تالار   کافه کلاسیک
نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: هنر دوبله و زیرنویس (/forumdisplay.php?fid=13)
+--- موضوع: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار (/showthread.php?tid=203)


نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۷:۲۹

وقتی کلیپهای مونتاژ شده ای از صداهای یک گوینده را در برنامه های تلویزیونی بمناسبت حضور آنها در برنامه تلویزیونی مانند" 70 ، 80 قدم مانده به روشنائی هوا!" یا برنامه هایی دیگر میبینم حسرت میخورم که چگونه میشود به پشتوانه آن آرشیو سترگ ، کلیپهائی اینچنین دم دستی ساخته میشود.از آقای مطمئن زاده که ادعای تشخیص صداها و شخصیتها را مثل کوله باری سنگین به اینطرف و آنطرف میکشد و بعضا در تهیه برخی از این کلیپها دست دارد انتظارها بیش از اینست.

ترکیب صداها بسیار ناشیانه و از هرجای فیلم که باشد انتخاب میگردد و بدون قاعده پشت سر هم ردیف میشود. گاهی تکرار صحنه های یک فیلم در چند بخش سوهان روح است و توجه نمی گردد که گوینده در کدام صحنه از فیلم ممتازترین اجرا را داشته است. مضافا اینکه اینگونه کلیپها باید از آرامترین نجواهای آن گوینده شروع و به فریادهای وی در فیلمهای دیگر ختم شود تا در نهایت ذهن بیننده را تا لحظاتی پس از دیدن کلیپ مشغول خود نماید

علاقمندان این کافه باید چیزی در گوشیهای همراهشان داشته باشند که هرگاه سخن از صداهای گویندگان ایران در محفلی یا مجلسی بمیان آمد صرفا به "سخن از صداها" اکتفا نکنند و با پخش صدای یک گوینده خاص گرمی بخش محفل باشند.

ترکیب همه صداها یا حتی بهترینها هرگز میسر نیست و درصورت امکان نیز کلیپهائی با حجم بسیار بالا روی دست بجا خواهد گذاشت که طبیعی است دانلود آنها را برای برخی از دوستان که دسترسی به اینترنت پرسرعت ندارند با مشکل مواجه خواهد کرد.

رخصت دهید اولین کلیپ را که خود ساخته ام و اختصاص به صدای منوچهر اسماعیلی دارد تقدیم دوستان کنم

http://www.4shared.com/video/B_jDpDbp/Esmaili.html

پیشنهاد میکنم دوستان از برنامه KMPlayer استفاده کنند(که قادر به پخش تمامی فرمتهای ویدویویی است) و نه از Windows Media Player




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - john doe - ۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶

با سلام و خسته نباشید به شما دوست عزیز

ولی دوست من این کجا آن کجا

من در جریان ساخت کلیپ های ساخته شده در برنامه دو قدم به صبح بودم

اولا" این کلیپ ها در چند ساعت به خاطر عجله در کار ساخته می شد.

دوما" کلیپ ها در تلویزیون سانسور می شد و به طور کامل پخش نمی شد و یا تغییراتی می دادند.

در ضمن بابت آن ها پولی هم دریافت نمی شد و به خاطر علاقه آقای مطمئن زاده به دوبله این کارها را انجام می دادند.

ولی چند نکته:

 کلیپ در تلویزیون خیلی خوش ساخت تر بود. کیفیت صدا فیلم ها خیلی خوب بود. تصاویر خوبی انتخاب شده بود. حتی در انتخاب آهنگ هم توجه شده بود ار آهنگ فیلم ال سید و اولین خون که هر دو کار منوچهر اسماعیلی بود استفاده شده بود چون کلیپ بدون آهنگ تاثیر گذاری را ندارد حتی اشک در چشمان منوچهر اسماعیلی جمع شد. و همچنین این سبکی جدید در معرفی گویندگان بود .

من کلیپ ها رو به طور کامل از ایشون می گیرم و آپلود می کنم.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۴/۴ صبح ۰۸:۰۶

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده:  

من در جریان ساخت کلیپ های ساخته شده در برنامه دو قدم به صبح بودم

پس طبیعی است که حمایت کنید

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده:  

 کلیپ ها در تلویزیون سانسور می شد و به طور کامل پخش نمی شد و یا تغییراتی می دادند.

سانسور در کلیپ بی معنی است. کسی که کلیپ میسازد با چارچوب کار آشناست و خط قرمزها را می شناسد .

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده:  

تصاویر خوبی انتخاب شده بود.

منظور از تصاویر خوب چیست؟ اینکه خوش رنگ و لعاب باشد به لحاظ تصویری؟ اینجا بحث صداست نه تصویر. شما کل فیلم دانتون را باید دیده باشید تا در ساخت کلیپ مستقیما سراغ صحنه دادگاه و فریادهای اسماعیلی بروید نه آنکه از ابتدا یا هرجای آن بخشی را جدا کرده و بعنوان کار اسماعیلی در دانتون معرفی کنید. شما باید درسواوزالا را کامل دیده باشید تا دیالوگ ماکسیم مونزوک را در صحنه تیراندازی به نخ بطری انتخاب و بعنوان زیباترین دیالوگ فیلم جداکنید(من خودش بطری نمی زنی، من میزنی به نخش،وقتی بطری افتاد بطری به من داد قبول؟)  اینجا(عالم دوبله) دریاست اما برای معرفی به دیگران باید بطری خود را از وسط دریا پر کنید نه از ساحل

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده:  

در ضمن بابت آن ها پولی هم دریافت نمی شد

هرکه در عالم هنر سخن از "منتِ نگرفتنِ پول" بزند درست مثل کسی است که پولی طلب میکند. یا اگر پولی به او میدادند رد نمیکرد.

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده:  

حتی اشک در چشمان منوچهر اسماعیلی جمع شد.

دلیلی بر کیفیت کار نیست. هنرمندان ما آنقدر دلهای نازکی دارند که با یک "هوی" می گریند،با یک "های" می خندند و با یک "اهن"قهر میکنند




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - Classic - ۱۳۸۹/۴/۴ عصر ۱۲:۲۸

البته در برهوت فرهنگی صدا وسیما ، تیکه کارهایی که در دو قدم مانده به صبح پخش می شد خودش اتفاقی بود. سختی شرایط کار در صدا و سیما ( عجله ، سانسور ، و ... ) را هم باید در نظر گرفت. مسلما بهترین فیلم ها هم وقتی از فیلتر پخش سیما رد می شوند چیز دیگری از کار در می آیند و کلیپ ها هم مستثنی نیستند. به نظر من کلیپ معرفی منوچهر اسماعیلی با آن آهنگ پس زمینه ، یکی از بهترین کارهایی بود که از تلویزیون پخش شد گرچه در همه کارهای هنری همیشه جا برای بهتر ساختن هم هست.

یک پیشنهاد:  ای کاش دست اندکاران ، تا هنرمندان پیشکوت دوبله در قید حیات هستند ترتیب ساخت برنامه ای به سبک برنامه صداهای ماندگار شهرام جعفری نژاد را می دادند . چه بسیار دوبلورهایی که در سری اول این برنامه مصاحبه با آنها میسر نشد و چه بسیار دوبلورهایی که ممکن است چند سال دیگر در بین ما نباشند و این فرصت برای همیشه از دست برود. مسلما اگر دوبلورها بدانند که یک تیم مستقل از صدا وسیما که متشکل از عاشقان دوبله است و روزنامه و مجله و ... نیست ، قصد انجام مصاحبه با آنها را دارد بیشتر راغب به این کار می شوند و حتی می توان هنگام روبرو شدن با این عزیزان ، فیلم های صداگذاری شده جدید توسط دوستان را که حاوی صدای ماندگار ایشان است به آنها هدیه کرد.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - soheil - ۱۳۸۹/۴/۶ عصر ۰۲:۵۳

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۷:۲۹)منصور نوشته شده:  

رخصت دهید اولین کلیپ را که خود ساخته ام و اختصاص به صدای منوچهر اسماعیلی دارد تقدیم دوستان کنم

http://www.4shared.com/video/B_jDpDbp/Esmaili.html

ممنون دوست عزیز.

بسیار زیبا بود.

اما فکر می کنم جای یکی از کارهای استاد در آن خالی بود.

گویندگی ایشان به جای ژرارد دپاردیو در دانتون که به اعتقاد این حقیر شاهکاری است تکرار نشدنی.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۴/۷ عصر ۰۹:۳۶

یکی از بزرگان دوبله ایران مرحوم هوشنگ مرادی بود با صدائی خاص که عمدتا در سریالها ، کارتونها و فیلمهای سینمائی با صدائی شاخص اگرچه هرگز به اندازه دیگران مشهور نبود اما صدایش صدائی در حد وسط صدای نصرت کریمی و مرحوم مانی بود. به یاد ندارم در فیلمی مشهور نقش اول گفته باشد اما صدای او در اکثر فیلمهای قدیمی قابل شنیدن است. مرادی در سال 1368 بشکلی عجیب و در نزاعی که هیچکدام از طرفین درگیری نبود بشکل اسفباری به قتل رسید.

همه دوستانی با حداقل سن 30 تا 35 سال سری فیلمهای بازیگر-کارگردان مشهور سینمای رومانی سرژیو نیکولائسکو (و نه نیکلاسکو یا نیکولایسکو) را به یاد دارند. همو که به کمیسر مولدوان(یا به قول ما کمیسر مولدومان) مشهور بود. اولین فیلم از این بازیگر کهنه کار با عنوان کمیسر متهم میکند در اوایل دهه  1360 ابتدا اکران سینمائی و بعد از تلویزون پخش شد و بعلت تقاضاهای مکرر بینندگان بارها و بارها روی آنتن رفت. قسمت دوم این فیلم با عنوان انتقام سالها بعد و در اواخر دهه 1360 و اوایل 70 اکران شد و مجددا و البته با تعدادی کمتر از سیما پخش شد. با دستهای تمیز و دوئل دو فیلم دیگر از این بازیگر بودکه  مجوز پخش داشت اما دوئل به مراتب در بین بینندگان ایرانی محبوبیت خاصی یافت...

بجای نیکولائسکو حسین عرفانی صحبت میکرد که یکی از کارهای بزرگ این گوینده است که هرگز در لیست هنری وی بدان اشاره نمیشود در حالیکه گویشهای عرفانی بجای بوگارت ، میفونه و نیکولائسکو را میتوان سه راس یک مثلث دانست که عرفانی در جدی ترین نقشهای خود بعد از انقلاب و عمدتا اوایل انقلاب بدانها اهتمام ورزید.

در دوئل (محصول 1981 رومانی و به کارگردانی و بازیگری سرژیو نیکلائسکو و نویسندگی میرکا بارادا)، مرحوم هوشنگ مرادی در نقش رئیس پلیس صحبت کرده است که دوستان میتوانند با دریافت فایل زیر آنرا بشنوند

http://www.4shared.com/video/9P2tp-lF/Moradi.html

یکی از صحنه هائی که ما را در آن سالها از خود بیخود میکرد و اشکهایمان را جاری، دوبله حیرت انگیز نقش یکی از بچه ها بود که برادرش ریکا پاسارین(با بازی لون ریتیو با شکل و شمایلی شبیه آلن دلون) در انتهای فیلم در نزاع با کمیسر کشته میشود ببینید:

http://www.4shared.com/video/dDuILLVu/Duel.html

ظاهرا ورود فیلمهای دیگری از این کارگردان - بازیگر بعد از آن در ایران میسر نشد یا نخواستند بشود. وی در حال حاضر در سن 80 سالگی همچنان در سینمای رومانی فعال است و محبوبیت عجیبی بین مردمان این کشور دارد چنانکه ایو مونتان در فرانسه داشت




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۴/۹ عصر ۰۷:۳۴

نصرت اله محتشم متولد 1289 و متوفی بسال 1359 در تهران، همسر اول ژاله علو بود فارغ التحصیل رشته حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران. وی بازیگری را در استودیو درام کرمانشاهی به سرپرستی میرسیف الدین کرمانشاهی آموخت و بازی در تئاتر را زیر نظر واهرام پاپازیان و عبدالحسین نوشین در سال 1314 تجربه و در نمایشهای مشهوری چون یوسف و زلیخا،اتللو،شاه عباس،نادرشاه،ابومسلم خراسانی،آغامحمد خان قاجار،لیلی و مجنون،آنا کریستی،کوروش کبیر،حبیب و مریم،صلاح الدین ایوبی، فتح هندوستان و ... بازی کرد. از سال 1321 به رادیو رفت و از سال 1331 در دوبله فیلم اشتغال داشت. وی از سال 31 تا 41 و به مدت 10 سال رییس اداره نمایشات وزارت کشور بود.

محتشم در فیلم شیرین و فرهاد سال 1314 سپنتا حضور داشت و در فیلم عروس دجله و آغا محمد خان در کنار بازیگری فیلمنامه نویس هم بود پس از آن در طلسم شکسته ، کلید، بن بست ،فرمان خان، جاده زرین سمرقند ،شاهراه زندگی نیز بعنوان بازیگر حضور داشت. وی در فیلم مستند سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا بعنوان روای و با صدای خاص صحبت کرده است. فرزندان وی بیژن و نیلوفر محتشم نیز در سینما حضور دانرد(بیژن بازیگر تئاتر  وسینماست . بعنوان مثال در فیلم مسافران دره انار و معجزه خنده یداله صمدی بازی کرده است و نیلوفر در بخش چهره پردازی فعالیت میکند و بعنوان نمونه میتوان به فیلم من زمین را دوست دارم از کارهای وی اشاره کرد)

نصرت اله محتشم همانطور که گفته شد در دوبله فیلم نیز مدتی فعال بود که از کارهای سترگ وی میتوان به گویندگی بجای آنتونی کوئین در دوبله اول لورنس عربستان و همچنین بجای جان وین در فیلم فاتح اشاره کرد.

دراین بخش ،ترجیح دادم بخشهایی از فیلم فاتح (محصول 1955 آمریکا و به کارگردانی دیک پاول) را با صدای محتشم و به روایت مرحوم عطاالله کاملی در برنامه هنر دوبله 1 ارائه کنم.  خداوند روح هر دو عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند

در این فیلم علاوه بر محتشم ، کاملی و رسول زاده و تعداد دیگری از اولین گویندگان تاریخ دوبلاژ ایران منجمله ژاله علو بجای خانم سوزان هیوارد حضور دارند و دوبله فیلم مربوط به اواسط دهه 1330و از اولین فیلمهای دوبله ایران محسوب میشود.

توضیح اینکه در برنامه کاملی در هنر دوبله حتی یک تصویر از فاتح نشان داده نشد و ترکیب صدای کاملی با فاتح (از آرشیو شخصی) مربوط به این حقیر است

http://www.4shared.com/video/NFaGtAnG/Kameli.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۵/۱۷ صبح ۰۱:۴۱

سزاوار نیست صرفا به مردان جامعه دوبله پرداخته شود و نامی از بزرگان زن برده نشود. بدون شک اگر تعداد گویندگان درجه اول مرد ما 20 نفر باشد یقین بدانید تعداد گویندگان تراز اول زن تاریخ دوبلاژ ایران از هفت نفر بیشتر نیست و در این میان 2 نام در کسب رتبه اول هماره مطرح بوده و هست: خانمها رفعت هاشم پور و مرحوم ژاله کاظمی. ایندو ستارگان بی بدیل گویندگی بوده اند چنانکه کمتر زنی توانسته است از مرزهائی که ایندو (به مدد قدرت بیان در کنار فوران احساسات) برای خود ساخته اند فراتر رود. هاشم پور قادر بود از یک ستاره کم فروغ هندی بنام راخی (رخی) گلزار در نقش شیتا در فیلم قانون (رامش سیپی 1982) پرداختی آنچنان استادانه و مملو از احساسات ارائه دهد که نفس هر شنونده ای را در سینه حبس کند چنانکه چنین حالتی برای صاحب فیلم در استودیو دوبله آن فیلم پیش آمد و کاظمی میتوانست در گربه روی شیروانی داغ بجای آنکه بدنبال الیزابت تیلور بدود ، این تصور را پیش آورد که این تیلور است که هراسان و پابرهنه دنبال صدای کاظمی میدود و هرچه میدود به او نمی رسد. اگر صدای هشم پور در زیبایی به پای صدای کاظمی نمی رسید ،بجای آن احساسات فوق العاده هاشم پور کفه ترازو را سنگین تر میکرد... اگر کسی ادعا کند که میشود تصور کرد بجای اسکارلت ، زن دیگری سخن بگوید هرگز کسی را تحمل چنین مزاحی نیست جز آنکه بشنود میشود کاظمی را بجای او در این فیلم نشاند و اگر کسی ادعا کند هیچ زنی را توان گویندگی در چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد بجای مگی نیست ، میتوان فقط یک نام را به جرات از میان زنان بیرون کشید و نام رفعت هاشم پور را برزبان راند...

تعداد فیلمهائی که ژاله کاظمی گویندگی کرد آنچنان زیاد است که حتی شمردن آنها نیاز به صرف زمانی طولانی است. او در بسیاری از فیلمهای فارسی و همچنین فرنگی بجای تمامی بازیگران تراز اول ایران و جهان صحبت کرد و چه بسیار خندید و گریست... چه فریادها که سالنهای سینما را لرزاند و چه بغضها که از گریه های بی بدیل او ترکیدند و اشکاهایشان خشکی گونه ها را نوازش کرد. صدای او الماس آب دیده ای بود که به نگین چهره زیباترین زنان تاریخ سینما خوش می نشست و چهره اش یادآور یک مجری توانمند که در برنامه های زنده تلویزیونی حتی قراری بر وزیران تراز اول سیاسی زمان را بر روی صندلی نمی نهاد. او توانمند بود... چه در تحصیل ، چه در مجری گری ، چه در نقاشی ، چه در چهره و ... چه در دوبله.

بخشهائی کوتاه از برخی آثار او که در دسترس بود به هم پیوست تا کلیپ زیر گوشهایمان را نوازش دهد:

http://www.4shared.com/video/Mph8xYRG/Kazemi-Jaleh.html

------------------------------------------------------------------------------------------------------

(۱۳۸۸/۱۰/۱۲ صبح ۰۳:۴۲)vic_metall نوشته شده:  

سلام
اگر برای دوستان ممکن هست موزیک فیلم Revenge (Revansa) ازسری فیلمهای کمیسر مولدوان هست که
Adrian Enescu موزیکش رو ساخته برای من پیدا کنند

موسیقی فیلم انتقام(چهارمین فیلم از این مجموعه) موسیقی زیبائی است از آدریان اینسکو که بخشهائی از فیلم آن تقدیم خواهد شد اما بهتر از آن موسیقی دومین فیلم از این مجموعه (یعنی کمیسر متهم میکند) است که البته همگان فکر میکنند این فیلم اولین است(اولین فیلم که شخصت کمیسر مولدوان در آن حضور داشت و در ایران نمایش داده نشد فیلم ultimul cartus بود. این دو فیلم هر دو در سال 1973 در رومانی و توسط خود نیکلائسکو کارگردانی شد. البته وی در این فیلم با عنوان کمیسر میکلووان ظاهر شد که بعدها به نام مولدوان تغییر نام یافت. موسیقی کمیسر متهم میکند کار ریچارد اوسچانیتکی است که به نظرم یک کار تمام عیار در سینمای حادثه ای با خمیر مایه فیلمهای گنگستری است که حتی از موسیقی انتقام نیز یک سروگردن بالاتر است. پیشنهاد میکنم حتما کلیپ زیر را دانلود کرده و همراه با تصاویر به موسیقی فوق العاده آن گوش جان بسپارید چراکه یادآور دورانی خاص در عمر اکثریت کافه نشینان این انجمن است.  ظاهرا فیلم کمیسر متهم میکند در سال 1974 با حضور بازیگران دیگری در رومانی بازسازی شد که هرگز به اندازه این فیلم مورد توجه قرار نگرفت

http://www.4shared.com/video/PK1CP5dv/Komeiser.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۵/۲۷ عصر ۰۶:۵۷

هیچ صدائی زیباتر از صدائی که قرآن میخواند نیست (مشروط بر آنکه چنین نباشد که : گر تو قرآن بدین روش خوانی/ببری رونق مسلمانی - سعدی)

دوستانی که از قبل مرا می شناسند میدانند که درسالهای گذشته در ماه های مبارک رمضان به بهانه ای بحث را بسوی صداهای ماندگار در تاریخ اسلام که عمدتا به قرآن و اذان و تواشیح و امثالهم بوده است (با دیدگاهی متفاوت) برده ام. طی سالهای گذشته از موذن زاده ها (حاج کریم و فرزرندانش و مشهورترین اذان گویان ایران و جهان از ابوزید تا تسویه چی) و همینطور از داستان شکل گیری ربنای ذبیحی تا ربنای شجریان (که متاسفانه این روزها نامی و نشانی از ربنای شجریان در صدا و سیما شنیده نمیشود همچنانکه در آغاز انقلاب ربنای ذبیحی نیز به چنین سرنوشتی گرفتار شد) و سایر مطالبی که به نحوی به صدا ربط داشت پرداختم که امسال هم به نحوی جای خالی چنین مطالبی را در این فاروم پر میکنم.

همه ما یک کتاب قرآن در منزل داریم. در اولین صفحات همه قرآنها این عبارت را می بینید: "حفص به روایت عاصم". شاید بسیاری از دوستان بارها از خود پرسیده باشند این 4 کلمه به چه معناست و چرا در همه قرآنها (حتی قرآنهائی که حجاج ما از سفر حج با خط عثمان طه با خود می آورند) به ثبت رسیده است. در کلاسهای تدریس قرآن که در محافل مختلف داخلی و در سطوح پائین برگزار می گردد هرگز به این نکته اشاره نمیشود و شما حتی اگر از امام جماعت مسجد خود هم سوال کنید سواد او آنقدر نیست که جوابی به شما دهد.

از قدیم به ما میگفتند همه کتب آسمانی(اعم از کتب مقدس عهد قدیم و جدید- تورات و انجیل) در طی زمان دچار تحریف شده اند و کلمات، آنی نیست که در ابتدا بوده است. می گفتند و می گویند تنها کتابی که از ابتدا به همین شکل بوده است قرآن است و حتی یک کلمه از آن در 1400 سال اخیر تغییری بخود ندیده است. و من در این مقاله میگویم در پاسخ به این افراد میگویم که از نظر ظاهری این تغییر وجود داشته است . در قرآن پس از پیامبر(ص) و تا فاصله سالهای 120 تا 170 هجری قمری توسط مشهورترین قاریان جهان اسلام در برخی کلمات و جملات بعضا به شکلهای مختلف خوانده میشد. یکی میخواند " مالک یوم الدین" و دیگری " ملک یوم الدین". یکی "کورت" را در آیه "اذا الشمس کورت" با تشدید واو میخواند و یکی بدون تشدید. هردو شکل یا هرچند شکل صحیح بودند و از نظر اصول لغوی و معنایی هیچ زبان شناسی نمیتوانست ثابت کند یکی از ایندو صحیح و دیگری غلط است یا اینکه شکل اولیه این کلمات چگونه بوده است.

در بین قاریانی مشهور سده دوم قمری 7 قاری محبوبیت و شهرت خاصی داشتند و هر یک از این 7 قاری 2 شاگرد یا راوی داشتند که مجموعا 14 روایت مختلف از قرآن صدر اسلام به ما رسیده است. گفته میشود حافظ شیرازی (به نقل از خودش) شاعری بود که تمامی اشکال مختلف کلمات را به نقل از 14 روایت یاد شده از بر داشت و کمتر قاریی در جهان اسلام به چنین وقوفی رسیده است که در زمان فعلی، استاد احمد عیسی المعصراوی یکی از قارین بزرگ جهان اسلام میتواند قرآن را با 14 روایت موجود بخواند و به شما بگوید وقتی میخواند "سجرت"(با تشدید جیم) کدامیک از قاریان جهان اسلام یا کدام روایت این کلمه را بدین شکل روایت کرده است و وقتی میخواند "سجرت"(بدون تشدید و صرفا با کسر جیم) این شکل مربوط به چه کس یا کسانی است. همانطور که اشاره شد 14 قرائت در حال حاضر بیشتر شهرت دارد اما روایت 20گانه هم وجود دارد که من به همه آنها اشاره میکنم:

1 – ابو رویم نافع بن عبدالرحمن (با دو راوی : عیسی بن مینای مدنی مشهور به قالون و عثمان بن سعید مصری معروف به ورش)

2- عبداله ابن کثیر مکی (با دو راوی : احمدبن محمدابی بزه معروف به البزی و محمدبن عبدالرحمن معروف به قنبل)

3- زید بن العلا البصری ابی عمر (با دو راوی: حفص بن عمر و معروف به الدوری و صالح به زیاد معروف به السوسی)

4- عبداله بن عامر شامی (با دو راوی: هشام بن عمار بن نصیر و عبداله بن احمد معروف به ابن ذکوان)

5- عاصم بن ابی النجود (با دو راوی : شعبه بن عیاش و حفص بن سلیمان)

6- حمزه بن حبیب (با دو راوی : خلف به هشام و خلاد بن خالد)

7- خلف بن هشام (با دو راوی : اسحاق بن ابراهیم  و ادریس بن عبدالکریم)

8- یزیدبن قعقاع معروف به ابوجعفرمدنی (با دو راوی: ابوالحارث بن عیسی بن وردان و ابن جماز)

9- یعقوب بن اسحاق (با دو راوی : عبداله بن محمد معروف به رویس و روح بن عبدالمون معروف به روح)

10- علی بن حمزه نحوی(معروف به الکسا) (با دو راوی: لیث بن خلد بغدادی و  حفص بن عمر و معروف به الدوری)

7 ردیف اول (یعنی 14 روایت اول) مشهورترین روایات از قراء قرآنی است و 3 ردیف دیگر کمتر دارای ارزش تاریخی است.کل موارد اختلاف این 14 قاری در 1100 کلمه از قرآن است . این موارد اختلاف در کتابی با نام "التیسیر" آمده است. در سال 1920 و پس از جلسات متعدد بزرگترین علمای اسلام که در دانشگاه الازهر مصر گرد آمده بودند به این نتیجه رسیدند که روایتی که حفص بن سلیمان به نقل از عاصم بن ابی النجود خوانده و روایت کرده است از نظر ماهوی و قوائد صرف و نحو و قرابت و نزدیکی با پیامبر اکرم(ص) به حقیقت نزدیکتر و به مفهوم کلی کلمه دقیقترین روایتی است که از قرآن عهد پیامبر شده است. این روایت به تایید تمامی کشورهای اسلامی رسید و پس از آن تمامی قرآنها در تمامی کشورهای اسلامی براساس روایت حفص از عاصم چاپ شد (تا دو یا چندگانگی در تلاوت قرآن در بلاد اسلامی وجود نداشته باشد). بعدها چند کشور از جمله تونس نسبت به این قرارداد پشت کردند و قرآن به روایتهای مختلف را چاپ کردند و امروزه نیز چنین میکنند اما در مسابقات قرآنی مجبورند قرآن را به روایت یاد شده تلاوت کنند درغیر اینصورت برای آنها برای هر کلمه ای که برخلاف آن خوانده شود(هرچند براساس روایتهای دیگر باشد) غلط منظور میگردد. علمای شیعه علاقه خاصی به عاصم دارند چراکه روایت او را منتسب به قرائت علی بن ابیطالب(ع) میدانند و به همین جهت ایران و عراق جزو اولین کشورهای اسلامی بودند که به قرارداد مصر پایبند شدند.

قاریان بزرگ اسلام عمدتا نه در مسابقات قرآنی بلکه در محافل خاصی اقدام به تلاوت قرآن با روایتهایی غیر از عاصم کرده اند که مشهورترین قاری و مشهورترین سوره ای که خوانده شده است صدای مرحوم سعید مسلّم  برای سوره تکویر است. وی در این قرآئت جاودانه روایات مختلف برای هرکلمه از این سوره را با قرائت بصورت یکجا میخواند : "اذا الشمس کُوّرَت ، کُوِرَت ، کووٍِرَت و اذا النجوم انکدرت و اذا الجبال سيّرت و و اذا العشار عطّلت و اذا الوحوش حشرت ، حشّرت  ...  این قرآئت آنقدر زیبا و آسمانی است که همه ما آن را شنیده ایم و گاهی ناخوداگاه از خود پرسیده ایم " چرا غلط میخونه!" و همین فکر غلط باعث شد از آن پس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هرگز این قرائت و قرائتهای دیگر استاد سعید مسلم را که علاوه بر عاصم روایتهای ورش از نافع و دوری از زید و قنبل از ابن کثیر را یکجا میخواند هرگز پخش نگردد.

در اینجا و برای اولین بار ، من 10 روایت(از 14 روایت) از قرآن را با صدای مشهورترین قاریان جهان اسلام برای سوره تکویر برای دوستان علاقمند ارائه میکنم و امیدوارم ما را در این ماه الهی از دعای خیر خود محروم نکنند. دوستان توجه کنند که در سوره تکویر اختلافها بسیار اندک است و من برای یکسان بودن سوره ها و کوتاهی آن این سوره برگزیدم و بهانه ای است برای شنیدن صدای قاریان فعلی جهان اسلام.

برای روایت حفص از عاصم که قرآن شناخته شده جهان اسلام و کشور عزیز ما ایران است از بین بیش از 300 قاری مشهور جهان اسلام صرفا 2 ترتیل از فارس عباد و سعد بن سعید غانمی (دو تن از قاریان سترگ مسجد النبی) انتخاب کردم که بدون شک زیباترین صدا را در بین تمامی قاریانی که به شیوه ترتیل قرآن را قرائت کرده اند ،دارند اعتراف میکنم به شخصه عاشق صدای ایندو (در ترتیل) هستم . متاسفانه در ایران ما این دو قاری کمتر شناخته شده اند . سال گذشته ترتیلی از سعدبن سعید از رادیو پخش میشد و این درحالی است که فارس عباد محبوبترین قاری جهان اسلام است و هنوز در ایران کسی او را نمی شناسد . جالب است بدانید در ترتیل ، عبدالباسط محمد عبدالصمد و محمد صدیق منشاوی(که حتی یعد از نگارش هر قرآنی در ایران اداره ارشاد آنرا با ترتیل منشاوی تصحیح میکند) بعد از فارس عباد و غانمی در رده های 10 تا 15 جدول محبوبیت جهان اسلام قرار دارند.

فارس عبادhttp://www.4shared.com/audio/bJN96Ju5/t_online.html

سعد بن سعید غانمی : http://www.4shared.com/audio/TbEoHTit/_2__t.html

 فارس عباد

برای روایت شعبه از عاصم ترتیل استاد عبدالرشید صوفی انتخاب شد. وی امام جماعت مسجد مالک بن انس دوهه است

http://www.4shared.com/audio/GyjXvyba/_3__t.html

روایت ورش از نافع را عبدالباسط محمد عبدالصمد برگزیدم چراکه وی (با وجود تسلط کامل به 4 روایت دیگر) مسلط ترین قاری جهان اسلام در روایت ورش است. عبدالباسط عمدتا قرائتهای قرآنی خود را هم مطابق با روایت ورش خود خوانده است. سوره حمد او را به یاد بیاورید که میخواند : "ملک یوم الدین" (یعنی روایت ورش). این آیه در روایت مشهور عاصم و قرآنهای ما "مالک یوم الدین" است. قرائت او آنچنان در ایران تاثیر گذار بوده است که با وجود نگارش مالک یوم الدین در همه قرآنهای ایرانی و روایت عاصم ، اکثریت مردم در نمازهای یومیه خود، این آیه را  بدون آنکه بدانند با روایت ورش میخوانند.

http://www.4shared.com/audio/wEpIVPTw/_4__t.html

برای روایت قالون از نافع ، استاد محمد احمد سحیم را انتخاب شد . سحیم امام جماعت مسجد فلسطین در شهر الجزیره کشور الجزایر است.

http://www.4shared.com/audio/DBuk8U3P/_5__t.html

برای قرائت بزی از ابن کثیر ، استاد قدری محمد عبدالوهاب را برگزیدم. وی نفر اول مسابقات حفظ قرآن جهانی در سال 1997 است و یکی از 10 قاری فعلی جهان اسلام است که مسلط به تمامی 20 روایت قرآنی است

http://www.4shared.com/audio/koNyOt70/081.html

روایت قنبل از ابن کثیر را استاد احمد عیسی المعصراوی را انتخاب کردم  که ریاست  فعلی انجمن قاریان مصر را عهده دار است . وی شیخ القراء قاریان مصر در دانشگاه الازهر مصر و مسلط به تمامی 20 روایت قرآنی و از اعجوبه های تجوید در جهان اسلام است.

http://www.4shared.com/audio/pyOq5tj5/_6__t.html

برای روایت الدوری از ابی عمرو (بخوانید ابی عمر) قرآن استاد مسلم قرآنی جهان اسلام و شیخ القراء زمان ،  محمود خلیل الحصری را ترجیح دادم

http://www.4shared.com/audio/7vo-tPKp/_7__t.html

روایت سوسی از ابی عمر را استاد مفتاح محمد السلطنی انتخاب کردم که یک قاری آزاد از مصر است

http://www.4shared.com/audio/AYwsxVPW/_8__t.html

برای روایت خلف از حمزه نیز مجددا استاد احمد عیسی المعصراوی انتخاب شد

http://www.4shared.com/audio/sI10bxcR/_9__t.html

برای روایت ابن ذکوان از ابن عامر نیز مجددا استاد احمد عیسی المعصراوی انتخاب شد چرا که کمتر کسی توانسته است این روایت و خلف از حمزه را قرائت کند.

http://www.4shared.com/audio/TUcEtQSF/_10__t.html

و برای حسن ختام این بحث ، قرائت فوق العاده مرحوم سعید مسلم از همین سوره که ما را بیاد روزهائی می اندازد که جوانان شهید ما در خیابانها تشییع میشد و صدای قرآن وی خیابان را با نوائی ملکوتی از قرآن مزین میکرد. این استاد بی همتا که سالهاست رخت از جهان بربسته است همه روایتهایی که در بالا برشمردیم را یکجا و آنهم و با قرائت میخواند.

http://www.4shared.com/audio/zY0vtMQF/SAID_MOSSALEM.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۶/۱۷ عصر ۰۶:۱۳

در یکی از برنامه های "دو قدم مانده به صبح" استاد علی کسمائی بهمراه جناب آقای عباس مطمئن زاده و فریدون جیرانی حضور داشتند. این برنامه مربوط به یکی دو سال قبل است که این حقیر با استفاده از گوشی از روی صفحه تلویزیون ضبط کردم... کیفیت تصویری فوق العاده بالا بود چراکه تلویزیون از نوع ال سی دی سونی بزرگ و گوشی هم از با کیفیت ام پی 4 ضبط میکرد. حجم نهائی فیلم که مدت آن حدودا 22 دقیقه بود به بیش از 400 مگابایت رسید که واضح است انتقال آن از طریق نت برای دوستان با دشواری همراه می بود تصمیم گرفتم بخشهائی از آنرا حذف کنم اما ... حیفم آمد. در کمترین حجم ممکن که با فرمت 3gp حاصل شد ، حجم این فایل به کمتر از 10 نرسید که با زمان بیش از 20 دقیقه قابل قبول بنظر میرسد اما کیفیت از دست رفت... فکر نمیکنم کسی از دوستان بتواند بیش از 20 دقیقه گوشی را بدون حرکت از یک کادر ثابت نگهدارد اما من اینکار را کردم چون مباحث جالبی از طرف آقای مطمئن زاده مطرح شد... مشخص است که لرزش دست و حتی یک لکه نور که بعدها فهمیدم نور چراغ اتاق است در تصویر وجود دارد که از دوستان ازین بابت عذرخواهی میکنم.

در این کلیپ ، از اولین کار کسمائی (شاهزاده روباهان اثر هنری کینگ که در ایران با نام بهار خونین نمایش داده شد) صحبت میشود و همچنین از گویندگی مرحوم سیامک یاسمی بجای تایرون پاور ، مرحوم حسین امیر فضلی بجای ارسن ولز و مهین کسمائی بجای وندی صحبت به میان می آید. این کار اولین دوبله استاد کسمائی بود که در سال 1333 بر روی فیلم 1949 هنری کینگ بعمل آمد.

در ادامه ، از فیلمهای دیگری که استاد دوبله کردند صحبت میشود ، فیلمهائی همچون : فتنه ، دروازه های پاریس ، قایقرانان ولگا، آخرین پل ، دختر بنفشه فروش ، جنگ و صلح (با دوبله) ، چگونه غرب تسخیر شد ، میخواهم زنده بمانم و ...

در ادامه ، از دوبله شین که با پیشنهاد آقای مطئن زاده و همکاری آقای جعفری مدیریت قرن 21 ،استاد پس از سالها مدیریت دوبله یک فیلم را بعهده می گیرند که در واقع دوبله سوم از این فیلم بسیار مشهور است صحبت به میان می آید. در دوبله سوم این فیلم که با ترجمه حسین شایگان انجام شده است منوچهر اسماعیلی بجای وان هفلین ، منوچهر والی زاده بجای آلن لد ، زهره شکوفنده بجای جین آرتور ، ناهید امیریان بجای براندون ، چنگیز جلیلوند بجای جک پالانس ، محمود قنبری بجای بن جانسون و نصر اله مدقالچی بجای شخصیت منفی فیلم صحبت کرده اند که به شخصه این فیلم نسخه را ندیده ام که ظاهرا با تمام سنگ تمام گذاشتن های شبکه 4 ، پخش این فیلم به زمانی خاص در آینده!  موکول شده است.

http://www.4shared.com/video/DNG1CqJb/Kasmai.html

مرحوم حسین امیرفضلی از بزرگان سینما،تئاتر ،رادیو و دوبله ایران




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۷/۲۷ صبح ۱۲:۰۵

از خانم بهجت صدر با عنوان یک نقاش چیره دست در محافل هنری یاد میشود. برنده جایزه بزرگ سومین مسابقات نقاشی تهران در سال 1341 ، برگزاری نمایشگاه  انفرادی در رم 1336 ، در پاریس 1354 ، نمایشگاه عمومی 1364 ، شخصی در 1369 و همچنین در کشورهائی چون آمریکا ، برزیل ، کانادا  ،و کلیت آثار در نمایشگاه سال 1383 تهران و ...صدر که چندی پیش در سن هشتاد و چند سالگی درگذشت در اوایل دهه 1320 از پیشگامان دوبله و بویژه دوبله در ایتالیا بود. دوستان گوینده وی کسانی چون مرحوم حسین سرشار ، مرحومه پروین انصاری ، مرحوم اعلم دانائی ، مرحوم مرتضی حنانه ، فهیمه راستکار و بهمن محصص بودند که از پیشگامان تاریخ دوبله ایران محسوب می گردند

  

از خانم بهجت صدر مصاحبه ای که وی 15 سال قبل در خصوص دوبله فیلم انجام داده بود انتخاب کردم که می شنوید:

http://www.4shared.com/audio/ETXNQQLK/BEHJAT.html

مرحوم محمد علی زرندی که از وی به عنوان گوینده نورمن ویزدم یاد میشود از اساتید بزرگ دوبله است که پیش از این به تفضیل در مورد او نوشته ایم. در اینجا تمجید زرندی را از بزرگان دوبله ایران می شنویم و در پی آن صدای مثال زدنیه اسماعیلی بجای جودا بن هور

http://www.4shared.com/audio/NzAiYWTg/ZARANDI.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۸/۲۱ صبح ۰۱:۰۹

در جستار برنامه های دهه 60 یادی از سریال بوژست کردیم

این سریال که به نظرم دو بار به فاصله دو سه سال در اوایل دهه 60 از شبکه اول سیما پخش شد محصول 1982 انگلستان و به کارگردانی داگلاس کامفیلد و تهیه کنندگی باری لتز از تهیه کنندگان نامی موسسه بی بی سی است. داستان این سریال که براساس رمانی از پی سی رن (ورن) ساخته شده است با بازی بندیکت تیلور در نقش بوژست و هنرنمائی فوق العاده جان فورگهام در نقش لوژون از خاطره انگیز ترین سریالهای اوایل انقلاب و در زمره جذابترین سریالهای خارجی سیماست. از این رمان چندین فیلم نیز در تاریخ سینما ساخته شده است که مشهورترینشان فیلم بوژست به کارگردانی ویلیام ولمن و بازیهای گری کوپر ، ری میلاند و سوزان هیوارد است که فیلمی سیاه و سفید و ارزشمند در تاریخ سینماست. البته قبل از این فیلم فیلم دیگری به همین نام توسط هربرت برنون در دهه 20 میلادی هم ساخته شد که البته به دلیل جذابیت خاصش دنباله من درآوردی دیگری با نام آرمان بو به دنبال آن تولید گردید. فیلم مشهور دیگر این رمان در دهه 60 میلادی توسط داگلاس هایز و بازی گای استاکول و تلی ساوالاس ساخته شد که چندان چنگی به دلها نزد

دوبله سریال بوژست بی بی سی در نوع خود از اهیمت خاصی برخوردار است. دوره ای که این سریال دوبله شد آغاز رشد صداپیشگانی چون بهرام زند بود. زند  در این سریال در چندین نقش و از جمله بجای شخصیت بسیار خشن لوژون با بازی فورگهام گویندگی کرد که الحق یکی از بیاد ماندنی ترین کارهای این گوینده تاریخ دوبلاژ ایران است. سایر گویندگان عبارت بودند از:

مرحوم منصور غزنوی بجای بندیکت تیلور در نقش بوژست

محمد عبادی بجای جاناتان موریس در نقش جان ژست

غلامعلی افشاریه بجای آنتونی گالف در نقش دیگبی ژست

آزیتا لاچینی بجای وندی ویلیامز در نقش لیدی براندون

مرحوم کنعان کیانی بجای استفان گریف در نقش بولدینی

 و همینطور کسانی چون حسین باغی ، محمد علی دیباج و ...

گویش مرحوم غزنوی با آن صدای زیبا (که نمونه مشابه ندارد ) و همینطور گویندگی عبادی با تسلطی خاص از نمونه های بیادماندنی سریال بوژست است. چند روز قبل بطور اتفاقی قسمتی از سریال کارتونی دهکده حیوانات را دوباره دیدم و ... منصور غزنوی با صدائی تغییر یافته بجای شخصیت کدخدا با چه مهارتی صحبت میکرد...

بخشهائی از این سریال را که به شکل کپچر در اختیار بود تقدیم عزیزان میکنم و مطمئنم با وجود حجم زیادش یاد آور خاطراتی خاص از آن دوران برای دوستان خواهد بود

http://www.4shared.com/video/UowHvqd_/BuGESTE.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۸/۲۶ صبح ۰۱:۴۴

در تاپیک برنامه های دهه 60 یادی از سریال میشل استروگف شد و من آنجا قول دادم بخشهائی از سریال را تقدیم دوستان کنم..

عنوان بندیهای اول و آخر را که دو موسیقی فوق العاده روی آنهاست در ابتدا و انتهای کلیپ گذاشتم ضمن آنکه از چند صحنه خاص که بعدها سانسور شد و در نسخ موجود نخواهید دید هم استفاده کردم. حجم فایل زیاد شد و ... امید که در هر شکل ببخشید بر من نواقص را

http://www.4shared.com/video/eRECOE-J/Strogoff.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۹/۷ عصر ۰۷:۱۴

(۱۳۸۹/۹/۷ صبح ۱۲:۳۵)رزا نوشته شده:  

یه سری فیلمهای سیاه و سفید هم در دهه شصت پخش میشد که شخصیتهاش یه مرد میانسال عینکی بود که یادمه آقای مقبلی جاش حرف میزد و یه پسر خنگ و یه پیرمرد بامزه...چند سری این فیلمها نشون داده شدند..یکی از فیلمها یادمه که این مرد عینکی به اشتباه ناخدای یه کشتی میشد و نمیتونست اونو هدایت کنه و همیشه با اسکله تصادف میکرد و همین دوستاش بهش کمک میکردند که بتونه آبروداری کنه...کسی این فیلم رو یادش

اشاره خانم رزا در تاپیک برنامه های دهه 60 مرا بیاد یکی از کارهای درخشان مرحوم منوچهر نوذری انداخت. در اواسط دهه 60 چند فیلم با بازی مرحوم ویل هی (کمدین فقید سینما و تئاتر و رادیوی انگلستان) پخش شد که دو یا سه مورد از آنها با دوبله مرحوم نوذری بجای این شخصیت بود و یکی دو مورد دیگر را دیگران صحبت کردند که هرگز در یادها نماند. دو فیلمی که مرحوم نوذری صحبت کرد یکی فیلم از پلیس بپرسید بود که داستان جابجائی محموله های قاچاق از ذیل یک فانوس دریائی به بهره گیری از یک روح ساختگی بود. در این فیلم ویل هی و دوستانش پرده از راز این روح بی سر  که شبها (و دقیقا بهنگام انتقال محموله قاچاق) ظاهر میشد برداشتند و قاچاقچیان را گرفتار کردند. فیلم دیگر با عنوان ناخدای قلابی که ویل هی ناخواسته و بعلت لافهای عجیب و غریبش درخصوص دریانوردی گرفتار وظیفه خطیر ناخدائی میشد نمایش داده شد. در این فیلم هی و دوستانش توسط افراد شرور کشتی از کشتی (و البته وسط اقیانوس) پیاده  و در جزیره ای ناشناخته گرفتار انسانهائی بدوی میشوند اما بیاری صدای یک رادیو که از آنها قدیسانی خداگونه نزد جزیره نشینان می آفریند از مهلکه جان سالم بدر می برند.

در این سری فیلمها مرحوم نوذری آنقدر استادانه بجای ویل صحبت کرد که حتی صدای اصلی هی فاقد آن نمک خاص فیلمهای کمدی بود. سادگی شخصیت کاپیتان بن کاتلت با بازی ویل هی و دوستانش (مرحوم مور ماریوت در نقش هاربوت پیر و گراهام موفیات در نقش آلبرت در نقش پسرکی چاق) از داستانی بسیار ساده یک کمدی خوش ساخت می آفرید که کلام (همچون فیلمهای لوئی دوفونس) حرف اول را در آن میزد و نوذری با آن پشتوانه بسیار سترگ در گویندگی فیلمهای کمدی (که پیش از آن بجای کسانی چون جک لمون و باب هوپ و رد اسکلتون با استادی و مهارتی اعجاب انگیز اجرا کرده بود) به نمایش گذاشت... البته نباید از تبحر دو گوینده ممتاز یعنی آقایان اصغر افضلی و تورج نصر نیز (که در این فیلم بترتیب بجای مور ماریوت و گراهام موفیات صحبت کردند) بسادگی گذشت.

بخش کوتاهی از ناخدای قلابی تقدیم دوستان می شود (درصورت استفاده از برش اصلی حجم فایل به 75 مگابایت می رسید که ترجیح دادم با فرمت موبایل یعنی 3gp در حجم کوتاه تقدیم دوستان شود چراکه : آنچه مهم است صداست )

http://www.4shared.com/video/B7cKa4M5/Title_01_Segment_1_00-35-43_-_.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۹/۱۱ صبح ۰۱:۱۱

برای کسانی که به وجود خدا ایمان دارند هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسانی که به وجودش ایمان ندارند هر توضیحی بی فایده است (جمله ای از عنوان بندی و متن فیلم آهنگ برنادت)

دوست ارزنده جناب آقای ژیواگو که اکثریت دوستان کافه با نام کاربری ایشان آشنا هستند و در شهر کرمانشاه اقامت دارند و اگر نگوئیم بهترین اما یکی از چند صداگذار برتر فیلمهای دوبله در کشور هستند، اخیرا بر من منت گذارده نسخه فوق العاده ای از فیلم مشهور آهنگ برنادت را برای این حقیر ارسال کردند که ترکیب صدای دوبله و تصویر تماما کار ایشان است.

بر خود واجب دیدم در این مقام ضمن تشکر از ژیواگوی گرامی (که من ایشان را با نام اصیلشان بهنام صدا میزنم) توضیحی هرچند مختصر درخصوص زحمتی که روی این کار کشیده اند تا یکی از بزرگترین افتخارات تاریخ سینمای جهان و بقول اندروساریس بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلم ساخته شده تاریخ بشریت درخصوص مذهب با چنین کیفیت سمعی و بصری بدست من رسد ادای دین کرده باشم. ابتدای امر توضیحی مختصر درخصوص خود فیلم و حکایت عجیبش میدهم تا دوستانی که اندکی ناآشناترند با این فیلم سترگ بیشتر آشنا شده و سپس با کار ارزنده ژیواگو خواهیم پرداخت.

  تصویر وافعی از برنادت سوبیرو

برنادت سوبیرو در سال 1844 در شهر کوچک لورد در جنوب فرانسه از پدری آسیابان و مادری تنگدست بدنیا آمد. او شش برادر و دو خواهد داشت که 5 برادرش قبل از رسیدن به ده سالگی بعلت فقر خانواده تلف شدند. پدرش انسانی نیک سیرت بود با شغل آسیابانی که اکثرا آرد خود را به فقرا می بخشید. وی پس از تولد برنادت بر اثر صانحه ای نابینا شد و فقر خانواده روی به شدت گذاشت. ابتدای کار همان آسیاب محل زندگی آنها بود اما با فقر عمومی فرانسه در اوایل دهه 50 آنها آواره شدند و دائما از مکانی به مکانی دیگر می رفتند. پدر و مادر مجبور به کار بودند و برنادت مجبور به پرستاری از خواهران. در چنین وضعیتی برنادت دچار مرض سل در دستگاه تنفسی و از سوی دیگر سل استخوان پا شد که چون جذام گوشت و پوست و استخوان را از بین می برد. آوارگی آنها زبانزد عام و خاص بود و در نهایت یکی از پسرعموهای آنهایک سلول زندان از ملک شخصیش را برای اسکان به آنها بخشید.این زندان 30 سال قبل از آن برای مقاصد مذهبی به کلیسا بخشیده شده بود... با چنین وضعیت اسف باری این خانواده هرگز ایمانشان را رها نکردند و در نهایت در سال 1858 (حدودا 152 سال قبل) وقتی  برنادت 14 ساله همراه خواهرش مشغول جمع آوری هیزم بود مریم مقدس را بشکلی آشکار رویت کرد که این رویت به مدت 6 ماه و کلا 18 بار تکرار شد... عواقب این رویت مشقاتی را برای خانواده و شهر لرد یا لوردس بوجود آورد که شهره عام و خاص است... در نهایت وی در 35 سالگی به علت ابتلا به بیماری سل فوت کرد . دو بار در سالهای 1909 و 1919 جسد او را از قبر بیرون آوردند و با کمال تعجب دیدند که پیکر او سالم است. در نهایت این تن که فقط پوستش تیره شده است اکنون در کلیسای سن برنادت درحالیکه لباسی روحانی بر آن پشانده اند در معرض دید همگان است با قدمتی حدود 150 سال...

شهر 17000 نفری لورد در جنوب فرانسه با 270 هتل از نظر توریستی و محل اقامت پس از پاریس قرار دارد. همه ساله بیش از 4 میلیون نفر از این شهر و کلیسائی که در منطقه رویت مریم مقدس توسط برنادت ،  ساخته شده است دیدن میکنند. که گاه تعدا زائران به 8 میلیون نفر هم میرسد.

در سال 1942 فرانس ورفل داستانی بر مبنای واقعیت و زندگی برنادت نوشت که از پرفروشترین کتابها بود. یک سال بعد هنری کینگ فیلمی از این داستان ساخت که در نوع خود یک شاهکار سینمائی است . این فیلم نامزد 12 جایزه اسکار شد و ازین حیث در تاریخ سینما همراه با بن هور رکورددار است هرچند بانیان اسکار ازین 12 نامزدی صرفا 4 اسکار به این فیلم عطا کردند و جنیفر جونز (بازیگر نقش برنادت سوبیرو) که در طول عمر 90 ساله اش 5 اسکار را درو کرده بود ، اولین اسکار خود را برای این فیلم گرفت.

این فیلم در اوایل انقلاب و بويژه اوایل دهه 1360 بارها و بارها و صرفا در شبهای تولد عیسی مسیح و کریسمس از شبکه اول سیمای ایران پخش شد و این حرکت ادای دین و احترام متقابلی بود به جامعه ارامنه و مسیحیان کشور که تا پیش از انقلاب بخش قابل توجهی از جامعه هنری و حتی ورزشی ایران را تشکیل میدادند ( که متاسفانه امروزه بعلت برخی ملاحظات امروزه کمتر نامی با عنوان ارمنی در بدنه سینمای ایران یا حتی جامعه ورزش دسده میود و عواقب چنین ملاحظاتی عدم پخش این فیلم بمدت 25 سال از سیمای ایران بود که البته آخرین پخش آن در یکی دو سال قبل با سانسوری فوق العاده صورت گرفت که در شان یک فیلم مذهبی عظیم نبود. عدم پخش این فیلم (گوئی) از نظر عده ای تبلیغ دین مسیح بشمار می آید که به هیچ عنوان صحت ندارد چنانکه قلب هر انسان مومنی را از هر قشر  و مذهبی میتواند به تلاطم وادارد و ویژه دین و آئینی خاص نیست).

این فیلم در اواخر دهه 1350 دوبله شد که البته دوبله اش همچون خود فیلم در تاریخ دوبلاژ ایران یک شاهکار است. شاهکار ازین حیث که جملات اضافی و پس گردنی در حد صفرند مضافا به اینکه گویشها فوق العاده است. هرچند تعدادی از گویندگان در چندین نقش ایفای هنر کرده اند اما به کلیت کار لطمه ای وارد نشده است.

گویندگان اصلی فیلم عبارتند از

مینو غزنوی بجای جنیفر جونز در نقش برنادت

پرویز بهرام بجای چارلز بیکفورد در نقش عالیجناب پدر پیرامال

ناصر طهماسب بجای وینست پرایس در نقش دادستان

رفعت هاشم پور بجای آن ریورز در نقش مادر (خوانده) برنادت

جلال مقامی بجای ویلیام آیت در نقش آنتوان نیکولا (نامزد برنادت)

مرحوم کنعان کیانی بجای چارلز دینگل در نقش سرکلانتر ژاکومه (+ 2 نقش دیگر)

جواد (مازیار) بازیاران بجای رومن بانن در نقش فرانچسکو سوبیرو (پدر برنادت)

مرحوم حسین رحمانی بجای آبری ماتر در نقش شهردار

مرحوم مهدی آژیر بجای سیگ رومن در نقش دکتر لوئی (+ 3 نقش دیگر)

ناهید شعشانی بجای لیندا دارنل در نقش مریم مقدس

ژاله علو  نقش مادر روحانی (+2 نقش دیگر)

حمید منوچهری بجای  لوئی همسایه (+1 نقش دیگر)

و ...

و اما نسخه دوست گرانقدر ژیواگو که حاصل تلاش خود اوست: ژیواگور چنانکه خود به من گفت صدای فیلم را با دستگاه ضبط صوت از تلویزیون و در اولین پخش (یا پخشهای) این فیلم در اوایل دهه 60 ضبط کرده است. طبیعی است که صدای ضبط شده توسط یک دستگاه از دستگاهی دیگر (با حجم هوای حد فاصل آنهم با شبهه واکی تاکیهای آنزمان) صدائی نچندان واضح را روی دست خواهد گذاشت. اما وی به مدد تجربه خود در کار با نرم افزارهای شفاف سازی و حذف اضافات، از چنان صدا ، صدایی خلق کرده است که به جرات ادعا میکنم از صدای ارژینال موجود در آرشیو تلویزیون بسیار فراتر است. برای اثبات این مدعا به صحنه بوسه لوئی به فرزندش اشاره می کنم که حتی صدای لبهای بازیگر در جذب و دفع پوست به وضوح به گوش میرسد. در یک لحظه خاص برای آزمون طنین صدای فیلم ، کانال ویدیوی تلویزیون را سریعا روی کانال اخبار(که پخش زنده است و طبیعی ترین صدای ممکن در دستگاه تلویزیون) عوض کردم ، صدای فیلم در حد استاندارد - نه بالا که مجبور به کاهش صدا و نه پائین که مجبور به افزایش وولوم صدا باشم - بود. کیفیت صدای گویندگان آنچنان واضح است که گوئی این فیلم با جدیدترین امکانات صوتی یک استودیو مجهز صدابرداری شده است.بعبارت دیگر گوئی گویندگان این فیلم همین دیروز (اما با صداهائی جوانتر) دوبله کرده اند.

من نسخه ژیواگو و نسخه موجود در بازار را به دقت دیدم، نسخه فعلی بازار که پس از پخش اخیر این فیلم از سیما کار شده است در صحنه هائی چون : مباحثات کشیش با برنادت ، اکثریت جلسات شورای شهر،مباحثات و بویژه همهمه اهالی شهر،گفتگوی دو کشیش شهر و همینطور مباحثه کشیش با اسقف اعظم و همچنین صحنه وداع آنتوان با برنادت بعلاوه صحنه های مربوط به مناظرات و گفتگوهای خواهران صومعه فاقد دوبله است درحالیکه نسخه ژیواگو در تمامی این صحنه ها بشکلی کامل فارسی است. چفت و بست کلام فارسی با لب و دهن بازیگران در نوع خود بی نظیر است. بعنوان مثال در لحظه ورود عالیجناب پیرامال به کلاس درس وی به زبان فارسی میگوید : سلام خواهر روحانی و جواب می آید مجددا می گوید سلام بچه ها(به زبان اصلی و این بخش دوبله نیست) جواب فارسی می آید سلام پدر. در نسخه موجود سلام بچه های پدر هرگز به فیلم اضافه نشده است درحالیکه در نسخه ژیواگو این کلام با دقتی در حد صدم ثانبه در فیلم وجود دارد. پرشهای تک مضرابی خالی از دوبله درحد یک یا دو کلمه در طول فیلم وجود دارد که به احتمال قوی ناشی از عدم کیفیت نوار صدای ژیواگوست و وی ترجیح داده است قید صدای بد را حتی برای یک کلمه بزند تا اینکه صدائی خش دار یا با افت صدا به فیلم اضافه کند. چنین تک مضرابهائی در فیلم بسیار اندک و قابل اغماضند. البته در سه  صحنه شاهد بالا رفتن ناگهانی صدای فیلم هستیم که اشاره میکنم به صحنه مواجهه ی برنادت و دادستان که صدای برنادت به شکل خاصی ریتم عوض میکند... و یا صحنه ی مربوط به توضیح واژه ی لقاح مطهر توسط برنادت به عالیجناب پیرامال درست موقع نشستن برنادت و ادامه کلام وی... و یا در صحنه گفتگوی پدر پیرامال با اسقف اعظم... در یک صحنه خاص صدای فیلم دوزبانه است که شاید بخاطر عجله در تهیه نسخه این حقیر مزید علت بوده باشد و نه نسخه اصلیی که در اختیار خود ایشان است: صحنه ای که  مرد همسایه (با صدای مرحوم مهدی آزیر) بهنگام شفای فرزند در مطب دکتر سخن میگوید. البته تشخیص ترکیب دو صدای اصلی و فارسی کار شاقی است که صرفا با افزایش وولوم تلویزیون تا حدی قابل توجه میسر است.

دوستانی که در کار صدا هستند بخوبی واقفند که صحنه هائی که صدای موسیقی و کلام همزمان است وقتی قصه ی ترکیب موسیقی اصلی فیلم (یا دست نزدن به آن) در کار باشد برش چنین صحنه هائی و تلفیق آن در متن موسیقی  اصلی موجبات عدم یکنواختی کار خواهد شد. کاری که در نسخ موجود در بازار وجود دارد. چنین قطع و وصلهائی گاه حوصله بیننده ای با گوشی شنواتر را سر خواهد برد و مهارت یک صداگذار حرفه ای در حذف صحنه های مربوطه و هم سطح کردن چنین بخشهائی مشخص خواهد شد و به یقین من در صحنه هائی متعدد این مهارت را در کار ژیواگو دیدم. فیلم آهنگ برنادت فیلمی است که در 95 درصد کل فیلم موسیقی بطور کامل در بستر فیلم جاری است و دیالوگهای فیلم همچون نگینی روی این رودخانه جاری در حرکتند. حفظ ریتم کلام با موسقی بطور همزمان (بطوری که هیچکدام در تناژ صدا از دیگری گوی سبقت را نرباید) کاری سهل و ممتنع نیست. در فیلمهائی که در سکوت فیلم گفتگوها صورت می گیرند و پس از دیالوگ موسیقی فیلم به گوش میرسد کار به مراتب آسانتر است. میتوان روی هرکدام و در افزایش کیفیت هریک بشکلی مجزا کار کرد اما در فیلمهائی چون برنادت ، کار به مراتب سخت تر خواهد بود...سینک صدای گویندگان فارسی زبان با لبهای بازیگران (بخصوص وقتی از دو منبع مجزا چون نوار ضبط صوت و یک دی وی دی استفاده میشود) بویژه وقتی بخش بسیار بسیار کوتاهی از صدا در دسترس نیست یا نیاز به جرح و تعدیل دارد و این بخشها در یک گفتگوی 10 دقیقه ای با ضرباهنگی خاص تکرار هم میشود کم از کارگردانی یک فیلم نیست و به شخصه اعتقاد دارم اگر ژیواگو ( با وسواس خارق العاده اش ) در صندلی کارگردانی فیلم هم می نشست درست به همین اندازه که در کار صدا بی نظیر است ، مثال زدنی می بود...

درهر صورت پس از سالها کیفیت صوتی این فیلم با یک دوبله نسبتا کامل (در حد99 درصد) مرا به دهه 60 برد . در چند صحنه از فیلم خشکی چشمانم تر شدند و بغض گلویم را فشرد. بویژه صحنه ی گفتگوی راهبه پیر با آن خشونت ذاتی با برنادت با صدای ژاله علو و مینو غزنوی در انتهای فیلم با چنین مضمونی:

راهبه : مدتهاست که میخوام باهات حرف بزنم ... چرا می لنگی؟

برنادت: مهم نیست خواهر روحانی

راهیه: با اینکار میخوای توجه دیگران رو جلب کنی ها؟ من مدتهاست تو رو زیر نظر دارم . در دنیای بیرون (از صومعه) آدم مشهوری بودی از همه جای فرانسه مردم به دیدنت می اومدن اما در اینجا با دیگران فرقی نداری، پذیرفتن این حقیقت برات دشواره نه؟

برنادت: اوه نه... باور کنید خواهر من هرگز برای جلب توجه دیگران کوششی نکرده ام من فقط آرزو دارم مثل بقیه خواهرا باشم نه بیشتر.

راهبه: ده سال پیش بتو شک داشتم... خیلی سعی کردم باورت کنم. خداخودش شاهده که راست میگم ... اما نمیتونم.

برنادت: چه چیزی رو باور نمی کنید؟

راهبه:همون چیزی رو که بقیه باور کردن. خیلیا باورت میکنن.حتی حضرت پاپ در رم. اما من نمیتونم.... تو از رنج چی میدونی؟

برنادت: هیچی

راهیه:در تاریخ مقدس ما، همه برگزیدگان کسانی بودند که رنج فراوانی بردند، چطور خدا تو رو انتخاب کرد؟! چرا منو انتخاب نکرد؟ من معنی رنجو میدونم. به چشمای من نگاه کن... مثل آتش جهنم می سوزن،چرا؟ چون محتاج خوابن. محتاج آرامشی که من ازشون دریغ میکنم. گلوی من از دعاهای مداوم خشکیده،دستای من در خدمت به خداوند پینه بسته،استخونام از خوابیدن روی سنگ سرد به درد اومده،بله من رنج می کشم چون میدونم از طریق رنج میشه به بهشت رفت. اگه منی که تمام عمرم رنج کشیدم نمیتونم مریم مقدس رو ببینم پس چطور تو که معنای رنجو نمیدونی ادعای دیدنشو می کنی؟

برنادت: من نمیدونم چرا خدا منو انتخاب کرد،شما صدبار از من مستحق ترید،

راهبه: اگه میتونستم دلیلی پیدا کنم، اگه تو میتونستی به من ثابت کنی شاید می تونسنم حرفتو باور کنم. شاید اونوقت این هیولای شک و تردید از روح من دست برمیداشت.برای خاطر خدا خواهر روحانی دلیلی به من نشون بده

برنادت: ای کاش میتونستم دلیلی پیدا کنم اما ... من هرگز رنج نبردم.هیچوقت.شاید بتونم کمکتون کنم،شاید همین برای شما کافی باشه : ( و برنادت خم میشود و شلوار خود را بالا می کشد، زخمی عجیب تمام استخوان پای او را چون خوره خورده و پوسانده است... دهان راهبه از حیرت باز می ماند... دکتر بعدها به راهیه میگوید هیچ انسانی یارای تحمل چنین دردی را ندارد و من متعجبم چگونه این دختر درطول این سالها هرگز از درد خود سخنی به میان نیاورده است... اشک در چشمان راهبه حلقه میزند... او بشدت می گرید ... )

و اشک همچنان که در چشمان راهبه پیر حلقه زده است، چشمان منصور را هم خیس میکند... و بغضی عجیب گلوی او را می فشارد... و و قتی جملات پایانی فیلم تمام میشود منصور سپاسگزار ژیواگوست که چنین اشکهائی را به او هدیه کرد:

هنوز درد کافی نبرده ام... همه ما درمورد دردهایمان مبالغه میکنیم ...دردهای ما زیاد هم شدید نیستند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۸۹/۱۰/۳ صبح ۰۱:۴۳

بهروز نوشته شده:استاد منصور سلام.اگر می توانید به خاطر یاد آوری از گویندگی ها و همینطوربرای احترام به مرحوم حسین باغی در تاپیکی که ایجاد کرده اید یعنی نجواها از آنمرحوم یاد کنید.تا از زحمات آنمرحوم هم یادی شود.

به دیده منت

مرحوم حسین باغی (که برخی اشتباها نام وی را به شکل باقی) می نویسند و نام کامل وی محمد حسین باغی است (که خدا نکند کسی چهره در خاک کشد تا نام کاملش معلوم شود مثل مرحوم علی حاتمی که پس از مرگش همگان دانستند نامش عباسعلی حاتمی بود) از گویندگان خوب عرصه دوبلاژ بود که از اواسط دهه 50 بشکل آماتوری وارد این عرصه شد و فعالیت خود را در اواخر دهه 50 و بويژه دهه 60 گسترده تر کرد . وی در اوایل دهه 60 در اکثریت سریالهای پخش شده خارجی در نقشهای دوم و سوم و عمدتا بجای چند نفر صحبت میکرد. سریالهائی چون کاراگاه کاستر (که شاید بتوان گفت اولین سریال کاراگاهی آلمانی پس از انقلاب بود که با صدای مرحوم عطالله کاملی بجای کاستر مشهور شد) ، سریال بوژست ، سریالهای ارتش سری ، راه قدس و ... گویندگی کرد. در سال 1362 به پیشنهاد آقایان دانائی و مسعود سرمدی بعنوان مجری یکی از پرطرفدارترین مسابقات تاریخ تلویزیون با عنوان "یک مسابقه و سی سوال" شرکت کرد. وی در یک مصاحبه درخصوص این مسابقه در شماره 341 سروش در 31 خرداد 65 (که بمناسبت صدمین اجرای این مسابقه چاپ شد) گفت :

من از دیماه 62 که اولین مسابقه را ضبط کردیم در این مسابقه بوده ام... البته قبل از این برنامه همین گروه مسابقه ای با نام جدول تصویری را تهیه میکرد که من کماکان با آن برنامه همکاری داشتم. از میان تمام برنامه ها ، فیلمها ،مسابقات رادیوئی ،کارهای سینمائی که قبلات بصورت دوبله و آنونس خوانی بوده این برنامه را بیشتر از آنها دوست دارم و حالا که میرویم صدمین برنامه را ضبط کنیم و برای آن صده بگیریم به شما می گویم که امیدوارم این برنامه با جائی که میان بینندگان خود باز کرده انشا الله هزاره هم برای آن بتوانیم بگیریم...

البته گروه دانائی که با کارشناسان زبده در گروه های سینما ، ورزش ، هوش ، نقاشی ، ادبیات  و ... همکاری میکرد که هریک از آنها امروزه یک مدرس به تمام معنا در رشته در خود هستند و الگوئی برای دیگران. شاید حمید تمجیدی کم سن و سالترین کارشناس آنها در رشته سینما بود که امروزه یک کارگردان و مدرس سینمائی است. به هر روی مسابقه ای که ابتدای امر در آن سی سوال (برای هر دو گروه هر کدام 10 سوال +10 سوال هوش) مطرح میشد و انتخاب سختی یا آسانی سوال دست هرگروه بود که سوال چند امتیازی را انتخاب کنند به مرور زمان در حد یک مسابقه 7 یا 8 سوالی ( و نه سی سوالی) درجا زد و بینندگان خود را آزرد چنانکه باغی از مجری گری آن کناره گیری کرد و یاد و خاطره این مسابقه همچون مسابقات نامها و نشانه ها و یا هفته به ابدیت پیوست.

باغی در همان زمان در رادیو هم بشکل جسته گریخته و در چند مسابقه رادیوئی که عمدتا علمی و یا هوش بودند شرکت داشت . اما عمده فعالیت حسین باغی از آن زمان و حتی یکی دو سال قبل از انقلاب گویندگی در تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون بود... آگهی مشهور لاستیک بریجستون و یا یخچال شرکت جنرال موتورز (که فکر میکنم بعد از انقلاب به شرکت پارس تغییر نام داد) با گویندگی باغی با آن صدای فوق العاده هنوز مو را بر بدن راست میکند.

حسین باغی در غیبت گوینده مشهور آنونس تاریخ دوبلاژ ایران (ابوالحسن تهامی نژاد) و با تقلیدی عجیب از صدای وی و با قابلیتهای خاص خود از اوایل انقلاب تا اواسط دهه 70 بیش از 80 درصد آنوسهای کل فیلمهای سینمای ایران را که عمدتا توسط مرحوم ایرج گلفشان نوشته میشد را اجرا کرد. این اجراها که شباهت بسیار عجیبی به اجراهای تهامی داشت گاهی علاقمندان را به اشتباه می انداخت که این صدا صدای تهامی است. حتی خود تهامی وقتی در اوایل دهه 70 به ایران بازگشت و صدای باغی را در آنوس یک فیلم به او عرضه کردند (به نقل از اطرافیانش) تعجب کرده بود که کی و کجا این آنونس را گفته است و وقتی به او گفتند این صدای صدای جوانی بانام حسین باغی است که با تقلید از شما آنونس میگوید تعجب او بیشتر شده بود .

باغی به احترام تهامی و بازگشتش گویندگیهای خود در آنونس فیلمها را از اواسط دهه 70 به بعد کمتر کرد اما بر فعالیت خود در عرصه تبلیغات افزود. از گویندگی بجای محصولاتی چون اجاق گاز تا قرعه کشی بانکها را باغی می گفت. کار او بالا گرفت و حتی در آگهیهای بازرگانی استانها هم دستی بالا زد چنانکه صدای او در شبکه های استانی و گاهی خصوصی  و مختص شرکت یا همایشی خاص (علاوه بر شبکه سراسری) به گوش می رسید.

در همین دوره او بازهم در دوبله دستی داشت . گاهی در کارتونها گویندگی میکرد مانند کارتون نیک و نیکو (که در اواخر دهه 60 و گویش بجای شخصیت 4 دست) و یا کارتون فوتبالیستها که در سریهای (غیر از سری اول و سری اخیر) بجای گزارشگر صحبت میکرد. او در دهه 80 در مجموعه های راهنمائی و رانندگی که با هدف ارتقای دانش رانندگی از سوی راهنمائی و رانندگی تهیه میشد در چندین نقش و با صدائی تغییر یافته صحبت کرد. شخصیتهایی چون داداش سیاهی و یا سیاساکتی و هوتن و داوود خطر و همینطور مامور راهنمائی و چندین نقش دیگر مخلوق حسین باغی بودند. او همچنین بجای شخصیت بابابرقی هم صحبت کرد که مورد توجه بچه ها بود. گویندگی در تیزرها و چنین مجموعه هائی مجال دیگری برای باغی در شرکت در عرصه های جدی دوبله نداد. شاید انجمن گویندگان و مدیران دوبله ما هم به نوعی مقصر بودند که به او یادآوری نکردند که پول همه چیز نیست و تو باید به مام خود دوبله بازگردی. شاید هم گفتند و او گوش جان نسپرد...

به هر روی حسین باغی با آن صدای زیبا و جاودانی که در سال 1356و 1357 در دو نقش فوق العاده (بجای راج کاپور در حلال و حرام و راجر مور در غازهای وحشی) صحبت کرده  و تحسین همگان را برانگیخته بود در دهه 80 یک گوینده تبلیغات بود و بس. شاید اگر او با پشتوانه آنهمه تجربه که در نهایت خود را در ارائه تیپ نشان میداد در دوبله خود را بعنوان مدیر دوبلاژ جا میکرد هرگز به مدیران دوبلاژ اجازه نمیداد که پس از 30 سال بازهم او را در نقشهای دوم و سوم بگمارند چیزی که روال کاری هر هنرمند  در ایران ماست ... که در هر نقش و خصلتی که برجسته شدی باید در همان مقام درجا بزنی و دیگران توان دیدن تو را در حالاتی دیگر ندارند.

به شخصه و از سوی همه دوستان این کافه درگذشت مرد حنجره طلایی ایران را به خانواده آن مرحوم (که مدت مدیدی را صرف پرستاری او کردند) و همچنین جامعه دوبله ایران و تمامی علاقمندان به هنر دوبله تسلیت می گویم و برای آن مرحوم غفران الهی را از درگاه باریتعالی طلب میکنم. بدون شک یاد او ، صدای فوق العاده و زیبای او همیشه در خاطره هاست و هرگز از اذهان علاقمندان پاک نخواهد شد

برای ادای دین دوستان این کافه به آن مرحوم ، کلیپ زیر که تعداد معدوی از کارهای او را دربردارد تقدیم علاقمندان می کنم و امیدوارم کاستیهای من در این کلیپ  لابلای صدای مخملی او گم شود.

http://www.4shared.com/video/1FUM0rsw/BAGHI.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۰/۳ صبح ۰۹:۰۵

این شعر را برای دل خودم و خطاب به امثال خودم  نوشتم و در گذشت زنده یاد حسین باغی  را به همه دوستان و علاقمندانش ( بخصوص نگار z که بسیار دلواپس احوال ایشان بود ) تسلیت عرض می کنم  روحش شاد و یادش گرامی

تا هست، کسی از او نمی گیرد دست
انگار نه انگار که مرگی هم هست

چون رفت ، برای مرده اش می میرند!
نفرین به چنین جماعت مرده پرست!!

***

وقتی که به خاک تیره شان می سپرید
از شهوت بی نهایت مرگ پُرید

آخر چه ز جان مردگان می خواهید
ای مرده دلان مگر شما لاشخورید؟!





RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۱/۱۲ عصر ۱۱:۵۱

ظاهرا آقای علی کسمائی در خصوص نحوه ورود بهروز وثوقی به عرصه دوبلاژ که حکایت آن در شماره 145 ماهنامه فیلم درج شده بود و ماخذ اکثر منابع نوشتاری دوبله در نت و رسانه های دیگر شده است اشتباه کرده اند که من با ذکر منبعی مستدل تر در اینباره اصلاحات لازم را ذکر میکنم.

در صفحه 27 و 28  شماره 145 ماهنامه فیلم (مرداد 1372) که اولین منبع نسبتا کامل عرصه دوبله در عرصه رسانه ای پس از انقلاب است به نقل از علی کسمائی میخوانیم:

یک روز همین آقای منوچهر والی زاده که در فیلم دختر بنفشه فروش گویندگی میکرد جوان دیگری را بنام بهروز وثوقی به من معرفی کرد که بی اندازه مشتاق گویندگی در فیلم است...او که تا آن موقع در هیچ فیلمی گویندگی نکرده بود بی اندازه خوشحال شد و تکه اول را کوچکتر و آسانتر بود روی صورت هنرپیشه پس از چندبار تمرین گفت و خوب از عهده بر آمد اما تکه دوم را ... خراب کرد. من برای اینکه او را از آن حالت در آورم به او پرخاش کردم غافل ازینکه رفتار من کار را خرابتر میکند... با راهنمائی والی زاده و در دور اول این تکه بدون هیچ اشکالی(توسط وثوقی ) اجرا شد و بهروز نفس راحتی کشید...

سال 2004 بهروز وثوقی زندگینامه خود را از زبان خود و به قلم ناصر زراعتی در آمریکا توسط نشر آران پرس سانفرانسیسکو منتشر کرد که من بخش دوبله آنرا (البته با رخصت از خود ایشان که بیننده این مطالب هستند، به نقل از صفحات 49 تا 51 ) در این محفل ذکر میکنم

یک روز بطور اتفاقی دوست هم مدرسه ای سابقش منوچهر اسماعیلی را در خیابان می بیند. هردو خوشحال میشوند و با هم روبوسی و حال و احوال می کنند. منوچهر می پرسد: چه میکنی؟ بهروز میگوید: رفته ام توی کار دوبله. بهروز می پرسد: دوبله دیگر چجور کاریست؟ منوچهر برایش توضیح می دهد که در در محلی به اسم استودیوی صدا ، فیلمهای خارجی را بزبان فارسی برمیگردانند و او و عده ای دیگر بجای هنرپیشه ها حرف می زنند. به اینکار دوبله می گویند. - یک دفعه در مغزم جرقه ای زد. دیدم به هرحال اینکار از ایده آل من سینما چندان دور نیست. میگوید: میشود منهم بیایم کار دوبله بکنم؟ خیلی دوست دارم؟ منوچهر میگوید: آره چرا نمیشود. برای بعد از ظهر یکی از روزهای بعد باهم قرار میگذارند استودیو ایران فیلم ، خیابان بهار

در آنجا منوچهر اسماعیلی همشاگردی سابق خود را به علی کسمائی یکی از مدیران دوبلاژ آن استودیو معرفی میکند. صدای بهروز را امتحان میکنند. بدشان نمی آید. با او قرار همکاری میگذارند. مدتها می رود در استودیو می نشیند و کار دوبلورها و گوینده های دیگر را نگاه میکند. کم کم قلق کار می آید دستش.

در اسودیو فیلم شیرهای جوان با شرکت مارلون براندو را دوبله میکنند. چنگیز جلیلوند یکی از دوبلورهای معروف آنزمان (که بعدها در چندتا از فیلمهای بهروز بجای او صحبت میکند) گوینده نقش مارلون براندو است. صحنه ای است که سربازان را سرصف حاضر و غایب میکنند. به بهروز میگویند که بجای یکی از سربازها یک کلمه بگوید: حاضر. فیلم را می اندازند روی پرده. بهروز گوشی روی گوشش است ، تا صدای سرباز بشنود و همزمان بگوید: حاضر.

- بار اولم بود و جلو گوینده های و دوبلورهای حرفه ای و کارکشته کمی خجالت می کشیدم. در نتیجه بجای یکی دیگر از سربازها حرف زدم، همه زدند زیر خنده ضبط را متوقف کردند و گفتند که تو باید بجای آن یکی سرباز حرف میزدی و من که خجالت کشیده بودم سعی کردم و دفعه دوم درست گفتم. 

کم کم راه می افتد. شبها تا دیر وقت تا ساعتهای پس از نیمه شب کار میکند. معمولا از خیابان بهار پیاده راه می افتد طرف لاله زار. کنار سینما متروپل یک ساندویچ فروشی است که گاهی میرود آنجا ساندویچ میخورد. نزدیک آنجا یک کفاشی است متعلق به آرمان هنرپیشه معروف سینمای آنزمان...

همینطور در وقتها و روزهای مختلف بهروز صدایش را عوض میکند و بجای پنج شش شخصیت فرعی دیگر حرف میزند. در یکی از روزهای آخر دوبله وقتی میرود استودی و می بیند جز مانی و روبیک منصوری که کار ضبط را انجام میدهد کس دیگری در استودیو نیست. از مانی می پرسد: پس بقیه بجه ها کجا هستند؟ مانی میگوید: بچه ها برای چی باید اینجا باشند؟ بهروز می پرسد: مگر امروز ضبط نداریم؟ مانی میگوید: چرا. منتها تمام آن نقشهای فرعی که بجایشان حرف زده ای امروز توی یک صحنه دادگاه هستند  همه را باید خودت بگوئی.

آنروزهادر ایران هنوز فن و صنعت دوبله آنقدر پیشرفت نکرده که صداها را تک تک و جداجدا ضبط و بعد ادیت(تدوین) کنند. کا را شروع میکنند .بهروز ناچار بود تندتند صدایش را عوض کند و بجای هفت هشت نفر حرف بزند. ساعت نه و نیم شب است. مانی میگوید: من باید بروم، شما تا هرجا که میخواهید ضبط کنید من فردا می آیم گوش میکنم. بهروز و روبیک کار را ادامه میدهند.

- آقا یک پدری از ما درآمد که نگو و نپرس! تا ساعت یک و دو بعد از نصف شب کارکردیم تا بالاخره تمام شد. از بس صدایم را عوض کرده بودم و لحن ها لهجه های مختلف گرفته بودم، کار که تمام شد نمیدانستم خودم چطور حرف بزنم...

دو بخش قرمز رنگ را مقایسه کنید و سایر موارد را.

(البته در این فاروم باید صداها و کلیپهای صدا ارائه شود که به شخصه و به دلیل اهمیت موضوع ترجیح دادم این مهم در این تاپیک ذکر گردد)




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۱/۱۷ عصر ۰۸:۲۳

(۱۳۹۰/۱/۱۲ عصر ۱۱:۵۱)منصور نوشته شده:  

ظاهرا آقای علی کسمائی در خصوص نحوه ورود بهروز وثوقی به عرصه دوبلاژ که حکایت آن در شماره 145 ماهنامه فیلم درج شده بود و ماخذ اکثر منابع نوشتاری دوبله در نت و رسانه های دیگر شده است اشتباه کرده اند که من با ذکر منبعی مستدل تر در اینباره اصلاحات لازم را ذکر میکنم.

 

 

با اجازه دوست گرامی جناب منصور

  نقل قولی که از استاد کسمایی در مورد نحوه ورود بهروز وثوقی به دوبله در ماهنامه فیلم منتشر شده مختص به ایشان نیست. آقای والی‌زاده معمولا در نقل از گذشته‌ها به اینکه ایشان بانی ورود بهروز وثوقی به عرضه دوبله بوده‌اند، اشاره می‌کند و همینطور به دوستی دیرینه و همچنان پایداریش با وی.

  بهروز وثوقی در سال ورودش به دوبله(1339) در چند کار به مدیریت علی کسمایی گویندگی کرده(که منوچهر والی‌زاده هم در دوبله همگی حضور داشته)  از جمله:  مرد هزار چهره(جوزف پونی/1957)، وقتی برای عشق و وقتی برای مرگ(در ایران میان مرگ و زندگی؛ داگلاس سیرک/1959)، همه فن حریف(؟) که در این فیلم منوچهر اسماعیلی گوینده نقش اصلی بوده و دوبله فیلم از 1 شهریور تا 25 شهریور 1339 طول کشیده است.

  ایفای نقش بهروز وثوقی در فیلم صد کیلو داماد(1340) شروع جدی فعالیت بازیگری او بود(در سال 1337 در فیلم طوفان در شهر ما  نقش کوچکی بازی کرده بود) و به تدریج دوبله را کنار گذاشت و در سال1348 با بازی در فیلم قیصر تبدیل به یک ستاره شد.

آذر حکمت‌شعار، بهروز وثوقی(فیلم گل گمشده 1341)

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران(غلام حیدری 1374)

  منوچهر والی‌زاده هم با فیلم خداداد(1341) بازیگری در سینما را شروع کرد و در دو فیلم گل گمشده(1341) و فرشته‌ای در خانۀ من(1342) با بهروز وثوقی هم‌بازی بود. با اینکه والی‌زاده کم و بیش در آن‌‍‌سال‌ها و همچنین بعد از انقلاب در چندین فیلم و سریال بازی کرد اما نتوانست موفقیتش در دوبله را در هنرپیشگی هم تکرار کند.

منوچهر والی‌زاده، نصرت‌الله کنی(فیلم خداداد 1341)

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران(غلام حیدری 1374)

 علی کسمایی در کنار آثار شاخصی خارجي که پیش از انقلاب دوبله کرد مدیریت دوبلاژ چند فیلم ایرانی -که متفاوت با جریان روز سینما بودند- را برعهده داشت از جمله چند فیلم با بازی بهروز وثوقی(تنگسیر، سازش و گوزن‌ها). به جای بهروز وثوقی چنگیز جلیلوند یا منوچهر اسماعیلی صحبت می‌کردند. آقای کسمایی با توجه با پیشینه وثوقی در دوبله از او برای گویندگی به جای خودش دعوت کرد که گویندگی بهروز وثوقی در گوزن‌ها یکی از بهترین كارهای اوست.

 بهروز وثوقی، حسین عرفانی و علی کسمایی(دوبله فیلم گوزن‌ها)

 

 

    در همین تاپیک اشاره‌ای به دوبله سوم فیلم شین شده و با توجه به اینکه یادی از آقای کسمایی و والی‌زاده شد و همینطور حضورشان در دوبله فیلم شین، اشاره‌ای هم به دوبله این فیلم می‌شود. در سال 1387 به ابتکار و پیگیری آقای مطمئن‌زاده قرار شد آقای کسمایی بعد از سال‌ها دوری از دوبله(نزدیک به 14 سال) فیلمی به عنوان یادگار دوبله کنند، فیلم شین برای این کار انتخاب شد. دوبله اول فیلم در دسترس نبود و دوبلۀ دوم، ترجمه پراشتباهی از نسخۀ دوبله آلمانی فیلم داشت و سهل‌انگاری در افکت و باندسازی به فیلم لطمه زده بود.

  فیلم توسط یکی از بهترین مترجمین فیلم(حسین شایگان) ترجمه شد. کار روی دیالوگ‌های فیلم و سینک زدن فیلم(تطبیق دیالوگ با حرکت لبِ هنرپیشه‌ها) حدود 6 ماه طول کشید که به دلیل وضعیت جسمانی آقای کسمایی در منزل و به ‌تدریج انجام شد و سرانجام در 8 و 9 آذر 1387 فیلم در استودیو قرن 21 دوبله شد. کار فنی و باندسازی فیلم توسط فرزند آقای مطمئن‌زاده انجام شد که نتیجه‌اش نسخۀ شایسته‌ای از فیلم بود. ابتدا قرار بود فیلم  از شبکه 4 و در قالب برنامه سینما4 پخش شود که منتفی شد. و به دلیل اینکه نسخه دوبله دوم شین مدتی قبل توسط یکی از موسسات ویدئویی مجوز پخش گرفته بود، هنوز این نسخه(دوبله سوم) امکان عرضه در شبکه ویدئویی را نیافته است.

  دوبله این فیلم از جهت دیگری برای آقای کسمایی و والی‌زاده خاطره انگیز بود و آن دیدار دوباره بعد از سال‌های طولانی بود. در لینک زیر لحظاتی از دیدار آن‌ها در روز دوبله فیلم شین قرار دارد.(خانم زهره شکوفنده و محمود قنبری هم حضور دارند).

http://www.4shared.com/video/LGkGRJGY/kasmayi.html

 




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۱/۱۸ صبح ۰۷:۲۷

(۱۳۹۰/۱/۱۷ عصر ۰۸:۲۳)الیور هاردی نوشته شده:    آقای والی‌زاده معمولا در نقل از گذشته‌ها به اینکه ایشان بانی ورود بهروز وثوقی به عرضه دوبله بوده‌اند، اشاره می‌کند و همینطور به دوستی دیرینه و همچنان پایداریش با وی

حدس من اینست که در کتاب مذکور ، وثوقی و زراعتی ، بجای منوچهر والی زاده نوشته باشند منوچهر اسماعیلی. اما بنظر میرسد این فرضیه هم صحیح نیست چنانکه در این کتاب جائی اشاره میکند منوچهر اسماعیلی همان کسی بود که بعدها در چند فیلم بجای من صحبت کرد (به شخصه بیاد ندارم والی زاده بجای وثوقی صحبت کرده باشد). همچنین در جائی اشاره میکند که اولین بازی عمر خود را سر صحنه تئاتر در مدرسه انجام داد و دوستش منوچهر اسماعیلی هم  در آن نمایش حضور داشته است.

--------------------------------------------

تعدادی از دوستان از من درخصوص علت جداشدن فائقه آتشین از خلیل وثوقی (گوگوش از بهروز) پرسیده بودند... پس از انقلاب ایندو به طرزی عجیب هرگز ماجرایی را که بر آنها رفته بود را جائی درز ندادند و همواره به نیکی از هم یاد کرده اند. حتی در کتاب یاد شده با وجود اصرار مولف ، وثوقی هرگز به جدائی این ازدواج که 5 سال بطول انجامید اشاره نمیکند و طبیعی است که چنین باشد چراکه اگر وثوقی لب بگشاید یقین بدانید گوگوش نیز موارد مشابهی را رو خواهد کرد... گفته میشود گوگوش با داریوش اقبالی (خواننده معتاد پیش از انقلاب) روابطی داشته است که وثوقی از آنها مطلع و به محض اطلاع، همسر خود را طلاق میدهد و به مدد نفوذ خود در دربار و شخص خواهر ش ا ه خواننده-شاعر نگون بخت را روانه زندان میکند. گفته میشود خود وثوقی هم با خواهر ش ا ه (ا ش ر ف ) روابطی داشته است اما وی در کتاب فوق الذکر  منکر این روابط است. وثوقی از سال 1364 با همسر خود کتایون زندگی میکند و عشقی عجیب بین ایندو حکمفرماست چنانکه یکی از تبعات این ازدواج آنست که بهروز وثوقی 20 سال است که نماز می خواند.

گفته میشود خانمی که دراین عکس می بینید گوگوش نیست و ا ش ر ف است.

(موارد یاد شده به نقل از دیگران است و منصور آنها را بشکل قاطع تایید نمیکند چراکه آبروی هنرمند برای او ارزشمند است. از طرفی مهم نیست چاپلین 4 همسر و 24 دوست دختر داشت... مهم آنست که بلحاظ هنری از خود چه برجای گذاشت...ما در این محفل با هنر هنرمندان سروکار داریم و لاغیر. مابقی ، مواردی شخصی است که ارتباطی به عموم ندارد)




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - محمد - ۱۳۹۰/۱/۱۸ عصر ۰۱:۴۶

همان طوري كه جناب منصور اشاره كردند.مشوق ورود بهروز وثوقي به دوبله منوچهر اسماعيلي است.خود وثوقي در مصاحبه اش با عليرضا امير قاسمي در برنامه uncut هم به اين موضوع اشاره كرد.

بهروز وثوقي به واسطه منوچهر والي زاده وارد سينما شد و به گفته ي خود وثوقي در فيلم خداداد(كه سال ساخت آن 1340 است و در سال 1341 به نمايش درآمده) نقش خيلي كوتاهي را در كنار والي زاده ايفا كرده به طوري كه حتي در اين فيلم ديالوگ هم نداشته.(در اكثر منابع اشاره اي به حضور وثوقي در اين فيلم نكرده اند).ولي با حضور در فيلم صدكيلو داماد رسما وارد سينما شد.

در رابطه با بهروز وثوقي و گوگوش هم اشاره كنم كه ارتباط صميمانه اين دو از سال 53 شروع شد و اين دو در همان سال با هم ازدواج كردند و زندگيشان 1.5 تا 2 سال بيشتر دوام نداشت.علتهاي مختلفي رو هم در اين باره نوشتند از جمله رابطه گوگوش با داريوش.ولي اين كه گفته مي شود بهروز وثوقي باعث به زندان افتادن داريوش مي باشد اشتباه است .چون داريوش به خاطر مسائل سياسي روانه زندان شد.اما به نظر من عامل اصلي اين جدايي فساد اخلاقي گوگوش بوده.

(۱۳۹۰/۱/۱۸ صبح ۰۷:۲۷)منصور نوشته شده:  

به شخصه بیاد ندارم والی زاده بجای وثوقی صحبت کرده باشد

همان طوري كه اشاره كرديد والي زاده اصلا به جاي وثوقي حرف نزده.در اينجا يه طور كامل گويندگان وي را نوشته ام:

http://cafeclassic3.ir/thread-184.html




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - همشهری_میثاق - ۱۳۹۰/۱/۱۸ عصر ۰۴:۴۵

من قبل ها در مصاحبه ای که از منوچهر اسماعیلی خوندم،ایشون گفته بودن علی کسمایی عامل اصلی ورود بهروز وثوقی به دوبله و در نهایت به سینما بودند.حال در این میان ممکنه والیزاده و اسماعیلی هم یه کمکهایی بهش کرده باشند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - دانتس - ۱۳۹۰/۱/۱۹ عصر ۱۰:۳۹

رضا صفدري، تهيه‌كننده و مجري تلويزيون، دهم فرورین بر اثر سكته قلبي درگذشت. عادل فردوسي پور در حين گزارش  استقلال و پرسپولبس خبر سکته و فوت ناگهاني هنرمند گرامي " رضا صفدري " را اعلام کرد.

 زنده ياد صفدري متولد 22 بهمن سال 1342 در تهران بود. او از سال 60و در سن 17 سالگي به عنوان گزارشگر پشتيبان، وارد سيما شد. وي در سال 63 به راديو رفت و با شبكه‌هاي تهران و ايران فعاليت خود را آغاز كرد و در ادامه  دوره كوتاهي را در دوبلاژ فعاليت كرد.

صفدري از سال 73 با برنامه‌ي «تا هشت‌ونيم» به عنوان مجري به تلويزيون وارد شد. اجراي برنامه‌هاي "شب‌هاي تابستان"، "شب‌هاي زمستان"، "تابستان 75"، "چراغ"، "30بهار"، "صبح انقلاب" و كارگرداني "باغچه مينو"، "يه شب مهتاب" و تهيه‌گنندگي و كارگرداني و بازي در مجموعه‌ي "بازيگر" از جمله فعاليت‌هاي وي در تلويزيون بود.

 علاوه بر آن از سال 77 تا 81 اجراي نخستين برنامه‌ي زنده‌ي شبكه‌ي جهاني جام جم به نام "ارتباط" را برعهده داشت. صفدري علاوه بر تهيه‌كنندگي و اجرا در تلويزيون، گاهي نيز براي راديو برنامه‌سازي مي‌كرد. وي يكي از مجريان ويژه برنامه امسال شبكه يك به مناسبت تحويل سال نو بود. همچنين اخيرا اجراي برنامه‌هاي اقتصادي شبكه 3 بويژه برنامه‌هاي مرتبط با هدفمند كردن يارانه‌ها را برعهده داشت.  آخرين كار وي نيز در راديو گفت‌وگو و اجراي برنامه‌هاي مناظره‌ بوده است.

پيكر مرحوم رضا صفدري، مجري و تهيه كننده تلويزيون، جمعه 12 فروردين ساعت 9 صبح از مقابل مسجد بلال به سمت قطعه هنرمندان تشييع و در آنجا به خاك سپردشد. روحش شاد.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - soheil - ۱۳۹۰/۱/۲۸ عصر ۱۲:۵۸

(۱۳۹۰/۱/۱۸ عصر ۰۱:۴۶)محمد نوشته شده:  

بهروز وثوقي به واسطه منوچهر والي زاده وارد سينما شد

البته به گفته خود بهروز وثوقي ايشان توسط زنده ياد تاجي احمدي وارد سينما شدند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۵/۲۵ صبح ۱۱:۱۵

یکی دو سال قبل در کافه درخصوص ترجمه و دوبله کم نظیر پیرمرد و دریا ساخته ی جان استرجس چند خطی نوشتم. به جهت ادای دین به استاد مسلم تاریخ دوبله ایران هوشنگ لطیف پور کلیپ نسبتا بلندی ازین فیلم تقدیم میکنم. اگر از رسول زاده بپرسید یکی از بیاد ماندنی ترین فیلمهائی که در طول عمر خود دوبله کرده اید شک نکنید اولین فیلمی که از دهانش خارج خواهد شد پیرمرد و دریا و گویندکی فوق العاده اش بجای اسپنسر تریسی است. وقتی 3 تن از بزرگان دوبله ایران فیلمی را دوبله کنند که بر اساس ادبیات گفتاری استوار است طبیعی است یکی از شاهکارهای دوبله خلق خواهد شد

هوشنگ لطیف پور : راوی

احمد رسول زاده : گوینده اصلی

مرحوم سعید شرافت : مدیریت دوبلاژ

به ادعای منتقدين ، پیرمرد و دریا (که البته در سال 1990میلادی با حضور آنتونی کوئین برای تلویزیون بازسازی شد و هرگز از نظر ارزشگذاری به این فیلم نرسید) ، با حضور اسپنسر تریسی و بازی فوق العاده اش  و موسیقی دلنواز تیومکین ماندگار شد.

ترجمه فیلم یکی از بهترین ترجمه هاست چنانکه شنونده حس میکند با یک کتاب و نویسنده زبردست ایرانی آن روبروست و نه یک فیلم ترجمه شده... مقایسه دوبله و ترجمه چنین فیلمی با فیلمهائی که امروزه ترجمه و دوبله میشوند بخوبی علت عدم حضور فعلی بزرگی چون لطیف پور را در دوبله ایران نشان میدهد (که اصولا دوبله فعلی را دوبله فیلم نمیداند)

دوبله این فیلم حکم فرش کرمان را دارد که هرچه قدمتش بیشتر میشود بر ارجش افزوده میگردد.

http://www.4shared.com/get/hcVgg5Vg/Pirmard-o-Darya.html

(از اینکه فایل اندکی حجیم است عذرخواهی میکنم)




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۰/۵/۲۶ صبح ۱۲:۱۲

(۱۳۹۰/۵/۲۵ صبح ۱۱:۱۵)منصور نوشته شده:  

یکی دو سال قبل در کافه درخصوص ترجمه و دوبله کم نظیر پیرمرد و دریا ساخته ی جان استرجس چند خطی نوشتم. به جهت ادای دین به استاد مسلم تاریخ دوبله ایران هوشنگ لطیف پور کلیپ نسبتا بلندی ازین فیلم تقدیم میکنم. اگر از رسول زاده بپرسید یکی از بیاد ماندنی ترین فیلمهائی که در طول عمر خود دوبله کرده اید شک نکنید اولین فیلمی که از دهانش خارج خواهد شد پیرمرد و دریا و گویندکی فوق العاده اش بجای اسپنسر تریسی است. وقتی 3 تن از بزرگان دوبله ایران فیلمی را دوبله کنند که بر اساس ادبیات گفتاری استوار است طبیعی است یکی از شاهکارهای دوبله خلق خواهد شد

هوشنگ لطیف پور : راوی

احمد رسول زاده : گوینده اصلی

مرحوم سعید شرافت : مدیریت دوبلاژ

 

صحبت اسپنسر تریسی شد.
در حدود 26 سال پیش تلویزیون صدا و سیما فیلم دکتر جکیل و مسترهاید اسپنسر تریسی و اینگرید برگمن را پخش کرد. حتی خود من با حافظه بسیار قوی ام هم دوبلورهای این فیلم را به یاد نمی آورم. از دوستان کسی اطلاعی دارد؟




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - john doe - ۱۳۹۰/۶/۲۰ عصر ۰۵:۲۵

(۱۳۹۰/۵/۲۶ صبح ۱۲:۱۲)رامین_جلیلوند نوشته شده:  

صحبت اسپنسر تریسی شد.
در حدود 26 سال پیش تلویزیون صدا و سیما فیلم دکتر جکیل و مسترهاید اسپنسر تریسی و اینگرید برگمن را پخش کرد. حتی خود من با حافظه بسیار قوی ام هم دوبلورهای این فیلم را به یاد نمی آورم. از دوستان کسی اطلاعی دارد؟

رامین جان

دوبله این فیلم مربوط به اویل دهه 40 است و به سرپرستی هوشنگ لطیف پور و دوبله شده در استودیو ایران فیلم با گویندگی :

منوچهر اسماعیلی به جای اسپنسر تریسی و نیکو خردمند به جای اینگرید برگمن




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۷/۳۰ عصر ۰۵:۳۸

(۱۳۹۰/۵/۳۱ عصر ۰۶:۰۸)بهزاد کازابلانکا نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۵/۲۹ عصر ۰۹:۵۷)هری لایم نوشته شده:  

 راوی مجموعه خانواده وحوش ,  همان زمان راوی سریال بچه های آلپ هم بود . و احتمالا هوشنگ مرادی بود .

همانطور که قبلاً  در معرفی مرحوم هوشنگ مرادی اشاره کرده ام ایشان راوی خانواده وحوش - بچه های آلپ - سریال عروسکی دایسوکی  بود و در فیلم ناخداخورشید بجای خواجه ماجد حرف زد مرحوم مرادی در سال 68 در یک درگیری بضرب  سلاح سرد بقتل رسید

صدای مرحوم عطا ا... زاهد فقط در فیلم مدرسه پیرمردها که صدای صحنه بوده ثبت شده قابل دسترسی است بقیه فیلمهای در دسترس ایشان را احمد رسول زاده و یک سریال سربداران یا بوعلی سینا را  هوشنگ لطیف پور گویندگی کرده است

   عطاءالله زاهد در تعدادی از فیلم‌هایی که در سال‌های پس از انقلاب بازی کرده با صدای خودش ایفای نقش کرده است. آقای لطیف‌پور بعد از انقلاب در ایران نبودند تا بخواهند فعالیتی در زمینه دوبله داشته باشند. این نوشته نگاهی دارد به پیشینه و فعالیت هنری عطاءالله زاهد و هوشنگ مرادی (با توجه به اشاره‌ای که بهزاد گرامی به این دو و ارتباط‌شان با یکدیگر کرده‌اند). 

***


عطاءالله زاهد

متولد 1294 شیراز و متوفی در سال 1370 در تهران

فارغ‌التحصیل دانشسرای عالی دارالمعلمین تهران و همینطور رشته ادبیات از دانشگاه تهران

   از سال 1303بازی در تئاتر(شیراز) را آغاز و از سال 1322 در تهران ادامه داد. در سال 1335 به عنوان نویسنده و کارگردان با فیلم  بوسۀ مادر کارش را در سینما آغاز کرد.

آثار کارگردانی شده توسط عطاءالله زاهد( در هر سه کار نویسندۀ فیلمنامه هم بوده است):

بوسۀ مادر محصول 1335 با شرکت مهین دیهیم، شهلا ریاحی و محسن مهدوی

بازگشت به زندگی محصول 1336  با شرکت ناصر ملکمطیعی، مهین معاون‌زاده و هوشنگ بهشتی

چشم به‌راه  محصول 1337 با شرکت ایرن، تهمینه، حیدر صارمی و محسن مهدوی

عکس از کتاب تاریخ سینمای ایران(جمال امید، انتشار 1375)

   در چشم به‌راه زاهد در نقش علی کاردی بازی کرده و خود از تهیه کنندگان فیلم بوده است.

   صحنه‌هایی که این فیلم(چشم‌ به‌راه) از جنوب شهر و واقعیت‌های آن نشان می داد برای فیلم دردسرساز شد و فیلم با تلاش سرهنگ ملک اسماعیلی(رئیس ادارۀ اماکن وقت) توقیف و کمی بعد با حذف صحنه‌های جنوب شهر و اضافه کردن چند صحنه رقص و آواز نمایشش ادامه یافت! زاهد در همین حین مشغول ساخت چهارمین فیلم خود(مُردم از خوشی) بود که این اتفاقات باعث متوقف شدن فیلم و همینطور عدم امکان ادامۀ فیلمسازی زاهد شد.

   عطاءالله زاهد بعد از انقلاب و با بازی در فیلم راهی به سوی خدا(به کارگردانی جلال مهربان و با حضور رضا بیک‌ایمانوردی،محصول 59-1358) مجدا فعالیت سینمایی‌اش را آغاز کرد(البته این فیلم به نمایش در نیامد)

   در مورد گویندگان زاهد، هوشنگ مرادی در دو مجموعه سربداران و بوعلی سینا به جای زاهد(در نقش امیر گرگان) گویندگی کرده است. احمد رسول‌زاده نیز در کارهایی نظیر سریال هزاردستان، سمندر و در مسیر تندباد گوینده عطاءالله زاهد بوده است. اما فیلم‌هایی که صدابرداری سرصحنه بوده و شاهد بازی زاهد با صدای خودش هستیم به این شرح است:

ماهی ساختۀ کامبوزیا پرتوی محصول 1367

برهوت ساختۀ محمدعلی طالبی محصول 1367

عبور از غبار ساختۀ پوران درخشنده محصول 1368

مدرسۀ پیرمردها ساختۀ علی سجادی حسینی محصول 1370

دلشدگان ساختۀ علی حاتمی محصول 1370

 جایگاه زاهد در تاریخ دوبله ایران از این حیث حائز اهمیت است که  او مدیر دوبلاژ  اولین فیلمی‌ست که در ایران به فارسی دوبله شده است(فیلم مرا ببخش در سال 1327). در پستی مجزا بیشتر به این فیلم و دوبله‌اش پرداخته خواهد شد.


***


هوشنگ مرادی

     هوشنگ مرادی از گویندگانی‌ست که به طور عجیبی اطلاعات در مورد او بسیار اندک است و در منابع مکتوب فقط به سال مرگ او اشاره شده است. مدتی قبل که روایت دیگری از قتل او را از یکی همکارانش شنیدم و همینطور اشاره بهزاد عزیز، باعث پیگیری بیشتر در این زمینه شد.

عکس از مجله سپید و سیاه(شماره 43، 14خرداد 1338)

   هوشنگ مرادی جدا از کار دوبله سابقه بازیگری در سینما را هم دارد. یکی از فیلم‌های او شب‌نشینی در جهنم(1336) است که در این فیلم جوانی 22، 23 ساله به نظر می‌رسد. یکی از همکاران وی سال  تقریبی تولد ایشان را 1314 تا 1315 عنوان کردند. در گزارشی که در شماره 43 هفته‌نامه سپید وسیاه(14 خرداد 1338) درمورد هوشنگ مرادی و همسرش تاجی احمدی منتشر شده، سال ازدواج این دو 1334 قید شده است(البته این ازدواج بعدها منجر به جدایی شد و تاجی احمدی با یکی از همکارانش در دوبله، محمدعلی زرندی، ازدواج کرد). با توجه موارد ذکر شده تولد ایشان باید حدود 1310 تا 1315 بوده باشد. 

از فیلم‌های ایرانی که مرادی مدیر دوبلاژ آن‌ها بوده می‌توان به این آثار اشاره کرد:

تپۀ عشق ساخته ساموئل خاچیکیان محصول 1338

 مومیایی ساخته حمید مجتهدی محصول 1345

آرامش در حضور دیگران ساختۀ ناصر تقوایی (محصول 1349 و نمایش در 1352)

تعداد کارهای مرادی بیش از این بوده و به دلیل اینکه در دهه 30 و 40، در تعداد قابل توجهی از فیلم‌ها، نام مدیر دوبلاژ قید نمی‌شده، این بخش از دوبله فارسی همواره مجهول باقی خواهد ماند.

همانطور که اشاره شد، هوشنگ مرادی در عرصه بازیگری هم فعال بود و در دهه 30 در چند تئاتر و فیلم هم بازی کرده است.

فیلم‌های هوشنگ مرادی به عنوان بازیگر:

دماغ سوخته‌ها کارگردان: مهدی بشارتیان محصول 1334

کلاه غیبی کارگردان: سالار عشقی محصول 1335

شب‌‌نشینی در جهنم کارگردان: ساموئل خاچیکیان، موشق سروری محصول 1336

نردبان ترقی کارگردان: پرویز خطیبی نوری محصول 1336

چهل طوطی کارگردان: هوشنگ مرادی محصول 1337 

انگشتر جادو کارگردان: مهدی بشارتیان محصول1337 

یک قدم تا مرگ کارگردان: ساموئل خاچیکیان محصول 1340

  در دو فیلم چهل طوطی و انگشتر جادو ، هوشنگ مرادی و تاجی احمدی بازیگر نقش‌های اصلی بوده‌اند. گویا فیلم چهل طوطی از بین رفته اما نسخه‌ای از انگشتر جادو در فیلمخانه ملی ایران موجود است.( هر دو به صورت 16 میلی‌متری ساخته شده بودند)


   عمده فعالیت هوشنگ مرادی در دهه 40 و 50 در تلویزیون و به عنوان مدیردوبلاژ بوده است.

   بعد از انقلاب هوشنگ مرادی در تعدادی کارتون مدیر دوبلاژ و گوینده بود که معروف‌ترین آن، به عنوان راوی، در کارتون بچه‌های آلپ است.(در ابتدای نوشته  به گویندگی ایشان به جای عطاءالله زاهد در دو سریال سربداران و بوعلی سینا هم اشاره شده است)

   هوشنگ مرادی در سال 1368 در منزل(و نه آن‌گونه که عنوان می‌شود در یک نزاع خیابانی) به قتل رسید.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۷/۳۰ عصر ۰۷:۴۲

با تشکر از تصحیح بجای شما ؛ منظور من هم صدای مرحوم هوشنگ مرادی بود که به شتباه هوشنگ لطیف پور نوشتم

فیلمهایی که از مرحوم عطا ا... زاهد نام بردید همانطور که قبلاً عرض کردم در دسترس همگان  نیست و فیلم مدرسه پیرمردها تنها  فیلم در دسترس برای شناختن صدای ایشان هست




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۷/۳۰ عصر ۱۰:۲۰

 

با توجه به توضیحات بسیار زیبای دوستان ،حالا که یادم میاد کارتون بسیار زیبای خانواده وحوش که بعضی ازحیوانات اون مثل گوزن یه گوش و عقاب طلایی و گراز پشت نقره ای... قهرمانهای ما بودند رو هم مرحوم هوشنگ مرادی به عنوان راوی حکایت می کردند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۸/۲ صبح ۱۲:۵۴

(۱۳۹۰/۷/۳۰ عصر ۰۷:۴۲)بهزاد کازابلانکا نوشته شده:  

فیلمهایی که از مرحوم عطا ا... زاهد نام بردید همانطور که قبلاً عرض کردم در دسترس همگان  نیست و فیلم مدرسه پیرمردها تنها  فیلم در دسترس برای شناختن صدای ایشان هست

پست موقت

   جدا از مدرسه پیرمردها، عبور از غبار و دلشدگان نیز توسط موسسه رسانه‌های تصویری منتشر شده و هر سه فیلم از تلویزیون هم پخش شده‌اند. (مدرسه پیرمردها و عبور از غبار در دهه 1370 به صورت نوار ویدئو و دلشدگان در اوایل دهه 1380  به صورت VCD عرضه شده است)

   امکان دسترسی به گویندگی هوشنگ مرادی به جای عطاءالله زاهد در سریال بوعلی سینا بود. به نظر می‌رسد مرادی(با توجه به تناسبی که صدایش با چهره زاهد دارد) گزینه مناسبی برای گویندگی به جای زاهد بوده است.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۸/۲ صبح ۱۰:۴۴

(۱۳۹۰/۷/۳۰ عصر ۱۰:۲۰)senatore نوشته شده:  

 

با توجه به توضیحات بسیار زیبای دوستان ،حالا که یادم میاد کارتون بسیار زیبای خانواده وحوش که بعضی ازحیوانات اون مثل گوزن یه گوش و عقاب طلایی و گراز پشت نقره ای... قهرمانهای ما بودند رو هم مرحوم هوشنگ مرادی به عنوان راوی حکایت می کردند.

برنامه بچه های دیروز  جمعه گذشته یک قسمت خانواده وحوش پخش کرد بنام " گراز آیینه ای " که صادق ماهرو و فریبا شاهین مقدم گویندگی کرده بودند و مرحوم هوشنگ مرادی هم راوی بود




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۹/۶ عصر ۰۷:۲۰

اولین گام‌های دوبله به فارسی در ایران

    در نوشته پیشین در مورد عطاءالله زاهد، به نقش و جایگاه او در تاریخ دوبلۀ ایران اشاره‌ای مختصر شد. این نوشته نگاهی دارد به این جایگاه و اولین تجربه‌ها در این زمینه.

    پس از موفقیت فیلم دختر فراری که توسط دکتر کوشان و گروهی از ایرانیان در ترکیه دوبله شده بود(اولین فیلم دوبله شده به فارسی)، تلاش‌هایی نیز در داخل کشور صورت گرفت. اولین گام توسط بانیان استودیو«ایران نو فیلم» برداشته شد، به همین منظور فیلمی فرانسوی با نام برف روی پاها(محصول 1940)* انتخاب شد که فیلم پر دیالوگی بود. در مراجعه اعضا به عبدالحسین نوشین(کارگردان معروف تئاتر) برای کمک در تنظیم دیالوگ‌ها و انجام کار دوبله، نوشین عطاءالله زاهد را که به تازگی به کشور بازگشته، به آنها معرفی می‌کند. اطلاعیه‌ای هم جهت جذب علاقه‌مندان منتشر می‌شود:« شرکت ایران نو فیلم برای فیلم‌برداری و دوبلاژ در ایران به یک عده بانو یا دوشیزه که صاحب ذوق هنرپیشگی و استعداد بیان خوب و گرم باشند احتیاج دارد که تحت تعلیمات آقای عطاءالله زاهد قرار گیرند. علاقه‌مندان می توانند همه روزه از ساعت 3 تا 8 بعد از ظهر به دفتر شرکت ایران نو فیلم در سه راه امین حضور مراجعه نمایند»{برگرفته از کتاب تاریخ سینمای ایران، جمال امید، 1374}

   عکس از کتاب تاریخ سینمای ایران(جمال امید، انتشار 1374)

   از میان داوطلبان، خانم مهری عقیلی(1) که سابقه تئاتری داشت و اسدالله پیمان(2) که هنوز محصل بود، انتخاب شدند. زاهد علاوه بر مدیریت به جای هفت هنرپیشۀ فیلم صحبت کرد و نام فیلم هم به مرا ببخش تغییر کرد. « صدابرداری ما در اواسط 1326 بالاخره شروع شد و عطاءالله زاهد ضمن مدیریت، گویندۀ چند نقش هم بود. اسدالله پیمان، گویندۀ نقش کشیش و چند نقش فرعی بود. مهری عقیلی، مهین دیهیم(3)، مهری ودادیان(4)، ایرج دوستدار از جمله کسانی بودند که در این فیلم صحبت کردند. گوینده خردسال فیلم، که خیلی بعداً گل کرد، خواهر پنج سال امیرحسن دهلوی بود که کارش بسیار خوب بود»{ به نقل از هوشنگ کاوه، همان منبع}

عکس از کتاب تاریخ سینمای ایران(جمال امید)

  بعد از مراحل طولانی کارهای فنی، فیلم در شهریور 1327 در سینما دیانا و پارک به نمایش درآمد. موفقیت و استقبال از فیلم باعث بروز اختلاف و جدائی برخی اعضا می‌شود. زاهد، احمد شیرازی و مهدی خانی(هر دو از فیلمبرداران سال‌های بعد سینمای ایران) با پیوستن به جمع جلال مغازه‌ای، سعید غیاثی و ضیاءالواعظین استودیو آریانا را تاسیس می‌کنند. دوبله فیلم رنگی آهنگ شهرزاد محصول این گروه است. زاهد این‌بار از گروهی حرفه‌ای برای دوبله فیلم استفاده و از بازیگران آن روز تئاتر، برای دوبله فیلم دعوت می‌کند از جمله ایرن عاصمی(5)، مورین(6)، علی محزون(7)، رضا مینا(8) و صادق شباویز(9). آهنگ شهرزاد در خرداد 1330 در سینما مایاک اکران می‌شود و علیرغم دوبله بهتر و صدای مطلوب‌تر نسبت به مرا ببخش، نمایش موفقی ندارد و همین باعث بروز انشعاب‌هایی در این گروه می‌شود. زاهد در گفتگویی با ماهنامه فیلم(شماره 59، دی 1366) می‌گوید که فیلم در سالن تابستانی سینما دیانا برای اهالی مطبوعات به نمایش درآمده و دوبلۀ فیلم با تحسین آنها روبرو شده است. فیلم در شب دیگری در سینما متروپل، با حضور اهالی سینما، نمایش داده شده است. زاهد با اشاره به فروش بالای فیلم می‌گوید که خانم ساکارلی، مالک سینما مایاک، گارانتی فیلم را تمدید نکرده و باعث ورشکستگی آنها شده است.(منظور زاهد از گارانتی در اینجا باید کپی‌رایت فیلم بوده باشد)

عطاءالله زاهد در سال‌های جوانی

***

آهنگ شهرزاد Song of Scheherazade

محصول 1947 آمریکا

کارگردان: والتر رایش

ایوون دِکارلو، برایان دانلوی، ژان پی یر اومون، ایو آردن، فیلیپ رید، چارلز کالمن

داستان آهنگساز معروف روس کورساکوف که در سفر دور دنیا با تالاورا (رقاص اسپانیایی) آشنا می‌گردد که الهام بخش ساخت "ترانه شهرزاد" می‌شود...

گویندگان: ایرن(شهرزادصادق شباویز(کاپیتان مورین(مادر شهرزادعلی محزون، رضا مینا، عطاالله زاهد

***


*در میان فیلم‌های پی‌یر بلانشار، در سال 1940 فیلمی با نام پاها روی برف دیده نمی‌شود. فیلم La neige sur les pas (محصول 1942) احتمالا باید همان فیلمی باشد که با نام مرا ببخش دوبله و نمایش داده شده است.


پانویس‌ها

1) مهری عقیلی؛ در چند فیلم سینمایی بین سال‌های 1330تا 1335 و اغلب در نقش‌های اصلی بازی کرده و آخرین بازی او در فیلم نصیب و قسمت (محصول 1341) در یک نقش کوتاه است.

2) اسدالله پیمان؛ گوینده معروف رادیو که گویندگی تعدای مستند مطرح را هم بر عهده داشته است از جمله موج، مرجان، خار ساخته ابراهیم گلستان و به امید دیدار، مستندی که هوشنگ شفتی از بازیهای آسیایی تهران(1974/1353) ساخت و علاوه بر پیمان، عطا بهمنش و آذر پژوهش هم گویندگی آن را برعهده داشتند.

3) مهین دیهیم(1380-1304)؛ بازیگر تاتر، سینما، رادیو و تلویزیون. بیشتر فعالیت بازیگری او در سینما مربوط به سال‌های پیش از انقلاب است.  نسل ما جدا از کارهای تلویزیونی صدای ایشان را در برنامه صبح جمعه با شما به خاطر دارد. در زمینه دوبله، گویندگی ایشان در یکی از قسمت‌های سریال خانم مارپل(که اوایل دهه 1370 و به مدیریت احمد رسول‌زاده دوبله شد) در خاطرم مانده.

4) مهری ودادیان؛ به نظر می‌رسد هوشنگ کاوه در ذکر این نام دچار اشتباه شده است. خانم مهری ودادیان شروع کارش در تاتر در اواخر دهه 30 و حضور جدی‌اش در عرصۀ سینما با فیلم شوهر آهو خانم(1347) بوده است. شخصی که در گویندگی این فیلم نقش داشته زهرا(زری) ودادیان است که در دهه 1320 در تاتر و بین سال‌های 1331 تا 1333 در سینما فعالیت داشته است.

5) ایرن زازیانس(متولد 1306)؛ معروف به ایرن که طی دهه 30 تا 50 شمسی از بازیگران فعال سینما بود.  فامیلی عاصمی به دلیل نام همسر اول ایشان در آن سال‌ها(محمد عاصمی) بوده است. ایرن پس از انقلاب و بعد از بازی در چند فیلم و سریال هزاردستان دیگر اجازه بازی پیدا نکرد(تمام صحنه‌های بازی او در سریال هزاردستان در زمان پخش حذف شد)

6) مورین(متولد 1305)؛ با نام واقعی منیر امیر و همسر سابق منصور متین(دوبلور)، بازیگر تاتر و رادیو در دهه 20 و سینما از دهه 30 تا 50

7) علی محزون (متولد 1304)؛ بازیگری تاتر از دهه 20 و فعالیت در سینما از 1331 تا 1365 و پس از آن از ایران مهاجرت کرد.

8)رضا مینا؛ اطلاعاتی از ایشان به دست نیامد. گویا در چند فیلم در اوایل دهه 30 به عنوان بازیگر حضور داشته است.

9)صادق شباویز؛ برادر عباس شباویز تهیه‌کننده سینما

در این بخش به افرادی پرداخته شد که فعالیت خاصی در زمینه دوبله نداشته‌اند و جز دوبلورها محسوب نمی‌شوند(عدم اشاره به ایرج دوستدار و منصور متین به همین خاطر است)

***

   از اولین‌ها در زمینه دوبله، از فیلم دختر فراری(اولین فیلم دوبله شده به فارسی) و مرا ببخش(اولین فیلم دوبله شده در ایران) نسخه‌ای موجود نیست. از فیلم سرگذشت فریدون بینوا(اولین فیلم دوبله شده در ایتالیا در سال1330) نسخه‌ای در فیلمخانه ملی ایران موجود است. در سال‌های دور که امکان تماشای بخشی از این فیلم فراهم شد، لحن ابتدایی و گاه غلو شده گویندگان و فاقد حس و حالِ متناسب با بازی بازیگران، برای بیننده امروز شاید تا حدی کمیک به نظر برسد.

عکس از کتاب تاریخ سینمای ایران(جمال امید)




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۹/۱۳ صبح ۱۲:۳۴

در تکمیل صحبتهای دوست گرامی الیور هاردی ذکر این نکته لازمست که مرحوم عطا الله زاهد در سریال سربداران بجای خودش صحبت کرده است و صدای مرحوم هوشنگ مرادی نیست.. من دوستان را به صفحه اول همین تاپیک و شنیدن شیوه گفتاری مرحوم هوشنگ مرادی در فیلم دوئل ساخته ی  سرجیونیکولائسکو (کمیسر مولدوان ) دعوت میکنم که سال گذشته در آن بخش قرار گرفت. صدای مرحوم عطالله زاهد در سریال سربداران را در نقش خواجه شمس الدین بزودی در همین تایپک ارائه خواهم کرد.

جهت اطلاع دوستان عرض میکنم مرحوم زاهد از موسسین حسینه ارشاد هم بودند و در آنجا تئاتر و سینما تدریس میکردند




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - جیسون بورن - ۱۳۹۰/۹/۱۳ صبح ۰۷:۲۴

آقا منصور عزیز متاسفانه لینک هایی را که در پست های 1،6،7،8 قرار داده اید همگی پاک شده اند




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۹/۲۲ عصر ۰۶:۲۶

(۱۳۹۰/۹/۱۳ صبح ۱۲:۳۴)منصور نوشته شده:  

در تکمیل صحبتهای دوست گرامی الیور هاردی ذکر این نکته لازمست که مرحوم عطا الله زاهد در سریال سربداران بجای خودش صحبت کرده است و صدای مرحوم هوشنگ مرادی نیست.. من دوستان را به صفحه اول همین تاپیک و شنیدن شیوه گفتاری مرحوم هوشنگ مرادی در فیلم دوئل ساخته ی  سرجیونیکولائسکو (کمیسر مولدوان ) دعوت میکنم که سال گذشته در آن بخش قرار گرفت. صدای مرحوم عطالله زاهد در سریال سربداران را در نقش خواجه شمس الدین بزودی در همین تایپک ارائه خواهم کرد.

جهت اطلاع دوستان عرض میکنم مرحوم زاهد از موسسین حسینه ارشاد هم بودند و در آنجا تئاتر و سینما تدریس میکردند

با سپاس از دوست ارجمند منصور گرامی

    در نوشته مربوط به عطاءالله زاهد هدف بیشتر نگاهی کوتاه به فعالیت وی در زمینه سینما و دوبله بود و به همین خاطر موارد دیگر(کار به عنوان دیلماج در نوجوانی، نقش او در تاسیس حسینیه ارشاد و آموزش تئاتر و سینما در آنجا، نقش او در تاسیس انجمن هنرمندان در بعد از انقلاب و ...) ذکر نشد، ممنون از اشاره شما.

 

  عطاءالله زاهد و جعفر بزرگی(بر گرفته از کتاب سیمای هنرمندان)

  با سپاس از بانوی گرامی برای در اختیار گذاشتن عکس

  در مورد گویندگی زاهد به جای خودش در آثاری که بازیگر بوده، موردی را به یاد ندارم. سال‌ها قبل بخشی از سربداران را دوباره دیده‌ام و صدای مرادی به جای زاهد در خاطرم مانده است.

  در زیر دو نمونه از صدای هوشنگ مرادی قرار دارد که می‌تواند با صدای زاهد در سربداران مورد قیاس قرار گیرد. صداها مربوط به سال‌های پایانی عمر هوشنگ مرادی‌ست(اخیرا هم به نمونه گویندگی مرادی در سال‌های جوانی و به جای دین مارتین برخوردم):

گویندگی هوشنگ مرادی به جای زاهد در سریال بوعلی سینا(تصویری)

گویندگی مرادی به عنوان راوی در مجموعه بچه‌های مدرسه آلپ(تصویری)

  

   بد نیست که در اینجا اشاره‌ای هم به دوبله سربداران شود. مدیر دوبلاژ هر دو سریال سربداران و هزاردستان آقای کسمایی‌ بودند، در سربداران اغلب بازیگران سریال به جای خود صحبت کرده‌اند(بنا به پیشنهاد کارگردان مجموعه) و در چند مورد- و اغلب نقش‌های کوچک- گویندگان حرفه‌ای صحبت کرده‌اند، نتیجه کار مناسب با حال و هوای سریال است اما از حیث دوبله قابل قیاس با هزاردستان نیست که بوسیله گویندگان حرفه‌ای دوبله شده و از نمونه‌های جاودانه دوبله به فارسی‎ست.( بخش کوتاهی از پشت‌صحنه دوبله سربداران در تیتراژ ابتدایی برنامه آن روی سکه در دهه 1360 پخش می‌شد)


    پ.ن: طبق نمونه‌ای که منصور گرامی(در پست بعدی) قرار داده‌اند، صدای عطاء‌الله زاهد در سریالسربداران صدای خودشان است. اشاره من بنا به تماشای تکرار مجموعه  در دهه 1370 بود و صدایی مشابه صدای زاهد در بوعلی سینا که در خاطرم مانده بود، دسترسی به سریال سربداران، برای اطمینان بیشتر هم نبود. همانطور که پیشتر اشاره شد مشابهت‌هایی بین صدای این دو وجود دارد(که نمونه‌های این پست و پست بعدی موید آن است)

   در سریال سربداران بنا به خواست کارگردان برای پرهیز از صداهای آشنا برای مردم، اغلب بازیگران به جای خود صحبت کرده‌اند، اما در دو سریال دیگری که زاهد بازی کرده، در هزاردستان احمد رسولزاده و در بوعلی سینا هوشنگ مرادی به جای او صحبت کرده‌اند. در پست مربوط به زاهد هم اشاره شد در فیلم‌هایی که صدابرداری سر صحنه بوده صدای او قابل شنیدن است و در فیلم‌های دوبله شده گویندگانی نظیر احمد رسولزاده جای او صحبت کرده‌اند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۹/۲۲ عصر ۱۱:۵۵

در اثبات صحبتهای خودم درخصوص گویندگی مرحوم عطاالله زاهد در سریال سربداران بجای خودش در نقش خواجه شمس الدین و جهت اطلاع دوستان در تشخیص شیوه سخنوری او در فیلمها و سریالهای مختلف

http://www.mediafire.com/?f36me23r3vxkmlq

(۱۳۹۰/۹/۲۲ عصر ۰۶:۲۶)الیور هاردی نوشته شده:  بد نیست که در اینجا اشاره‌ای هم به دوبله سربداران شود. مدیر دوبلاژ هر دو سریال سربداران و هزاردستان آقای کسمایی‌ بودند، در سربداران اغلب بازیگران سریال به جای خود صحبت کرده‌اند

در سریال سربداران علی کسمائی (مدیر دوبلاژ) خود بجای شیخ خلیفه (که در اوایل سریال توسط مغولان به دار آویخته میشود و شیخ حسن جوری از شاگردان اوست) صحبت کرده است. در این سریال گویندگی اغلب بازیگران بجای خودشان بسیار تحسین شده و مخصوصا گویندگی مرحوم فیروز بهجت محمدی بجای خودش در نقش طوغای تیمورخان و همچنین علی نصیریان بجای خودش در نقش قاضی شارح و همینطور امین تارخ در نقش شیخ حسن جوری فوق العاده است . شخصا علاقه خاصی به صحنه پایانی این سریال و دوئل سخنوری شیخ حسن و قاضی شاره در حضور ارغون شاه دارم. آنجا که قاضی میگوید سخنی به من بیاموز... شیخ میگوید سخنی خواهم آموخت اگر آموختی، سخنی دیگر خواهم آموخت و آن کلمه ، "رب" است... قاضی از میدان بدر می رود و سخن به درازا می کشد... در نهایت شیخ فقط میگوید: "نیاموختی". و بر برافرختگی قاضی و از کوره بدر رفتنش لحظه به لحظه افزوده میگردد... شخن جالبی که قاضی اشاره میکند جمله ای با این مضمون است که شماها (... ) تاریخ را آغشته کرده اید از خون مردمان و با بی بصیرتی بر آن فقط نظاره میکنید.... نویسندگی این سریال کار مرحوم کیهان رهگذار بود (که خود  شخصا سریال بوعلی سینا را هم کار کرد)




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۹/۲۳ صبح ۱۱:۲۰

(۱۳۹۰/۹/۲۲ عصر ۱۱:۵۵)منصور نوشته شده:  

در اثبات صحبتهای خودم درخصوص گویندگی مرحوم عطاالله زاهد در سریال سربداران بجای خودش در نقش خواجه شمس الدین و جهت اطلاع دوستان در تشخیص شیوه سخنوری او در فیلمها و سریالهای مختلف

http://www.mediafire.com/?f36me23r3vxkmlq

(۱۳۹۰/۹/۲۲ عصر ۰۶:۲۶)الیور هاردی نوشته شده:  بد نیست که در اینجا اشاره‌ای هم به دوبله سربداران شود. مدیر دوبلاژ هر دو سریال سربداران و هزاردستان آقای کسمایی‌ بودند، در سربداران اغلب بازیگران سریال به جای خود صحبت کرده‌اند

در سریال سربداران علی کسمائی (مدیر دوبلاژ) خود بجای شیخ خلیفه (که در اوایل سریال توسط مغولان به دار آویخته میشود و شیخ حسن جوری از شاگردان اوست) صحبت کرده است.

در سریال دایی جان ناپلئون که اتفاقا سه شنبه ها از : من و تو: پخش می شود علی کسمایی به جای مرحوم کیومرث ملک مطیعی معلم سعید حرف زده  و حسین حاتمی که همیشه مردی گو بوده بجای امیری در نقش واکسی حرف زده که از نظر عامه مشخص نیست و تصور میکنند صدای خودشن بوده




نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بانو - ۱۳۹۰/۹/۲۹ عصر ۱۱:۲۸

در ادامۀ مطالب دوستان بزرگوار در خصوص شادروان عطاءالله زاهد (نویسنده، کارگردان،بازیگر تئاتر و سینما، خواننده و ....)

بد ندیدم مصاحبه ای از ایشان (مربوط به سال 58) را که مدتها قبل در جلد نخست کتاب سیمای هنرمندان ایران (حبیب الله نصیری فر) به چاپ رسیده و سابقۀ فعالیتهای هنری ایشان از زبان خودشان را دربر داشت؛ در این تالار قرار دهم.

---------------------------------------------------------------------

((اولین تئاتری که در آن شرکت داشتم تئاتری بود که مرحوم میرزاده عشقی، شاعر انقلابی و معروف ایران نوشته بود، بعد از آن عشقی با مرحوم مدرس و نظام السلطنه  مافی و عده ای از دوستان همرزم که حدود دویست نفر می شدند عازم استانبول شده و به ترکیه رفتند و دولت موقت آزاد ایران را تشکیل دادند. زیرا در جنگ بین الملل اول مثل جنگ جهانی دوم، روسها و انگلیسیها ایران را اشغال کردند، یعنی قسمت شمالی ایران را روسها و قسمت جنوبی را انگلیسیها اشغال کردند. روسها بریگاد قزاقخانه را درست کردند و انگلیسیها در جنوب پلیس جنوب را تشکیل دادند تا جنگ تمام شد و پهلوی بر سر کار آمد.

((میرزاده عشقی))، همانطور که اشاره کردم به استانبول رفته بود، در آنجا تئاترهای مختلف را دیده بود، البته قبلا هم در ایران تئاتر بود، ولی نمایشنامه ها، نمایشنامه یی نبود که درد مملکت و مردم را بیان کند. وی که از اوضاع و احوال ایران متاثر شده بود، چند پیس نوشت که یکی دوتای آن اجرا شد و یکی از آنها که خیلی در آن اوضاع و شرایط آن روز موثر واقع شد، پیسی بود به نام رستاخیز سلاطین بصورت اپرایی ولی نه مثل اپراهای اروپایی به تفاصیلی که در میلان، نیویورک، انگلستان و روسیه اجرا می شد. اپرای کوچکی که چیزی درحدود شعری و موزیکی و خواندن بیانهای عادی و معمولی.

اپرت هم از تقسیمات تئاتری بود که با شعر و آهنگ خوانده می شد، می گفتند اپرت و این در بیست و چهار قسمت تئاتری که داریم مثل: درام، ملو درام، تراژدی، کمدی، کمدی موزیکال، اپرا، اپرت و از این قبیل. این قسمتی بود که خود میرزاده عشقی هم می خواست بازی کند که مزاحم شدند و اوایل حکومت پهلوی نگذاشتند که وی بازی کند و آن به این صورت بود که یک مسافری می آمد و در سن تئاتر که به سه قسمت تقسیم شده بود، یک قسمت تخت جمشید، یک قسمت بیستون و یک قسمت طاق کسری و آن مسافر شروع به خواندن این اشعار می کرد:

این در و دیوار ایوان خراب  / چیست یارب این ستون بی حساب

این سفر در جمع به در بردم دگر / شرط کردم ناورم نام سفر

اندرین ویرانه و تاریک شب / کردم از تنهایی و از این طبع

و سپس می نشست بر یک سرستون تخت جمشید و در آنجا در حال خلسه فرومی رفت و پس از قدری تفکر، شروع به خواندن این غزل می کرد:

ز دلم دست بدارید که خون می ریزد / قطره قطره دلم از دیده برون می ریزد

کنم از درد دل تربت هخامنشی  / مصلحت بر سر از این سلسله این می ریزد

برج ایفل ز ثنا دید گل وگلبار و گل / بر سر مقبره ناپلئون می ریزد

و مقایسه می کند ایران را با اروپا و در اینجا یک تجسمی برای بیننده پیش می آید که یک سمبلی از مادر وطن می بیند:

مرا وضع وطن در نظر آمد / ببینم که زنی با کفن از قبر در آمد

سر از خواب بدر کرد / بر اطراف نظر کرد

ناگهان چه گویم که چون شد / شیون از درونش بیرون شد

این خرابه قبرستان نه ایران ماست / این خرابه ایران نیست، ایران کجاست...؟!

که تمسک مادر وطن را می خواند موسیقی آنرا هم مرحوم حسین خان هنگ آفرین با همکاری انجمن اخوت مرحوم ظهیرالدوله ساخته بود.

من در آنجا این روح مادر وطن را که تفصیل مفصلی دارد، در شرح حالهای دیگر گفته ام، من چون از صدای خوشی برخوردار بودم و در بچگی می خواندم، زیرا ده یازده سال داشتم که در تئاتر بازیگری آغاز کردم و مدت چهارده شب در سن تئاتر ظاهر شدم، سپس در سال 1303 از شیراز به اصفهان، کرمان و کرمانشاه مسافرت کردم، پدرم در شیراز ماند. پدرم از مستوفی های دستگاه ظهیرالدوله داماد ناصرالدینشاه شوهر خواهر مظفرالدین شاه بود که مردی بود درویش و دست ارادت داد به مرحوم صفی علیشاه که مدفنش در خیابان خانقاه به همین نام واقع می باشد و مدفن ظهیر الدوله در شمیران سر راه دربند و گلابدره واقع است.

مرحوم میرزاده عشقی

مکان تئاتر و اجرای نمایشنامه ها متفاوت بود، ولی بیشتر در باغ علاءالدوله واقع شده بود که حکومت نظامی بود و حاکم نظامی آن هم کلنل کاظم خان سیاح بود که نگذاشت نمایش در آن وقت اجراشود ولی بعدا در سالن گراند هتل که روبروی چاپخانۀ فاروس بود و تازه تاسیس شده بود به اجر درآمد. این سالن که بعدها سالنهای دیگری هم درست شد، به صورت مدرن و مخصوص تئاتر ساخته نشده بود، به همین سبب بیشتر نمایشات را در فصلهای اواخر بهار و سراسر تابستان و اوایل پاییز در فضا و هوای آزاد برگزار می کردند. ولی زمانی هم می شد بطور استثنایی در وسط باغ و محوطۀ آن در زمستانها چادر می زدند از نوع چادرهای مخصوص روضه خوانی و در روزهایی که سرمای شدید نبود با بخاری ها و چراغهای زنبوری که این چراغها هم روشنایی داشتند و هم گرمی، محوطه را گرم نگه می داشتند.

لازم است یادآور شوم که مرحوم مغرب الدوله ایران که با مرحوم سید علی خان نصر استاد تئاتر ما کار می کردند در زمان انقلاب مشروطیت و جلوتر از آن مرحوم مزین الدوله نقاشباشی معروف، همین تکیه دولت را خراب کردند که برای تئاتر و فعالیتهای هنری آماده نمایند ولی با بعضی مخالفتها و مزاحمتها مواجه شدند و این تکیه دولت را مرحوم کمال الملک نقاشی کرده که از شاهکارهای او بوده و خیلی زیبا و قشنگ می باشد.

دیگر سالن مدرسۀ دارالفنون بود که از زمان شادروان میرزا تقی خان امیرکبیر صدراعظم نامدار ایران ساخته شده بود که سالن اجتماعات مختلف نیز بود اما کوچک بود ولی بعدها آنرا توسعه دادند و بزرگتر کردند که تا پرورش افکار تا همین اواخر وجود داشت و حالا هم فکر می کنم به همان وضع سابق باشد و ما در آنجا با کمک دوستان، نمایشات زیادی را به اجرا در آوردیم.

من هنوز دیپلم متوسطه را  دریافت نکرده بودم که به شغل دبیری مشغول شدم و  در سالهای 1315 و 1316 بود که به خدمت نظام رفتم و پس از پایان دورۀ خدمتۀ برای ادامۀ تحصیل به دانشسرای عالی رفتم و در قسمت فلسفه و علوم تربیتی مشغول تحصیل شدم.

آن وقتها مثل حالا کنکور و این مسائل نبود، هرکس می توانست در دو تا سه دانشکده اسم نویسی بکند و هرکس مطابق ذوق و سلیقه و استعداد خویش در دانشکده یی نام نویسی می کرد و اینقدر دیپلمه نبود و هرکس در هر دانشکده یی که می خواست امکان ادامۀ تحصیل برایش موجود بود و ایران رفته رفته رو به ترقی و پیشرفت می رفت که این دانشکده ها روز به روز توسعه پیدا می کرد.

جلوتر از دانشگاه، دارالمعلمین بود و فارغ التحصیلان دارالمعلمین را در حد لیسانس می شناختند، بعدا که قانون دانشگاه را علی اصغر حکمت وزیر وقت فرهنگ از تصویب مجلس گذراند و از سال 1315 که دانشگاه تاسیس شد، همان دارالمعلمین هستۀ مرکزی دانشسرای عالی شد که مرحوم دکتر عیسی صدیق رئیس آن بود و من هم در همان دانشسرا بودم و مدتی را هم معاون کتابخانۀ دانشسرا بودم که البته شغل دبیری را هم داشتم.

در سال 1319 منتقل به وزارت پیشه و هنر شدم و چون مرحوم سید علی خان نصر در آنجا بود، ایشان برای این که من بتوانم در تئاتر به تمرینهای نمایشنامه بپردازم، مرا به کارخانۀ گلیسرین نزدیک شهرری منتقل و من از ساعت 7 صبح الی 2 بعد از ظهر بود تا 6 بعد از ظهر ولی من در آنجا یکسره کار می کردم و بعد از ظهر در تئاتر مشغول بودم و در این اداره چند سال رئیس دفتر و رئیس کارگزینی و معاون اداری کارخانه بودم.

در ضمن این کارها، روزنامه و مجله هم داشتم که آنها را منتشر می کردم، اولین مجله یی که منتشر کردم، مجلۀ تئاتر بود که چندین سال انتشار آن طول کشیده و خودم هم سردبیر آن بودم، دیگر روزنامۀ دوستی ملتها، روزنامۀ پشتکار که بعدا توقیف شد، روزنامۀ سنگسر (این هم توقیف شد) که هر زمان این نشریات توقیف می شد می رفتم امتیاز دیگری می گرفتم. من در آن وقت برخلاف حالا، کارهای سیاسی را دوست داشتم و در سال 1336 مجلۀ فیلمها و پرده ها را منتشر کردم.

در رادیو، همراه مرحوم ابوالحسن خان صبا، مرحوم مرتضی خان محجوبی، مرحوم ابراهیم خان منصوری و مرحوم مهدی خالدی برنامه داشتم و سالها با ساز این بزرگان موسیقی ایران اواز خواندم و در رادیو نیز برنامه های تئاتری را اداره می کردم و برنامه ها چون در آن زمان نوار نبود به صورت زنده اجرا می شد.

در سال 1326، برای آشنایی با سینما و فراگیری و کاربرد آن به خارج سفر کردم و دیگر به رادیو نرفتم، مسافرتم از کشور ترکیه آغاز و سپس به سایر ممالک اروپایی مثل: یونان، ایتالیا، فرانسه و انگلستان ادامه پیدا کرد و بازدید از استودیوها و شرکتهای فیلمبرداری برایم بسیار آموزنده بود و بعدا تمام ممالک آسیایی و تقریبا شمال آفریقا را دیدم.

اواخر سال 1327 که به ایران برگشتم با کمک دوستانم دست به تاسیس استودیو فیلمبرداری بطور رسمی زدیم، البته پیش از ما، خانمی به نام میلا کوک زمانی که ایران اشغال بود استودیویی با کمک شخصی به نام ((مستر نایمن)) که فیلمبردار ارتش متفقین بود، در همین سینما رکس که سابق منزل دکتر امان پور داماد مرحوم سرلشگر امان الله جهانبانی بود، محلی برای فیلمبرداری درست شد ولی نشد که بطور اصولی استفاده شود و چند فیلم کوچکی هم که ساخته شد از کیفیت چندانی برخوردار نبود و تعطیل شد و همین موجب گشت که من به خارج بروم و سینما را بصورت جدی پیگیری و مطالعه کنم.

من ابتدا استودیو ((ایران نو فیلم)) و سپس استودیو ((آریا فیلم)) را با کمک دوستان هنرمندم تاسیس کردم که اولین کار آن دوبله بود و فیلمهای بسیاری را در این استودیو دوبله کردیم و ناگفته نماند که قبل از کار دوبله من، فقط یک کار دوبله شده بود و آن هم فیلمی بود به نام دختر فراری که مرحوم اسماعیل کوشان دوبله کرده بود و کار آن در استانبول انجام گرفته بود، ولی دوبله در ایران، رسما با کار من بود و یادم هست در فیلم دوبله شدۀ مرا ببخش به جای هفت نفر صحبت کردم و در مجلات و روزنامه های آن زمان نوشته شد.

من و دوستانم قصدمان این بود که خیلی منطقی جلو برویم و من که سالها در نمایش تجربه اندوخته بودم، سعی کردم که دوبله ها هرچه بیشتر با ذوق و برداشت مردم از فیلم و صحنه های آن هم آهنگی داشته باشد و تضاد نداشته باشد. سالهایی که در شیراز اقامت داشتم، چون در ان زمان اکثر مردم بی سواد بودند و از نعمت سواد بی بهره بودند، فیلمها تمام محصول کشورهای خارج بود، مردم نه از ناطق ان سر در می آوردند و نه از زیرنویس و نوشته های آن، لذا شخصی کنار پرده می ایستاد که صحنه های حساس فیلم را برای مردم با صدای بلند، تعریف می کرد که یادم هست در شیراز وی را مترجم و در تهران اورا ناطق می گفتند، از زمان خان باباخان معتضدی روی فیلمها، نوشته گذاشتند و من خودم از سال 1309 در شیراز، سینماهای خورشید و جهان هم مترجم بودم، هم مدیر سینما.

من در فیلمهای زیادی شرکت کردم، هم اکنون هم شرکت دارم (سال 58) ولی نوعا بنا به مقتضای سن، رلهای درجه دوم و سوم را ایفا می کنم، زیرا باید نقشهایم مختصر باشد، چون دیگر نه آن قدرت سابق را دارم و نه حال و هوای جوانی که بتوانم رلهای اول را اجرا نمایم. اکنون هم بحمدالله هنرپیشه های خیلی خوب و قوی در بازیگری هستند که وجودشان مغتنم است مثل آقایان: جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، داوود رشید، اکبر زنجانپور، مجید مظفری و خیلی های دیگر از این آقایان که به خاطر ندارم که واقعا هنرپیشه های ارزنده یی هستند و اینها ستاره های تابناک و درخشان آسمان هنر و عالم سینما و تئاتر ما هستند که من اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم موجب اطالۀ کلام می شود.

من اکنون دیگر در تئاتر فعالیتی ندارم و بیشتر کارهایم در سینما و مطالعات شخصی و یادداشت ها و خاطرات خلاصه می وشد و سابق هم در فیلمهایی که شرکت داشتم از سال 1333 با فیلم بوسۀ مادر آغاز شد که هنرپیشه های معروف آن زمان مثل: محسن مهدوی، خانم شهلا ریاحی، احمد قدکچیان، حیدر صارمی که سناریوی آن از خودم بود، دیگر فیلم بازگشت به زندگی با شرکت ناصر ملک مطیعی، احمد قدکچیان، رضا کریمی، عباس مصدق که نه تنها هنرپیشه های بزرگ زمان خود بودند، بلکه اینها برای همۀ دوران از بزرگان هنر سینما و تئاتر ایران محسوب می شوند. فیلم چشم به راه که کارگردانی و سناریو و بازیگری فیلم را همراه خانم ایرن و سایر هنرمندان به عهده داشتم و خیلی مورد توجه مردم واقع گشت و حال و هوای سینمای ایران و صنعت فیلمسازی را تغییر داد و مردم را به فیلمهای فارسی علاقمند کرد و تقریبا از آن زمان صنعت سینمای ایران رو به گسترش و بهبودی نهاد، زیرا تکنیک فیلمها خوب شد، هنرپیشه های خوب پیدا شدند، کارگردانان خوب مثل آقای ساموئل خاچیکیان آمدند و وارد صحنه شدند، استودیوهای زیادی جهت فیلمبرداری تاسیس گردید. تاسیس این استودیوهای فیلمسازی، صرفنظر از تعدادی محصولات بد و ناهنجار، موجب شد که مردم با صنعت جدیدی به نام سینما و فیلمسازی هرچه بیشتر ۀشنایی پیدا کنند و انگیزۀ بزرگ خود من که از تئاتر به سینما روی آوردم همین بود و زمانی که به ترکیه رفته بودم، دیدم که ترکها ایران را نمی شناسند و خیال می کردند که ما ملت عقب افتاده ای هستیم، خیابان نداریم، آسفالت ندایرم، برق نداریم، مدرسه نداریم و سوار شتر و الاغ می شویم و این جدا عقیده و نظر مردم ترکیۀ آنزمان بود و من مقاله یی در روزنامۀ ترکی زبان استانبول نوشتم که با این شعر آغاز می شد:

بیگانگی نگر که ما و تو مانند هر دو چشم / همسایه ایم و خانۀ هم را ندیده ایم

که خیلی در ترکها موثر افتاد و چون در آن زمان آقای دکتر اردلان کاردار سفارت ایران بود، من با ایشان صحبت کردم که باید هرچه زودتر از موهبت این صنعت نوظهور(فیلم سازی) استفاده شود و فیلمهای مستند از وضع داخلی ایران تهیه شود تا در پذیرایی های سفارتخانه ها نشان دهند، البته من مدت هشت ماه که در رادیو دهلی در هندوستان کار می کردم، نظر مردم هندوستان نسبت به ایرانیان این طور نبود، تاسیس همین استودیوهای فیلمبرداری در ایران موجب پیشرفت فیلمهای سینمای ایران صرفنظر از تعدادی از آنها شد، بطوری که این فیلمها در کشورهای سوریه، اردن، عراق، لبنان، افغانستان، ترکیه و شیخ نشینهای خلیج فارس خواهان پیدا کرد و به این ممالک صادر شد و فیلمهای مشترکی هم با کشورها ساختیم.

من پس از چندی از فعالیتم در صحنۀ سینما و تئاتر کاستم و برای تاسیس حسینیۀ ارشاد تمام هم و کوشش خودرا به کار بردم که آن هم داستان مفصلی دارد که با حضرت آیت الله خامنه ای و جناب آقای هاشمی رفسنجانی، مرحوم دکتر علی شریعتی، مرحوم همایون و جناب آقای دکتر ناصر میناچی در این حسینیه بودم و در آنجا سخنرانیهای مذهبی داشتم و کارهای مذهبی، تنظیم برنامه ها و برنامه های ادبی را اداره می کردم که در اینجا باید از آقای سید محمدعلی سفیر که از شعرا و ادبای بسیار عزیز ما هستند که وجودشان شناخته نشده و ایشان را کم می شناسند به جز عده یی از فضلا و کسانی که در سطح بالا هستند و مردم عادی کمتر ایشان را می شناسند کتاب ترجمۀ صفا فیض و گنج الاسرار شبستری و کتابهای دیگر حسینیه را که خاتم النبیین (ص) بود و دعای صحیفۀ سجادیه را انتشار دادیم و اینها قسمتهایی از فعالیتهای من در حسینیۀ ارشاد بود تا این که آقای محمدعلی نجفی سربداران را به نمایش در آورد و همین امر موجب تعطیل حسینیۀ ارشاد شد و از سال 1352 این حسینیه بسته شد تا انقلاب و چندین سخنرانی من همزمان بود با سخنرانیهای آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی دربارۀ صلح حضرت امام حسن (ع).

از چپ به راست: استاد گرمسیری، نصرت الله کریمی، نمایندگی فرهنگی افغانستان، استاد حسین بهزاد و زنده یاد عطاء الله زاهد

نکته یی را که در اینجا لازم است یادآور شوم، این است که پدرم بسیار علاقه داشت من طبیب و دکتر شوم زیرا عمه های من دکتر بودند و من در کودکی به تبعیت از عمه هایم، کارهای ایشان و رفتار دکترها را داشتم و این را پدرم در روح و رفتار و کردار من می دید به همین سبب می خواست که من دکتر شوم، ولی خود من طبیب روحانی را بیشتر دوست داشتم و از همان کودکی دروس و علوم قدیمه را موازی با درسهای دبستانی و دبیرستانی تعقیب می کردم و همینطور برایم ادامه داشته تا حالا که علوم فقهی و علوم دینی و عرفانی را تعقیب کرده ام، در تهران علوم دینی را در مدرسۀ مروی و مدرسه شهید مطهری (سپهسالار) در سالهای 1318 تا 1322 و بعدا بطور خصوصی نزد استادان بزرگی مثل: مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانی، مهدی آشتیانی رفتم و در خدمت آقایان، علوم معقول را فراگرفتم ولی بصورت ذوقی کار می کردم نه بصورت یک طلبۀ خالص.

بعد از انقلاب، دوباره به سینما روی آوردم، یعنی از من دعوت به عمل آوردند که در سازمان هنر در اسلام به نام ((هدی)) با آقای محمدزاده فیلم محمد رسول الله (ص) و فیلم عیسی (ع) را در دوبله همکاری نمایم و من سرپرستی دوبله این فیلمها را به عهده گرفتم و پس از آن دو سه فیلم هم به نامهای: راهی به سوی خدا، حدیث و برزخی ها که فیلمهای خوبی بودند ساختیم و دیگر کار مهمی که انجام دادم سریال تلویزیونی سربداران بود که با آقای مهندس محمدعلی نجفی که از رفقای ما در حسینیۀ ارشاد بود همکاری داشتم و من در این سریال نقش ((شمس الدین فضل الله)) پدر ((وجیه الدین مسعود محمد عبدالرزاق)) را داشتم که از سلاطین اولیۀ سربداران بود.

در حال حاضر، فعالیتم در زمینۀ هنر، فعلا در انجمن هنرمندان است که من سعی کردم همانطور که اولین اتحادیۀ هنرپیشگان را در سال 1322 تاسیس کردم و بعد منجر به تشکیل سندیکاها شد، مجددا در همین زمینه فعالیت را شروع کردم تا هنرمندان تئاتر و سینما، نویسندگان، شعرا و موسیقیدانان در این انجمن گرد هم آیند و مسائل صنفی خویش را با یکدیگر در میان نهاده و برای پیشبرد اهداف هنر کوشا باشند و مسائل را با یکدیگر مورد بحث قرار داده و انها را حل نمایند و انشاء الله امیدوارم که این انجمن بتواند برای ایشان موثر واقع شود.))

عطاءالله زاهد، در سال 1370 درگذشت...روحیاتی که از او به خاطر دارند، ساده زیستی و درویش مسلکیست... روحش شاد.

بامهر... بانو




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۹/۳۰ عصر ۰۱:۰۲

در ادامه مباحث دوستان درباره شادروان عطالله زاهد

به نقل از كتاب "خاطراتي از هنرمندان" نوشته مرحوم پرويزخطيبي

پرويز خطيبي ، مرحوم زاهد را چنين توصيف كرده :

زاهدفارغ التحصيل دوره دوم مدرسه هنرپيشگي بود.مردي براستي زاهدو مؤمن و معتقد به مذهب . نمازو روزه اش هرگز ترك نميشد.درايام ماه مبارك رمضان گاه پشت صحنه تئاتر افطار مي كرد و نماز مي خواند.در عمرش هرگز لب به مسكرات نزده بود وازخوردن گوشت حيوانات پرهيز ميكرد. بسيار  شوخ و بذله گو و حاضرجواب بود و در كار هنرپيشگي استعداد شگرفي داشت.مهارت او در تغيير صدا و اجراي تيپ هاي مختلف سبب شد كه بعدهابسياري از همكارانش سبك و سياق او را دنبال كنند. در يك نمايش راديويي به نام بازرس اثر گوگول ، زاهد بيش از هشت نقش را با صداهاي مختلف اجرا كرد و من و مشكين و عصمت صفوي و عباس مصدق هم هريك عهده دار نقش هاي بزرگ و كوچك ديگر بوديم.

زاهد جزو اولين گروهي بود كه براي ايجاد يك مؤسسه فيلم برداري درتهران قدم برداشت. "استوديو ايران نو فيلم " به همت برادران مغازه اي و او شروع بكار كرد و اولين محصول آن ، دوبلاژ فيلم رنگي "ريمسكي كورساكف " آهنگساز نابغه روس بود. بعدها زاهد به استوديو "كاروان فيلم " رفت و با همكاري برادران رفيعي و اكبر دهقان تعدادي از فيلمهاي اسماعيل ياسين را از عربي به فارسي دوبله كرد.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۱۰/۲ عصر ۱۱:۵۸

(۱۳۹۰/۹/۲۹ عصر ۱۱:۲۸)بانو نوشته شده:  

در ادامۀ مطالب دوستان بزرگوار در خصوص شادروان عطاءالله زاهد (نویسنده، کارگردان،بازیگر تئاتر و سینما، خواننده و ....)

بد ندیدم مصاحبه ای از ایشان (مربوط به سال 58) را که مدتها قبل در جلد نخست کتاب سیمای هنرمندان ایران (حبیب الله نصیری فر) به چاپ رسیده و سابقۀ فعالیتهای هنری ایشان از زبان خودشان را دربر داشت؛ در این تالار قرار دهم.

---------------------------------------------------------------------

عطاءالله زاهد، در سال 1370 درگذشت...روحیاتی که از او به خاطر دارند، ساده زیستی و درویش مسلکیست... روحش شاد.

بامهر... بانو

اگر به این عکس دقت کنید سوای مرحوم قدکچیان که در جلوی صف هست در اون دور دست ها می تونید چهره های دیگه ای رو هم ببینید. اگر اشتباه نکنم .زنده یاد گرمسیری .تورج نگهبان ،ناصر تقوایی ،اگر اشتباه نکنم ولی اله مومنی امین ا... رشیدی همین طور این طرف سمت چپ تصویر شاید بهمن مفید باشه با موهای مشکی و عینک به چشم و چند چهره دیگه که شاید هم اشتباه کرده باشم و اسمشون رو نگفتم.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۳ عصر ۰۲:۱۶

در اين عكس عباس كيارستمي در ميان جمعيت با عينك آفتابي معروفش پيداست. سمت راست ايشان نيز مرحوم خسروشايگان و بالاتر استاد احمدرسول زاده نيز مشخص مي باشند. senatoreعزيز  با شناسايي هنرمندان حاضر در اين عكس حسابي سرگرم شديم.دوستان ديگر هم اگر حال و حوصله اي دارند كار جالبي است.ضمنا مرحوم فريدون مشيري در سمت راست عكس ، سيامك اطلسي بالاي تصوير- نزديك ماشين پارك شده -و مرحوم عيسي صفايي در سمت چپ عكس نيزديده مي شوند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۱۰/۳ عصر ۰۹:۳۲

من روی مرحوم شایگان شک داشتم .پشت سر ولی اله مومنی یک بازیگر هست که بیشتر نقش های فرعی بازی می کنند و نقش پیرمرد های پولدار هست.فکر کنم اون ته تصویر سمت راست بالا رضا عبدی یا همون آمیرزا هست .کاشکی عکس رنگی ازاین مراسم پیدامی شد تا چند وقت سرمون گرم بود برای چهره شناسی.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۰۳

به یاد کاووس دوستدار


  دنیا و آنچه در اوست در نظرم چقدر ملال‌انگیز و پوچ و بیهوده جلوه می‌کند. زشتی و پلیدی همه جا را فرا گرفته، دنیا مثل باغی شده که علف‌های هرز آن را پوشانده باشد. (کاووس دوستدار به نقش هملت )

 عکس از یادنامه‌ای که بعد از مرگ کاووس توسط سندیکای گویندگان منتشر شد

   کاووس دوستدار در سال 1316 در شهر قزوین به دنیا آمد و اوایل دهه 20 همراه خانواده به تهران آمد. برادرش، ایرج دوستدار در کنار هنرپیشگی تئاتر، جزء گویندگانی بود که در اولین فیلم دوبله شده به فارسی در ایران(مرا ببخش 1327) گویندگی کرد. کاووس نیز فعالیت در تئاتر را از سال 1329 با نمایش مرده باد جنگ در تئاتر شهرزاد آغاز کرد، در تئاتر با آقای صادقپور(پدر ایرج، فیلمبردار، و منوچهر صادقپور، تهیه کننده و کارگردان) همکاری می‌کرد. از نمایشنامه‌های دیگری که کاووس بازی کرده می‌توان به تئاتر سفر طولانی روز در شب(نوشته یوجین اونیل) اشاره کرد که در آن پرویز بهرام، فهمیه راستکار و هوشنگ لطیف پور(هر سه از بزرگان و نسل اول گویندگان) با کاووس دوستدار هم بازی بودند(بیژن مفید دستیار کارگردان و یکی از بازیگران این نمایشنامه بود)

کاووس جدا از فعالیت در تئاتر در سه فیلم سینمایی هم بازی کرد:

ملانصرالدین و عروسی دخترش محصول 1332 که برادرش ایرج یکی از کارگردانان و ایفاگر نقش ملانصرالدین بود(نسخه‌ای از این فیلم موجود نیست)

شانس، عشق، تصادف  محصول 1338 به کارگردانی حسین مدنی و با حضور دلکش، نصرت‌الله وحدت، پرخیده و شمسی فضل‌اللهی؛ دوستدار در این فیلم نقش یک جوان دانشجو را دارد که دلبسته مسافر اتاق روبرویی(فضل‌اللهی)، در هتل محل اقامتش است.

نصرت‌الله وحدت و کاووس دوستدار در شانس، عشق، تصادف

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران(غلام حیدری، 1374) 

زن دشمن خطرناکیست  محصول 1341 کارگردانان: رضا کریمی، عزیزالله بهادری , با حضور فرانک میرقهاری، رضا کریمی، پرخیده و عزت‌الله مقبلی؛ کاووس دوستدار در این فیلم نیز نقش یک جوان عاشق‌پیشه را بازی می‌کند و نقش اصلی فیلم را برعهده دارد.

کاووس دوستدار و عبدالله محمدی در زن دشمن خطرناکیست

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران 

ویژگی مشترک هر سه فیلم کمدی بودن آن‌هاست.

 *** 

   کاووس فعالیت در دوبله را از سال 1334 و به واسطه برادرش ایرج دوستدار آغاز کرد و بعد از چند سال به گویندگی‌ نقش‌های اصلی رسید. و در آثار بسیاری و به جای هنرمندان معروفی چون تونی کرتیس، مونتگمری کلیفت، آلن دلون، عمر شریف، استیو مک‌کوئین و .. صحبت کرد.

هملت

  در میان فیلم و نقش‌های ماندگاری که با صدای کاووس دوستدار به جا مانده، گویندگی او در نقش هملت(ساخته معروف گریگوری‌ کوزینتسف) شهرتی خاص دارد. دوبله کم‌نظیر و دیالوگ‌های عالیِ تنظیم شده توسط مدیردوبلاژ(علی کسمایی) و گویندگی درخشان کاووس دوستدار، دوبله این اثر را به یکی از آثار ماندگار تاریخ دوبله ایران تبدیل کرده است. حزن صدای کاووس در اثری تراژیک و در قالب شخصت هملت نقشی جاودانه خلق کرده است و دوستدار در 27 سالگی به نحو شایسته‌ای از عهدۀ گویندگی در این نقش دشوار برآمده است. 

نمونه گویندگی کاووس دوستدار در این فیلم:

صحنه گفتگوی هملت با افلیا

تک گویی هملت کنار دریا

دیالوگ‌های همین صحنه:

«مردن، خفتن و شاید خواب دیدن؛ آه مانع همین‌جاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِِ مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم، ترس از همین رویاهاست که عمر مصیبت‌بار را این‌ قدر طولانی می‌کند. زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجرِ برهنه می‌تواند خود را آسوده کند؛ کیست که در برابر لطمه‌ها و خفت‌های زمانه، ظلمِ ظالم، تفرعن متکبر، دردهای عشق شکست خورده و تحقیرهایی که لایقانِ صبور از دست نالایقان می‌بینند، تن به تحمل دردهد؟»

***

   کاووس دوستدار بنا به گفته همکاران و اطرافیانش  شخصیت آرام و مهربانی داشت، دست و دل باز و رک بود و همواره مرتب. با منوچهر نوذری دوستی نزدیکی داشت و جلال مقامی، ناصر طهماسب و ایرج رضایی از دیگر دوستان او در دوبله به شمار می‌آمدند.

ایرج و کاووس دوستدار در برنامه تلویزیونی شما و سینما با اجرای علی عباسی، سال 1343

عکس از کتاب تاریخ سینمای ایران(جمال امید، 1374) 

   کاووس دوستدار در اوایل شهریور 1344در خیابان آبان در بلوار کریمخان در گذشت*، در این روز برادر کوچکترش فریبرز نیز همراه او بود. در مراسم تشییع او بسیاری از گویندگان شرکت داشتند، اجرای بخشی از مراسم بر عهده یکی از همکارانش، نجمی فروهی، بود. گورستانی که کاووس در آن به خاک سپرده شده بود(از جمله آرامگاه او) در اوایل انقلاب تخریب شد.

*اشاره‌ای هم  شده که او در یک درگیری، بر سر باورهای دینی، کشته شده که صحت ندارد.

   کاوس دوستدار دو برادر(ایرج و فریبرز) و دو خواهر داشت که ایرج دوستدار در اسفند 1375 و یکی از خواهرها در سال پیش درگذشتند. فریبرز و خواهر دیگر خارج از کشور زندگی می‌کنند.

   بخش پایانی یادنامه‌ای که بعد از مرگ کاووس دوستدار توسط سندیکای گویندگان منتشر و در سینماها بین تماشاگران توزیع شد:

«... و دوستانش به پاس روزهای سپیدی که با او داشتند، ساق و برگ گلی را یادگار کاووس کرده‌اند... اما از بیم پژمردن گل‌ها، هر روز شکوفه جوان‌تری را جایگزین گل زود پژمرده دیروز می‌سازند...

   هنوز ترنم خندۀ کاووس در گوش‌ها طنین دارد و سرود کلامش هنوز خاطره‌ساز خاطره نوازان است...

    کاووس نزد ما محبتی زلال و یادی بی‌زوال دارد که تا واپسین روز گرامی‌اش خواهیم داشت و ما نزد او سوگی از فراغ و قلبی داغدار از جدائی نهاده‌ایم که تا ابد همبستر مزارش خواهد بود.»

دست‌خطی از ایشان مربوط به فیلم دختری از تامیکو، که پیش از این هم در کافه قرار گرفته بود.

   کاووس دوستدار صدایی آرام، متین و در عین حال حزن‌آلود داشت.اگر در 28 سالگی جوانمرگ نشده بود، بی‌شک نقش‌های ماندگار بسیاری گفته بود هر چند با نقش‌هایی که گفته، همواره نامی جاودانه در تاریخ دوبله خواهد ماند. از سویی این گمانه هم هست اگر بود شاید همانند برادرش (ایرج دوستدار) بعد از انقلاب تا سال‌ها ممنوع‌الکار می شد یا همانند برخی از همکارانش از ایران رفته بود، آیا می‌توانست به شرایط حاکم در دوبلۀ امروز تن دهد؟ و یا شاید همانند برخی همکارانش(همچون جلال مقامی) صدایش رنگ پیری گرفته بود...

تعدادی از گویندگی‌ها:

ریوبراوو(ریکی نلسن ) 1959 دوبلۀ اول

داستان وست ساید(ریچاد بیمر) 1961

هملت(اینوکنتی اسموکتونوفسکی) 1963

ستیزه جویان(تونی کرتیس) 1958

اسپارتاکوس(تونی کرتیس) 1959

بعضی‌ها داغش را دوست دارند(تونی کرتیس) 1959

وایکینگ‌ها(تونی کرتیس) 1958 دوبله اول

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

آیا برامس را دوست دارید؟(آنتونی پرکینز) 1961

شهر بی‌رحم(رابرت بلک) 1961

می‌خواهم زنده بمانم(پیتر برک) 1958 دوبله اول

دو دوشمن(دیوید نیون) 1961

اسب کهر را بنگر(عمر شریف) 1964 دوبله اول

سقوط امپراطوری رم(عمر شریف) 1964

دادگاه نورمبرگ(مونتگمری کلیفت) 1961

رود سرخ(مونتگمری کلیفت) 1948

فرار بزرگ(استیو مک کوئین) 1963  دوبله اول

هفت دلاور(استیو مک کوئین) 1960  دوبله اول

عشق با بیگانه کامل(استیو مک کوئین) 1964

شب (مارچلو ماسترویانی)  1960

دختری به نام تامیکو(مایکل وایلدینگ)  1962

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

طناب(فارلی گرینجر ) 1948

روکو و برادرنش(آلن دلون)  1960

افسانه گمشدگان(رسانو براتزی) 1957  دوبله دوم

کنتس پابرهنه(رسانو براتزی) 1954

کله پوک(فرانک سیناترا) 1959

عملیات کراسبو (تام کورتنی) 1965

 

  لیست کارهای کاووس دوستدار بیش از این است که دوبلۀ بسیاری از فیلم‌ها در دسترس نیست. فیلم‌ها بر اساس آثار دیده شده و در دسترس،  چند دوبلۀ نایاب بر اساس نوشته‌های به جا مانده از زمان دوبله فیلم و چند اثر کمیاب هم به نقل از دارندگان این آثار ذکر شد. 

***

  جا  دارد در اینجا یادی بکنم از یکی از اعضای قدیمی کافه(خانم شهرزاد) که سال‌ها قبل و در پرشین تولز اولین تلاش‌ها را در جهت گردآوری زندگینامه  کاووس دوستدار انجام دادند.

 

پ.ن : در نوشتن بخش‌هایی از این مطلب، از اطلاعات همکاران و خانواده دوستدار نیز استفاده شده است.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - shahrzad - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶ عصر ۰۱:۳۱

(۱۳۹۰/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۰۳)الیور هاردی نوشته شده:  

به یاد کاووس دوستدار

***

  جا  دارد در اینجا یادی بکنم از یکی از اعضای قدیمی کافه(خانم شهرزاد) که سال‌ها قبل و در پرشین تولز اولین تلاش‌ها را در جهت گردآوری زندگینامه  کاووس دوستدار انجام دادند.

<!--[if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بغض سرخورده من در نگارش شیوای شما در مورد او طنین پیدا کرد. زیبا گفتید و قلب من که در تمام این سالها عجیب سپرده یاد او بود و این روزها تلاش می کردم تا از یادش ببرم دوباره به تپش افتاد. مطلبی که من سالها پیش به عنوان زندگینامه ای کوتاه از او در پرشین تولز قرار دادم بسیار ناقص بود و بعضی واقعیات در طول این سالها بر من آشکار شد که مجالی نیافتم که دوباره به آنها اشاره کنم و شاید دست دلم پیش نرفت که این کار را انجام دهم مگر زخم کهنه سر باز کند. از شما متشکرم که حق مطلب را به شایستگی ادا کردید.

من هم از او چند عکسی در فیلم زن دشمن خطرناکی است دارم که یکی را قرار می دهم.


کاووس دوستدار در کنار احمد قدکچیان در صحنه ای از فیلم زن دشمن خطرناکی است




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - مریم - ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ صبح ۱۱:۴۷

با سپاس  از زحمات الیورهاردی عزیز که یاد کاووس نازنین را زنده کردند.تلاش و همت ایشان قابل ستایش است.

با خواندن متن زندگی کاووس دوستدار قلبم فشرده شد و حس ستایش قدیمی در دلم زنده شد.در 18 سال گذشته(از زمانی که 14 سال داشتم وصدای  کاووس را می شناختم) همیشه یک  علامت سئوال در ذهنم باقی بوده است:

چیست راز این همه ماندگاری؟؟؟

راز ماندگاری کاووس چیزی به جز هنرش است.

دلم می خواهد دوستان کافه بدانند کاووس کوتاه زیست اما آرام بود و مهربان و خیر.به تایید خانواده اش بعد از مرگش خیلی ها(حتی آدمهای معمولی و هم محلی ها)  که در مراسم ختمش شرکت کرده بودند،اظهار کردند که کاووس  در مواقع سختی دستشان را گرفته است . 

 امروز  نزدیک به 46 سال بعد از مرگش ما به یادش هستیم چون:

عاشق ، هنرمند ، مهربان و دلسوز و البته کوتاه زیست.

(شاید این درست باشد که خداوند آدمهای مهربان را به خود نزدیکتر می کند چون دوری از آنها را دوست ندارد.)

   




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ عصر ۰۵:۲۸

روايت ابراهيم گلستان از زنده ياد تاجي احمدي

سال 1384 پرويز جاهد مصاحبه اي رو در رو با نويسنده مشهور معاصر ابراهيم گلستان انجام داد كه در بين فرهنگ دوستان ايراني بازتابي فراوان داشت. گلستان كه بيش از سه دهه در انگليس گوشه انزوا گزيده است ، بي پروا به بسياري از روشنفكران معاصر مي تازد و با ادبياتي گاه اهانت آميز آنها را به نقد مي كشد. پرويز جاهد با صبر و حوصله اي مثال زدني و با احترام به گذشته پربار اين نويسنده پرآوازه و مستند ساز قابل و فرهيخته اين كتاب را به سرانجام رساند.

اما ابراهيم گلستان با آن كه گاه بي رحمانه به بسياري تاخته در اينجا درباره خانم تاجي البته كم و بيش با همان نوع ادبيات ولي منصفانه تر قضاوت كرده است. كه اين خود نشان دهنده عظمت اين صداي ماندگار در تاريخ سينماي ايران است.

تاجي احمدي زن فوق العاده اي بود .زني كه از كلفتي (پرستاري ) توي بيمارستان آمده بود بيرون و سواد پيدا كرده بود.خيلي متاسفم كه زود مرد. تاجي بدبخت و بي سرپرست بود، ول شد.به يك آدم عجيب غريبي شوهر كرد(؟). شوهر اولش كه اينقدر هروئيني شد كه او ازش طلاق گرفت اما مرتب پول هروئينش را مي داد . فرشته بود اين زن . تاجي يك فرشته بود، معركه بود...




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۱۰/۱۷ عصر ۰۷:۵۱

واقعا حیف از صدای زیبای کاووس دوستدار که خیلی زود در میان دوبلورها جاش خالی شد .شاید اگرالان زنده بود هم ردیف با استادانی چون اسماعیلی .جلیلوند و ... جاش اون بالا ها بود.

واقعا حیف نیست که به خاطر عقایدسیاسی کورکورانه  آرامگاه این مرد تخریب بشه و اثری از اون نمونه .




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۰/۱۰/۱۸ صبح ۱۰:۲۰

(۱۳۹۰/۱۰/۱۷ عصر ۰۵:۲۸)زاپاتا نوشته شده:  

روايت ابراهيم گلستان از زنده ياد تاجي احمدي

سال 1384 پرويز جاهد مصاحبه اي رو در رو با نويسنده مشهور معاصر ابراهيم گلستان انجام داد كه در بين فرهنگ دوستان ايراني بازتابي فراوان داشت. گلستان كه بيش از سه دهه در انگليس گوشه انزوا گزيده است ، بي پروا به بسياري از روشنفكران معاصر مي تازد و با ادبياتي گاه اهانت آميز آنها را به نقد مي كشد. پرويز جاهد با صبر و حوصله اي مثال زدني و با احترام به گذشته پربار اين نويسنده پرآوازه و مستند ساز قابل و فرهيخته اين كتاب را به سرانجام رساند.

اما ابراهيم گلستان با آن كه گاه بي رحمانه به بسياري تاخته در اينجا درباره خانم تاجي البته كم و بيش با همان نوع ادبيات ولي منصفانه تر قضاوت كرده است. كه اين خود نشان دهنده عظمت اين صداي ماندگار در تاريخ سينماي ايران است.

تاجي احمدي زن فوق العاده اي بود .زني كه از كلفتي (پرستاري ) توي بيمارستان آمده بود بيرون و سواد پيدا كرده بود.خيلي متاسفم كه زود مرد. تاجي بدبخت و بي سرپرست بود، ول شد.به يك آدم عجيب غريبي شوهر كرد(؟). شوهر اولش كه اينقدر هروئيني شد كه او ازش طلاق گرفت اما مرتب پول هروئينش را مي داد . فرشته بود اين زن . تاجي يك فرشته بود، معركه بود...

ابراهیم گلستان آدم کثیفی بوده است و من پشیزی برای حرف هایش ارزش قایل نیستم.تخصص این آدم سواستفاده از زنان و جار زدنش در این مورد بوده است.
در ضمن تا آنجایی که من یادم هست این حرف ها را پرویز خطیبی در مورد خانم تاجی احمدی زده است ( که البته ایشان نرس بیمارستان بوده اند نه کلفت!)
شوهر اول خانم تاجی هم هوشنگ مرادی بوده است.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۰/۱۰/۱۸ صبح ۱۰:۴۲

آیا برامس را دوست دارید؟(آنتونی پرکینز)

افسانه گمشدگان(رسانو براتزی) 1957  دوبله دوم ----->آیا اطمینان دارید این فیلم دوبار دوبله شده است؟

در گفتمانی که با دوست عزیز و استاد فرهیخته آقای الیور هاردی داشتم نقطه نظرهای خودم را بیان کردم که تصمیم گرفتم اینجا هم با دوستان در میان بگذارم.
به نظر من کاووس دوستدار زمانی نقش های بیش از اندازه ای را می گفته است (همانند منوچهر والی زاده)
برای مثال برای من گویندگی کاووس جای عمر شریف و آلن دلون و دیوید نیون (تا حدودی) اصلا قابل قبول نیست.
بگذریم که اگر کاووس زنده مانده بود احتمالا خسروشاهی خسرو شاهی(هرچند که آلن دلون یعنی خسروشاهی) و مظفری مظفری نمی شد ( هرچند که تصور نبود صدای مظفری برای رایان اونیل از نظر من فاجعه است-که می دانیم هوشنگ لطیف پور گزینه کاووس دوستدار را برای سریال محله پیتون و رایان اونیل در نظر داشته است)

حتی ناصر طهماسب هم در کارهای اولیه اش سعی در کاووس شدن می کند

هر صدایی هنرپیشه های خاص خود را دارد. همانطور که نبود صدای کاووس برای تمامی فیلم های تونی کرتیس-آنتونی پرکینز-مونتگمری کلیف و الویس پریسلی (هرچند که فیلم هایش چرند بوده است) فاجعه است.

چه قدر دوست داشتم چندین فیلم براد پیت از جمله مصاحبه با خون آشام-هفت سال در تبت و دارایی شیطان را کاووس می گفت.
بگذریم...که این ها همش حدس و گمان و آرزو و افسوس است جایش خالی و یادش گرامی.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۱۸ عصر ۱۲:۴۴

(۱۳۹۰/۱۰/۱۸ صبح ۱۰:۲۰)رامین_جلیلوند نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۱۰/۱۷ عصر ۰۵:۲۸)زاپاتا نوشته شده:  

روايت ابراهيم گلستان از زنده ياد تاجي احمدي

سال 1384 پرويز جاهد مصاحبه اي رو در رو با نويسنده مشهور معاصر ابراهيم گلستان انجام داد كه در بين فرهنگ دوستان ايراني بازتابي فراوان داشت. گلستان كه بيش از سه دهه در انگليس گوشه انزوا گزيده است ، بي پروا به بسياري از روشنفكران معاصر مي تازد و با ادبياتي گاه اهانت آميز آنها را به نقد مي كشد. پرويز جاهد با صبر و حوصله اي مثال زدني و با احترام به گذشته پربار اين نويسنده پرآوازه و مستند ساز قابل و فرهيخته اين كتاب را به سرانجام رساند.

اما ابراهيم گلستان با آن كه گاه بي رحمانه به بسياري تاخته در اينجا درباره خانم تاجي البته كم و بيش با همان نوع ادبيات ولي منصفانه تر قضاوت كرده است. كه اين خود نشان دهنده عظمت اين صداي ماندگار در تاريخ سينماي ايران است.

تاجي احمدي زن فوق العاده اي بود .زني كه از كلفتي (پرستاري ) توي بيمارستان آمده بود بيرون و سواد پيدا كرده بود.خيلي متاسفم كه زود مرد. تاجي بدبخت و بي سرپرست بود، ول شد.به يك آدم عجيب غريبي شوهر كرد(؟). شوهر اولش كه اينقدر هروئيني شد كه او ازش طلاق گرفت اما مرتب پول هروئينش را مي داد . فرشته بود اين زن . تاجي يك فرشته بود، معركه بود...

ابراهیم گلستان آدم کثیفی بوده است و من پشیزی برای حرف هایش ارزش قایل نیستم.تخصص این آدم سواستفاده از زنان و جار زدنش در این مورد بوده است.
در ضمن تا آنجایی که من یادم هست این حرف ها را پرویز خطیبی در مورد خانم تاجی احمدی زده است ( که البته ایشان نرس بیمارستان بوده اند نه کلفت!)
شوهر اول خانم تاجی هم هوشنگ مرادی بوده است.

ذكر چند توضيح:

 همانگونه كه مي دانيد تاجي احمدي در سال 1344 در فيلم " خشت و آينه " ابراهيم گلستان نقش زن اول فيلم را ايفاء كرد كه يكي به لحاظ بازي يگانه و تكرار ناشدني خانم تاجي و ديگري بخاطر جايگاه اين فيلم در سينماي روشنفكري ، بازي ايشان در تاريخ سينماي ايران جلوه اي ممتاز يافت. قبل از آن هم تاجي احمدي به اتفاق فروغ فرخزاد و پرويز بهرام در فيلمي بنام "دريا" ايفاي نقش نمود كه بنا بدلائلي ناتمام ماند. دعوت ابراهيم گلستان از خانم تاجي براي بازي در فيلم هايش يك نقطه عطف در كارنامه تاجي بود . اگرچه او همچنان در دوبله و راديو ممتاز بود اما با انتخاب اين نقش نامش را نيز دربازيگري ماندگار كرد.( توضيح در باره همكاري تاجي احمدي با  گلستان و فروغ فرخزاد مجالي ديگر را مي طلبد).

اما درباره حكم قاطع رامين عزيز مبني براينكه ابراهيم گلستان آدم ... بوده است، دوست گرامي قرار نيست در يك بحث ، بدون ادله به كسي انگ انحراف بزنيم و با ادبياتي خاص او را مورد نكوهش قرار دهيم. من و شما چه بخواهيم و چه نخواهيم نمي توانيم سابقه فرهنگي و ادبياتي او را انكار كنيم .آيا كساني كه چندين دهه  فيلم مستند "آتش" و مجموعه داستان "آذر ماه آخر پاييز " و ديگر آثارش را ستوده اند همگي در اشتباه بوده اند؟ كاش با مصداق و يا دادن نشاني هايي اين ادعا را اثبات مي كرديد...

گرچه هركسي در زندگي خود نقاط ضعف زيادي دارد و گلستان هم مستثني نيست . رابطه او و فروغ فرخزاد هميشه در هاله اي از ابهام قرار داشته و يكي از رازهاي سربه مهر زندگي او و فروغ است. اما همگان مي دانند كه مستند ماندگار خانه سياه است حاصل همكاري اين دو بود كه يكي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينماي مستند است.

ابراهيم گلستان يكي از كساني بود كه در نقد معروفش فيلم " قيصر " را ستود و باعث تولد دوباره كيميايي در سينماي ايران شد. هنوز جدل قلمي او با هوشنگ كاوسي درباره قيصر از  خاطره ادبيات سينمايي اين سرزمين زدوده  نشده است.

راستي تا يادم نرفته يادآوري كنم هنرمند عزيز ليلي گلستان  و شاهرخ گلستان عكاس فقيد و برجسته فرزندان او هستند. شادروان نعمت حقيقي بهترين فيلمبردار سياه و سفيد سينماي موج نو  داماد سابقش و ماني حقيقي گرانمايه نوه او ست.

اما اين مطلب كوتاه درباره مرحوم تاجي احمدي ازكتاب نوشتن با دوربين / چاپ اول 1384/ نشر اختران/با طرح جلدي از استاد ابراهيم حقيقي / صفحه 96 نقل شده است.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ صبح ۱۲:۲۰

ابراهیم گلستان به لحاظ اخلاقی (چه اخلاق به معنی خوش خلقی و چه  دیگر مفاهیم) آدم قابل دفاعی نیست ... اما به لحاظ هنری قابل ستایش است

تاجی احمدی پس از مهاجرت به پاریس و از دست دادن فرزندش بشدت غمگین بود و در نهایت در سال63(اگر اشتباه نکرده باشم) و یک دهه زودتر از آخرین همسرش (محمد علی زرندی) چشم از جهان فرو بست

یک سوال ساده مخصوصا از خانمها : اگر کاووس دوستدار چهره ای زیبا نداشت (حتی با وجود زیبائی صدا) بازهم محبوب آنها بود؟ آیا دیده اید خانمی عاشق عزت اله مقبلی بوده باشد ؟ و یا  از عشق خود به آدم  نتراشیده و نخراشیده  ای چون اسماعیلی و حتی صدازیبایانی چون خسروشاهی و ممدوح داد سخن داده باشد؟ (در حالیکه همگی از اسطوره های دوبلاژ ایران بوده و هستند )- من بزودی سوال خانم مریم را در مورد راز ماندگاری کاووس در توضیح دوبله اول ده فرمان خواهم نوشت




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - مریم - ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ صبح ۰۸:۳۷

(۱۳۹۰/۱۰/۱۹ صبح ۱۲:۲۰)منصور نوشته شده:  

ابراهیم گلستان به لحاظ اخلاقی (چه اخلاق به معنی خوش خلقی و چه  دیگر مفاهیم) آدم قابل دفاعی نیست ... اما به لحاظ هنری قابل ستایش است

تاجی احمدی پس از مهاجرت به پاریس و از دست دادن فرزندش بشدت غمگین بود و در نهایت در سال63(اگر اشتباه نکرده باشم) و یک دهه زودتر از آخرین همسرش (محمد علی زرندی) چشم از جهان فرو بست

یک سوال ساده مخصوصا از خانمها : اگر کاووس دوستدار چهره ای زیبا نداشت (حتی با وجود زیبائی صدا) بازهم محبوب آنها بود؟ آیا دیده اید خانمی عاشق عزت اله مقبلی بوده باشد ؟ و یا  از عشق خود به آدم  نتراشیده و نخراشیده  ای چون اسماعیلی و حتی صدازیبایانی چون خسروشاهی و ممدوح داد سخن داده باشد؟ (در حالیکه همگی از اسطوره های دوبلاژ ایران بوده و هستند )- من بزودی سوال خانم مریم را در مورد راز ماندگاری کاووس در توضیح دوبله اول ده فرمان خواهم نوشت

جناب منصور

از قضاوتی که در مورد دل نوشته های خانمها در مورد کاووس دراین سایت کردید متاسف شدم(از شما که سطح بالایی از اطلاعات دوبله و هنر در کافه دارید بعید است) و چون به صورت عمومی این مطلب را اظهار کردید همینجا دفاع می کنم و در پیام شخصی هم حتما با شما صحبت خواهم کرد.

1-جذب شدن به سمت صدای او اگر مطلب مرا خوانده باشید نزدیک به بیست سال است زمانی که نه اینترنتی بود،نه عکسی و نه مجله فیلم50سال دوبله منتشر شده بود.پس نمی توان به سمت قیافه اش رفت.

2- خانمهای این کافه اغلب بالای 30 سال یا نزدیک به آن هستند و بعضا متاهلند وتحصیلات و موقعیت اجتماعی بالایی(از جمله خودم )دارند.پس از ما گذشته که به فکر ظاهر نخراشیده اسماعیلی باشیم یا قیافه مقبلی یا چهره کاووس جوان در 50 سال پیش .

3- یکی از مطالب جالب در مورد کاووس مرگ زود هنگام ،علت مرگ  و البته هنرش است که هر علاقه مندبه هنری  را جذب می کند.

4-قبلا هم گفته ام چون با خانواده دوستدار از نزدیک آشنا هستم  و به وفور از زبان آنها خاطرات از شخصیت نیکوی او شنیده ام ،خواستم در مورد شخصیت او صحبت و از او به نیکی یاد و حق مطلب را ادا کرده باشم .

5- خواهش میکنم اینقدر ارزش یک هنرمند را پایین نیاورید.همه دوستان بعد از خواندن ذاستان زندگی کاووس سعی در بالا بردن او داشتند به جز مطلب شما.من معتقدم اگر ما در مورد کسی چیزی می دانیم یا برای هنرش ارزش قائل هستیم در برابر خدا و بنده خدا، مسئولیم.

با احترام

مریم




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ صبح ۱۰:۱۶

جذب شدن به صدای جذاب و یا قیافه جذاب به نظر من هیچ ایرادی ندارد و نداشته است.من فکر می کنم نظر و دیدگاه منصور عزیز صرفا جنبه کنجکاوی و گفتمانی دوستانه با بانوان داشته است و نه بی ارزش کردن هنر کاووس دوستدار و علاقه ای که بانوان کافه به کاووس دارند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۰/۱۰/۲۰ صبح ۰۹:۱۹

(۱۳۹۰/۱۰/۱۹ صبح ۱۰:۱۶)رامین_جلیلوند نوشته شده:  

من فکر می کنم نظر و دیدگاه منصور عزیز صرفا جنبه کنجکاوی و گفتمانی دوستانه با بانوان داشته است

گاهی شوخی ها جدی گرفته میشوند و جدی ها شوخی... شاید هم من شوخ طبع و هم آنکه جدی میگیرد به یک اندازه مقصر باشیم... نمیدانم

پدرم میگفت هیچوقت با چیزی که یک زن دوست دارد شوخی نکن و اگر او با چیزی که تو دوست داری شوخی کرد خوشحال نشو چون در هر دوحالت باخته ای!

(من همیشه با ناز و نعمت شوخی کردم... بخشی از دیالوگ کین در "همشهری کین")




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۲۰ عصر ۰۴:۴۶

(۱۳۹۰/۱۰/۱۸ صبح ۱۰:۴۲)رامین_جلیلوند نوشته شده:  

افسانه گمشدگان(رسانو براتزی) 1957  دوبله دوم ----->آیا اطمینان دارید این فیلم دوبار دوبله شده است؟

به نظر من کاووس دوستدار زمانی نقش های بیش از اندازه ای را می گفته است (همانند منوچهر والی زاده)
برای مثال برای من گویندگی کاووس جای عمر شریف و آلن دلون و دیوید نیون (تا حدودی) اصلا قابل قبول نیست.
بگذریم که اگر کاووس زنده مانده بود احتمالا خسروشاهی خسرو شاهی(هرچند که آلن دلون یعنی خسروشاهی) و مظفری مظفری نمی شد ( هرچند که تصور نبود صدای مظفری برای رایان اونیل از نظر من فاجعه است-که می دانیم هوشنگ لطیف پور گزینه کاووس دوستدار را برای سریال محله پیتون و رایان اونیل در نظر داشته است)

حتی ناصر طهماسب هم در کارهای اولیه اش سعی در کاووس شدن می کند

هر صدایی هنرپیشه های خاص خود را دارد. همانطور که نبود صدای کاووس برای تمامی فیلم های تونی کرتیس-آنتونی پرکینز-مونتگمری کلیف و الویس پریسلی (هرچند که فیلم هایش چرند بوده است) فاجعه است.


   دوبله دوم افسانه گمشدگان مربوط به اویل دهه 1340 است و فقط آنونس آن به جا مانده، خانم فهیمه راستکار هم گویندگی سوفیا لورن را برعهده دارد.

   یکی از دوستان کافه به گویندگی کاووس دوستدار به جای فرانک سیناترا در فیلم کله پوک (فرانک کاپرا) هم اشاره کرده بودند. چند فیلم دیگر بود که از قلم افتاده بودند و به لیست کارهای کاووس اضافه شد(عشق با بیگانه کامل به جای استیو مک کوئین، عملیات کراسبو که جزء آخرین کارهایی بود که کاووس دو ماه قبل از مرگ در آن گویندگی کرد) 

  ***

  فعالیت منوچهر والی‌زاده(ضمن احترام به ایشان) در یک دهه اخیر در دوبله، هم از حیث تعداد و هم تنوع نقش و بازیگران، یک استثناست (طبیعتا گویندگی به جای هر بازیگری و در هر فیلمی، بر کیفیت کار ایشان تاثیر گذاشته و هر صدای دلنشینی وقتی به ورطه تکرار بیفتد، جذابیت و اثرگذاری‌اش را برای مخاطب از دست می‌دهد).

  درمورد قیاس رویه منوچهر والی‌زاده با  کاووس دوستدار نظر متفاوتی دارم. در آن دوره هنوز بسیاری از گویندگان مطرح فعلی یا آغاز کارشان بوده یا هنوز به درجه‌ای نرسیده بودند تا مدیران دوبلاژ اعتماد کرده و نقش‌های اصلی را به آنها بدهند، تا اواخر دهه 30 هنوز برخی هنرپیشگان تئاتر و سینما(در کنارنسل اول دوبلورها) به عنوان گویندگان نقش‌های اصلی فعال بودند. ورود به عرصه دوبله و همینطور پیشرفت کاووس تا حدی مرهون برادرش ایرج دوستدار نیز هست. از اواخر دهه1330 که  آقای علی کسمایی در کنار ایرج دوستدار مدیریت دو استودیوی دوبلاژ مولن روژ را به عهده داشتند، نقش‌های اصلی بیشتری به کاووس محول می‌شد. این اعتماد از جانب آقای کسمایی و دیگر مدیران دوبلاژ به توانایی‌های خود کاووس نیز برمی‌گشت. آن سال‌ها به گونه‌ای سال‌های آزمون و خطا هم بود و بسیاری از هنرپیشگان مشهور، گوینده ثابتی نداشتند، به عنوان نمونه تا سال‌ها خانم مهین کسمایی گوینده الیزابت تیلور بود(عمدتا آثار دوبله شده توسط آقای کسمایی در اوایل دهه 40)، با اینکه کار ایشان به جای این هنرپیشه، قابل قبول بوده، اما گویندگی خانم ژاله کاظمی نشانگر تناسب بیشتر صدای ایشان با این هنرپیشه بود؛ همانگونه که برای تماشاگران سینما در ایران، در آن‌ سال‌ها و سال‌های بعد، سیمای معصوم ادری هپبرن با صدای بانو کسمایی جلوۀ دیگری می‌یافت.

  در اینکه جلال مقامی بهترین گزینه برای عمر شریف است(با گویندگی فراموش نشدنی در دکتر ژیواگو و البته بازی تاثیرگذار عمر شریف) شکی نیست و کمی بعد از مرگ کاووس به عنوان گوینده اصلی این هنرپیشه تثبیت شد. یا آلن دلون که اگر کاووس زنده مانده بود شاید  جناب خسروشاهی به این زودی مجالی برای گویندگی به جای این هنرپیشه نمی‌یافت، هر چند در نمونه‌های در دسترس، صدای آقای خسروشاهی در سال‌های آغازین فعالیتش متفاوت با صدای صاف و رسای سال‌های بعد است.

   حتی برای برخی هنرپیشگان، با صدایی تثبیت شده(چنگیز جلیلوند به جای پل نیومن و مارلون براندو) در مواردی گویندگان دیگر صحبت کرده‌اند، اما این موارد در دوران رونق دوبله خیلی زیاد نیست و گاه این تغییرات با استدلال‌هایی از جانب مدیردوبلاژ و گوینده همراه بوده. اما شاهدیم که از اواخر دهه 70 که پخش فیلم‌های روز دنیا باب شد، آشفته بازاری در دوبله تلویزیون حاکم شد(نمونه مشخص رابرت دنیرو که گویندگان مختلفی به جای او صحبت کردند) در این دوران نزول دوبله، آثار کلاسیک هم از این بی‌قاعدگی مصون نماندند.(یک نمونه برای قیاس در کشورهای دیگر؛ سکانس گفتگوی تونی کرتیس و لارنس الیویر در اسپارتاکوس در حمام در زمان اکران فیلم(1960) حذف شد، در دهه 1990 و در نسخه DVD فیلم، این سکانس اضافه شده بود. گویندۀ تونی کرتیس در دوبلۀ ایتالیایی فیلم، در زمان اکران، در زمان انتشار DVD در قید حیات نبود و به احترام او این سکانس به ایتالیایی دوبله نشد)

   همین تعداد آثار معدود که از گویندگی کاووس دوستدار باقیمانده گویای آن است که جدا از داشتن موهبت صدایی خوب، گوینده مسلط و توانایی نیز بوده، همین که بعد از 46 سال پس از درگذشتش در جمعی از علاقه‌مندان دوبله در مورد او و هنرش سخن گفته می‌شود، خود گواه ماندگاری وی و هنرش است. 




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱ عصر ۰۵:۵۳

بازخواني يك گزارش از روزنامه اطلاعات مورخه هفدهم فروردين ماه 1357 (بخش اول)

سراب دنياي وسوسه انگيز دوبلورها

آنان كه خاموشي لب ها را مي شكنند، يك دنيا گفتني دارند و يك دنيا آرزو براي روزهاي بهتر

گزارشگر اين روزنامه با حضور در استوديوي نقش جهان پاي درد و دل دوبلورها مي نشيند

كه بخش اول حرفهايشان و بخش دوم معرفي آنان از زبان خودشان است كه بنده هم در دو

بخش تقديم دوستان كافه مي نمايم :

 اين يك تصادف  بود كه  براي ديدار  از كار دوبله و دوبلرها به استوديو نقش جهان رفتم . دوبلورها

مي گفتند استوديوهاي  ديگر بيشتر  به يك زباله داني  مي مانند تا محل كار . اغلب زيرزمينهاي

كثيف و تاريك و نمور است، اما همين بهترين استوديوي  دوبله هم جاي چندان جالبي نبود.يعني

من هيچ فكر نمي كردم كه در چنين مكاني آدمهايي تا اين حد عاشق كار دوبله روزي 10 الي 14

ساعت كار كنند و هر دوسه دقيقه يكبار طنين صدايشان را تغيير دهند. ديدم دوبلوري كه در  اتاق 

ضبط  نقش  رئيس كانگسترها  را صحبت مي كرد  و صداي نعره اش  غولهاي ثروت  را به وحشت

مي انداخت وقتي وارد تالار انتظار مي شد به شاگرد قهوه چي با خواهش مي گفت حسين جان

يك چايي بمن بده.

دوبلورها اغلب خسته بوده  و  از كارشان شكايت داشتند. يكي مي گفت دستمزدها خيلي كم

است ، ديگري  مي گفت  هميشه كار  نداريم ،  بيمه نيستيم  ، با وجود اينكه در شرايط خيلي

بدي  كار مي كنيم اگر تار صوتي  ما پاره  شود كه  اغلب هم مي شود و مجبوريم درخانه يا

بيمارستان بخوابيم هيچكس نيست كه ديناري بما كمك كند فقط تا روزي كه صدايمان در مي آيد

و كار مي كنيم مزد مي گيريم.

ديگري مي گفت يكي از همكاران ماه دوماه است كه درخانه بستري شده است ، يكعده ازبچه ها

 كه وضع بهتري دارند پولي رويهم مي گذارند تا زن و بچه اش گرسنه نمانند . وضع چنين است...

حدود شش ساعت در يك استوديوي دوبله و در يك جمع سي چهل نفره دوبلور بسر بردم و چيزي

كه سخت توجهم را جلب كرد  نقش  اول و  نقش دوم بود.در دوبله هم مثل كار سينما نقش اول و

دوم وجود دارد.عده اي  نقش اول صحبت مي كنند  اينان پول  بيشتري مي گيرند و  نفوذ بيشتري

دارند ، در ست مثل كار فيلم عده اي هم سخت در تلاش كه يك نقش اول بدست آورند!

دوبلوري مي گفت ، 11 سال است كه مي خواهم نقش اول بگويم اما موفق نمي شوم براي اينكه

 اينجا هم پارتي بازي است!

دوبلور ديگري گفت : هركس براي زنده ماندن خود بايد سعي كند،همين نقش اوليها خيلي دوام

بياورند 10 - 15 سال ديگر قدرت كار را از دست مي دهند پس بايد بفكر فرداي خود باشند.

خانم دوبلوري ميگفت: شايع كرده اند كه ما پول زيادي مي گيريم و درآمد كلاني داريم .اولا اين

درآمد كلان مربوط به چند نفر دوبلور شناخته شده نقش اول است و بقيه در مقابل كار طاقت

فرسا دريافتي اشان مبلغ ناچيزي است .آنها فكر مي كنند درآمد ماهي 10-12 هزارتومان خيلي

زياد است .بايد توجه داشته باشند كه ما هفته اي شش روز رنگ آفتاب را نمي بينيم .

خانم ديگري مي گفت : دوبله كاري سخت و كشنده است.گاهي در روز آنقدر فرياد مي كشيم و

حنجره پاره مي كنيم كه از شدت خستگي ، گشنگي و تشنگي از يادمان مي رود. ما به ندرت به

خانواده خود مي رسيم ولي در هرصورت عاشق كارمان هستيم و به اين كار عادت كرده ايم .ما

احتياج شديدي به بيمه داريم .

درد و دلهاي دوبلورها خيلي زياد بود . خبرهايي درباره بيماري و از كارافتادگي بعضي از دوبلورها

شنيدم كه خيلي غم انگيز بود.گله و شكايت از كار زياد شنيدم و نتيجه اين شد كه دوبلورها اين

رونق دهندگان بازار فيلم و سينما زندگي خوبي ندارند و بايد هرچه زودتر فكري برايشان كرد.

پايان بخش اول




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱ عصر ۱۰:۴۱

سراب دنياي وسوسه انگيز دوبلورها (بخش 2)

به نقل از روزنامه اطلاعات مورخه 1357/1/17

گزارشگر روزنامه بيوگرافي گويندگان را در آن گزارش اينگونه روايت مي كند كه براي علاقمندان دوبله حاوي نكات جالبي است.:

تورج نصر

من تورج نصر 31 ساله و مجرد هستم كه بكار دوبله مشغول شده ام.در فيلمهاي گذر اكبرو چند فيلم فارسي كمدي ديگر نيز بازي كرده ام و جاي قوچعلي و قورباغه سريال تي هوپر حرف زده ام. دريك تئاتر بنام گذر لوطي صالح هم بازي كرده ام.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

محمد بهره مندي

من محمد بهره مندي 33 ساله ام و ده سال است كه بكار دوبله مشغولم.ازدواج كرده و دختري بنام غزاله دارم.در عشقهاي ناپلئون بجاي كنستانتين صحبت مي كردم.در دود اسلحه بجاي معاون مارشال،در 4 نخاله بجاي يكي از آنها حرف زدم.بيشتر كارهاي من كارتون است. شكست ناپذير ، خانواده والتون و در فيلم شير خفته بجاي جمشيد صداقت نژاد و بجاي يك روزنامه نويس حرف زدم . قبلا در يكي از شهرستانها سينما داشتم ولي حالا دوبلور هستم .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

خسرو شايگان

من خسرو شايگان 38 سال سن دارم و از20سال پيش به دوبله پرداختم.يكبار ازدواج كردم ولي فعلا مجرد هستم. پسر پنجساله اي بنام عليرضا دارم كه سخت مورد علاقه من است. در چند فيلم سينمايي بازي كردم : مثل فيلم مادر و بجاي ريچارد برتون در فيلم مردبرتر، در جستجو جاي رابرت استاك ،در باغ وحش جاي ميريان كيت ، در سيرك بجاي جك پالانس ، جاي كرك داگلاس و رابرت هگ هم حرف زده ام.سعي ميكنم هر رلي را قبول نكنم البته اين هيچ ربطي به شهرت هنرپيشه ندارد.بيشتر فكر ارضا خودم هستم.صداي من بيشتر به رل آدمهاي جدي و محكم مي خورد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

ولي ا... مؤمني

من ولي ا... مؤمني اكبرآقاي سريال قصه عشق 14 سال پيش وارد كار تئاتر شدم و بعد سريالهاي تلويزيوني و بالاخره دوبله. در بيشتر سريالهاي تلويزيوني نقشهاي منفي مي گويم.در شالاكو بجاي دوري استرور حرف زدم .اما رويهمرفته نقش ثابت كم داشته ام.صداي مرا آنان كه قصه عشق را تماشا كرده اند بياد دارند.رل هاي منفي و خشك كار من است.سابقه من در كار دوبلاژ از سال 47 شروع مي شود . ازدواج كرده ام و در حال حاضر دوبله كار حرفه اي من است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

شهلا ناظريان

من شهلا ناظريان 14 سال است كه بكار دوبلاژ مشغولم .شوهرم آقاي شرافت هم در كار دوبله است.اوائل رلهاي كوچك حرف مي زدم .اما حالا رل اول دارم.تاكنون جاي راكوئل والش ، في داناوي ، كاترين اسپاك ،آن مارگرت و در فيلم فارسي جاي گوگوش در امتداد شب ، جاي آرام در سريال غارتگران ،جاي ژيلا سهرابي در سريال طلاق حرف زده ام.علاقه من اين است كه رلهاي خوب و قشنگ حرف بزنم.با وجود اينكه پيشنهادات زيادي براي بازي در سينما داشتم نپذيرفتم و دوبله را ادامه دادم.اوائل كارم سخت بود ولي الان وضع بهتر شده . گاهي در يك روز يك فيلم دوساعته دوبله مي شود.از حرف زدن بجاي دختركي كه در فيلم عاشق مترسك بازي كرده بود سخت لذت بردم.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

سيامك اطلسي

من سيامك اطلسي 40 ساله مدت 17 سال است كه بكار دوبله مشغولم و تاكنون در 14 فيلم سينمايي و سه سريال بازي كرده ام .در دوبله رلهاي عمومي دارم و اغلب جاي پيرمردهاي هفتاد ساله صحبت مي كنم. يكي دوبار بجاي چارلز برانسون نيز صحبت كرده ام. ازدواج كرده و دختري بنام سحر دارم.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

عزت ا... گودرزي

من عزت ا... گودرزي 39 سال سن دارم و 17 سال است كه به گويندگي مشغولم.13 سال است كه ازدواج كرده ام و مريم و علي حاصل اين ازدواج است.حرفه من اينست.كارم را دوست دارم و مهم اين است كه حرف بزنم و چون كارهاي تيپيك انجام مي دهم لذت مي برم

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

مهد ي آژير

من 37 سال دارم با سابقه 15 سال كار دوبله در سريال وضع اضطراري جاي كوين تاي حرف مي زنم.در فيلمهاي كمدي هم حرف مي زنم.دوبلور توني كورتيس و جان ساكيون هم بوده ام.كار دوبله را دوست دارم ، زياد كار مي كنم و حاصل ازدواج من يك دختر ده ساله است.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

جلال مقامي

37 ساله هستم . بعد از پايان تحصيلات متوسطه بصورت حرفه اي مشغول دوبله شدم.ازدواج كرده ام و يك دختر به اسم مرجان دارم.جاي عمر شريف ، وارن بيتي ، مايكل كين ، رابرت ردفورد ، تيرون پاور و بالاخره در سريال طلاق جاي مسعود اسدالهي صحبت كرده ام.گاهي جاي متوسلاني ، منوچهر وثوق ، فرامرز قريبيان هم حرف زده ام و رويهمرفته جاي آدمها ي عاشق صحبت نموده ام.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

اصغر افضلي

 20سال است كه بكار دوبله مشغولم.ازدواج كردم و چهار بچه دارم . دوبله كار حرفه اي من است و تاكنون فقط به اينكار اشتغال داشته ام.بيشتر بجاي كمدينها حرف مي زنم مثل وودي آلن ، فرانكو  و در ايرانيها بجاي بهمنيار، داريوش اسدزاده ،عزت ا... وثوق حرف زده ام.كار دوبله نفس بر است .

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

ناصر طهماسب

من 37 سال دارم و 20سال است كه در كار دوبله فعاليت دارم.تقريبا جاي همه هنرپيشه ها حرف زده ام. ولي كارهاي معروف من ديويد جانسون در سريال فراري ، كاري گرانت و جيمز استوارت در كارهاي سينمايي است.در سريال طلاق جاي مهدي فخيم زاده ، حرف زده ام.در مرد نامرئي جاي ديويد مك كالون ، از كارهاي خوبم بر فراز آشيانه فاخته ( ديوانه اي از قفس پريد) جاي جك نيكلسون حرف زدم .رويهمرفته كارمن گفتن نقشهاي حسي است.مدتي است كار سرپرستي دوبلاژ را هم انجام مي دهم.عاشق كارم هستم.جاي جان فورد و ادوارد جي رابينسون هم صحبت كرده ام.عاشقم عاشق كار، اتفاقا رلهاي حسي به تيپ خود من هم خيلي نزديك است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

جواد پزشكيان

متولد 1319 و مجرد هستم.12 سال است كه بكار دوبله مشغول هستم.در سريالهاي كارتون هم حرف زده ام.حتي گاهي جاي پيرزنهاي بدجنس هم حرف ميزنم.بجاي كهنمويي در فيلمهاي فارسي هم صحبت كرده ام.بيشتر رلهاي من منفي است. در يكي از همين كارها رل منفي داشتم و بچه اي را آزار مي دادم با اينكه خودم اولادي نداشتم و ازدواج نكرده ام از آن رل گريه ام گرفت.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

ايرج دستگيري

من 21 سال دارم و تازه 8 ماه است كه مشغول شده ام.اين كار را خيلي دوست دارم و پيشرفت من هم خوب است.صداي رمانتيكي دارم و بيشتر جاي جوانهاي عاشق حرف مي زنم. بجاي رابرت ريد در فيلم سيم خاردار حرف زدم. كار دوبله را بخاطر آزادي دوست دارم.يعني هر روز كه آمدم كار انجام مي دهم .

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

عباس نباتي

35 سال دارم و از سال 1343 وارد كار دوبله شدم.ازدواج كردم و يك پسر دارم.در تئاتر هم فعاليت داشتم و نمايش شاطر عباس من از تلويزيون پخش شد.يكي از كارهاي جالب من حرف زدن بجاي پاتريك وين پسر جان وين است. در ضمن دبير زبان انگليسي دبيرستانهاي تهران و گاهي هم مدير دوبلاژ هستم.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مي مي

مرا به اسم مي مي مي شناسيد.چرا كه تاكنون در چند سريال تلويزيوني بازي كرده ام.41 سال سن دارم و سيزده سال است كه به كار دوبله  مشغولم.دوبار ازدواج كرده و سه دختر دارم ولي فعلا مجردم .در فيلمهاي فارسي جاي ننه آقاي صمد حرف زده ام.رويهمرفته جاي همه آدمي حرف زده ام.ريز و درشت .از بچه هاي 4و 5 ساله گرفته تا پيرزنهاي 70ساله.براي من رل مهم نيست كار مهم است.عاشق بازي مارلون براندو هستم و از اينكه در فيلمهاي او حرف بزنم لذت مي برم.از كارم خوشم مي ايد و دوبله را دوست دارم.

* ظاهرا ايشان خانم زهرا آقارضا ( هاشمي ) هستند كه بعدها با مرحوم احمد مندوب هاشمي ازدواج كردند.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

ناصر خاوري

38 سال دارم، ازدواج كرده ام و اسم دخترم رؤياست.بطور كلي در دوبله جاي جوانها حرف مي زنم.گاهي در اتاق دوبله نقش دراماتيك حرف زدم و گريه كردم ولي دراتاق ديگر كمدي بود و خنديدم.در دوبله اوضاع از اين قرار است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

بدري نورالهي

24 سال سابقه دوبلوري دارم و نقش مادر تقريبا فيلمهاي زيادي را صحبت كرده ام.حتي جاي بچه كوچك هم حرف زده ام.اما جاي جينا لولو بريجيدا هم صحبت كرده ام.در فيلم زنان هفت تير بند جاي آن پيرزن با مزه حرف زدم كه خيلي گرفت. در سريال خواهران فضول جاي پيرزنه حرف زدم.در سريال طلاق جا ي پيرزنه و در فيلمهاي فارسي جاي مهري مهرنيا صحبت كرده ام.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

منصور غزنوي

37 ساله هستم و 20سال سابقه كار دوبله دارم.در سريال پيتون جاي استيون كورت ، در روزهاي زندگي جاي دكتر بيل هورتون ، در خانه كوچك جاي مايل لندون صحبت كردم.بجاي آلن دلون ، رابرت واگنر و آلن لاو هم صحبت كرده ام.در تمام سريالهاي ادي مورفي هم حرف زده ام.جالب اينكه خواهرم مينو غزنوي و همسرم نادره سالار پور هم جزو دوبلورها هستند و ما باهم همكاريم.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

آذر دانشي

من آذر دانشي هنرپيشه راديو و دوبلور هستم.14 سال است كه ازدواج كرده ام.جاي مريلين مونرو و بريژيت باردو صحبت كرده ام.دو پسر 13 و 9 ساله بنامهاي آرمان و ايمان دارم و شوهرم با كارم مخالف نيست ادامه داده ام.






RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۲۲ صبح ۰۳:۴۹

سراب دنياي وسوسه انگيز دوبلورها(بخش آخر)

مرتضي احمدي

من مرتضي احمدي هنرپيشه خيلي قديمي سينما وراديو از همان اولين سالهاي دوبله فيلم دعوت بكار شدم كه هنوز ادامه دارد.بطور كلي جاي آدم بخصوصي صحبت نمي كنم.اما هرچه تيپيك بوده انجام داده ام.عمده فعاليتم در فيلمهاي كارتون است.بهترين كارتوني كه تابحال صحبت كرده ام پسر درياست و راكي.رويهمرفته كار دوبله كار سخت و ظريفي است و خيلي احساس مي خواهد.

مهين بزرگي

من مهين بزرگي يكي از قديميترين دوبلرهاي سينما و تلويزيون كارم را از سال 1327 شروع كردم ويكي از ژوكرهاي كار دوبله هستم.جاي همه كس حرف مي زنم .از دختر 14 ساله تا زن 50ساله.بچه هاي مدير دوبلاژ هر جا كه گير مي كنند سراغم مي آيند و مي گويند مهين اين نقش را بگو. جاي دلكش در فيلم فارسي حرف زدم .بكار دوبله بصورت يك حرفه نگاه مي كنم.يادم هست زماني كه بچه بودم با مهين كسمائي بكار دوبله پرداختيم و همان موقع جاي پيرزن حرف مي زديم !

نقل شده از روزنامه اطلاعات مورخه 17 فروردين ماه 57




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ عصر ۰۲:۵۳

(۱۳۹۰/۱۰/۲۱ عصر ۱۰:۴۱)زاپاتا نوشته شده:  

مي مي

مرا به اسم مي مي مي شناسيد.چرا كه تاكنون در چند سريال تلويزيوني بازي كرده ام.41 سال سن دارم و سيزده سال است كه به كار دوبله  مشغولم.دوبار ازدواج كرده و سه دختر دارم ولي فعلا مجردم .در فيلمهاي فارسي جاي ننه آقاي صمد حرف زده ام.رويهمرفته جاي همه آدمي حرف زده ام.ريز و درشت .از بچه هاي 4و 5 ساله گرفته تا پيرزنهاي 70ساله.براي من رل مهم نيست كار مهم است.عاشق بازي مارلون براندو هستم و از اينكه در فيلمهاي او حرف بزنم لذت مي برم.از كارم خوشم مي ايد و دوبله را دوست دارم.

* ظاهرا ايشان خانم زهرا آقارضا ( هاشمي ) هستند كه بعدها با مرحوم احمد مندوب هاشمي ازدواج كردند.

در مورد اینکه آیا می می همان زهرا آقا رضا است یا خیر مطلبی را در مجله اطلاعات هفتگی سال 1352 پیدا کرده ام که با عکس مربوطه برایتان می گذارم:

معصومه آل محمدی یا می می:

 "می می که نام اصلی اش  معصومه آل محمدی  است 36 سال دارد (در سال 1352) یکبار ازدواج کرده که ثمره ی این ازدواج سه فرزند ، فیروزه 13 ساله ، صدف 4 ساله و طلا دو ساله است. یک سال قبل از همسرش جدا شد. کار اصلی معصومه آل محمدی یا می می سریال آدم و حوا دوبلوری است. صداهای او را از بیشتر فیلم های تلویزیونی ، منجمله روزهای زندگی ، دنیای یک زن و پزشک محله می شنویم.

می می در سریال افسونگر به جای تاباتا کودک 5 ساله نیز بازی می کند.در فیلم های سینمایی نیز به جای بسیاری از بازیگران صحبت کرده است.

سریال آدم و حوا اولین کار بازیگری وی به حساب می آید."

در واقع با توجه به متن فوق ایشان زهرا آقا رضا نیستند. خانم زهرا آقا رضا متولد 1325 هستند و در زمان نوشته شدن این مقاله ایشان 27 سال داشتند. ضمنا می می نام کاراکتر ایشان در سریال آدم و حوا بوده است.

عکس دسته جمعی بازیگران سریال آدم و حوا (اختصاصی کافه کلاسیک

Adam & Havva 




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ عصر ۱۱:۴۳

(۱۳۹۰/۱۰/۲۴ عصر ۰۲:۵۳)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

معصومه آل محمدی یا می می:

 "می می که نام اصلی اش  معصومه آل محمدی  است 36 سال دارد (در سال 1352) یکبار ازدواج کرده که ثمره ی این ازدواج سه فرزند ، فیروزه 13 ساله ، صدف 4 ساله و طلا دو ساله است. یک سال قبل از همسرش جدا شد. کار اصلی معصومه آل محمدی یا می می سریال آدم و حوا دوبلوری است. صداهای او را از بیشتر فیلم های تلویزیونی ، منجمله روزهای زندگی ، دنیای یک زن و پزشک محله می شنویم.

می می در سریال افسونگر به جای تاباتا کودک 5 ساله نیز بازی می کند.در فیلم های سینمایی نیز به جای بسیاری از بازیگران صحبت کرده است.

سریال آدم و حوا اولین کار بازیگری وی به حساب می آید."

در واقع با توجه به متن فوق ایشان زهرا آقا رضا نیستند. خانم زهرا آقا رضا متولد 1325 هستند و در زمان نوشته شدن این مقاله ایشان 27 سال داشتند. ضمنا می می نام کاراکتر ایشان در سریال آدم و حوا بوده است.

 

 

 اكبر مناني هم در بيوگرافي نيم بندي ! در كتاب مستطاب سرگذشت دوبله ي ايران ، درباره معصومه آل محمدي چنين آورده است : ايشان از سال 1344 وارد دوبلاژ شد.سابقه بازيگري در تئاتر و فيلم هاي كوتاه را نيز در كارنامه هنري اش دارد و هم اكنون در خارج از كشور بسر ميبرند.

ظاهرا با توجه به تاريخ گزارش روزنامه اطلاعات ، ايشان تا سال 57 فعال بوده و احتمالا پس از آن از ايران خارج شده است. متاسفانه با توجه به كمبود اطلاعات درباره تاريخ دوبله و دست اندركارانش بايد به همين حداقل ها بسنده كرد. و با تشكر از پيگيري اسكورپان عزيز كه ياد صداي ماندگار و تيپ سازي را - حداقل در سينماي فارسي -  زنده كردند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۲۵ صبح ۱۲:۵۹

(۱۳۹۰/۱۰/۲۴ عصر ۱۱:۴۳)زاپاتا نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۱۰/۲۴ عصر ۰۲:۵۳)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

معصومه آل محمدی یا می می:

 "می می که نام اصلی اش  معصومه آل محمدی  است 36 سال دارد (در سال 1352) یکبار ازدواج کرده که ثمره ی این ازدواج سه فرزند ، فیروزه 13 ساله ، صدف 4 ساله و طلا دو ساله است. یک سال قبل از همسرش جدا شد. کار اصلی معصومه آل محمدی یا می می سریال آدم و حوا دوبلوری است. صداهای او را از بیشتر فیلم های تلویزیونی ، منجمله روزهای زندگی ، دنیای یک زن و پزشک محله می شنویم.

می می در سریال افسونگر به جای تاباتا کودک 5 ساله نیز بازی می کند.در فیلم های سینمایی نیز به جای بسیاری از بازیگران صحبت کرده است.

سریال آدم و حوا اولین کار بازیگری وی به حساب می آید."

در واقع با توجه به متن فوق ایشان زهرا آقا رضا نیستند. خانم زهرا آقا رضا متولد 1325 هستند و در زمان نوشته شدن این مقاله ایشان 27 سال داشتند. ضمنا می می نام کاراکتر ایشان در سریال آدم و حوا بوده است.

 

 

 اكبر مناني هم در بيوگرافي نيم بندي ! در كتاب مستطاب سرگذشت دوبله ي ايران ، درباره معصومه آل محمدي چنين آورده است : ايشان از سال 1344 وارد دوبلاژ شد.سابقه بازيگري در تئاتر و فيلم هاي كوتاه را نيز در كارنامه هنري اش دارد و هم اكنون در خارج از كشور بسر ميبرند.

ظاهرا با توجه به تاريخ گزارش روزنامه اطلاعات ، ايشان تا سال 57 فعال بوده و احتمالا پس از آن از ايران خارج شده است. متاسفانه با توجه به كمبود اطلاعات درباره تاريخ دوبله و دست اندركارانش بايد به همين حداقل ها بسنده كرد. و با تشكر از پيگيري اسكورپان عزيز كه ياد صداي ماندگار و تيپ سازي را - حداقل در سينماي فارسي -  زنده كردند.


  معصومه آل‌محمدی در میان همکارانش به نام می می شهرت داشت، در دهه 50 در نقش‌های سوم و چهارم و اغلب در فیلم‌های فارسی گویندگی می‌کرد. بعد از انقلاب هم مدتی در دوبله فعال بود و اوایل دهه 60 به خارج از کشور(انگلستان) رفت و در آنجا مدتی در زمینه بازیگری تئاتر فعالیت داشت. یکی از ازدواج‌های او با یکی از گویندگان شناخته شده بود که البته دوامی نداشت.

 

   عکس از مجله جوانان امروز، فروردین 1358

  فروردین سال 1358 و دو ماه بعد از انقلاب، می می به دفتر مجله جوانان امروز رفته و نسبت به وضعیت خود گلایه‌هایی را مطرح می‌کند، گلایه‌هایی که بیانگر شرایط گویندگان( و به نوعی هنرمندان) در آن دوران است:

«...حدود یک سال است که من و سایر همکارانم بیکار شده‌ایم. در مورد بقیه و اینکه چگونه زندگی خود را می‌گذرانند کاری ندارم ولی شخصا به خاطر آنکه شغلم را از دست داده‌ام با مشکلات فراوان مالی روبرو شده‌ام. من جز گویندگی در کار فیلم و سینما، شغل دیگری ندارم و کار دیگری هم بلد نیستم.

  گروه دوبلورها از حدود یکسال پیش با اعلام همبستگی کار را تعطیل کردند و صاحبان استودیوها و فیلم ها هم موقع را مناسب دیده و از دادن بدهی‌های گذشته خودداری کردند، در نتیجه این عده از حدود پانزده ماه پیش تاکنون هیچگونه پولی دریافت نکرده و از این طریق درآمدی نداشتند. آقای بازرگان و آقای قطب زاده که در رابطه با کار این گروه قرار دارید آیا فکر نکردید این افراد که هر کدام بین ده تا بیست سال سابقه کار دارند و به دلیل نظام غلط اجتماعی در گذشته به شکل روزمزد کار کرده‌اند از کجا می‌بایست هزینه زندگی روزمره، کرایه خانه و ... را تامین کنند.

وقتی حقوق گروهی از کارمندان دولت دو یا سه ماه عقب می‌افتاد هزاران جا منعکس می‌شد اما گروه دوبله که نه حقوق ماهیانه دارند و نه پاداش و نه عیدی، نه اضافه کار، نه بازنشستگی و نه... در این مدت با این گرانی از کجا امرار معاش کرده‌اند؟

در طی یک سال گذشته تا آنجا که اطلاع دارم اکثر افراد دوبله از راه قرض گرفتن و فروختن لوازم و وسائل شخصی و خانگی امرار معاش کرده‌اند ولی تا کی می‌توان قرض کرد و از راه فروش لوازم خانه گذران داشت... بچه‌های خانواده‌های این گروه نیز مانند سایر قشرهای اجتماع احتیاج به غذا و تحصیل دارند و شکم آن‌ها را نمی‌توان با کلمات سیر کرد و نیز نمی‌توان صاحبخانه را با حرف‌های انقلابی به آرامش دعوت نمود» {هفته‌نامه جوانان امروز، شماره 637، 27 فروردین 1358}




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶ صبح ۱۱:۳۰

روايتي كوتاه از ناصر ملك مطيعي و فردين

از كتاب " ناصر و فردين " نوشته رضا كيانيان درباره دوبله

كيانيان : با دوبلورها هيچ وقت مشكل نداشتيد ؟

ملك مطيعي :نه ، منوچهر زماني ، ايرج ناظريان ، چنگيز جليلوند ، منوچهر اسماعيلي ، پرويز بهرام هم جاي من حرف زدند *. ولي خب جليلوند اين اواخر بيشتر حرف زد.خودم هم دوبلور بودم ودر فيلمهاي ديگر ، نقشهاي كوتاه و به اصطلاح مردي مي گفتم . يعني ديالوگهاي كوتاه مثل شام حاضره . اين نقش مردي بود و آنموقع برايش سيصد تومان مي دادند.مثلا در استوديو ايستاده بوديم، مدير دوبلاژ مي آمد و مي گفت ناصر مردي داريم حرف مي زني ؟من مي رفتم و به ازاي دوتا مردي ششصد تومن مي دادند.فيلمهاي " غفلت " و  " افسونگر " با صدا بود و سر صحنه حرف زديم.هنرپيشه هاي تئاتر كه آمدند در سينما خوب بودند ولي هميشه اين در خاطر من بوده سينما طبيعي تر از تئاتر است.

كيانيان : هر دوبلوري بجاي شما صحبت مي كرد مشكلي نداشتيد ؟

ملك مطيعي : نه اصلا تماس هم نمي گرفتم.البته گاه دوبلورها صحنه هاي پشت گردني كه گير مي آوردند هرچه دلشان مي خواست مي گفتند و من سعي مي كردم پشت گردن ندهم، ولي بيك ايمانوردي مخصوصا سرش را پايين مي انداخت كه دوبلور پشت سرش حرف بزند ! دوبلورها كلا خوشحال مي شدند جاي ما حرف بزنند.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

   كيانيان : حالا مي خواهم سئوالي در مورد دوبله بپرسم  .شما ارتباطتان با جليلوند چطور بود؟اصراري داشتيدكه دوبلور شما جليلوند باشد يا هركس ديگري هم بود مشكلي نداشتيد؟

فردين : اسماعيلي يا دوستدار هم بجاي من صحبت كردند ولي مثل جليلوند نشدند

كيانيان : دانستن اين موضوع براي من بعنوان يك بازيگر خيلي جذاب است .شما بعنوان بازيگر يك عقبه اي داريد كه صداي ايرج براي آن لازم است. هرچقدر هم صداي شما خوب باشدمردم ايرج يا جليلوند را مي خواهند در حالي كه صداي شما هم خوب است.خلاصه آن كه شما فردين بازيگر هستيد ولي به صداي ايرج و جليلوند احتياج داريد . يعني شما سه نفري يك نفريد. اين چه حسي به بازيگر مي دهد؟ آن موقع ها دوست داشتيد رها شويد و يك نفر باشيد؟

فردين : مشكل مي شود به اين سئوال جواب داد ولي اين حالت بدون هيچ پيش بيني اي بوجود آمد.جليلوند جاي همه صحبت مي كرد جاي من هم صحبت كرد كه البته عالي بود.مسئله خيلي مهم نبود.

* دوبلورهاي ديگري هم مثل حسين عرفاني و مرحوم خسروشايگان بجاي ايشان صحبت كرده اند




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - محمد - ۱۳۹۰/۱۱/۲۲ صبح ۱۲:۱۴

در پی جستجوهایی که در اینترنت داشتم به سایتی برخوردم که متعلق به پیام ناظریان فرزند مرحوم ایرج ناظریان (اسطوره بی بدیل دوبلاژ ایران) بود.وی در کشور سوئد در حرفه موسیقی مشغول به فعالیت است.

تا آنجایی که اطلاع داشتم ایرج ناظریان فرزند دختر داشته است ولی با دیدن این سایت مشخص شد که وی فرزند پسر هم داشته است.

آدرس سایت : http://panazproduction.com

ایرج ناظریان به همراه پسرش _ پیام ( احتمالا عکس مربوط به اوایل دهه 50 می باشد)

برای دیدن عکس های بیشتر از ایرج ناظریان که بیشتر مربوط به بازیگری اش در صحنه تئاتر است، به

این قسمت مراجعه کنید :

http://panazproduction.com/iraj-nazerian




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۱۱/۲۴ عصر ۰۸:۵۸

دوست عزیز با تشکر از شما به خاطر دادن آدرس فرزند مرحوم ناظریان.حقیقتا من دیشب کنجکاو شدم و به ایشون گفتم که آرامگاه پدرشون کجا هست و ایشون هم فکر کنم همین تازگیها و شاید هم همین امروز عکسی رو از ارامگاه پدرشون گرفتند و فرستادند یک چیزی تو عکس هست که تاریخ تولد ایرج ناظریان1939 قید شده که فکر کنم بشه 1317 در صورتی که ماهمه فکر میکردیم ایشون متولد 1314 هستنددر ضمن در همین آدرسی که شما از ایشون دادید چند تا عکس از مرحوم ناظریان گذاشتند که دیشب نبود و فکر کنم اونها رو هم امروزگذاشتند.من از ایشون دعوت کردم که بیان تو سایت ما عضو بشن و فعالیت کنند خدا کنه جواب مثبت بدن

به هر حال دوستانی که علاقه مندهستند می تونند تصاویری از زنده یاد ناظریان رو اوجا ببینند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - ایرج - ۱۳۹۰/۱۱/۲۵ صبح ۰۲:۰۲

با تشكر از محمد عزيز و senatore گرامي

تا جايي كه اطلاع دارم و همه منابع هم به آن اشاره كردند ايرج ناظريان فقيد متولد سال 1314 بودند.

ولي بر روي آرامگاه ايشان سال 1939 نوشته شده كه يعني ايرج ناظريان متولد 1318 مي باشند.

احتمال داره سال تولد كه در روي آرامگاه قيد شده اشتباه باشه و به نظر مياد همان سال 1314 صحيح تر باشد. 




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زبل خان - ۱۳۹۰/۱۲/۵ عصر ۰۵:۴۴

امروز عصری شبکه اول سیما فیلم سینمائی"شانس زتدگی" رو پخش کرد که تعداد زیادی از هنرمندان خوب و پیشکسوت کشورمون هم توی اون بازی می کردند که از جمله زنده یادان ،جهانگیر فروهر،منوچهر حامدی،مهدی فتحی،اکبر دودکار......که نقش اول این فیلم بر عهده چنگیز وثوقی بود..و نکته خیلی جالب بازی یکی از دوبلورهای قدیمی و عزیز کشورمون آقای مهدی آرین نژاد بودند که توی این فیلم نقش منفی داشتن و در اواخر فیلم بر اثر منفجر شدن ماشین کشته میشن..

dsc02440 [1600x1200].jpg
dsc02441 [1600x1200].jpg

dsc02439 [1600x1200].jpg



RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ عصر ۰۵:۵۵

بصورت اتفاقي كتاب فيلمشناخت ايران نوشته محقق سختكوش عباس بهارلو را تورق مي كردم كه عكسي توجهم را جلب كرد. شايد با وقايع نگاري اين عكس بتوان حداقل اطلاعاتي را درباره  شادروان محمود نوربخش كه يكي از بهترين مكمل گوهاي تاريخ دوبله بوده است را  بدست آورد. متاسفانه بعلت نبودن تاريخ مكتوب درباره دوبلاژ بايستي از حداقل سرنخ ها برخي چيزها را تخمين زد!

اين عكس - كه در كتاب نيز داراي كيفيت پاييني است - مربوط به فيلم داماد ميليونر ساخته سالار عشقي و محصول سال 1338 مي باشد. در عكس ، نيم رخ مرحوم محمود نوربخش پيداست و با كمال تاسف شايد اين تصوير نارسا تنها عكسي است كه از اين دوبلور برجسته وجود دارد. باز خدا را شكر مي كنيم كه همين هم موجود است . بعنوان مثال  از مرحوم حسن عباسي حتي يك تصوير وجود ندارد و يا ما تاكنون نديده ايم .

اما كندوكاو تاريخي ما !

اين فيلم درسال 1338 ساخته شده است . كارگردان آن يكي از نازل سازان دهه 30 و اوايل دهه 40 بود كه فيلمهايش غالبا در قطع 16 ميليمتري و در كوتاهترين زمان ممكن ساخته و اكران مي شدند. مي گويند سالار عشقي دوربينش را در كاباره هاي تهران مي كاشته و چند رقص و آواز از خوانندگان و رقاصه هاي معروف ثبت و ضبط مي كرده و جا و بيجا در لابلاي نماها قرار مي داده است . مهوش خواننده و رقاصه معروف دهه 30 يكي از پاي ثابت هاي اين روند بنجل سازي عشقي بوده است .

درتيتراژ فيلم نام محمود نوربخش بعنوان سرپرست گويندگان و بازيگر نقش مكمل ثبت شده است . بنابراين محمود نوربخش مي بايست حداقل سه - چهارسال قبل از اين فيلم كارگويندگي را آغاز كرده باشد كه در اين جا به مقام سرپرستي دوبله رسيده است . يعني در حدود سالهاي 1334 - 35 و به روايتي معاصر كساني چون احمد رسو لزاده ، عطا الله كاملي ، عزت ا... مقبلي و... بوده است . احتمالا علت دعوت نوربخش توسط سالار عشقي - كه شم تجاري خوبي داشته -  شهرت صداي او و فعاليتهايش در دوبله بوده است . بنابر اين شواهد محمود نوربخش حدودا بايد متولد بين سالهاي 1309 تا 1311 بوده باشد - همانند همكاران هم عصرش - و در هنگام مرگ در سال 1355چهل و اندي سال سن داشته است .

متاسفانه اكبر مناني در كتاب خود ، او را از گويندگان دهه 40 و 50 بشمار آورده كه با اين توصيفات قطعا اطلاعات آن اشتباه است . در ويژه نامه هاي ماهنامه فيلم هم فقط تاريخ فوت ايشان ذكر شده است و به زمان  شروع كار او در دوبله و سالروز تولدش هيچ اشاره اي نشده است.

و اي كاش تاريخ دوبله داراي منابعي موجه ، مكتوب و كارآمد بود و هرگز نيازي به رمزگشايي و اين قبيل جستجوها نداشت!




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۲:۵۲

(۱۳۹۰/۱۲/۱۸ عصر ۰۵:۵۵)زاپاتا نوشته شده:  

اين عكس - كه در كتاب نيز داراي كيفيت پاييني است - مربوط به فيلم داماد ميليونر ساخته سالار عشقي و محصول سال 1338 مي باشد. در عكس ، نيم رخ مرحوم محمود نوربخش پيداست و با كمال تاسف شايد اين تصوير نارسا تنها عكسي است كه از اين دوبلور برجسته وجود دارد. باز خدا را شكر مي كنيم كه همين هم موجود است

در كتاب تاريخ سينماي ايران نوشته جمال اميد عكسي از پشت صحنه دوبله فيلم بيوه هاي خندان ساخته نظام فاطمي ( محصول 1340) چاپ شده كه در ذيل عكس از راست به چپ نام  شادروانان عبدا... بوتيمار ، دكتراسماعيل كوشان و نظام فاطمي ذكر شده است اما نفر چهارم را مشخص نكرده كه به احتمال قوي ايشان مرحوم محمود نوربخش است .




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - پایک بیشاپ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۶:۳۳

(۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۵:۰۶)سناتور نوشته شده:  

این دو تا عکس از مرحوم علی عباسی هست که دوستان می گفتند عکسی از ایشون پیدا نکردن.

البته یکیشون رو قبلا اینجادیده بودم .

سناتور عزیز :) کسی که عکسی ازش پیدا نشده حسن عباسی گوینده مورچه، بازرس و گروچو مارکس است. عکسی که در شماره 145 ماهنامه فیلم چاپ شده مربوط به علی عباسی که ظاهرا تهیه کننده سینما و تلویزیون بوده.

http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?id=138112200296




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۹:۳۵

(۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۶:۳۳)پایک بیشاپ نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۱۲/۱۹ عصر ۰۵:۰۶)سناتور نوشته شده:  

این دو تا عکس از مرحوم علی عباسی هست که دوستان می گفتند عکسی از ایشون پیدا نکردن.

البته یکیشون رو قبلا اینجادیده بودم .

سناتور عزیز :) کسی که عکسی ازش پیدا نشده حسن عباسی گوینده مورچه، بازرس و گروچو مارکس است. عکسی که در شماره 145 ماهنامه فیلم چاپ شده مربوط به علی عباسی که ظاهرا تهیه کننده سینما و تلویزیون بوده.

http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?id=138112200296

حقیقت من خودم هم یک مقدار شک داشتم چون من هم همیشه  حسن عباسی شنیده بودم.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۰ صبح ۱۰:۵۸

(۱۳۹۰/۱۱/۲۴ عصر ۰۸:۵۸)سناتور نوشته شده:  

دوست عزیز با تشکر از شما به خاطر دادن آدرس فرزند مرحوم ناظریان.حقیقتا من دیشب کنجکاو شدم و به ایشون گفتم که آرامگاه پدرشون کجا هست و ایشون هم فکر کنم همین تازگیها و شاید هم همین امروز عکسی رو از ارامگاه پدرشون گرفتند و فرستادند یک چیزی تو عکس هست که تاریخ تولد ایرج ناظریان1939 قید شده که فکر کنم بشه 1317 در صورتی که ماهمه فکر میکردیم ایشون متولد 1314 هستنددر ضمن در همین آدرسی که شما از ایشون دادید چند تا عکس از مرحوم ناظریان گذاشتند که دیشب نبود و فکر کنم اونها رو هم امروزگذاشتند.من از ایشون دعوت کردم که بیان تو سایت ما عضو بشن و فعالیت کنند خدا کنه جواب مثبت بدن

به هر حال دوستانی که علاقه مندهستند می تونند تصاویری از زنده یاد ناظریان رو اوجا ببینند.

قبلاً از ایشون دعوت کردم همینطور منصور هم دعوتشون کرده و به من که جواب مثبت دادو خیلی خوشحال شد . گذاشتیم به عهده خودش هر وقت دوست داشت وارد کافه بشود




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۲ عصر ۰۷:۳۶

(۱۳۹۰/۱۱/۲۵ صبح ۰۲:۰۲)ايرج نوشته شده:  

با تشكر از محمد عزيز و senatore گرامي

تا جايي كه اطلاع دارم و همه منابع هم به آن اشاره كردند ايرج ناظريان فقيد متولد سال 1314 بودند.

ولي بر روي آرامگاه ايشان سال 1939 نوشته شده كه يعني ايرج ناظريان متولد 1318 مي باشند.

احتمال داره سال تولد كه در روي آرامگاه قيد شده اشتباه باشه و به نظر مياد همان سال 1314 صحيح تر باشد. 

از نظر من هر دو تاریخ صحیح است

زنده یاد ایرج ناظریان هم ناگزیر دو تا شناسنامه داشته شناسنامه شاهی(سجل شیر و خورشید) و شناسنامه جمهوری اسلامی و بدلایلی تاریخ تولد ایشان توی شناسنامه دوم سه یا چهار سال جوان تر شده

اصل با شناسنامه مقدم هست که همون 1314 باشه ولی هر دو سندیت دارد و درست است مثل همفری بوگارت که دوتا تاریخ تولد دارد




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱/۲۳ صبح ۰۶:۳۶

گشتي در سايت بهشت زهرا مي زدم و نام چند دوبلور درگذشته را جستجو كردم كه سالها قبل از بوجود آمدن قطعه هنرمندان در قطعه هاي ديگر دفن شده اند، اميدوارم دوستاني كه در مركز هستند در وقت مناسب سري به به مزار آنها زده و فاتحه اي نثار روح انها نمايند.

----------------------------------------------------------

آذر دانشي ( بانام كامل آذردخت دانشي كرماني) / نام پدر : ابراهيم/ تاريخ دفن : 1368/01/20

قطعه : 111 /رديف : 64/ شماره 53

-----------------------------------------------------------

عزت الله مقبلي / نام پدر : اسدالله / تاريخ دفن :1367/10/22/ قطعه 12/رديف18/شماره 5

-----------------------------------------------------------

در سال 1359 دو نفر بنام مشترك حسن عباسي فوت كرده اند كه احتمالا يكي از آنها دوبلور معروف است( كه البته بهتر است سري به هردو زد)

1- تاريخ دفن : 1359/02/28 قطعه 23/رديف 38/شماره 25

2- تاريخ دفن : 1359/07/07 قطعه 89/ رديف 134/ شماره 26

البته نامهاي ديگري مانند محمدباقرتوكلي و محمود نوربخش راهم جستجو كردم كه با تاريخهاي موجود در منابع تفاوت دارد . مثلا يكنفر محمود نوربخش درگذشته بسال 1353 وجود دارد كه با تاريخ 1355 ذكر شده در كتابها متفاوت است.يا محمد باقر توكلي در گذشته به سال 1360بوده كه در اين سايت 1361 وجود دارد و مشخص نيست كه ايشان است يا خير. البته با توجه به عدم محدوديت در دفن اموات در ان سالها شايد در آرامگاههاي ديگر بخاك سپرده شده باشند.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۱/۱/۲۳ عصر ۰۹:۴۲

(۱۳۹۱/۱/۲۳ صبح ۰۶:۳۶)زاپاتا نوشته شده:  

البته نامهاي ديگري مانند محمدباقرتوكلي و محمود نوربخش راهم جستجو كردم كه با تاريخهاي موجود در منابع تفاوت دارد . مثلا يكنفر محمود نوربخش درگذشته بسال 1353 وجود دارد كه با تاريخ 1355 ذكر شده در كتابها متفاوت است.يا محمد باقر توكلي در گذشته به سال 1360بوده كه در اين سايت 1361 وجود دارد و مشخص نيست كه ايشان است يا خير. البته با توجه به عدم محدوديت در دفن اموات در ان سالها شايد در آرامگاههاي ديگر بخاك سپرده شده باشند.

با تشکر از شما به خاطر این جستجوی با ارزش در مورد محمد باقر توکلی .اگر ایشون همون دوبلور پیرمردهای توی فیلم های کارتون باشند تا پایان نیمه اول صدای دوبله ایشون رو تو کارتون های دهه60 دیده یشه مثل کارتون حنادختری درمزرعه.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱/۲۴ صبح ۰۶:۱۱

متاسفانه با توجه به اينكه تاريخ دوبله مدون و براساس مستندات كافي نيست خيلي نمي توان به اطلاعات موجود اتكا كرد. شايد تاريخ فوت مرحو م توكلي سال 61 هم بوده باشد كه ما فقط بر اساس خاطرات جسته و گريخته گويندگان اين اطلاعات را دريافته ايم و با توجه به مكتوب نبودن اطلاعات در صحت و سقم برخي از بيوگرافي ها مي توان ترديد كرد. اينكه يكي از قديميترين سنديكاها يك بيوگرافي كامل از اعضايش نداشته باشد حسرتي بزرگ برايمان باقي مي گذارد.

صداي پيرمرد كارتون حنا و همچنين بلفي و لي لي بيت ، نقشهاي فرعي سفرهاي كومان و برخي از پيرمردهاي كارتونهاي  ديگر دهه 60و اوايل دهه 70 متعلق به مرحوم عزت الله گودرزي است كه متاسفانه اين گوينده فقيد و بيشتر كارتون گوي  تاريخ دوبله با اينكه تا اوايل دهه 80 هم فعال بوده ، مهجور مانده است

ضمنا در جستجوهايم نشاني از محل آرامگاه مرحوم مهدي آژير پيدا كردم

مهدي آژير/ فرزند علي محمد/تاريخ خاكسپاري : 66/12/16  - قطعه 102/رديف72/شماره14

باتشكر از سناتور عزيز




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سناتور - ۱۳۹۱/۱/۲۴ عصر ۰۸:۵۲

با تشکر از زاپاتای عزیز .می خواستم ببینم نمونه صدایی از مرحوم محمد باقر توکلی یا عکسی از ایشون موجود هست.؟




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱/۲۵ صبح ۰۸:۱۰

(۱۳۹۱/۱/۲۴ عصر ۰۸:۵۲)سناتور نوشته شده:  

با تشکر از زاپاتای عزیز .می خواستم ببینم نمونه صدایی از مرحوم محمد باقر توکلی یا عکسی از ایشون موجود هست.؟

همانطور كه دوستان كافه هم قبلا نوشته اند مرحوم محمدباقرتوكلي در دو فيلم از آثار قبل از انقلاب عباس كيارستمي بازي كرده است كه يكي از آنها از فيلمهاي نيمه بلند كانون پرورش فكري و ديگري   فيلم  گزارش از آثار سينمايي ايشان به تهيه كنندگي بهمن فرمان آرا و محصول 1356 مي باشد كه با توجه به ذكر نام زنده ياد توكلي  در ديواركوب فيلم ، قاعدتا مي بايست در اين فيلم نقش كليدي داشته باشند . البته در جايي هم عكسي از ايشان حين دوبله فيلم ديده ام كه اگر پيدايش كردم حتما خواهم گذاشت. در ضمن دوسه فروشگاه اينترنتي هم اين فيلم را در معرض فروش گذاشته اند كه البته با توجه به سوابق بعضا تاريك برخي از آنها احتمال دارد پس از خريد با يكي از اكشنهاي زيرنويس دار مواجه شويد! البته با توجه به قيمت 2000 توماني اين فيلم ، ارزش ريسك دارد!




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بهزاد ستوده - ۱۳۹۱/۱/۲۶ صبح ۱۱:۵۷

(۱۳۹۱/۱/۲۳ عصر ۰۹:۴۲)سناتور نوشته شده:  

(۱۳۹۱/۱/۲۳ صبح ۰۶:۳۶)زاپاتا نوشته شده:  

البته نامهاي ديگري مانند محمدباقرتوكلي و محمود نوربخش راهم جستجو كردم كه با تاريخهاي موجود در منابع تفاوت دارد . مثلا يكنفر محمود نوربخش درگذشته بسال 1353 وجود دارد كه با تاريخ 1355 ذكر شده در كتابها متفاوت است.يا محمد باقر توكلي در گذشته به سال 1360بوده كه در اين سايت 1361 وجود دارد و مشخص نيست كه ايشان است يا خير. البته با توجه به عدم محدوديت در دفن اموات در ان سالها شايد در آرامگاههاي ديگر بخاك سپرده شده باشند.

با تشکر از شما به خاطر این جستجوی با ارزش در مورد محمد باقر توکلی .اگر ایشون همون دوبلور پیرمردهای توی فیلم های کارتون باشند تا پایان نیمه اول صدای دوبله ایشون رو تو کارتون های دهه60 دیده یشه مثل کارتون حنادختری درمزرعه.

مرحوم محمدباقر توکلی در فیلم گوزنها (مسعود کیمیایی)بجای مرحوم نعمت گرجی حرف زده




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - بانو - ۱۳۹۱/۳/۲۳ عصر ۰۴:۱۴

(۱۳۹۱/۳/۴ عصر ۰۴:۱۹)دانتس نوشته شده:  

پس از آزادسازی خرمشهر گوینده ای که همیشه اخبار پیروزی عملیات را در رادیو و تلویزیون اعلام میکرد، با صدایی که از هیجان می لرزید همراه با مارش نظامی گفت:

شنوندگان عزیز توجه فرمائید، شنوندگان عزیز توجه فرمائید، خونین شهر، شهر خون آزاد شد.

 به این قسمت گوش کنید.

http://www.4shared.com/mp3/DuZh194h/___.html

 چند بار تلویزیون چهره ایشان را نشان داد. گوینده این متن چه کسی بود؟ کسی از دوستان عکسی از ایشان دارد؟

این عکس را چند سال قبل روز سوم خرداد -که مرتبا در همۀ شبکه ها ماجرای فتح خرمشهر روایت می شد- با تلفن همراه از صفحۀ تلویزیون برداشتم... به خاطر کیفیت پایین عکس عذرخواهی می کنم.

همانطور که دوستان اشاره کردند آقای محمود کریمی گویندۀ آن خبر مشهور بودند....




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۱/۳/۲۴ عصر ۰۹:۱۸

خاطره ها

گاهي سايت انجمن گويندگان در آلبوم خود عكسهاي بسيار خاطره انگيزي مي گذارد . اما حيف كه توضيحات ذيل آنها كامل نيست . اما باز جاي خوشحالي است كه مي دانيم هنوز عكس هاي فراواني از دوبلورها وجود دارد كه اميدواريم روزگاري از آنها رونمايي شود و از آلبوم هاي خصوصي بيرون بيايد.

مانند عكس بالا كه به احتمال زياد با توجه محاسن سياه همت موميوند و چهره هاي  زنده ياد كاملي ، آزيتا ياراحمدي ، مرحوم ميرطاهري و خسروشاهي مربوط به اوايل دهه 70 و شايد هم هنگام دوبله يكي از فيلمهاي اكشن ايراني است كه معمولا مرحوم كاملي نقش بدمن ها را با صلابتي خاص مي گفت.

اين عكس هم كه نياز به توضيح ندارد. ايرج دوستدار نازنين و پرويز ربيعي. يادم مي آيد هفته نامه سينما سال 72 چند هفته مصاحبه مفصلي با مرحوم دوستدار داشت كه بسيار خواندني بود . مصاحبه گر هم فريدون جيراني بود. گويا سالها پيش جليلوند و دوستدار بخاطر دوبله جان وين اختلافاتي داشتند. ايرج دوستدار با دلخوري از جليلوند ياد كرده بود كه با ساخت و پاخت با برادران اخوان كه استوديو مولن روژ را داشتند يكي از فيلمهاي جان وين را در غياب دوستدار دوبله كرده بود. جالب اين كه مانند خود دوستدار با پس گردني هاي فراوان نقش را دوبله نمود. ظاهرا جليلوند از كلمات سخيف و مبتذلي در دوبله اين فيلم استفاده كرده بود كه حتي مورد اعتراض اداره نمايشات آن زمان قرار گرفت . دوستدار گفته بود اگر هم ميخواست روي مرا كم كند لاقل حريم خانواده ها را رعايت مي كرد.

اين دلخوري ماند  تا اينكه  در سال52 دوستدار در دوبله اول فيلم جبار سرجوخه فراري بجاي فردين صحبت كرد و  جبران كار چند سال قبل جليلوند را نمود.  خلاصه استاد معزز جليلوند با آن كه يكي از ستارگان درخشان اين هنر است اما هميشه در رنجش همكارانش يد طولايي داشته است .

مانند اعتصاب سال 1355 كه همين جناب ايشان با سازش با استوديوها و وارد كنندگان فيلم اعتصاب دوبلورها را شكست و دقيقا همان كاري را كرد كه در سال 1384 تكرار نمود. او با همراهي تعدادي از گويندگان آماتور حسابي از خجالت همكارانش درآمد . دوبله فيلم هندي  شعله مربوط به همين دوران است .

بهرحال حدود 16 سال است كه مرحوم دوستدار در خاك خفته و بخاطره ها پيوسته است . اما گويا هنوز هم استاد جليلوند دلخوري آن ماجراها را - كه خود آغاز كرده بود - با خود دارد.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۱/۴/۲۱ صبح ۱۱:۴۷

در پاسخ به دوست گرامی Spoons عرض میکنم پیش ازین من صدای نصرت اله محتشم را در صفحه اول همین تاپیک قرار داده ام (مونتاژی از صدای مرحوم محتشم را  در فیلمی که وی بجای جان وین در نقش چنگیزخان-فاتح- صحبت میکرد را با صدای مرحوم کاملی که وصف صدا او را میداد را در صفحه اول همین تاپیک قرار داده ام)

اصولا من این تاپیک را برای ارائه صداها ساختم و نه شرح حال ها.تاپیکهای شرح حال کم نیست . بعضا دوستان شرح حال گویندگان و یا بحثهای غیر مرتبط را در این تاپیک ارائه میکنند... لازمست مدیریت محترم فاروم درخصوص انتقال نوشته ها به جایگاه مناسب هر نوشته و ارتباط آن با تایپیکها و جستارهای مختلف تلاشی هرچند کوچک صرف کند. چون یکی از اصلیترین وظابف مدیریتی سایت باید نظم بخشیدن به جایگاه نوشته ها (با توجه به ماهیت هر نوشته) باشد.

------------------------------------------------------------------

همه ما مرحوم علی کسمائی را می شناسیم. وی یکی از کهنه کارهای عالم دوبله بود و اگرچه 97 سال عمر کرد اما نزدیک به 60 سال ازین عمر صرف دوبله شد (هرچند وی کارهای مختلفی چون روزنامه نگاری ، نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی،مترجمی، بازیگری و حتی کارگردانی هم در کارنامه زندگی اش دارد) ... اینکه چرا کسمائی را پدر دوبله ایران نامیدند (آنهم فقط در دهه آخر عمرش) بی دلیل نیست. وسواسی که وی در گذار از دوبله های ساده و بدوی داشت (کاری که فقط یکی دو نفر دیگر میتوانستند انجام دهند) وی را در جایگاه رفیعی قرار میدهد. اکثر کارهای وی از شاهکارهای تاریخ دوبله ایران هستند و در اوج همه آنها فیلمی چون آوای موسیقی (اشکها و لبخنها) و همینطور بانوی زیبای من قرار دارد که وی دوبله هائی موزیکال همچون خود فیلم خلق کرد که بعضا برای یک جمله اش روزها کار را تعطیل میکرد تا ترجمه ای درست از آن در فیلم ارائه شود..و بی جهت نبود مدیر دوبله هائی چون خسروشاهی حتی برای ترجمه یک جمله (به نقل از خودشان) در آن روزگار پای پیاده ازین سوی تهران تا درب خانه کسمائی میرفتند تا مثلا جمله اول فیلم دایره سرخ را که جمله ای از بوداست (هرکه باشید هرکجا باشید در نهایت همه باهم در دایره ای سرخ گرد خواهید آمد و آن لحظه لحظه مرگتان است) را برای آنها ترجمه کند...

همانطور که گفته شد کارهای کسمائی از جنگ و صلح بگیرید تا هزاردستان همگی چون الماسی در تارک دوبله ایران می درخشند. او سربداران را با حضور خود گویندگان و معدودی گوینده حرفه ای دوبله کرد. کاری که آنروزها هرگز کسی جسارتی چنین نداشت و او پیش ازین هم ازین کارها کرده بود و امثال بهروز وثوقی را - که آنروزها یک گوینده درجه سوم اما بازیگری درجه اول بود - را بعضا بجای خودش می نشاند تا نتیجه بهتری بگیرد.

به شخصه اعتقاد دارم کسمائی قدر زحماتش را به لحاظ قدرشناسی جامعه دوبله و مردم در 20 سال آخر عمرش دید. چیزی که امثال هوشنگ لطیف پور ندیده اند. واقعا امروز نسل جدید چقدر هوشنگ لطیف پور را می شناسد؟ آیا کسی خبری از او دارد؟ براستی گوشه کدام خانه -سالم یا مریض- آرمیده است؟ آیا کسی طی این 30 سال یک گل به او داده است یا همگی ما عادت کرده ایم در این تالار فقط و فقط و دائما وصف جلیلوند و اسماعلی بدهیم و استاد آنها را از یادها ببریم که اینها هرچه آموختند از آنها آموختند؟! کاری که شاید خود گویندگان کرده اند با اساتید خود. بدون شک آنها قدر بزرگان خود را نشناخته اند و امروزه قدرناشناسی دیگران دامنگیر خود آنها هم شده است . آیا وقت آن نرسیده است دوستانی که عادت کرده اند از امثال جلیلوند عکس بگیرند که بعضا همین معرفیهای بیش از حد باد در غبغب آنها انداخته ، به سراغ امثال لطیف پور بروند و حتی یک عکس ازو در این تالار تقدیم دیگران کنند؟... مدیریتهای دوبله هوشنگ لطیف پور اگر نگوئیم از دوبله های کسمائی بالاترند، کاملا با آنها پهلو میزند و حتی در ترجمه یک سروگردن بالاتر است.او برخلاف کسمائی که شخصا کار حرفه ای نکرد ،خود گوینده ای قهار بود. کارهای مرحوم سعید شرافت هم سطح بالائی داشت اما از ایندو اندکی پائین تر بود. سعید شرافت هم به اندازه هنرش قدر ندید و مظلومانه ازین وادی پر کشید.

زندگینامه مرحوم کسمائی را در سایتها و مجلات مختلف دیده اید و منبعد هم خواهید دید. غرض ازین پست ارائه صدای وی در سریال سربداران است که نه تنها مدیریت دوبله به عهده خود او بود بلکه شخصا بجای شخصیت شیخ خلیفه (کسی که استاد شیخ حسن جوری بود) هم صحبت کرد. وی جسته و گریخته در سریالها و فیلمهای مختلف هم بشکل سیاهی لشکر یا نقشهای درجه سوم و چهارم  صحبت میکرد و هرگز نخواست صدایش بشکل حرفه ای در فیلمها بماند.

امیدوارم سیمای ایران که هرگز قدر هنرمندان خود را نشناخته است اقلا برای سپاس ازین فرزانه ، با اعلام قبلی فیلم شین (سومین دوبله این فیلم کار مرحوم کسمائی را که دو سه سال قبل انجام شد و بزرگان دوبله ایران در آن نقش آفرینی کردند) را به نمایش بگذارد.

من این فایل ویدیوئی را که از سریال سربداران جدا کردم به روح آن مرحوم و همینطور به دوستداران هنر دوبله تقدیم میکنم

http://uplod.ir/rorymr7qkvlb/KASMAI.avi.htm




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - دانتس - ۱۳۹۱/۸/۴ عصر ۰۶:۵۷

قبل از انقلاب دو مجموعه طولانی پخش می شد به نامهای دنیا در جنگ و اروپا در جنگ. این فیلمها صحنه های واقعی از جنگ جهانی دوم (یا شاید اول) را نشان می دادند و با بازماندگان جنگ مصاحبه می کردند. در هنگام پخش فیلم صدای اصلی حذف نشده و دوبلور همزمان با آن صحبت می کرد. کسی از نام دوستان نام گوینده متن ابن دو مجموعه را می داند؟ خودم فکر می کنم احتمالا باید فريدون فرح اندوز باشد. مستندی شبیه به آنها پس از انقلاب پخش شد بنام ده هزار روز جنگ که مربوط به جنگ ویتنام بود.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سی.سی. باکستر - ۱۳۹۱/۹/۱۱ صبح ۰۱:۵۵

با سلام خدمت دوستان عزیز

دقایقی پیش تیزر فیلم سینمایی "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" را دیدم که توسط استاد "خسرو شاهی" اجرا شده است ... قاعدتا باید جدیدترین صدا ی استاد باشد... خداوند انشالله نفس ایشون رو گرم نگه داره ... ماشالله... هر چه به خودم فشار می آورم که قبول کنم این صدای مردی 71 ساله هست،نمی توانم!!! به قول معروف "تو کتم نمیره!!"

شما هم ببینیدو بشنویدو لذت ببرید

Tizer-khosro shahi.wmv




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - مریم - ۱۳۹۱/۱۱/۸ عصر ۰۴:۱۶

فریبرز دوستدار

متولد 1320

میزان تحصیلات : لیسانس زبان انگلیسی،ادامه تحصیلات در زمینه اقتصاد

در حال حاضر مقیم نیویورک، تدریس در دانشگاه منهتن نیویورک

فریبرز دوستدار ،کوچکترین برادر ایرج دوستدار است.او چهار سال بعد از کاووس به دنیا آمد و در کنار برادرانش با دوبله فیلم آشنا شد.

در سال 1340 به آلمان رفت و به تحصیلات خود ادامه داد.بعد از دو سال به ایران بازگشت و  در دوبله بعضی از فیلمها در استودیو مولن روژ و الوند همکاری داشت.

فریبرز دوستدار تنها فرد خانواده بود که زمان مرگ برادر جوانش کاووس همراه او بود .

.بعد از مرگ کاووس به آمریکا مهاجرت کرد و در سالهای دهه 50 مجدد به ایران بازگشت و در وزارت بازرگانی مشغول به کار شد و همچنان در دوبله  و ترجمه متن فیلم همکاری داشت.

فریبرز دوستدار هرگز مانند دو برادرش به صورت جدی به دوبله فیلم نپرداخت و در حد یک گوینده درجه دو البته با صدای خوب باقی ماند.

بعد از سال 57 به آمریکا مهاجرت کرد و اکنون در آنجا زندگی میکند.

تعدادی از فیلمهایی که ایشان در آنها صحبت کرده اند به شرح زیر است:

داستان وست ساید (راس تامبلین)

ومئو و ژولیت( لئونارد وایتنینگ)

آخرین تیرانداز(ران هاوارد)

به نقل از خسرو خسروشاهی ایشان در یکی از فیلمهای مسعود کیمیایی نیز به جای فرامرز قریبیان صحبت کرده اند که چون نام فیلم را نمی دانستم،اشاره ای  به آن نداشتم.

در زیر نمونه ای از صدای فریبرز به جای راس تامبلین  در دیالوگ مشترک با کاووس در فیلم داستان وست ساید آورده می شود:

حقیقتا جمع کردن اطلاعات درباره فریبرز در مقایسه با دو برادر دیگرش کمی سخت بود (دلیلش هم حضور کمرنگتر او در مقابل دو نفر دیگر است) و تلاش زیادی برای آن انجام دادم.امیدوارم که مورد پسند دوستان کافه قرار بگیرد.چون تا به حال از ایشان عکس و بیو گرافی موجود نبوده است. اگر دوستان اطلاعات بیشتری در مورد ایشان دارند،خوشحال میشوم که بیان کنند.

با سپاس ویژه از خانواده محترم دوستدار به خاطر همکاری صمیمانه شان و همچنین با تشکر از دوست هم کافه ای و قدیمی، سید عزیز که مرا در آماده سازی فایل صدا یاری کردند. 




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - پدرام - ۱۳۹۱/۱۱/۸ عصر ۰۶:۵۲

(۱۳۹۱/۹/۱۱ صبح ۰۱:۵۵)سی.سی. باکستر نوشته شده:  

با سلام خدمت دوستان عزیز

دقایقی پیش تیزر فیلم سینمایی "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" را دیدم که توسط استاد "خسرو شاهی" اجرا شده است ...

Tizer-khosro shahi.wmv

سی.سی. باکستر گرامی این صدای آقای خسروشاهی نیست بلکه صدای همون شخصی هستش که در  سریال حریم سلطان! گویندگی میکردن




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سی.سی. باکستر - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰ عصر ۱۱:۱۰

سلام بر پدارم عزیز و فرهیخته

من خیلی متعجب شدم. یعنی اینقدر شباهت؟؟ بنده به علت نداشتن آ نتن م  اه واره تا حالا هیچ کدام از  ایندست  سریال های پخش شده رو ندیدم و قاعدتا صداهارو هم نشنیدم... ولی بعید می دونم که اگه میشنیدم متوجه این تفاوت می شدم!!! باعث افتخار هست که اگه اطلاعات بیشتری دارید منتشر بفرمایید




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - پدرام - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱ عصر ۰۸:۲۷

(۱۳۹۱/۱۱/۱۰ عصر ۱۱:۱۰)سی.سی. باکستر نوشته شده:  

(۱۳۹۱/۱۱/۸ عصر ۰۶:۵۲)پدرام نوشته شده:  

[quote='سی.سی. باکستر' pid='16088' dateline='1354314316']

 /quote] 

سلام بر پدارم عزیز و فرهیخته

من خیلی متعجب شدم. یعنی اینقدر شباهت؟؟ بنده به علت نداشتن آ نتن م  اه واره تا حالا هیچ کدام از  ایندست  سریال های پخش شده رو ندیدم و قاعدتا صداهارو هم نشنیدم... ولی بعید می دونم که اگه میشنیدم متوجه این تفاوت می شدم!!! باعث افتخار هست که اگه اطلاعات بیشتری دارید منتشر بفرمایید

دوست عزیز ممنون از این که بنده مورد لطف خودتون قرار دادین ولی من فرهیخته نیستم

دوم من ایشون رو نمیشناسم و فقط با صدای ایشون آشنا هستم، در تبلیغات صدا و سیما هم گویندگی میکنن مثل تبلیغ کارگاه وات (پدری که اجازه نمیده دخترش هیچ چراغی در خانه را روشن کنه) نقش دستیار کارگاه، تبلیغات برق تهران در رادیو و .......

در مورد سریال حریم سلطان هم  به شخصه هیچ علاقه ای به دیدن این جور سریالها ندارم، در قسمتهای ابتدایی سریال یکی از دوستان از من سوال کرد گوینده این شخصیت آقای خسروشاهی است که به خاطر همین مجبور شدم چند دقیقه از این سریال رو تماشا کنم!!!

در زیر یک کلیپ از این سریال رو برای شما قرار میدهم

http://www.mediafire.com/?v2z4z76tgzi8yiv#!




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱ عصر ۱۱:۳۱

(۱۳۹۱/۱۱/۱۱ عصر ۰۸:۲۷)پدرام نوشته شده:  

من ایشون رو نمیشناسم و فقط با صدای ایشون آشنا هستم، ...

گوینده نقش سلطان سلیمان در سریال حریم سلطان آقای میثم نیکنام بودند . جالب اینجاست که تعداد بیشماری فیلم را ایشان در کنار گویندگان حرفه ای ما گویندگی کرده اند که گاهی تعدادی از این فیلمها از سیما هم پخش میشود اما به محض دستگیری نامبرده ، انجمن گویندگان سریعا اعلام کرد "هیچکدام" از دستگیر شدگان از اعضای انجمن نبوده اند و نامبرده پیش از این از انجمن اخراج شده است!

بعنوان مثال اگر به تاپیک دایره المعارف گویندگان در همین سایت مراجعه کنید خواهید دید که مثلا بهزاد عزیز ذیل نام فیلمی چون  ALBINO ALIGATOR در صفحه 8 این تاپیک که اینروزها در صفحات 47 است به نام وی اشاره کرده است. http://cafeclassic4.ir/thread-132-page-8.html

ایشان در فیلمهای فراری (اندرو دیویس) ، مرد نفوذی (اسپایک لی) ، چند فیلم رزمی قدیمی با دوبله جدید با محتوای معبد شائولین و ... صحبت کرده اند




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - آمادئوس - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲ عصر ۰۱:۱۷

من یکی دو ماه قبل از خبر دستگیری دوبلورها شنیده بودم که ایشان از انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار اخراج شده اند. بنابراین فکر می کنم اطلاعیه ی سندیکای دوبلورها دروغ نبوده. شخصی که صدایش شبیهِ صدای استاد خسروشاهی است فردی است به اسم ماهان جبلی. من یک مستند حیات وحش با صدای او از تلویزیون دیدم که برایم به شدت آزاردهنده بود. شاید به این دلیل که اصولاً این صدا با این بیان برای گفتن مستند مناسب نیست




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲ عصر ۰۲:۴۷

ميثم نيكنام اگر كمي صبور بود براي گفتن نقش اول نيازي به گويندگي زيرزميني و غير قانوني نداشت و با استعدادي كه داشت بالاخره دير يا زود به آرزويش مي رسيد. اما احتمالا باز هم پول اين اغواگر همه دورانها مسير هنري او را تغيير داد. در حالي كه گويندگان بزرگ و طراز اول دوبله در اين زمانه بابت گفتن يك رل نقش اول در شبكه ويدئويي رقمي معادل 150 تا 200 هزار تومان دريافت مي كنند و حاضر نيستند سابقه پنجاه ساله و اعتبار هنري خود را فداي پول كنند ،چگونه  كساني چون اين گوينده بخاطر پول و شهرت حاضرند خود را تباه كنند . اگر براي پول به دوبله آمدند كه از همان دستمزد اوليه متوجه مي شدند و مي توانستند به كار ديگري بپردازند و اگر هم عاشق اين هنر بودند كه اين طي طريق رسمش نبود!

با يك حساب سرانگشتي و با اين اوضاع ناخوشايند شبكه نمايش خانگي بنظر شما يك دوبلور قديمي چند فيلم مي تواند كار كند كه جوابگوي هزينه هاي زندگي اش باشد و در ضمن بتواند اعتبار و پيشينه اش را نيز حفظ نمايد. پس اگر امثال مظفري و والي زاده ، خسروشاهي ، اسماعيلي  و ديگر بزرگان دوبله به چنين جايگاهي رسيده اند عاشق بوده اند ، واقعا عاشق! بقول بهرام زند ما نمي گوييم درآمد نداشته ايم بلكه در دوراني از هنرمان هم منتفع شده ايم اما امروز...؟




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - آمادئوس - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳ عصر ۰۵:۱۱

(۱۳۹۱/۱۱/۱۲ عصر ۰۲:۴۷)زاپاتا نوشته شده:  

ميثم نيكنام اگر كمي صبور بود براي گفتن نقش اول نيازي به گويندگي زيرزميني و غير قانوني نداشت و با استعدادي كه داشت بالاخره دير يا زود به آرزويش مي رسيد. اما احتمالا باز هم پول اين اغواگر همه دورانها مسير هنري او را تغيير داد. در حالي كه گويندگان بزرگ و طراز اول دوبله در اين زمانه بابت گفتن يك رل نقش اول در شبكه ويدئويي رقمي معادل 150 تا 200 هزار تومان دريافت مي كنند و حاضر نيستند سابقه پنجاه ساله و اعتبار هنري خود را فداي پول كنند ،چگونه  كساني چون اين گوينده بخاطر پول و شهرت حاضرند خود را تباه كنند . اگر براي پول به دوبله آمدند كه از همان دستمزد اوليه متوجه مي شدند و مي توانستند به كار ديگري بپردازند و اگر هم عاشق اين هنر بودند كه اين طي طريق رسمش نبود!

با يك حساب سرانگشتي و با اين اوضاع ناخوشايند شبكه نمايش خانگي بنظر شما يك دوبلور قديمي چند فيلم مي تواند كار كند كه جوابگوي هزينه هاي زندگي اش باشد و در ضمن بتواند اعتبار و پيشينه اش را نيز حفظ نمايد. پس اگر امثال مظفري و والي زاده ، خسروشاهي ، اسماعيلي  و ديگر بزرگان دوبله به چنين جايگاهي رسيده اند عاشق بوده اند ، واقعا عاشق! بقول بهرام زند ما نمي گوييم درآمد نداشته ايم بلكه در دوراني از هنرمان هم منتفع شده ايم اما امروز...؟

با صحبتهای شما دوست عزیز موافقم، اما مطمئنم امثال نیک نام نیز عاشق بوده اند و هستند، وگر نه حداقل یک دهه از عمر خود را صرف یادگیری این حرفه و پرداختن استعدادهای بالقوه ی خود نمی کردند. همه اذعان دارند که ورود به هر حرفه ای بلا استثناء نسبت به گذشته سخت تر  و شرایط اقتصادی بدتر شده است. شاید به جز علاقه که انگیزه ی نخستین گرایش به کار هنری است علت این استمراری که گفتید دشواری تغییر شغلی باشد که  دوبلور کهنه کار بیست سی یا چهل سال از عمر خود را صرفِ آن کرده است. به همین دلیل فلان استاد همچنان با ناملایمات کنار می آید و مسیری را که شروع کرده است تا پایان ادامه می دهد؛ مسیری که سه چهارم آن را طی کرده است. اما جوان انگیزه دارد و امید. نه اینکه کار این جوانها را تأیید کنم اما باید پذیرفت که شرایطشان بدتر از جوانهای 50-40 سال پیش است و بیشتر در حقشان جفا شده است.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۱/۱۱/۲۴ صبح ۱۱:۲۷

(۱۳۹۱/۱۱/۸ عصر ۰۴:۱۶)مریم نوشته شده:  

فریبرز دوستدار 

به نقل از خسرو خسروشاهی ایشان در یکی از فیلمهای مسعود کیمیایی نیز به جای فرامرز قریبیان صحبت کرده اند که چون نام فیلم را نمی دانستم،اشاره ای  به آن نداشتم.

قریبیان در 4 فیلم از فیلمهای پیش از انقلاب کیمیائی بازی کرده است. بیگانه بیا ، خاک ، گوزنها و غزل . من بیاد دارم که سه فیلم آخر گویندگان دیگری جای قریبیان صحبت کرده اند (از عرفانی بگیرید تا اسماعیلی) ... اما گوینده بیگانه بیا در ذهنم نیست. به احتمال قریب به یقین و با توجه به قدمت این فیلم ، شاید منظور خسروشاهی این فیلم بوده که در سال 1347 هم اکران شده است. دوستان آرشیو داری که این فیلم را در اختیار دارند بهتر میتوانند در اینخصوص نظر دهند و صحت ادعای خسروشاهی را اثبات یا نفی کنند

http://www.imdb.com/title/tt0292968/




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - سم اسپید - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷ عصر ۱۰:۳۲

(۱۳۹۱/۱۱/۲۴ صبح ۱۱:۲۷)منصور نوشته شده:  

http://www.imdb.com/title/tt0292968/

فرامرز قریبیان / فریبرز دوستدار

فرخ ساجدی / خسرو خسروشاهی




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۲/۱/۲۵ عصر ۱۲:۴۷

بمناسبت آغاز سال جدید بد نیست با یک کليپ ، خنده بر لبهای دوستان ما بنشیند...

سه فیلم فوق العاده توسط رابرت لامورکس در اوایل و اواسط دهه 70 ساخته شد که به شوخیهای 3، 4 نخاله فرانسوی  در جنگ جهانی دوم و در تقابل با ارتش آلمان را می پرداخت. فیلمها فوق العاده جذاب بودند ، بخصوص که با دوبله گویندگان بزرگ ما هم در واخر دهه 50 عطرآگین شدند. این سه فیلم عبارت بودند از :

هنگ هفتم را چه کردی؟!

هنگ هفتم هنگ بی جان

هنگ هفتم در مهتاب

در همه این فیلمها مرحوم ژان له فبوره در نقش پی تی ویه بازی میکرد و دیگرانی چون پیر ماندی، هنری گای بت ، برنارد دران و دیگران هم بودند. از بهترین صحنه هایی که من از این سه گانه بیاد دارم صحنه ای است که افسر فرانسوی با گرفتن سیم و دینامیت سعی در تخریب پل ها برای جلوگیری از گذر ارتش آلمان میکند. اتصال سیمها را نمیتواند بخاطر بسپارد و دائم با خود زمزمه میکند : سیم سفید به سیم قرمز ، سیم آبی به سیم سبز ،... و جالب اینکه پلها را دقیقا نه موقع عبور آلمانیها بلکه موقع عبور  این چند نفر منفجر میکند ! این گویش که با صدای ایرح رضائی به شکلی خارق العاده اجرا میشود از یادگارهای این گوینده توانمند کشور است. صحنه دیگری که بیاد دارم صحنه ای است که این چند نفر با بهره گیری از تشک خواب ، تمام درجه داران اسیر فرانسوی را از مقابل دیدگان نگهبانان آلمانی فراری میدهند و به زیرزمین مخفی بازداشتگاه انتقال میدهند اما در نهایت فقط خودشان از مهلکه می گریزند...صحنه دیگر صحنه ای است که بدون هیچ توضیحی، کلیپ آنرا تقدیم دوستان میکنم و برگرفته از فیلم هنگ هفتم را چه کردی است...

هنرمندی کسانی چون اصغر افضلی بجای پی تی ویه و همینطور مرحوم عزت اله مقبلی ، ایرج ناظریان ، مرحوم امیر هوشنگ قطعه ای و پرویز ربیعی در این کلیپ واقعا شنیدنی و دیدنی است

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=3c2f8fb9752280300a95a879ff1715d7

مدتی قبل دوفیلم اول توسط بهنام عزیز بدستم رسید و مدتها بدنبال فیلم سوم بودم ... در نهایت واترلوی عزیز اعلام کردند این فیلم را در اختیار دارند که قرار شد جهت ترکیب صدای دوبله با کیفیت برتر توسط بهنام عزیز همت گمارده شود که متاسفانه واترلو ( که قرار بود ایام عید که به ایران می آیند این فیلم را به دست ما برسانند ) بدقولی کردند ....

نکته دیگر اینکه چند سال قبل یکی از دوستان کرمانشاهی نیز همین صحنه را (البته کوتاهتر) در همین سایت قرار دادند که اکنون در دسترس نیست و ترجیح دادم بشکل کاملتری ارائه شود.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - واترلو - ۱۳۹۲/۲/۱ عصر ۰۸:۲۲

(۱۳۹۲/۱/۲۵ عصر ۱۲:۴۷)منصور نوشته شده:  

مدتی قبل دوفیلم اول توسط بهنام عزیز بدستم رسید و مدتها بدنبال فیلم سوم بودم ... در نهایت واترلوی عزیز اعلام کردند این فیلم را در اختیار دارند که قرار شد جهت ترکیب صدای دوبله با کیفیت برتر توسط بهنام عزیز همت گمارده شود که متاسفانه واترلو ( که قرار بود ایام عید که به ایران می آیند این فیلم را به دست ما برسانند ) بدقولی کردند ....

منصور عزیز با عرض شرمندگی بسیار متاسفانه به علت مشغله کاری موفق به سفر به ایران نشدم ، شاید اواسط تابستان ، فعلاً هیچی معلوم نیست




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - اسپونز - ۱۳۹۲/۴/۲۹ عصر ۰۵:۲۴

(۱۳۹۱/۴/۲۱ صبح ۱۱:۴۷)منصور نوشته شده:  

در پاسخ به دوست گرامی Spoons عرض میکنم پیش ازین من صدای نصرت اله محتشم را در صفحه اول همین تاپیک قرار داده ام (مونتاژی از صدای مرحوم محتشم را  در فیلمی که وی بجای جان وین در نقش چنگیزخان-فاتح- صحبت میکرد را با صدای مرحوم کاملی که وصف صدا او را میداد را در صفحه اول همین تاپیک قرار داده ام)

اصولا من این تاپیک را برای ارائه صداها ساختم و نه شرح حال ها.تاپیکهای شرح حال کم نیست . بعضا دوستان شرح حال گویندگان و یا بحثهای غیر مرتبط را در این تاپیک ارائه میکنند... لازمست مدیریت محترم فاروم درخصوص انتقال نوشته ها به جایگاه مناسب هر نوشته و ارتباط آن با تایپیکها و جستارهای مختلف تلاشی هرچند کوچک صرف کند. چون یکی از اصلیترین وظابف مدیریتی سایت باید نظم بخشیدن به جایگاه نوشته ها (با توجه به ماهیت هر نوشته) باشد.

------------------------------------------------------------------

یادش به خیر و روحش شاد. استادی داشتیم به نام دکتر جمال الدین مستقیمی. ایشان اولین متخصص آناتومی ایران بودند. در زمان آموزش به ما ایشان حدود 95 سال داشتند. یکی از شوخی هایشان که همیشه به یادم خواهد ماند این بود که می گفتند: « پیری سه علامت داره: اولیش فراموشیه. دوتای دیگه اش هم یادم نیست!»

احتمالا این علامت اول شامل حال بنده هم شده است! اولین بار حدود 2 سال پیش با این کافه آشنا شدم. در آن زمان با نام کاربری hgh9936 عضو شده بودم که بعدها به طرز اسرارآمیزی از دسترسم خارج شد. بگذریم. زیاد به حاشیه رفتم. غرض این که در آن زمان در یکی از تاپیک ها نمونه صداهای اساتید زیادی وجود داشت. صدای اساتیدی نظیر علی اصغر مستان، عزت الله مقبلی، فرشید فرزان، فریدون دائمی، هوشنگ کاظمی، پرویز فیروز کار، حسین رحمانی، ایران بزرگمهری راد، ژاله کاظمی، جواد پزشکیان، مهدی آژیر، محمود نوربخش و ... بسیاری دیگر از بزرگان دوبله.

مدتی است به دنبال این تاپیک می گردم ( که ابتدا فکر می کردم باید مربوط به این تاپیک « نجوا ها و فریاد ها ... صداهایی ماندگار» باشد ) ولی شوربختانه آن را نمی یابم.

اولا از دوستان خواهشمندم که مرا در یافتن این تاپیک یاری فرمایند و ثانی از مدیران کافه می طلبم فرمایش منصور عزیز را جدی گرفته و بخشی صرفا شامل نمونه صداهای گویندگان جهت دانلود مشخص کنند و در صورت امکان فضایی برای آپلود این صداها در نظر بگیرند زیرا سایت های متفاوتی که دوستان برای آپلود فایل هایشان در نظر می گیرند دارای محدودیت زمانی است. ( برای مثال نمونه صدایی که منصور عزیز از نصرت الله محتشم در فایل مدیا وب قرار داده اند در حال حاضر موجود نیست )




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - جیسون بورن - ۱۳۹۲/۴/۳۰ صبح ۰۲:۳۱

(۱۳۹۲/۴/۲۹ عصر ۰۵:۲۴)اسپونز نوشته شده:  

احتمالا این علامت اول شامل حال بنده هم شده است! اولین بار حدود 2 سال پیش با این کافه آشنا شدم. در آن زمان با نام کاربری hgh9936 عضو شده بودم که بعدها به طرز اسرارآمیزی از دسترسم خارج شد. بگذریم. زیاد به حاشیه رفتم. غرض این که در آن زمان در یکی از تاپیک ها نمونه صداهای اساتید زیادی وجود داشت. صدای اساتیدی نظیر علی اصغر مستان، عزت الله مقبلی، فرشید فرزان، فریدون دائمی، هوشنگ کاظمی، پرویز فیروز کار، حسین رحمانی، ایران بزرگمهری راد، ژاله کاظمی، جواد پزشکیان، مهدی آژیر، محمود نوربخش و ... بسیاری دیگر از بزرگان دوبله.

احتمال می دهم منظورتان این تاپیک باشد.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۲/۷/۱۰ عصر ۱۲:۳۱

(۱۳۹۰/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۰۳)الیور نوشته شده:  

 به یاد کاووس دوستدار


 تعدادی از گویندگی‌ها:

ریوبراوو(ریکی نلسن ) 1959 دوبلۀ اول

داستان وست ساید(ریچاد بیمر) 1961

هملت(اینوکنتی اسموکتونوفسکی) 1963

ستیزه جویان(تونی کرتیس) 1958

اسپارتاکوس(تونی کرتیس) 1959

بعضی‌ها داغش را دوست دارند(تونی کرتیس) 1959

وایکینگ‌ها(تونی کرتیس) 1958 دوبله اول

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

آیا برامس را دوست دارید؟(آنتونی پرکینز) 1961

شهر بی‌رحم(رابرت بلک) 1961

می‌خواهم زنده بمانم(پیتر برک) 1958 دوبله اول

دو دوشمن(دیوید نیون) 1961

اسب کهر را بنگر(عمر شریف) 1964 دوبله اول

سقوط امپراطوری رم(عمر شریف) 1964

دادگاه نورمبرگ(مونتگمری کلیفت) 1961

رود سرخ(مونتگمری کلیفت) 1948

فرار بزرگ(استیو مک کوئین) 1963  دوبله اول

هفت دلاور(استیو مک کوئین) 1960  دوبله اول

عشق با بیگانه کامل(استیو مک کوئین) 1964

شب (مارچلو ماسترویانی)  1960

دختری به نام تامیکو(مایکل وایلدینگ)  1962

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

طناب(فارلی گرینجر ) 1948

روکو و برادرنش(آلن دلون)  1960

افسانه گمشدگان(رسانو براتزی) 1957  دوبله دوم

کنتس پابرهنه(رسانو براتزی) 1954

کله پوک(فرانک سیناترا) 1959

عملیات کراسبو (تام کورتنی) 1965

 لیست کارهای کاووس دوستدار بیش از این است که دوبلۀ بسیاری از فیلم‌ها در دسترس نیست. فیلم‌ها بر اساس آثار دیده شده و در دسترس،  چند دوبلۀ نایاب بر اساس نوشته‌های به جا مانده از زمان دوبله فیلم و چند اثر کمیاب هم به نقل از دارندگان این آثار ذکر شد. 

پ.ن : در نوشتن بخش‌هایی از این مطلب، از اطلاعات همکاران و خانواده دوستدار نیز استفاده شده است.

من چند فیلم دیگر را هم به این فهرست اضافه میکنم که مدتی قبل دوست گرامی الیور درج کرده بودند...

شیطان در ساعت 4 (ساخته ی مروین لروی و بجای کروین ماتئوس) در دوبله اول

دختری بنام تامیکو (ساخته ی جان استرجس و بجای مایکل وایلدینگ)

کشتی های بلند (ساخته ی جک کاردیف و بجای راس تامبلین)

دزد دریائی سرخپوش (ساخته ی رابرت سیودماک) - دوبله اول

یاغی بی هدف (یا همان شورش بی دلیل) (ساخته ی نیکلاس ری و بجای جیمز دین)- دوبله اول

شنهای یوجیما (ساخته ی آلن دووان و بجای جان ایگر)

پرواز از ای شیا (یا همان پرواز عقابها) (ساخته ی مایکل اندرسون)

ده فرمان (ساخته ی سیسیل ب. دومیل و بجای جان درک) - دوبله اول

و ....

صدای کاووس صدای زیبائیهاست




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۲/۷/۲۲ عصر ۰۱:۰۵

(۱۳۹۲/۷/۱۰ عصر ۱۲:۳۱)منصور نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۰۳)الیور نوشته شده:  

 به یاد کاووس دوستدار


 تعدادی از گویندگی‌ها:

ریوبراوو(ریکی نلسن ) 1959 دوبلۀ اول

داستان وست ساید(ریچاد بیمر) 1961

هملت(اینوکنتی اسموکتونوفسکی) 1963

ستیزه جویان(تونی کرتیس) 1958

اسپارتاکوس(تونی کرتیس) 1959

بعضی‌ها داغش را دوست دارند(تونی کرتیس) 1959

وایکینگ‌ها(تونی کرتیس) 1958 دوبله اول

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

آیا برامس را دوست دارید؟(آنتونی پرکینز) 1961

شهر بی‌رحم(رابرت بلک) 1961

می‌خواهم زنده بمانم(پیتر برک) 1958 دوبله اول

دو دوشمن(دیوید نیون) 1961

اسب کهر را بنگر(عمر شریف) 1964 دوبله اول

سقوط امپراطوری رم(عمر شریف) 1964

دادگاه نورمبرگ(مونتگمری کلیفت) 1961

رود سرخ(مونتگمری کلیفت) 1948

فرار بزرگ(استیو مک کوئین) 1963  دوبله اول

هفت دلاور(استیو مک کوئین) 1960  دوبله اول

عشق با بیگانه کامل(استیو مک کوئین) 1964

شب (مارچلو ماسترویانی)  1960

دختری به نام تامیکو(مایکل وایلدینگ)  1962

روانی(آنتونی پرکینز) 1960

طناب(فارلی گرینجر ) 1948

روکو و برادرنش(آلن دلون)  1960

افسانه گمشدگان(رسانو براتزی) 1957  دوبله دوم

کنتس پابرهنه(رسانو براتزی) 1954

کله پوک(فرانک سیناترا) 1959

عملیات کراسبو (تام کورتنی) 1965

 لیست کارهای کاووس دوستدار بیش از این است که دوبلۀ بسیاری از فیلم‌ها در دسترس نیست. فیلم‌ها بر اساس آثار دیده شده و در دسترس،  چند دوبلۀ نایاب بر اساس نوشته‌های به جا مانده از زمان دوبله فیلم و چند اثر کمیاب هم به نقل از دارندگان این آثار ذکر شد. 

پ.ن : در نوشتن بخش‌هایی از این مطلب، از اطلاعات همکاران و خانواده دوستدار نیز استفاده شده است.

من چند فیلم دیگر را هم به این فهرست اضافه میکنم که مدتی قبل دوست گرامی الیور درج کرده بودند...

شیطان در ساعت 4 (ساخته ی مروین لروی و بجای کروین ماتئوس) در دوبله اول

دختری بنام تامیکو (ساخته ی جان استرجس و بجای مایکل وایلدینگ)

کشتی های بلند (ساخته ی جک کاردیف و بجای راس تامبلین)

دزد دریائی سرخپوش (ساخته ی رابرت سیودماک) - دوبله اول

یاغی بی هدف (یا همان شورش بی دلیل) (ساخته ی نیکلاس ری و بجای جیمز دین)- دوبله اول

شنهای یوجیما (ساخته ی آلن دووان و بجای جان ایگر)

پرواز از ای شیا (یا همان پرواز عقابها) (ساخته ی مایکل اندرسون)

ده فرمان (ساخته ی سیسیل ب. دومیل و بجای جان درک) - دوبله اول

و ....

صدای کاووس صدای زیبائیهاست

در اطلاعاتی که به دست من رسیده است در دوبله اول فیلم هفت دلاور منوچهر نوذری به جای استیو مک کوئین و کاووس دوستدار به جای هورست بخلوز گویندگی کرده اند.
در دوبله اول توپ های ناواران کاووس دوستدار به جای دیوید نیون گویندگی کرده است که من نزدیک یک دقیقه از صدای کاووس دوستدار در این فیلم را در اختیار دارم.




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۲/۹/۹ صبح ۱۱:۳۳

(۱۳۹۲/۹/۵ عصر ۱۰:۰۷)سناتور نوشته شده:  

دوستان اگر یک تکه از صدای مرحوم عباس سلطانی رو بگذارید ممنون میشم. چندتا از دوستان صدای ایشون رو تشخیص ندادند.

 

در پاسخ به شما دوست گرامی و همچنین ادای دین به روح مرحوم عباس سلطانی کلیپ کوتاهی از تعدادی از کارهای ایشان را آماده کردم. امید که سریعا دوستان علاقمند دانلود فرمایند چون: در سایت آپارات (محل آپلود) پیش ازین نیز کلیپ ترکیب دو دوبله فیلم ده فرمان را قرار داده بودم که آنرا حذف کرده اند و در توجیه نکاشته اند: کلیپ حاوی صحنه های فلان بوده است! تنها صحنه مورد نظر عریان بودن برده (شعیب) بود و باعث تاسف از افراطی گریها و گاه خودشیرینی های چنین سایتهائی... در کلیپ حاضر هم من دقت نکردم و بخشی از يک فيلم قرار داده شد که دو بازیگر در وان حمام هستند و احتمال حذف شدن از آپارات وجود دارد!

http://www.aparat.com/v/R0Jwn

عباس سلطانی از گویندگان بسیار توانمند نقشهای دوم بود که بعضا در نقشهای اصلی هم وارد میشد. صدایی مقتدر که حزنی زیبا داشت و عمدتا با صدای مرحوم فرشید فرزان اشتباه گرفته میشود. چنانکه سالها به اشتباه صدای وی را در دوبله دوم خوب بد زشت فرشید فرزان نوشتند حال آنکه عباس سلطانی بجای لی وان کلیف (بد) صحبت کرده است... من به تعدادی از کارهای ایشان اشاره میکنم

این گروه خشن (دسته وحشی) ساخته سام پکین پا بجای بن جانسون در نقش تکتور

موبی دیک(نهنگ سفید) ساخته جيمز رابرتسون بجای چند نفر از جمله جيمز رابرتسون

برباد رفته ساخته ویکتور فلمينگ+دیگران (دوبله دوم) در چندین نقش از جمله ويکتور جوری (ويلکرسون)

قهرمانان تلمارک ساخته ی آنتونی مان (دوبله اول)  بجای اريک پورتر

پدرخوانده 1 ساخته فرانسیس فورد کاپولا (دوبله دوم) بجای ریچارد کونته در نقش دون بارزینی و همينطور بجای سال

اعتراف ساخته کوستا گاوراس بجای گابریل فرتزی

بدرود عشق من ساخته ی ديک ريچاردز و بجای جان آیرلند

مردی از لارامی ساخته انتونی مان بجای الکس نيکول

ده مرد رشيد ساخته گلديک (دوبله اول) بجای نيک دنيس

نوری برفراز لبه دنیا ساخته مارک پلينگتون (دوبله دوم) بجای رناتو سالواتوری

سگ (گلوله ای برای امپراطور) ساخته آنتونیو ايساسی بجای ساميول

پرواز فونيکس ساخته رابرت آلدريچ (دوبله دوم) بجای رونالد فراستر

گاوبازها ساخته ملکوک سنت کلر بجای مکس واگنر

قتل توسط مرگ ساخته رابرت مور بجای پيتر فالک

چادر قرمز ساخته کاتلازوف ( دوبله دوم) بجای ماريو آدروف

مرد قانون ساخته ی مایکل ویتر بجای آلبرت

و فيلمهای دیگر که فقط نام می بریم :

پنج ورق سرنوشت / موش و گربه / پاپيون / حريف / يک جدال / گرگهای دريا / مرد قانون (دوبله اول) / اسلحه بزرگ (دوبله اول) / شفت / ارباب دنیا / اسکی باز سراشيب / راکی 2 / مردی با نقاب سرخ / علامت زورو / شجاعان / اهل کنتاکی / راه غرب / سراسر شب / ...

و همينطور بجای شخصیت دکتر کلدر من در سریال ارتش سری




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - مستر گالوم - ۱۳۹۲/۹/۱۰ صبح ۱۱:۲۱

اگه اشتباه نکنم از آخرین کارهای این مرحوم هم نقش گویی در یکی از کارهای محمدرضا ورزی بود. البته ماشاء الله این آقای ورزی اینقدر درباره انقلاب اسلامی ایران فیلم و سریال ساخته که آدم قاطی می کنه و در اکثر اونها استاد طهماسب جای دکتر مصدق صحبت می کرد. ولی در یکی از اون نسخه ها(به احتمال زیاد تله فیلم سقوط بود که بود که در سکانسی از آن فیلم به صحنه عزل دکتر مصدق می پرداخت) که مرحوم سلطان رحمتی جای دکتر مصدق صحبت می کرد. فک کنم همون تله فیلمی بود که کیکاووس یاکیده خوانندگی تیتراژ اون رو بر عهده داشت. گویا اسم گوینده ها رو هم آخر تیتراژ می نوشتن(ورزی ارادت زیادی به دوبله داره)من به شخصه صدای این مرحوم رو دیگه در فیلم و سریالی نشنیدم.

حالا که بحث کارهای ورزی شد، در مصاحبه ای از "شکرخدا گودرزی" (بازیگر نقش امام خمینی در سریال معمای شاه) شنیدم که نقش امام خمینی در این سریال دوبله میشه ولی هنوز دوبلورش مشخص نیست. البته ایشون از جواد پزشکیان و بیژن علیمحمدی به عنوان کاندیداهای دوبله این نقش صحبت کردن. به نظر شما این دو نفر مناسب دوبله این نقش(با حساسیتی که روش هست) هستن؟ قبلاً ایرج رضایی در قالب راوی(در سریال صنوبر) به عنوان شخصیت امام خمینی صحبت کرده بود و مخاطب هم خیلی خوب با این صدا ارتباط برقرار کرده بود(البته چون سریال صنوبر جنبه روایتگری داشت صدای استاد رضایی قابل قبوله ولی در سریال معمای شاه که شاید به ابعاد بیشتری از زندگی امام خمینی و شاید خطبه ها و سخنرانی های انقلابی ایشان هم بپردازه شاید استاد رضایی مناسب نباشه)  در فرزند صبح ساخته بهروز افخمی هم صحبت از نقش گویی ناصر طهماسب به جای امام خمینی بود. بیژن علیمحمدی تیپ ساز خوبیه(هرچند به نظر من هر تیپی بسازه صداش زنگ و دافعه خاصی داره و کلاً صداش در هر حالتی خیلی تابلوئه). اما نمیدونم می تونه از پس صدای امام بر بیاد یا نه(صدای محمدرضا شاه پهلوی رو خیلی خوب تقلید کرد). اما جواد پزشکیان به نظرم اصلاً مناسب این نقش نیستن.

اگر من بودم شاید استاد منوچهر اسماعیلی رو انتخاب می کردم. البته اگه به جلال مقامی هم میشه فک کرد. اگه مدیر دوبلاژی بخواد ابتکار داشته باشه و از یه صدای کمتر شنیده شده استفاده کنه می تونه یه تستی هم از علی اکبر گودرزی طائمه بگیره.

نظر شما چیه؟




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - پایک بیشاپ - ۱۳۹۲/۹/۱۱ صبح ۰۳:۱۷

(۱۳۹۲/۹/۹ صبح ۱۱:۳۳)منصور نوشته شده:  

عباس سلطانی از گویندگان بسیار توانمند نقشهای دوم بود که بعضا در نقشهای اصلی هم وارد میشد. صدایی مقتدر که حزنی زیبا داشت و عمدتا با صدای مرحوم فرشید فرزان اشتباه گرفته میشود. چنانکه سالها به اشتباه صدای وی را در دوبله دوم خوب بد زشت فرشید فرزان نوشتند حال آنکه عباس سلطانی بجای لی وان کلیف (بد) صحبت کرده است... من به تعدادی از کارهای ایشان اشاره میکنم

این گروه خشن (دسته وحشی) ساخته سام پکین پا بجای بن جانسون در نقش تکتور

...

با تشکر از منصور عزیز اضافه میکنم:

فرار بزرگ ساخته جان استرجس بجای  گوردون جکسون در نقش مک دانلد




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - منصور - ۱۳۹۲/۱۲/۶ صبح ۱۲:۴۲

بخشی از یک آنونس فیلم را تقدیم دوستان میکنم که مطمئنم برای همه علاقمندان دوبله جالب خواهد بود... در آنونس مردی در قفس ساخته نصرت الله وحدت و در انتهای این آنونس ، گوینده (ابوالحسن تهامی نژاد) در کنار کارگردان نشسته است و به گویش خود درخصوص فیلم با همراهی وحدت می پردازد

 

http://www.aparat.com/v/7dtPf

و اینهم عکس دو نفر از برجسته ترین گویندگان ایران که فکر نمیکنم کسی تاکنون تصویری ازینها در نت منتشر کرده باشد و یا تصویری از آنها در ذهن داشته باشد

 

مرحوم محمود نوربخش   و   فتح الله منوچهری

عکسها مربوط به حضور ایندو در یک فیلم ایرانی پیش از انقلاب است




RE: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار - هایدی - ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ عصر ۰۴:۰۷

ویدئو تبریک عید نوروز توسط جمعی از دوبلورها "البته مربوط به نوروز 1394 است اما دیدنش در این چند روزی که تا آغاز سال 1395 مانده، خالی از لطف نیست"

پیشاپیش سال جدید همه دوستان نازنینم مبارک... بهترین ها را برایتان آرزومندم.

http://s7.picofile.com/file/8243305892/d...i.html