اجرای اول می‌خواند. این اجرای تازه با نام «جمعه برای جمعه»، در همدلی با واقعۀ جمعۀ سیاه ۱۷ شهریور منتشر شد و بعد از واقعۀ «سیاهکل» پیوندی همیشه با آن رویداد تاریخی نیز دارد.

حالا دیگه ترانه جمعه ار فیلم خداحافظ رفیق عبور کرده بود. اما بروبیکر همچنان این ترانه را بیاد ساخته های امیر نادری عزیز گوش میکند. هرچند فیلم خداحافظ رفیق در گیشه زیاد موفق نبود اما باید پذیرفت که کنجکاوی بسیاری از سینمارو ها برای شنیدن مجدد صدای فرهاد آنهم پس از موفقیت رضا موتوری در فروش فیلم بی تاثیر نبود.

ترانه جمعه متاسفانه مورد سوء استفاده قرار گرفت. این ترانه در واقع برای امیر نادری و خداحافظ رفیقش ساخته شد اما بعدها برای مقاصد دیگر جمعه مصادره گردید.

ویرایش: دوستان عزیز برای اطلاعات بیشتر در خصوص فرهاد می توانند به پست زیبایی که در همین خصوص حمید هامون عزیز نگاشته اند مراجعه نمایند

http://cafeclassic4.ir/thread-474-post-1...l#pid16524




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۱ عصر ۰۷:۴۰

 

نام فیلم : از فریاد تا ترور

نام ترانه : یار دبستانی من

خواننده : جمشید جم ( اما شما بخوانید فریدون فروغی)

ترانه سرا : منصور تهرانی

آهنگساز: منصور تهرانی

تنظیم کننده : محمد شمس

سال ساخت : 1359

مدت : 3 دقیقه و 53 ثانیه

متن ترانه:

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

به جرات میتوان گفت پر حاشیه ترین ترانه فیلم سینمای ایران همین ترانه است . یار دبستانی من آنقدر از فیلم جلو زد که بسیاری از کسانیکه این ترانه را از حفظ میخوانند شاید ندانند که ترانه برای فیلم از فریاد تا ترور ساخته شده بود.

من هرگز فراموش نمی کنم روزی را که برای اولین بار فیلم از فریاد تا ترور را دیدم. وقتی فیلم به پایان رسید کل ترانه را از حفظ میخواندم. و میتوانم بگویم جزو معدود افرادی هستم که این ترانه را برای اولین بار همزمان روی فیلم و در همان سال شنیدم. یار دبستانی من بارها و بارها در فیلم تکرار میشود. بصورت دکلمه و با اجراهای متفاوت. بعبارتی این ترانه آنقدر زیبا روی فیلم و موضوع آن سوار میشود که میتوان گفت از فریاد تا ترور یک فیلم ترانه محور بود.

منصور تهرانی در واقع همه کاره فیلم بود. نویسنده - کارگردان - ترانه سرا - آهنگساز. فقط کم مانده بود که ترانه فیلم را نیز خود بخواند که عاقبت طاقت نیاورد و سالها بعد خود نیز ترانه خود را خواند اما نه برای فیلمش.

او ابتدا فریدون فروغی را برای خواندن این ترانه دعوت کرد. فیلم با صدای او به ارشاد فرستاده میشود اما علیرقم آنکه عدم فعالیت فریدون فروغی رسما در جایی عنوان نشده بود مسولین ارشاد از منصور تهرانی میخواهند که صدای دیگری را جایگزین فریدون فروغی نماید.

فرشید جم جایگزین فریدون فروغی میشود. هرچند که او هم این ترانه را بد اجرا نکرد اما اولین اجرای این ترانه را باید بنام فریدون فروغی ثبت نماییم. با اینحال ماجرا به همینجا ختم نگردید. زیرا فیلم از فریاد تا ترور یکماه پس از اکران برای همیشه توقیف میگردد.

محبوبیت بیش از اندازه یار دبستانی من باعث گردید تا عوامل فیلم کما از این ترانه اما اینبار با صدای خشایار اعتمادی از آن استفاده نمایند. خوانندگان زیادی این ترانه را بازخوانی کردند. حتی میگویند فرهاد مهراد نیز این ترانه را دوست می داشت و او نیز آنرا بازخوانی کرده است.

قطعا میتوان گفت منصور تهرانی هرگز فکر نمی کرد که این ترانه چنین تاثیری بر فضای اجتماعی جامعه بگذارد و اینچنین ماندگار شود بطوری که خود میگوید وقتی بفکر بازسازی آن میافتد دوستانش به او میگویند حق نداری کلمه ای را از آن کم یا زیاد کنی. یار دبستانی من باید به همان صورت بماند.

اما معروفیت این ترانه از سال 1375 بعد از اعتراضات مردمی و جنبش دانشجویی رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. یار دبستانی من به سرود و نماد اعتراض تبدیل میگردد. سرود رسمی تجمعات حزب مشارکت اسلامی میگردد. حالا دیگر این ترانه متعلق به فیلم از فریاد تا ترور نیست.

هرچه جنبش اصلاحات بزرگتر میشود یار دبستانی من هم فراگیر تر می شود. حالا دیگر هر جا صدایی از اعتراض هست صدای ترکه بیداد ستم بر تن آن اعتراض خود نمایی میکند.

اما یار دبستانی من برای بروبیکر مانند جمعه هنوز یادآور رضا در فیلم از فریاد تا ترور است که وقتی تیر خورده و زخمی شده و در جوی آب می افتد جمشید جم آنرا بصورت دکلمه میخواند. در مجموع از فریاد تا ترور را باید جزو فیلمهایی بدانیم که اگر اکنون نامی از فیلم باقی مانده است بیشتر بخاطر تاثیر گذاری ترانه اش بوده است تا بازی بازیگرانش.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - سناتور - ۱۳۹۲/۱۱/۱۱ عصر ۱۱:۰۶

بروبیکر عزیز نمیخواهیم حرف سیاسی بزنیم.

اما قبول دارید بعضی ازاین ترانه هایی که خونده شد و نوشته شد و ساخته شد باعث شد مردم اون موقع جو گیر بشن و شروع به شلوغ کاری کنند.

نمونش ترانه های سروده شده توسط شهیار قنبری و ساخته شده توسط اسفندیار منفرد زاده.

یک بارهم خود منفردزاده ازمردم به خاطر ساخت این ترانه ها که باعث برانگیختن احساسات مردم بود معذرت خواهی کرد.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - منصور - ۱۳۹۲/۱۱/۱۲ صبح ۱۰:۱۱

(۱۳۹۲/۱۱/۱۱ عصر ۰۷:۴۰)برو بیکر نوشته شده:  

 

نام ترانه : یار دبستانی من

خواننده : جمشید جم ( اما شما بخوانید فریدون فروغی)

ترانه سرا : منصور تهرانی

آهنگساز: منصور تهرانی

این ترانه را خود منصور تهرانی هم خوانده است ... بهترین شکل اجرا بنظرم آواهای فروغی و فرهاد است و در بین ایندو قدرت صدای فرهاد  بیشتر است... منصور تهرانی را من با فیلم برگ و باد بیاد می آورم. داستان آخرین برگی که اگر نیفتد کودکی بیمار نخواهد مرد که در اینجا ایرانیزه شده است

(۱۳۹۲/۱۱/۱۰ عصر ۰۸:۳۹)برو بیکر نوشته شده:   

نام فیلم: خداحافظ رفیق

نام ترانه : جمعه

نام خواننده : فرهاد مهراد

آهنگساز: اسفندیار منفرد زاده

ترانه سرا : شهریار قنبری

جمعه ها خون جای بارون میچکه

نفسم در نمیاد جمعه ها سر نمیاد

 

بیاد دارم داستان این فیلم داستان سرقت از یک بانک ( یا طلافروشی)است. دو دوست ، سقف بالای بانک را در یک موعد که روز فردایش تعطیلی جمعه است سوراخ کرده به بانک دستبرد میزنند و طمع هرکدام باعث میشود در همان روز تعطیل همدیگر را از پا بیندازند (دقیقا الگوی برداری از داستان داغ طلا نوشته ی جک لندن). اینکه منفردزاده اخیرا صراحتا اعلام میکند این ترانه دقیقا بمناسبت جمعه سیاه (که یک شورش منطقه ای در یک پاسگاه بود) ساخته شده است از آن خزعبلات است و صرفا از نادانی بینندگان در تطبیق داستان فیلم با ترانه و همچنین زمان رویدادها بنوعی سواستفاده نموده است.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۲ عصر ۰۲:۲۹

137715343915409 0Rezamotori موسیقی متن فیلم رضا موتوری   کاری از اسفندیار منفرد زاده

نام فیلم :  رضا موتوری

نام ترانه : مرد تنها

خواننده :  فرهاد مهراد

ترانه سرا : شهیار قنبری

آهنگساز: اسفندیار منفرد زاده

سال ساخت : 1349

مدت : 3 دقیقه و 47 ثانیه

متن ترانه:

با صدای بی صدا

مث یه کوه بلند

مث یه خواب کوتاه

یه مرد بود یه مرد

با دستهای فقیر

با چشمهای محروم

با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

شب، با تابوت سیاه

نشست توی چشمهاش

خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک

سایه اش هم نمی‌موند

هرگز پشت سرش

غمگین بود و خسته

تنهای تنها

با لبهای تشنه

به عکس یه چشمه

نرسید تا ببینه

قطره، قطره

قطرهٔ آب، قطرهٔ آب

در شب بی تپش

این طرف، اون طرف

می‌افتاد تا بشنفه

صدا؛ صدا ...

صدای پا، صدای پا ...


تاریخ تولد فرهاد مهراد را باید همزمان با تولد این آهنگ دانست. وسواسهای مسعود کیمیایی و نکته نگری اسفندیار منفرد زاده باعث شد تا در یک شب تاریخی و بصورت اتفاقی در کافه کوچینی نظر اسفندیار منفرد زاده به یک صدای بم و با صلابت جلب گردد. فرهاد مهراد همان صدایی بود که او بدنبالش می گشت.

شهیار قنبری نیز برای اولین بار دست به یک ابتکار جالب زده بود. شعری که هیچ شباهتی به ترانه نداشت. فاقد هرگونه قافیه. شعری که خواندنش بدون صدای فرهاد هیچ لطفی نداشت. در واقع این فرهاد بود که به این شعر هم قافیه بخشید و قیافه.

مرد تنها و رضا موتوری مکمل هم شدند. هم فیلم زیبا بود و هم ترانه و هم خواننده. رضا موتوری همه چیز را برای جاودانه شدن داشت. هنر پیشه خوب - کارگردان کاربلد - شاعر عالی - صدای با صلابت - آهنگسازی چیره دست . براستی چه چیز دیگری برای یک فیلم خوب لازم بود؟

قصه مرد تنها قصه رضا موتوری بود و مثل خیلی از فیلمهای آن زمان که فیلمها را بر مبنای ترانه های معروف آنرمان زور زوری جفت و جور میکردند نبود.

موج نوینی از ترانه فارسی در راه بود. بعدها بر مبنای همین سبک شهیار قنبری کودکانه را مینویسد. ترانه ای که علیرقم و جود فقط یک قافیه ( با اینا زمستونو سر میکنم - با اینا خستگیمو در میکنم) بقیه شعر هیچ قافیه ای ندارد و عجب اینکه شنونده هرگز متوجه چنین موضوعی نمی شود.

مرد تنها فقط با صدای فرهاد مرد تنهاست. کمتر خواننده ای جرات کرد این ترانه را بازخوانی کند بجز اندی که بنظر من تمام سوابق خود را با این تقلید به زیر سوال برد. بطوریکه اولین بار که آنرا شنیدم حتی تحمل گوش دادن آنرا تا پایان نداشتم.

مسعود کیمیایی خود این ترانه را بسیار دوست میداشت. خاطرم می آید سالها پیش که او رد پای گرگ را ساخته بود وقتی در یک مراسم خصوصی عوامل فیلم دور هم جمع شده بودند او به پشت پیانو می رود و آهنگ مرد تنها را می نوازد.

در کنسرتی که فرهاد با پیانو و به تنهایی اجرا کرد این آهنگ را پس از سالها مجددا خواند. و چه زیبا خواند. صدای او پخته تر شده بود و تجربه اش بالاتر. مکثها و تاکیدهایش به روی حروف بینظیر بود.

فرهاد قبل از مرد تنها تجربه موفقی در خواندن ترانه های فارسی نداشت. نمونه اش ترانه اگه یه جو شانس داشتیم به روی فیلم بانوی زیبای من بود که به پیشنهاد علی کسمایی فقید خوانده بود که البته در فیلم استفاده نشد.

اما مرد تنها بجز تمام این موارد یک رکورد منحصر بفرد دیگر را یدک میکشد. تا پیش از این تمام ترانه های فیلمهای فارسی توسط یکی از هنر پیشه ها لب خوانی میگردید ( مانند لب خوانی های معروف فردین با صدای ایرج و عارف ) اما مسعود کیمیایی وقتی ترانه مرد تنها آماده میشود و از اسفندیار منفرد زاده میپرسد حا لا چه کسی باید این ترانه را در فیلم لب خوانی کند اسفندیار منفرد زاده پاسخ میدهد هیچکس. مرد تنها ترانه ای بود که توسط هیچکس در فیلم خوانده نمی شد.

در مرد تنها همه چیز به گونه ای دیگر داشت رقم میخورد. مثل تمام ترانه ها که ابتدا موسیقی ضبط میشد و سپس در استودیو صدای خواننده روی آن می نشست در مرد تنها این اتفاق همزمان رخ میدهد. همه عوامل از نوازنده ها گرفته تا خواننده همگی در استودیو طنین تهران گرد هم جمع می آیند تا همزمان مرد تنها را ضبط کنند.

شهیار قنبری وقتی این ترانه را می نوشت فقط 19 سال داشت او این ترانه را یک شب تا صبح در بالاخانه شرکت سینمایی پیاممی نویسد و صبح همان روز وقتی کیمیایی و علی عباسی به آنجا می روند ترانه را می پسندند.

اما طبق معمول که باید به کارهای شهیار قنبری و فرهاد و اسفندیار رنگ و بوی سیاسی بدهند مرد تنها نیز از این قاعده مستثنا نشد.

کانون پرورشی کودکان و نوجوانان که در همان ایام یک خلق و خوی سیاسی را در درون خود نهفته داشت در همان ایام کاست ماهی سیاه کوچولو را داشت آماده میکرد و برای آن از موزیک مرد تنها برای بازخوانی این قصه استفاده نمود. برداشتهای اهل سیاست که آنزمان صمد بهرنگی را سمبل مبارزات ادبی آنزمان میدانستند آغاز میگردد. حالا مرد تنها رضا موتوری نبود. مرد تنها صمد بهرنگی بود. مردی که با دستهای فقیر مانند یک کوه بلند در مقابل استبداد می ایستد.

پاهای خسته - شب بی تپش - چشمهای محروم - لبهای تشنه - افتاد روی خاک و ......   همگی جملاتی بودند که اهل سیاست با توجه به فضای حاکم و غالب بر جامعه از آن استقبال میکرد. شعری که برعکس ترانه های فیلمهای دیگر آنزمان که شهناز تهرانی و ..... آنرا لب خوانی میکردند دارای مفاهیم و معنای سنگینی بود.

فراموش نکنید که همین کانون پرورشی درست دو سال بعد فیلم سازدهنی را تهیه کرد. اما علیرقم تمام این مهملات یا بقول منصور خان خزعبلات مرد تنها برای بروبیکر صدای باصلابت و خشمگین بزرگمردی بنام فرهاد را  تداعی میکند که همزمان مردی بنام بهروز وثوقی  که زخم خورده در یک شب زمستانی سوار بر موتورش در سیاهی شبهای تهران میگردد تا در ماشین زباله دانی میافتد و پایانی بر خلاف فیلمهای فارسی آنزمان را برای بیننده رقم میزند. پایانی که نه گنج قارون داشت و نه سلطان قلبها و ........

اخیرا این ترانه توسط خواننده وطنی وحید قربانی نیز بازخوانی شد که به مراتب قابل تامل تر از خواندن اندی بود. شهیار قنبری نیز بعدها بخاطر محبوبیت بیش از اندازه این ترانه بخشهایی را به آن اضافه میکند. کاری که بنظر من از او بعید بود. وقتی شعری و ترانه ای ماندگار میشود باید همانطور بماند. این را حتی رضا رویگری هم میداند و علیرقم آنکه بارها به او پیشنهاد میشود که سرود ایران ایران را مجدا بازخوانی کند میگوید آن سرود باید همانطور ساده و بی ریا بماند.

این ترانه مورد توجه هومن خلعتبری و بابک سعیدی نیز قرار گرفت و توسط یکی از شرکت کنندگان آکادمی در شبکه ماهواره ای من و تو هم بازخوانی شد و پس از اجرای آن خانم فائقه آتشین عنوان نمود که چقدر این ترانه سخت بود. او راست میگفت. بازخوانی این ترانه بسیار مشکل می باشد و بابک سعیدی هم (علیرقم اینکه تنظیمهای او را میپسندم) خیلی سعی کرد که  به تنظیم اصلی وفادار بماند و زیاد آنرا دستکاری نکرد. مرد تنها فقط با صدای فرهاد زیباست و من متاسفم که نسل جدید پس از پخش آکادمی آهنگهای بازخوانی شده این شوی تلوزیونی را دانلود کرده و در ماشینهای خود بجای گوش دادن به اصل ترانه آنرا با صدای یک نا خواننده گوش میدهند.

مرد تنها با صدای فرهاد همراه با رضا موتوری هردو باهم ماندگار شدند. هیچیک دیگری را دور نزد و هیچکدام از یکدیگر سبقت نگرفتند. چون بنظر من همه چیز سر جایش درست تنظیم شده بود. فرهاد و شهیار اسفندیار و مسعود و بهروز همگی دست به دست هم دادند تا تمام هنردوستان را برای سالهای سال غافلگیر کنند.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶ عصر ۰۹:۴۰

نام فیلم : ای یران

نام ترانه : ای ایران

خواننده : در فیلم (گروه کر و حسین سرشار)

ترانه سرا : حسین گل گلاب

آهنگساز: در فیلم ناصر چشم آدر

سال ساخت : 1368

مدت : 3 دقیقه و 55 ثانیه

متن ترانه:

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما


سنگ كوهت دُر و گوهر است
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما


ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما

فیلم ای ایران با دستمایگی سرود ای ایران روایت متفاوتی از انقلاب 57 به سبک ناصر تقوایی میباشد. ای ایران به نوعی سرود غیر رسمی ملی ایران میباشد. بخشهایی از این سرود گاهگاهی در برخی از سکانسهای فیلمها پخش میگردید اما اولین بار ناصر تقوایی آنهم با ورژنی متفاوت از آن در فیلمی به همین عنوان استفاده نمود.

خلق ای ایران باز می گردد به سالهای بسیار دور. سال 1323 سالی که تهران در اشغال متفقین بود. روح الله خالقی به روی سروده حسین گل گلاب که به زیبایی تمام احساس خود از وطنش را به روی کاغذ آورده بود در آواز دشتی آهنگی میگذارد که جزو جاودانه های این کشور میگردد. سرودی که هیچ نظامی و هیچ حکومتی نمی تواند از آن بگذرد. این کشور اگر در تسخیر هر مکتب یا گروهی قرار بگیرد ای ایران سروده جاودانه ای خواهد بود که هیچوقت  آن مکتب یا گروه نمی تواند آنرا توقیف کند.

وقتی خالقی ای ایران را در سال 1328 با گروه کر در تهران اجرا نمود تاثیر شگرفی روی مردم گذاشت . روح الله خالقی و گروهش به دعوت وریر فرهنگ وقت به رادیو دعوت شدند و صفحه ای از آنرا پرکردند و این سرود هر روز از رادیو پخش میگردید. نسخه ای که اکنون نایاب است.

استاد غلامحسین بنان اولین خواننده ای بود که در سال 1337 یعنی چهارده سال پس از خلق این اثر ای ایران را تکخوانی نمود و سکه اجرای آنرا به نام خود ثبت کرد. ای ایران بارها در برنامه گلها در آن سالها پخش گردید.

تا اینکه در سال 1350 ارکستر رادیو و تلویریون به رهبری استاد فرهاد فخرالدینی (آهنگساز سریال سربداران) و با خوانندگی اسفندیار قره باغی آنرا مجددا و به زیبایی تمام اجرا می کند. نسخه ای که اغلب دهه شصتیها و حتی دهه پنجاهیها آنرا بارها و بارها از رادیو و تلویریون شنیدند و بیشتر این اثر را با صدای او بیاد می آورند تا صدای بنان. قره باغی آنرا به زیبایی تمام اجرا میکند و جنس صدای اپرا گونه او کاملا با این اثر همخوانی دارد (البته خدمت دوستان عرض کنم این نظر شخصی بروبیکر می باشد اما قطعا بسیاری از دوستان شاید با بنده هم عقیده باشند) . قره باغی  خواننده آذری زبانی بود که در دوران جنگ و انقلاب آثار شاخصی را بزبان فارسی و آذری اجرا نمود. سرود آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو را شاید دوستان جدا از مظنون و اهداف آن هرگز فراموش نکنند.

بعد از قره باغی نوبت به حسین سرشار فقید رسید که با آن صدای بینظیر خود این سرود را بازخوانی کند. ای ایران دیگر تبدیل به نماد هر ایرانی و حس ایرانی بودن هر ایرانی شده بود. انقلاب 57 که به وقوع پیوست این سرود بجای سرود شاهنشه ما زنده بادا ..... جایگزین شروع برنامه های تلوریون و رادیو شد.

اما از آنجا که در اوایل انقلاب از خیلی کسان و خیلی از آثار تجلیل شد اما یک شبه تبدیل به دشمن میشدند (تمجیدها و سروده هایی که از مصدق در اوایل انقلاب میشد را هرگز فراموش نمی کنم حتی خیابان ولیعصر فعلی در اوایل انقلاب از پهلوی به مصدق تغییر نام داد) سرود ای ایران نیز ناگهان به نماد ملی گرایی تبدیل میشود و سرود <شد جمهوری اسلامی به پا > جایگزین آن گردید. یک سرود طولانی که نواختن آن در مراسمهای رسمی حوصله همه حضار را سر می برد.

اما این بی مهری زیاد بطول نیانجامید. سال 1367 و عملیات فروغ جاودیدان که توسط سازمان مجاهدین و عوامل صدام مشترکا طراحی شد باعث گردید که ناگهان پیشروی رزمندگان ایرانی در خطوط جبهه ها به پسروی مبدل شود. حالا دشمن با سرعت زیادی در حال اشغال شهرهای خطوط مزری بود. کمبود نیروهای داوطلب بدلیل فرسایشی شدن جنگ در جبهه ها کاملا مشهود بودو مسئولین مملکت دست به دامن این سروده میهنی شدند. پخش چند باره ای ایران پس از سالها از رادیو و تلویزیون تحریک احساسات ملی تمام ایرانیان را در پی داشت و آنجا بود که همه به عظمت این سرود پی بردند.

ای ایران توسط بسیاری دیگر از خوانندگان و آوازه خوانان بارها و بارها بازخوانی شد. از فرخزاد گرفته تا اندی.

ساختار این سرود آنقدر زیبا و روان طراحی شده است که آنرا میتوان در هر جا و هر مکانی حتی بدون نیاز به آهنگ خواند. به جرات میتوان گفت هیچ هموطن ایرانی وجود ندارد که از کودکی گوشش به این سرود اجین نشده باشد.

اما ناصر تقوایی توانست با روایتی ساده و زیبا از انقلاب فیلمی را با محوریت این سروده زیبا بسازد. زنده یاد حسین سرشار که علاقه وافری به این سروده داشت به زیبایی تمام در این فیلم نقش آفرینی میکند. سکانسی که او دانش آموزان مدرسه را رهبری میکند و در کوچه پس کوچه های ماسوله و عبور از پل ای ایران را می خوانند را هرگز فراموش نمی کنم. او با چه شور و شعفی مانند یک رهبر ارکستر بچه ها را راهنمایی میکند. دیدن این سکانس ناخودگاه بروبیکر را بیاد جولی اندروز انداخت که در فیلم آوای موسیقی  (اشکها و لبخندها) با چه شور و شعفی فرزندان کاپیتان را برای شعر خواندن رهبری میکرد و در دشت و کوهها همراه آنها به آواز خوانی می پرداخت. حسین سرشار هم به همان زیبایی به دنبال بچه ها و در کنار آنها ای ایران را رهبری میکرد و میخواند.

اکبر عبدی نیز در این فیلم زیبا بازی میکند اما شاید استفاده از همین سروده باعث میگردد که این فیلم مورد بی مهری قرار بگیرد و حتی برای شرکت در جشنواره فجر پذیرفته نشود چه برسد به آنکه جایزه ای هم دریافت کند. اکبر عبدی پس از 22 سال سرانجام سکوت خود را در اینخصوص می شکند و در مراسم اختتامیه جشنواره سی ام در سال 1390 در حالیکه سیمرغ بلورین برای فیلم خوابم میاد را دریافت میکند اعلام میکند که جایزه گرفتن برای من خیلی دیر شده است و مثل بابایی می مانم که در 60 سالگی صاحب فرزند شده است. زنگوله پای تابوت . و سپس میگوید من باید برای ای ایران جایزه میگرفتم برای کار کردن با فهیم ترین کارگردان ایران .استاد ناصر تقوایی . من برای بازی در این فیلم که ساختنش دو سال طول کشید فقط 195 هزار تومن گرفتم اما این فیلم را به جشنواره راه هم ندادند.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱ عصر ۰۹:۲۴

نام فیلم: ماهیها در خاک میمیرند

نام ترانه : سقف

خواننده : فرهاد مهراد

ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

آهنگساز : اسفندیار منفرد زاده

سال ساخت : 1356

مدت ترانه : 4 دقیقه و 58 ثانیه

متن ترانه :

 

تو فکر يک سقفم      يک سقف بي روزن

يه سقف پابرجا     محكمتر از آهن

 

سقفي که تن پوش     هراس ما باشه

تو سردي شبها     لباس ما باشه 

 

سقفي اندازه قلب من و تو

واسه لمس تپش دلواپسي

 

براي شرم لطيف آينه ها

واسه پيچيدن بوي اطلسي

 

زير اين سقف با تو از گل از شب و ستاره مي گم

از تو و از خواستن تو مي گم و دوباره مي گم

 

زندگيمو زير اين سقف با تو اندازه مي گيرم

گم مي شم تو معني تو معني تازه مي گيرم

 

سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونه

يه افق يه بينهايت کمترين فاصلمونه

 

تو فکر يک سقفم يک سقف رويايي

سقفي براي ما حتي مقوايي

 

تو فکر يک سقفم يک سقف بي روزن

سقفي براي عشق براي تو با من

 

سقفي اندازه قلب من و تو

واسه لمس تپش دلواپسي

 

براي شرم لطيف آينه ها

واسه پيچيدن بوي اطلسي

 

زير اين سقف اگه باشه

مي پيچه عطر تن تو

 

لختي پنجره ها شو

مي پوشونه پيرهن تو

 

زير اين سقف خوبه عطر      خودفراموشي بپاشيم

آخر قصه بخوابيم اول ترانه پاشيم

 

سقفمون افسوس و افسوس       تن ابر آسمونه

يه افق يه بينهايت         کمترين فاصلمونه

تو فکر یک سقفم .......

 

 

چهارمین همکاری امیر مجاهد با فرزان (محمد) دلجو باعث میگردد تا در استودیو میثاقه فیلم ماهی ها در خاک میمیرند ساخته شود. فیلمی با یک موضوع تکراری و یک اپسیلون بالاتر از فیلمهای فارسی.

در خصوص خوراندن این ترانه زیبا از فرهاد در حوزه وب هرچه تحقیق کردم نتیجه ای در بر نداشت اما برداشت شخصی من بر این است که این ترانه روی فیلم چفت و بست داده شد و بعید میدانم مانند مرد تنها و یا جمعه این ترانه صرفا برای ماهیها در خاک میمیرند ساخته شده باشد.

با اینحال ماهیها در خاک میمیرند برای بروبیکر فقط و فقط بهانه ای بود برای زنده کردن و یادآوری خاطره این ترانه زیبا که توسط فرهاد به زیبایی تمام اجرا گردید.

ایرج جنتی عطایی هم که دیگر نیاز به معرفی ندارد. نوشته های پر مایه او در خور و شان خواننده ای چون فرهاد بود. بعبارتی سوای از فیلم و موضوع آن ماهیها در خاک میمیرند و ترانه آن هرگز در یک سطح نمی باشند . وزن ترانه این فیلم به مراتب از ساخت فیلم سنگین تر بود.

فرهاد این ترانه را عاشقانه میخواند و از صدای اعتراضی او در این ترانه خبری نیست. اما در مجموع میتوان رابطه هایی از متن این ترانه به محتوای فیلم پیدا کرد.

این پست را بهانه ای قرار میدهم در خصوص نوشته هایی که دوستانی چون سناتور و منصور عزیر در خصوص ارتباط سیاسی بین صدای فرهاد و شعرهایش با انقلاب 57 قائلند.

بروبیکر زیاد به نقش صدای فرهاد در انقلاب 57 اعتقادی ندارد. تنها ترانه مجاز فرهاد که بارها و بارها از رادیو پخش گردید ترانه محمد بود. ترانه وحدت یا همان <والا پبام دار محمد >ترانه تاثیر گذاری بود که توسط اسفندیار منفرد زاده یک روز پس از پیروزی انقلاب یعنی 23 بهمن 57 به فرهاد سپرده  و ساخته میشود. با نظر منصور خان کاملا موافقم و همانطور هم که در پستهای قبلی اشاره نمودم عوامل ساخت این ترانه ها (بجز خوانندگانش ) بدشان نمی آمد که به روی این موج سوار شوند و خود را در تحریک مردم سهیم بدانند. بنظر من نقش فردی چون حمید شاهنگیان (که بسیار به آثارش علاقه مندم ) در این زمینه به مراتب بسیار تاثیر گذار تر بود تا شهیار قنبری یا اسفندیار منفرد زاده.

در صدا و محتوای ترانه های فرهاد صدای اعتراض وجود داشت اما بودند خوانندگانی که در همان ایام ترانه و سروده هایی اجرا نمودند که در آن خبری از اعتراض نبود بلکه تعریف و تمجیدی بود از تحولات آنزمان.

فراموش نمی کنم که در همان ایام فرامرز اصلانی ترانه <گذشت آنزمانی که آنسان گذشت > را با گیتارش اجرا میکند و می خواند. ترانه ای که در سالهای 57 تا 59 بارها و بارها از رادیو پخش گردید. ترانه ای که در جایی می خواند : شد از بیداری انقلاب - کاخ سرمایه داری خراب و یا ای هموطن دوره رنج و هرمان گذشت - دولت پوچ ایران گذشت .......      ترانه ای که فرامرز اصلانی خیلی دوست دارد فراموش شود و هرگز دوست ندارد به رویش بیاورند که او چنین ترانه ای را خوانده است. و یا همین هاتف خودمان که خواند : همه جا کفر و دروغ - همه جا ظلم و ستم - چهره مردم شهر - همگی آیه غم - الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله ...... هاتف اگر در جریان اعتراضات انتخاباتی 88 کلیپی از اعتراضات مردم روی ترانه خاک خورده او قرار نمی دادند هرگز جایی رو نمی کرد که این سرود را او خوانده است.

اما حکایت فرهاد و فریدون چیز دیگریست. آنها هرگز چیزی نخواندند که امروز نتوان از آن دفاع کرد.و صد البته حکایت اسفندیار منفرد زاده متفاوت تر. او کمی فراتر از یک آهنگساز اعتراضی ظاهر میگردد. او نقش بسیار محوری در خلق سرود بسیار زیبای بهار دارد. همان سرودی که دکتر بهزادی آنرا به همسر پاتریس لومبا پیشکش میکند اما کرامت دانشیار آنرا دستکاری کرد و اسفندیار منفرد زاده با ابتدایی ترین ادوات موسیقی در ابتدای انقلاب توسط خودش و همسرش و تعدادی دیگر (شهلا فاطمی و مینو وزیری ) اجرا میکند. او تمام ادوات را خودش جداگانه اجرا میکند و با ابتدایی ترین امکانات آنرا مونتاژ میکند . سرود <بهارِِ خجسته فال - خرامان رسد ز راه > سرودی که به جرات میتوانم بگویم بیش از 90 درصد کسانیکه آنرا شنیدند به محتوای آن پی نبردند و ملودی آن شد آوای انقلاب. که البته شاید یکی از دلایلش آن باشد که به دلیل کیفیت پایین و عدم ادای شفاف کلمات بسیاری از مردم متوجه محتوای آن نشدند و فقط بیت بهاران خجسته باد را متوجه میشدند. هرچند برخی آنرا شایعه میدانند اما جهت اطلاع دوستان بخشی از آن سروده اصلی را که بر وزن هم میباشد در اینجا می آورم:

به آنان که با قلم - تباهی دهر را - به چشم جهانیان - پدیدار میکنند - بهاران خجسته باد

به بانوی سوگوار - که در ماتم شهید - بنالید و زان نوا - دل عالمی تپید - بهاران خجسته باد

ویا:

ز بازی ابر و مهر - به نیلی سپهر ژرف - به هر لحظه تازه ای - نمایان شود شگرف - بهاران خجسته باد

بیتی که به رنگ قرمز نوشته شده از متن سرود حذف گردید.هر چند این سرود نیز مدتی توقیف گردید اما خیلی زود از توقیف بیرون آمد

در مجموع هنوز مدت زیادی از آنروزها نگذشته است که در خصوص بسیاری از این ماجراها اگر و اما و تحریف به میان می آید. خدا میداند سالها بعد که ما نیستیم نسلهای بعدی چه داستانها و افسانه ها از این ماجراها برای خود تعریف خواهند کرد.




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۲/۳ عصر ۰۹:۵۲

نام فیلم: حسن کچل

نام ترانه: ترانه های عامیانه

نام خوانندگان: مرتضی احمدی - مهتاب - عهدیه بدیعی - کوروس سرهنگ زاده - سوسن

ترانه سرا: اقتباسی توسط زنده یاد علی حاتمی

آهنگساز: اسفندیار منفرد زاده و بابک اتابکی و واروژان

سال ساخت: 1348

فقط 25 سالش بود و صد البته اولین تجربه اش. او بعنوان اولین تجربه خود دست روی پروژه مشکلی گذاشت. وفتی فیلم را می بینید گویا کارگردانی در پشت این فیلم خوابیده است که سالها در سینما فیلم ساخته است. زنده یاد علی حاتمی را میگویم. کسی که شاید سینمای ایران دیگر کسی چون او را بخود نبیند.

حسن کچل مانند فیلمهایی که در بالا به آنها اشاره شد دارای یک یا دو ترانه معمولی نیست. بلکه نخستین فیلم موزیکال گونه تمام رنگی ایرانیست که سرشار است از گویش ها و نقاله گویی ها و ترانه های محلی و عامه پسند که در طول سالیان دور در جای جای این مملکت حتی در روستاهای دور دست نسل به نسل بر پیکر فرهنگ کهن پارسی خود نمایی میکرد و علی حاتمی با تدوینی زیبا آنها را با فیلم خود هماهنگ کرد و آنرا به نظم در آورد.

برای شروع از متن کامل نقالی ابتدایی فیلم آغاز میکنم که مرتضی احمدی به زیبایی تمام و به سبک منحصر بفرد خود آنرا اجرا میکند. مرتضی احمدی تقریبا تنها بازمانده سبک تحت حوضی آنزمان است .جدای از ریتم آن اینبار کمی به محتوای آن هم دقت کنید. متن بسیار زیبا و پر معنایی دارد.

شهر، شهر فرنگه،خوب تماشا کن، سیاحت داره، از همه رنگه. شهر، شهر فرنگه، تو دنیا هزار شهر قشنگه. شهرها رو ببین با گنبد و منار. شهر ها رو ببین با برج زنگدار، شهرها رو ببین با مردم مو طلا، شهر ها رو ببین با مردم چشم سیا، که همه یه جور می خندن و همه آسون دل می بندن. و توی همه شهرها هنوز گُل در میاد. هنوز آفتاب هست ، هم بارون ، هم باد. آسمون آبیه همه جا، اما آسمونِ اون وقتا آبی‌تر بود، رو بوما همیشه کفتر بود.

حیاطها باغ بودن، آدمها سر دماغ بودن، بچه ها چاق بودن، جوونا قلچماق بودن، دخترا با حیا بودن، مردما با صفا بودن.

حوضِ پُر آبی بود، مرد ِ میرابی بود، شبا مهتابی بود، روزا آفتابی بود، حالی بود، فالی بود، نونی بود آبی بود. چی بگم؟ نون گندم مال مردم اگه بود، نمی رفت از گلو پایین به خدا. اگرم مشکلی بود، آجیل مشکل گشا حلّش می کرد.

بچه ها بازی می کردن تو کوچه، جُمجُمَک برگِ خزون، حمومک مورچه داره، بازی ِ مرد ِ خدا. کو ؟ کجاست مرد خدا؟!

سلامی بود، علیکی بود، حالِ جواب سلامی بود. اگه سُرخاب سفیداب رو لُپِ دخترا نبود، لپ دخترا مثل گل انار گُلی مُلی بود. سفره ها گر همه هفت رنگ نبود، همه آشپزخونه ها دود می کرد. خروسا خروس بودن، حال ِ آواز داشتن. روغنا روغن بود، گوشتی بود، دنبه ای بود. اِییییی شب جمعه ای بود.

برکت داشت پولا، پول به جون بسته نبود. آدم از دست خودش خسته نبود. نونی بود، پنیری بود، پسته ای بود، قصه ای بود،قصه ای بود، قصه کک به تنور،نوش آفرین، حسین کُرد، قصه حسن کچل.

قصه هر چی شنیدی پاک فراموش بکن، بیا و به قصه حسن کچل گوش بکن: توی یک باغ بزرگ، که همه دور تا دورش گلکاری بود، یک عمارت بودش، تو همه عمارتا این یه عمارت شاهکار معماری بود. دور تا دور عمارت چار تا استخر بزرگ، که توشون لب به لب از ماهی بود. همه روز تنگ غروب، که آب فواره ها وا می شدن، ماهیهای قرمز ِ یک وجبی، به بلندی آب فواره ها می پریدن.

این خونه که توی شهر نگین انگشتر بود، مال شیپورزنِ مردِ بلند اختر بود. آقا شیپورچی توی میدون ِ مشق، همیشه مارش می زد؛ شیپور ِ ایست، خبردار می زد. ولی شبها تو خونه حالی داشت، حالی می کرد، واسه اهل خونه آهنگ حال دار می زد.

عدس پلو، رشته پلو، رِنگ خاله رورو می زد، چونکه زنش بی بی خانوم ، نُه ماهه حامله بود. آقا شیپورچی آرزو می کرد، که زنش پسر بزاد، یه پسر کاکل زری، اما از بخت بَدش، بچه بی کاکل شد، کچل و کوچل و هم کاچل شد؛ سر نگو آینه بگو ! سر، مثال ِ کف ِ دست! واسه درمون یه دونه مو نداشت.جالیزا سبز شدن، بوته شدن، صیفی دادن، اما یک مو رو سر ِ حسن کچل سبز نشد. بابا دقمرگ شد و مُرد.

**

خونه نون در آر نداشت، خونه مردِ کار نداشت، بی بی هم فکر شوهر تو سر نداشت. گنج قارونم می گن تموم میشه. از تو این باغ بزرگ، یه خونه موند به قد غربیل. قالیا حصیر شدن.

بی بی آشپزی می کرد، بی بی خیاطی می کرد، جارو می کرد، پارو می کرد، واسه خرج خونه ، بند اندازی می کرد. حسنک بازی می کرد ، تاب می خورد. چونکه همبازی نداشت، یه روزی رفت تو کوچه، رفت و برگشت تو خونه، دیگه پا از خونه بیرون نذاشت، مثل اینکه بچه ها حسنی رو هو کرده بودن، یا بهش گفته بودن : کله کدو !

حسنی تو خونه موندگار شدش.

بی بی دید تو خونه موندن واسه مرد کار نمی شه ، فکری کرد ، چاره ای کرد، یه شبی که حسنک خواب بودش، خواب هفت تا پادشا، بی بی جون این کارو کرد ... .

 


حسن کچل در سال 1348 ساخته شد و برای اولین بار در نوروز 1349 در سینماها به نمایش درآمد و در گیشه چهارمین فیلم پرفروش شد. مردم آنزمان در واقع نتوانستند درست با فیلم ارتباط برقرار کنند. در واقع حسن کچل بعد از اکرانش دیده شد.

حسن کچل مانند سایر فیلمها دارای یک موسیقی متن ثابت نبود بلکه موسیقی جاری در فیلم عمدتا تصنیف و ضربی است. ساخت چنین فیلمی حتی هنوز بعد از گذشت چهل و چهار سال از عهده هر کسی بر نمی آید. ساخت چنین فیلمی کسی را طلب می کرد که آشنایی عمیق با فرهنگ و سنت ایرانی داشته باشد و ذوق و شوق ضرب خوانی در وجودش نهفته باشد.

محوریت تنبک در این فیلم به زنده یاد امیر بیداریان سپرده شد. رقصهای گروهی نیز توسط گروه باله پارس به سرپرستی عبدالله ناظمی اجرا گردید. علی حاتمی به موسیقی ایرانی عشق می ورزید او 13 فیلم و سه مجموعه بزرگ ساخت که از 13 فیلم او سه فیلمش با محوریت و اتکا به موسیقی غنی ایرانی ساخته میشود ( حسن کچل - بابا شمل - دلشدگان).

مردم عامی آنزمان این فیلم را صرفا یک فیلم تفننی و ریتمیک دیدند و هرگز به فضای عارفانه آن پی نبردند. موضوعی که آرام آرام منتقدان به آن پی بردند. نگاه شیرین علی حاتمی به هویت ایرانی باعث گردید تا نوع نگرش مردم به موضوع و معقوله افسانه های کهن فارسی تغییر یابد.

برای زنده نگاهداشتن و تدوین فرهنگ عامه پارسی و امثال و حکم و ترانه های سنتی و محلی افرادی زیادی تلاش کردند. از علامه علی اکبر دهخدا گرفته تا پروین گناآبادی و صادق هدایت و کوهی کرمانی و امینی و صبحی مهتدی و ....... اما خدمتی که علی حاتمی در این عرصه نمود بسیار موثر تر و فراگیر تر بود اما در هیچ مرجعی از او به عنوان یکی از مروجین و نگاهبانان این عرصه یاد نمی گردد بجز بین اهالی سینما و عشاق علی حاتمی.

هرچند در این جستار قصد نقد و بررسی فیلم مذکور را ندارم. زیرا خوشبختانه هم برای بررسی فیلمهای برتر ایرانی در این کافه جستاری وجود دارد و هم علی حاتمی فقید در این کافه دارای یک جستار اختصاصی است که از این بابت بسیار خرسندم.

البته حسن کچل در فروردین 1348 با نویسندگی داوود رشیدی و بازی پرویز فنی زاده و اسماعیل داور فر و ولی الله شیر اندامی عصمت صفوی و مهین شهابی در تالار بیست پنج شهریور در غالب یک تاتر به روی صحنه رفت. اما حسن کچلِ علی حاتمی را نمی توان ملهم از آثار دیگر دانست. زیرا در هیچیک از افسانه های کهن پارسی حسن کچل را در کنار چل گیس نمی بینیم و آنرا باید یک اقتباس آزاد از سوی علی حاتمی دانست.

در ادامه پست میخواستم به برخی دیگر از ترانه ها و دیالوگهای زیبای این فیلم اشاره نمایم که خوشبخانه دوستان دیگر قبل از این بصورت پراکنده در سایر تاپیکها به آن اشاره نموده اند که در اینجا به ذکر آنها بسنده میکنم:

نون و پنیر آوردیم دخترتونو بردیم توسط منصور خان عزیز:

http://cafeclassic4.ir/thread-64-post-19931.html#pid19931

خلاصه و نقد و عوامل فیلم حسن کچل توسط اسکورپان شیردل:

http://cafeclassic4.ir/thread-222-post-5007.html#pid5007

حسن در بازار توسط رامین جلیلوند:

http://cafeclassic4.ir/thread-64-post-4765.html#pid4765

در مجموع به دوستان پیشنهاد میکنم یکبار دیگر جستار زیبای ... و اما عشق را که توسط بانوی محترم آغاز گردیده است را یکبار دیگر مطالعه بفرمایند:

http://cafeclassic4.ir/thread-222.html




RE: یک فیلم ....... یک ترانه ........ هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱/۱۹ عصر ۰۹:۵۴

نام فیلم : مدار صفر درجه

نام خواننده : علیرضا قربانی

ترانه سرا : دکتر افشین یداللهی

آهنگساز و تنظیم کننده : فردین خلعتبری

مدت ترانه : 3 دقیقه و 10 ثانیه

سال ساخت :  1384

وقتی گریبان عدم            با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را          پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را          در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را         با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم            نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این             دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن          دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانش مرا               از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم           شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و                عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو               نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این               دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم     شاید کمی هم بیشتر


چیز ز آنسوی یقین         شاید کمی هم کیش تر



آغاز و ختم ماجرا       لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من    در مردمکهای تو بود


(ابیاتی که به رنگ آبی نوشته شده است توسط شاعر سروده شده اما از متن ترانه حذف گردیده است)

در دهه اخیر نام افشین یداللهی که تبحر خاصی در سرائیدن ترانه های تیتراژ سریالهای ایرانی دارد را در پایان بسیاری از سریالها می بینیم. نوسان زیادی در ترانه های او می بینم اما انصافا این یکی را باید یکی از شاهکارهای او دانست و اگر در پایان فیلم نام او را نمی دیدم سخت بود باور این موضوع که این ترانه را او سرائیده. اما کار زیبا همیشه زیباست. دکتر افشین یداللهی که پزشک اعصاب و روان میباشد بجز این ترانه که بسیار زیبا و سنگین میباشد ترانه تیتراژ سریال شب دهم را هم بنظرم زیبا سروده است و هر دو ترانه بعبارتی هم وزن میباشد.

اما در باره مدار صفر درجه. قصد نقد این سریال را ندارم که اگر بخواهیم در خصوص این سریال بحث و گفتگو کنیم بنظر من باید تاپیک مجزایی برایش تخصیص دهیم که جایش در بین جستار سریالهای تلوزیونی ایرانی بسیار خالیست و در کافه به حق خود نرسیده است. در خصوص این سریال چه از لحاظ ساخت و چه دوبله آن مطالب ناگفته بسیاری وجود دارد. اما به برخی از موضوعات بصورت کلی اشاره میکنم و اگر دوستان صلاح دیدند در خصوصش بحث و گفتگو کنند بد نیست موضوع را در جستار فیلمها و سریالهای ایرانی مفتوح کنیم.

اما علاقمندی من به این سریال دلایل متعددی دارد. فکر میکنم بسیاری از دوستان با من هم عقیده باشند که پس از فوت مرحوم علی حاتمی فقید دیگر هیچ فیلم و یا سریال تاریخی ایرانی به دل علاقمندان به سینما ننشست. گویا ساخت چنین سریالهایی فقط مختص او بود و بس.

علی حاتمی توقع اهالی سینما را از ساخت فیلمهایی که به تاریخ گذشته کشورمان می پردازد بالا برد. پس از او سریالهای زیادی به لطف ساخت شهرکی که او بنیانگذارش بود ساخته شد. در بین سریالهایی مانند کیف انگلیسی یا در چشم باد ویا شب دهم شخصا مدار صفر درجه را بیشتر پسندیدم.

اما هدف از ساخت این سریال چه بود؟ همانطور که میدانید صدا و سیما برای ساخت این سریال دست حسن فتحی را کاملا برای هرگونه هزینه ای باز گذاشته بود. فیلمبرداری قسمتهای اولیه این سریال در کشور مجارستان انجام پذیرفت. حسن فتحی از چند هنر پیشه بنام خارجی در این سریال استفاده نمود که انصافا بازی آنها یک سر و گردن از هنرپیشه های وطنی بالاتر بود.

این سریال همزمان با مطرح شدن انکار هولوکاست از سوی رئیس دولت نهم با اهداف کاملا سیاسی ساخته شد هرچند تهیه کننده سریال این موضوع را شدیدا تکذیب می کند. اما برای جذاب شدن سریال حسن فتحی که خود نویسندگی این سریال را بعهده داشت بیننده را با سه ماجرای عشقی درگیر میکند. عشق حبیب پارسا به سارا - عشق خواهر حبیب پارسا به تقی و عشق سرگرد بهروز فتاحی به زینت الملوک. علیرغم اینکه محوریت این ماجراهای عشقی به رابطه حبیب پارسا با بازی شهاب حسینی به سارا می چرخد اما برای هر بیننده ای پیگیری بیداری عشق کهنه شده سرگرد فتاحی به زینت الملوک به مراتب جذاب تر بود.

صدا و سیما با ساخت این سریال با یک تیر سه نشان زد:

  • تخریب جامعه یهودیت در راستای همزمانی انکار هولوکاست از سوی رئیس وقت جمهور
  • تخریب عقاید حزب توده در میانه سریال
  • ضعف و فساد حاکم بر حکومت پهلوی

که بنظر من در هر سه مورد شکست خوردند زیرا برای اغلب بینندگان جدای از اهداف این سریال پیگیری ماجراهای عشقی این سریال که در برخی از مواقع به زیبایی به تصویر کشیده شده بود از پیام فیلم مهمتر بود.

پیچ و مهره کردن موضوع یهودیان و نفوذ آنها در دولت پهلوی کاملا تصنوعی و غیر واقعی بنظر می آید. بنظر من فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به مراتب به این موضوع بهتر پرداخته بود تا این سریال پر هزینه.

ترانه این سریال هم کاملا منبعث از ماجراهای عشقی این سریال سروده شده است. این سریال دارای یک ترانه دیگر نیز میباشد که آنرا نیز مجددا علیرضا قربانی اجرا کرده است که هنگام اعدام سرگرد فتاحی در قسمت بیست و چهارم پخش میشود که پرشیای عزیز در پست زیر به آن اشاره نموده است و باز نوشتن آن تکرار مکررات است. بنا بر این دوستان را ارجاع میدهم به این پست :

http://cafeclassic4.ir/thread-294-post-17304.html#pid17304

اما چنین پروژه عظیمی که دارای ترانه زیبایی هم است قطعا دوبله بسیار قوی ای را می طلبید که بنظر من شاهکار اصلی این سریال را رقم میزند. دوبله ای که بهرام زند کمتر پیش می آید در هر مصاحبه ای به آن اشاره نکند. او از بیش از 60 گوینده برای دوبله این سریال استفاده نمود.

پس از آنکه مدیریت دوبلاژ این سریال به بهرام زند سپرده شد و او در کنار گویندگان مطرحی چون ناصر تهماسب - پرویز ربیعی - پرویز بهرام - احمد رسول زاده - مریم شیرزاد و ........ در برخی از موارد از صدای اصلی خود هنر پیشه ها برای گویندگی نقشهای خود استفاده نمود که بعبارتی او در حین دوبله این سریال یک کارگاه آموزش گویندگی نیز به نوعی ایجاد کرده بود زیرا هنرپیشه ای چون شهاب حسینی اولین بار بود که پشت میکرفن دوبله می نشست. و خود نیز به زیبایی تمام بجای پیر داغر در نقش سرگرد فتاحی صدا پیشگی نمود. پیر داغر در کشور لبنان از محبوبیت بالایی برخوردار است و بنظر من نقش سرگرد فتاحی را به زیبایی تمام بازی میکند.

دوبله این سریال بیش از 10 ماه زمان برد. فکر نمی کنم در تاریخ دوبله ایران چنین زمانی برای فیلم یا سریال دیگری صرف شده باشد. بهرام زند میگوید چون از ابتدا قرار بود این سریال دوبله شود بنابراین صدای شاهد برای فیلم نداشته است و این موضوع به مراتب کار او را مشکلتر نموده بود. هنر پیشه های این سریال بجز زبان فارسی به شش زبان دیگر (عربی - مجارستانی - انگلیسی - فرانسوی - آلمانی و ژاپنی ) صحبت میکردند و بخش اعظم وقت او صرف تطبیق نمودن  گفتگوی آنها و ترجمه به زبان فارسی گردید . بعبارتی هر هنرپیشه به زبان مادری خود دیالوگها را میگفته.

تصور کنید بدون وجود صدای شاهد بهرام زند چقدر زیبا فقط از روی تصویر توانسته است به احساسات یک هنرپیشه لبنانی نفوذ کند و به لحن او پی ببرد.

در مجموع جدای از اهداف این سریال این اثر را پسندیدم و پخش مجدد آنرا از شبکه تماشا بهانه ای قرار دادم تا یادی کنم از ترانه زیبای این سریال.

فردین خلعتبری برای تنظیم  این ترانه به زیبایی تمام با یاری گرفتن از گروه کر در لابلای ترانه به جذابیتها و زیبایی های این ترانه افزوده است. گروه کر نوری با استفاده از تم های رضا محجوبی به کمک فردین خلعتبری آمدند تا این اثر زیبا خلق شود. رهبری کر نیز بعهده آقای علیزضا شفقی نژاد بود.

ترانه مدار صفر درجه نهایتا در استودیو صبا ضبط گردید و در طول سی قسمت سریال فقط در تیتراژ انتهایی هر قسمت از سریال استفاده شد و همین موضوع باعث میگردید تا مخاطبان برای شنیدن آن تا آخرین ثانیه های سریال به تماشای آن بنشینند.

در پایان این پست نیز دوستان را دعوت میکنم به خواندن دو دیالوگ زیبا و عاشقانه در این سریال. دیالوگ اول نامه خداحافظی زینت الملوک جهانبانی از سرگرد فتاحی میباشد که قبل از مرگش برای او می نویسد و در سریال با صدای لعیا زنگنه به زیبایی دکلمه میشود:

بهروز رنج کشیده و نجیب من!...

 مرا ببخش که پی سالها غربت و تنهایی، باز هم ناگزیرم تنهایت بگذارم!...

 فی الواقع، تاب تحمل هر بلایی را که طی این سالها بر سرم آمده، داشتم،

 الا اینکه کسانی بخواهند از قبل آنچه میان من و آن مرد واقع شده

 حیثیت اجتماعی و آبروی شغلی تو را لکه دار کنند!...

 از طرفی، گیرم به قسمی از این مخمصه رهایی می یافتم،

 اما چه فایده!!!...

 که پی آن کودکی را به دنیا می آوردم که ای بسا پی رشد و قد کشیدن،

 به کین خواهی پدر مقتولش رودرروی هر دوی ما می ایستاد!...

 

 

سرو دل خسته من!....

 افسانه ها زیبا هستند، زیرا واقعیت ندارند!...

 واقعیت زیبا نیست!...

 و تنها کسانی برای همیشه اذان ما خواهند بود

 که برای همیشه از دست داده ایم!...

 و سهم من از عشق تو، تنها رویای آرامش بخش و گرمی است

 که با خود به سردی گور می برم!...

 تا از غارت این زمانه پردسیسه و پلشت، برای همیشه محفوظش بدارم

 

عزیز دل شکسته من!!!...

 تو می توانی گردش ماه را تکذیب کنی!...

 می توانی نور خورشید را تکذیب کنی!...

 اما عشق مرا هرگز تکذیب مکن!...

 در جهانی دیگر و در آن سوی ابدیت،

 به انتظارت خواهم نشست!...

 و تنها چیزی که از تو می خواهم

 اینکه با باد و باران دوباره آشتی کنی!...

 زیرا در هر بارانی که بعد از این ببارد

 من به دیدار تو خواهم آمد!...

 و با وزش هر نسیمی به نوازشت خواهم پرداخت!....

دیالوگ دوم نیز مربوط به دکلمه ایست که توسط سارا استروک با بازی ناتالی متی خطاب به حبیب پارسا با بازی شهاب حسینی و با صدای زیبای مریم شیرزاد دکلمه میشود:

آه ای فلب محزون من!...

 دیدی چگونه سودا رنگ شعر گرفت!...

 دیدی جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی

 می توان طی کرد و نادیده گرفت...

 دیدی رنجهای کهنه را با ترنمی می شود یکباره فراموش کرد...

 دیدی که آزادی لحظه ناب سر سپردن است!...

 دیدی که عشق یک اتفاق نیست!...

 یک قرار قبلی است!...

 مثل یک تفاهم ازلی!...

 از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت!....      

     

 




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۴/۹ عصر ۰۳:۵۰

نام فیلم: فریاد زیر آب

خواننده : داریوش اقبالی

آهنگساز: بابک بیات

تنظیم : واروژان

ترانه سرا:ایرج جنتی عطایی

سال ساخت : 1356

مدت: 4 دقیقه و 38 ثانیه

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن در یار

چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب

چه امیدی به این ساحل، خوشا فریاد زیر آب

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

اگر خوابم اگر بیدار اگر مستم اگر هوشیار

مرا یارای بودن نیست تو یاری کن مرا ای یار

تو ای خاتون خواب من، من تن خسته را دریاب

مرا همخانه کن تا صبح، نوازش کن مرا تا خواب

همیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بود

چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن در یار

نه از دور و نه از نزدیک، تو از خواب آمدی ای عشق

خوشا خودسوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشق

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

در واپسین سالهای رژیم شاهنشاهی و قبل ار وقوع انقلاب اسلامی سیروس الوند در سال 1356 فیلمی را با حضور یکی از محبوب ترین خوانندگان نسل جوان یعنی داریوش راهی پرده های سینما می کند. او از ایرج جنتی عطایی میخواهد تا شعری را با مضمون فریاد زیر آب برایش بسازد. فطعا با توجه به حضور داریوش این ترانه به او سپرده می شود و بابک بیات فقید نیز آهنگ زیبایی را به روی آن می گذارد و نهایتا تنظیم آن به زیبایی تمام به واروژان فقید و بزرگ سپرده می شود. مردی که حالا حالا ها ترانه ایران مدیون تنظیمهای زیبای اوست و تنظیمهایش چنان بر متن ترانه می نشیند که گویی جزء جدا ناشدنی آن ترانه میشود.

فریاد زیر آب با اقبال و استقبال عمومی روبرو می شود. زیرا هم موضوع جذابی داشت و هم مردم دوست داشتند چهره خواننده معروف خود را بر پرده سینما ببینند. هر چند او قبل از این هم در فیلم یاران ساخته فرزان دلجو  بازی کرده بود.

فیلم فریاد زیر آب دارای دو ترانه می باشد و هر دو ترانه با توجه با موضوعشان به موقع در فیلم بکار گرفته میشود. ابتدا ترانه اجازه در زمانی پخش میگردد که عزت دستپاشه به عشق رویایی خود یعنی آذر با بازی فرزانه تاییدی رسیده است و حاضر است برای عشق خود کوه را بر دوش خود بگیرد و موج را هم از دریا. آهنگ این ترانه نیز توسط واروژان بزرگ ساخته میشود و او آنرا به  عبدی یمینی یار باوفای داریوش جهت تنظیم واگذار می کند.

اگر چه مرگ واروژان بزرگ آنهم در سنی که او هنوز می توانست سالهای سال با تنظیمهای معرکه خود ما را به وجد آورد یک تراژدی محسوب میگردد اما مرگ ناگهانی عبدی یمینی در اثر یک حادثه به مراتب مظلومانه و تراژدیک تر بود. عبدی یمینی آهنگساز بزرگی بود که متاسفانه کمتر به او پرداخته شد و هیچ مصاحبه یا گفتگویی از او در دسترس نیست. بسیاری از ترانه های داریوش از ساخته های اوست.ترانه هایی مانند رهگذار عمر - شقایق - به من نگو دوست دارم - جنگل - زندونی - علی کنکوری - بن بست - امان از و .....

صبح روز بیست و چهارم تیر ماه 1388 پرواز شماره 7908 شرکت هواپیمایی کاسپین فرودگاه امام خمینی را به مقصد ایروان ترک میکند. این هواپیما هرگز به مقصد نمی رسد و در ابتدای راه در قزوین دچار آتش سوزی میگردد  و متاسقانه سقوط میکند. تمام مسافرین و خدمه از جمله ورزشکاران تیم ملی جودو در این سانحه جان می بازند. عبدالرضا یمینی نیز از مسافرین این هواپیما بود. او به ایروان می رفت تا داریوش را در کنسرتی که در این شهر برگزار میگردید یاری کند. اگر زندگینامه او را بخوانید متوجه میگردید که مرگ او آنهم در آن سکوت خبری ضایعه بزرگی برای موسیقی ایران محسوب میگردد و اگر فرصتی پیش آمد حتما ار او در تاپیک بیاد هنرمندان یاد خواهم کرد.

عبدی یمینی آهنگساز تجربی نبود بلکه از معدود آهنگسازان ایرانی بود که علم موسیقی داشت و تحصیلات عالیه خود را در رشته موسیقی در اتریش و انگلستان گذرانده بود. او بجز همکاری نزدیک با داریوش آهنگسازی بسیاری از خوانندگان سرشناسی چون شهیار قنبری - عارف - نوش آفرین - منصور- شهره - معین و ..... را بعهده داشت. عبدی موسیقی را اولین بار در کنار فریدون فروغی و با وی آغاز کرد و روزگاری جزو نوازندگان ارکستر فریدون فروغی بود . او مظلومانه و ناشناس رخت سفر بست و نهایتا پیکرش را علیرقم میل باطنیش (مانند فرهاد مهراد) که میل به سوزاندن داشت تا به خاکسپاری در امامزاده طاهر کرج در همسایگی آهنگساز بزرگ دیگری همچون مرتضی حنانه به خاک سپردند.

اما ترانه اصلی در یک سکانس کاملا تراژدیک پخش میگردد. جایی که عزت دستپاشه تمام مدارک عشقش را که به واسطه آن مجبور به تن فروشی گردیده بود از نصیر میگیرد و در حالیکه سوار بر موتور و زخمی می باشد این ترانه به روی فیلم مونتاژ میگردد و نهایتا فیلم با همین ترانه به اتمام میرسد.

هفت سال قبل از ساخت این فیلم مسعود کیمیایی با ساخت فیلم رضا موتوری برای اولین بار دست به ابتکاری جالب زد و برای اولین بار ترانه ای را روی فیلمش پخش کرد که در آن هیچ هنرپیشه ای آنرا لبخوانی نمی کرد. نمی دانم درست است که بگویم سیروس الوند تحت تاثیر رضا موتوری بوده یا نه. اما او نیز همین کار را می کند و علیرقم اینکه هم خواننده ترانه و هم هنرپیشه یکنفر بود اما داریوش در فیلم فریاد زیر آب ترانه خود را لبخوانی نمی کند.

تا پیش از سال 1349 کارگردانان ایرانی فکر میکردند اگر ترانه ای در فیلمی پخش میگردد حتما باید یکنفر در فیلم آنرا بخواند. با همین طرز فکر بود که فردین پشت کامیون حتی در حالیکه در دره داشت سقوط میکرد همچنان داشت سلطان قلبم تو هستی تو هستی را می خواند.

اشتهار این دو ترانه را نمی توان زیاد منبعث از فیلم سیروس الوند دانست. که اگر این  دو ترانه در این فیلم پخش نمی شد باز هم برای شنوندگان این دو ترانه ماندگار می بود زیرا هر چه باشد خواننده آن داریوش بود. بویژه آنکه رد پایی از بزرگانی چون بابک بیات و واروژان و ایرج جنتی عطایی در آن پیدا بود. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که در یکی از این دو ترانه نام کامل فیلم در متن ترانه آمده است.

نام فیلم : فریاد زیر آب

نام ترانه : اجازه

خواننده : داریوش اقبالی

آهنگساز: واروژان

تنظیم : عبدی یمینی

ترانه سرا: رضا عطایی

سال ساخت : 1356

مدت: 3 دقیقه و 58 ثانیه

 

کوهو میذارم رو دوشم، رخت هر جنگو می پوشم

موجو از دریا می گیرم، شیره ی سنگو می دوشم

میارم ماهو تو خونه، می گیرم باد و نشونه

همه ی خاک زمینو، می شمارم دونه به دونه

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره

دنیا رو کولم می گیرم، روزی صد دفعه می میرم

می کنم ستاره ها رو، جلوی چشات می گیرم

چشات حرمت زمینه، یه قشنگ نازنینه

تا اگه می خوای نذارم، هیچ کسی تو رو ببینه

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره

چشم ماهو در میارم، یه نوردبون میارم

عکس چشمتو می گیرم، جای چشم اون میزارم

آفتاب و ورش می دارم، واسه چشمات در میذارم

از چشام آینه می سازم، با خودم برات میارم

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره

اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره





RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - بانو - ۱۳۹۳/۴/۱۱ عصر ۰۷:۱۶

(۱۳۹۳/۴/۹ عصر ۰۳:۵۰)برو بیکر نوشته شده:  

نام فیلم: فریاد زیر آب

خواننده : داریوش اقبالی

آهنگساز: بابک بیات

تنظیم : واروژان

ترانه سرا:ایرج جنتی عطایی

سال ساخت : 1356

مدت: 4 دقیقه و 38 ثانیه

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن در یار

در واپسین سالهای رژیم شاهنشاهی و قبل ار وقوع انقلاب اسلامی سیروس الوند در سال 1356 فیلمی را با حضور یکی از محبوب ترین خوانندگان نسل جوان یعنی داریوش راهی پرده های سینما می کند. او از ایرج جنتی عطایی میخواهد تا شعری را با مضمون فریاد زیر آب برایش بسازد. فطعا با توجه به حضور داریوش این ترانه به او سپرده می شود و بابک بیات فقید نیز آهنگ زیبایی را به روی آن می گذارد و نهایتا تنظیم آن به زیبایی تمام به واروژان فقید و بزرگ سپرده می شود. مردی که حالا حالا ها ترانه ایران مدیون تنظیمهای زیبای اوست و تنظیمهایش چنان بر متن ترانه می نشیند که گویی جزء جدا ناشدنی آن ترانه میشود.

سلام به شما دوست گرامی آقای بروبیکر عزیز

با تشکر از این یادآوری زیبا.

مطلبی را مدتی قبل در صفحۀ بامداد بیات (یکی از دوقلوهای مرحوم بیات) دیده بودم. گویا استاد بیات وقتی ملودی را می نویسند برحسب عادتشان تنظیم را می خواسته اند به مرحوم واروژان بسپارند، دوستان مستحضرند که مرحوم بیات ملودی سازی قدرتمند بود اما در تنظیم چندان فعالیتی نداشت و همیشه سعی در سپردن کار به امثال اوشال یا واروژان داشت. اما درمورد این ملودی خاص، با وجود آنکه برای واروژان نوشته شده بود، ظاهرا بنا به دلایلی از این امر منصرف شدند و خودشان قطعه را تنظیم کردند. در فهرست آثار کتاب استاد جنتی عطایی (زمزمه های یک شب سی ساله) هم به این موضوع اشاره شده که ملودی و تنظیم از بابک بیات. برای همین در تالار موسیقی پاپ متعهد، این ترانه را با تردید به آثار واروژان وارد کردم. (این اثر تنظیم مرحوم بیات است اگر فرزندشان و کتاب جنتی صحیح نوشته باشند!)

متن ملودی این اثر به خط خود زنده یاد بیات تقدیم به دوستان کافه کلاسیک:

(حتی نام تنظیم کنندۀ مدنظر مرحوم بیات، یعنی جناب واروژان، گوشۀ سمت چپ بالای نت به چشم می خورد.)




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۴/۱۲ عصر ۱۲:۵۴

(۱۳۹۳/۴/۱۱ عصر ۰۷:۱۶)بانو نوشته شده:  

مطلبی را مدتی قبل در صفحۀ بامداد بیات (یکی از دوقلوهای مرحوم بیات) دیده بودم. گویا استاد بیات وقتی ملودی را می نویسند برحسب عادتشان تنظیم را می خواسته اند به مرحوم واروژان بسپارند، دوستان مستحضرند که مرحوم بیات ملودی سازی قدرتمند بود اما در تنظیم چندان فعالیتی نداشت و همیشه سعی در سپردن کار به امثال اوشال یا واروژان داشت. اما درمورد این ملودی خاص، با وجود آنکه برای واروژان نوشته شده بود، ظاهرا بنا به دلایلی از این امر منصرف شدند و خوشان قطعه را تنظیم کردند. در فهرست آثار کتاب استاد جنتی عطایی (زمزمه های یک شب سی ساله) هم به این موضوع اشاره شده که ملودی و تنظیم از بابک بیات. برای همین در تالار موسیقی پاپ متعهد، این ترانه را با تردید به آثار واروژان وارد کردم. (این اثر تنظیم مرحوم بیات است اگر فرزندشان و کتاب جنتی صحیح نوشته باشند!)

(حتی نام تنظیم کنندۀ مدنظر مرحوم بیات، یعنی جناب واروژان، گوشۀ سمت چپ بالای نت به چشم می خورد.)

ضمن تشکر از نکته سنجی بانوی گرامی

من از 12 سالگی تا امروز بصورت تجربی کیبورد میزنم (البته با یک ملودیکای 300 تومنی که از خیابان جمهوری خریدم شروع کردم تا امروز که یک Pa 80 دارم) بیش از 60 درصد ترانه های داریوش و گوگوش را بصورت تجربی (یا بقول کسانیکه ارگ میزنند گوشی ) میزنم . یک حس خاصی به تنظیمهای واروژان بزرگ دارم و یه جورایی بصورت ذاتی بدون آنکه از قبل اطلاعی داشته باشم تنظیمهای واروژان را تشخیص میدهم. (البته این دلیل موجهی نیست ) همانطور که بسیاری از ادبیات دوستان از روی نوع نگارش شعر آثار حافظ را با سعدی یا مولانا تشخیص میدهند.

واروژان با زیر صداهایی که در حین خواندن خواننده در متن ترانه بکار میگیرد واقعا طوفان بپا میکند و من اغلب بجای گوش دادن به متن تحریرهای صدای خواننده محو ملودیهای زیر صدای خواننده توسط واروژان می شوم.(ترانه خوابم یا بیدارم  و دو پنجره  گوگوش اوج این زیر صداهاست) حتی نوع سازها و ادواتی که واروژان در ساخته هایش استفاده میکند نسبت به  ادواتی که شماعی زاده در همان سالها در آثارش استفاده میکرد خود می تواند یکی از راههای تشخیص تنظیمهای واروژان باشد. ( همانطور که صدای ارگ انوشیروان روحانی در دهه پنجاه خیلی تابلو بود).

در حال حاضر هم واروژان بزرگ و هم بابک بیات عزیز در بین ما نیستند. اما اگر یکبار بدقت به ترانه برادر جان و فریاد زیر آب (هردو بخوانندگی و تنظیم واحد) گوش دهید نقاط اشتراک فراوانی پیدا می کنید. از طرفی با اسنادی که خودتان ارائه نمودید بنظر من تنظیم فریاد زیر آب توسط واروژان فقید محتمل تر از بابک بیات می باشد و شخصا معتقدم بابک بیات (ضمن احترام فراوان به ایشان ) نمی توانست به این زیبایی ترانه ای را تنظیم کند.

از طرفی متاسفانه بسیاری از افراد عامی تفاوتهای بین آهنگسازی و تنظیم را نمی دانند و در بسیاری از موارد در حوزه وب شاهد بوده ام که عنوان تنظیم را در کنار عنوان آهنگ باهم آورده اند ( مثلا آهنگ و تنظیم از : ) به همین دلیل  در اینخصوص هیچ اعتمادی به وب نیست اما قطعا استاد جنتی عطایی جزو افراد عامی نمی باشند و اینکه در کتاب زمزمه های یک شب سی ساله ایشان ملودی و تنظیم را به یکنفر تخصیص داده اند قطعا تفاوتهای ملودی و تنظیم را می دانند اما شخصا با توجه با شواهد و قرائن (بویژه سیاهه نت موجود با دستخط خود بابک بیات )  اشتباه در کتاب را محتملتر می دانم. (شاید گاهی نویسندگان - چه در حوزه مطبوعات و چه در حوزه وب -  نمی دانند یک روزی و در یک جایی برای بعضیها این موضوع بسیار مهم می باشد و دوست دارند واقعا بدانند ترانه مورد علاقه شان توسط چه کسی نت سازی شده است و چه کسی آنرا تنظیم نموده است)

با اینحال بنظر من اگر یکی از دوستان البوم اورجینال فریاد زیر اب را داشته باشد می توان به کاور آن استناد کرد زیرا در دهه پنجاه روی جلد اغلب  آلبومها جدولی از نام ترانه و ترانه سرا و ..... وجود داشت.

ضمنا جای دارد از ارائه دستخط مرحوم بیات بعنوان یک اثر تاریخی نزد دوستداران موسیقی توسط بانوی محترم تشکر ویژه ای بنمایم.




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - بانو - ۱۳۹۳/۴/۱۲ عصر ۰۳:۴۹

(۱۳۹۳/۴/۱۲ عصر ۱۲:۵۴)برو بیکر نوشته شده:  

ضمن تشکر از نکته سنجی بانوی گرامی

من از 12 سالگی تا امروز بصورت تجربی کیبورد میزنم (البته با یک ملودیکای 300 تومنی که از خیابان جمهوری خریدم شروع کردم تا امروز که یک Pa 80 دارم) بیش از 60 درصد ترانه های داریوش و گوگوش را بصورت تجربی (یا بقول کسانیکه ارگ میزنند گوشی ) میزنم . یک حس خاصی به تنظیمهای واروژان بزرگ دارم و یه جورایی بصورت ذاتی بدون آنکه از قبل اطلاعی داشته باشم تنظیمهای واروژان را تشخیص میدهم. (البته این دلیل موجهی نیست ) همانطور که بسیاری از ادبیات دوستان از روی نوع نگارش شعر آثار حافظ را با سعدی یا مولانا تشخیص میدهند....

ممنون از شما و توضیحات خوبتان.

اما آقای بروبیکر عزیز اگر بنا باشد براساس شباهت و احساس بیان کرد، من این اثر را بی اندازه به آثار محمد اوشال شبیه می دانم. و از آنجا که بیات هنرجوی اوشال بودند، شباهت تنظیمی از بیات به آثار اوشال قابل توجیه می شود. مثلا این اثر را با آهنگی دیگر از آلبوم فریاد زیر آب به نام (خورشید خانوم) مقایسه کنید. (خورشید خانوم) بازهم طبق فهرست کتاب جنتی، تنظیم اوشال است. واروژان استاد زهی نویسی بودند اما اوشال (و بالطبع بیات) در بادی برنجی ها غوغا می کردند. در این دو ترانه (خورشید خانوم و فریاد زیر آب) صدای بادی برنجیها بسیار بیشتر از زهی هاست.

و نکته ای مهم تر اینکه واروژان در شهریور 56 از دنیا می رود و سال تولید این ترانه نیز 56 است، اگر ماه تولید تا شهریور باشد این امر قابل قبول خواهد بود....

امید که بتوان در این خصوص به نتیجۀ درستی رسید.

با مهر و درود

بانو




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۵/۹ عصر ۰۲:۵۰

نام فیلم: در امتداد شب

نام ترانه : مرهم

نام خواننده : گوگوش

نام ترانه سرا: اردلان سرفراز

آهنگساز:فرید زلاند

تنظیم : منوچهر چشم آذر

مدت: چهار دقیقه و پانزده ثانیه

سال ساخت : 1355

متن ترانه:


زخمی تر از هميشه از درد دل سپردن
سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن
با قامتی شكسته از كوله بار غربت
در جستجوی مرهم راهي شدم زيارت

 رفتم برای گريه رفتم برای فرياد
مرهم مراد من بود كعبه تو رو به من داد
ای از خدا رسيده ای كه تمام عشقی
در جسم خالی من روح كلام عشقی


ای كه همه شفایی در عين بی ريایی
پيش تو مثل كاهم تو مثل كهربایی
هر ذره از دلم را با حوصله زدی بند
اين چينی شكسته از تو گرفته پيوند


ای تكيه گاه گريه ای هم صدای فرياد
ای اسم تازهء من كعبه تو رو به من داد
من زورقی شكسته م اما هنوز طلایی
طوفان حريف من نيست وقتی تو ناخدایی
  

بالاتر از شفایی از هر چه بد رهایی
ای شكل تازه ي عشق تو هديه ي خدايي
با تو نفس كشيدن يعنی غزل شنيدن
رفتن به اوج قصه بي بال و پر پريدن
ای تكيه گاه گريه ای هم صدای فرياد
ای اسم تازهء من كعبه تو رو به من داد

واقعا اردلان سرفراز می توانست از این زیباتر از تشبیهات و استعاره ها استفاده کند؟

یکسال قبل از وقوع انقلاب اسلامی بهمن فرمان آرا تهیه کنندگی فیلمی را بعهده میگرد که پرویز صیاد نویسندگی و کارگردانی می کند.  چند دقیقه پس از شروع فیلم تیتراژش پخش می شود آنهم با نیمرخی از گوگوش و ترانه ای که بعید می دانم به سفارش این فیلم سروده و تنظیم شد. مرهم از زیباترین سروده های اردلان سرافراز می باشد. اردلان سرفراز دو ترانه را با ارادت به مولانا و بیدل دهلوی به آنان تقدیم می دارد. ترانه میراث و ترانه مرهم. میراث را با محوریت و تکیه بر عشق و نی ستار اجرا می کند و مرهم را با محوریت و تکیه بر عرفان و معبود ، گوگوش. هم نی و هم کعبه و معبود در شعر و ادبیات ما را بیاد مولانا می اندازد.

هرچند او بعدها در مصاحبه ای گفت خانم گوگوش قصد زیارت خانه خدا را داشت و از او خواست ترانه ای را با چنین مضمونی برایش بسراید و او نیز مرهم را نوشت. با توجه به محتویات این ترانه این موضوع به واقعیت نزدیکتر است. هر چند این دو هدف برای خلق چنین شعری با هم هیچ منافاتی ندارد اما صحت هر دو نفل قول تایید می شود. زیرا اولی را اردلان سرفراز در کتاب خود نوشته است و دومی را شخصا از زبان ایشان در مصاحبه شنیدم .سروده های اردلان سرفراز در کنار ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری بیش از 90 درصد از ترانه های محبوب عمر من ( و چه بسا بسیاری از دوستان ) را تشکیل می دهند.

 او آثار بزرگی را از خود بیادگار گذاشته است. متاسفانه بسیاری از مردم عامی شاید او را نشناسند اما هر روز بسیاری از شعرهایش را از زبان خوانندگان مشهور در ماشینها و یا کانالهای تلوزیونی می شنوند. من در جستار کوچه سار خاطرات هنگام ارسال پست متن ترانه عروسک نیز این جمله را گفته ام که یک خواننده باید خیلی خوش شانس باشد تا اثری از اردلان سرفراز به او برسد .

  • او برای ساخت هر اثرش باید بهانه ای داشته باشد مرگ پدر برای او بزرگترین بهانه بود برای ساخت عاشقانه ترین ترانه ایرانی که آنرا به داریوش سپرد:

ای که بی تو خودمو  تک و تنها می بینم - هر جا که پا میذارم  تو رو اونجا می بینم.

  • دیدن چند گنجشک کوچک در غروب یک روز پاییزی در حیاط خانه که مشغول خوردن دانه بودند بهترین بهانه بود برای دل تنگش که شعری بسراید و آنرا به گوگوش بسپارد:

من و گنجیشکهای خونه - دیدنت عادتمونه

  • سال 1362 وقتی ترک وطن می کند ورودش به دیار غربت نیز بهانه ای بود تا برای نازنین خود شعری بسراید و آنرا نیز به داریوش بسپارد:

اینجا بجز درد و دروغ  هم خانه ای با ما نبود - در غربت من مثل من  هرگز کسی تنها نبود

  • سال 1352 خواندن کتاب مسخ با ترجمه صادق هدایت تنها بهانه ای بود تا شعر مسخ را هم نام با همان کتاب بسراید و آنرا به فرهاد بسپارد و او نیز با صدای دلنشینش مسخ را جاودانه کند:

می بینم صورتمو تو آیینه  با لبی خسته می پرسم از خودم - این غریبه کیه از من چی میخواد اون به من یا من به اون خیره شدم

  • اعدام خسرو گلسرخی نیز برای او تنها بهانه ای بود تا شعری را بسراید و آنرا به داریوش واگذار نماید تا شقایق را بعنوان نماد عاشقی برای همیشه نزد جوانان جاودانه سازد و به خاطر محدودیتهایی که داشت نام شقایق را جایگزین گل سرخ نمود:

شقایق درد من یکی دو تا نیست  آخه درد من از بیگانه ها نیست - کسی خشکیده خون من رو دستهاش که حتی یک نفس از من جدا نیست

  • مرگ غم انگیز فروغ فرخزاد بهانه ای بود برای او که دلتنگی خود را تقدیم ستار کند و ستار نیز به زیبایی تمام آنرا جاودان نمود:

همیشه عشق یعنی ابر غروب و غربت بارون - تو در من جوشش شعری صدای این لب لرزون

  • مهدی اخوان ثالث نیز برای او بهانه ای بود تا اردلان در شعرش او را شاعر واقعی و رهبر خود خطاب کند و مازیار نازنین نیز آنرا به زیبایی اجرا نمود:

شاعر تو بودی ای دوست گفتی و من نوشتم - دست تو رهبرم بود  نه خط سر نوشتم

  • صادق سرفراز دایی خود را که در سال 1357 سرذبیر روزنامه کولاک بود را بهانه ای قرار میدهد تا برایش بسراید و آنرا به مهستی واگذار کند:

بیا بنویسیم که خدا  ته قلب آینه اس - مثل شور فریاد یا نفس  تو حصار سینه اس

  • و تنها گذر سال و رسیدن به مرز سال 2000 بهانه دیگری بود تا او پیش بینی چنین سال سردی را برای داریوش بنویسد:

سال سقوط عاطفه تا بی نهایت زیر صفر - نهایت معراج ذهن  اندیشه تفسیر صفر

  • ...... و سرنوشت از پیش تعیین شده خودش نیز بهانه ای بود که از سالها قبل برای خودش و دلش مرداب را بنویسد و آنرا نیز به گوگوش واگذار نماید:

منم اون مرداب پیر  از همه دنیا جدام - داغ خورشید به تنم  زنجیر زمین به پام

اولش چشمه بودم  زیر آسمون پیر - اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر

پس بیراهه نبود که او برای مرهم هم بهانه ای برای نوشتن داشته باشد. اما آنچه مسلم است این بهانه هرچه بود فیلم در امتداد شب نبود. فرید زلاند نیز که از دوستان نزدیک اردلان بود کار آهنگسازی این ترانه را بعهده گرفت. مرهم در آلبوم طلاق ارائه گردید و از آنجا که شاه بیت این آلبوم که خودِ ترانه طلاق می باشد را چشم آذر خلق نموده بود لذا تنظیم این ترانه نیز به منوچهر چشم آذر می رسد.

اما هرچه با خودم کلانجار رفتم هیچ دلیل یا مدرکی برای پیچ و مهره کردن این ترانه به فیلم در امتداد شب نیافتم که نیافتم. در واقع پرویز صیاد فیلم در امتداد شب را برای گیشه ساخت بنا براین فیلمی که برای گیشه ساخته شود نباید برای چنین موضوعی به دنبال دلیل یا مدرکی گشت. در امتداد شب را باید موفق ترین فیلم گیشه ای سینمای قبل از انقلاب دانست زیرا صاحب یک رکورد استثنایی می شود. این فیلم در زمستان سال 1356 اکران می شود و وقوع انقلاب مانع بهره برداری کامل عوامل آن از این فیلم می گردد. در واقع این فیلم تمام ابزار های لازم را برای بدست آوردن یک رکورد رویایی را داشت. هوشنگ گلمکانی در نوشته ای با استدلال به نرخ تورم و مقایسه قیمت بلیط در آنزمان با الآن برآورد نموده است که این فیلم با توجه به جمعیت آنزمان تهران بیش از 3 میلیارد تومان فروش داشته است.

اما از آنجا که من با این هدف این جستار را ایجاد نمودم که در آن از آثار و ترانه های فاخر همراه با فیلمهای ماندگار یاد نمایم باید به عرض برسانم که در امتداد شب و مرهم تنها بهانه ای بود تا از آن به قطعه شعری زیبا برسم که در اواسط فیلم پروانه (گوگوش)  برای بابک (سعید کنگرانی)  با گیتاری در دست اجرا می کند. گوگوش دیگر هرگز آن ترانه را در هیچ محفل یا کنسرت یا استودیویی اجرا نکرد.

نگاه می کنم نمی بینم
چشم مرا هوای تو پر کرده
گوش می کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده


ای چشم من بدون تو نا بینا
ای گوش من بدون تو ناشنوا
با من بمان همبشه بمان با من
با من بمان همبشه بمان با من

 


فکر می کنم ترانه زیبای مرهم و این چند بیت شعر ارزش آنرا داشت که پستی را در این جستار برایش خرج نماییم. اکنون بیش از 37 سال از اکران این فیلم می گذرد. بسیاری از مردمانی که فیلم در امتداد شب را دیدند این ترانه را به اسم فیلم می شناسند و برخی هم به اسم کعبه. اما ترانه مرهم نامش مرهم است و بنظر من هیچ ارتباطی به فیلم ندارد و حتی از ملودی آهنگش در طول فیلم استفاده نمی گردد.

در مجموع وقتی نگاهی به آثار اردلان سرفراز بیاندازید متوجه خواهید شد که زیباترین ترانه های خوانندگانی چون داریوش - گوگوش - ستار - ابی و معین ترانه هایی هستند که توسط او سروده شده است. شعرهای او همیشه از زمان خودش جلوتر بوده است. بنظر من بخشی از موفقیت و اشتهار این خوانندگان را باید منبعث از شعرهای اردلان سرفراز دانست.




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۶/۱۷ عصر ۰۶:۱۶

نام فیلم: سفرهای دور و دراز هامی و کامی

نام ترانه: سفر برای وطن

خواننده: استاد محمد نوری

ترانه سرا: نادر ابراهیمی

آهنگساز:فریدون شهبازیان

مدت: 3 دقیقه و 43 ثانیه

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم

ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها
چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم

ما برای بوئیدن بوی گل نسترن
چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم

ما برای نوشیدن شورابه‌های کویر
چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم

ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم

سال 1358 و 1359 مردمی که تا پیش از این گوشهایشان به ترانه های جاودان عارف و ستار و گوگوش عادت کرده بود در شور و هیجانات اول انقلاب خود گوشهایشان هیچ ترانه ای نمی شنید بجز سرودهای حماسی آنزمان : برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن - آنزمان که بنهادم - بلند آسمان جایگاه من است  و .......

در این وانفسا گاهگاهی یکی دو ترانه از فرهاد مهراد و محمد نوری پخش می شد که کار تنظیم و ساختن آن در واقع به پیش از انقلاب بر می گشت. ترانه جاودان سفر برای وطن وقتی از رادیو پخش می شد برای من که دوران کودکی و نوجوانی خود را سپری می کردم فقط یک مفهوم داشت آنهم سریال زیبا و خاطره انگیز  هامی و کامی.

کار ساخت این سریال از سال 1354 توسط نادر ابراهیمی پایه گزاری گردید. سریال تاثیر گذاری بود بویژه برای کودکان آنزمان. شاید من هرگز نتوانم احساس بچه هایی که در آنزمان این سریال را می دیدند و تاثیری که در الگوبرداری خود از هامی و کامی را داشتند بخوبی برای اعضای عزیزی که جوانتر هستند و آنروزها را تجربه نکرده اند بیان کنم اما همینقدر بگویم که بسیاری از بچه های آنزمان دوست داشتند بجای هامی و کامی باشند.

موضوع سریال در خصوص آموزش و مهارت هایی است که استاد مهروند به دو کودک 12 ساله بنام همایون و کامبیز می دهند و سپس تمام ابزارهای لازم را برای سفر در اختیارشان قرار می دهند و از دور نیز مراقب آنها بودند. سفرهای آنان ماجراهای جالبی را به همراه می آورد. پخش این سریال از سال 1356 از تلوزیون ملی آغاز می گردد و هفته ای یکروز همه بچه های دهه پنجاهی را پای تلویزیون میخکوب می کرد.

با آغاز انقلاب اسلامی پروژه ساخت سریال تعطیل و برای همیشه به بایگانی سپرده می شود. در محبوبیت این سریال همین بس که با پخش هر قسمت از سریال کتاب آن نیز منتشر و به فروش می رسید و یکی از زیباترین خاطرات کودکی من نیز بر میگردد به خرید یک جلد از همین کتابها که تا سالها مونس من بود و بارها و بارها انرا خواندم.

اما این سریال دارای دو ترانه زیبا می باشد که نادر ابراهیمی علیرقم آنکه تخصص اصلی اش در نویسندگی می باشد به زیبایی تمام آنرا می سراید. او همه کاره این سریال بود. انتخاب محمد نوری نیز به درخواست نادر ابراهیمی بود. تا جایی که خاطرم می آید ترانه اول بنام سفر برای وطن بعنوان ترانه تیتراژ انتخاب گردید و هر بار هنگام نمایش  سریال پخش می گردید اما ترانه دوم بنام تصویر وطن گاهگاهی آنهم در اواسط سریال به روی فیلم پخش می گردید.

نادر ابراهیمی فقید نویسنده توانایی بود که در زمینه ادبیات کودکان نقش بسزایی داشته است و از او آثار بسیاری به یادگار مانده است. او سفرهای هامی و کامی را با اهداف مشخصی می نویسد و قطعا قصدش از آن صرفا سرگرم کردن کودکان نبوده است.

شاید گزاف نباشد که بگویم تصنیف سفر برای وطن بعد از جان مریم معروف ترین ترانه محمد نوری فقید می باشد. اما آیا شاگردان و عشاق این آوازه خان بزرگ که بعد از او بارها و بارها این ترانه جاودان او را همخوانی کردند می دانند که این ترانه صرفا برای چنین سریالی ساخته شده بود؟. در واقع سریال هامی و کامی دارای دو ترانه اختصاصی بود. برعکس بسیاری از سریالهای امروزی که ترانه ای را انتخاب می کنند و روی سریال پیچ و مهره می کنند.

البته اغلب سریالهایی که قبل از انقلاب ساخته شده بود ترانه هایشان اختصاصی بود و صرفا برای سریال ساخته می شد اما هامی و کامی یک استثنای دیگر هم داشت. و آن این بود که نویسنده فیلمنامه و سراینده ترانه هر دو یکنفر بودند. اتفاقی بسیار نادر و کم نظیر و آن به این معناست که بند بند این دو ترانه با موضوع سریال همخوانی دارد.

استاد محمد نوری خود نیز علاقه وافری به این ترانه داشت. همین علاقه کافی بود تا وقتی از وی در سال 1385 بعنوان چهره ماندگار یادگردید در مراسمی هنگام اهدای جایزه خود این ترانه را با اجرایی متفاوت با تکنوازی پیانو بصورت زنده اجرا می نماید تا تفاوت جنس صدای خود را به رخ تمام عاشقان موسیقی بکشاند. (هر چند شخصا معتقدم اجرای قدیمی این ترانه بسیار زیباتر بود)

در مجموع دو ترانه ای که زنده یاد نادر ابراهیمی برای سریال خود به دست زنده یاد محمد نوری سپرد از جاودانه های این سرزمین هست و خواهد ماند.

نام فیلم: سفرهای دور و دراز هامی و کامی

نام ترانه: تصویر وطن

خواننده: استاد محمد نوری

ترانه سرا: نادر ابراهیمی

آهنگساز:فریدون شهبازیان

مدت:

اي سلامم، اي سرودم

اي نگهبان وجودم

اي غمم تو، شادي‌ام تو

مايه‌ي آزادي‌ام تو... اي وطن

 اي دليل زنده بودن

اي سرودي صادقانه

اي دليل زنده ماندن

جان‌پناهي جاودانه... اي وطن!

 همچو رويش در بهاران

همچو جان در هر بدن

مثل بوي عطر گل‌ها

مثل سبزي چمن... اي وطن!

 

مثل راز شعر حافظ

مثل آواز قناري

همچو ياد خوش‌ترين‌ها

همچو باران بهاري... اي وطن!

مثل غم در مرگ مادر

مثل كوه غصه‌هايي

مثل سربازان عاشق

قهرمان قصه‌هايي... اي وطن!

همچو آواز بلندي

از بلندي‌هاي پاك

باغروري، باگذشتي

باوفايي همچو خاك... اي وطن!

                         اي وطن!

                         اي وطن!




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۰/۲۱ عصر ۰۷:۳۳

نام فیلم : سریال طلاق

نام ترانه : طلاق

نام خواننده : گوگوش

نام ترانه سرا: اردلان سرفراز

آهنگساز و تنظیم کننده : منوچهر چشم آذر (توضیح دارد)

مدت: 4 دقیقه و 43 ثانیه

سال ساخت: 1356

متن ترانه:

بشنو,همسفر من.
از این قصه ی تلخ,راه دشوار.
ای تو,تک چراغ این شب تار.
این که گذشتن از کنار قصه ها نیست.
این که یک تصویر از سقوط آدما نیست.
ما بی تفاوت به تماشا ننشستیم.
ما خود دردیم,این نگاهی گذرا نیست.

 سفر چه تلخه در امتداد اندوه

حس کردن مرگ لحظه ویرانی کوه

همپای هر بغض شکستن و چکیدن

از درد غربت بیصدا فریاد کشیدن

 

بشنو,همسفر من.
با هم رهسپار راه دردیم.
با هم,لحظه ها را گریه کردیم.
ما در صدای بی صدای گریه سوختیم.
ما از عبور لحظه لحظه قصه ساختیم.
از مخمل درد به تن عشق جامه دوختیم.
ما عجز خود را باهم و بی هم شناختیم.
 

تنهایی رفتیم به عجز خود رسیدیم

با هم دوباره زهر تنهایی چشیدیم

شاید در این راه,اگر با هم بمانیم.

وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم.


ترانه طلاق در زمان خودش ابتدا با سریالی به همین نام مشهور گردید. اما گذشت زمان و تغییر و تحولاتی که منجر به انقلاب 57 گردید باعث گردید تا این سریال زیبا که در همان مقطع زمانی بسیار تاثیرگذار و پرطرفدار بود آرام آرام به فراموشی سپرده شود اما ترانه طلاق نه تنها فراموش نگردید بلکه گذشت زمان آنرا ماندگارتر نمود. بسیاری از جوانان امروزی شاید ندانند که این ترانه سفارشی تیتراژ سریالی بوده است که کاملا در زمان خودش با سریال عجین گردید.

متاسفانه بخشهای زیادی از سریال طلاق در دسترس نمی باشد و در آرشیو قفل زده صدا و سیما در حال خاک خوردن می باشد . شاید به همین دلیل باشد که گذشت زمان چنین فیلمهایی را از حافظه مردم اهسته آهسته پاک می کند. اما ترانه طلاق به لطف صفحه و نوارهای کاست نزد مردم زنده ماند. سریال طلاق کاری بود از مسعود اسدالهی که در 9 قسمت ساخته شد و خودش نیز در نقش خبرنگار یک روزنامه به ایفای نقش پرداخت و به همراه همسر خود در فیلم (ژیلا سهرابی) در هر قسمت ناجی زوجی می شدند که زندگی آنها در آستانه فروپاشی بود.

با توجه به موضوع جستار سعی می کنم بیشتر در خصوص ترانه بنویسم تا سریال. اما در باب سریال همین بس که مجموعه ای از عوامل حرفه ای در ساخت این سریال نقش داشتند. از جمله علیزضا زرین دست بعنوان فیلمبردار و هنرپیشگانی چون جمشید مشایخی ، رضا کرم رضایی ، اکبر زنجانپور ، مهدی فخیم زاده و ......

منوچهر چشم آذر بنظر من ابتکار زیبایی در این آهنگ بکار برد. استفاده از یک ریتم در طول آهنگ که علیرغم اینکه بدون هیچ تغییری تکرار می گردد و قابلیت آکوردپذیری را نیز ندارد اما شنونده هرگز خسته نمی شود. ریتم در طول ترانه فقط یکبار قطع می گردد و مجددا شروع می شود. اما آیا این ریتم و ملودی ساخته منوچهر چشم آذر بوده است؟

این ریتم اولین بار توسط آندره لوید وبر (آهنگساز برجسته بریتانیایی) در سال 1970 ساخته می شود و کارل اندرسون آهنگ Heaven on their minds را روی آن می خواند. بنابراین نمی توان جناب منوچهر چشم آذر را آهنگساز این اثر دانست اما باید اعتراف نمود او این اثر را به زیبایی تمام تنظیم می کند. اما آنچه که در خصوص این ترانه و حواشی ایجاد شده برای این آهنگ نزد موسیقی دوستان وطنی مورد چالش قرار گرفته است این است که آیا این کپی برداری جناب منوچهر چشم آذر یک سرقت هنری محسوب می گردد یا خیر؟ چیزی که حتی خواننده اثر بسیار روی آن تاکید دارد خانم گوگوش همچنان  با اطمینان ابراز می دارد آهنگساز این اثر را منوچهر چشم آذر بدانید.

در اینخصوص اختلاف سلیقه موسیقی دانان بالا می گیرد همگان اعتقاد داشتند باید در تیتراژ این سریال و حتی در شناسنامه این اثر نام آندره لوید وبر قید می گردید و منوچهر چشم آذر بعنوان تنظیم کننده . برخی توجیه می کنند که این ریتم مانند والتز یا باسوناوا یک ریتم مستقل تلقی می گردد و نیازی به نام بردن از سازنده ریتم نیست. شاید به همین دلیل باشد که سالها بعد منوچهر چشم آذر مجددا این ریتم را در آهنگ دیگری اما نه برای گوگوش بلکه برای داریوش تنظیم می کند و از آن ترانه سال دوهزار را متولد می سازد.

در همان سالها این موضوع در نشریات و مجلات مختلف بازتاب پیدا می کند. آنچه مسلم است در آن سالها مردم مانند الآن به دریایی از منابع دسترسی نداشتند. با این وجود در همان سالها بودند بسیاری از سازندگان که وقتی از اثری در ساخته خود تاثیر می گرفتند به سازنده اصلی اشاره می کردند.

در تحقیقاتی که نمودم ظاهرا مجله اطلاعات هفتگی در شماره منتشر شده خود بتاریخ 19 اسفند سال 1356 در بخش اخبار هنری مفصلا در اینخصوص توضیح داده است و حتی به نام سازنده اصلی اثر اشاره نموده است اما تهیه کننده سریال در مصاحبه با این نشریه عنوان نموده است این موسیقی شهرت جهانی داشته و مسئله کپی برداری در کار نبوده است!!!!!

اما از آنجا که بروبیکر خود گاهی برای دلش می نوازد و دستی بر آتش دارد ترانه اصلی را گوش دادم و سرانجام در دل با تمام احترامی که برای منوچهر خان چشم آذر قائلم گفتم متاسفم!!!!  هرچند بنظر من اشاره بنام جناب آندره چیزی از ارزشهای این ترانه کم نمی کرد اما نمی دانم چرا ما گاهی اوقات یه کم زیادی ایرانی فکر می کنیم.

با اینحال این موضوع به خواننده و ترانه سرا هیچ ارتباطی پیدا نمی کند. زیرا اردلان سرفراز با توجه به ملودی ای که در دست داشته است ترانه اش را می سراید آنهم صرفا برای سریال طلاق و بگفته خود در زمانی متن ترانه را می نویسد که خود درگیر اولین طلاق زندگی اش بوده است. بنابراین قطعا این ترانه را باید منتسب به این سریال دانست. سریالی که در زمان پخشش با اقبال عمومی روبرو گردید اما امروز آنچه از آن سریال باقی مانده است همین ترانه زیبای طلاق می باشد که از این حیث باید به دست اندر کاران این سریال بگوئیم : متشکریم




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۱/۶ عصر ۰۸:۱۷

نام فیلم: کندو

نام ترانه : کندو

نام خواننده :ابی

نام ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

آهنگساز و تنظیم کننده : عالیجناب واروژان بزرگ

مدت : 4 دقیقه و 33 ثانیه

سال ساخت : 1354

متن ترانه:

تنها تر از انسان در لحظه ی مرگ
ساده تر از شبنم رو سفره برگ
مطرود هم قبیله محکوم خویشم
غریبه ای طعمه ی این کندوی نیشم

نفرینی آسمون مغضوب خاکم
بیگانه با نور و هوا هوای پاکم
تن خسته از تقویم از شب شمردن
با مرگ ساعتها بی وقفه مردن

هم غربت بغض شب مرگ چراغم
تو قرق زمستونی اندوه باغم
ای دست تو حادثه تو بهت تکرار
وابسته ی این مردابم بیا سراغم

تولدم زادن کدوم افوله
که بودنم حریص مرگ فصوله
خسته از بار این بودنم نفس حبابم
بی تفاوت مثل برکه بی التهابم

تشنه ی تشنه ی تشنه م خود کویرم
با من مرگ سنگ و انسان ، تاریخ تیرم
من ساقه ی نورم میراث مهتاب
تسلیم تاریکی تو جنگل خواب

ای آیه ی عطوفت ای مرگ غمگین
برهنه کن منو از این لباس نفرین
ای اسم تو جواب همه سوالا
از پشت این کندوی شب منو صدا کن....

قطعا اغلب دوستان به این موضوع واقف هستند که کندو یکی از فیلمهای شاخصِ سینمای قبل از انقلاب می باشد. فیلمِ شاخص قطعا ترانه ای شاخص را می طلبد. ترانه کندو یک ترانه معمولی نبود. این ترانه جزئی جدا نشدنی از فیلمنامه بود. ایرج جنتی عطایی در واقع فیلمنامه کندو را گویی به شعر در می آورد و این یعنی اوج هنر و زیبایی.

کندو داستان رنج و غم مردیست که دانسته پای حرف خود می ایستد و به استقبال مرگ می رود. لبخندهای ابی (بابازی بهروز وثوقی) پس از هر بار کتک خوردن بخاطر میل کردن مشروب مجانی از کافه های لاله زار تا پل تجریش هر بیننده ای را به یقین می رساند که ابی با چه اشتیاقی به پیشواز مرگ می رود.

ایرج جنتی عطایی با بند بند ترانه استثنایی خود این اشتیاق را از تصویر به واژه انتقال می دهد. ترانه پیوند زیبایی با فضا و تصویر برقرار می کند . ترانه از زبان قهرمان فیلم روایت می گردد و هر بیت آن بوی مرگ می دهد و کاملا ترانه سرا مصمم است که جاذبه مرگ را از زبان ابی به بینندگان فیلم انتقال دهد. مرگی که از نظر هر فردی خوف ناک است در اینجا زیبا تعبیر می گردد و در واقع ابی (قهرمان فیلم) برای رسیدن به آن بی تابی می کند. ایرج جنتی عطایی از واژه های سنگینی برای ابراز احساسات خود استفاده می کند. بطوریکه هر مخاطبی که قبل از خواندن متن ترانه اگر فیلم را ندیده باشد و یا ترانه را نشنیده باشد مشکل می تواند با ترانه ارتباط برقرار کند. کافیست یکبار دیگر متن ترانه بالا را به دقت بخوانید تا پی به گفته بنده ببرید.

او دو بار در طول ترانه از نام فیلم و کلمه کندو استفاده می کند. یکبار در بیت دوم و یکبار هم در بیت آخر. ایرج جنتی عطایی دو سال بعد نیز از این تجربه استفاده میکند و برای نوشتن ترانه فیلم فریاد زیر آب نیز از نام فیلم در متن ترانه خود استفاده میکند . تمام اینها باعث میگردد تا ترانه کندو برای همیشه ضمیمه و پیوست این فیلم گردد.

ترانه را ابی (خواننده) به زیبایی تمام اجرا می کند. تحریر های صدایش مانند فیلم مرتب در نوسان است. اصولا وقتی ترانه ای برای فیلمی خلق می گردد باید هم همینطور باشد. زیرا اینگونه  ترانه ها صرفا برای شنیدن خلق نمی گردد. اینگونه ترانه ها بیشتر برای دیدن خلق می گردند تا شنیدن. اما از ترانه سرا و خواننده که بگذریم می رسیم به عالیجنابِ فقید واروژان.

واروژان کاری ارائه میدهد متفاوت با کارهای قبلی خود. بطوریکه بنده علیرغم اینکه تعصب خاصی به روی ساخته هایش دارم و مدعی آن هستم که بصورت غریزی ساخته های او را تشخیص می دهم به سختی توانستم باور کنم این تنظیم متعلق است به واروژان. او از ادواتی استفاده می کند که تا پیش از این کمتر در تنظمیهایش استفاده نموده بود.

ترانه با یک ساز ساده کوبه ای آغاز می گردد. درست مانند یکی از ترانه های شاهرخ (آلونک از آلبوم کولی) پس از چند ثانیه سازهای دیگر اضافه می شوند و  واروژان آکورد شلوغی را زینت بخش ترانه می کند و بدینوسیله شنونده را به فضای فیلم نزدیک می نماید. انصافا همه چیز با هم جفت و جور می شود و ترانه ریتمی حماسی بخود می گیرد و در آن از ریتمهای آروم slow rock یا basanova که واروژان به استادی تمام آنها را پایه و اساس ساخته های خود برای ترانه های گوگوش قرار می داد خبری نیست.

کندو ترانه ای ماندگار است که با شنیدنش هر مخاطبی را بیاد فیلم زیبای فریدون گله و ابی (قهرمان فیلم) و آقاحسینی می اندازد و این به آن معناست که تمام گروه به کار خود اشراف داشتند و می دانستند چه می کنند.

پی نویس: با توجه به تشابه اسمی بین خواننده ترانه و هنرپیشه اصلی فیلم لاجرم مجبور به بکاربردن واژه قهرمان فیلم بعد از نام ابی گردیدم تا دوستان  ابی (قهرمان فیلم ) را با ابی (خواننده ترانه فیلم)  اشتباه نگیرند.




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - پیر چنگی - ۱۳۹۳/۱۱/۱۵ عصر ۰۳:۵۰

گنج قارون

علی بی غم اومده با دل خرم اومده         بهر تنهایی تو مونس و همدم اومده

ز غم افسرده می شی       چون گل پژمرده می شی

غم مخور دنیا دو روزه      این دو رزوم روز به روزه

(آواز) به رندان می ناب و معشوق مست        خدا می رساند ز هر جا که هست

گنج قارون نمی خوام مال فراوون نمی خوام      جام جمشید جم و تاج فریدون نمی خوام

بهر ما یک گوشه کوچیک این دنیا بسه        لقمه ای نان و گلیم پاره ای ما را بسه

وقتی سیامک یاسمی درسال۱۳۴۴ فیلم گنج قارون را بابازی ستاره بی بدیل فیلمهای فارسی فردین و حضور هنرپیشگان محبوب؛آرمان،ظهوری،فروزان ساخت هیچکس من جمله بازیگران فیلم تصورنمیکردند این فیلم طولانی بااستقبال گیشه مواجه شود حتی روزهای اول اکران فیلم هم استقبال کمرنگ سینماروها موید این نکته بود.اما بازهم موسیقی به دادتصویرمتحرک رسید.به آن جان بخشیدونوای امیدرا درگوش جان مردم طنین اندازکرد.

آنگاه که علی بی غم«فردین»کارگر خوش قدوقامت وزحمتکش باصدای ششدانگ وملکوتی ایرج خواجه امیری آواز"گنج قارون نمیخوام..."سرداد خیلی زود این ترانه زمزمه مردم قانع وشریف کوچه وبازارگشت ودردلهای مشتاق امیدشان جای خاصی گرفت.ترانه دهان به دهان گشت وبتدریج مردم جلوی سینماها صف کشیدندتا علی بی غم را ببینندکه اینگونه دست رد به گنج قارون میزد.

فیلم گنج قارون چهارترانه اصلی برای هنرپیشگان نقش اولش دارد:

-آقا خودش خوب میدونه.دردستگاه شور-آهنگ وترانه ازپورهاشمی باصدای ایرج به جای فردین

-دلبرشیرین ادا.ترانه ازبیژن ترقی-آهنگ از حبیب الله بدیعی باصدای رویا(رضوان زادهوش)به جای فروزان

-ازهند اومدم.آهنگ وترانه ازپورهاشمی باصدای ایرج بجای فردین

اماشاه ترانه فیلم همین ترانه همنام خودش میباشدترانه ای که امروزه درفرهنگ فولکلور ما جایگاه ثابت وماندگاری یافته است-گنج قارون که دردستگاه سه گاه است که آهنگ وترانه اش از شادروان جعفرپورهاشمی وباخوانندگی ایرج میباشد( البته خود پورهاشمی درفیلم بجای ظهوری آوازخوانی هم کرده است).این ترانه ها نه تنها کاملامنطبق بافضای داستانی فیلم بوده بلکه بدلیل داشتن مضمون اجتماعی مردم پسند ووصف حال آن روزگار(وچه بسااین روزگار!)همگی جاویدانند. روح و روان تمامی سازندگان وعوامل فقید گنچ قارون شادباد.

باتشکر از سایتهای ویکی پدیای فارسی-گلها بلاگفا




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۱/۱۶ عصر ۰۸:۴۸

نام فیلم: گوزنها

نام ترانه:گنجشکک اشی مشی

نام خواننده: پری زنگنه

نام ترانه سرا: حسن حاتمی (توضیح دارد)

نام آهنگساز و تنظیم کننده: اسفندیار منفرد زاده

سال ساخت: 1353

مدت: 3 دقیقه و 20 ثانیه

متن ترانه:

گنجشکک اشی مشی, لب بوم ما مشین

بارون میاد خیس میشی, برف میاد گوله میشی

میفتی تو حوض نقاشی

خیس میشی, گوله میشی

میفتی تو حوض نقاشی

کی میگیره فراش باشی

کی میکشه قصاب باشی

کی میپزه آشپزباشی

کی میخوره حکیم باشی

گنجشگک اشی مشی..

اغلب دوستان این متل قدیمی ایرانی را که منتسب به کازرون می باشد را شنیده اند. اشی مشی لفظی است که به افرادی که با شاه و حاکم مخالف هستند و با آنان نشست و برخاست نمی کنند داده می شود. در واقع اشی مشی ریشه در معنای با شاه مَنشین دارد . داستان این گنجشک معترض بارها و بارها در کتابها و مجلات و روزنامه ها آمده است.

داستان کاملا سیاسی و اعتراضی است و اولین بار این داستان توسط  یک دبیر ادبیات فارسی بنام  حسن حاتمی به نشر و نظم در می آید اما گویش فعلی آن مدیون تلاش احمد شاملو می باشد که آنرا از گویش کازرونی به گویش فعلی در سال 1340 تبدیل می نماید و آنرا منتشر می کند. حسن حاتمی عرق خاصی به زادگاه خود داشت. او در سال 1348 لیسانس خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان دریافت می دارد. او بیش از ده کتاب در زمینه زادگاه خود به رشته تحریر در می آورد ( مانند بازیهای محلی کازرونی ، هزار سال شعر کازرون و .... ) او متاسفانه پس از انقلاب 57 بعد از 27 سال خدمت در آموزش و پرورش بعنوان دبیر در شهرهای کازرون ، ممسنی و ازنا بدلیل عضویت در احزاب ضد انقلابی بدون دریافت هرگونه حق و حقوقی اخراج می گردد.

اما مسعود کیمیایی نیز این شعر را برای پر حاشیه ترین فیلم خود یعنی گوزنها انتخاب می کند و چون شعر یک متل محلی بوده است پری زنگنه که تبحر خاصی در خواندن ترانه های محلی داشت برای خواندنش انتخاب می گردد ، اما بعدها فرهادِ فقید و معترض نیز به این شعر علاقمند می شود و آنرا با شیوه ای متفاوت و حماسی می خواند و پا را فراتر می گذارد و با جایگزین کردن حاکم باشی بجای حکیم باشی وفاداری خود را به متن اصلی داستان اثبات می کند.

بنظر من اگر فرهاد این ترانه را زودتر از پری زنگنه اجرا می کرد ، اجرای او بیشتر برازنده فیلم گوزنها بود تا پری زنگنه. (این یک نظر شخصی است ) در ظاهر ترانه و شعر گنجشکک اشی مشی یک شعر کودکانه بنظر می آید اما درواقع ترانه ایست کاملا سیاسی و اعتراضی. این شعر بارها و بارها از سوی خوانندگان دیگری نیز بازخوانی می گردد. در نوروز سال 91 نیز هنرجویان آکادمی گوگوش اجرای متفاوتی از این شعر را با تنظیم بابک سعیدی ارائه می دهند.

این ترانه به روایت دیگری نیز خوانده می شود که در واقع از زبان نگهبانان پادشاه می باشد و خطاب به گنجشک با تغییر بخشهای پایانی شعر از لحاظ دستوری بصورت سوالی خوانده نمی شود بدینصورت : میگیرتت فراش باشی - می کشتت قصاب باشی - می پزتت آشپز باشی - میخورتت حاکم باشی .  ترانه گنجشکک اشی مشی با همین چند بیت زیبا و پر معنایش از جمله ترانه هایی می باشد که بدرستی برای فیلم انتخاب می گردد و این ترانه حال و هوای فیلم گوزنها را تشدید می بخشد.




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۲/۹ عصر ۰۹:۵۱

نام فیلم : شب غریبان

نام ترانه : باور کن

نام خواننده : گوگوش

نام ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

تنظیم کننده : واروژان

سال ساخت : 1354

مدت: 3 دقیقه و 17 ثانیه

متن ترانه:

باور کن صدامو باور کن ، صدایی که تلخ و خسته س
باور کن قلبمو باور کن ، قلبی که کوهه اما شکسته س
باور کن دستامو باور کن که ساقۀ نوازشه
باور کن چشم منو باور کن ، که یک قصیده خواهشه

وسوسۀ عاشق شدن ، التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردن ، اسم کسی با صدامه
اسم تو هر اسمی که هست ، مثل غزل چه عاشقانه س
پر وسوسه مثل سفر ، مثل غربت صادقانه س


باور کن اسممو باور کن ، من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل شبنم ، درختم ، درخت خشکی تو دست تگرگم
باور کن همیشه باور کن که من به عشق صادقم
باور کن حرف منو باور کن که من همیشه عاشقم

وسوسۀ عاشق شدن ، التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردن ، اسم کسی با صدامه
اسم تو هر اسمی که هست ، مثل غزل چه عاشقانه س
پر وسوسه مثل سفر ، مثل غربت صادقانه س

فرزان دلجو وقتی در سال 1353 با فیلم یاران وارد سینمای ایران شد هر سال یک فیلم را با همراهی امیر مجاهد روانه پرده سینما نمود. او از همان ابتدا مخاطب خود را پیدا نمود. سوژه های اجتماعی او و پرداختن به معضلات جوانان باعث گردید پنج فیلم او تا قبل از وقوع انقلاب 57 در رده فیلمهای ماندگار قرار بگیرد. اما او بیش از هر چیز به جادوی موسیقی و ترانه در فیلمهایش پی برده بود. شاید به همین منظور بود که او اغلب در فیلمهایش علاوه بر استفاده از ترانه های ماندگار حتی از وجود خوانندگان آن ترانه ها در فیلمهایش استفاده نمود.

شب غریبان دومین ساخته او پس از یاران بود. او در اغلب فیلمهایش از بازی خوانندگان مطرحی چون گوگوش ، داریوش ، شهرام و ابی بهره می برد. در شب غریبان فائقه آتشین نقشی را بازی می کند متفاوت با سایر نقشهایی که قبلا بازی کرده بود. دختر کیف قاپی که به رضا مشهور بود.

ترانه باور کن یکی از دو ترانه ای بود که بعنوان ترانه اصلی فیلم در  شب غریبان پخش می گردد. واروژان از ملودی این ترانه بعنوان موزیک متن فیلم نیز استفاده می کند. ملودی باور کن بارها و بارها با ریتمهای متفاوت و سرعت های کند و گاها تند در اغلب سکانسهای فیلم استفاده می شود. بیس اصلی این ترانه پیانو می باشد و واروژان به زیبایی تمام از ملودی این ترانه بعنوان موزیک متن فیلم بهره می برد بطوریکه مخاطب حین شنیدن آن ، ترانه را در ذهن خود زمزمه می کند.

اما از آنجا که گوگوش در اوج شهرت در این فیلم بازی می کند بنابر این عطش مخاطبین فقط با یک ترانه از او فروکش نمی کرد.  فرزان دلجو ترانه دیگری از او را برای اواسط فیلم انتخاب می کند که فقط یکبار پخش می شود. در آن دوره حضور خوانندگانی چون گوگوش یا داریوش در یک فیلم این توقع را در بینندگان ایجاد می نمود که قطعا در طول فیلم حداقل یک یا دو ترانه را از آنها بشنود. در بیش از نود درصد فیلمهایی که گوگوش در آنها بازی می کند او حداقل دو ترانه از ترانه های خود را در آن فیلم می خواند.

البته استثناهایی هم وجود داشت. مانند فیلم بیتا . پس از ابتکار مسعود کیمیایی در سال 1349 و فیلم رضا موتوری بسیاری از کارگردانان به تقلید از او دریافتند که می توان ترانه ای در فیلمشان پخش گردد اما کسی آنرا لب خوانی نکند.  برعکس در فیلمهایی که مرحوم فردین در آنها بازی میکرد ترانه ها معمولا توسط او لب خوانی میگردید.

ترانه ماندگار دوم در فیلم شب غریبان ترانه بسیار زیبای خوابم یا بیدارم بود که در اواسط فیلم پخش می گردد. جاییکه سیامک نقشه دزدی از گاوصندوق فروشگاه را کشیده است و به رضا (گوگوش) ابراز علاقه نموده است و در خیابانهای شهر می گردند و مشغول خرید هستند. پیش تر از اینها نیز به ترانه سقف در چهارمین ساخته فرزان دلجو نیز اشاره نموده بودم.

هاشم سبوکی اینروزها مشغول تهیه  فیلمی می باشد بنام بابای ایرانی من. این فیلم کاملا در آمریکا فیلمبرداری میگردد. او برای اخذ مجوز از وزارت ارشاد تلاشهای بسیاری نمود تا بتواند با توجه به موفقیت فیلمهای فرزان دلجو در پیش از انقلاب مجوز حضور او را که اکنون در آمریکا زندگی میکند را بگیرد ، اما در این زمینه موفق نمی گردد و ورازت ارشاد از حضور فرزان دلجو در این فیلم ممانعت بعمل می آورد و او احتمالا همایون ارشادی را جایگزین فرزان دلجو خواهد نمود.

هر دو ترانه استفاده شده در این فیلم از آثار ماندگار و برجسته گوگوش می باشد که حاصل همکاری ایرج جنتی عطایی بعنوان ترانه سرا و واروژان بعنوان آهنگساز و تنظیم کننده می باشد. ترانه دوم بر پایه ریتم سه چهارم ِ والتس می باشد و واروژان با ویلون خود زیر صداهای استثنایی را در هنگام خواندن ترانه اجرا می کند و علیرغم بازخوانی آن توسط خوانندگانی چون ابی و هاتف و حتی خودِ گوگوش اما هیچیک از اجراها به زیبایی اجرای اولیه که توسط واروژان تنظیم گردیده بود در نیامده است.

این ترانه از ترانه های مورد علاقه حامی نیز می باشد و او هم این ترانه را باز خوانی نموده است و حتی فریبرز لاچینی نیز در آلبومهای موسیقی بیکلام خود نیز آنرا با پیانو اجرا نموده است اما هیچیک از اجراها به گَرد تنظیم بی نظیر واروژان نمی رسند. کافیست یکبار وقتی به این ترانه گوش می دهید صدای خانم گوگوش را فراموش کنید و فقط به آکوردها و زیر صداهای واروژان گوش دهید تا ببینید چرا به او واروژانِ بزرگ می گویند.

نام فیلم: شب غریبان

 نام ترانه: خوابم یا بیدار

نام خواننده: گوگوش

نام ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی

آهنگساز و تنظیم کننده: واروژان

سال ساخت: 1354

مدت: 3 دقیقه و 54 ثانیه

متن ترانه:

خوابم یا بیدارم تو با منی با من

همراه و همسایه نزدیك تر از پیرهن
باور كنم یا نه هرم نفسهاتو
ایثار تن سوز نجیب دستاتو

خوابم یا بیدارم 
لمس تنت خواب نیست
این روشنی از توست
بگو از آفتاب نیست
بگو كه بیدارم 
بگو كه رویا نیست
بگو كه بعد از این 
جدایی با ما نیست

اگه این فقط یه خوابه تا ابد بذار بخوابم
بذار آفتاب شم و تو خواب از تو چشم تو بتابم
بذار اون پرنده باشم كه با تنزخمی اسیره
عاشق مرگه كه شاید توی دست تو بمیره

خوابم یا بیدارم ای اومده از خواب
آغوشتو وا كن قلب منو در یاب
برای خواب من ای بهترین تعبیر
با من مدارا كن ای عشق دامنگیر

من بی تو اندوه سرد زمستونم 

پرنده ای زخمی اسیر بارونم
ای مثل من عاشق همتای من محجوب
بمون ، بمون با من ای بهترین ای خوب




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - زاپاتا - ۱۳۹۳/۱۲/۱۰ عصر ۰۱:۵۳

(۱۳۹۳/۱۲/۹ عصر ۰۹:۵۱)برو بیکر نوشته شده:  

فرزان دلجو وقتی در سال 1353 با فیلم یاران وارد سینمای ایران شد هر سال یک فیلم را با همراهی امیر مجاهد روانه پرده سینما نمود.

فرزان(محمد) دلجو و امیر مجاهد برادر بودند.اما بعلت مسائل مربوط به انجمن تهیه کنندگان وقت وقوانین دست و پاگیری که وجود داشت در تیتراژ دونام متفاوت برگزیدند. یکی از برادران نام مستعار مجاهد را بعنوان کارگردان برگزید و فرزان هم با نام محمد دلجو که نام واقعی اش بود بعنوان کارگردان دیگر نامش ثبت شد. فرزان دلجو مدتی در مطبوعات پاورقی های پرسوزو گداز می نوشت که این رویه تا ساخت اولین فیلمش ادامه داشت . داستانهایی با فرجام های تلخ و سیاه و جوانانی که در پی عشقی ناکام عصیان می کردند و در نهایت پوچی و تباهی ، جان می باختند.

آثار دلجو در دهه 50 که فیلمسازان موج نو قهرمان اول فیلمهایشان را به مسلخ می فرسادند طرفداران زیادی داشت . بر خلاف سنت فیلمفارسی های گذشته که قهرمان در پایان فیلم سرنوشتی خوش داشت ،این بار قیصر ،علی خوشدست تنگنا و بسیاری دیگر از جوان اول فیلمها سرنوشت محتومی داشتند که در نهایت تباهی و تلخی به پایان می رسید. آثار فرزان دلجو هیچگاه جریان ساز نبودند اما نه در رده فیلمهای بازاری و رایج فیلمفارسی قرار می گرفتند و نه به موج نو گرایشی داشتند . این نوع سینما در میانه  قرار داشت که بر موج زمانه نیز سوار بود. از آهنگها و خوانندگان روز استفاده می کرد و با موضوعاتی که بر خلاف جریان سینمای آن دوره بود سعی در تمایز داشت.استفاده از فیلمبردار توانایی چون جمشید الوندی که نماهای روی دستش در آن روزگار معروف بود در ارزان تمام تر شدن فیلمهایش تاثیر بسزایی داشت . این روش فیلمبرداری علاوه بر هماهنگ بودن با تم تلخ این گونه آثار ،موجب تسریع در فیلمبرداری و صرفه جویی در هزینه ها می شد.

سال 1357 صفحه فرهنگی روزنامه اطلاعات _آن روزها زیز نظر فریدون جیرانی بود- مصاحبه ای با برادران دلجو و مادرشان انجام داده بود که مادر ، فرزندانش را بخاطر فیلمها و قلم خوبشان بسیار تحسین کرده بود. در اولین فرصت این مصاحبه خاطره انگیز را در دوره های آرشیوی روزنامه هایم پیدا کرده و تقدیم دوستان می نمایم.




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۲/۲۸ عصر ۰۸:۵۶

(۱۳۹۳/۴/۱۱ عصر ۰۷:۱۶)بانو نوشته شده:  

مطلبی را مدتی قبل در صفحۀ بامداد بیات (یکی از دوقلوهای مرحوم بیات) دیده بودم. گویا استاد بیات وقتی ملودی را می نویسند برحسب عادتشان تنظیم را می خواسته اند به مرحوم واروژانبسپارند، دوستان مستحضرند که مرحوم بیات ملودی سازی قدرتمند بود اما در تنظیم چندان فعالیتی نداشت و همیشه سعی در سپردن کار به امثال اوشال یا واروژان داشت. اما درمورد این ملودی خاص، با وجود آنکه برای واروژان نوشته شده بود، ظاهرا بنا به دلایلی از این امر منصرف شدند و خودشان قطعه را تنظیم کردند. در فهرست آثار کتاب استاد جنتی عطایی (زمزمه های یک شب سی ساله) هم به این موضوع اشاره شده که ملودی و تنظیم از بابک بیات. برای همین در تالار موسیقی پاپ متعهد، این ترانه را با تردید به آثار واروژان وارد کردم. (این اثر تنظیم مرحوم بیات است اگر فرزندشان و کتاب جنتی صحیح نوشته باشند!)

سلام بر بانوی حاضر تا قسمتی غایب کافه

وقتی صحبت از بابک بیات می شود در واقع صحبت از بخشی از تاریخ موسیقی فاخر ایران می گردد. بابک بیات در واقع بخشی از تاریخ موسیقی ایران می باشد. دوستداران موسیقی ایران باید این تاریخ را حفظ کنند تا آیندگان آنرا تحریف ننمایند. چند ماه پیش وقتی اشاره ای داشتم به ترانه زیبای فریاد زیر آب در خصوص تنظیم این ترانه تردیدی در این جستار بوجود آمد و چون دست بنده از مستندات محکم خالی بود ترجیح دادم این تردید باقی بماند تا در آینده چنانچه مستنداتی بدستم رسید آنرا خدمت دوستان و بانوی محترم ارائه نمایم . بنابر این هم بنده و هم بانو موضوع را مسکوت گذاشتیم و ادامه ندادیم.

ظواهر امر همه حکایت از آن داشت که بابک بیات تنظیم این ترانه را مطابق معمول به عالیجناب واگذار نموده است. علیرغم آنکه بانوی محترم خودشان سیاهه نت نویسی بابک بیات فقید را ارائه نمودند که در پی نویس بالای آن نوشته شده بود واروژان و با عنایت به این موضوع که حتی بانوی محترم  خود در جستار موسیقی پاپ متعهد ذکر نموده اند که تنظیم این ترانه از واروژان می باشد اما بانو با استناد به کتاب زمزمه های یک شب سی ساله فرمودند که دچار تردید شده اند و این ترانه توسط خود بابک بیات تنظیم شده است.

روز گذشته فرصتی پیش آمد تا از شبکه من و تو مستند زندگینامه بابک بیات را مشاهده نمایم. لطفا به تصویر زیر دقت فرمائید:

در حالیکه فکر میکردم از تردید پیش آمده رمز گشایی گردیده است و قطعا تنظیم این ترانه بعهده واروژان بوده است ، بعد از پخش قطعه ای از این ترانه صحبت های بابک بیات پخش میگردد. جناب ِ طلایه دار بدلیل بیماری کبد بریده بریده سخن می گفت و دل علاقمندان به آثارش را بدرد می آورد. بسیار مغموم بودم بویژه وقتی او در خصوص مرگ مانی (پسر ده ساله اش ) سخن می گفت که بسیار دردناک بود آنهم برای استادی که دارای احساس بسیار لطیفی بودند .

از لحظه لحظه گفتارش و فروتنی اش مانند شنیدن آثارش لذت میبردم . وقتی سخن از فیلم فریاد زیر آب به میان آمد او گفت موسیقی ترانه فریاد زیر آب و عروسک قصه من (برای فیلم شب آفتابی) را نوشتم و خودم آنها را تنظیم کردم.!!!!   بنابر این هیچ ادله ای بالاتر از صحبت خودِ بابک بیات مورد قبول نمی باشد و گفته بانوی محترم تایید می گردد. اما این اشتباه در اغلب محافل همچنان پابرجاست و حتی شبکه من و تو علیرغم آنکه استاد شخصا ابراز میدارد این آهنگ را خودشان تنظیم نموده اند اما در تیتراژ پخش این ترانه در همان برنامه تصویر بالا پخش میگردد.!!!! بنابراین ضمن عذر خواهی از دوستان عزیز بدینوسیله نام تنظیم کننده این اثر اصلاح میگردد. (البته در حوزه وب فقط در اینجا نام تنظیم کننده اصلاح میگردد وگرنه در تمام رسانه های نوشتاری نام تنظیم کننده این اثر واروژان قید گردیده است)

در دوره ای که دسترسی به اطلاعات اینقدر آسان می باشد چنین اشتباهاتی زیاد جالب بنظر نمی رسد. زیرا گذشت زمان باعث میگردد نسلهای آینده بدلیل عدم وجود یک دایره المعارف معتبر که توسط یکی از دستگاههای مرتبط به هنر تهیه شده باشد دچار تردید و تحریف های بیشتری گردند. بویژه در چنین مواردی که هم طلایه دار و هم عالیجناب هردو چهره در نقاب خاک دارند. روح هر دویشان شاد که مردم این سرزمین تا سالهای سال از آثارشان سیراب خواهند شد و بعید می دانم حالا حالا ها کسی بتواند مانند این عزیزان چنین شاهکارهایی را تکرار کند.

ارادتمند

بروبیکر




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۴/۴/۸ عصر ۱۰:۳۰

نام فیلم : همسفر

نام ترانه : هم سفر

نام خواننده : گوگوش

نام ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

آهنگساز : عالیجناب واروژان

تنظیم کننده : عالیجناب واروژان

سال ساخت: 1354

مدت: 4 دقیقه و 30 ثانیه

متن ترانه:

تو از كدوم قصه ای كه خواستنت عادته

نبودنت فاجعه بودنت امنیته

تو از كدوم سرزمین تو از كدوم هوایی

كه از قبیله ی من یه آسمون جدایی

اهل هر جا كه باشی قاصد شكفتنی

توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی

پاكی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی

قد آغوش منی نه زیادی نه كمی

منو با خودت ببر ای تو تكیه گاه من

خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

منو با خودت ببر من به رفتن قانعم

خواستنی هر چی كه هست تو بخوای من قانعم


ای بوی تو گرفته تن پوش كهنه ی من

چه خوبه با تو رفتن رفتن همیشه رفتن

چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن

هم قدم جاده ها تن به سفر سپردن

چی می شد شعر سفر بیت آخرین نداشت

عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت

آخر شعر سفر آخر عمر منه

لحظه ی مردن من لحظه ی رسیدنه

منو با خودت ببر ای تو تكیه گاه من

خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

منو با خودت ببر من به رفتن قانعم

خواستنی هر چی كه هست تو بخوای من قانعم

منو با خودت ببر منو با خودت ببر

در اجراهای دیگری توسط خواننده بیت زیر جایگزین بندی میگردد که آنرا با رنگ آبی مشخص نموده ام که در واقع این بیت صحیح می باشد. در کتاب زمزمه های یک شب سی ساله نیز بیت زیر بجای بیتی که در فیلم خوانده شده است قید گردیده است ، تحقیقات بنده نیز در خصوص دلیل این تغییر نتیجه ای در بر نداشت اما آنچه مسلم است بیت قدیمی اصلا هم وزن و در حد و قواره سایر ابیات این ترانه نمی باشد و گویی یک شاعر معمولی که قافیه کم آورده است آنرا به شعر اضافه نموده است . این بیت بسیار سنگین تر و زیباتر می باشد و بیشتر با سایر ابیات همخوانی دارد ، خواننده نیز اخیرا در تمام کنسرتهایش از این بیت استفاده می کند:

منو با خودت ببر من حریص رفتنم

عاشق فتح افق دشمن برگشتنم

فیلم همسفر را احتمالا تمام دوستان دیده اند. فیلم دارای دو ترانه ماندگار از دهه طلایی ترانه ایرانی می باشد. اگر چه فیلم با ترانه دیگری آغاز می گردد اما این ترانه به مراتب ماندگارتر از ترانه اول به فیلم می چسبد. شاید بواسطه موضوع فیلم و موضوع ترانه و استفاده بموقع آن در اواخر نیمه دوم فیلم این ترانه را بیشتر به فیلم نسبت می دهند تا ترانه اول.

ملودی فیلم به روی ریتم باساناوا سوار می شود. ریتمی که زیباترین ترانه های گوگوش روی آن خود نمایی می کند و هم خواننده و هم آهنگساز تبحر و علاقه خاصی به  این ریتم داشتند. در واقع تمام ترانه های گوگوش که با این ریتم ساخته شده اند جزو آثار ماندگار این خواننده قرار گرفتند. (شخصا ترانه های شیش و هشتی گوگوش را بجز تعدادی انگشت شمار نمی پسندم ، اغلی ترانه های فاخر گوگوش با ریتمهای bossa nova (مانند فصل خاکستری ، غایب همیشه حاضر) و slow rock (مانند گسترده رویا ، آدما از آدما زود سیر میشن ، گهواره) و waltz ( مانند خوابم یا بیدارم  ، کمکم کن ، ما به هم محتاجیم) و گاها samba ( مانند یه تنهایی یه خلوت ) ساخته شده اند.

فیلم همسفر همانطور که پیش از این در جستار فیلمهای متشابه به آن اشاره داشتم تا حدودی از فیلم کلاسیک در یک شب اتفاق افتاد تاثیر گرفته بود. این ترانه درست در زمانی پخش می گردد که علاقه عاطفه (گوگوش) به علی (بهروز وثوقی) برای مخاطب مسجل شده است و پخش ترانه همزمان می گردد با موتور سواری ایندو در جاده ای که بسیاری از ما خاطرات زیادی از آن داریم.

برای بسیاری از ما پیش آمده هنگام عبور از جاده چالوس ( مخصوصا ده کیلومتر پایانیِ مرزن آباد به چالوس) بویژه هنگام گذر از مقابل قهوه خانه همسفر (جاییکه عاطفه و علی شب را در آن سپری می کنند و بقول صاحبش شناسنامه هم نمی خواست) ناخودآگاه بیاد این فیلم می افتیم. هرچند با راه اندازی زودهنگام فاز سه اتوبان تهران شمال (نسبت به سایر فازها) یکی از زیباترین بخشهای این جاده  از دید مسافران حذف گردید اما به هر حال صاحب این رستون به لطف همان یک سکانسِ معروف سالهاست در این کافه دنج و سرسبز یکه تازی می کند و نان این سکانس را می خورد.

این ترانه همزمان با آغاز سفر علی و عاطفه  سوار بر موتور از مقابل این رستوران پخش می گردد و با عبور از پیچهای معروف و تونلهای جاده ادامه می یابد تا به زیر پل فرودگاه مهرآباد در جاده مخصوص کرج و میدان شهیاد (آزادی فعلی) به اتمام می رسد. ( با توجه به آشنایی کامل بنده با این جاده و تاریخچه آن و عزیمت به تمام روستاهای جاده چالوس محل تمام سکانسهای فیلم را تشخیص داده ام ، از جمله ورود به تونل که برخلاف برخی از سایتها که تونل مورد نظر را کندوان نوشته اند ، در واقع این سکانس در تونل شماره پنج فیلمبرداری گردیده است ، تونل طولانی  که در مجاورت سد کرج قرار دارد - بین روستای کوشک بالا و پلخواب ) .

اینکه این ترانه سفارشی بوده یا انتخابی متاسفانه تحقیقات بنده به نتیجه نرسید و امیدوارم اگر دوستان در این زمینه اطلاعاتی در دست دارند مضایقه نفرمایند اما شخصا بعید می دانم مسعود اسداللهی برای ساخت فیلمش چنین ترانه ای را به ایرج جنتی عطایی سفارش داده باشد و فکر می کنم ایشان احتمالا این ترانه را بخاطر مضمون آن از بین سایر ترانه های گوگوش برای فیلمش  انتخاب کرده باشد.

در هر صورت این ترانه بواسطه بازیگری روان خواننده ترانه در فیلم به روی فیلم می نشیند و اعتبار ویژه ای به فیلم می بخشد. اما ترانه دوم:

نام فیلم : همسفر

نام ترانه : وقتشه ، وقتشه رفتن

نام خواننده : گوگوش

نام ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

آهنگساز : عالیجناب واروژان

تنظیم کننده : عالیجناب واروژان

سال ساخت: 1354

مدت: 3 دقیقه و 52 ثانیه

متن ترانه:

وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
وقتشه از تو گذشتن وقتشه

مهلت تولد دوباره نيست
مردن دوبارهء من وقتشه

ديگه ديره واسه گفتن
اين كلام آخرينه
فرصت ضجه نمونده
لحظه های واپسينه

ديگه با عاطفه دشمن 
واسه دلتنگي رفيقم
توی شط سرخ نفرت
بی صداترين غريقم

من عروسك كدوم بازي وحشت
من عروس قحطي كدوم تبارم

كه مثل تولد فاجعه سردم
كه مثل حادثه آرامش ندارم

سرد و ساده و شكسته 
آينه ي قديمي ام من

با چراغ و گل غريبه
با غبار صميمي ام من

مي مونم زير هجوم
سنگييه آوار كينه
واسه بازيچه نبودن
آخرين بازي همينه

وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
وقتشه از تو گذشتن وقتشه 



( در اجراي ديگري از همين ترانه ، بند زير نيزاضافه شده است ) :


زير شلاق زمستون
بغض تاريخيه سنگم

كه اسير اين غروبه
يخييه پريده رنگم

(البته بندی که با رنگ آبی مشخص نمودم در کتاب زمزمه های یک شب سی ساله موجود نمی باشد اما خواننده ترانه در برخی از اجرا های آن این بند را اضافه نموده است ، تحقیقات بنده در خصوص اینکه این بند از سروده های ایرج جنتی عطایی می باشد یا خیر نیز نتیجه ای در بر نداشت. در مجموع باید گفت هر دو ترانه که در فیلم استفاده شده است بعدها دچار تغییر گردیدند.)

سکانس آغازین فیلم همسفر با این ترانه کلید می خورد. جائیکه عاطفه سرخورده از مردیکه در روز عروسی او را قال گذاشته است . و او با لباس عروسی سوار بر ماشین ژیان کوپه !! خود و در حال گریستن  به محل کار او می رود. ترانه پس از اتمام تیتراژ و اسامی عوامل فیلم با رسیدن عاطفه به محل کار نامزدش و ورود به پارکینگ ساختمان و توقف ماشین به اتمام می رسد . این ترانه نیز یکی از زیباترین ترانه های گوگوش می باشد که با ریتمی متفاوت با سایر آثارش آنرا اجرا می کند. متن ترانه نیز به واسطه ترانه سرایی ایرج جنتی عطایی دارای محتوا و کلمات زیبا و با وقاری  می باشد.

کلمات استفاده شده در این ترانه مانند شط سرخ نفرت ... عروس قحطی ... تولد فاجعه .... هجوم سنگیه آوار کینه و .....   کمتر در ترانه های ایرانی تا پیش از این استفاده می گردید. حتی بیت اضافه شده نیز از این قاعده مشتثنا نیست و استفاده از کلمات شلاق زمستون و یا بغض تاریخی سنگ به وزن ترانه افزوده است . انصافا به گزاف نیست که او را آبروی شعر معاصر می نامند. ترانه های او همیشه از زمان خود بسیار جلوتر و فراتر می باشند. در مجموع ترانه های بکار گرفته شده در این فیلم از ماندگارترین و زیباترین ترانه های فاخر دهه پنجاه می باشند که گذشت زمان هرگز آنها را کهنه نمی کند. در واقع حتی اگر فیلم همسفر روزی به فراموشی سپرده شود ترانه هایش اما هیچوقت فراموش نمی شوند.

در خصوص تنظیم زیبای عالیجناب نیز قطعا نیاز به توضیح نمی باشد و تکرار مکررات است. نت های واروژان جزئی جدا ناشدنی از این ترانه ها می باشد. قطعا شنیدن شعر ایرج جنتی عطایی با تنظیم شاهکار گونه واروژان و صدای بانوی ترانه ها همیشه مفرح بخش است و جای هیچ نقصی را باقی نمی گذارد و هیچ ایرادی از آن نمی توان گرفت. نبود واروژان و عدم آهنگسازی حسن شماعی زاده برای گوگوش در آثار جدیدش کاملا مشهود است و این موضوع باعث گردیده افراد عامی نیز اینروزها پی به تاثیر آهنگساز و تنظیم کننده در خلق یک ترانه ببرند. موضوعی که در دهه پنجاه پنهان بود و باعث گردیده بود تمام موفقیتهای یک ترانه بنام خواننده آن سکه بخورد.

      




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۴/۴/۱۱ عصر ۰۲:۳۸

نام فیلم : دشنه

نام ترانه : دستای تو

نام خواننده : داریوش

نام ترانه سرا : اردلان سرفراز

آهنگساز : حسن شماعی زاده

تنظیم کننده : واروژان

سال ساخت : 1351

مدت: 4 دقیقه و 38 ثانیه

متن ترانه:


 اي که بي تو خودم رو تک و تنها مي‌بينم
هرجا که پا مي‌ذارم تو رو اونجا مي‌بينم

يادمه چشم‌هاي تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود

ياد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه



تو برام خورشيد بودي توي اين دنياي سرد
گونه‌هاي خيسم رو دستهاي تو پاک مي‌کرد

حالا اون دستها کجاست اون دوتا دستهاي خوب
چرا بي‌صدا شده لب قصه‌هاي خوب

من که باور ندارم اونهمه خاطره مرد
عاشق آسمونها پشت يک پنجره مرد

آسمون سنگي شده خدا انگار خوابيده
انگار از اون بالاها گريه‌هام رو نديده

ياد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

ياد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

فیلم دشنه از فیلمهای نه چندان مطرح سینمای قبل از انقلاب می باشد که شاید تنها اعتبارش حضور بهروز وثوقی در آن می باشد. اما ماجرای قرار گرفتن زیباترین و معروفترین آهنگ داریوش به روی این فیلم بسیار جالب می باشد و خود گواه آنست که در سینمای قبل از انقلاب اغلب ترانه ها بصورت اتفاقی از بین ترانه های موجود انتخاب و به روی فیلم سوار می گردید ( البته حساب برخی از فیلمها مانند تنگنا ، رضا موتوری و ...... و برخی دیگر که در پستهای قبلی به آنها اشاره گردید از اینگونه فیلمها جداست.)

اما بشنوید از بهترین ترانه داریوش که چگونه ساخته گردید و سر از فیلم دشنه در آورد. سال 1350 اردلان سرفراز بدور از خانه پدری از شیراز به تهران آمده بود و زندگی می گذراند. او در غربت خبر ناگواری را دریافت می کند ، خبر فوت پدر برای هر فرزندی دردناک ترین خبر ممکن می باشد ، بویژه آنکه هنگام مرگ پدر به دور از خانه و شهر خود باشید.

اردلان سرفراز در چنین شرایطی خبر مرگ پدر را دریافت می دارد . او نقل می کند در آنشب به هرجا می نگریسته نقش پدر را می دیده است . نطفه  این ترانه معروف که اکنون تبدیل به بخشی از تاریخ موسیقی پاپ ایرانی گشته است در اتوبوسی که اردلان سرفراز را آنشب از تهران به شیراز می برد بسته می شود. در واقع اردلان سرفراز ترانه ای که بسیاری از جوانان نسل گذشته و حتی نسل امروز با آن عاشق شدند را در سوگ پدرش می سراید. اردلان کسی را که بدون او خودش را تک و تنها می دید  و دستانش را طلب می نمود کسی نبود جز پدری که دیگر نفس نمی کشید.

زیبایی کلام این ترانه بقدری جذاب بود که دل هر عاشقی را بدست می آورد و گویی حرف دل تمام عاشقان دنیاست. مگر می شود کسی عاشق باشد و با شنیدن این ترانه مشعوف نگردد؟ ترانه بدست استاد بی بدلیل آهنگسازی ایران حسن شماعی زاده می رسد تا شاهکار دیگری در عرصه ترانه سازی به وقوع بپیوند. ملودی حسن شماعی زاده از کلام ترانه جلو می زند بطوریکه موسیقی بدون کلام این ترانه به تنهایی طوفانی در دل به پا می کند حال تصور کنید چه اتفاقی می افتد وقتی روی چنین ملودی ای کلام اردلان سرافراز که در اوج اندوه از دلش برآمده قرار گیرد.

موسیقی ترانه آنقدر زیبا می باشد که بعدها فریبرز لاچینی آنرا در آلبوم موسیقی بدون کلام خود اجرا می کند. سپس نوبت به واروژان فقید می رسد تا یکی از زیباترین تنظیم هایش را با زیرصداهای شیک خود و آکوردهای زیبا و منحصر بفردش روی این ترانه اجرا نماید. در سرمای یکی از روزهای زمستان سال 51 استودیو ال کوردو بس میزبان واروژان و اعضای 14 نفره ارکسترش می شود . حزن و اندوه این ترانه خواننده ای را می طلبید که صدایش به تنهایی عشق را فریاد می زد. داریوش تنها خواننده بی جایگزین برای چنین اثر ماندگاری انتخاب می گردد تا ترانه ای در زمستان 1351 در استودیو ال کوردو بس ضبط و متولد شود که برای هریک از ما چیزی فراتر از یک ترانه باشد.

این ترانه تمام عناصر یک شاهکار را یکجا در خود جمع می کند. کلام عاشقانه اردلان سرفراز ، ملودی زیبای حسن شماعی زاده ، تنظیم شیک واروژان و صدای گرم داریوش ، آیا چیز دیگری لازم است تا یک اثر جاویدان خلق گردد؟ بله ، گوش شنوای جوانانی که عشق را به مفهوم واقعی درک و تجربه کرده باشند، آخرین عنصری بود که این ترانه لازم داشت و ما ایرانیها هم که تا دلتان بخواهد عاشق داریم.

اما این ترانه آنطور که حسن شماعی زاده انتظار داشت مورد استقبال قرار نگرفت. شورای شعر رادیو این ترانه را تائید نمی کند زیرا پخش صدای داریوش بدلیل عبور از خطوط قرمز از رادیو و تلویزیون ممنوع اعلام شده  بود. شماعی زاده نقل می کند صفحه این ترانه در دستش بود و این کمپانی به آن کمپانی می رفت و هیچ شرکتی بخاطر مسائلی که برای داریوش پیش آمده بود حاضر به خرید این صفحه نگردید تا اینکه شماعی زاده به پیشنهاد شخصی بنام الیاس به یک کمپانی در میدان 24 اسفند (انقلاب فعلی ) مراجعه می کند و شخصی بنام جهانگیر طبریایی  حاضر می شود آنرا بصورت مشارکتی منتشر سازد. یعنی پس از انتشار ترانه چنانچه هر صفحه به فروش می رسید رقمی (فکر کنم ) معادل 2 ریال به حسن شماعی زاده پرداخت می گردید.

شماعی زاده  به ناچار می پذیرد اما هرگز تصور نمی کرد این یکی از پرسودترین معامله های او در عرصه ترانه سازیش می شود، بطوریکه تا سالها هر چند ماه یکبار رقم قابل ملاحظه ای بخاطر صفحه ترانه دستهای تو به او پرداخت می گردید. همزمان واروژان فقید که به حرفه موسیقی متن فیلم نیز روی آورده بود قراردادی با آقای مصیبی برای ساخت موسیقی فیلم دشنه به کارگردانی فریدون گله امضا می کند .

واروژان وقتی شرح حال عباس چاخان را بابازی بهروز وثوقی در این فیلم می شنود این ترانه را در ماشین خود برای مصیبی پخش می کند و او از این ترانه بسیار خوشش می آید. مصیبی به واروژان اصرار می کند تا ترانه را قبل از اکران فیلم به رادیو ندهند تا مردم این ترانه را برای اولین بار روی فیلم او بشنوند واروژان هم با علم بر اینکه پخش صدای داریوش از رادیو ممنوع شده است و مصیبی هم از این موضوع اطلاع نداشت این شرط را می پذیرد و بدین ترتیب فیلم و صفحه همزمان منتشر می گردند تا مردم برای اولین بار ترانه دستهای تو را از طریقی غیر از رادیو و تلویزیون بشنوند.

و بدینوسیله یکی از قویترین ترانه های فاخر فارسی به روی یکی از ضعیفترین فیلمهای فارسی سوار میگردد. بنظر من تنها نقطه تاریک این ترانه همین موضوع می باشد. قطعا بسیاری از کسانیکه این ترانه را صدها بار شنیده اند دوست داشتند تا این ترانه را به روی فیلم شاخص تری می شنیدند اما متاسفانه این ترانه قسمت فیلمی می گردد که هرگز در حد و قواره ترانه قرار نمی گیرد.

شاید به همین خاطر باشد که هیچوقت کسی هنگام شنیدن این ترانه بیاد فیلم دشنه نمی افتد. این در حالیست وقتی اولین بیت ترانه مرد تنها توسط فرهاد در هرجایی شنیده می شود همه ما ناخودآگاه با شنیدن .... با صدای بیصدا .... بیاد فیلم رضا موتوری می افتیم. این تفاوت یک انتخاب درست با انتخاب نادرست می باشد.

این ترانه بعدها با استقبال بینظیری روبرو می گردد و هنوز که هنوز بعد از گذشت بیش از چهل سال جزو پنج ترانه برتر موسیقی ایران می باشد و دارای اعتبار خاصی می گردد. اما فیلم دشنه ذره ای از این اعتبار نصیبش نمی گردد، زیرا این ترانه برای این فیلم خیلی بزرگ بود، به همین دلیل هیچکس با شنیدن این ترانه بیاد فیلم دشنه نمی افتد.

خاطرم هست دو سال پیش شبکه من و تو در یک شوی تلویزیونی با چاشنی نظر سنجی این ترانه را بعنوان اولین انتخاب از بین صد ترانه فارسی معرفی نمود که بیشترین آرای مخاطبین را بدست آورده بود. ترانه دستهای تو تا زمانیکه زبان فارسی و ترانه فارسی زنده است جاویدان خواهد ماند و هرگز فراموش نمی شود. این ترانه تاریخ مصرف ندارد و قطعا برای نسلهای بعدی و فرزند و نوادگان ما نیز تازگی خواهد داشت.

اردلان سرفراز بخاطر علاقه وافری که به پدرش داشت بعدها ترانه چشم من بیا منو یاری بکن را نیز در فراغ پدرش می سراید که اتفاقا آن ترانه را نیز داریوش اجرا می کند و جزو آثار ماندگار او قرار می گیرد. ترانه دستای تو حاصل هنر جمعی چهار اَبَر مرد عرصه موسیقی ایرانی می باشد که در حال حاضر بجز عالیجناب ، سه نفر دیگر خوشبختانه در قید حیات می باشند و امیدوارم خداوند عمر طولانی به آنها عطا فرماید. محصول هنر این چهار نفر آرامبخش نسلی گردید که با یک نگاه عاشق می شدند و وقتی اولین شکست عشقی خود را تجربه می نمودند به این ترانه پناه می آورند.

         


 




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - برو بیکر - ۱۳۹۴/۵/۱۷ عصر ۰۸:۰۸

نام فیلم : میم مثل مادر

نام ترانه : مادر

نام خواننده : مهیار فاضلی

نام ترانه سرا : مهیار فاضلی

آهنگساز : آریا عظیمی نژاد

سال ساخت : 1385

مدت: 4 دقیقه و 20 ثانیه

متن ترانه :

کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مث بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم
سادگی هاتو دوست دارم، خستگی ها تو دوست دارم
چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم


کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم


لالایی… لالایی… لالالا…


بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمارم


لالایی… لالالا…


پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم


دنیا اگه خوب اگه بد، با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی، با تو برام چیدنیه


مـــــــــــــــادر…
مـــــــــــــــادر…


میم مثل ماه ....

        میم مثل مریم ......

                  میم مثل مـــــــــــادر ....

نمیدانم چه حسی در این ترانه و در این فیلم نهفته است که اگر صد بار هم این فیلم را ببینم برای بار صد و یکمین بار بغض سنگینی بر من مستولی می شود. موضوع فیلم و رنجهایی که کودک زخم خورده از جنگ و یا شاید یادآوری لالایی های کودکانه مادر و یا شاید تراژدی مرگ رسول ملاقلی پور بعد از ساخت این فیلم و یا .......   تمام اینها بهانه هاییست برای یک بغض سنگین که حین دیدن این فیلم بیننده را احاطه می کند.

میم مثل مادر آخرین ساخته رسول ملاقلی پور می باشد. کارگردانی که روز به روز پخته تر می گردید و در رقابتی تنگاتنگ با ابراهیم حاتمی کیا به سینمای جنگ می پرداخت. جنگ تمام شده است اما آثار و عواقب بعد از جنگ باعث بوجود آمدن سوژه های بکر و ناب می گردد که این دو کارگردان با فیلمهای خود به آن می پرداختند.

با پایان یافتن جنگ عصر فیلمهای مانند نینوا ، بلمی بسوی ساحل ، پرواز در شب و افق نیز برای رسول سینمای جنگ به پایان می رسد. همانطور که برای حاتمی کیا نیز عصر فیلمهایی چون دیده بان و مهاجر به پایان می رسد. جنگ تمام می شود اما عواقب ناشی از اتمام جنگ در زیر پوست جامعه مانند یک زخم کهنه سرباز می کند. رسول ملاقلی پور به سراغ فیلمهایی چون مزرعه پدری ، سفر به چزابه و میم مثل مادر می رود و ابراهیم حاتمی کیا به پیشواز از کرخه تا راین و آژانس شیشه ای و بوی پیراهن یوسف و بنام پدر و .....

اما اینجا مجال پرداختن به فیلم نیست و باید به سراغ ترانه ماندگارش برویم. اگرچه فیلم بدلیل حضور گلشیفته فراهانی از سوی صدا و سیما به بایگانی سپرده می شود و دیگر هرگز آنرا چه به روی پرده سینما و چه در قاب تلویزیون وطنی نخواهیم دید اما فیلم ترانه ای دارد که حداقلش آنست که هر سال رسانه ملی آنرا بمناسبت روز مادر  بارها و بارها پخش می کند.

   

همیشه اعتقاد داشتم وقتی خداوند کسی را از داشتن یکی از توانائیهای جسمانی منع می کند در عوض توانائی دیگری به او می بخشاید. روشندلانی که به عرصه شعر و موسیقی پا می گذارند همیشه آثارشان بدل می نشیند. شعرهای مریم حیدر زاده را بیاد آورید که چه طوفانی در دل بپا می کند. ترانه این فیلم با اتکا به هنر نمایی مهیار فاضلی کاملا هم وزن و همسو با فیلم می باشد.

موسیقی متن فیلم در طول فیلم از این ترانه الهام می گیرد. این موسیقی توسط آریا عظیمی نژاد ساخته می شود که بچه های دیروز با او کاملا آشنا هستند. آریا عظیمی نژاد معمولا ابتکارات جالبی در خلق آثارش بکار می بندد. موسیقی سریال معروف پایتخت را بیاد آورید. آنگاه آنرا مقایسه کنید با موسیقی سریال چاردیواری. هر مخاطبی بخوبی می تواند دریابد که موسیقی این دو سریال را یکنفر نواخته است. در ترانه میم مثل مادر هم نوازی پیانو با ویولن در عین سادگی ترانه زیبایی را بوجود آورده است.

ترانه فیلم در پایان فیلم پخش می شود جائیکه سعید در حال نواختن ویولن می باشد و مادرش سپیده که بیش از 6 ماه برای برگزاری این کنسرت زحمت کشیده بود در بیمارستان مشغول شیمی درمانی می باشد. بغضها و گریه های سعید هنگام اجرای این ترانه فضای بسیار حزن آلودی را در فیلم بوجود می آورد. از طرفی متن ترانه تمجید بسیار زیبایی از مادر می باشد که بواسطه استفاده از کلمات روان و ساده هر مخاطبی را با خود همراه می کند.

علی شادمان بازیگر نقش سعید در این فیلم بسیار زیبا بازی می کند، انتخاب او برای این نقش توسط ملاقلی پور بسیار اتفاقی بود. رسول برای اکران فیلم مزرعه پدری به ایلام می رود و از آنجا که با پدر علی دوست بود، او را در استخر می بیند و همانجا عای را برای نقش سعید در این فیلم کاندید می کند. عکسهای زیر بیانگر رابطه عاطفی سعید با عوامل فیلم است:

   

در مجموع بنظر من تمام فیلم یکطرف، سکانس پایانی فیلم نیز که همزمان میگردد با پخش این ترانه  یکطرف. مطمئن باشید ترانه این فیلم هرگز فراموش نمی شود و هر چه بیشتر از تاریخ ساختش می گذرد اشتهار آن نیز بیشتر می شود. قطعا در آینده این ترانه را بیشتر خواهید شنید و کودکان امروز که در حال حاضر درک درستی از ترانه ندارند وقتی بزرگ شوند به این ترانه عشق خواهند ورزید.

رسول ملاقلی پور در این فیلم احساسات مخاطب خود را هدف میگیرد و با خلق سکانسهای ویژه ای فضای غمگینی به فیلم خود می دهد. بنظر من گاهی اوقات او آنقدر افراط می کند که مخاطب خود را از اهداف و پیام فیلم دور می کند. زیرا موضوع فیلم کمی تصنعی بنظر می آید شخصا اعتقاد دارم از کرخه تا راین حاتمی کیا به مراتب باور پذیر تر از میم مثل مادر است. (مقایسه این دو فیلم صرفا بخاطر آن می باشد که هر دو فیلم به آثار و عواقب ناشی از استفاده سلاحهای شیمیایی در بعد از جنگ است ).




RE: یک فیلم... یک ترانه... هزاران خاطره - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۲/۱۱ صبح ۰۵:۰۹

درود؛

آیا شما عزیزان این فیلم فارسی را دیده اید و آن را به خاطر می آورید؟

البته من خودم این فیلم را ندیده ام اما مطابق اطلاعات ویکی، این فیلم محصول 1352 به کارگردانی زکریا هاشمی است. منوچهر وثوق و مرتضی عقیلی در نقش برزو و امیر با دو دختر محبوبشان مریم (کارمن اسکویی) و زهره (ارغوان) وصلت می کنند اما جاهل محل که خاطرخواه زهره بوده و ناکام مانده برای انتقام جویی ذهن امیر را با طرح رابطه کذایی بین برزو و زهره به خطا می اندازد. از طرف دیگر برزو هم نسبت به رابطه همسر خود و دوست صمیمیش علی نگران می شود و شبی از روی خشم تمامی این نفرات را در اتاقی حبس و به آنها غذای مسموم می خوراند. ولی دم آخر بی گناهی مریم و زهره ثابت شده که دیگر نوشدارو بعد مرگ سهراب است...

***********

اما چیزی که برایم جالب بود ترانه جاودان نماز (نیاز) با صدای فریدون فروغی است. ترانه ای که اصلا برای این فیلم ساخته نشد! بلکه در عالم رفاقت از سوی اسفندیار منفرد زاده آهنگساز آن، به ایرج صادقپور تهیه کننده و زکریا هاشمی کارگردان فیلم زن باکره هدیه می شود تا از آن به عنوان ترانه متن فیلم استفاده گردد! ترانه روی فیلم می نشیند و فیلم هم در سینماها اکران می شود و ترانه مشهور می گردد طوری که رامش هم آن را بازخوانی می کند. حتی شوی آن در تلوزیون ملی هم به نمایش در می آید فقط با یک تغییر کوچک در نام و متن ترانه بدون اجازه سازندگان اثر، آن هم تبدیل واژه "نماز" است که در تمامی شعر مانند نام خود ترانه به "نیاز" بدل می گردد...

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه كه بارون می‌زنه
تو همون خونی كه هر لحظه تو رگ‌های منه
تو مث خواب گل سرخی، لطیفی مث خواب
من همونم كه اگه بی تو باشه جون می‌كنه

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو مث وسوسه‌ی شكار یك شاپركی
تو مث شوق رها كردن یك بادبادكی
تو همیشه مث یك قصه پر از حادثه‌ای
تو مث شادی خواب كردن یك عروسكی

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه

تو قشنگی مثل شكلایی كه ابرا می‌سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می‌بازن
اگه مردای تو قصه بدونن كه اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار می‌تازن

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

دانلود نیاز با صدای فریدون

 حکایت جالب این ترانه و چرایی تغییر نامش از قول جناب شهیار قنبری سراینده شعر زیبای نماز با مضمون "شوخی ای غم انگیز با یک ترانه عاشقانه"، در کتاب "دریا در من" به قلم ایشان آمده و برخی سایتهای موسیقی هم به مشروح آن استناد کرده اند. من هم خالی از لطف ندیدم خدمت شما مختصرا این قضیه را بازگو کنم:

پس از انتشار اولیه ترانه نماز- ترانه سرا، آهنگساز و خواننده را ساواک احضار می کند و اعلام می دارد قشر مذهبی از کاربرد واژه مقدس نماز در این شعر و ترانه شاکی شده است. حتی بازپرس ساواک با کنایه و اشاره به دین تهیه کننده صفحه ترانه (استریو دیسکو- خسرو لاوی)، به آنان می گوید که نکند ایشان آلت دست یهودیان شده اند!... و دست آخر علیرغم میل باطنی آهنگساز (اسفندیار منفرد زاده) و دو خواننده ترانه (فریدون و رامش) ، موسیقی خالی از جانب منفرد زاده به رادیو- تلوزیون ملی ارائه می گردد و خوانندگان را وادار می کنند واژه نیاز را در ترجیع بند جایگزین نموده و آن را مجدد بازخوانی کنند. ترانه بازسازی و پخش می شود و حسابی هم گل می کند. البته آهنگ نماز یک اجرای غیر رسمی توسط داریوش اقبالی هم دارد و چنانچه علاقه مند به شنیدن ترانه نماز با صدای هر سه خواننده هستید، می توانید به این آدرس مراجعه بفرمایید.:

نغمه های ماندگار