اینترنت گردی ... - نسخه قابل چاپ +- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای عمومی (/forumdisplay.php?fid=21) +--- انجمن: محله چینی ها (/forumdisplay.php?fid=38) +--- موضوع: اینترنت گردی ... (/showthread.php?tid=113) |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۸/۷/۲۸ عصر ۰۶:۳۶ توضیح Admin: موضوعات هنری که نمی توان در هیچ یک از تاپیک های موجود کافه قرار داد صرفا در این تاپیک گذاشته خواهد شد. این تاپیک صرفا به موضوعات هنری جالب مرتبط با سینما یا سایر هنرها می پردازد که ارزش به اشتراک گذاشتن با دیگر دوستان را داشته باشد. امیر قادری ، هفته قبل با فریدون جیرانی در برنامه دوقدم مانده به صبح ، گفتگوی جالبی می کرد. مثل اینکه امشب هم در مرغزار دوم برنامه ، از معبر امواج شبکه چهار می تونید بخش دوم گفتگو را به صورت زنده تماشا کنید. ترکیب صالح علاء - فریدون جیرانی و امیر قادری جالب خواهد بود. RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - Bernardo - ۱۳۸۸/۱۰/۲۲ عصر ۰۶:۳۳ سلام این هم وبلاگی در باب دوبله است دوست داران دوبله می تونن به اینجا سر بزنن http://www.cinephile1978.blogsky.com/ RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۲۲ عصر ۰۸:۰۳ (۱۳۸۸/۱۰/۲۲ عصر ۰۶:۳۳)Bernardo نوشته شده: ظاهر وبلاگ تون قشنگه. رنگ و تم ای که داره متفاوته. بیصبرانه منتظر تکمیل کار در مورد زورو هستیم. RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - Bernardo - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳ عصر ۰۵:۰۶ با سلام وبلاگ آپدیت شده زورو تموم شده و هفته دیگه وارد بازار میشه http://www.cinephile1978.blogsky.com/ RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۱/۱ عصر ۱۲:۰۱ این مطلب شاید به نظر سینمایی نباشه اما چون اکثر هنرپیشه ها جوانمرگ میشن و عمری نمی کنن ، بدنیست اینجا گذاشته بشه تا عزیزان بخونن و چند صباحی بیشتر در خدمتشون باشیم :
منبع: تابناک
پ.ن: از ما که گذشت اما جوون ترها رعایت کنن شاید بیشتر عمر کردن
اینم خیلی جالبه .
عکس: منوی چلوکبابی در سال ١٢٧٠
قیمتهای چلوکبابی مشهدی میرآقا قرآنی باورنکردنی است
منبع: خبر آنلاين پی نوشت: یکی از دوستان پیشکسوت رابطه قران ؛ عباسی , شاهی را بگوید . می دونم 10 قِران میشه 1 ریال .
RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - بچه رزماری - ۱۳۸۸/۱۱/۱ عصر ۱۱:۲۰ سروان عزیز قران و ریال هردو یکی می باشه 10 قران میشه یک تومان دو تا ده شاهی میشه یک قران یک ریال(قران) هم برابر با پنج عباسی هست یعنی 50 عباسی معادل یک تومان می باشه RE: اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۸۸/۱۱/۲۴ عصر ۰۷:۴۵ اینترنت می گشتم که اینجا رو پیدا کردم دوبله های خوبی گذاشته خودتون ببینید http://www.mohamaddoubleh.blogfa.com/ RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۳ عصر ۰۷:۳۴ این تصاویر جالب را هنگام گشت مجازی روزانه پیدا کردم: عکس زیر به عنوان عکس نمونه و برنده جایزه یونیسف به عنوان عکس سال انتخاب شده است: هر کودکی نیاز به خانواده دارد. در آستانه صعود قیمت مرغ ... RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۱۱ صبح ۱۱:۳۰ " شما معلم هستید یا ژنرال ؟ "
كشف انبار اسلحه در منزل یک معلم !
پليس پاناما اعلام كرد كه موفق به كشف يك انبار اسلحه و مهمات در منزل يك معلم جامعه شناسي شده كه در آن تعداد زيادي اسلحه، نارنجك و مهمات وجود دارد. به گزارش ايسنا، پس از بازرسي منزل وينيسيو جيمنز، استاد دانشگاه چيريكوي، وي بازداشت شد. هنوز دلايل نگهداري اين ميزان از مهمات و اسلحه در منزل اين استاد دانشگاه مشخص نيست. عمليات روز جمعه توسط پليس مبارزه با مواد مخدر انجام گرفت.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، پليس اعلام كرد: در اين عمليات 47 قبضه اسلحه، 24 مسلسل، 4000 نارنجك و نزديك به 500 هزار عدد تير جنگي كشف شد. اين زرادخانه در استان چيريكوي واقع در مرز كاستاريكا پيدا شد. منبع
عجب معلمی !
یاد فیلم توپ های سن سباستین افتادم که آنتونی کوئین ردای کشیش رو پوشیده بود و به عنوان کشیش به اتفاق یک زن ( که معلوم نبود چیکارش بود ) پیش فرماندار رفته بود و می گفت که برای دفاع از روستای سن سباستین ، که مردم باخدایی دارد ، نیاز به یک اراده توپ ، فلان مقدار باروت ، اینقدر تفنگ ، اونقدر فشنگ و ... دارند. فرماندار با یک لهجه که نشان از تعجب داشت به آنتونی کویین گفت : عجب ... شما کشیش هستید یا ژنرال ؟!
RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۹/۳/۱۳ صبح ۱۲:۵۰ یک کافی نت در افغانستان . ( به جزئیات موجود در عکس دقت کنید ) RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۳/۲۹ عصر ۰۵:۲۷ سیاست شل کن سفت کن در قیلثرینگ همچنان ادامه دارد ... 4shared قیلثر میشه بعد آزاد میشه ، IMDB همینطور ، فعلا هم که نوبت rapidshare مظلوم هست. یه چیز جالب: یکی از دوستان کافه دیروز پیام داد که سایت http://www.filmsite.org/ که یکسال بوده قیلثر بوده آزاد شده. ظاهرا این دوستمون 3 روز قبل یک ایمیل به آدرس شرکت قیلثرینگ ارسال کرده و جواب هم گرفته. ظاهرا سایت های تخصصی رو میشه اینطوری از بند آزاد کرد. پ.ن: این سایت filmsite یکی از غنی ترین سایت های سینمایی هست و به نظر من حتی از IMDB مفیدتر و کاربردی تره. حتما به قسمت های مختلفش اش سر بزنید . RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۴/۱۲ عصر ۱۲:۳۵ خب بالاخره شتری که دم خونه همه مجری ها میشینه رفت دم خونه لری کینگ هم نشست و این مجری پیر و معروف که با اکثر شخصیت های مشهور دهه های مختلف مصاحبه و شو تلویزیونی برگزار کرده بود بالاخره بازنشسته شد. مارلون براندو هم در سالهای آخر عمر یکبار مهمان لری کینگ بود . کجاست اون اندام میزان براندو ؟! اینهم الیزابت تیلور . هنوز دود از کنده بلند میشه RE: اینترنت گردی ... - Scarlett - ۱۳۸۹/۴/۲۰ عصر ۰۲:۰۸ دیروز در حین ِ نت گردی به یک تست ِ شخصیت شناسی بسیار جالب برخوردم که عنوانش این بود " شما کدام یک از شخصیت های بربادرفته هستید ؟! " دو تست مختلف با این عنوان وجود داشت که بعد از دادن هر دو ، هر دو یک نتیجه ی غیر قابل ِ باور ( لااقل برای خودم ) را به من دادند : شما اسکارلت اوهارا هستید !!! بعضی از گزینه ها آشکارا بود که جواب های یک شخصیت ِ رت باتلری ست و با اینکه خیلی وسوسه برانگیز بودند آنها را نزدم ! و گرچه من از شخصیت ِ اسکارلت اوهارا خوشم می آید ، با این حال ، شخصا بین خودم و او شباهتی نمی بینم !! اینم لینک ِ هر دو تست : اولی : http://quizilla.teennick.com/quizzes/714532/which-character-from-gone-with-the-wind-are-you دومی : http://quizilla.teennick.com/quizzes/552422/what-gone-with-the-wind-character-are-you ___________ Your Result
ترجمه ی خودم : شما اسکارلت اوهارا هستید . شما خوش قیافه ، با اراده و مصمم هستید و به نظرتان افراد و نقش های مسخره و احمقانه ی جامعه ، بی ارزش هستند . به وقتش به قدر کافی قوی هستید که نجات بیابید و باقی بمانید . با وجود ِ اینکه بیشتر ترجیح می دهید حواستان به کار خودتان باشد و شخص ِ خودتان را حفظ کنید تا هر کس ِ دیگری را ! ترجمه ی عکس : من اسکارلت اوهارا هستم . خسته شدم از اینکه تا ابد عجیب و غریب ( آنرمال ) به نظر بیام ، و هیچ وقت نتونم کاری رو که دلم میخواد انجام بدم ! ___________ Your Result
RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۴/۲۱ عصر ۰۶:۴۲ مال من اینو داد : You are Rhett Butler. You refuse to change your personality to appeal to the masses and cannot stand the hypocrisy in society. You will do anything in your power to make sure that you get what you want. ترجمه خودم: شما رت باتلر هستید ! شما نمی پذیرید که شخصیت خود را به خاطر افکار عمومی عوض کنید و نمی توانید ریاکاری را تحمل کنید. شما هر کاری از دستتان بر آید انجام می دهید تا مطمئن شوید که آنچه را می خواهید بدست خواهید آورد . http://quizilla.teennick.com/quizzes/result/714532/532778/#shareit RE: اینترنت گردی ... - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۰۹:۰۸ دهه 60 برای هم نسلان ما پر از خاطره های رنگارنگه. زمانی که مردم با مشکلات فراوانی دست به گریبان بودند و نسل دیروز که نسلی است که از هر لحاظ در تنگنا قرار داره شاید این عکس بیان گوی حرف هایی باشه که امروز نسل دیروز با آن دست به گریبانند RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۰۹:۵۷ (۱۳۸۸/۱۱/۱ عصر ۱۱:۲۰)بچه رزماری نوشته شده: نون چاركي يك عباسي، پنير سيري دو عباسي، آدم لات و راسّ راسّي واميداره به رقاصي يك قران معادل يك ريال معادل بيست شاهي و پنج عباسي بود يك تومان 50 عباسي بود . دهه 50 مي تونستيم با دويست تومان بريم تهران كافه و سينما و كباب و ويسكي
RE: اینترنت گردی ... معرفی سایت ها - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۱۰:۰۲ (۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۰۹:۵۷)بهزاد ستوده نوشته شده: (۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۰۹:۰۸)دشمن مردم نوشته شده: این تیکه اش محشر بود . جداش کردم RE: اینترنت گردی ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۵/۱ عصر ۱۱:۱۵ (۱۳۸۹/۴/۲۰ عصر ۰۲:۰۸)Scarlett نوشته شده: به من جواب اشلی ویلکز داد. با متن زیر: You are Ashley Wilkes. Your world is a fantasy. You loose yourself in books and other types of fiction and fail to recognize most reality. You fear social rejection and hid your true feelings if you can even figure out what they are RE: اینترنت گردی ... - Scarlett - ۱۳۸۹/۵/۲ صبح ۱۱:۰۵ در پی یک اقدام شخصیت شناسانه یک تست شخصیت شناسی دیگر : " شما کدام یک از شخصیت های فیلم کازابلانکا هستید ؟! " لینک تست : http://quizilla.teennick.com/quizzes/1181905/noaction جوابی که به من داد این بود : http://quizilla.teennick.com/quizzes/result/1181905/1269624/ شما ایلزا لوند هستید !! ( آخ که چه تست ِ خوبی !! ) Your ResultYou are Ilsa Lund. " ?! Is that cannon fire, or is that my heart pounding " RE: اینترنت گردی ... - Savezva - ۱۳۸۹/۵/۲ عصر ۰۱:۱۲ چند تا عکس از پل نیومن http://theberry.com/2010/07/07/afternoon-eye-candy-paul-newman-flashback-27-photos/ RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۹/۵/۳ صبح ۰۱:۱۳ (۱۳۸۹/۵/۲ صبح ۱۱:۰۵)Scarlett نوشته شده: عجب ! من شدم سام http://quizilla.teennick.com/quizzes/result/1181905/1269626/ چند سوال در مورد جنگ عراق کرد و مشکلات دنیا و نوشیدنی مورد علاقه و ... من سعی کردم درست و منطقی جواب بدم . توقع داشتم ریک بشم .
RE: اینترنت گردی ... - واترلو - ۱۳۸۹/۵/۳ صبح ۱۰:۳۸ البته من تو یه سایت دیگه تست دادم و ریک شدم http://www.okcupid.com/quizzy/results?quizzyid=6883039629790881417&userid=6567452440169506473 RE: اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۸۹/۵/۶ عصر ۰۹:۰۰ در اینترنت می گشتم این رو دیدم جالبه فرار از زندان سریال پرطرفداری که جدیدا از شبکه فارسی وان به نمایش در آمده است توسط شرکت جوانه پویا دوبله شده و در شبکه نمایش خانگی نیز پخش شده است دوبله این سریال محبوب به سرپرستی محمودقنبری توسط دوبلورهای حرفه ای ایرانی انجام شده است . برای آشنایی بیشتر تصاویر این دوبلورها را درذیل مشاهده نمایید.
منبع: http://30nema.blogsky.com/ RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۲۸ عصر ۰۹:۱۷ جدیدا لیستی از 50 فیلم برتر خارجی (غیر انگلیسی زبان) تاریخ سینما در سایت Newyork Timeout قرار گرفته است: لینک دانلود: http://newyork.timeout.com/articles/film/88146/the-top-50-foreign-films-of-all-time/6.html RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۱۰ عصر ۱۰:۴۸ یه چیز جالب جایی دیدم که خوندنش خالی از لطف نیست: آخرین جملات افراد مشهور قبل از مرگ اون مورد جان کرافورد ، بازرگان ، قاتل و دکتر جراح که نبض خودشو گرفته خیلی جالبه RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۲۶ عصر ۰۸:۳۶ مشکلات اوباما و مقایسه او با دولی ویلسون در کازابلانکا پ.ن: کازابلانکا یک کلمه اسپانیایی است که معنی آن خانه سفید ( کاخ سفید ) است و همین تشابه معنایی دست آویز خیلی از سیاسی نویس ها بوده و هست. RE: اینترنت گردی ... - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۶/۳۰ صبح ۰۸:۱۳ سلام دوستان عزیز لطفا این عکسها را باهم مقایسه بفرمایید بعد متوجه جایگاه هنر در ایران می شوید RE: اینترنت گردی ... - محمد - ۱۳۸۹/۶/۳۰ عصر ۰۳:۳۴ (۱۳۸۹/۶/۳۰ صبح ۰۸:۱۳)دشمن مردم نوشته شده: به نظر من, بامزه ترين نقاشي اون دو تا مار است. نمي دونم چرا اون خانم ماره حجابشو رعايت نكرده, چطوري گشت ارشاد اين خانم ماره رو نديده!! معني شعر هم به اين صورت است : حتي بعد از اين همه زمان خورشيد هرگز به زمين نمي گه كه تو بدهكار ( يا مديون ) مني. ببين چه اتفاقي با يك عشق مي افته كه نور اون تمام آسمون رو روشن مي كنه. RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۲ صبح ۰۹:۰۷ خاطره حشمت مهاجرانی از سوفیا لورن !
حشمت مهاجرانی ، مربی افسانه ای فوتبال ملی ایران در دیدار از روزنامه خبر ، خاطراتی شنیدنی هم برای مان داشت. او درباره روزهای آشنایی اش با محمد فنایی داور ملی سرشناس ایران گفت: « ما با هم در بازی های جام جهانی 1994 آمریکا در لس آنجلس آشنا شدیم و دوستی مان خیلی هم ماندگار شد. یک خاطره هم از آن روز داریم که به یادگار مانده.»
و بعد ادامه می دهد:« آن زمان من به عنوان سرمربی تیم ملی عمان بلیت جایگاه ویژه بازی های مختلف را داشتم. روز بازی فینال که محمد فنایی کمک داور بازی برزیل و ایتالیا بود ، یک لحظه دیدم همه دوربین ها روی من زوم کردند و دارند مرا نشان می دهند. احساس کردم رئیس جمهور شدم یا خیلی آدم معروفی هستم. این طرف را نگاه کردم ، آن طرف را نگاه کردم دیدم کسی نیست، داشتم ژست می گرفتم که متوجه شدم خانم سوفیا لورن بالای سرم نشسته و این توجه دوربین ها به حضور ستاره سرشناس سال های دور سینمای دنیاست ، نه سرمربی تیم ملی عمان که به جام جهانی هم نرسیده ! » RE: اینترنت گردی ... - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۷/۲ عصر ۰۹:۳۵ تو زندگی ما زیاد حرف می زنیم چونکه واژها ساخته ذهن بشرند پس باید زیاد هم استفاده بشن اما اگه قرار باشه که آخرین حرفتون رو بگید و بعد بمیرید اون حرف چیه .چی؟ مال من اینه که زندگی خیلی عجیبه اما مرگ از زندگی هم عجیبتره .البته این آخرین جمله افراد قبل از مرگ صرفا جنبه شوخی داره شاید هم بعضیها موقع مرگ سکوت کنند چون بعضی وقتها سکوت از هر واژه و الفاظی معنایی عمیق تری داره RE: اینترنت گردی ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۷/۹ عصر ۰۵:۳۳ در این وانفسای سیاست زدگی که کشورمان را فرا گرفته و در این مکاره بازار خودی و غیرخودی ،که هر حرفی را میتوان طوری پیچاند و تحریف کرد که از آن بوی خیانت و فتنه به مشام برسد، به نظر طبیعی می آید که طوری آسّه رفت و آسّه آمد که نکند گربه گزندی به ما وارد آورد. رویه ای که مجله فبلم در پیش گرفته و همچنین سایت محبوبمان کافه کلاسیک نیز تا حد امکان آنرا رعایت میکند. اما کمترین توقع اینست که گاهی اوقات ، کمی از لاک محافظه کاری و تقیه خارج شویم و به مسایلی بپردازیم که گریبانگیر هنرمندان این مرز پرگهر شده است. نمونه بارز آن مسئله اصغر فرهادی ، کارگردان بزرگ سینمای ما است که به خاطر گفتن یک جمله (که به نظر من آرزوی خیلی از ما ایرانیان است) از ساختن فیلم خود محروم شده است. متاسفانه تاکنون حتی اشاره ای هم به این موضوع در سایت نشده است. آیا فقط وظیفه ما اینست که در سوگ ستاره های فرنگی بنشینیم . حسرت مرگشان را بخوریم ، استعداد هنری شان را بستاییم .آیا درست است که در مرگ تونی کرتیس نازنین به سوگ بنشینیم(که البته کاریست ستودنی ؛ چون در دنیای بدون مرز سینما،او نیز هموطن ما بود) اما از مرگ هنری سینماگر هموطنمان ککمان هم نگزد؟ آیا کم از دیدن فیلمهایش لذت برده ایم؟شهر زیبا،چهارشنبه سوری و درباره الی چه کم از کازابلانکا و همشهری کین دارند؟ چرا داریم یک یک هنرمندانمان را از دست می دهیم؟ چه بر سر ما آمده است؟
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه خونین دوباره برگردند ... بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
پ ن : ببخشید که نوشته ام زیاد احساسی شد. یادداشت زیبا و پراحساس ترانه علیدوستی را به فرهادی عزیز که از وبلاگش گرفته شده باهم میخوانیم: "یادم نمی رود که یک بعد از ظهر داغ و خاکی و چرک، کنار ریل فراموش شده ی قطاری که جیغ هایش شبیه ترس هایمان بود نشسته بودیم، دل دل می زدیم که قصه ای داریم و فیلمی داریم و در این فیلم آدم هایی داریم که میانشان گیر افتاده ایم و نمی دانیم طرف کدام را بگیریم. قصه ی ما درباره ی گناه بود، درباره ی قتل بود، درباره ی عشق بود، درباره ی مجازات بود و احساس... احساس. درباره ی همه ی آن چیزهایی که انگار عیب ترین عیب ها بود اما بخشیدنی می شد وقتی که فهمیدنی می شد و وقتی می شد فکر کرد و شاید، شاید، حق داد. یادم نمی رود جمله اش را که "خوب نگاه کنی می بینی که چند بار در این فیلمنامه کلمه ی «حق» شنیده می شود. بارها شنیده می شود. از زبان خیلی ها، هر کسی به قد خودش، در حد خودش، به زبان ناقص یا کامل خودش... هر کس به شکلی این واژه را می گوید. پیش از این که آن ها مهم باشند، واژه ی «حق» است که باید شنیده شود. ده بار. صد بار. آن قدر که یاد همه بماند." این یکی از نخستین چیزهایی بود که از اصغر فرهادی آموختم. که حق را باید آن قدر گفت که یاد همه بماند. نگفتن حق سخت است. درد دارد. به دل آدم می ماند. حرف حق... قضاوت این که حرفی حق هست یا نه شاید کار هر کسی نباشد. اما این که انسان ها حق دارند حرف بزنند را، به قول خودش، یک بچه ی پنج ساله هم می فهمد. این چند خط هنوز هم شاید تکاندن غبار از این صفحه به حساب نیاید. چرا که غبار این اطراف بوی گند همین نگفتن ها را می دهد. نگفتن هایی که از ریخت می اندازندت. این چند خط شاید فقط صدای چهار تا استخوان است که زیر بار این همه حرفی که نتوانستیم بگوییم و نتوانستیم بشنویم خرد می شوند. این چند خط معنی طرفداری و نرخِ وسطِ معرکه و لشکرکشی نمی دهد. این چند خط افاضاتی در باب تعیین حقوق فیلمساز و هنرمند نیست. این چند خط، حیرت است. وحشت است. ناباوری است نسبت به فاصله ی باور نکردنی میان حقِ «گفتن» و منطقِ «نگفتن». خشم است به نفع هر آن چیزی که قرار است بشود اسم حق -اسم حرف- رویش گذاشت. همدردی است از طرف هر کسی که ناحق شنیدن را درک کرده، با کسی که به تازگی ناحق شنیده و من، لا اقل من، خبر دارم که روزی پامال کردن حق برایش درد بزرگی بود. یادم نمی رود روزی را که فیلممان پایان نداشت، از ترس این که تمام شود و توی دل آدمهای خیالی اش حرف نگفته ای مانده باشد هنوز. نه برای خودم و بقایای بی ارزش یک وبلاگ، و فقط همین یک بار و برای یک دلگرمی کوچک جمعی درب نظرخواهی را باز می گذارم. پیشنهادم هم فقط نوشتن یک اسم است، واقعی باشد یا مستعار فرقی نمی کند. این دعوتی برای هواداری از یک شخص یا یک فیلم نیست، که اصغر فرهادی و سیل بی شمار طرفداران او نیازی به بالا خواهیِ این وبلاگ ندارند.
این دعوت برای آشنایی با آن هایی است که می توانند به نظر دیگریِ روبرویشان گوش دهند و به آن فکر کنند، بی این که الزاماَ با او موافق باشند... هر کس که طرفدار «حرف» است اسمی بنویسد. فقط برای این که چشممان به نام هم بیفتد و دلگرم شویم و باور نکنیم این کابوس عجیب و ناعادلانه، این تلخیِ بی پایان را. نمی دانم آقای فرهادی، نمی دانم چطور شده که ارزش کار و بارمان، دغدغه های مان، ادعاهایمان، آرزوهایمان، توی این تورمِ خودی و ناخودی ست که از سکه می افتد. نمی دانم. اما جای خالیِ حرف حق درد می کند، آشنای قدیمی سالهای شهر زیبا. می فهمی که." منبع:
RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۹ عصر ۰۷:۲۲ (۱۳۸۹/۷/۹ عصر ۰۵:۳۳)اسکورپان نوشته شده: چرا تقیه اسکورپان جان ؟! فراموشخانه رو برای همین چیزا ساختن. RE: اینترنت گردی ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۷/۱۰ صبح ۰۲:۳۹ گویا یادداشت نوشتن ما موثر واقع شد!! و از هنرمند عزیزمان رفع ممنوعیت شد. متن خبر را از سایت فرارو در زیر آورده ام: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمعه شب تحریم ادامه فیلم برداری "جدایی نادر از سیمین" را لغو کرد. RE: اینترنت گردی ... - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۱۳ عصر ۰۵:۳۸ جنووووووووووووووووووون
واقعي(مدارك موجود ميباشد ، به جون خودم)
سئوال: اتم چيست؟ (مدت اين سئوال 15 دقيقه)
پاسخ ها: حسن كدخدايي: اتم هست ماده كه از چند ماده شكل مي شود. زات كوچكي از چند ماده درست ميشود. سجاد اسماعيلي: اتم از چند ملكور ساخته شده است. محمد بزرگ: به ملكول ها بسيار كوچك كه از گاز و هوا ساخته شده است اتم مي گويند. عباس افروغ: اتم به چهار دست تقسيم مي شود و بازربين ديده نمي شود و چيز ريزي است. علي جمالي: به ملكول ها بسيار كوچك مي گويند كه از گاز ساخته شده. رضا محمدي (ع)* : ملگول هاي از يك اكسيژن و اترجژناس *: به معني علي و نام پدر ايشان ميباشد. مشكل 2 دانش آموز هم نام پيش به سوي ايران فردا به همت اين آينده سازان اين مرز و بوم RE: اینترنت گردی ... - john doe - ۱۳۸۹/۷/۱۹ عصر ۰۵:۰۳ بعد از بازی ما ماریو یا همون قارچ خور چه بلایی سرش اومد. RE: اینترنت گردی ... - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۷/۲۲ صبح ۰۹:۴۵ یادش بخیر اون زمانها دو تا کانال یا به قول این امروزیها شبکه داشتیم اما با این شبکه ها غمی نداشتیم .اما الان چی با این همه شبکه چی داریم و بعدا چی ؟ چی خواهیم داشت هم نسلهای من که دیروز با خاطراتی ارزشمندی بزرگ شدند نسل امروز با چه خاطراتی بزرگ خواهند شد .خوشبختانه یا بدبختانه اون خاطرات دیگر تکرار شدنی نیستند .گذشته برای ما در حکم گنجی ارزشمند به حساب میامد..اینجا لیستی است از سریالهایی که در زمان گذشته پخش می شد و ما با آنها خاطراتی تلخ و شیرین داریم RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۲۲ عصر ۰۲:۰۴ (۱۳۸۹/۷/۲۲ صبح ۰۹:۴۵)دشمن مردم نوشته شده: عجب نام هایی . بعضی هاشون رو من برای اولین بار می شنوم . سریالِ کازابلانکا ؟! RE: اینترنت گردی ... - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۲۴ صبح ۰۶:۳۷ (۱۳۸۹/۷/۲۲ عصر ۰۲:۰۴)سروان رنو نوشته شده:(۱۳۸۹/۷/۲۲ صبح ۰۹:۴۵)دشمن مردم نوشته شده: کازابلانکا رو چند بار و در چند دهه متفاوت به سریال تبدیل کردن و البته هیچکدوم از این مجموعه های تلویزیونی هم موفق نبودن. از هیچکدوم هم نسخه کاملی در دسترس نیست. جالب اینکه اولین بار در سال 1955 سریال کازابلانکا رو پخش کردن و تعدادی از بازیگرای جانبی فیلم (1942) رو هم به بازی گرفتن. اون سالهای ابتدایی فراگیر شدن تلویزیون در آمریکا,کمپانی های رقیب دست به هر کاری برای معرفی بهتر محصولات خودشون می زدن. وارنر شروع به پخش مجموعه " برادران وارنر نمایش می دهند " کرد و فاکس هم " ساعتی با فاکس قرن بیستم " رو شروع کرد و ام جی ام هم " نمایش ام جی ام " رو. این وسط برادران وارنر با پخش کارهای کلاسیک خودش و یا به روز رسانی اونها به مجموعه های جدید,برنامه های خودش رو پر می کرد. همزمان با کازابلانکا سریال های Kings Row و Cheyenne رو هم به نمایش درآوردن. درست مثل کازابلانکا که بر اساس فیلمی سینمایی بود. البته این آخری به عنوان سریال تلویزیونی به عناوین خوبی هم دست پیدا کرد. RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۱:۳۶ (۱۳۸۹/۴/۲۰ عصر ۰۲:۰۸)Scarlett نوشته شده: یک تست جالب و جدید شخصیت شناسی با عنوان : شما کدام بازیگر زن کلاسیک هستید ؟ در لینک زیر مشاهده گردید: http://roflquiz.com/which-classic-hollywood-actress-are-you/q/115/ البته باید برای مشاهده مرحله نهایی تست خود ، قیلثرشکن داشته باشید چون شما را به سایت توییتر حواله می دهد. RE: اینترنت گردی ... - john doe - ۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۱۱:۴۷ این عکس جالبیه . بسیاری از شخصیت های معروف تاریخ از بازیگر و سیاستمدار و پادشاه و دانشمند گرفته تا فوتبالیست توش هستند . البته من از ایران چیزی ندیدم اگه کسی متوجه شد بگه. البته اگر می خواهید عکس را در اندازه بزرگتر ببینید ، کافی همین اسم رو در GOOGLE جستجو کنید نا اندازه های بزرگتر بیاید. RE: اینترنت گردی ... - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۸/۳ صبح ۱۱:۵۶ سلام به تمامي عزيزان و دوستان گلم متاسفانه وقتي اين مطلب رو خواندم از ايراني بودنم شرمسار شدم .شايد اگر هر چيز باارزشي از اين مملكت به دست اين اجانب بيافته نه تنها بد نباشه بلكه خيلي هم خوب باشه حداقل اونها براي ميراث كشور خودشان ارزش قائلند اين مطلب رو از سايت آفتاب براي شما نقل مي كنم شايد خيلي از ما به سينماي خودمان هم علاقه منديم البته به يك دوران خاصش نه الان عبدالحسین سپنتا را مردم بیشتر با فیلم "دختر لر" به عنوان سازنده نخستین فیلم ناطق فارسی و بازیگر آن می شناسند. عبدالحسین سپنتا، هشتم فروردین سال 1348 در اصفهان درگذشت و در آرامگاه خانوادگی سپنتا و بزرگزاد ایمانی در محله تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد اما اکنون آرامگاه سپنتا که سالها میعادگاه دوستدارانش بود به محلی برای پارک کردن خودرو و شستو شوی قالی همسایه ها تبدیل شده است RE: اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۸۹/۸/۳ عصر ۰۷:۴۷ این هم وبسایت من که تازه راه اندازی شده یک تکه فیلم جالب درباره کافه ریک در فیلم کازابلانکا توش گذاشتم ببینید بد نیست RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۳ عصر ۱۰:۱۸ (۱۳۸۹/۸/۳ عصر ۰۷:۴۷)siyavash1357 نوشته شده: سیاوش جان مبارکه. عجب عکس های خوبی هم گذاشتی. لینک فیلم کافه ریک پیام خطا میده: The requested URL could not be retrieved راستی پدرخوانده در دسترس عموم قرار می گیره ؟ (۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۱۱:۴۷)john doe نوشته شده: من هم هر چی گشتم ایرانی ندیدم اما یکی دو نفر شبیه خیام دیدم . راستی هیتلر پهلوی آدری هپبورن نشسته بود ! کنار پیانو سمت چپ . RE: اینترنت گردی ... - پدرام - ۱۳۸۹/۸/۱۲ صبح ۰۷:۰۷ گاف در سریال قهوه تلخ + عکس در قسمت هیجدهم قهوه تلخ تصویری از دوربین مدار بسته مشاهده میشود. این درحالی است که داستان سریال متعلق به ۲۰۰ سال پیش است. RE: اینترنت گردی ... - پدرام - ۱۳۸۹/۸/۱۲ صبح ۱۰:۲۶ گپ و گفت رضا شاه با يك سرباز
معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت RE: اینترنت گردی ... - FONDA - ۱۳۸۹/۸/۲۱ صبح ۱۱:۴۵ يك زن با موبايل در فيلم چارلي چاپلين!! اينم لينك ويدئو. هر كي تونست حتما ببينه. RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۳ عصر ۱۱:۲۱ (۱۳۸۹/۸/۲۱ صبح ۱۱:۴۵)FONDA نوشته شده: این خبر توی چندین سایت اومده . آخه کجای این ویدیو خبری از موبایل هست ؟ شاید این زنه داره گوشواره یا سمعک یا هر چیز دیگه ای رو کنار گوشش جابجا می کنه یا اصلا گوشش زخم شده و دستش رو روی کوشش گذاشته. رویاپردازی هم حدی داره ؟ RE: اینترنت گردی ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۹/۱۲ عصر ۰۸:۴۳
موزۀ مادام توسو Madame Tussauds از معروفترین موزه های دنیا محسوب میشود. شعبۀ اصلی این موزه در شهر لندن واقع است و علاوه بر لندن در شهرهای بزرگ دنیا هم شعبه دارد. موسس این موزه یعنی خانم ماری توسو (1850-1761) فرانسوی بود. مادام توسو مدل سازی با موم را نزد پزشکی بنام دکتر فیلیپ کرتیس آموخت و در سن 16 سالگی توانست اولین مجسمۀ مومی خود را که تندیسی از ولتر بود خلق کند. در طی انقلاب فرانسه ، او از سر کسانی که توسط گیوتین اعدام شده بودند ، به عنوان قالب استفاده میکرد و ماسک هایی میساخت که به عنوان نماد انقلاب ، توسط انقلابیون مورد استفاده قرار می گرفت و با این ماسک ها در خیابان ها رژه می رفتند! در سال 1802 به انگلستان رفت و در سال 1835 موزۀ معروف خود را در خیابان بیکر به راه انداخت. در سال 1842 او از خود پرتره ای ساخت که هم اکنون در ورودی موزه اش نصب است. مادام توسو در سال 1850 از دنیا رفت. در سال 1883 ، بعد از اینکه احساس شد فضای موزه محدود است و از طرفی قیمت زمین هم در خیابان بیکر بالا بود، نوه اش (ژوزف رندال) مکانی را در خیابان مری له بون خریداری کرد و ساختمان جدید موزه را در آن احداث کرد ؛ مکانی که موزه فعلی در آنجا قرار دارد. در سال 1884 موزه جدید افتتاح شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. از آن زمان تاکنون موزه چندبار دست به دست شد و مالک عوض کرد تا امروز که یکی از جاذبه های مهم جهانگردی لندن و انگلستان به شمار می آید. هم اکنون شعبه های دیگر موزه در شهرهای آمستردام ، بانکوک ، برلن ، هامبورگ ، هالیوود ، هنگ کنگ ، بلک پول ، لاس وگاس ، مسکو ، نیویورک ، شانگهای ، واشنگتون و وین دایر است. جالب اینجاست که این موزه ، یک شعبه هم بغل گوشمان در دوبی دارد! مجسمه های مومی موزه ، شامل افراد و شخصیت های مهم تاریخی ، تلویزیونی و سینمایی ، سیاسی ، ادبی و هنری ،موسیقی ، خانواده های سلطنتی و حتی جانیان و قاتلین مهم تاریخ است ! از نکات جالب در مورد این موزه اینست که امیرخان و آکشای کومار ،هنرپیشگان بالیوودی ، تنها کسانی هستند که اجازه ندادند تندیسشان در موزه ، به نمایش دربیاید.
در زیر چند تندیس از ستارگان سینمای کلاسیک را میبینیم :
پ ن: راستی، اگر مسیرتان به لندن خورد و خواستید بازدیدی از موزه داشته باشید ، قیمت بلیت آن 35 پوند است. RE: اینترنت گردی ... - پایک بیشاپ - ۱۳۸۹/۹/۱۳ صبح ۰۱:۲۶ (۱۳۸۹/۹/۱۲ عصر ۰۸:۴۳)اسکورپان شیردل نوشته شده: من شعبه آمستردام این موزه رو بازدید کردم. واقعا زیباست. با همفری بوگارت، الیزابت تیلور، جورج کلونی و جنیفر لوپز هم عکس گرفتم!! دیگران که یادمه: پیرس برازنان و نیکلاس کیج اگه گذرتون افتاد، میدون اصلی شهر، Dam Square، میتونید این شاهکارها رو ببینید. بعضی از هالیوودیا رو میتونید اینجا ببینید: http://www.madametussauds.com/Amsterdam/en/OnzeBeelden/HollywoodSterren/Default.aspxاون زمان بلیطش 15 یورو بود که با کارت دانشجویی بین المللی نصفشو دادم!! RE: اینترنت گردی ... - FONDA - ۱۳۸۹/۹/۱۳ عصر ۰۵:۴۳ نشان فروهر در دستان سسک فابرگاسکانون هواداران باشگاه آرسنال در ایران، سسک فابرگاس را به عنوان بهترین بازیکن فصل 10-2009 این باشگاه را برگزید و نشان فروهر را به عنوان هدیه برای او فرستاد. وبسایت این کانون نوشته سه ماه پس از ارسال هدیه، باشگاه آرسنال عکس سسک فابرگاس را که نشان فروهر را در دست داشته برای آنها فرستاده است. عکسی که در این وبسایت گذاشته شده را در پایین میبینید. من به شخصه به عنوان يك ايراني واقعا از اين حركت لذت بردم. اسم ايران و نماد و هويت ايراني رو اونجا زنده كردن. اين درحاليه كه تو اخبار نشون مي داد گزارشگر از ليونل مسي پرسيد حتي نميدونست ايران چيه! RE: اینترنت گردی ... - رائول والش - ۱۳۸۹/۹/۱۳ عصر ۰۶:۳۹ به نظر من مجسمه های مومی آقایون خیلی بیشتر بهشون شبیه می شه، اینطور نیست؟ این هم نمونه وطنی (این مجسمه در موزه سینما است یکی دیگر هم در خانه هنرمندان هست، وقتی اون را برای اولین بار دیدم یک متر از جام پریدم، وحشتناک شبیه بود) RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۹/۹/۱۴ صبح ۰۱:۰۰ (۱۳۸۹/۹/۱۲ عصر ۰۸:۴۳)اسکورپان شیردل نوشته شده: بتی دیویس آلفرد هیچکاک اینگرید برگمن همفری بوگارت RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۹/۱۵ صبح ۱۲:۴۶ خیلی جالبه. آیا شعبه ای که توی دوبی هست دقیقا همه مجسمه های مومی سایر شعب رو هم داره ؟! .. RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۹/۲۶ عصر ۰۳:۵۶ عکس های برتر انجمن جغرافیای ملی (The National Geographic Society) در سال 2010:
لینک دانلود: http://www.4shared.com/file/fay09-QO/New_Folder.html RE: اینترنت گردی ... - زبل خان - ۱۳۸۹/۹/۲۶ عصر ۰۶:۰۷ وقتی گوش کردن رادیو هم مجوز می خواست(عکس) سند قدیمی
در وبلاگها و سایتهای خارجی، به خصوص در این چند ماهه، پستهایی میبینیم که در آن فناوری در چند دهه پیش و همچنین پیشبینیهای آن زمان در مورد زندگی کنونی ما مرور میشوند. مثلا میخوانیم که پیشبینی کارشناسان از آینده ارتباطات چه بوده و در مجلهها عامهفهم در قالب تصاویر تخیلی چه تصوری از زندگی قرن بیست و یک میشد.
در زیر ، مشابه همین کار با استفاده از مجلات ایرانی قدیمی انجام شده که خالی از لطف نیست تصاویر زیر از مجلات دانشمند سالهای 43 تا 45 شمسی گرفته شدهاند. - پیشبینی اول که هم از لحاظ فناوری و هم از لحاظ سیاسی، به حقیقت نپیوسته است! - خوب خبری از دوربینهای دیجیتال امروزی نبود: - در سال ۴۳ اثری از واژه کامپیوتر در مجلات فارسی به چشم نمیخورد. - خبری از MP4 و گوشیهای موبایل که با کمک آنها میتوانیم ویدئو را با کیفیت خوب ببینیم، نبود: - گوشیهای ثابت بودند که اهمیت داشتند: - ده تا نوار در این دستگاه جای میگرفت!: - آگهی میانپرده ما: - ریشتراشها هم زمخت بودند: - عجب تلویزیون سبکی!: - ر. اعتمادی و کتابهای پرفروش آن زمان با چه عناوینی! – باز هم یک آگهی میان پرده دیگر!: - ضبط صوت کیفی: - هر کس شماره مخصوصی خواهد داشت: - تلفن جیبی و بدون سیم: - همودیالیز به ایران نیامده بود: البته تعدادی مطلب وعکس دیگه هم هست! اگه مایل بودین انها را هم قرار میدم.!
منبع:سایت ایتی ست
RE: اینترنت گردی ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۱۰/۱۰ صبح ۱۲:۱۹ به مناسبت آغاز سال نو میلادی ، سایت امپایر به انتخاب خوانندگانش ، سی فیلم کریسمسی برتر سینما را معرفی کرده است که در زیر آنها را مرور می کنیم. البته لازم به ذکر است که اغلب این فیلم ها را از جنبۀ سرگرمی و تفریحی آن درنظر گرفته است نه وجه هنری و مفهومی آن. انتخاب بعضی از آنها هم عجیب و غریب است مثل همین فیلم جان سخت که رتبۀ اول را هم کسب کرده است! به هرحال مرور آنها خالی از لطف نیست :
1- Die Hard ک: جان مک تیرنان محصول1988 2- Elf ک: جان فاورو محصول2003 3- It's A Wonderful Life ک: فرانک کاپرا محصول1946
4- Home Alone ک: کریس کولومبوس محصول1990 5- Scrooged ک: ریچارد دانر محصول1988 6- National Lampoon's Christmas Vacation ک: جرمیاه اس چچیک محصول1989 7- Bad Santa ک: تری ژیگوف محصول2003 8- The Nightmare Before Christmas ک: هنری سیلک محصول1993 9- Love Actually ک: ریچارد کورتیس محصول2003 10- The Muppet Christmas Carol ک: برایان هنسن محصول1992 11- A Christmas Story ک: باب کلارک محصول1983 12- Gremlins ک:جو دانته محصول1984 13- Jingle All The Way ک: برایان لوانت محصول1996 14- How The Grinch Stole Christmas ک: ران هاوارد محصول2000 15- Miracle On 34th Street ک: جورج سیتون / لس میفیلد محصول1947/نسخۀ بازسازی شده 1994 16- Batman Returns ک: تیم برتون محصول1992 17- The Santa Clause ک: جان پسکوئین محصول1994 18- The Polar Express ک: رابرت زمه کیس محصول2004 19- Home Alone 2 ک: کریس کولومبوس محصول1992 20- Trading Places ک: جان لندیس محصول1983 21- White Christmas ک: مایکل کورتیز محصول1954
22- Kiss Kiss Bang Bang ک: شین بلک محصول2005 23- Mickey's Christmas Carol ک: بانی متینسون محصول1983
24- Lethal Weapon ک: ریچارد دانر محصول1987 25- Edward Scissorhands ک: تیم برتون محصول1990
26- The Snowman ک: دایان جکسون- جیمی تی موراکامی محصول1982 27- Meet Me In St. Louis ک: وینسنت مینه لی محصول1944
28- Brazil ک: تری گیلیام محصول1985 29- Rare Exports: A Christmas Tale ک: ژالماری هلاندر محصول2010 30- A Charlie Brown Christmas ک: بیلی ملندز محصول1965
انتخاب ویژه : که در واقع انتخاب بنده است ، فیلم شمارۀ 9 یعنی Love Actually است. این فیلم زیبا درایام کریسمس می چسبد. گاهی اوقات بد نیست کمی از جنبۀ هنری سینما بیرون بیاییم و فقط از فیلم دیدن لذت ببریم. دنبال واقعیت و منطق در این فیلم نباشید. در این فیلم ، امید و سرخوشی بی پایانی وجود دارد ؛ متاعی که در این روزگار نایاب است. همه شخصیت ها در این فیلم مثبت هستند ؛ حتی نخست وزیر بریتانیا !!
شعار ایران کلاسیک عزیز اینست :"اگر هنر نبود ، حقیقت ما را می کشت" و من ضمن تایید آن می گویم : اگر رویا نبود ، واقعیت ما را می کشت. [split] عکس های کمیاب - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ صبح ۱۰:۵۶ حاجیه مونالیزا در نمایشگاه عکس قرآن تهران RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۱۰/۲۳ صبح ۰۱:۳۷ مطالبی که می خوانید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان می باشد: 1 RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ عصر ۰۹:۵۳ ممکنه خیلی از دوستان این متن آمیخته به درد رو خونده باشن اما مروری دوباره بر بسیاری از خاطراتمون از ورای واژگان نقش بسته بر این سطرها همچنان تاثیرگذاره ... ((گاو ما ما مي كرد گوسفند بع بع مي كرد سگ واق واق مي كرد و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند. موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند. ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد. براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند. اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند. او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد. او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد. )) RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ عصر ۱۰:۳۷ (۱۳۸۹/۱۰/۲۳ صبح ۰۱:۳۷)سم اسپید نوشته شده: (۱۳۸۹/۱۰/۲۵ عصر ۰۹:۵۳)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: اِه . کوکب خانم کی به عقد ریز علی در اومد ؟! . RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۴ عصر ۱۱:۱۹ خبر ممنوعیت ورود بانوان به سینماهایی که مسابقات فوتبال را به طور مستقیم پخش می کنند، تکذیب شد. طرح از کیوان زرگری منبع : تابناک RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۱۱/۸ صبح ۰۲:۰۲ عکس های FACEBOOK ایرانیـــان !!! RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۱:۵۲ شهر کوچک Lost Springs (چشمه های گمشده) در ایالت Wyoming آمریکا، بر اساس سرشماری سال 2000، تنها دارای یک نفر جمعیت بوده است!
به گزارش ایرانتو، این در حالی است که در سال 1911، بیش از 200 نفر در آنجا زندگی می کردند، اما از سال 1930 و بده نبال تعطیل شدن معدن، مردم کم کم از شهر کوچ کردند. جالب اینکه، با وجود جمعیت یک نفری، هنوز این شهر دارای یک اداره پست، پارک کوچک، ساختمان شهرداری و حتی یک بقالی است. شهردار مزبور در داخل شهر زندگی نمی کند اما وی گفته است، سرشماری انجام یافته در سال 2000 صحیح نبوده و هم اکنون 3 نفر در آن شهر زندگی می کنند. علاوه بر آمریکا، در کشورهای دیگری نظیر کانادا، انگلیس، فرانسه، ایرلند، نیوزیلند، روسیه و اسکاتلند نیز، شهرهایی با یک نفر جمعیت، وجود دارد. منبع: تابناک
عجب شهر باحالی . البته احتمالا با پخش این خبر ، الان کلی آدم برای سر زدن میرن اونجا و آرامش اش رو به هم می زنن RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۱۲/۲ عصر ۱۲:۰۱ مقایسه سرعت دانلود و آپلود در کشورهای مختلف جهان به نقل از سایت http://www.speedtest.net: RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۲/۴ صبح ۰۳:۱۰ ایمیلی زیبا از یک دوست که حیفم اومد با دوستان تصویر موجود در اون رو نگاه نکنیم : استقبال بینظیر از اصغر فرهادی، برنده خرس طلای جشنواره فیلم برلین ! RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۲/۹ صبح ۰۹:۴۱ Short Cuts در سینمای تجاری هند ! RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸ عصر ۰۹:۵۰ عکس های FACEBOOK ایرانیـــان !!!
RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۹۰/۱/۶ عصر ۰۹:۱۹ اگر دوستان به یاد داشته باشند چند وقت پیش تعدادی عکس از الیزابت تیلور در تاپیک عکس های کمیاب که مربوط به سفر ایشان به ایران در تابستان سال 1976(1355) بود آپلود کردم، این سفر به دعوت اردشیر زاهدی سفیر وقت ایران در ایالات متحده آمریکا و توسط شرکت هواپیمایی ایران ایر به منظور افتتاح خط پروازی تهران، لس آنجلس (طولانی ترین خط پروازی در جهان) ترتیب داده شده بود، تعدادی دیگر از این عکس ها و ویدئویی با توضیحات فیروز زاهدی (یکی از برجسته ترین عکاسان بین المللی آمریکا در زمینه ی پرتره و عکاسی تبلیغاتی) پسر عموی اردشیر زاهدی در نمایشگاهی که چندی پیش در لس آنجلس برگزار شده بود تقدیم به دوستان کافه: http://www.4shared.com/video/uuXaE9Ip/___.html RE: اینترنت گردی ... - واترلو - ۱۳۹۰/۱/۲۵ عصر ۱۲:۵۵ تقدیم به سروان رنو این هم پشت صحنه فیلم آخرین شعر کرگدن با بازی مونیکا بلوچی ، بهروز وثوقی و آرش به کازگردانی بهمن قبادی http://www.4shared.com/video/l0s19QoN/bahman_ghobadi.html RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۲/۱۰ عصر ۰۲:۴۶ یکی از لباسهایی که جین سیمونز هنگام بازی در فیلم دزیره پوشیده در حدود800 تا 1000 دلار به حراج گذاشته شده.
RE: اینترنت گردی ... - محمد - ۱۳۹۰/۳/۵ عصر ۱۱:۱۹ كپي برداري از پوستر فيلمهاي خارجي به سبك ايراني !!! RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۳/۱۳ صبح ۰۷:۲۶ سايت "سينماي ما" پنجمين مراسم فرش قرمز سينماي ايران را به افتخار فيلم «جرم» و مسعود كيميايي برگزار كرد. اين برنامه شنبه 7 خرداد از ساعت 7.30 تا 10.30 با اسپانسري انحصاري شركت فرسان قشم نماينده انحصاري محصولات خانگي ميديا در سينمافلسطين برپا شد و پس از آن فيلم «جرم» با نسخه دوبله براي حاضران نمايش داده شد. دوستان برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاهده گزارش تصویری مراسم میتونن به آدرس های زیر مراجعه کنن : http://cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-5204.html http://cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-5205.html http://cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-5206.html و نمونه ای از تصاویر گزارش :
RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۳/۲۱ عصر ۱۲:۳۴ ازدواج جنجالی محمد رضا شریفی نیا و رز رضوی(به روایت سایت بانو وان)
RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۳/۲۶ صبح ۰۱:۱۸ این عکس متعلق است به خانه مارگارت میچل ، نویسنده داستان بر باد رفته که در خیابان پیچ تری اتلانتا واقع شده واکنون به موزه ای زیبا تبدیل گشته است.مقایسه ان با خانه های مدرن اطرافش حاکی از ان است که در حفظ و نگهداری این خانه قدیمی نهایت اهمیت و دقت به کار برده میشود.
واین یکی عکس متعلق است به خانه ای که در سال 1350 سریال دایی جان ناپلئون در ان ساخته شده.خانه ای که در اصل متعلق به امین السلطان بوده و ازسال 1295در مالکیت خانواده اتحادیه است.تنها تکه باقیمانده از باغ های لاله زار تهران است وبه نام خانه اتحادیه معروف ودر کوچه بن بستی به همین نام در خیابان لاله زار واقع است و اکنون به خرابه ای تبدیل شده. این خانه در سال 1383 در فهرست میراث ملی ثبت شد وظاهرا تلاش اداره میراث فرهنگی برا ی خریدن ان از خانواده اتحادیه به نتیجه ای نرسید. اما اکنون عده ای انرا خریداری کرده وبا تلاش برای خارج کردن ان از فهرست میراث ملی قصد تبدیل کردن ان به یک مجتمع تجاری بزرگ رادارند. وتو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۹۰/۳/۲۷ صبح ۱۱:۲۲ اینو توی یک وبلاگ سینمایی خارجی گذاشته بودن : نقشه مسیر زندگی بشر RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۳/۲۹ عصر ۰۴:۴۴ عکس ادی آدامز یکی از سه عکسی بود که جنگ ویتنام را به پایان برد. در این تصویر ژنرال لیون، یک ویتکنگی را اعدام خیابانی میکند. چشمان مظلوم ویتکنگی که با دستان بسته مرگ را انتظار میکشد و سربازی که به همه پشت کرده و شخصا تصمیم به زندگی یا مرگ یک انسان میگیرد؛ جامعه آمریکا را تحت تاثیر قرار داد. در مورد این عکس بسیار نوشتهاند که چرا آقای آدامز به جای چکاندن شاتر دوربین خود، جلوی چکاندن ماشه تفنگ را نمیگیرد. که آدامز در جواب گفته بود بر فرض توانستن، اگر چنین کاری میکرده است؛ فقط جلوی کشته شدن یک نفر را گرفته. در صورتی که وی با ثبت تصویر و کشاندن ملت آمریکا به راهپیمائیهای ضد جنگ، جلوی کشته شدن هزاران نفر را گرفته است. بعدها ژنرال لیون در نامهای برای آدامز نوشت که من با چکاندن ماشه، آن ویتکنگی را کشتم. در حالیکه تو هم با چکاندن شاتر من را کشتی. بدون اینکه بدانی آیا آن ویتکنگی مقصر بود یا خیر! و این فایل دوم هم از اون موارد بود که در دنیای وب یافت شد و دیدنش میتونه برای دوستان جالب باشه ... یا حق ... اینترنت گردی ... - بانو - ۱۳۹۰/۴/۲ عصر ۰۲:۲۶ دوستان گرامی ایمیلی دریافت کردم که ابتدا آنرا از قماش اسپم شمردم ولی بعد دیدم که چنین نیست....! سایتی با عنوان AKINATOR معرفی می شود که شبیه مسابقۀ 20 سوالی عمل می نماید، شخصیتی حقیقی (هنرمند، ورزشکار، نویسنده، سیاستمدار، دانشمند، مجری تلویزیون، منتقد سینما و ...) یا مجازی (از فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی یا حتی انیمیشن) را درنظر می گیرید، در خلال چند سوال می تواند شخصیت مورد نظر شما را بیابد... نکتۀ جالب اینجاست که ایرانی و خارجی نیز ندارد. تصویر زیر پاسخ سایت بود وقتی که ریچارد بلین را درنظر گرفتم. -------------------------------------------------------------------------------------------------- همچنین: بامهر... بانو RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۴/۸ عصر ۱۲:۵۲ اس ام اس هاي بي موقع و با موقع ! RE: اینترنت گردی ... - california - ۱۳۹۰/۴/۱۰ عصر ۰۶:۴۸ آلفردو در سال 1908 یک رستوران خانوادگی کوچک راه انداخت. و از سرتاسر جهان از افراد مشهور و برجسته و ستارگان هالیوود و سینما به این رستوران دعوت به عمل آورد... RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۴/۱۴ صبح ۰۸:۳۱ اندر احوالات طرح جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها و مزایای آن : RE: اینترنت گردی ... - رزا - ۱۳۹۰/۴/۱۶ عصر ۰۵:۴۸ amous People Painting - Discussing the Divine Comedy with Dante کمدی الهی! RE: اینترنت گردی ... - زبل خان - ۱۳۹۰/۴/۱۸ صبح ۰۵:۳۹ در همین راستا:
__________________ RE: اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۹۰/۴/۱۹ عصر ۰۹:۳۱ آیندگان هرگز به رابطه ی این دو با هم پی نخواهند برد.......
RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۴/۲۰ صبح ۰۹:۲۷ اگر قسمت اول جنگ شبانه پارک ملت را که با حضور دست اندر کاران سریال مختار نامه(کارگردان،تصویر بردار،تنی چند از بازیگران)در نشستی دوست داشتنی،برگزار شد دیده باشید،،اقای رضا رویگری در پاسخ مجری که پرسیدند:چه خبر؟اعلام کرد که از بازیگری خسته شده ورسما قصد دارند سراغ خوانندگی بروند. حال در سایتهای خبری اعلام شده که البوم موسیقی ایشان اماده شده.اگر گفتید چه نامی برای ان در نظر گرفته اند؟؟؟ کازابلانکا ظاهرا در این البوم قطعه ای هم با همین نام موجود است که مضمونش شبیه داستان فیلم کازابلانکاست! خبرنگار با ذوق ! این سوال را هم از اقای رویگری پزسیدند:که ایا سرود ایران-ایران هم در این البوم وجود دارد که ایشان پاسخ دادندخیر.به هر حال دل خجسته ی اقای رویگری همیشه قابل تحسین است.
RE: اینترنت گردی ... - همشهری_میثاق - ۱۳۹۰/۴/۲۳ عصر ۱۰:۱۸ (۱۳۹۰/۴/۲۰ صبح ۰۹:۲۷)دزیره نوشته شده: چه جالب!اتّفاقاً این آهنگ رو در بیست و هفتمین جشنواره تأتر فجر مقابل تأتر شهر هم به صورت زنده با گروه کر برای عموم اجرا کردند...خوشبختانه بنده هم اونجا بودم و فیلمی با دوربین همراهم از اجرا گرفتم: http://www.4shared.com/video/Ptbx3qSd/_online.html RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۹۰/۴/۲۸ عصر ۱۱:۲۷ لیلا حاتمی در خردسالی ..... ( موش بخورتت ) و سپس لیلا حاتمی در بزرگسالی .... ( ) شنیده شده که لیلا در مصاحبه با یک شبکه فرانسوی مثل بلبل فرانسوی حرف می زده. RE: اینترنت گردی ... - سم اسپید - ۱۳۹۰/۴/۳۰ صبح ۰۸:۱۱ (۱۳۹۰/۴/۲۸ عصر ۱۱:۲۷)سروان رنو نوشته شده: شنیده شده که لیلا در مصاحبه با یک شبکه فرانسوی مثل بلبل فرانسوی حرف می زده. لیلا حاتمی 2 مصاحبه با شبکه های فرانسوی انجام داده است، یکی مصاحبه با شبکه + Canal که این 2 عکس مربوط به این مصاحبه است: http://www.mediafire.com/?wh5a02c7j345kc0 و یک مصاحبه هم با شبکه France 2: http://www.mediafire.com/?5dqhaflw9o26qv9 RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۱۲:۲۵ مهتاب کرامتی به مناسبت روز تغذیه با شیر مادر گفتگویی با لیلا حاتمی داشته که جالب توجه و خواندنی و آموزنده می باشد : http://www.khabaronline.ir/news-166383.aspx RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۵/۱۷ عصر ۰۱:۱۹ کیارستمی ، بینوش ، دیزی ------------------------------------------------------------------------------------------------------ در خبرها امده است که:قرار است دوفیلم شیرین و کپی برابر اصل کیارستمی اکران شود.تنها مشکل پوشش خانم بینوش در فیلم کپی برابر اصل است که ان هم با کسب اجازه از کارگردان قرار است حل شود!
RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۵/۳۱ عصر ۱۲:۲۶ نگاهی به مراسم دوازدهمين جشن سينمايي دنياي تصوير ( مرداد 1390 )
مراسم دوازدهمين جشن سينمايي دنياي تصوير (بخش دوم) :
مراسم دوازدهمين جشن سينمايي دنياي تصوير (بخش سوم) : مراسم دوازدهمين جشن سينمايي دنياي تصوير (بخش چهارم) : RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۹۰/۶/۲۵ عصر ۱۱:۴۶ شیر هم اون شیرهای قدیم ! RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۶/۲۶ عصر ۰۳:۳۳ دیروز : امروز : پرده برداری از مجسمه به ارتفاع 26 فوت خانم (( میریلین مونرو )) در یکی از میادین شهر شیکاگو ... RE: اینترنت گردی ... - Blanche - ۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۰۴:۰۸ ادامه اي براي رمان جاودان بربادرفته شاهكار خانم ميچل نوشته شده,اين ادامه كه اسكارلت نام داره توسط الكساندرا ريپلي نوشته شده درسال1994از روي اين رمان ميني سريالي به نام اسكارلت ساخته شده كه نقش اسكارلت را joanne whalleyونقش رت باتلرراتيموتي دالتو ن بازي كرده اطلاعات بيشتر از ويكي پديا بازيگر نقش اسكارلت بازيگر نقش رت باتلر به نظر من كه فقط ويوين لي وكلارك گيبل آفريده شده بودند كه رت واسكارلت باشند ............................. درسال1976هم فيلمي به نام گيبل ولمبارد در مورد كلارك گيبل وعشق زندگيش لمبارد ساخته شده كه نقش گيبل را جيمز برولين ونقش لمباردرا jill clayburthبازي كردند جميزبرولين بازيگرنقش گيبل بازيگرنقش لمبارد مورگان بريتاني هم دراين فيلم نقش ويوين لي را بازي كرده RE: اینترنت گردی ... - حمید هامون - ۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۱:۳۷ یکی از روزهای زمستان گذشته (2011) مردم فنلاند شاهد یکی از بهیادماندنیترین صحنههای زندگی خود بودند. طلوع آفتاب در برابر ابرهای زمستانی افق شرقی و بازی نور با بلورهای یخ، موجب پیدایش 13 پدیده اپتیکی مختلف در اطراف خورشید شد.
RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۷/۵ صبح ۰۱:۴۷ به نظرم جالب اومد ! RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۷/۱۵ عصر ۱۲:۰۷ سارکوزی در نقش همفری بوگارت (چه شود!!!! الزا هم مبهوت مانده!)
RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۷/۲۰ عصر ۰۶:۴۱ به نظرم جالب اومد ! : دهه شصتیها !!! برخي از مورخان و کارشناسان که اکثرا دهه ي هفتاد به بالا بودند اخيرا کشف کردند دهه ي شصتي ها خوشبخت ترين انسان هايي بودند که بعد از آدم و حوا پا به اين کره ي خاکي گذاشتند.
دهه ي شصتي ها بسيار خوش شانس بودند، زيراکه به دليل افزايش کمّي شان با بحران پوشک مواجه شدند، آن زمان هم مثل الان چيني ها مهربان نبودند که هر چيزي که کم داريم برايمان صادر کنند، در نتيجه به طور متوسط هر دهه ي شصتي هفته اي فقط يکي دو روز پوشک مي بست و در باقي ايام هفته در آزادي کامل به سر مي برد؛ البته اين دهه ي شصتي ها از همان ابتدا نيز جنبه ي آزادي را نداشتند و با اعمالي که بر روي گل هاي قالي انجام دادند باعث بدنامي فرش هاي دستبافت ايراني در سطح بين الملل شدند و کاهش صادرات فرش دستباف در اين روزها نتيجه ي اقدامات نادرست دهه ي شصتي ها در آن زمان مي باشد! خوان دوم: مدرسه خوان سوم: دانشگاه خوان چهام: کار خوان پنجم: ازدواج خوان ششم: عزرائيل خوان هفتم: آن دنيا! تقدیم به همه دوستان و دزیره عزیز ... یا حق ... RE: اینترنت گردی ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۷/۲۳ صبح ۰۹:۳۹ سیمای زن در سیمای وطنی ! RE: اینترنت گردی ... - دزیره - ۱۳۹۰/۸/۱۱ صبح ۱۰:۳۲ جل الخالق از این رستم دستان اینجارا هم بخوانید
RE: اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۹۰/۸/۱۲ صبح ۱۲:۱۶ (۱۳۹۰/۸/۱۱ صبح ۱۰:۳۲)دزیره نوشته شده: ".... میخواستیم موهای رستم کمی قهوهای باشد، اما کار چاپ، زیاد دقیق نیست و اندکی روشنتر شد. چشمهایش را هم سبز کردیم، چون گفتیم به پرچم ایران میخورد....." RE: اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۹۰/۸/۲۳ عصر ۱۱:۴۰ «حقیقتهایی درباره جک باور از نگاه بینندگان سریال ۲۴»۱۳۹۰ آبان ۲۳
سایت اتوبوس داتکام: سریال تلویزیونی «۲۴» محصول شبکه تلویزیونی فاکس آمریکا است که ساخت آن از ۶ نوامبر ۲۰۰۱ و پس از حملات ۱۱ سپتامبر آغاز شد و پس از ضبط ۱۹۲ قسمت، سرانجام پروژه در ۲۴ مه ۲۰۱۰ به پایان رسید. شخصیت اصلی این سریال، «جک باور» (Jack Bauer) است که «Kiefer Sutherland»، در هشت فصل آن ایفای نقش کرده است. داستان ۲۴ درباره واحدی خیالی به نام CTU یا همان سازمان ضد تروریستی که شاخهای از سازمان CIA است. هدف از ساخت این سریال، قوت قلب دادن به مردم ایالات متحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر بوده است. هر قسمت سریال ۲۴، یک روز تلاش جک را برای متوقف ساختن حملات تروریستی نشان میدهد. هر فصل این سریال، ۲۴ قسمت دارد که از لحاظ داستانی ۲۴ ساعت یک روز را شامل میشود و مدت هر قسمت حدود ۴۰ دقیقه است که با ترکیب پیامهای بازرگانی شبکه فاکس، یک ساعت میشد. شخصیت «جک باور»، یک سوپر قهرمان است که در طول سریال ۲۴ درباره تواناییهای او بارها بزرگنمایی شده تا جایی که او از «سوپرمن»، «مرد عنکبوتی»، «بتمن» و «جانسخت» هم توانایی و استقامت بیشتری داشت به طوری که «جیمز باند» هم به پای او نمیرسد. شخصیتپردازی پر از نقص و ایراد «جک» باعث شد که مخاطبان این سریال همیشه انتقاداتی از آن داشته باشند. بینندگان ۲۴ متعجب هستند که «جک باور» در طول سریال نه غذا خورد و نه به دستشویی رفت. او هیچوقت نمیخوابید و شکنجه کردن مظنونین را به راحتی باز کردن درپوش قوطی نوشابه انجام میداد. باتری موبایل جک هرگز تمام نشد در حالی که از صبح تا شب در حال برقراری تماس بود و حرف میزد. وجود علامت سوالهای متعدد و بزرگ درباره این کاراکتر باعث شد هواداران این سریال نظرات خود را به زبان طنز در اینترنت منتشر کنند. از زمانی که سریال «جک باور» برای نخستینبار از تلویزیون پخش شد، هیچ حمله تروریستی در ایالات متحده رخ نداده است. اگر «جک باور» یکی از اسپارتیهای فیلم ۳۰۰ بود، این فیلم حتما «۱» نامیده میشد. «جک باور» نیازی به مترجم ندارد. صدای شکنجه در هر زبانی مشابه و یکجور است. حادثه ۱۱ سپتامبر به این دلیل اتفاق افتاد که «جک باور» در تعطیلات بود. او دیگر هیچوقت دوباره به تعطیلات نمیرود. «جک باور» میتواند در عرض ۲۴ ساعت جزیره سریال «Lost» را پیدا کند. اگر «جک باور» در اتاقی همراه با هیتلر، استالین و «نینا مایرز» باشد و سلاحش فقط دو گلوله داشته باشد، او دوبار به نینا شلیک میکند. کشتن «جک باور» باعث نمیشود او بمیرد، بلکه جک را عصبانی میکند. میگویند که نمیتوانید بیشتر از یک روز بدون آب دوام بیاورید، اما «جک باور» ۵ سیزن را بدون آب گذرانده است. «جک باور» وقتی میخوابد، سلاحش زیر بالش است، اما او میتواند شما را با همان بالش بکشد. در طی ۹۶ ساعت، «جک باور» ۹۳ نفر را کشت و چهار بار دنیا را نجات داد. چه جهنمی با زندگی شما این کار را کرده؟ «جک باور» هیچ دوستی ندارد، چون زمانی که بچه بوده و دزد و پلیس بازی میکرده، دزدها همگی بازجویی و سپس کشته میشدند. «جک باور» از مریخ آمده، به همین علت است که هیچ زندگی در آن سیاره وجود ندارد. قانون عمومی جنگ: ابتدا شلیک کن، بعد سوال بپرس… قانون جنگ جک باور: اول شلیک کن، بعد شلیک کن، بیشتر شلیک کن، وقتی همه مردند، دو سوال بپرس! «جک باور» در مقابل گلولهها جاخالی نمیدهد بلکه این گلولهها هستند که در مقابل او جاخالی میدهند. «جک باور» چمنهایش را کوتاه نمیکند، بلکه به آن خیره میشود و تهدیدش میکند که بلند نشود. «جک باور» میتواند بیشتر از ۲۴ ساعت بدون خوردن و آشامیدن راه برود و فعالیت بدنی شدید داشته باشد. اگر به این موضوع شک دارید، بیش از ۹۶ ساعت فیلم برای اثبات این موضوع وجود دارد. «جک باور»، اسامه بن لادن را پیدا کرد اما اجازه داد که او برود تا برای سرگرمی، دوباره پیدایش کند. «جک باور» سایهای ندارد. او متوجه شد که سایه دزدکی به دنبال اوست و آنقدر آن را شکنجه داد تا مرد! جیمز باند، کلکسیونی از پوسترهای «جک باور» را روی دیوار اتاقش دارد. «جک باور» زمانی که به دنیا آمد، هرگز گریه نکرد. این جلیقه ضد گلوله است که برای محافظت از خود، «جک باور» را میپوشد. «جک باور» میتواند بدون شکستن تخممرغ، املت درست کند. «جک باور» تمام شب را بیدار است. امروز دیگر خونآشامها به هیچوجه بیرون نمیآیند. «جک باور» یکبار تمام سیزنهای «Prison Break» را فقط در یک ساعت انجام داد. تنها دلیلی که «جک باور» در CTU کارهای اداری انجام نمیدهد، این است که او نمیتواند با نشستن پشت میز، تروریستها را بکشد. «جک باور» در روزهای تعطیلیاش خارج از CTU به خانمهای مسن برای عبور از خیابان کمک میکند. او این کار را با خیره شدن به چشم رانندگان اتومبیلهایی که میآیند، انجام میدهد… در بزرگراهها! زمانی که «جک باور» به دنیا آمد، وقتی پزشک سعی کرد تا به پشت او بزند، جک دست او را گاز گرفت و بازویش را از ۲۴ ناحیه شکست و خرد کرد. ماه فوریه بسیار کوتاه است، به خاطر این که «جک باور» چند روز آخر آن را به خاطر مخفی کردن دنبالهاش کشت. «جک باور» دو نوع کار میکند: «راه رفتن» و «کشتن». زمانی که چیزی ترسناک است، میگوییم: «ترسناکه، مثل جهنم!»… زمانی که شیطان میترسد، میگوید: «ترسناکه، مثل جک باور!». زمانی که «جک باور» در آب میافتد، خیس نمیشود، بلکه این آب است که جک باوری میشود. RE: اینترنت گردی ... - حمید هامون - ۱۳۹۰/۸/۲۴ صبح ۱۱:۴۱ تفاوت در خودکشی! RE: اینترنت گردی ... - گرتا - ۱۳۹۰/۸/۲۵ صبح ۱۰:۳۱ این داستان تمامی ندارد! RE: اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۹۰/۸/۲۸ عصر ۱۲:۳۸ ۱۰۰سال پیش مردم چه مشاغلی داشتند؟/ از کبابی و جگرکی تا الاغ شماری و ساعت سازیبازارکار - شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید 100سال قبل چه مشاغل و حرفه هایی وجود داشته و کدامیک از آنه هنوز شاغل دارد و کدامیک از بین رفته یا تغییر شکل داده است.
کلک ران بزاز علاقه بند( سازنده نوار و قیطان) مسگر نعلچی گر( سازنده نعل و میخ کفش) خیاط کماج پز( پزنده نوعی شیرینی) رزاز (برنجکوب) پالان دوز چیت ساز دوشاب ساز ( تولیدکننده شیره انگور و خرما) موتاب ( بافنده موی بز ) نمد مال نعل بند چاقو ساز حلوا پز آشپز عصار(روغن کش) جوراب باف شال باف فخار( تولیدکننده ظروف گلی) آهنگر کلاه دوز سراج( تولید کننده کیف) کفش دوز چرم دوز آجیل فروش حلوایی(شیرینی پز) گیوه فروش نقاش باغبان چلینگر(قفل وکلیدساز) زرگر صباغ(رنگرز) خراز بلورفروش حلاج( پنبه زن) ریسمان باف مکار( اجاره دهنده اسب و قاطر و الاغ) آینه ساز باروت کوب پنبه دوز آسیابان علاف( فروشنده علوفه) قصاب طباخ نمدمال کناس( تخلیه کننده چاه فاضلاب) شانه ساز بقال نساج( پارچه باف) سبزیکار تخمه فروش دباغ چرم ساز قناد خباز پنیر فروش ریسمان فروش شماع(شمع ساز) گاوکش ذغال فروش بنا تره بارچی قهوه چی خراط گچکوب ظرف فروش زهتاب(کسی که روده گوسفند را می تابد ) شمشیرگر(شمشیرساز) کارد گر تنباکو فروش پاره دوز توتون فروش دوا فروش کلاه مال خرده فروش کوزه گر دقاق (آردفروش) لبو فروش حمامی نخود بریز(کسی که دانه های فندق و پسته و بادام را برای درست کردن آجیل بو می دهد) زارع صابون پز کبابی جگرکی مجری ساز( مجری به کسر میم به صندوقچه کوچک فلزی گفته می شد) حلبی ساز سبزی فروش عطار نجار بزاز سمسار بوریا باف (حصیرباف) سفید گر(کسی که ظروف مختلف فلزی را قلع اندود می کرد) پاتیل ساز پوست دوز گازر (لباس شوی) کفاش نفت فروش چینی بند زن کاسه گر سر قاطر الاغ شمار زرد چوبه کوب کله پز کیپائی( سیرابی فروش) قاشق تراش پنبه فروش بقله فروش(فروشنده حبوبات) ساعت ساز مقنی( حفرکننده قنات و چاه آب) سلاخ نشاسته ساز فالوده و بستنی فروش سکاک( سازنده گاوآهن) کرباس دوز بلم ران قالی باف اصطلخی ( دارنده استخر) شعر باف قناویز باف( بافنده نوعی چارچه نخی رنگی) ابریشم تاب منبع: خبر آنلاین |
رونالد ریگان 1911 الی 2004 میلادی |
«رونالد ریگان»، مشهورترین سیاستمدار آمریکایی، در سال 1911 در خانوادهای متوسط و مذهبی به دنیا آمد.
رونالد ریگان در 5 ماهگی در کنار مادرش |
رونالد ریگان در پنج سالگی در کنار خانوادهاش |
ریگان در نوجوانی |
* آغاز فعالیت هنری «رونالد ریگان» به عنوان گزارشگر ورزشی در ازای حقوق هر گزارش 10 دلار
«رونالد ریگان»، در سال 1932 در سن 21 سالگی فعالیت هنری خود را با کار در ایستگاههای رادیویی کوچک آغاز کرد و کمی بعد به عنوان گزارشگر ورزشی استخدام شد که در ازای گزارش هر بازی 10 دلار دستمزد میگرفت.
استخدام «ریگان» به عنوان گزارشگر ورزشی و پس از ورود به هالیوود |
* ورود ریگان 26 ساله به هالیوود و دوستی عمیق با «جان وین»
«ریگان» در سال 1937، برای ورود به هالیوود تست بازیگری داد و پس از پذیرفته شدن، با کمپانی برادران وارنر قراردادی 7 ساله امضا کرد و تا مدتی تنها در فیلمهای درجه 2 بازی میکرد.
فیلم عشق روی هواست، اولین فیلم سینمایی رونالد ریگان |
البته او که در این میان مورد حمایت و پشتیانی «جان وین»، کارگردان آمریکایی بود، اولین فیلم سینمایی خود با نام «عشق روی هواست» را به کارگردانی «نیک گریند» در همان سال ورودش به هالیوود بازی کرد.
«ریگان» طی 27 سال فعالیت در عرصه سینما در بیش از 61 فیلم بازی کرد که آخرین آنها «مرگ یک قاتل» به کارگردانی «دان سیگل» در سال 1964 بود.
* ورود ریگان به دنیای سیاست در سن 55 سالگی
رونالد ریگان در کنار همسرش پس از پیروزی در انتخابات |
زندگی سیاسی «ریگان» از سال 1966 با شرکت در انتخابات فرمانداری ایالت کالیفرنیا، آغاز شد، او سی و سومین فرماندار این ایالت بود که تا سال 1975 همچنان در این سمت باقی ماند.
ریگان پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در میان طرفدارانش |
او در سال 1980 «جیمی کارتر» را در انتخابات ریاست جمهوری شکست داد و تا سال 1989 به عنوان چهلمین رییس جمهور آمریکا فعالیت کرد.
ریگان در سال 1981 از حملهای تروریستی جان سالم به در برد. در سال 1985 به خاطر سرطان روده تحت عمل جراحی قرار گرفت. دو سال بعد نیز به خاطر سرطان پوست و پروستات عمل شد و زنده ماند.
ریگان در سال 2004 میلادی براثر ابتلا به بیماری سرطان و آلزایمر در سن 97 سالگی درگذشت (وداع همسر ریگان با او) |
ولی سرانجام او که به بیماری آلزایمر نیز مبتلا شده بود در سال 2004 میلادی در سن 93 سالگی بدرود حیات گفت.
در ادامه این مطلب..
حرف های مبصر 5 ساله کلاس و معلمش :
« آقا اجازه هولم نکن، دست و پاهامو گم نکن »
محمد کدخدایی، حسین محب اهری و حمید رضا محمد علیزاده در کافه خبر
(۱۳۹۱/۲/۲۵ عصر ۰۸:۰۴)Classic نوشته شده:حرف های مبصر 5 ساله کلاس و معلمش :
فکر میکنم آن موقعها شروع برنامه کودک با این عکس و آهنگ شروع می شد. چقدر روزها ساعت 5 بعدازظهر منتظر این برنامه می نشستیم، نه ماهواره ای بود و نه اینترنتی و سر ما فقط با همین برنامه ها گرم می شد. چه دوران خوبی بود.
آهنگ بگ بگ بگ بگ را در شروع برنامه کودک یادتون میاد؟ گوش کنید.
http://search.4shared.com/postDownload/ix5B6NtP/___-___.html
برنامه قدیمی مبصر پنج ساله یکی از برنامه ها ی جذاب برنامه کودک در آن زمان بود.
آقا اجازه هولم نکن، دست و پاهامو گم نکن. آقا اجازه الان می گم، زود تند سریع جواب می دم ......
هر آدمی تو دستاش یازده تا انگشت داره، هر آدمی تو دستاش یازده تا انگشت داره ......
۱۰، ۹ ، ۸ ، ۷ و ۶ با ۵ تا میشه ۱۱ تا - ۱۰، ۹ ، ۸ ، ۷ و ۶ با ۵ تا میشه ۱۱ تا ......
متن بالا را هم گوش کنید.
http://www.4shared.com/get/4KiyYDsh/___online.html
دیتر هالر وردن هنرپیشه کمدین آلمانی که بسیار برای ایرانی ها چهره شناخته شده ای است. یکی از شادترین روزهای آن زمان موقعی بود که تلویزیون اعلام می کرد قرار است فیلمی از دی دی پخش شود. هنوز مزه طنز اولین فیلمی که از دی دی دیدم زیر زبانم است : دی دی و ارثیه فامیلی . معجونی از طنز و اکشن و تخیل و ... . و عجب آنکه خود دی دی در نقش چندین نفر همزمان بازی می کرد. بعدها فهمیدیم که حسین عرفانی عزیز هم به جای همه این شخصیت ها حرف زده است و کارستانی کرده است.
عکس ها از عصر ایران
اندر احوالات رسانه ها
هیچ می دونستید که چنگیزخان مغول خیلی به کره زمین و محیط زیست اون خدمت کرده ؟!
باور نمی کنید ؟! بفرمایید:
بنا بر ادعاي عجيب پژوهشگران دپارتمان بومشناسي جهاني مؤسسه كارنگي، چنگيزخان مغول، زيست محيطيترين جنايتكار تاريخ است؛ چرا كه فتوحات مرگبار وي با كشتار ميليونها انسان، در عين حال باعث بازگشت مجموعه بزرگي از زمينهاي زراعي به جنگل شده بود. به گزارش ايسنا، بر اساس اين پژوهش، رهبر مغول كه امپراتوري گسترده خود را بين قرنهاي 13 و 14 تاسيس كرده بود، به حذف حدود 700 ميليون تن كربن از جو كمك كرده است! مرگ 40 ميليون انسان، به معني بازگشت بسياري از زمينهاي زراعي به شكل جنگلي خود و جذب كربن بيشتر از جو بوده است !!
اگرچه قبول شيوههاي چنگيزخان براي دوستداران محيط زيست مشكل است، بوم شناسان دپارتمان بومشناسي جهاني موسسه كارنگي بر اين باورند كه اين امر احتمالا نخستين مورد خنك كردن جهان به دست انسان بوده است. اين نتايج، انگشت اتهام را از دوره صنعتي به عنوان آغازگر تاثير انسان بر آبوهوا به زمانهاي بسيار قبلتر در زمان تغيير پوشش گياهي زمين و آغاز دوره كشاورزي برميگرداند. هجوم خونين مغول كه يك قرن و نيم به طول انجاميده، به تاسيس يك امپراتوري شامل 22 درصد زمين منجر شد. در اثر همين حملات و قلمروگسترانيها، بيشترين ميزان كربن از جو جذب شده است.
جان مالکوویچ و iphone 4s
اپل به تازگی دو آگهی جدید برای دستیار صوتی خود -«سیری» منتشر کرده است. در هر دو آگهی جان مالکوویچ حضور دارد.
در تبلیغ اول جان مالکوویچ را در حال برنامهریزی کارهای شباش میبینیم، او وضعیت آب و هوا را چک میکند، از سیری میخواهد ببیند که عصر، کاری برنامهریزی نکرده باشد، دنبال رستورانی میگردد که یک نوع سوسیس دودی خاص را داشته باشد و سر آخر از سیری میخواهد که برایش یک لطیفه تعریف کند. سیری هم میگوید که «دو آیفون به یک بار رفتند … و ادامهاش را فراموش کردم.»
اما تبلیغ دوم بامزهتر است، در اینجا جان مالکوویچ فقط میگوید: «زندگی» و سیری شروع میکند به توصیههایی برای داشتن یک زندگی پر بار:
با مردم خوب رفتار کن- کتاب بخوان- غذای چرب نخور- با مردم از هر ملتی که باشند و بر هر عقیدهای که باشند با صلح و صفا زندگی کن.
این نصیحتها جان مالکوویچ را بسیار راضی میکند.
آگهی اول : filegir.com/files/alireza1/Apple_-_iPhone_4S_-_TV_Ad_-_Joke_%5Btag35%5D.flv
آگهی دوم : filegir.com/files/alireza1/Apple_-_iPhone_4S_-_TV_Ad_-_Life_%5Btag35%5D.flv
منبع : 1pezeshk.com
مایکروسافت در ادامه راه مدیر اجرایی فیس بوک خیلی بی سر و صدا شبکه اجتماعی So.cl راه اندازی کرد. اگر چه So.cl برای مبارزه با فیس بوک طراحی نشده است.
این پروژه آنطور که سال گذشته برخی از اطلاعاتش درز پیدا کرده بود برای دانشجویان طراحی شده تا اطلاعات مورد علاقه خود را در یک شبکه اجتماعی با همسالان خود به اشتراک بگذارند.
نماینده مایکرسافت به Cnet گفت: نسخه آزمایشی So.cl هم اکنون آماده است تا کاربران علاقه مند به این شبکه اجتماعی را پذیرش کند.
وی افزود: So.cl یک پروژه تحقیقاتی آزمایشی است که بر روی آینده تجربه و یادگیری از طریق شبکه های اجتماعی به خصوص میان نسل جوان تمرکز کرده است.
منبع: خبر آنلاين
دوستان تا بحال کسی را دیده اید که بتواند چهار لیتر آب را بخورد و بعد آن را با فشار از دهان خود خارج نماید؟ فیلم مربوطه را همراه با آهنگ زیبای Shakira نگاه کنید.
http://www.4shared.com/video/M2kLdWkR/water_man.html
با سلام
دیروز به دنبال آهنگ توی ای پری کجایی بودم که این سایت رو پیدا کردم
گفتم شاید برای شما هم بعضی از آهنگ هاش جالب باشد البته لینک دانلود بعضی هاشون خرابه و فایلش پاک شده
جان عشاق
شاهكاري با صداي شجريان، آهنگ از مشكاتيان، تنظيم از درويشي، شعر از حافظ.
تحرير دو صدايي
با صداي شهرام ناظري و حافظ ناظري، آهنگ، تنظيم و سه تار از حافظ ناظري، شعر از مولانا.
Nocturne (حتما گوش كنيد)
در لغت به معني منظره ي شب؛ در حقيقت به يه قطعه موسيقي رويايي ميگن كه شب ها نواخته ميشه، از قرن هفدهم باب شده. اين هم در واقع يه نمونه از نوكتورنه...
بهار دلنشين
با صداي غلامحسين بنان، آهنگ از مرحوم روح الله خالقي و شعر از بيژن ترقي.
ياد تو
با صداي جلال الدين منبري، شعر از سعدي و آهنگ از محمد سرير؛ فكر ميكنم اين شاهكار توي ذهن و حافظه ي موسيقيايي همه ي ايراني ها ثبت شده...
چشم نرگس
با صداي شجريان، تنظيم از مرحوم پايور، شعر و آهنگ منسوب به شيدا. معین و دیگران هم اجراهای خودشون از این اثر رو دارن.
سرود آفتابكاران
از آلبوم شراره هاي آفتاب، اجراي سال 1349 به مناسبت واقعه ي سياهكل... آلبوم شراره هاي آفتاب بعد از انقلاب 57 به طور وسيعي پخش شد، اما همون موقع داشتن و شنيدنش توي زمان خفقان نخست وزيري موسوي، جرم به حساب ميومد و حبس و شكنجه داشت... اونوقت در كمال وقاحت همون شخص براي تهيج جوونها همين آهنگ رو بهار 88 به عنوان حربه ي تبليغاتيش به كار برد...
قاصدك
اثر توقيف شده ي شجريان، به همراه سنتور مشكاتيان و شعر اخوان ثالث. (اين اثر متاسفانه سالهاست اجازه ي انتشار پيدا نمي كنه)
ميرزا كوچك خان
يه كار واقعا قشنگ و دلنشين، آهنگ سريال ميرزا كوچك خان. با صداي ناصر مسعودي و آهنگي از سيد محمد ميرزماني.
مگه نه
يكي از كاراي نادر و كمياب شجريان. با آهنگي از عطاالله خرم. شعر از بيژن سمندر.
گريه ليلي
تكنوازي بسيار بسيار پر احساس اسدالله ملك. واقعا زيبا و شاهكاره.
تكنوازي تار
چهارمضرابي از استاد هوشنگ ظريف.
هواي گريه
با صداي همايون شجريان، آهنگ از محمدجواد ضرابيان، شعر از بانو سيمين بهبهاني.
در پاييز برگها به خانه ما آمدند
پيانوي فريبرز لاچيني از آلبوم پاييز طلايي.
جستجو
كاري از حسين عليزاده، براي بازماندگان زلزله ي سال 69 رودبار. بسیار با احساس. فقط از علیزاده بر میاد این کارا...
آهوي وحشي
با صداي فرامرز اصلاني، شعر از حافظ.
رقص عذرا
آهنگ بسيار زيبا از شهداد روحاني، تكنوازي پيانو از روحاني.
شور عشق 2
كاري بسيار زيبا از ناصر چشم آذر از شاهكار باران عشق.
no volvere
از جيپسي كينگز، اين آهنگ به آمور ميو هم معروف شده.
مدار صفر درجه
كاري بسيار قوي و البته نو با صداي عليرضا قرباني، شعر از افشين يدالهي و آهنگ از فردين خلعتبري.
سرو روان من كو؟
با صداي عليرضا افتخاري، آهنگ از جليل عندليبي، شعر از انوري. افتخاري رو نوجووني هام خيلي دوست داشتم، شايد بيشتر از هر خواننده ي ديگه اي، اما از حدود سال 77 و 78 ديگه گذاشتمش كنار. اين كار يكي از آخرين كارهاي خوبشه، البته تا اون زمان كه من كارهاشو دنبال ميكردم. در واقع از اون موقع كه ميگم گذاشتمش كنار ديگه حتي يه كار هم ازش گوش ندادم. اون زمان كه عليزاده و مشكاتيان باهاش كار ميكردن يا آلبومي مثل نيلوفرانه رو با خوشدل بازسازي كردن كجا و الان كجا؟؟؟؟
قطعه ضربي
يه كار ظريف با سه تار جلال ذوالفنون، ملودي مازندراني.
پريدخت
با صداي سالار عقيلي، شعر از اهورا ايمان، آهنگ از آريا عظيمي نژاد.
ياوران مَسِم
با صداي شهرام ناظري و تنبور گروه شمس.
تو اي پري كجايي؟
با صداي حسين قوامي، شعر از هوشنگ ابتهاج، آهنگ از همايون خرم.
آفتاب
تكنوازي ساز سلانه از حسين عليزاده؛ اين ساز از ابداع هاي خود عليزاده س، توصيه م اينه كه حتما اين تكنوازي رو بشنوين، البته وقتي تنها هستين...
Nefeli's Tango
قطعه اي دلنشين و لطيف با صداي خواننده ي يوناني تبار، بانو Haris Alexiou. اخيرا و توي ايران يكي از اين خواننده هاي دله دزد همين ملودي رو برداشته و خونده كه آهنگش معروف شده به شاخه ي اركيده.
شب نورد
يكي از كارهاي به ياد ماندني شجريان و لطفي، شعر از اصلان اصلانيان، دكلمه ي ابتدايي از مرحوم مهدي فتحي بازيگر سينما و تلويزيون... شب است و چهره ي ميهن سياهه، نشستن در سياهي ها گناهه...
روايت
يه كار استثنايي از شهرام ناظري، از آلبوم متفاوت سِفر عُسرت. آهنگ از دكتر فرخ زاد لايق. شعر از مهدي اخوان ثالت. كار رو حتمن با يه اسپيكر يا هدفون قوي و خوب گوش بدين، حتمن. چون واقعا كار قشنگ و حجيميه... ريزه كاري هاش فقط با يه اسپيكر يا هدفون قوي مشخص ميشه... نوازندگان قوي و قدري همچون بيژن و ارسلان كامكار، نويد افقه و سيامك آقايي اجرا كردن اين كار رو... عاشق پيزيكاتو هاي كمانچه از شروين مهاجرم توي اين كار... واقعا موسيقيه متفاوت و پر حجمي داره... يه يه سالي دقيقا از دقيقه ي 8، ثانيه ي 54 اين آهنگ تا دقيقه ي 10، زنگ موبايلم بود... شعر اخوان و شاملو هم كه واقعا بزرگ كرده كار رو... من درد مشتركم مرا فرياد كن...
يارمرا
از كارهاي جاودان شهرام ناظري، شعر از مولانا، سه تار و تنظيم از جلال ذوالفنون، دف از بيژن كامكار، تنبك از بيژن زنگنه، از شاهكار آتشي در نيستان.
نوايي
ملودي زيباي نوايي با صداي بيژن بيژني، با مقدمه و تنظيم زيبا و شاد كامبيز روشن روان.
نغمه، ني نوا
يه قطعه از شاهكار ني نوا از حسين عليزاده... تكنواز: جمشيد عندليبي.... اين كار نشون ميده موسيقي حتما نيازي به كلام نداره و اگه آهنگساز ذوق و هوش داشته باشه مي تونه بدون كلام بيشترين حرف ها رو بزنه... واقعا كار بزرگ و با ابهتيه ني نواي عليزاده كه چهارستون آدم رو ميلرزونه... منتها نابخردانِ روزگار اينقدر كه اين قطعه رو نابجا استفاده كردن، ديد مردم رو نسبت به اين شاهكار عوض كردن...
نيلوفرانه
ملودي از عباس خوشدل، با صداي عليرضا افتخاري، شعر از مرحوم دكتر قيصر امين پور، اين ملودي رو قبل از انقلاب خوشدل براي نادر گلچين تنظيم كرده بود. نوجوونيم اين كار از عليرضا افتخاري رو خيلي دوست داشتم. دقيقا همون زمان كه تب نيلوفرانه كل جامعه رو در بر گرفته بود. همون موقع كه مهرجويي هم توي فيلماش از آهنگاي آلبوم نيلوفرانه چپ و راست استفاده مي كرد و ميگفتن آلبوم نيلوفرانه ركورد فروش رو توي ايران شكونده... در كل آلبوم نيلوفرانه اثر جاودانه اي شد و از كارهاي قابل تامل كارنامه ي افتخاريه... واقعا صداي گرمي داره اين افتخاري، فقط حيف كه زده تو جاده خاكي و هر چرندي رو ميخونه... گرمي صداش به نظر من رو دست نداره و از هر خواننده ي ديگه اي بالاتره... منتها...
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
با صداي شهرام ناظري، شعر از مولانا، تنظيم براي اركستر از كامبيز روشن روان. بسيار زيبا و دلنشين....
با من صنما (مطرب دل)
كارعمل با من صنما با صداي شجريان پدر و شجريان پسر. نوازندگان همراه حسين عليزاده و كيهان كلهر. توضيح اينكه كارعمل به يك قطعه ي ضرب دار و با كلامي گفته ميشه كه بصورت بداهه اجرا ميشه. تفاوت كارعمل با تصنيف در اينه كه تصنيف (يا ترانه) فبلا ساخته شده و هر بار عيناً اجرا ميشه، اما كارعمل بر اساس احساس آن لحظه و در زمان اجرا شكل گرفته و هر بار مي تواند به يك شكل جديد و با حال و هواي متفاوتي اجرا شود. شكل دهي و ايجاد يك كارعمل در موسيقي اصيل ايران به نهايت ذوق و تبحر و مهارت يك موسيقي دان در موسيقي نياز دارد. كار عمل مطرب دل (با من صنما) در تمرين ها و توسط شجريان پدر شكل گرفته است.
another brick in the wall
يه كار فوق العاده خاطره انگيز از پينك فلويد.
موسم گل
با صداي مرحوم ايرج بسطامي، آهنگ از شاهكارهاي موسي خان معروفي، شعر از وحيد دستگردي.
الهه ناز
با صداي مرحوم بنان، شعر از كريم فكور، آهنگ از اكبر محسني، تنظيم براي اركستر از روح الله خالقي. نسخه ي كامل.
اشك مهتاب
از كارهاي لطيف و ماندگار محمد رضا شجريان، آهنگ از حسن يوسف زماني و شعر از سياوش كسرايي.
جان عاشق
با صداي بهرام حصيري، آهنگ از اسدالله ملك، شعر از مشفق كاشاني.
فروغ عشق
با صداي مرحوم حسين سرشار، شعر از عطار و آهنگ از حسين دهلوي. حسين سرشار هنرمندي بود كه فعاليت هاي متنوعي توي خوانندگي، موسيقي، اپرا، دوبله و بازيگري داشت.
از كرخه تا راين
موسيقي فيلم از كرخه تا راين، اثر مجيد انتظامي.
گلچهره
نسخه ي كامل گلچهره، با صداي شجريان پدر، آهنگ از حسين عليزاده براي فيلم دلشدگان از علي حاتمي. شعر از زنده ياد علي حاتمي. بسيار لطيف و زيباااا...
Ballade pour Adeline
اثري با تكنوازي پيانوي ريچارد كلايدرمن.
گل مي رويد به باغ
ترانه ي گل مي رويد به باغ، با صداي عباس بهادري. اين كار، اولين آهنگ توي سبك پاپه كه بعد از انقلاب و به طور رسمي از راديو تلويزيون جمهوري اسلامي پخش شد. سال 71 يا 72 فكر كنم اين اتفاق افتاد و من دقيقا يادمه كه اون موقع خيلي سر و صدا كرد، چون براي اون زمان خيلي متفاوت بود.
دريا
اينم يه كار ديگه از راديو تلويزيون با صداي بيژن خاوري. اين كار هم زمان خودش كار نويي محسوب مي شد.
قطعه ي پنج ضربي به همراه آواز
يه كار فوق العاده با صداي حضرت شجريان در سن شصت و هشت سالگي، با شعر استثنائي از سعدي. انتهاي كار هم يه آواز ديلمان هست كه باز هم از شعرهاي استثنائيه سعديه. همراهان آواز، تنبك از همايون، بربط از محمد فيروزي، كمانچه از سعيد فرجپوري، تار از مجيد درخشاني و دف از حسين رضايي نيا.
شد خزان (خزان عشق)
با صداي مرحوم جواد بديع زاده، شعر از رهي معيري و آهنگ هم از خود جناب بديع زاده س. توي اين فيلم هاي ايراني، وقتي ميخوان زمان قديم رو نشون بدن، فقط همين موسيقي رو انتخاب ميكنن. ولي فارغ از اين مبحث ها، واقعا كار لطيف و تاثير گذاريه.
Edge of Darkness
لبه تايكي، اثري از اريك كلاپتون.
آهنگ جام جهاني 90 ايتاليا
آهنگ خاطره ساز جام جهاني نود ايتاليا، ياد بچگي به خير.
Self Control
شاهكاري با صداي بانو لورا برانيگان، فكر ميكنم همه ي ايراني ها (شايدم همه ي مردم دنيا) با اين آهنگ خاطره دارن.
Desert Rose
با صداي Sting، اجراي سال 1999.
ياد باد
با صداي همايون شجريان، به ياد مرحوم مشكاتيان. اجراي سال هشتاد و نه، سنتور سيامك آقايي، تنبك از آيين مشكاتيان، پسر پرويز مشكاتيان و شعر فوق العاده از حافظ. به قول يه نفر، همايون هم بزرگ شده هاااااا.... عاشق زمزمه ها و همخوني هاي سيامك آقايي ام توي اين كار....
آواز دشتي
با صداي شجريان، شعر از حافظ، همنواز سنتور مرحوم مشكاتيان. يه كار فوق العاده وزين از همكاري طلايي شجريان و مشكاتيان. به نظر من يكي از شاهكارهاي آوازي شجريانه... هم نت هاي پايين رو محشر اجرا مي كنه و هم نتهاي بالا رو ميتركونه... با تمام وجود و با تمام احساسشون اجرا كردن، هم شجريان و هم مشكاتيان... يه كلاس درس موسيقيه... هم از نظر تكنيك و ظرافت و هم از نظر احساس... شعر هم كه جاي خودش، يار ديرينه ببينيد كه با يار چه كرد...
بارون
از آلبوم شاهكار شب سكوت كوير. همه چيز اين قطعه در حد نهايتشه... نوازنده ها، ميكس صدا، شعر، آهنگ و تنظيم كلهر و در نهايت هنر آوازي شجريان... واقعا آرام بخشه...
باز آمدم
با صداي روزبه نعمت الهي، با شعر قشنگي از مولوي.
نقش جمال
با صداي مرحوم ناصر عبدالهي، ياد دوران دانشجويي به خير. (به ياد حسن رضوي و محمد نادي)
آواز ديلمان
آواز ديلمان معروف مرحوم بنان. اين كار به مرجع گوشه ي ديلمان براي خواننده هاي ديگه تبديل شده.
دولت عشق
شاهكار بسيار بسيار بسيار لطيف با صداي شجريان. آهنگ از مرحوم حسن يوسف زماني، شعر از حافظ. به همراهي اركستر بزرگ سمفونيك با محوريت سازهاي ايراني. آهنگ زيبا، تنظيم زيبا، صدا زيبا، شعر هم زيبا.
مرا مگذار و مگذر
یه کار دلنشین در مایه شور-دشتی، با صدای حمیدرضا نوربخش، شعر از یدالله عاطفی، اجرای گروه شمس از آلبوم شاهکار پنهان چو دل.
دایه دایه وقت جنگه
با صدای علی اکبر شکارچی، از آلبوم موسیقی خلق لر در سال 57، با همکاری گروه عارف. نوازنده های بزرگی توی این کار همکاری داشتن، از جمله تار حسین علیزاده، سنتور پرویز مشکاتیان، تنبک ناصر فرهنگفر، نی جمشید عندلیبی، کمانچه علی اکبر شکارچی، بربط محمد فیروزی، تارباس فرخ مظهری...
یاران
از نگاه یاران به یاران ندا می رسد، با صدای صدیق تعریف. سرپرست گروه جلال ذوالفنون، شعر از فریدون مشیری.
جان جهان
تصنیف فوق العاده جان جهان با صدای شجریان پدر، شعر از مولانا، آهنگ از پرویز مشکاتیان، اولین آهنگی که از شجریان توجه منو به خودش جلب کرد این کار بود. شاید مثلا شش هفت سالم بود. با اینکه دقیقا معنی شعر رو نمیفهمیدم، اما تقریبا همه ش رو حفظ بودم. دقیقا یادمه برداشت خودمو از مصرع "آه که تو دوش که را بوده ای؟" داشتم. فکر میکردم دوش کرا، یعنی کسی که کرایه میده دوشش رو، یه چیزی تو مایه های حمال یا باربر که بار رو میندازه روی دوشش و درواقع مثل تاکسی کرایه میگیره..
خانه ام آتش گرفته ست
با صدای شجریان، شعر از مهدی اخوان ثالث، آهنگ از شجریان. به همراه تار حسین علیزاده، کمانچه کیهان کلهر و تنبک همایون.
بابام رو تو ندیدی؟؟؟
یه کار واقعا خاطره ساااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز. بچه های زمان جنگ یادشونه و حتمن دانلود کنن... طرفای سال 66 و 67 این کار رو خیلی از تلویزیون پخش می کردن... سالها دنبال این کار میگشتم توی اینترنت. تمام شعرش رو تقریبا حفظ بودم... تا اینکه ظاهرا بهمن 90 شبکه 5 پخشش کرده... تصویر پسر بچه ای که ایستاده این کار رو میخوند دقیقا جلوی چشمامه... گنچشک ناز و زیبا، که می پری اون بالا، وقتی که پر کشیدی، بابام رو تو ندیدی؟؟؟
اندک اندک
یه کار خاطره ساز با صدای شهرام ناظری. از آهنگهایی که زمان جنگ و بعد از جنگ زیاد پخش می شد... شعر از مولانا...
منبع:www.nastooh.com
(۱۳۹۱/۱/۳ عصر ۰۶:۳۱)ژان والژان نوشته شده:سلام به دوستان
با توجه به محدوديت هاي جديد ايجاد شده در فضاي مجازي ميتوانيد فايل هاي خودتون رو در اين سايت آپلود كنيد البته فعلا خوب كار ميكنه.با كليك كردن روي گزينه ثبت نام مراحل رو طي فرمائيد ثبت نام 3 دقيقه بيشتر طول نميكشه.http://www.picofile.com/
با سلام خدمت شما
از پیشنهادتان برای آپلود در این سایت بسیار متشکرم حداقل از بعضی از سایت های آپلود بهتر است ولی یک مشکل دارد جدیدا بعضی از سایت ها مانند همین سایت به گونه ای لینک دانلود را قرار می دهند که به هیچ عنوان لینک نهایی رویت نشده و توسط نرم افزارهای دانلود کننده پشتیبانی نمی شوند بنابراین خود مرورگر باید فایل را دانلود کند و وای به حال فردی که اینترنت کم سرعت دارد و حجم فایل زیاد است آنوقت نتیجه مشخص است البته دوستان می توانند از این سایت استفاده کنند فقط ملاحظه حجم و سرعت را هم داشته باشند
به نظر می آید کافه کلاسیک احتیاج به چند سایت آپلود فایل دارد من اینها را معرفی می کنم ولی تاکنون استفاده نکردم اگر مشکلی بود اینجا قرار دهید که با هم حلشان کنیم
و در این لینک هم اطلاعات چند سایت آپلود قرار دارد
http://www.gooyait.com/1389/05/31/7-sites-for-upload-files-in-different-servers.html
با سلام
از اهالی کافه کلاسیک
اگر به نمایش های رادیویی علاقه دارید برای دیدن برنامه پخش نمایش های هر هفته به سایت شبکه نمایش سری بزنید
http://radionamayesh.ir/weeklyconductor.php
هر عکس، ارزشی بیشتر از هزار واژه دارد. هر عکس لحظهای و قابی از مکان را منجمد میکند و برای همیشه جاودانهاش میکند. اما همین عکسهای پرارزش، گاهی اوقات از گفتن همه حقیقت ناتوانند. داستانی که برایتان نقل میکنم، شاهدی بر این مدعاست:
۴۰ سال قبل دو دونده سیاهپوست آمریکا «تامی اسمیت» و«جان کارلوس»، در دوی دویست متر المپیک سال ۱۹۶۸ مکزیک برنده مدالهای طلا و برنز شدند. زمانی که آنها بر روی سکوی قهرمانی رفتند، به نشانه حمایت از جنبشهای اجتماعی سیاهپوستان، دستکش مشکی بر یکی از دستهای خود کردند و مشتهای خود را بالا گرفتند.
عکس این دو قهرمان که آنها را در حالی نشان میدهد که سرهایشان را پایین گرفتهاند و با جسارت دستهای خود را بالا بردهاند، یکی از مشهورترین عکسهای قرن بیستم محسوب میشود. اخراج این دو ورزشکار از تیم المپیک آمریکا، جار و جنجال زیادی در بازیهای المپیک به پا کرد.
اما چه بر سر ورزشکار برنده مدال نقره در این عکس آمد و اصلا دانشتن سرنوشت این مرد چه اهمیتی دارد؟!
ورزشکار برنده مدال نقره در این عکس یک استرالیایی به نام «پیتر نورمن» بود. نورمن اهل ملبورن بود و در یک خانواده نیکوکار بار آمده بود، او شاگرد قصابی بود که با یک جفت کفش ورزشی قرضی تمرینات ورزشی خود را شروع کرده بود.
با چنین پیشینهای، نورمن در آن لحظه به خصوص تصمیم گرفت که در اعتراض دو ورزشکار همرشته خود علیه نابرابری مشارکت کند.
در حالی که سه برنده مسابقات دوی دویست متر منتظر آمدن به روی سکو بودند، نورمن متوجه شد که دو ورزشکار سیاهپوست قصد چه کاری دارند. در حقیقت، این نورمن بود که یک مشکل کوچک این دو را در آن لحظه رفع کرد: جان کارلوس، فراموش کرده که دستکش سیاه را همراه خود بیاورد، به همین خاطر نورمن پیشنهاد کرد که اسمیت یکی از دستکشهای خودش را به دوستش بدهد و هر یک از آنها با استفاده از یک دستکش، اعتراض مسالمتآمیز خود را به صورت این سلام ویژه نشان بدهند. به علاوه نورمن نشان ویژه پروژه المپیک برای حقوق بشر را از اسمیت و کارلوس گرفت و با به تن کردن این نشان، به دو دونده دیگر پیوست.
اما عکسالعملی که مقامات استرالیایی در پاسخ به این کار نورمن نشان دادند، شدید و آنی بود. نورمن از تیم المپیک استرالیا اخراج شد و با وجود اینکه او در ردهبندی جهانی ورزشکاران دو میدانی، در مقام پنجم بود و برای شرکت در المپیک بعدی، انتخاب هم شده بود، به المپیک سال ۱۹۷۲ فرستاده نشد. در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ، استرالیا برای اولین بار هیچ دوندهای در رشتههای سرعت، شرکت نداد. بعد از این بیمهریها، نورمن بازنشسته شد و دیگر مقامی به دست نیاورد.
در طی سالهای بعدی، نورمن درگیر مشکلات زیادی شد: از همسرش جدا شد، بیمار شد، دچار افسردگی شد و به الکل و مسکنها پناه برد.
چیزی که به نورمن امیدواری میداد این بود که در المپیک سیدنی مثل بقیه ورزشکاران المپیکی استرالیا از او تجلیل شود. اما به هنگام برگزاری مسابقات در سال ۲۰۰۰ این امید نورمن هم نقش بر آب شد، چرا که او با اینکه یکی از بهترینهای دو میدانی استرالیا در تاریخ بود، تنها المپیکی استرالیا بود که به جایگاه ویژه تماشای مسابقات دعوت نشده بود.
اما ورزشکاران آمریکایی، با گذشت سالها نورمن را از یاد نبرده بودند. آنها بودند که به او اجازه دادند از لژ اختصاصی آنها، مسابقات را تماشا کند. ورزشکار مشهور دوی امریکا، اد موسس Ed Moses از او استقبال کرد و قهرمان آمریکایی دوی ۲۰۰ متر المپیک سیدنی -مایکل جانسون- او را در آغوش گرفت و او را قهرمان خطاب کرد.
در سال ۲۰۰۴، برادرزاده نورمن -مت نورمن- فیلم مستندی با عنوان درود Salute ساخت. در این فیلم مت نورمن، برای نخستین بار سه ورزشکار قهرمان دوی دویست متر المپیک مکزیک را در یک و در یک اتاق کنار هم آورد تا در مورد خاطرات آن روز به خصوص، صحبت کنند.
دو سال بعد، پیتر نورمن که تازه فیلم آماده شده را دیده بود، قصد داشت عازم یک تور عمومی در امریکا شود، اما متأسفانه درست در همین زمان دچار یک حمله قلبی شد و درگذشت. تامی اسمیت و جان کارلوس، بعد از شنیدن خبر، به ملبورن سفر کردند تا در مراسم تشییع جنازه دوستشان شرکت کنند و یاد او را گرامی بدارند.
کارلوس در مورد نورمن میگوید: «پیتر مجبور نبود که آن نشان ویژه را بپوشد، او آمریکایی نبود، او سیاهپوست نبود، او مجبور نبود که احساسی را که من داشتم، درک کند، اما او یک مرد بود.»
سال ۲۰۰۴، یک تندیس ۷ متری، برای قدردانی از کارلوس و اسمیت ساخته شد و در دانشگاه سن خوزه آمریکا، نصب شد. در این تندیس، اسمیت و کارلوس با مشتهای گرهشده درست شبیه حالتی که روی سکوی قهرمانی المپیک مکزیک داشتند، دیده میشوند. اما در این تندیس هم، نورمن فراموش شده است. در این تندیس، جای او روی سکوی قهرمانی خالی گذاشته است تا دانشجویان و توریستها با رفتن روی پله مقام دومی، بتوانند عکس یادگاری بگیرند.
در فیلم «درود» که اکنون در سراسر استرالیا نمایش داده میشود، جای خالی این ورزشکار در این تندیس هم نشان داده میشود.
سایت فیلم Salute
تریلر دیدنی فیلم Salute
منبع: بیبیسی
داستان لوگوهای شرکتهای معروف فیلمسازی هالیوود
کنجکاوی، چیز خوبی است. خیلی اوقات در پشت چیزهای روتینی که هر روز در زندگیمان میبینیم، داستانها، تاریخ و حتی اسرار جالبی نهفته شده است، اما از فرط تکرار، ما حتی در عصر گوگل، به خودمان زحمت جستجو نمیدهیم.
برای مثال ما بارها لوگوهای شرکتهای معروف فیلمسازی هالیوود را دیدهایم، اما به فکرمان هم نرسیده است که در مورد آنها جستجویی کنیم. پیش خودمان گفتهایم، اینها لوگو هستند دیگر! چه جایی برای کنجکاوی وجود دارد!
آیا تا به حال فکر کردهاید که: پسربچهای که در لوگوی دریمورکس دیده میشود، چه کسی است؟ اصلا او کاملا تخیلی است یا وجود خارجی هم دارد؟ کوهی که در لوگوی پارامونت دیده میشود، چه کوهی است؟ زن مشعل به دست لوگوی شرکت کلمبیا چه کسی است؟
لوگوی دریم ورکس: پسربچهای که روی هلال ماه، رؤیا به قلاب میگیرد
در سال ۱۹۹۴، سه نفر دریمورکس را بنیان نهادند. این سه نفر اینها بودند: استیون اسپیلبرگ (کارگردان معروف)، جفری کاتزنبرگ (رئیس استودیوی دیسنی) و دیوید گفن (تهیهکننده). اگر به لوگوی دریمورکس دقت کنید، میبینید که در زیر اسم شرکت، سه حرف SKG، نوشته شده است، SKG در واقع از کنار هم نهادن حرف اول نام خانوادگی بنیانگذاران دریمورکس ایجاد شده است.
وقتی قرار شد لوگوی دریمورکس طراحی شد، ایده اسپیلبرگ این بود که این لوگو یادآور دوران طلایی هالیوود باشد. لوگوی اولیه به وسیله کامپیوتر طراحی شد و مردی را نشان میداد که روی ماه ماهیگیری میکند. ولی شخصی به نام «دنیس مورن» که یک ناظر جلوههای ویژه بود و در بسیاری از فیلمها با اسپیلبرگ همکاری کرده بود، نظرش این بود که اگر لوگو با دست طراحی شود، چیز بهتری از آب درخواهد آمد. به همین خاطر مورن، از دوست هنرمندش، «رابرت هانت» خواست که کار طراحی لوگو را بپذیرد.
هانت قبول کرد، او لوگو را مجددا با دست کشید و در کنار لوگو، لوگوی دیگری را که همان لوگوی کنونی دریمورکس باشد را هم به اسپیلبرگ تحویل داد. اسپیلبرگ از لوگوی دوم خوشش آمد. هانت با کمک چند نفر دیگر لوگوی نهایی را تکمیل کردند و از ان زمان لوگوی معروف دریمورکس در آغاز همه فیلمهای این شرکت دیده میشود.
اما پسری که در لوگو دیده میشود، چه کسی است؟ او کسی نیست، جز ویلیام، پسر همین آقای هانت!
شیری که در تبلیغ مترو-گلدوین-مایر دیده میشود
این شیر ملقب به لئو است و نخستین بار «هووارد هایتز» در سال ۱۹۲۴ آن را کشید. جالب اینجاست که بدانید کلا ۵ شیر تا به حال در لوگوی این شرکت مورد استفاده قرار گرفتهاند. یکی از آنها نامی ندارد، نام ۴ تای دیگر اینهاست: اسلتس، جکی، تنر و لئو!
لوگوی فاکس قرن بیستم: نورافکنهایی که فونت لوگو را روشن میکنند:
این لوگو در سال ۱۹۳۳ به وسیله هنرمند به نام امیل کوسا طراحی شد.
لوگوی پارامونت: کوه باشکوه
در سال ۱۹۱۲، پارامونت به وسیله آدولف زوکر و دو برادر به نامهای دانیل و چارلز فرومن تأسیس شد. پارامونت باسابقهترین استودیوی فیلمسازی فعال محسوب میشود. کوه باشکوهی که در لوگوی این شرکت فیلمسازی دیده میشود، نخستین بار به وسیله شخصی به نام «هاکینسون» در جریان ملاقاتی که با زوکر داشت، طراحی شد. او کوه «بن لموند» را که در زادگاهش یوتا قرا داشت، مدل خود قرار داده بود. کوهی که ۲۹۶۰ متر ارتفاع دارد. در جریان این ملاقات، او طرح اولیهاش را یک دستمال سفره کشید.
اما کوهی که بعدا الهامبخش، طراحی لوگوی پارامونت شد، کوهی واقع در پرو به نام Artesonraju است. در این عکس میتوانید، کوه واقعی را ببینید. این کوه نزدیک به شش هزار متر ارتفاع دارد و نخستین بار شخصی در سال ۱۹۳۲ موفق به فتح آن شد.
لوگوی اولیه پارامونت ۲۴ ستاره داشت، که نشاندهنده تعداد بازیگرانی بود که با این شرکت قرارداد بسته بودند، لوگوی کنونی پارامونت ۲۲ ستاره دارد، به درستی مشخص نیست که چرا دو تا از ستارهها کم شدهاند!
برادران وارنر: سپر منقش به آرم WB
شرکت برادران وارنر به وسیله ۴ برادر یهودی مهاجر از لهستان، در سال ۱۹۱۴ تأسیس شد. طراحی کلی لوگوی این شرکت از زمان تأسیس تا به حال از لحاظ کلی، تغییر نکرده است و در همه لوگوها سپری دیده میشود که روی آن WB یعنی حروف اول وانر برادز، حک شده است. البته تغییرات جزئی لوگوی شرکت برادران وارنرز، به کرات اتفاق افتاده است.
شرکت فیلمسازی کلمبیا:بانوی مشعلدار
این شرکت در سال ۱۹۱۹ تأسیس شد. زنی که در لوگوی این شرکت دیده میشود، تجسمی از آمریکا است. به درستی مشخص نیست که زنی که مدل طراح لوگوی اولیه بوده، چه کسی بوده است، البته ادعاهای بسیاری در مورد این مدل ناشناس بوجود دارد. بت دیویس در اتوبیوگرافی خود، ادا کرده است که این زن، «کلودیا دل» بوده است. ولی مجله پیپل در مطلبی که در یکی از شمارههایش به چاپ رسید نام این زن را «آملیا بچلر» دانسته است. شیکاگو سان تریبون هم او را زن گمنامی به نام «جین بارتلومیو» میداند.
خوشبختانه لوگوی اولیه تغییر کرده است و بنابراین حالا دیگر این بحثها اصلا موردی ندارد. در سال ۱۹۹۳ به طراحی به نام Michael J. Deas مأموریت داده شد که لوگوی کلمبیا را به حالت کلاسیکش برگرداند.
با اینکه بسیاری تصور میکنند که «انت بنینگ»، مدل این طراحی نو است و شاید هم به خاطر شباهت چهره، حق داشته باشند، اما در حقیقت یک زن خانهدار اهل لوئیزیانا به نام «جنی جوزف»، مدل این طراح بوده است. البته طراح ترجیح داد که به جای اینکه کاملا صورت این خانم را مدل قرار بدهد، چهره زن مشعل به دست را به صورت ترکیبی و با استفاده از کامپیوتر، ایجاد کند.
منبع مترجم : سایت 1 پزشک
منبع اصلی :neatorama.com/2008/12/03/the-story-behind-hollywood-studio-logos
«چارلی چاپلین»، کمدین مشهور انگلیسی، یکی از پرحاشیهترین هنرمندان زمان خود بود، در این گزارش زندگی چاپلین در چهارچوب عکسهایی که کمتر دیده شده، روایت شده است.
«چارلی چاپلین»، کمدین انگلیسی، 16 آوریل 1889 در یکی از محلههای فقیرنشین لندن متولد شد، تنها یک سال داشت که پدر و مادرش از هم جدا شدند، او در کنار مادرش که یک پانتومیم باز حرفهای بود بزرگ شد و از نوجوانی وارد عرصه سینما شد.
چارلی چاپلین در 9 یا ده سالگی
مادر او مشوق و راهنمای اصلی او در این زمینه بود ولی پدرش که یک الکلی بود کمتر با او در ارتباط بود و سرانجام زمانیکه چاپلین 12 ساله بود، درگذشت.
(هنا) مادر چارلی که براثر بیماری روانی درگذشت، مشوق و راهنمای اصلی چاپلین در سینما بود
خانواده چاپلین به ترتیب از بالا به پایین (هنا مادر، چارلز پدر، سیندنی برادر بزرگتر، ویلر، برادر کوچکتر)
چاپلین دو برادر به نامهای سیدنی و ویلر داشت که سیدنی بزرگتر و ویلر از او کوچکتر بود.
وی طی 65 سال حضور در سینما در عرصههای بازیگری، نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی فعال بود، او تا 88 سالگی، آخرین سال عمرش همچنان به فعالیت سینمایی خود ادامه داد و سرانجام سالگی به فعالیت خود ادامه داد و سرانجام 25 دسامبر سال 1977 درگذشت.
چاپلین در آخرین ماههای عمرش
«چارلی چاپلین» یکی از پرحاشیهترین بازیگران عصر خود بود که علیرغم موفقیت در حرفهاش در زندگیاش شخصیاش چندان موفق نبود.
*چهار ازدواج ناموفق و 11 بچه
_همسر اول: میلدرد هریس، دختر بچه 16 سالهای که ستاره سینما بود
میلدرد همسر اول چاپلین
این دو سال 1918 با یکدیگر ازدواج کردند و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود که تنها سه روز پس از تولد درگذشت و ازدواج چاپلین و میلدرد نیز کمی بعد به جدایی انجامید.
_همسر دوم: «لیتا گری»، نقش اول فیلم «جویندگان طلا»
لیتا، همسر دوم چاپلین
چاپلین و «لیتا» سال 1924 با هم ازدواج کردند، حاصل ازدواج این دو، 2 پسر بچه بود ولی ازدواج آنها از همان ابتدان پرحاشیه و ناموفق بود.
این دو تنها سه سال بعد، از هم جدا شدند، این ازدواج برای چاپلین به قدری با خاطرات بد همراه بود که او در سال 1964 در کتاب خود حاضر نشد چیزی از خاطرات این سه سال بنویسد.
درباره این ازدواج گفته میشود، این دو 22 آگوست 1927 در دادگاهی جنجالی از هم جدا شدند و چاپلین مجبور شد 600 هزار دلار از دارییهایش را به لیتا بپردازد.
در آنزمان این بزرگترین مبلغی بود که در طول تاریخ بشریت در یک طلاق پرداخت میشد.
_همسر سوم: «پائولت گدارد»، دختر بیخانمان فیلم «عصر جدید»
چاپلین و همسر سوم سر صحنه فیلم عصر جدید
چاپلین و همسر سومش پس از اکران فیلم عصر جدید در یک ضیافت ناهار در توکیو
«چاپلین» و «پائولت»، سال 1932 با هم ازدواج کردند، این ازدواج جنجالبرانگیزترین ازدواج چاپلین بود، چون همواره درباره اینکه این دو رسما ازدواج کرده باشند شبهاتی وجود داشت، آنچنانکه سند ازدواج آنها هیچگاه دیده نشد، آنها بدون آنکه فرزندی داشته باشند در سال 1942 از هم طلاق گرفتند.
چاپلین و همسر سومش
_همسر چهارم: «اونا اونیل»، دختر «یوجین اونیل»، نمایشنامهنویس مشهور آمریکا
چاپلین و همسر آخرش سال 1952 در کشتی ملکه الیزابت به همراه چهار فرزندشان
این ازدواج با 36 سال اختلاف سن، آخرین و موفقترین ازدواج «چاپلین» بود.
«چاپلین» که برای فیلم جدیدش در جستجوی یک بازیگر زن جوان بود، با اونا آشنا شد، گفته میشود که این ازدواج کمی بعد در تاریخ 16 ژوئن سال 1943 میلادی علیرغم مخالفتهای «چاپلین»، در حالیکه اونا 18 ساله بود و چاپلین 54 ساله، سرگرفت.
«چاپلین» که از اینکه بار دیگر به خاطر ازدواج با دختر بسیار جوانتر از خود سوژه رسانهها شود واهمه و شرم داشت، به اصرار و علاقه «اونا» و در نهایت علاقه خودش تن به این ازدواج داد.
چاپلین 12 سال قبل از مرگش در کنار همسر و دو دخترش ژرالدین و جین ایرلند سال 1965 میلادی
این ازدواج تا پایان عمر این دو به طول انجامید و حاصل آن 8 بچه است.
_عکسهای دیگری از حواشی زندگی «چاپلین»
چاپلین در کنار ماری پیکفورد، بازیگر، داگلاس فیربانکز، بازیگر و دیوید وارد گریفیث، یکی از بنیانگذاران سینما هالیوود سال 1919
این عکس روز افتتاح کمپانی فیلمسازی «یونایتد آرتیست» گرفته شده است. گردانندگان این کمپانی بیش از آنکه تجار و افراد ثروتمند باشند خود فیلمسازان بودند.
چاپلین و بانکز، صمیمیترین دوستش در تعطیلات هنگام اسکی
«چاپلین» در کنار «برنارد شاو»
چاپلین در کنار گاندی و همسرش لندن سال 1931
چاپلین در کنار چرچیل و خانوادهاش در منزل چرچیل
چاپلین در کنار انیشتین سال 1931
«آلبرت انیشتین» و «چاپلین» سال 1931 در مراسم افتتاحیه فیلم «روشناییهای شهر»، همدیگر را ملاقات کردند.
زمانیکه این دو برای ورود به مراسم از میان مردم عبور میکردند، با استقبال و شادی مردم روبرو شدند، چاپلین خطاب به انیشتین گفت: مردم به استقبال من میآیند چون همه آنها من را میفهمند ولی به استقبال تو میآیند چون هیچکدام تو را نمیفهمند.
چاپلین و آل جولسون، بازیگر، کمدین و خواننده جاز سال 1947 میلادی نیویورک
چاپلین و صوفیا لورن، سال 1966 در جشن تولد 77 سالگی چاپلین (10 سال پیش از مرگش)
چاپلین و صوفیا لورن یک سال بعد (سال 1967) در پشت صحنه فیلم کنتسی از هنگکنگ
چاپلین و مارلون براندو در پشت صحنه فیلم کنتسی از هنگکنگ، اولین و آخرین فیلم رنگی چاپلین 1967
چاپلین و دخترش ژزفین در پشت صحنه فیلم کنتسی از هنگکنگ سال 1967 میلادی
«چارلی چاپلین» میگوید: فیلمسازان باید به این بیندیشند که فیلمهایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش داده خواهد شد.
-----------------
منبع: فارس
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تبلیغات خوب و مناسبی در جهان وجود داشته است که جهان را تغییر داده است. بسیاری از این تبلیغات و اگهی ها برندها، جامعه وحتی فرهنگ را تغییر دادهاست .
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب، برخی از این تبلیغات از جمله تبلیغ بنتون در مورد ایدز به شدت موفق و تثایر گذار بوده است.
در ذیل تصاویر 14 اگهی مشهور و تاثیرگذار می آید:
کشورت به تو نیاز دارد(1914)(عکس فرد نظامی متعلق به لورد کیتچنر است)/ پوستر استخدام در ارتش انگلیس در طول جنگ جهانی اول که موجب اغاز موجی از پوسترهای استخدام دیگر شد.
من شما را برای ارتش آمریکا می خواهم (1917)(این عکس مشهور متعلق به عمو سم است که در تاریخ آمریکا تا به امروز ماندگار شده است)/این پوستر هم از پوستر لورد کیتچنر الهام گرفته است.
خونسرد باش و ادامه بده (1939)/ این پوستر توسط دولت بریتانیا در هنگام حمله ی نازی ها به بریتانیا طراحی شد اما منتشر نشد. این پوستر سرانجام در زمان رکود اقتصادی سال 2008 پخش و مشهور شد.
یک الماس برای همیشه است(1947)/این اگهی، الهام بخش فیلم جیمز باند، شرلی بسی و کانی وست بوده است.
به خود فرصتی برای نوشیدن قهوه دهید(1952)
کوچک فکر کنید (1959) فولکس واگن آغاز گر تبلیغات مدرن بود. این تبیلغ تا امروز یکی از بهترین پوسترهای تبیلغاتی جهان شناخته می شود.
گل افتابگردان (1964)/اگهی های سیاسی زیادی پیش از این اگهی وجود داشت. اما تبلیغ گل افتابگردان "لیندن بینس جانسون" کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیر این نوع تبلیغات را افزایش داد.
به صداها توجه کنید(1960) شکایت از این اگهی در دادگاه عالی امریکا که به "نیویورک تایمز در مقابل سالیوان" مشهور است، پس از چهار سال پایان یافت.
کارگران کار نمی کنند(1978) این اگهی منجر به پیروزی مارگارت تاچر در انتخابات شد.
دوستان اجازه نمی دهند که دوستان در حالی که مست هستند، رانندگی کنند(1983)/ پیش از این اگهی در امریکا مقبول بود که افراد مقداری مشروب بنوشند و سپس پشت رول بشینند..
جو کمل(1987)/ این آگهی منجر به آن شد که صنعت دخانیات مجبور به توافق تاریخی 1998 و ممنوعیت تبلیغات سیگار شد.
ویلی هورتون(1988)/این تبلیغ پس از تبلیغ گل افتابگردان منتشر شد و سرانجام منجر به پیروز جرج بوش پدر شد.
بنتون پیتا(1992)/مردم پیش از این اگهی از افرادی که مبتلا به ایدز بودند دوری می کردند.
متفاوت فکر کن(1997)/ کامپیوتر و اینترنت پیش از اینکه جهانی شود، مختص انسان های عجیب و غریب بوده است. به لطف اپل، اکنون ما به کامپیوتر به عنوان ابزاری که ما را خلاق تر می کند، نگاه می کنیم.
وقتی سریال های خنثی و فاقد جذابیت و خلاقیت امروزی را در تلویزیون می بینیم تازه پی به ارزش سریال هایی که او ساخته است می بریم ( ترش و شیرین , خانه به دوش , متهم گریخت و ... )
مصاحبه جالب کافه سینما با رضا عطاران به مناسبت اولین فیلم سینمایی که ساخته است : خوابم میاد
مخصوصا توجه شما را به جملات اول مصاحبه که خود عطاران گفته جلب می کنم.
تقلب
داستانی که همیشه در مدارس خواهد بود !
و کیست که نداند دانش آموزان همیشه یک قدم از آموزگار جلوتر خواهند بود ؟!
.
و اینهم مدار زندگی !
کسانی که در نوجوانی , کیت های الکترونیکی ساختن حتما متوجه میشن
با سلام
به نظر میرسد مدتی است که ماکروسافت به آرزوی خودش رسیده و بالاخره توانست یاهو را خریداری کند
اگر حقیقت داشته باشد خیلی حیف می شود که دو نفر با زحمت یک مجموعه ای را خلق کنند و بعد از اینکه شرکتی قوی خواست شرکت آنها را خریداری کند سهامداران اصلی یکی از آن دونفر را تنزل رتبه دهند چون مخالفت کرده و در نهایت به از مدتی رای به فروش بدهند
آیا این موضوع تایید می شود
با سلام
در یکی از سایت ها متاسفانه خبری درج شده بود با این عنوان که:
نادیا دلدار گلچین به کما رفت
امیدوارم هر چه زودتر سلامتیشان را بدست آورند
لطفا برای سلامتی همه مریض ها دعا کنید
با تشکر
(۱۳۹۱/۵/۱۹ عصر ۰۵:۲۲)زاپاتا در تاپیک دوبله و دوبلورها نوشته شده:...... كاش استاد داریوش ارجمند در اشاره اي حتي گذرا قدرشناسي خود را درباره منوچهر اسماعيلي ابراز مي كرد ......
چنین موضوعاتی در کشور ما عادی است، در ایران اتفاقاتی می افتد که در جاهای دیگر دنیا مرسوم نیست. در بهمن سال 1389 تمبری با کیفیت نامطلوب به نام "عید غدیر خم"، که نقاشی آن اثر استاد محمود فرشچیان می باشد، بدون ذکر نام این هنرمند در ایران چاپ شد. این نقاشی پیامبر را نشان می دهد که دست خود را بلند کرده و حضرت علی را جانشین خود معرفی می کند.
شرکت پست قبل از آن نیز در سال 1386 تابلو "مولانا" و در سال 1381 تابلو "عصر عاشورا" این هنرمند را بدون ذکر نام خالق آن بصورت تمبر چاپ کرد.
این نقاشی اسب حسین بن علی را در عصر عاشورا نشان می دهد که بدون سوار بسوی خیمه ها برمی گردد.
از تمام این تمبرها بدون حضور فرشچیان رونمایی شده است. تمبربازان خارجی علاقه زیادی به اینگونه تمبرهای ایرانی دارند. در بسیاری از کشورهای جهان خصوصا شوروی، لهستان و اسپانیا تابلوهای نقاشی هنرمندان همراه با نام و گاهی نیز با امضاء آنها بصورت تمبر چاپ می شود، موضوعی که در ایران مسئولین برای آن ارزشی قائل نیستند، در واقع نوعی بی احترامی به بوجود آورنده آن اثر می باشد.
این گونه مسائل در کشور ما خصوصا پس از انقلاب عادی شده است یا بهتر بگوئیم نهادینه شده است. وقتی مسئولین چندین بار نام یک هنرمند را براحتی در چاپ انتشارات خود فراموش می کنند، از یک بازیگر هم می توان انتظار داشت که از گوینده خود نامی بزبان نیاورد. همه می دانیم بی انضباطی از بالا به پایین تسری پیدا می کند.
مجموعه دار کافه
با سلام
یک نمونه همانطور که جناب دانتس فرمودند است یعنی عدم بردن نام یک فرد در اثری که او بوجود آورده است
وقتی هر فرد مبلغی را بابت کاری به دیگری می دهد خود را مالک تمام اعیار آن کار می داند چون ایده و اجرا و هزینه را یکی می بینیم.
تا زمانی که به کپی رایت اهمیت ندهیم همین آش و همین کاسه است و این نمی شود مگر تک تک ما بخواهیم
با تشکر
برنامه گردی
فرانک سیناترای قرن بیست و یکم
لاندو مورفی جونیور، برنده یک میلیون دلار فصل ششم، سپتامبر 2011 برنامه امریکاز گات تلنت، استعداد عجیبی در خواندن ترانه های جاز به سبک فرانک سیناترا دارد.
http://www.landaumurphyjr.com/
برنامه امریکاز گات تلنت از برنامه های شبکه ان بی سی است که هرساله در سراسر امریکا بدنبال استعدادهای خارق العاده میگردد. به گفته داوران مسابقه، فاکتور واو (منو متعجب کن و در عین حال سرگرمی برام بساز) مهمترین عامل پیشرفت شرکت کننده در این مسابقه است و در فصل ششم، لاندو مورفی جونیور، سیاهپوست فقیری که کارش شستن ماشینها بود؛ در هر مرحله این شگفتی رو در بیننده ایجاد کرد و بالاخره برنده نهائی مسابقه شد و زندگیش برای همیشه تغییر کرد.
هیچ نتی از ترانه های فرانک سیناترا و دین مارتین توسط این خواننده که هیچگاه آموزش موسیقی ندیده بود غلط ادا نشد. کافیه چشماتو ببندی و گوش کنی، انگار در یکی از کنسرتهای فرانک سیناترا نشستی.
در آدرسهای زیر، فایلهای flv اولین و آخرین اجرای این خواننده، به اشتراک گذاشته شده.
http://www.4shared.com/video/dStvMbG_/Landau_Eugene_Murphy_Jr_36__Am.html
http://www.4shared.com/video/rzu_3B6J/Landau_Eugene_Murphy_Jr_The_Fi.html
خبرآنلاین - اینگرید برگمن، گریس کلی، جنت لی و کیم نوواک از جمله بازیگران زنی هستند که در فیلمهای آلفرد هیچکاک بازی کردهاند. زنان در فیلمهای آلفرد هیچکاک نقش مهمی دارند. آنها به اندازه تعلیق جاری در کارهای هیچکاک و نوآوریهای بصری او اهمیت دارند. معروف است که هیچکاک در انتخاب بازیگران زن برای فیلمهایش به شدت وسواس داشته است.
پرده عریض سینما همواره یادآور خاطراتی روشن برای من است. بر روی آن فیلمهایی را دیدم که تلخی و شادی را به یک اندازه برایم به وجود آورد. فیلمهایی دیدم که ایثار و گذشت یک کودک را در عین نیاز فریاد میزد.
یا آن عروسک قرمزک را در خاطرم ثبت کردم که از همان ابتدا با حرکتهای دوست داشتنیاش محبوب قلوب شد. دزد عروسکهای شهر هم به یادم میآید؛ همان گنجوی بدجنسی که هنرمندی تمام عیار بازیگرش را به من نشان داد و از همان جا بود که اکبر عبدی به عنصری ویژه در پیوند من و سینمای ایران تبدیل شد.
آدمهای اجاره نشین مهرجویی هم به بخشی از خاطرات پررنگ من از سینمای کمدی بدل شدند. دعواها، قهر و آشتی، آن فضای دورهمی ناب و مرام و معرفت ایرانی از درون این اثر به اعماق وجودم نفوذ کرد تا هنوزهم بعد از گذشت دو و نیم دهه از تولیدش، آن را در لیست منتخبانم قرار دهم.
شاید تصور نمیشد سینمای افتخار آفرینی که عطر حضور مادر در زندگی را در لوای یک نماد ازایجاد همدلی میان آدمها نشان میداد و دغدغههای درونی یک روشنفکر را از طریق آشفتگی و پریشان احوالی حمید در فیلمهامون عرضه میکرد درعرض دو دهه با این بی مهریها روبرو شود.
اما حقیقت تلخ بی مهری آدمهایی که فرهنگ و هنر را از دریچه تنگ نگاه خود مینگرند کار را به جایی رساند که با گذشت چند ماه از سال 1391 تمام آن خاطرات روشن به صورت یک توده محو در ذهنم باقی ماند و این همه رفتارهای غیرفرهنگی ضد سینما که از بد حادثه از سوی نیروهای منتسب به جناح ارزشی صورت گرفت، فضایی یاس آور و دردناک را در وجودم شکل داد. متن حاضر تنها ادای دینی کوچک به سینمایی است که بخشی از مهم ترین خاطرات زندگی هر یک از ایرانیهای دوستدار فرهنگ و هنر را به ارمغان آورده است.
تماشای دزد عروسکها در سینما هجرت
نقطه آغازین پیوندم با سینما، تماشای دزد عروسکها در سینمای قدیمی شهر کرج (هجرت) بود. روز خاطره انگیزی بود و هنوز سکانس آواز گنجو به عنوان یک عنصر مشخص درهم پیوندی سینما و موسیقی و تاثیراتشان برخاطره سازی درذهنم جاندار است. نمونههایی چون گربه آوازه خوان و الو الو من جوجوام نیز به همین دلیل درحافظه سینمایی کودکان دیروز ماندگار شدهاند.
مادری برای تمام دورانها
اثر شاعرانه زنده یاد علی حاتمی، ترکیبی از همه موارد دوست داشتنی را در خود جای داده است. یک نمادسازی دقیق از جایگاه بنیانی مادر در مهرآفرینی و ایجاد جامعهای یکپارچه که در قالب مناسبات خواهران و برادران، قبل و بعد ازحضور مادر درخانه ملموس است. فیلم ازبازی درخشان محمدعلی کشاورز و حضور خاطره ساز اکبرعبدی و نیز دیالوگهای شاخصش بیشترین بهره را برد تا همچنان به عنوان فیلمی نمونهای در الگوی سینمای ملی مطرح باشد.
این زن سهم منه، حق منه، عشق منه
فیلم کالت هامون به چند دلیل درلیست خاطره سازها دارای ارج و منزلت بالایی است. فیلم مهرجویی توانست تا تصویری روشن از مشکلات فردی و اجتماعی یک روشنفکر متفاوت از دیگر افراد جامعه را که در یک جهان فکری دیگر سیر میکند به خوبی و در پس روایت تودرتوی فلسفی اش بازتاب دهد. خسرو شکیبایی با این فیلم به سوپر استار جاودانه سینمای ایران بدل شد و نوعی از بازی مولفانه را به عنوان یک سبک منحصر به خود عرضه کرد. در این شیوه اجرایی، روح نقش و جان گیری کاراکتر در مماس با نگاه بازیگرش قرار دارد و برداشت غریزی شکیبایی از فضاهای پیرامونی متاثر از حضور این کاراکتر در فیلم به اجرای یک شاه نقش منجر شد که مهم ترین کاراکتر سینمای پس از انقلاب به انتخاب منتقدان است.
ما دلشدگانیم
شاید سینمای ایران بی علی حاتمی چیزهایی را که الان دارد هم نداشت. شهرک سینمایی غزالی یادگار اوست و فیلمهای شاعرانه اش هنوز هم با دیالوگهای شعرگونه اش به یاد میآیند. دل شدگان حاتمی بی شک موسیقایی ترین اثر سینمای پس از انقلاب است که جهان بینی کارگردانش درک نشد و حرف مهم حسی آن در پس معارضه ایجاد شده با موسیقی جدی گرفته نشد. اکبر عبدی بازهم با هدایت درست علی حاتمی، نقش یک شاگرد آشپز علاقه مند به موسیقی را با مهارت ایفا کرد. نکته مهم فیلم نیز درهمین نقش آفرینی نهفته است، چرا که دقت نظر بالای عبدی در رعایت جزیی ترین نکات حسی یک تنبک نواز همچنان خیره کننده است.
حکایت تلخ مهاجران
آدم برفی شرحی از وضعیت انسانهای دل بریده از وطن است که شرایط سرزمین مادری را برنمیتابند و به قصد مهاجرت به آمریکا چند صباحی را درترکیه میگذرانند. زن پوشی اکبر عبدی و بازی درخشانش در دو فرآیند حسی مردانگی و زنانگی، بازیهای خوب داریوش ارجمند، پرویز پرستویی و زنده یاد مهدی فتحی، به همراه پایان مناسب آن که آدمها را به هویت گمگشته خود متوجه میسازد از وجوه اهمیت آدم برفی است.
و مدیری از راه میرسد
نوآوری همواره عنصری جذاب برای جلب نظر است و اگر آن را با چاشنی خلاقیت و کمی هم دوری از محافظه کاری و جسارت ترکیب کنیم میتوان به نتیجه کار امیدوار بود. ترکیب عناصری چون جذابیت، خلاقیت، نوآوری و جسارت به خلق ساعت خوش انجامید. مجموعهای آیتمی که اوایل دهه هفتاد پنجشنبهها به مدت 75 دقیقه از شبکه دو سیما پخش میشد و آیتمهای جذابی را به مخاطبان عرضه میکرد که شاید بسیاری از آنها خط شکن به حساب میآمدند. بینش درست در شوخی با آنونسهای تبلیغی فیلمهای سینمایی که مدیری آن را انجام داد، آیتم کارآگاه درک با قدرت خلاقه رضا شفیعی جم در تیپ سازی، گزارش ورزشی که با نکته بینیهای مدیری جذابیت داشت، آیتم خان دایی و سعید و همچنین آیتم جذاب مسابقه
هفته با اجرای شاخص و طنازانه مدیری که سعی در ارائه تیپی مشابه با زنده یاد منوچهر نوذری داشت بخشی از مهمترین خاطرات جاودانه زندگی هر ایرانی عاشق سینما و تلویزیون را شکل داد.
من حقیقت را پاره پاره برخاک دیدم
هنوزهم روز واقعه بهترین نمونه برای مصداق آوری از واقعه عاشورا در قاب سینماست. نمادپردازی منحصر به فرد و سناریوی درخشان بهرام بیضایی که روایت سوم شخص مفرد از حوادث کربلا را به مخاطبان عرضه کرد با آن دیالوگ گویی تلخ عبدالله نصرانی به یاد میآید. من حقیقت را بر زنجیر دیدم، من حقیقت را پاره پاره بر خاک دیدم، من حقیقت را بر سر نیزهها دیدم.
ارتباط صمیمانه با خدا
یکی از نکات مثبت لیلی با من است نوع ارتباط گیری صادق مشکینی با خداست. ارتباطی که بسیار ساده و بی پیرایه شکل میگیرد و از ریاکاری در آن خبری نیست. تمنیات ساده یک بنده از خالقش چنان در بازی درخشان پرویز پرستویی جای گرفت که هنوزهم با تماشای آن اثر از لحظههای گفتوگوی صادق با خدا لذت میبرم.
گریه و خنده سینمای کمدی
کمدی شاخص هنرپیشه با چنین جملهای بر تیتراژ آغازین جهت گیری مفهومی خود را برای بیننده مشخص میسازد و هنوز هم گریههای تلخ اکبر عبدی و فریاد ویران کننده اش در بزرگراه که از مصیبتهای زندگی اش میگوید قابی ماندگار در بازیگری سینمای ایران است.
رنگ روح زندگی سبز است، سبز و همیشه سبز
یادش به خیر، هر چهارشنبه در سالهای میانی دهه هفتاد صدای مسحور کننده شکیبایی بر تیتراژ آغازین خانه سبز، ما را به تماشای مجموعهای راغب میکرد که جنس اصیل یک زندگی ایرانی و مناسبات با هویت یک خانواده ایرانی را برایمان نمایش میداد. عاطفه گفتنهای بغض آلود رضا صباحی و ترکیب جادویی مناسبات آدمهای خانه سبز، پرسونایی از شکیبایی و دیگر بازیگران این مجموعه ارائه کرد که همچنان در قلب هر ایرانی نشستهاند.
بقیه مطلب رو توی این لینک دنبال کنید..
کسی سایتی می شناسد که فیلمهای دوبله قدیمی را برای دانلود گذاشته باشد؟
مدرسه مجید
http://isna.ir/fa/news/91070201000/%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%D9%8A-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%85%D9%87%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%AC%D9%8A%D8%AF
چهره متفاوت ابولفضل پور عرب در جمع هنرمندان
آنطور كه گفته ميشود، اين هنرمند به دليل سرطان وضعيت جسمانياش نامناسب است.
از ديدن اين هنرمند بزرگ توي اين وضعيت واقعا ناراحت شدم ، اميدوارم هر چه زودتر حالشون خوب بشه
ابوالفضل پور عرب متاسفانه مدتهاست اعتیاد به شیشه و هروئین دارند و صورت ایشون هم به خاطر مصرف مواد به این روز افتاده و مدتی هم در کمپ ان ای برای ترک خوابیده بودند.اما خدا کنه که سرطان نداشته باشند.
این هم یک هشدار تکان دهنده از محمد اصفهانی که
متاسفانه جدی گرفته نمی شود
موسیقی متن این فیلم به همراه اجرای بسیار زیبای
Florence and The Machine
واقعا دیدنی و شنیدنی است.
با درود به همه بچه های کافه کلاسیک
امپراطوری روم در اوج قدرت ، وسعتش از صحراهای آفریقا تا مرزهای انگلستان شمالی امتداد داشت . بیش از ربع قرن جمعیت جهان تحت فرمانروایی سزارها زندگی می کردند و مردند . در زمستان سال 180 پس از میلاد مسیح لشگر کشی دوازده ساله امپراطور " مارکوس اولیوس " بر علیه قبایل وحشی در آلمان رو به پایان گذاشته بود . فقط یک دژ نهایی در مسیر پیروزی رومیها و نوید صلح در سراسر امپراطوری باقی مانده است .
ارتش روم به رهبری ژنرال ماکسیموس بر آخرین گروه بربرها غلبه می کند و روم را نجات می دهد. امپراتور مارکوس اورلیوس در بستر مرگ بدون توجه به پسر مکارش کومودوس از ماکسیموس می خواهد تا زمام امور را بدست گیرد و یک جمهوری مستقل پدید آورد کومودوس پدر را به قتل می رساند و دستور اعدام ماکسیموس و خانواده او را در اسپانیا صادر می کند. ماکسیموس از مرگ می گریزد اما قادر به نجات خانواده اش نمیشود. یک تاجر برده او را اسیر میکند و به پراکسیمو می فروشد که کارش تعلیم گلادیاتور است بدین ترتیب ماکسیموس راز و رمز گلادیاتوری را می آموزد و لیاقت خود را ثابت میکند.
از طرفی کومودوس پس از چند سال نبردهای گلادیاتوری را احیا میکند تا شاید محبوبیتی میان مردم کسب کند بی توجهی کومودوس به امور مملکتی خشم سناتور گراکوس را بر می انگیزد و طبیعت خون خواه امپراتور خواهرش لوسیلا را نیز سخت آشفته میکند زیرا قرار است لوسیوس پسر لوسیلا پس از کومودوس به امپراتوری برسد.
ماکسیموس و سایر گلادیاتورها نبردهای موفقی را در روم انجام میدهند کومودوس از اینکه او را زنده میابد بسیار خشمگین میشود اما هراس از نفرت برانگیختن مردم او را از صدور فرمان قتل ماکسیموس باز می دارد لوسیلا و گراکوس پنهانی با ماکسیموس قرارهایی برای رهبری ارتش و برپایی جمهوری می گذارند، اما کومودوس به نقشه پی می برد در نتیجه تمامی گلادیاتورها را به قتل می رساند و گراکوس را بازداشت میکند.تصمیم می گیرد تا در ملا عام با ماکسیموس بجنگد ماکسیموس او را به شدت زخمی می کند کومودوس پیش از مرگ قدرت را به گراکوس تفویض و چند گلادیاتور باقیمانده را آزاد میکند و پس از مرگ به اجدادش ملحق میشود.
تمامی قطعههای موسیقی این فیلم حماسی ریدلی اسکات را هانس زیمر ساخته است. ساند ترک 17 قطعه ای فیلم هم فقط یک ترانه گوش نواز پایانی دارد که روی صحنه قدم زدن ماکسیموس (راسل کرو) در گندمزار قرار گرفته است؛ ترانه «حالا ما آزادیم» با صدای لیزا جرارد (Lisa Gerrard). زیمر برای موسیقی این فیلم، قطعههایی پرحجم و حماسی و در عین حال با بار عاطفی بالا ساخته تا بتواند تمامی حالات روحی شخصیت گلادیاتوری زخم خورده را به تماشاگر انتقال بدهد. ساند ترک فیلم برنده جایزه گلدن گلوب شد و نامزد جایزه اسکار هم بود.
ترانه اصلی این فیلم را که یکی از شاهکارهای سینماست با اجرای لیزا جرالد از لینک زیر دانلود کنید
http://s3.picofile.com/file/7527955050/Hans_Zimmer_Lisa_Gerrard_Gladiator.flv.html
با درود به همه بچه های کافه کلاسیک
دخترنوجوانی به اسم ایزابلا " بلا" سوان تصمیم میگیرد از خانه مادرش در آریزونا به شهر کوچک فورکس (Forks) نقل مکان کند و در کنار پدرش چارلی زندگی کند. در مدرسه بلا با همکلاسی مرموزش (ادوارد کالن) آشنا میشود. ادوارد در اصل خون آشام ۱۰۹ سالهای است که در ظاهر نوجوان ۱۷ سالهای به نظر میآید.البته ادوارد و خانواده اش فقط از خون حیوانات می آشامند. هر چند در ابتدا ادوارد سعی میکرده از این عشق دوری کند ولی با این حال آن دو دل به یکدیگر میبازند. بلا ادوارد را خاطرجمع میسازد که مشکلی با خون آشام بودن او و خانواده اش ندارد. وقتیکه سه خونآشام مسافر جیمز، لورن و ویکتوریا به شهر فورکس گذر میکنند، زندگی بلا دستخوش خطر از جانب آنها میشود. خانواده ادوارد، یعنی آلیس، کارلایل، اِسم، جاسپر، اِمت، و روزالی به او کمک میکنند که از دست خون آشامها فرار کند و زندگی خود را به خطر میاندازند تا او را حفظ کنند.
این فیلم براساس اولین رمان خون آشامی از مجموعه محبوب و پرفروش گرگ و میش، نوشتهٔ استفانی مایراست. فیلمنامهٔ این فیلم را که ملیسا روزنبرگ تهیه کرده، در شش ماه نوشته شده است و فیلمبرداری آن از فوریه ۲۰۰۸ آغاز شد و تا مه همان سال ادامه داشت.
تصاویری از مجموعه گرگ و میش
موسیقی قسمت اول را از لینک زیر دانلود کنید
http://s1.picofile.com/file/7530542147/Meet_Me_On_The_Equinox_w_film_footage_.flv.html
به بهانه پخش برنامه مبصر پنج ساله از شبکه آموزش
http://www.khabaronline.ir/detail/213546/
مبصر چهارساله ی کلاس
به من بگو بدونم
هر آدمی تودستاش
چند تا دونه انگشت داره؟
آقا اجازه هولم نکن
دست و پاهام رو گم نکن
آقا اجازه الان می گم
زود تند سریع جواب می دم
هر آدمی تو دست هاش
یازده تا انگشت داره !
آخه چطور یک همچین چیزی ممکنه مبصر چهارساله ی کلاس من؟
آقا اجازه هولم نکن
دست و پاهامو گم نکن
ده و نه و هشت و هفت و شیش
با پنج تا میشه یازده تا
ده و نه و هشت و هفت و شیش
با پنج تا میشه یازده تا آقا
تمبر اختصاصی بازیگر سرشناس عزت اله انتظامی بصورت اختصاصی و در دو قطع تحت عنوان "آقای بازیگر" تابستان سال گذشته به همت دنیای تمبر، بنیاد رودکی و مرکز موسیقی بتهوون چاپ شد. رونمایی از این تمبر در هشتاد و هفتمین سالروز تولد این بازیگر در تالار وحدت برگزار شد. تمبر مذکور در دو شکل بصورت تکی و بلوکی به گنجینه تمبر موزه آستان قدس رضوی اهدا شد. قبلا اعلام شده بود که نمونه ای از این تمبرها به قسمت تمبر سازمان ملل متحد و نیز سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) نیز اهدا خواهد شد.
پس از پی گیریهای زیاد و یک سال پس از انتشار، این تمبر دو ماه پیش وارد پستخانه شهر ما شد که این هفته شروع به توزیع آن کردند. در سال های اخیر موسسات و شرکت های خصوصی تمبر هایی را به مناسبتهای مختلف تحت عنوان تمبر اختصاصی به چاپ می رسانند. ابعاد اینگونه تمبرها بزرگتر از تمبرهای جاری و یادبود بوده و چون از طریق پست چاپ نمی شوند نحوه توزیع آنها مشخص نیست. به همین دلیل تمبر مذکور ظرف یک سال بیش از 500 درصد افزایش قیمت داشته است.
مجموعه دار کافه
مرغ سحر بطریق آکاپلا اجرا شد. آکاپلا نوعی اجراست که برای ایجاد موسیقی از هیچ وسیله ای استفاده نمیشه مگه صدای خواننده. درسته این تکنیک در کشورهای دیگه خیلی وقته رواج داره ولی این اولین باره که این تکنیک در مورد یه ترانه ایرانی انجام میشه.
http://en.wikipedia.org/wiki/A_cappella
ترانه مرغ سحر با اجرای عماد عامری تقدیم شده به استاد شجریان
http://www.4shared.com/video/QvMzhm0x/____.html
در سایت ویکی، اجرای آکاپلا در بین مسلمانان رو تواشیح معنی کرده.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
فرارو- سارا کانر، مگ آلتمن، اوا خاچادوریان در صدر بهترین مادران تاریخ سینما قرار گرفتند.
به گزارش سرویس هنری فرارو، روزنامه تلگراف در گزارشی به معرفی بهترین مادران تاریخ سینما پرداخته است. در زیر 11 نفر نخست این فهرست را مشاهده می کنید.
11. پگ باگز در فیلم ادوارد دستقیچی (1990)
دایان ویست در این نقش به خوبی لطافت توام با زمختی غریزهی مادرانه را به تصویر کشیده است. زنی که قهرمان برتون را به خانهی حومهی شهری خود راه میدهد.
در تاریخ سینما نقشها و فیلمهای افسانهای زیادی وجود دارند. آثاری که به دلایل مختلف جای خود را در ذهن بخش عظیمی از علاقهمندان سینما تثبیت کردند. دانستن این که برخی از این نقشهای به یاد ماندنی در ابتدا به چه کسانی پیشنهاد شده بود، میتواند جالب باشد.
1) ویل اسمیت (نئو در فیلم ماتریکس)
ویل اسمیت سابقه بازی در چند تا از پولسازترین فیلمهای دو دهه اخیر را در کارنامه دارد. فیلمهایی از جمله روز استقلال و سهگانه مردان سیاهپوش. اما او میتوانست یک فیلم بسیار مطرح دیگر را در کارنامه داشته باشد. نقش نئو در فیلم ماتریکس ابتدا به او پیشنهاد شده بود. اما اسمیت این پیشنهاد را رد کرد تا در ساخت فیلم دیگری مشارکت کند. فیلمی که به یکی از بزرگترین ناکامیهای اسمیت بدل شد: «غرب وحشی وحشی». نقش تاریخساز فیلم ماتریکس سرانجام توسط کیانو ریوز ایفا شد.
2) مت دیمن (آواتار و شوالیه تاریکی)
دیمن از جمله بازیگرانی است که قابلیت ایفای نقش در قالبهایی کاملاً متفاوت را دارد. از نجات سرباز رایان گرفته تا سری فیلمهای بورن. اما او به علت بدشانسی فرصت حضور در دو تا از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما را از دست داد: نقش اصلی فیلم آواتار را به خاطر همزمانی با ساخت فیلم اولتیماتوم بورن و نقش هاروی دنت در فیلم شوالیه تاریکی را به خاطر تداخل با ساخت فیلم شکستناپذیر (کلینت ایستوود).
3) جک نیکلسون (مایکل کورلئونه در فیلم پدرخوانده)
یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ، یکی از بزرگترین نقشهای تاریخ سینما را از دست داد تا یک بازیگر افسانهای دیگر با آن نقش میخ خودش را بر تاریخ سینما بکوبد! بله! جک نیکلسون، و نه آل پاچینو، اولین گزینه بازی در نقش مایکل کورلئونه بود. اما نیکلسون این پیشنهاد را رد کرد. خود نیکلسون در این باره میگوید: «میدانستم که پدرخوانده به یک فیلم بزرگ تبدیل خواهد شد. اما در آن زمان عقیده داشتم نقشهایی که برای سرخپوستها نوشته میشود را باید سرخپوستها بازی کنند و نقش آدمهای ایتالیایی را بازیگران ایتالیایی».
4) کوین کاستنر (اندی در فیلم رهایی از شاوشنک)
در دهه هشتاد و اوایل دهه 90، کوین کاستنر یکی از بزرگترین بازیگران روی کره زمین بود. کسی که موفقیت تجاری آثارش با درو کردن جوایز اسکار توسط فیلم با گرگها میرقصد تکمیل شد. متأسفانه، دوران افول این ستاره زمانی فرا رسید که به جای قبول کردن نقش اندی در فیلم رهایی از شاوشنک، ترجیح داد در فیلم دنیای آب مشارکت کند.
5) آل پاچینو (کلی فیلم مطرح!)
آل پاچینو به اندازه کافی نقش بزرگ در کارنامهاش دارد. نقشهایی که هر کدامشان میتوانند برای کارنامه یک بازیگر کافی باشند. اما این کارنامه میتوانست به طرز حیرتانگیزی پربارتر و متنوعتر باشد. این، بخشی از فهرست نقشهایی است که آل پاچینو در طول چند دهه فعالیتش رد کرده است: نقش تد کریمر در فیلم کریمر علیه کریمر، نقش آقای کوویچ در فیلم متولد چهارم ژوئیه، نقش هان سولو در فیلم جنگ ستارگان، نقش کلنل کورتز در فیلم اینک آخرالزمان، نقش اصلی فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم و...!
-----------
منبع: ایسنا
به گزارش "بوشهرنیوز" به نقل از شبکه ایران، در اینجا به باز نشر نمونه هایی از تفریحات تهرانی ها در 100 سال پیش که در سایت های مختلف به آن پرداخته شده می پردازیم:
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمیهای مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفتهاش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داشمشدیهای خوشپوش بود که در مکانهایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریهای در شرق تهران) دوشانتپه (خیابان ژاله) و مزرعه امینالملک (حوالی راهآهن) به تفریح و مسابقه میپرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعتها محو تماشای خرسواری میشدند. این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیلترین و تیزفهمترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالانهایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گلمیخ نقره و با زنگولههای فراوان آرایش شده بودند. همچنین دست، پا و دم آنها را حنا میبستند و سمهایشان را به رنگ سیاه درمیآوردند و از پیشانیبند و مگسپران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینتبخشیدن به این حیوانات استفاده میکردند. خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباسها در میان مردم ظاهر میشدند. با لبادههای بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنکهای نمدی، شال ابریشمی و گیوههای آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکانهای مذکور بالا و پایین میرفتند. ازجمله خرسواران و یابوسواران معروف آن ایام، اکبر خرسوار، داش غلام قداره، یداللهخان ایلچی، لوطی ابراهیم سنگلجی و آقابالاخان ارباب بودند که معمولا هریک از آنها مهتری مخصوص و طویلهای سرخانه داشتند و خر و یابوی خود را مثل بچههایشان بزرگ میکردند و جزو خانوادهشان به حساب میآوردند.
الک دولکبازی
از دیگر تفریحات دارالخلافهنشینان در دوران قاجار، الکدولکبازی بود که کودکان و حتی بزرگسالان به آن علاقه بسیاری داشتند. الکدولکبازی به این صورت اجرا میشد که با قرعه انداختن، شخصی چوب ضخیم و کلفتی را به دست میگرفت و چوب کوتاه را روی دو آجر یا دو سنگ قرار میداد و به وسیله چوب کلفت، با ضربه شدیدی چوب کوچک را به فضا پرتاب کرده و سایر بازیکنان که با فاصله کنار هم قرار داشتند، اگر چوب کوتاه را میگرفتند، برنده شده و جای بازیکن نخست را میگرفتند و این دور و تسلسل همچنان ادامه داشت. الکدولک بازی در تهران قدیم آنقدر رواج پیدا کرد که در هر کوچه و محلهای عدهای از جوانان بیکار به این بازی مشغول بودند تا اینکه منظمالسلطنه وزیر نظمیه مظفرالدینشاه این بازی را در تهران ممنوع کرد و دستور داد هرکسی که دست از این بازی برندارد به معدن زغالسنگ اطراف تهران فرستاده شود چراکه وی معتقد بود بازی الکدولک، اسباب فساد شده و اگر متوقف شود افراد بیکار به دنبال شغل میروند. با این حال بعد از دو ماه این قانون به فراموشی سپرده شد و دوباره تهرانیان مشغول الکدولکبازی شدند.
مسالهگویی و معرکهگیری
معرکهگیری و مسالهگویی یکی دیگر از تفریحات مردم تهران قدیم بود. عدهای از افراد که تخصصهایی در زمینههای مختلف نقالی و هنرهای نمایشی داشتند در کنار اماکن زیارتی، مساجد و امامزادهها بساط معرکهگیری بهپا میکردند. مسالهگوها غالبا دو نفر بودند که مردم آنها را به نام مرشد و بچهمرشد میشناختند. پس از حلقهزدن تماشاچیان دور این دو نفر، مرشد یک مساله فقهی را مطرح میکرد و از بچهمرشد (وردست) میخواست تا به آن مساله جواب دهد. در این برنامه آنچه مهم بهحساب میآمد دانش معرکهگیر بود که باید مطابق سلیقههای مختلف و متنوع و باتوجه به تناسب جو سوال مطرح کند. خارج از مسایل فقهی نیز، مرشدان و بچهمرشدان در قالب منتقدان اجتماعی پارهای از دردهایی را که بر سر دل مردم سنگینی میکرد بازگو میکردند. این مسالهگویان معمولا تا زمانی که از مردم پول نمیگرفتند معرکه را به راه نمیانداختند. گاهی هم برای آنکه بیشتر پول جمع کنند حرفهای خود را در جای حساس قطع میکردند و الباقی را به روز دیگر حواله میدادند تا خلایق را تشنهتر و مشتاقتر کنند. معرکهگیری از دو ساعت مانده به طلوع آفتاب شروع میشد و با دست به دست شدن و تعویض معرکهگیر و مسالهگو و مطالب مورد بحث تا غروب ادامه پیدا میکرد. در میان مرشدان که در تهران قدیم فعالیت داشتند مرشد مرحب شهرت بیشتری داشت و جزو معدود مسالهگویانی بود که نامش به روزگار ما رسیده است. مسالهگویی تقریبا تا 20 سال گذشته بهطور پراکنده و در قسمتهایی از جنوب شهر و حاشیه تهران همچنان پابرجا بود.
پرده قیامت
تماشای پرده قیامت از دیگر سرگرمیهای تهرانیهای آن روزگار به حساب میآمد. پرده قیامت، پرده نقاشیشده بزرگی بود که در مکانهای مخصوصی قرار میدادند. در این پرده اوضاع و خصوصیات دوزخ به زعم نقاش مجسم شده بود. پرده قیامت شامل تصویر جهنم با شعلههای آتش کشیده شده که از کنار آن چند مار و عقرب و اژدها دیده میشد که گناهکاران و دوزخیان بهوسیله لهیب آتش، گرفتار این جانوران شده بودند. متصدی پرده قیامت با چوبی بلند و صدایی گرفته یکایک خصوصیات موارد به نقش درآمده را برای تماشاچیان توضیح میداد و آنها را از روز قیامت و جهنم آگاه میکرد.
نمایش لوطی عنتری
در روزهای تعطیل، تهرانیان برای پرکردن اوقات فراغت عازم باغها و گردشگاههای تهران مانند دوشانتپه، عشرتآباد، پسقلعه، چشمهعلی و... میشدند و بیشتر وقت خود را در این باغها صرف تماشای عملیات لوطی عنتری میکردند؛ لوطی عنتری با میمونهای تربیتشده که به رقص و کارهای شگفتآوری دست میزد و با ساز و دهل مردم را به دور خود جمع میکرد. گاهی لوطیها به جای عنتر یا میمون از خرسهای کوچک دستآموز برای سرگرمی مردم استفاده میکردند. در این میان مارگیرها جای خاصی داشتند. مارگیری، معرکهای بود که مردی با دو جعبه چوبی که داخل یکی از آنها موش صحرایی و در جعبه دیگر مار بود به میان مردم آمده و موش و مار را به جنگ هم میانداخت یا اینکه خودشان با مارها بازی میکردند. مثلا سر مار را در دهان خود فرو میکردند یا مار را دور گردنشان میپیچیدند. لوطی عنتریها فقط مختص باغها و گردشگاهها نبودند بلکه بهطور سیار همهروزه نمایش میدادند و در کوچه و برزنها با نواختن ضرب، اهل محل را خبر میکردند.
شعبدهبازی
از دیگر سرگرمیهای پایتختنشینان، دیدن شعبدهبازی و کارهای محیرالعقول در آن دوران بود. مانند کبوتر درآوردن از زیر کلاه، تخممرغ در کلاه شکستن و نیمروی داغ درآوردن، پنبه در دهان فرو کردن و 200 متر نخ از دهان بیرون آوردن، دستمال سفید در دهان کردن و دستمال الوان درآوردن و چشمبندیهایی از این قبیل... در این حقهبازیها و چشمبندیها، کسی از تماشاچیان نمیتوانست از غیرحقیقیبودنشان ایراد بگیرد ولی گاهی اتفاق میافتاد که شعبدهباز سوتی میداد و تماشاچیها مچش را میگرفتند و وی را کنف میکردند و حقهباز برای آنکه بیش از این مورد تمسخر قرار نگیرد به تماشاچیها میگفت اگر دروغ میگویم خودت میتوانی امتحانش کنی و با گفتن این جمله، کمکم شعبدهباز بساطش را جمع میکرد و ناپدید میشد.
بندبازی و آکروباتی
بندبازی و اجرای عملیات آکروباتی از جدیدترین تفریحات و سرگرمیهای تهراننشینها در ایام گذشته بود که به دو صورت اجرا میشد. یکی از آنها شامل دستههای کوچک و محدودی بود که در معابر عمومی به ارایه هنر خود میپرداختند و مردم را سرگرم میکردند. گروه دیگر در مکانهای خاصی به انجام عملیات بندبازی و آکروباتی میپرداختند که برای مشاهده هنرنمایی آنان، مردم باید بلیت تهیه میکردند. هر گروه بندباز مرکب از یک شخص قویهیکل و تنومند، یک پسربچه چابک و یک نوجوان بود. نمایشهای این گروهها اشکال مختلفی داشتند، اما عموما حرکات گروهها شامل اعمالی از قبیل بالانسزدنهای پیدرپی پسربچه، حرکت با یکدست در حال بالانسزدن، دورخیز از یک نقطه و بالانسزدن بر روی شانههای مرد تنومند و... گاهی نیز پسربچه بر بالای یک چوب که بهطور عمودی روی کمربند شخص تنومند قرار داشت به انجام حرکات ماهرانه و محیرالعقولی میپرداخت. همچنین در مواردی تهرانیان برای تامین سرگرمی اهالی خانه، این گروهها را به منازل خود دعوت میکردند و حتی پای این هنرمندان به مجالس عروسی هم کشیده میشد و خانواده عروس و داماد با استفاده از این هنر و مهارت بندبازها موجبات سرگرمی میهمانهایشان را فراهم میکردند.
خیمهشببازی
خیمهشببازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و جزو سرگرمیهای موردعلاقه مردم شد. خیمهشببازی در اتاقکی پارچهای توسط شخصی بهنام خیمهگردان بهطوری که خودش دیده نشود، اجرا میشد. خیمهگردان با بند و نخهایی که عروسک را به آن آویزان میکرد به همراه یک داستان، عروسکها را به حرف، سخن، آواز و صدا، وامیداشت. پهلوان کچل از معروفترین نمایشنامههایی بود که بهصورت خیمهشببازی اجرا میشد. داستان آن بهاینگونه بود که پهلوان کچل عاشق دختری بهنام گلرخ بود و پدرش رضایت به وصلت نمیداد تا سرانجام سیاه معرکه پادرمیانی میکرد و به پهلوان کچل ندا میدادند که باید سبیل پدر گلرخ را با پول و پیشکش چرب کند تا اینکه سرانجام پهلوان قصه، گلرخ را از آن خود کند و نمایش با جشن و سرور به پایان رسد. نمایش عروسکی یا همان خیمهشببازی بعدها نتوانست به تکامل برسد و در همان شکل عوامانه خود باقی ماند.
روزانه به میزان زیادی با پول در ارتباط هستیم و از آن استفاده می کنیم و نبود آن به معنی این است که هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. پول بسته به مبلغ درج شده بر رویش دارای ارزش های متفاوت است. در بسیاری از نقاط دنیا این قوانین ثابت هستند ولی بازهم مناطقی وجود دارند که از این قوانین پیروی نمی کنند و واحد پول های عجیبی دارند.
پول های سنگی
بدون شک پول های جزایر سلیمان عجیب ترین پول دنیا و همچنین سنگین ترین و بزرگترین آن ها نیز هست. این پول به صورت سنگ های بسیار بزرگی است که در میان آن سوراخی وجود دارد. ارزش این پول ها به اندازه های آن است اما به تعبیری دیگر می توان تعداد افرادی که جانشان را به خاطر آن از دست داده اند را نیز به عنوان ارزش پول نام برد. این سنگ ها از دریا استخراج می شوند و در طی درست شدن و همچنین رسیدن آن به جزیره تعدادی آدم کشته می شوند.
پول با آب مقدس
مردم جزیره پالائو پول هایی به ظاهر معمولی دارند. این پول ها که اکثرا به شکل سکه هستند دارای نقشی از حضرت مریم و همچنین نوشته هایی از انجیل اند. البته مهمترین نکته در مورد این پول ها بخش شیشه ای کوچکی است که روی آن قرار دارد. بر روی تمام سکه های این جزیره این شیشه وجود دارد و داخل آن مقداری از آب مقدس قرار دارد.
سنجاب
در گذشته سنجاب یکی از وسیله ها تبادل کالا در روسیه بوده است. این مورد تنها در مورد پوست سنجاب نیست و تمام اعضای بدن آن به عنوان پول استفاده میشده است. مهمترین قسمت بدن سنجاب ها در آن زمان پنجه های آن بوده است که بیشترین ارزش را داشته اند. در آن زمان مردم روسیه فکر می کردند که این واحد پول از آن ها در مقابل طاعون محافظت می کند.
پول های فضایی
این واحد پول هیچگاه بر روی زمین مورد استفاده قرار نگرفته است و تنها دانشمندان آن ها را برای زمانی که می خواهند با موجودات فضایی معامله کنند ساخته اند. این پول ها دارای ترکیبات خاصی از آلیاژها هستند که ارزش های متفاوتی را به آن ها می دهد.
دلار دیزنی لند
سرزمین دیزنی در امریکا واحد پول جداگانه خود را دارد که باید آن را در ابتدای ورودی تهیه کنید. این پول ها بی شباهت با دلارهای آمریکا نیستند و تنها از شخصیت های کارتونی در آن استفاده شده است. این واحد پول اولین بار در سال 1987 آغاز به کار کرد.
تمبر سیز
این واحد پول در ویتنام رواج دارد و به نوعی نیست که بتوان با آن هر چه که دوست داشته باشید بخرید. این تمبرها تنها برای مصارف خاصی به مردم داده میشود و حتما باید همان چیزی که تعیین شده است با آن خریداری شود. شاید به نظر به مانند کوپن ها بماند اما سختگیری در مورد آن ها بسیار زیاد است و غالبا بی کیفیت ترین اجناس به آن ها تعلق می گیرد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
یک کلیپ بسیار زیبا از انتقام گیری یک آهو برای بچه اش
بسیار کلیپ جالبی هست در حدود 6 مگابایت
منبع جام نیوز
شنل قرمزی قرن 21
زماني فرا مي رسد كه به عشق رسيده اي و زماني فرا مي رسد كه به وراي عشق ميرسي.
زماني فرا مي رسد كه پيوند مي يابي و از اين پيوند لذت مي بري
و زماني خواهد رسيد كه تنهايي و از زيبايي تنها بودن لذت مي بري .
آري هر چيز و هر زماني زيباست.
لحظه بیداری «انسانیت» در برزخ توحش
آلوارو مونرو, ماتادور معروف اسپانیایى از پای درآمد و گریه کرد. چون فهمید که حیوان نمیخواهد با او بجنگد.
به نگاه معصوم این حیوان نگاه کنید. او فهمید این حیوان با چشمان اشکبارش «صلح» را جستجو میکند.
گاهی شعور یک حیوان بیشتر از بعضی انسانهاست. ای کاش تمام کسانی که به جنگ دامن میزنند، به اندازه این گاو شعور داشتند.
صفر کشکولی رو که یادتونه.؟این هنرمند خوب کشورمون هنوز مستاجره؟!
آقاي كشكولي شغل اصلي شما چيست؟آيا اموراتتان از سينما ميگذرد؟ من بازنشسته شركت ملي گاز ، مربي اسبق تيم ملي ايران در رشته وزنهبرداري و پرورش اندام و در كار باشگاهداري هستم. تحصيلات؟ ديپلم فني هستم. چند ساله هستيد؟ تقريبا هفتاد ساله! متولد 1323 هستم. اهل كجاييد؟ آبادان آباداني بودن چه چيزهايي را به شما داده است؟ آبادانيها خونگرم و مهماننواز هستند، اگر در بحر بچههاي خوزستاني برويد عاشقشان خواهيد شد! درآمد متوسط ماهانه شما از بازيگري چقدر است؟ يك موقع هست كه بيكارم و يك زماني كار ميكنم، اگر كار باشد، جلسهاي 700 هزار تومان به ما ميدهند كه البته بعضي وقتها همين را هم نميدهند و بيشتر وقتها مجبور هستيم با همان حقوق بازنشستگي بسازيم. شما از جمله ورزشكاراني بوديد كه در دهه 40، از ورزش وارد سينما شديد، در ورزش چه مقامهايي را كسب كرديد؟ در سال 1341 مقام اول قهرماني آسيا را در كويت در رشته پرورش اندام كسب كردم و اولين كسي بودم كه مدال طلاي قد كوتاهها را گرفتم. در سال1343 براي بازيهاي آسيايي انتخاب شدم و در اين زمان بود كه توسط ساموئل خاچيكيان، كارگردان معروف وارد عالم سينما شدم. چطور با ساموئل خاچيكيان آشنا شديد؟ مسابقه زيبايي اندام بود، خاچيكيان هم آمده بود به تماشاي اين مسابقه، آنجا مرا ديد و از فيزيك و بدن خوشش آمد و دعوت به همكاري كرد و اين شد كه وارد سينما شدم. ساموئل خاچيكيان تنهايي آمد سالن مسابقه پرورش اندام؟ اين رسم بود كه كارگردانها اينطور بازيگران خاص نقشهاي خشن را انتخاب كنند؟ ببينيد در آن زمان، مديران تداركات ، نقشهاي فرعي و سياهي لشگرها را انتخاب ميكردند، حسن شريفي مدير تداركات سينما بود، خاچيكيان را آورد سالن هفتم تير كه محل مسابقات پرورش اندام بود. از ديگر ورزشكاراني كه همزمان با شما وارد سينما شدند، كسي يادتان هست؟ بله، عزيز اصلي كه آن زمان دروازه بان تيم ملي بود، توسط خاچيكيان به بازي در همين فيلم دعوت شد. آن موقعها هم همين فيزيك خاص و سر بي مو را داشتيد؟ بله، من 40 سال است همين طوريام! نام اولين فيلم شما چه بود؟ در فيلم «بيعشق هرگز»، كه اول راضي به بازي نميشدم و به خاچيكيان گفتم كه نميتوانم بازي كنم. چرا؟ يك جورايي خجالت ميكشيدم از سينما. اولين نقش شما چه بود؟ قاچاقچي؟ نه اولين فيلم را قاچاقچي نبودم! بعدا در فيلمها قاچاقچي شدم(خنده). اولين نقش من در مقابل رضا بيك ايمانوردي در فيلم بيعشق هرگز بود و نقشم هم اين بود كه در نقش يك بزن بهادر با چاقو به او حمله كنم. اين فيلم براي چه سالي است؟ سال 1343. در دهههاي سي و چهل، خيلي از كارگردانها و تهيهكنندهها، بازيگرها را از ميان ورزشكاران انتخاب ميكردند. قيافه خوب و زيبا و چشم رنگي كمتر ملاك بود، درست است؟ بله، آن زمان دنبال تيپ زيبا و خوشگل نميگشتند، دنبال تيپهاي خاصي بودند كه هم ورزشي وهم تيپ خشني داشته باشد. يعني آن زمان، ورزشكار بودن يكي از پيشفرضهاي بازيگر شدن بود؟ بله، چون اگر يك فرد ميتوانست ورزشكار بوده و مقامي داشته باشد بدنش نرمتر و راحتتر از يك فرد معمولي بود. اگر آن دوره را مرور كنيد، ميبينيد خيلي از ورزشكاران به سينما آمدند، مثلا رضا بيكايمانوردي قهرمان كشتيكچ بود، محمدعلي فردين نايبقهرمان كشتي جهان بود، حسين ملاقاسمي قهرمان دوم جهان بود، حبيبي قهرمان جهان بود، آقاي شاهرخي قهرمان فوتبال بود كه همه كموبيش از ورزش وارد كار سينما شدند. از كساني كه مثل شما پرورشاندام كار ميكردند، چه كساني وارد سينما شدند؟ شاخصترين آنها مرحوم ايلوش خوشابه، قهرمان زيبايياندام ايران بود. بعد از ورود به سينما باز هم ورزش و پرورشاندام را ادامه داديد؟ بله، من سه مدال طلاي آسيا دارم، مربي تيم ملي وزنهبرداري بودم و اولين مربي تيم پرورشاندام ايران هستم. خيلي از شاگردان من قهرمان آسيا و المپيك هستند، تيم جانبازان را در سال62 قهرمان المپيك سئول كردم، من مربي آقاي يزدانراد كه اسطوره پرورشاندام اين مملكت است بودم و قهرمانش كردم. بنده مربي خيلي از قهرمانهاي وزنهبرداري در سالهاي 62 تاكنون بودم، دو سال در تيم ملي فوتبال در زمان برانكو ايوانكوويچ مربي قدرتي بدنسازي بچهها بودم. من قهرمان پرتاب ديسك در سال56 هستم، براي فرد قد كوتاهي مثل من خيلي سخت است كه قهرمان پرتاب ديسك ايران شود. آقاي كشكولي شايد 40 سالي باشد كه يك تيپ خاصي را بازي ميكنيد. از اين تيپي كه الان بازي ميكنيد و با آن شناخته شديد، راضي هستيد يا ميخواستيد در يك نقش يا شمايل ديگري باشيد؟ خيلي دلم ميخواست نقشهاي متفاوتي بازي كنم، ولي نميدانم چرا كارگردانها از من استفاده نميكنند. يعني فقط به شما تيپهاي خاص و كليشهاي مثل قاچاقچي و ساواكي پيشنهاد ميكردند و ميكنند؟ بله، باور كنيد من هم دوست دارم مو بگذارم، ريش بگذارم، نقشهاي عاطفي بازي كنم؛ نقشهايي غير از قاچاقچي و خلافكار، اما اين طور جا افتاده كه من فقط بايد قاچاقچي بازي كنم، انگار تقدير من در سينماي ايران همين است. نقش متفاوتي كه خودتان دوستش داشته باشيد و بازي كرده باشيد؟ فيلمي دارم به نام «تصميم نهايي» كه الان در آيفيلم پخش ميشود. نقش نگهبان هتل را بازي كردم، شايد يك نقش كوچكي باشد، اما چون متفاوت است، دوستش دارم. آقاي كشكولي، تا حالا از اين چهره و فيزيك خاص خود براي يك كار غيرسينمايي، ولي خشن مثلا براي نقد كردن يك چك، ادب كردن يك نفر يا از اين كارها... استفاده كرديد؟ اين مشكلي است كه من دارم. هركس من را ميبيند چون در فيلمهاي زيادي بازي كردم و در همه آنها هم نقشهاي منفي داشتم، فكر ميكنند من يك آدم بزنبهادر و قاچاقچي و اصولا آدم خشني هستم. بارها شده است در خيابان، بچهها را مرا به پدر و مادرهايشان نشان ميدهند و ميگويند: مامان! نگاه كن اين همان آقاقاچاقچي است! يعني صفر كشكولي در زندگي واقعياش آدم مهرباني است؟ اصلا اهل دعوا نيستم. اگر تعريف از خود نباشد، آدم مهرباني هستم. بنده مخلص مردم ايران هستم و بس، حتي اگر هميشه مرا در نقش قاچاقچي و خلافكار بخواهند تماشا كنند. از اين جذبه اكشن خودتان در كار خير و خوبي هم استفاده ميكنيد؟ بله، سعي ميكنم از اين حالت استفاده كنم، البته لطف خدا و محبت مردم است كه مرا ميپذيرند، مثلا بار آقايي مرا پيدا كرده بود و گفته بود كه در بيمارستان براي يك سال بعد وقت دادهاند، من رفتم با رئيس بيمارستان صحبت كردم و از او خواهش كردم كه كار اين بنده خدا را راه بيندازد، او هم لطف كرد و به خاطر ما اين نوبت را دو روزه داد. جديدترين مورد از اين دست چه بود؟ بله همين چند روز پيش هم يك جواني كه پيك موتوري است آمد پيش من، تصادف كرده بود و استخوانهاي دستش خرد شده بود و يك عمل جراحي هم انجام داده بود، اما موفق نبود و نميتوانست به زندگياش برگردد. من رفتم پيش دكتر ظفرمند كه حق بزرگي به گردن بنده دارند، اين جوان را معرفي كردم و دكتر ظفرمند با همه مشغله و مشكلاتي كه داشتند، وقت دادند و قرار است بزودي اين جوان عمل شود. آقاي كشكولي، بهترين و ماندگارترين نقشي كه بازي كرديد؟ نقشم در سريال آيينه عبرت بهترين كارم بود، هنوز هم مردم مرا با همان ميشناسند و خيليها ميگويند «آقا صفر بازيگر آيينه عبرت» ظاهرا شما در همه كارهاي آقاي محسن شامحمدي حضور داريد؟ اين به رفاقت شما برميگردد يا نوع كارهاي آقاي شامحمدي؟ کشکولی: سر فيلم سرحد، پشت لندكروز بودم و تيراندازي ميكردم كه ناگهان ماشين با سرعت پيچيد و من پرت شدم روي آسفالت،پيشاني من تركيد، بينيام به كل از جا كنده شد شايد هر دو، من خودم را مديون آقاي محسن شامحمدي ميدانم، من حدودا در 18 سريال و فيلم سينمايي از ايشان بازي كردم؛ فيلمهايي مثل شليك نهايي، تصميم نهايي و خانه در آتش كه طبق معمول نقش منفي بازي ميكردم كه در آن سريال آقاي فرهاد اصلاني و محمود مقامي اولين فيلمشان بود كه با من بازي كردند. سريالهاي چراغهاي خاموش هم بعد اينها بود كه در ايام ماه مبارك رمضان پخش ميشد. در اين سريالها، بازيگران خوبي مثل مهدي سلوكي، رحيم نوروزي، اولين بازيشان در تلويزيون را تجربه ميكردند، اينها براي من خاطرات خيلي خوبي است. بيشترين درخواست مردم از شما در كوچه و خيابان چيست؟ گرفتن عكس يادگاري كه من با كمال ميل قبول ميكنم. چه كساني يا چه تيپهايي با شما عكسهاي يادگاري ميگيرند؟ همه جور تيپ، تيپهاي جوان، پيرمرد، متوسط هم خانمها و هم آقايان، ولي بچهها معمولا از من ميترسند و عكس نميگيرند. عجيبترين درخواستي كه تا به حال از صفر كشكولي شده چه بوده؟ درخواستهاي مردم زياد و جالب است، مردم بازيگران را جزئي از خانواده خودشان ميدانند، شايد تعجب كنيد اگر بگويم بارها شده مرا در خيابان ديده و خواستهاند كه در مراسم عروسي يا حتي عزايشان شركت كنم! در مراسم عزا؟! بله، چند بار پيش آمده كه زنگ زدهاند به موبايل بنده كه امروز شب هفتم برادر يا پدرمان است و دوست داريم شما به مجلس ختم ما بياييد. شما هم ميرويد؟ اين درخواستها را قبول ميكنيد؟ من خاك پاي مردم ايران هستم، چرا قبول نكنم؟ مگر من كي هستم؟ من هر چي دارم، از اين مردم است. آخرين باري كه گريهتان گرفت؟ چند روز پيش رفتم عيادت آقاي ناصر ملكمطيعي و ديدم خيلي پير و چاق شدند. من اول نشناختم وقتي وارد شدم و ايشان را ديدم من گريهام گرفت. بيرحمي سينما را كجا احساس كرديد و اينكه سينما با همه ظاهر قشنگ و پرزرق و برقش يك جاهايي خيلي بيرحم است، حتما شما هم اين را يك جايي حس كردهايد؟ بله سينما خيلي بيرحم است، ميبرد بالا و از آن بالا مياندازد پايين، اما بيرحمترين چيز سينما، فراموش كردن آدمهاي سينماست. يك عدهاي واقعا زحمت ميكشند، چهره ميشوند، سختي سينما را ما و امثال ما كشيديم، بدون جلوه ويژه، بدون كامپيوتر و فتوشاپ! ميشود بيشتر توضيح دهيد و مصداق بياوريد؟ يك عدهاي مثل من مثل آقاي رفيع مددكار، رضا توفان يا آقاي ذبيح ذبيحپور كه از چهرههاي موفق آن زمان بودند. ماها زحمت كشيديم زمينش را شخم زديم، دانه پاشيديم، يك تيپ خاصي در سينماي ايران داريم، ما حدودا 160 فيلم مواد مخدر بازي كرديم. پس به نوعي شما در سينماي ايران ركورددار هم هستيد با 160 فيلم؟ بله، طلبكار هم نيستم؛ البته ما بازي كرديم زحمت كشيديم، چهره شديم، ولي فراموش شديم. يكي از بهترين خاطراتتان از سينماي ايران؟ خاطرهاي كه دارم مربوط به خود سينما نميشود، يعني مال لوكيشن و فيلمبرداري نيست، من با ماشين در خيابان كريمخان زند ميرفتم ديدم يك نفر پشتم بوق ميزند. فكر كردم ميخواهد راه بدهم تا رد شود وقتي كه راه دادم دوباره آمد و جلوي من و بوق زد .من نگاه كردم ديدم آقاي عزتالله انتظامي هستند، گفتند سلام عرض ميكنم استاد! من بسيار خجالت كشيدم و خيلي خوشحال شدم كه مرد به اين بزرگي بدون تكبر به من كمترين سلام ميكنند و حالم را ميپرسند. بيتكبرترين آدمهاي سينماي ايران از نظر شما؟ عزتالله انتظامي و پرويز پرستويي. صفر كشكولي به چه كسي مديون است؟ آقاي دكتر ظفرمند كه زانوهاي مرا عمل كردند و من توانستم دوباره بازي كنم و به سينما برگردم. ايشان حتي يك ريال هم از من نگرفتند، با اينكه هزينه 42 ميليون تومان ميشد. در اين فيلمهاي اكشن و موادمخدري كه بازي كردهايد، آيا حادثهاي هم برايتان اتفاق افتاد؟ بله من سر فيلم سرحد كه در زاهدان فيلمبرداري ميشد، تصادف شديدي كردم. در صحنهاي از فيلم، پشت لندكروز بودم و تيراندازي ميكردم. تيربار سنگين دوشكا دست من بود كه ناگهان ماشين با سرعت پيچيد و من پرت شدم روي آسفالت، ضربه مغزي شدم. پيشاني من تركيد، بينيام به كل از جا كنده شد و به كما رفتم، همه گفتند كه بعيد است آقاي كشكولي جان سالم به در ببرد. در اين مدت فراموش شدم. هيچكس سراغ مرا نگرفت، آقاي ابوالقاسم طالبي، سردبير مجله مستند سينما و راديو متوجه ميشوند و به آقاي ضرغامي اطلاع ميدهند. هر دو به عيادتم آمدند و از من دلجويي كردند. آقاي شامحمدي هم آمدند و پولي زير تشك من گذاشتند و گفتند ممكن است كم داشته باشي. آقاي كشكولي ميشود گفت در دهه 50 سينماي ايران يك سينماي مردانه بود، روي تيپهاي پهلوان و قهرمان خيلي تاكيد ميشد، بعد به مرور و در دهه 70 اين رفت به سمت سينماي زنانه و بعد هم سينماي جوانان. آيا شما موافقيد كه چنين اتفاقي افتاد و آن قسمت پهلواني و قهرماني كمرنگ شد؟ بله، متاسفانه الان سينماي ما ديگر قهرمان پروري نميكند، سينما بايد الگوي جوانها باشد، نه ابزار فريب و صرفا روياپردازي جوانها. الان خيلي اينطور شده است، البته همين سينماي موجود هم با همه اشكالاتش خوب و نجيب است و بايد حفظش كنيم، سينما مال همه مردم است، من به عنوان يك عضو خيلي كوچك سينماي ايران ميگويم كه سينماي ايران الان واقعا مريض است، حالش خوب نيست. الان يك سناريو را ميبرند ارشاد وقتي ارشاد اجازه ساخت ميدهد بايد اجازه پخش هم بدهد و جلويش بعدا گرفته نشود، اين چيزي است كه الان ميبينيم. تهيهكنندههاي سينما در حال ورشكستگي هستند، اين خوب نيست، بايد هم مسئولان به داد سينماي ايران برسند، هم مردم بيشتر سينما بروند و فيلم تماشا كنند. رقيب شما در اين تيپي كه بازي ميكنيد آقاي جمشيد هاشمپور بودند، درست است؟ بله. ولي از نظر ظاهري، آقاي هاشمپور يك هنرمند خيلي بزرگ هستند كه در كار خودشان بينظيرند چون يك انسان متين، افتاده، ورزشكار و بازيگر بزرگي هستند من در آن حدي نيستم كه آقاي هاشمپور رقيب من باشند. اگر ميخواستيد خودتان يك فيلم بسازيد چه داستاني را در نظر داشتيد؟ من لياقت اين كه فيلم بسازم را ندارم، اما اگر يك روزي خدا به من توفيق انجام اين كار را بدهد من از كارگردانها و فيلمسازان باتجربه استفاده ميكنم و فيلمي ميسازم به نام «قهرمانان هم ميگريند». موضوع فيلم چه خواهد بود؟ موضوع اين است كه تمام افرادي كه وارد سينما شدند قهرمان بودند ولي الان همه بيكارند. يعني در واقع داستان خودتان را ميسازيد؟ يك موضوع جالب و قشنگي است كه همه هنرمندان قديم الان بيكار هستند، يك فيلمي كه عاطفي است آقاي كشكولي دوست داشتيد جاي كدام بازيگر بوديد؟ دوست داشتم خودم باشم. كارگردانها بيايند و از ما به نحو احسن استفاده كنند و نقشهاي متفاوت هم به ما بدهند. از بين بازيگران ميخواستيد جاي كدام باشيد؟ بازيگران ما همه خوب هستند. ميشود يكي از اين بازيگران را اسم ببريد؟ من نميتوانم بگويم كه جاي چه كسي باشم چون همه آنها جايگاه بزرگي دارند. حالا در عين حال نميخواهيد يك اسم ببريد؟ نه؛ يعني در آن حد نيستم كه بخواهم جاي كسي باشم. دوست دارم جاي خودم باشم. من هم ميتوانم نقشهاي متفاوت بازي كنم، نقشهاي عاطفي بازي كنم، الان همهاش شده نقش اكشن و قاچاقچي. من دوست دارم نقش يك پيرمرد را به من بدهند، مثل سريالهاي چراغهاي خاموش كه من نقش پدر باران را بازي ميكردم كه خيلي نقش متفاوت و عاطفي بود. بهترين يادگاري كه صفر كشكولي در عمرش گرفته؟ چند وقت پيش اهواز بودم، داشتم در خيابان راه ميرفتم ديدم يك بچهاي از دور مرا صدا ميزند عمو صفر! عمو صفر! وايسا! من برگشتم ديدم پسربچه ده سالهاي با پاي برهنه دواندوان خودش را به من رساند و مرا بوسيد و دست كرد داخل جيبش و يك جاكليدي به من داد، از اين جاكليديها كه وقتي فشارش ميدهند، چراغي روشن ميشود. اين بچه گفت من دلم ميخواهد اين جاكليدي را به عنوان يادگاري به تو بدهم...(گريه) من ديدم پابرهنه است و بردمش كفاشي و برايش كفش خريدم... هديه و يادگاري اين بچه براي هميشه در خاطرات من است. جديدترين كارتان كه قرار است پخش شود؟ آخرين كارم كه تمام شده فيلم بزرگ زاد است به كارگرداني آقاي بهنود جواهريان، كار بعدي هم كه براي اول بهمن پخش ميشود خاطرات مرد ناتمام است به كارگرداني آقاي صادق كرميار. خواسته و توقع صفر كشكولي از مسئولان؟ من و امثال من براي اين كشور و مملكت زحمت ميكشيم حق ما اين نيست. چرا الان بايد مستاجر باشيم؟! من الان رفتم مسكن مهر ثبتنام كردم وزير مسكن گفته كه ما در سال 72 يك زمين به شما داديم در گيلاوند، آقا آنموقع يك زمين به ما داديد و من همان زمان نتوانستم بسازم و فروختمش حالا چون من سال 72 يك زمين از شما گرفتم بايد هنوز مستاجر باشم؟! جام جم
باز تو اجازه دادی این بچه یه فیلم دیگه از زامبی ها رو ببینه, مگه نه؟!!!!!!
(احتمالا از قول مامان شاکی به بابای بی خیال )
تاریخ هالیوود اکنده از فیلمها و بازیگرهایی است که دارایی های آنها اغلب قیمتی و مورد حسادت همگان است. به منظور امور خیریه و مقاصد دیگر، شاهکارهای کلاسیک قدیم و جدید فیلمهای هالیوود مزایده و میلیونها دلار فروخته می شود. در اینجا با فهرستی از ده طرح بررسی شده گران قیمت ترین مزایده های سینمای هالیوود روبرو هستیم:
جنگ ستارگان: شمشیر درخشان لوک
این شمشیر تقریبا سی سال است که محبوب هواداران فیلم جنگ ستارگان است و وقتی که برای مزایده گذاشته شد ،یک هوادار مشتاق آن را به قیمت 240هزار دلار خرید. این شمشیر در چندین مراسم بزرگداشت هالیوود در لس آنجلس به نمایش گذاشته شد.
پیراهن صورتی شوک برانگیز مرلین مونرو
این لباس را مرلین مونرو درسال 1353 درفیلم "آقایان موبورها را می پسندند" پوشید. و بهترین صحنه های فیلم وقتیست که مونرو این لباس را پوشیده تصویربداری شده. به ادعای بسیاری یکی ازمهمترین فیلمهایی است که لباسهای آن به خوبی مزایده شده. چنانچه شبیه این لباس را مدونا در فیلم "دختر زمینی" پوشیده است. این لباس در 11 ژون 2010 مزایده شد. کارشناسان قیمت آن را بین 150تا 250 هزار دلار پیشبینی کردند که نهایتا 31 هزار دلار فروخته شد.
دوربین فیلم جنگ ستارگان
دوربینی که در فیلم جنگی محبوب و پرفروش سینما استفاده شد، در حراجی profile in history مزایده شد. این دوربین را profile in history برای مزایده پیشنهاد کرد که ادعا می شود این دوربین از کلکسیون شخصی دبی رینولدز، بازیگر افسانه ای هالیوود برداشته شده. جورج لوکاس کارگردان گفته که شخصا از این دوربین در فیلم جنگ ستارگان "اپیزود IV- فیلم یک امید تازه" استفاده کرده است. با فروش 625هزار دلاری این دوربین ، گرانقیمت ترین دوربینی است که تا بحال فروخته شده.
پیراهن سیاه ادری هپبورن در فیلم صبحانه ای در تیفانی
با همه بدگوییهایی که در مورد ادری هیپبورن صورت گرفت، قیمتهای پیشنهادی پیراهنش هنگام مزایده به سرعت بالا رفت. او این لباس را درسال 1999 درفیلم "صبحانه ای در تیفانی" پوشید این فیلم با بازی جذاب و متفاوت هیپبورن یکی از معروفترین فیلمهای جهان است. اما به قیمت2.6میلیون دلاری یعنی10 برابر قیمت پیش بینی شده ، به فروش رسید.
پیراهن مرلین مونرو در تولدت مبارک برای رئیس جمهور
لباسی که مرلین مونرو در "تولدت مبارک رئیس جمهور" پوشید به دو دلیل یکی از چشمگیرترین لباسها در تاریخ سینما است. یکی اینکه مرلین مونرو این پیراهن را در روز تولد جان اف کندی پوشید و دیگر اینکه او این آهنگ را بسیار خیال انگیز و با پیچ وتابهای زیبای اندامش خواند. این لباس در سال 1999 یکی از گران قیمت ترین لباسهای حراجی کریستی بود و به قیمت شگفت انگیز 26.1 میلیون دلار فروخته شد. این لباس در سال1962در مراسم تولدی که به احترام رئیس جمهور برگزار شده بود،نمایان شد.
پیراهن مایکل جکسون در تریلر
در طی برنامه جمع آوری اعانه برای بیمارستان کودکان جهان،یک تاجر طلا پیراهن قرمز و سیاه مایکل را به قیمت 8.1 میلیون دلار خرید. مایکل این لباس را هنگام خواندن آهنگ "تریلر" معروفترین موزیک ویدئو خود، در سال 1983 پوشیده است. این لباس در خانه حراجی جولیان درحالی که روی آستینهای آن را خواننده مرحوم امضاء کرده بود به قیمت بهتری فروش رفت. آن کلیپ 14 دقیقه ای که مایکل به زومبیه بدل میشود و میرقصد یکی از پرمخاطب ترین موزیک ویدیوهایی است که تا به حال ساخته شده.
کتاب اکشن کامیکس شماره1سال 1938
کتاب طنزی که در آن مرد پولادی، سوپرمن توجه همه را جلب کرد، باقیمت باورنکردنی 2.1 میلیون دلار در حراج اینترنتی در ردیف اول قرار گرفت. نسخه ویژه این کتاب،به خاطر کیفیت خوبش رتبه 9 را از آن خود کرد. گزارش می شود نسخه این کتاب افسانه ای درسال 2000 از نیکلاس کیج بازیگر سینما ربوده شد اما متعاقبا در ماه بعد به او برگردانده شد.
مزایده رکوردشکن پیراهنهای الیزابت تایلور
پیراهنهای الیزابت تایلور با قیمت 2.6 میلیون دلار رکورد راشکست.یکی از گرنقیمت ترین لباسها پیراهن شب مارک کریستین دیور بود. اگر چه کارشناسان قیمت این پیراهن را فقط 6هزار دلار پیشبینی کرده بودند اما 362500دلار فروخته شد. لباسی که او در ازدواج دومش پوشید به قیمت 62500 به فروش رسید. روبانهای عروسی،دوقطعه الماس و دوقطعه طلا به قیمت باورنکردنی 1میلیون دلار، به فروش رفت یعنی حدود125برابر قیمت پیشبینی شده و تور ابریشمی که او در اولین عروسیش پوشیده بود، لحظه آخر از حراج خارج و به جای به یک موسسه خیریه اهدا شد.
لباس سفید مرلین مونرو
لباس سفیدی که مرلین مونرو درفیلم "خارش هفت ساله" پوشید،یکی از گرانقیمت ترین لباسهایی بود که به قیمت باورنکردنی 4.6میلیون دلار فروخته شد. این لباس در حراجیplay center که در لس انجلس و کالیفرنیا برگزار میشد بفروش رسید که در ردیف3500 حراجی از مجموعه دبی ریوندز قرار داشت. طراح این لباس ویلیام تراولتا بودوررینول آن را در سال1971،مجموعه لباسهایی قرار داد که استدیو فاکس به فروش میرفتند. توقع میرفت این پیرهن به قیمت 1تا2 میلیون دلار به فروش رسد،اما رکورد گرانترین پیرهن جهان را شکست.
سرویس جواهرات الیزابت تایلور
در دسامبر2011 وقتی که سرویس زیبای الیزابت تایلور با قیمت باورنکردنی 116میلیون دلار در حراجی کریستی به فروش رفت، یاد این بازیگر معروف هالیوود دوباره زنده شد. فروش فوق العاده این سرویس نام آن را در کتاب رکوردداران به عنوان گرانقیمت ترین جواهر شخصی ثبت کرد.این حراجی شامل یک جفت گوشواره به قیمت11.8میلیون دلار و یک انگشترالماس 8میلیوندلاری است.معروفترین گردنبند او،لاپرگیناو است که با رویه مروارید،یاقوت و الماس روی آن کار شده است که رکورد قیمت پیشنهادی 3تا4 میلیون دلار راشکست و جزء گرانبهاترین مواردی است که تا به حال فروخته شده.
----------------
منبع:سیمرغ
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
با تقدیر از دوستانی که اقدام به گذاشتن مطلب در این تاپیک می کنند لطفا برای نظم بخشی و حفظ زیبایی تاپیک این نکات را حتما مدنظر قرار دهید:
1- در صورتیکه مطلب مربوط به سایت دیگری است و طولانی یا همراه با عکس های زیادی است , صرفا به گذاشتن لینک آن سایت یا مطلب مربوطه اکتفا نمایید.
2- در صورتیکه اقدام به کپی کردن مطلب می شود حتما قوانین نگارش در مورد کلمات و مطلب اجرا شود ( مانند پست بالایی که مربوط به آقای واتو واتو است ) و پس از ویرایش در اینجا گذاشته شود.
3- در صورتیکه فرصت ویرایش نیست حتما طبق بند شماره 1 عمل شود تا مطلب حذف نگردد.
با سپاس
خیلی عصبانی بودم گفتم این موضوع مطرح کنم!
یکی از مواردی که نمیتونم تحمل کنم و حسابی میره رو اعصابم قطع کردن یه درخته!
تو محله ما دو تا درخت کاج قدیمی هستش که جلوی در خونه یکی از همسایه هاست و طبیعتا قبل از ساخته شدن اون بنای مسکونی هم وجود داشتن!
تقدیر این بود که صاحب خانه 1 سال قبل فوت کرد و الان اشخاص جدیدی وارد شدن و قصد دارن اون دو تا درخت با ابهت قطع کنن (امیدوارم همچین اتفاقی نیافته) میدونید به چه دلیل؟!
گاهی اوقات کلاغها بالای اونها میشینن و سر و صدا میکنن!
درختی که سالهای سال زنده بوده و حیاط داره باید در عرض کمتر از چند دقیقه با بی رحمی نابود شه!
متاسفم که انسانها به خودشون اجازه میدن حق هر کاری داشته باشن و فقط به فکر راحتی دو روزه خودشون هستن!
به نظر من لیاقت ما انسانها همین هوای آلودست که خودمون مسببش هستیم____________
شاید قانونی برای این موارد (قطع درخت) وجود داشته باشه اما اون رو هم با پول حلش میکنن!
تو این مواقع معمولا میگن متاسفم اما من نیستم فقط عصبانیم!
______________________________________________________________________
بعضیهام مثل این معمار آدم سرحال میاره!
http://www.persianmax.com/spectacular-photos/%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%87.html#comment-435
باشگاه خبرنگاران: همه انسان ها به نوعی اتفاقات بد را تجربه می کنند اما برخی از افراد در یکسری از مواقع خاص دچار اتفاق های عجیبی می شوند که به نظرشان بدشناسی بزرگی است. این افراد خود را بدشانس ترین مردم دنیا می دانند.
لینک در سرتیتر
خوشحالم آن هاتاوی در نقش فانتین (بینوایان) جایزه گلدن گلاب دریافت کرد (برای بازی زیبا و اینکه بخاطر بینوایان از موهای قشنگش گذشت!)
البته من عقیده دارم جایزه مهم نیست و برای خوشحالی خودش خوشحالم!
سال 57 بهتر از بقیه هست
___________________________________
بزرگترین مجموعه دار تمبر ایران و ناشر کتابهای " راهنمای تمبرهای ایران" و " راهنمای اسکناسهای ایران" فریدون نوین فرحبخش امروز ساعت 11 صبح درگذشت.
تصاویر زیر مصاحبه ایشان را با مجله دنیای تمبر در مهر ماه سال 1389 نشان می دهند.
http://www.4shared.com/photo/s8LfKZoi/________-_1.html
http://www.4shared.com/photo/5HAUD8yw/________-_2.htm
مصاحبه ایشان با سایت ز م ا ن ه که در آبان سال 1388 انجام شده است را می توان از اینجا دانلود کرد.
http://www.4shared.com/mp3/WfU_mvnI/Fereydun_Novin_Farahbakhsh_Int.html
امید است به اهتمام مجموعه داران و مساعدت مسئولان مانند وزیر ارشاد و مدیر عامل پست ایران شرایطی فراهم گردد تا ایشان در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شوند.
مجموعه دار کافه
High Noon
ادامه مطلب
بعد از انقلاب اولین فیلمی که در آغوش گرفتن زن و مردی رو نمایش داد فیلم (بازمانده) بود البته پخش اول اینطور بود بعدها سانسور شد!
کاملا کاملا کاملا بدون شرح!!!!!
مربوط به دهه1330
(فکرش کنید یه بطری شیشه ای؟! که سالها تو دریا سرگردان بوده سالم و صحیح به ساحل رسیده!)
یک بطری حاوی نامه كه 76 سال پيش به دریا انداخته شده بود، در سواحل نیوزیلند پیدا شد. این بطری حاوي نامه اي است كه در تاریخ 17 مارس 1936 امضا شده است. یک نویسنده استرالیایی این نامه را در سفری تفریحی به دریا انداخته بود و در آن نوشته است هر کس که نامه را پیدا کرد، آن را برایش بازگرداند_____
فیلم خبر
http://www.ghatreh.com/news/nn12659771/%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%B7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%AA%D8%B9%D9%84%D9%82-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D8%AD%D9%84-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85برند معروف «هرمس» فرانسه در معرفی کلکسیون پاییزه سال ٢٠١٢ خود پارچه ای را معرفی نمود بنام «طرح تبریز». این پارچه از جنس ابریشم و در رنگ های متنوع به بازار عرضه می شود. «هرمس» اعلام کرده که این طرح را از یک فرش آنتیک قدیمی بافت تبریز وام گرفته و از همین رو آنرا «طرح تبریز» نام نهاده است.
(۱۳۹۱/۱۱/۴ عصر ۱۱:۵۸)پرشیا نوشته شده:برند معروف «هرمس» فرانسه در معرفی کلکسیون پاییزه سال ٢٠١٢ خود پارچه ای را معرفی نمود بنام «طرح تبریز». این پارچه از جنس ابریشم و در رنگ های متنوع به بازار عرضه می شود. «هرمس» اعلام کرده که این طرح را از یک فرش آنتیک قدیمی بافت تبریز وام گرفته و از همین رو آنرا «طرح تبریز» نام نهاده است.
متاسفانه در کنار مزایای اینترنت که همه می دانند معایبی هم وجود دارد که از جمله این معایب انواع و اقسام شایعات اینترنتی است که توسط کاربران خوش ذوق! و گاها مریض این رسانه تولید می شود. این امر مختص ایرانیان و ذهن خلاق! آنها نیست و تقریبا در تمام گیتی افرادی وجود دارند که هنر و تخصصشان تولید شایعات است. نسبت دادن انواع و اقسام پندهای حکیمانه به بزرگانی چون کورش و شریعتی و اینشتن و چارلی چاپلین! ، دلسوزی شیر برای بچه آهو! ، اولین ملکه زیبایی ایران ، روز کورش کبیر در تقویم یونیسف و یونسکو و ... از جمله این مواردند.
مورد بالا نیز از جمله این موارد است که چندیست در بستره سایت ها و وبلاگ ها و ایمیل ها مطرح شده است و موجب ایجاد غرور کاذب نژادی در ایرانیان می شود. خوشبختانه چندیست صفحه ای در ف.ی.س.ب.و.ک ایجاد شده به نام ستاد مبارزه با چرندیات که کارش بررسی دقیق این شایعات و اثبات صحت و سقم این موارد است. هرچند ممکن است کارش خالی از اشکال نیز نباشد اما در شرایط حاضر فرصت مغتنمیست برای آگاهی کاربران ایرانی اینترنت. لینک مربوط به خبر بالا هم در زیر می آید تا دوستان متوجه نادرستی این شایعه شوند.
http://www.f a c e b o o k . c o m/photo.php?fbid=611831902163807&set=a.419359904744342.112700.418014398212226&type=1&relevant_count=1
پیج ستاد مبارزه با چرندیات:
http://www.f a c e b o o k . c o m/Setade.Mobarezeh
سایت گمانه که در واقع همان مطالب روی ف.ی.س.ب.و.ک را بازنشر می دهد:
موافقم______
مورد بالا نمونه بسیار جزئی هست
در بحث ها و موضوعات مهم و بین المللی هم بسیار شاهد هستیم ______________________________________________________________________________________________________________
از زیباترین پرندگان جهان مربوط به طوطیهای ماکائو میشه که در قاره آمریکا ساکن هستن و در بسیاری از فیلمها نیز حضور دارن
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از راشاتودی، هرچند کشته شدن بیش از یک میلیون روس و 900 هزار سرباز آلمانی طی 6 ماه نبرد خونین استالینگراد در جنگ دوم جهانی، بالاترین آمار کشته شدگان در نبردهای جهانی طی مدت 6 ماه محسوب می شود، شیرینی پیروزی در این نبرد سنگین سبب شده است روسیه پس از گذشت 70 سال از این واقعه تاریخی هنوز سالگرد آن را برگزار کرده و مقامات روس به قربانیان آن ادای احترام کنند. قرار است پوتین، رئیس جمهور روسیه در مراسم بزرگداشت پیروزی این نبرد حضور داشته باشد.
"واسیلی زایتسف" تک تیرانداز روس که طی کمتر از یک ماه 225 نازی را از پای درآورد
http://tasnimnews.com/Detail?id=18441
از دوستانی که در مجاورت شهر رشت زندگی می کنند دعوت میشود از این نمایشگاه دیدن نمایند.
مجموعه دار کافه
نقاشی خوک چران، بریتانی اثر: پل گوگن ۱۸۸۸ محل نگهداری: موزه هنر شهر لس آنجلس گوگن یکی از نقاشان پیشرو پست امپرسیونیست به شمار میآید. این نقاشی رنگین نسبت به نقاشیهای دیگر گوگن به سبک پخته خاص خودش فضاهای رئال بیشتری دارد. “خوک چران” با کشاورز و خوکهایش و پس زمینه ای از خانههای کوچک روستایی و آسمان، از پیش زمینه ای متفاوت برخوردار است. رنگهای قوی و تکه تکه یکی از سبکهای خاص و متعلق به گوگن است
نه! اشتباه نکنید این فرد نه یک سیاستمدار بود و نه سازمان
بینالمللی.
برای اینکه این پست را شروع کنم باید داستان را از اول مرور
کنیم و به تاریخ اول سپتامبر سال ۱۹۸۳ برگردیم:
اول سپتامبر سال ۱۹۸۳ بود و جنگ سرد بین ابرقدرتهای جهان
-شوروی و آمریکا- با شدت تمام دنبال میشد. یک هواپیمای خطوط هوایی کره از فرودگاه
جان اف کندی نیویورک به مقصد سئول کره جنوبی حرکت میکرد.
در نیمه راه ، هواپیمای مسافری به اشتباه وارد حریم هوایی شوروی
شد. جتهای روسی به این هواپیما نزدیک شدند. خلبانان جتهای روسی نمیدانستند که
هواپیما حاوی مسافرهای عادی است ، آنها به هواپیما اخطار کردند که اگر خودش را
معرفی نکند ، به آن شلیک خواهند کرد ولی در نهایت پاسخی دریافت نکردند.
گفته میشود در واقع پرسنل پرواز هواپیما اخطار جنگندههای روسی
را دریافت نکرده بودند ، البته تا به امروز تئوریهای زیادی در این مورد وجود دارد.
یک ساعت گذشت و جتها همچنان ، هواپیما را همراهی میکردند تا اینکه از مقامات روسی
دستور رسید که هواپیما نابود شود. این کار انجام شد و در نتیجه ۲۶۹ مسافر کشته
شدند.
بعد از اینکه همه متوجه فاجعه شدند ، مقامات روسی سعی کردند عمل
خود را توجیه کنند ولی رونالد ریگان رییس جمهور وقت آمریکا روسها را بربر دانست و
کار آنها را «جنایتی علیه بشر که نباید فراموش شود» تلقی کرد.
تنش بین ابرقدرتهای به حداکثر خود رسیده بود و نظامیان هر دو
جبهه در حالت آمادهباش نظامی قرار گرفته بودند.
در یک شب سرد در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۸۳ ، استانیسلاو یوگرافوویچ
پتروف – یک سرهنگ دوم نیروهای موشکی استراتژیک- سر کارش بود او به جای همکارش که به
علتی نتوانسته بود در محل کار ظاهر شود ، پست میداد و آسمان شوروی را پایش میکرد.
کمی از نیمهشب گذشته بود که پتروف هشداری از یک کامپیوتر گرفت
: یک موشک اتمی از سوی آمریکا شلیک شده و مقصدش مسکو است.
پروتکل نظامی از پیش تعریفشده روسها در چنین شرایطی این بود
که همه سلاحهای اتمی برای انجام یک ضد حمله به صورت سریع و آنی فعال شوند و پس از
آن به مقامات نظامی و سیاسی اطلاع داده شود.
صدای آلارمها در پناهگاهی که پتروف در آن بود به گوش میرسید و
نورهای قرمز به نشانه شناسایی موشک اتمی آمریکاییها به وسیله ماهوارههای روسی همه
جا روشن بودند.
ولی پتروف حس میکرد هشدار کامپیوترها درست نباشد ، او فکر کرد
که اگر آمریکا واقعا قصد حمله به شوروی را داشته باشد از همه موشکهایش استفاده
میکند و با پرتاب صرفا یک موشک ، فرصت ضدحمله را به روسها نمیدهد.
لحظاتی بعد استرس در پناهگاه بیشتر شدو همه افسرها در تشویش
بودند چرا که کامپیوترها ، موشکهای دوم ، سوم ، چهارم و پنجم را هم شناسایی کرده
بودند.
پتروف دو راه پیش رو داشت : به غریزهاش اعتماد کند و همه
اخطارهای کامپیوترها را ناشی از اشتباه آنها بداند و یا طبق پروتکل نظامی ، سیستم
موشکی شوروی را فعال کند و آغازگر جنگی شود که بیشک موجب مرگ میلیونها نفر
میشود.
پتروف کار اول را انجام داد. با گذشت دقایقی معلوم شد که حق با
پتروف بوده است. همه اینها ناشی از خطای کامپوتر و نقص در یک قطعه چند دلاری بود.
پتروف حالا یک قهرمان بود ، او از جنگ اتمی پیشگیری کرده بود ، افسران دور و برش
، تصمیم شجاعانه او را ستودند.
ولی مقامات کرملین اینگونه فکر نمیکردند ، او به هر حال از
پروتکل نظامی تخطی کرده بود ، اگر تصمیم او اشتباه از آب در میآمد ، جان میلیونها
نفر از شهروندان شوروی را به خطر میانداخت. بنابراین تصمیم گرفته شد که پتروف به
بازنشستگی پیش از موعد برود ، با حقوقی حدود ۲۰۰ دلار در ماه!
تا سال ۱۹۸۸ به خاطر حفظ اسرار نظامی کسی از تصمیم قهرمانانه
پتروف آگاه نشد ، در این زمان یکی از افسران حاضر در آن پناهگاه کتابی در مورد
واقعه نوشت و همه چیز را توضیح داد.
.
هیچ کس نمیداند که اگر پتروف ،آن افسر ۴۴ ساله ،آن شب در آن
پناهگاه نبود ، چه اتفاقی میافتاد و باز کسی نمی تواند حدس بزند اگر همکار آقای
پتروف آن روز در شیفت خودش حاضر میشد چه تصمیمی میگرفت ولی مسلم است که پتروف
بیشتر از هر شخص دیگری باعث نجات جان انسانها شده است.
شاید اگر ان تصمیم پتروف نبود ، الان من و شما در پشت
مانیتورهایمان در حال نوشتن و خواندن این پست نبودیم.
مجسمه های کلکسیونی با ارزشن و معمولا در اندازه های 12 و 18 ابنچی تولید میشه با قیمتی حدود 250 دلار به بالا ( 12 اینج حدود 30 سانتتی متر) که به حالتهای مختلفی انعطاف پذیرن و با داشتن اونها میتونید شخصیت محبوبتون رو در مدل کوچک داشته باشید و از دیدنش لذت ببرید البته در ایران به راحتی گیر نمیاد!
خودم به مجسمه کلکسیونی علاقه زیادی دارم اما فعلا نتونستم پیدا کنم!
http://batman1939.persiangig.com/zxz.jpg http://batman1939.persiangig.com/zz.jpg
______________________________________________________________________________________آره این اسباب بازی(مجسمه) ها فوق العاده اند تنها جایی که تو ایران میشه پیدا کرد پاساژ اسکانه روبروی ساختمان پایتخت تو میرداماد من خودم شخصیت جک اسپارو رو خریدم ازشون قیمت ها هم از ۴۰۰ تا ۱ میلیونه ولی فوق العاده است طبیعیه !!!
شخصیت های زیادی اونجا هستند برو تنها اسباب بازی فروشی لگو مرکزی تو پاساژ اسکان
اینم سایتش تو ایران
دیشب تصادفا در یکی از شبکه های فرانسه (Cine+ Émotion) به مصاحبه گلشیفته فراهانی درباره فیلم سنگ صبور (عتیق رحیمی) برخورد کردم. هر چند که به شخصه هیچگونه آشنایی با زبان فرانسه ندارم ولی به عنوان یک سینمادوست باعث افتخار بود که یک هنرپیشه ایرانی در یکی از شبکه های معتبر اروپا و دنیا در حال مصاحبه بود.
در سمت راست خانم فراهانی، عتیق رحیمی کارگردان و فیلمنامه نویس (افغانی الاصل ساکن فرانسه) این فیلم و در سمت چپ ایشون ژان کلود کریر بازیگر، کارگردان و فیلمنامه نویس مشهور فرانسوی که در نوشتن فیلمنامه این فیلم با آقای رحیمی همکاری داشتند دیده می شوند. همونطور که دوستان استحضار دارند آقای کریر در نوشتن فیلمنامه های فیلم های بزرگی چون جذابیت پنهان بورژوآزی (لوئیس بونوئل) پوچی غیر قابل تحمل هستی (فیلیپ کافمن) طبل حلبی (فولکر شلوندورف) دانتون (آندره وایدا) بورسالینو (ژاک دوره) و ... شرکت داشتند و یکی از مشهورترین فیلمنامه نویسان دنیا محسوب می شوند.
متاسفانه به دلیل حجم بالا امکان آپلود کردن مصاحبه وجود نداشت، اما خوشبختانه امروز تونستم لینک مصاحبه رو پیدا کنم که قابلیت دانلود کردن رو با نرم افزار IDM رو هم داره. البته به دلیل اینکه اینگونه مصاحبه ها بطور متناوب لابلای فیلم های شبکه های +Canal پخش می شوند اگر آرم شبکه Cine+ Premier رو بالای صفحه می بینید تعجب نکنید.
http://www.mycineplus.fr/c-cinema/cine-mycineplus/pid4664-toutes-les-videos.html?vid=818956
اخلاق در عکاسی از فجایع و صحنههای تأثربرانگیز
در مورد آزمون ورودی به دانشکده عکاسی خبری نیویورک، یک لطیفه قدیمی وجود دارد، گفته میشود که یکی از سؤالها این است:
اگر حق انتخاب داشته باشید که عکسی از یک رن و فرزندانش در حال غرق شدن در یک رود بگیرید و برنده جایزه پولیتزر شوید یا اینکه این قربانیها را نجات بدهید، چه میکنید؟!
به این عکس نگاه کنید:
این عکس برنده جایزه پولتزر شده است و زوج جوانی را نشان میدهد که پسر دو سالهشان را در دریا از دست دادهاند.
عکاس این عکس «جان ال گرانت» است. این عکس در کتاب عکسهای برنده جایزه که توسط خبرگزاری آسوشیتد پرس منتشر شده است، چاپ شده است.
حالا خود را جای پدر و مادری بگذارید که هم غم از دست فرزندشان را دارند و هم روز بعد باید عکسشان را در صفحات روزنامههای معروف و با شمارگان بالا ببینند و به طور ضمنی متهم به اهمال در مورد کودکشان شوند، آنها با این عکس متهم میشوند که نتوانستهاند، نظارت دقیقی بر فرزندشان اعمال کنند.
بنابراین این عکس میتواند زاویه دیگری از دغدغههای اخلاقی کار خبری و عکاسی را به ما بنمایاند:
- آیا روایت رخدادهای پیرامون با عکس، همیشه اخلاقی است.
- آیا باید از انعکاس بعضی چیزها علیرغم جذاب بودنشان برای جامعه خودداری کرد؟
- تا چه حد یک عکاس حق دارد در شرایط سوژههای عکاسیاش مداخله کند؟
- آیا در کار خبر و انتشار عکس باید قوانین محدودکنندهای اعمال کرد؟
- آیا جایز است که حق عموم مردم برای دانستن و دیدن، باعث به خطر افتادن حریم شخصی افراد شود؟
ولیوبای هوپر در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میزیست، او یکی از نخستین کسانی بود که عکسبرداری از فجایع انسانی را سوژه کارها خود قرار داده بود. یکی از کارهای او عکاسی از قحطی بزرگ «مدرس» هند بود.
در آن زمان هوپر، قحطیزدهها را به صورت گروهی به استودیوی خود میآورد و از آنها عکس میگرفت.
بعضی عقیده داشتند که این کار هوپر در حکم بهرهبرداری غیراخلاقی از رنج انسانهاست، اما برخی هم بر این باور بودند که اینگونه عکسها باعث افزایش آگاهی مردم و در نهایت تخفیف مشکلات مردم میشود.
اما زمانی که مشخص شد هوپر، بدون هیچگونه کمکی به این انسانها، شامل دادن غذا یا کمکهای پزشکی، آنها را از استودیو به محل زندگیشان برمیگرداند، میزان یکدلی و همراهی با هوپر کاهش یافت.
در مورد این عکس قبلا در «یک پزشک» خوانده بودید، این عکس را کوین کارتر در سال ۱۹۹۳ گرفته بود.
در این عکس کودک نیمهجانی در نزدیکی یک مرکز امدادرسانی در سودان دیده میشود. در این عکس لاشخوری در نزدیکی کودک به انتظار مرگ او نشسته است. گفته میشود که کارتر حدود ۲۰ دقیقه منتظر ماند تا لاشخور بالهایش را باز کند تا با گرفتن عکس در این لحظه، عکسش نمود بیشتری پیدا کند، اما وقتی که کارتر دید، انتظارش بیثمر است، به گرفتن عکس در همین حالت رضایت داد. لاشخور را دور کرد و محل را ترک کرد. روز بعد هم او از سودان رفت.
این عکس باعث آگاهی جهانیان از آنچه در سودان میگذشت، شد، اما در عین حال باعث در گرفتن بحثهایی در مورد محدودیتهای عکاسی و چرایی عدم یاریرسانی عکاس به کودک شد.
در ان زمان «سن پترسیورگ تایمز» در مورد این عکس نوشت که عکاس با تنظیم دقیق لنز و انتظار بیست دقیقهایاش، در حکم لاشخور دومی در صحنه بود.
کارتر دو ماه بعد از گرفتن جایزه پولیتزر در سال ۱۹۹۴، خودکشی کرد.
حالا به عکس دیگر نگاه کنید که «روهانی رابین» در سودان در سال ۱۹۹۸ گرفته است. در آن زمان دولت سودان، اجازه ورود کمکهای بینالمللی را داده بود. رابین این عکس را در پایین اردوگاه «اجیپ» گرفته بود، جایی که روزانه ۱۰۰ نفر، میمردند.
در عکس مردی غذای کودک قحطیزده را برداشته و در حالی که کودک چهار دست و پا به او مینگرد، در حال دور شدن است. عکاس اینجا باز هم ترجیح داده بود که با گرفتن عکس، حقیقت را روایت کند و نقش یک پلیس یا امدادرسان را برعهده نگیرد.
در سال ۱۹۸۹، در ورزشگاه هیلزبورو در شفلید انگلیس فاجعهای رخ داد. ۹۶ نفر مردند و ۷۶۶ نفر مجروح شدند. خیلیها به خاطر له شدن در اثر فشار جمعیت مردند.
آیا این عکسها ناراحتکننده باید منتشر میشدند؟
این عکس در سال ۲۰۱۰ در هاییتی گرفته شده است، عکاس آن پاول هانسن است و به خاطر این عکس برنده جایزه عکاسی خبری سوئد شد.
در این عکس پیکر نوجوان پانزده سالهای به نام «فابیند کریسما» دیده میشود. پلیس هاییتی سه گلوله به او شلیک کرده بود. جرم کریسما دزدیدن دو صندلی پلاستیکی و یک قاب عکس بود. پلیس در آن زمان برای متوقف کردن غارتگران بعد از زلزله هاییتی وارد عمل شده بود.
جالب است که عکاس دیگری به نام «لوکاس اولنیک» هم به خاطر گرفتن عکس دیگری از پیکر کریسما برنده جایزه عکاسی دیگری در کانادا شده بود.
اما ناتان وبر، عکس مبتکرانهتری گرفته بود، عکس از عکاسانی که خوشحال از پیدا کردن یک سوژه خوب، مشغول گرفتن عکس از پیکر کریسما هستند!
عکس وبر باز هم این سؤال را مطرح کرد که گرفتن چنین عکسهایی تا چه حد می تواند اخلاقی باشد، عکاسی از پیکر کریسما، حتی زمانی که خانوادهاش سر رسیدند و جنازه فرزندشان را بر دوش گرفتند، ادامه داشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گرانترین فرش جهان
این فرش کمیاب ایرانی (متعلق به قرن ۱۷) با قیمت ۶٫۲ میلیون پوند در شرکت کریستینز (شرکت انگلیسی مشهور در تجارت آثار هنری و حراجی) و ۲۰ مرتبه بیشتر از آنچه که انتظارش میرفت به فروش رسید
از دو تا اولی بیشتر خوشم اومد
____________________________
http://upload.tehran98.com/img1/6xq2l9s0ngxeclu3jne.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/02bj511uo2vfa2r91ar.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/amv9gwe2vln67effcef.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/g98wqtnvv3so6lw4gl9.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/6y929izbfyx1qmsjdh.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/6xq2l9s0ngxeclu3jne.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/02bj511uo2vfa2r91ar.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/6y929izbfyx1qmsjdh.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/cat30s2smpgm21wa5p19.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/igvnniziqj6ehdcw1ay.jpg
http://upload.tehran98.com/img1/pamz8dveg4w9h4gr2x0.jpgاولی خیلی رویاییه
این موضوع در عین حال که سادست و همه ما در موردش میدونیم اما بسیار مهمه و شاید تا به حال دقیق در موردش فکر نکرده باشیم!
یه راه حل آسون برای تشخیص باطن خودمون و یا دوستمون
همین امروز با خبر میشی وضع مالی دوستت بهتر از تو شده و یا مدرک تحصیلی بالاتری بدست آورده (تو هر زمینه ای پیشرفت و بهتر بودن هست) اگه واقعا از ته دل خوشحال بودی بدون تردید تو یه انسان واقعی و بی نظیر هستی که باید از خدا تشکر کنی برای این خصلت بزرگ انسانی حالا اگه بر عکسش اتفاق بیافته تو فرد بسیار خوش شانسی هستی؟ چون بهترین دوست دنیارو داری که باید قدرش بدونی تا آخر عمر______
البته تشخیص مورد دوم زیاد هم آسون نیست؟ چون آدمها معمولا در ظاهر خودشون بهتر نشون میدن در هر حال با کسب یه سری تجربیات و راههای درست میشه باطن واقعیشون هم برات آشکار شه!
یک کلیپ کوتاه از گفته ها و کرده های Candy Chang , بانویی با دنیایی از ایده های جذاب و خلاق که درد از دست دادن یک عزیز رو به شیوه ای لبریز از مهر برای زیباتر کردن دنیای اطراف اش و ارائه ی چهره ای آشنا و ارزشمند از مرگ تبدیل کرد. این ویدئو با زیرنویس پارسی, هدیه ای از دوستی قدیمی و عزیز بود که اون رو به همه دوستان کافه تقدیم می کنم. امیدوارم همون طور که به دل من نشست و ذهن ام رو برای مدتی طولانی درگیر کرد, برای شما هم دیدنی باشه و لذتی همراه با تفکر به شما هدیه کنه:
لینک دریافت کلیپ:
http://www.4shared.com/video/xopH5U74/TED.html
این متن را بخوانید و ......
دو چیز نهایت ندارد.یکی عالم هستی و دیگری حماقت بشر، والبته در مورد عالم هستی کاملا مطمئن نیستم!
درود بر دوستان خوب كافه كلاسيك
در ابتدا مطمئن نيستم اين پست در جاي مناسبي ارسال شده است يا خير . از دوستان خواهشمندم اگر در تاپيك مناسبي آن را ارسال نكردم ترتيب انتقال اين پست را بدهند و اميدوارم از مطلب لذت ببريد چون در زمانه اي كه كمتر كسي به تاريخ سرزمينش اهميت ميدهد ديدن اينگونه اتفاق ها باعث خشنودي مي شود.
«به روایت یک شاهد عینی» مجموعهی عکسی است از صحنههای بازسازیشده مربوط به مرگهای تراژیک تاریخ معاصر ایران. از اعدام جهانگیرخان صوراسرافیل و واقعهی ۱۶ آذر گرفته تا صحنهی تصادف فروغ فرخزاد و مرگ علی شریعتی.
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس).
آزاده اخلاقی متولد سال ۱۳۵۷ است که در استرالیا عکاسی خوانده و این سومین نمایشگاه انفرادیاش بود. در توضیحی که بر این مجموعه نوشته آمده است: «آیا لحظهی حال میتواند به چنان التهابی دچار شود که سیر خطی زمان را در هم شکند، گذشته را به حال بیاورد و ساکنان لحظهی حال را به گذشته پرتاب کند؟ آیا ممکن است در لحظهای از تاریخ چنان گشایشی رخ دهد که آن اشباح را که در راه آرمانی مشابه تلاش کردند و به مرگی هولناک از دست رفتند، دوشادوش خود در خیابان ببینیم؟ آیا انسان لحظهی حال، انسان زنده، میتواند اشباح قهرمانهایش را از زیر آوار مهیب تاریخ بیرون کشد و به اکنونش احضار کند و از پشتیبانیشان بهره برد؟»
در این مجموعه به مرگِ این افراد پرداخته شده است: «جهانگیرخان صوراسرافیل و نصرالله ملکالمتکلمین (۳ تیر ۱۲۸۷)»، «کلنل محمدتقیخان پسیان (۱۵ مهر ۱۳۰۰)»، «میرزاده عشقی (۱۲ تیر ۱۳۰۳)»، «محمد فرخییزدی (۲۵ مهر ۱۳۱۸)»، «تقی ارانی (۱۴ بهمن ۱۳۱۸)، «آذر شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی (۱۶ آذر ۱۳۳۲)»، «فروغ فرخزاد (۲۴ بهمن ۱۳۴۵)»، «محمد مصدق (۱۴ اسفند ۱۳۴۵)»، «غلامرضا تختی (۱۷ دی ۱۳۴۶)»، «صمد بهرنگی (۱۲ شهریور ۱۳۴۷)»، «حمید اشرف (۸ تیر ۱۳۵۵)»، «علی شریعتی (۲۹ خرداد ۱۳۵۶)»، «محمود طالقانی (۱۹ شهریور ۱۳۵۸)»، «مهدی باکری (۲۵ بهمن ۱۳۶۳)»، «سهراب شهیدثالث (۱۰ تیر ۱۳۷۷)».
میرزاده عشقی – ۱۲ تیر ۱۳۰۳ – تهران
Mirzadeh Eshghi – ۳ July 1924 – Tehran
محمد مصدق – ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ – احمدآباد، ایران |
Mohammad Mosadegh – ۰۵ March 1967 – Ahmad-Abad, Iran | Detail
غلامرضا تختی – ۱۷ دی ۱۳۴۶ – هتل آتلانتیک، تهران |
Gholamreza Takhti – ۷ January 1968 – Atlantic Hotel, Tehran | Detail
ادامه اين مطلب را ميتوانيد در اينجا دنبال كنيد
(اسم نقاش تو گوگل بنویسید اغلب آثارش وجود داره)
اختراعی که مخترعان آنها پولدار نشدند/عکس
۳- کشتی آبی خاکی
کریستوفر کوکریل با استفاده از جارو برقی و قوطی های فلزی این کشتی را ساخت. این کشتی ها که قابلیت حرکت در آب و خشکی دارد برای نخستین بار در سال ۱۹۵۹ حرکت آزمایشی خود را آغاز کرد. او تلاش کرد بابت این اختراع پولی به دست بیاورد اما نتوانست.
۴- بازی ویدیویی تتریس
برنامه نویس روسی "آلکسی پاجیتنوف" با همکارانش در مرکز تحقیقاتی در سال ۱۹۸۵ این بازی کامپیوتری را ایجاد کرد. او درآمدهایی این اختراع را تنها پس از گذشت ۱۰ سال به دست آورد.
۵- رادیو ترانزیستوری
"تریفور بایلیس" مخترع رادیو ترانزیستوری به تازگی گفته است که نمی تواند هزینه های زندگی در منزلش در منطقه تویکنام لندن را بپردازد. به رغم فروش بالای این رادیو در سراسر جهان ولی شرکتی که بازاریابی این رادیو را برعهده داشت با انجام تغییراتی، از پرداخت پول امتیاز فروش رادیوهای ترانزیستوری به مخترعش، خودداری کرد.
او می گوید: بسیاری از ما برای کسب پول، اختراع نمی کنند بلکه برای ایجاد یک جنجال دست به این کار می زنیم. حداقل این است که نام خود را با این رادیوهای ترانزیستوری به جا گذاشتم.
۶- کاراکوئه
بازرگان ژاپنی به نام "دایسوکی اینو" گروه موسیقی برای نواختن در جمع دانش آموزان و دانشجویان داشت اما به دلیل غیبت اعضای کنسرت و گروه موسیقی اش، به فکر اختراع وسیله ای برای جبران غیبت ترانه سراها و اعضای گروه موسیقی افتاد. با این حال او نتوانست پول زیادی از طریق این اختراع کسب کند.
۷- ام پی ۳
"ام پی ۳ " قالبی برای پخش صوت و موسیقی است که زمینه شنیدن موسیقی برای بسیاری از انسان ها در سراسر جهان فراهم کرد. "کارلهاینز براندنبیرگ" دانشجوی آلمانی مقطع دکتری در دهه ۸۰ میلادی قرن گذشته در پروژه ام پی ۳ کار کرد اما نتوانست از بابت این اختراعش، پولدار شود.
به دعوت انجمن مجوعه داران ایران و با همکاری معاونت میراث فرهنگی و کاخ سعد آباد اولین نمایشگاه آثار مجموعه داران خصوصی از 16 الی 22 تیر ماه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد. در مراسم اختتامیه به 6 مجموعه دار خصوصی مجوز فعالیت اعطا شد، دانتس نیزدر این جمع حضور داشت.
http://www.chtn.ir/Default.aspx?tabid=90&articleType=ArticleView&articleId=86208
7 اصل زندگی از زبان بیل گیتس
بیل گیتس،رئیس شرکت مایکروسافت، یکی از شخصیت های الهام بخش عصر حاضر است که سخنان و حرف هایش به سادگی بر دل می نشیند و می تواند مثل خودش الهام بخش باشد.
آقای گیتس در یکی از سخنرانی های خود در دبیرستانی در آمریکا حرف های جالبی زده، حرف هایی که به اعتقاد او در دبیرستان به دانش آموزان یاد نمی دهد، در حالیکه باید یکی از پایه های آموزشی باشد.
از نظر بیل گیتس زندگی بر پایه این 7 اصل استوار است:
1. در زندگی همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید
2. دنیا برای عزت نفس شما ارزشی قائل نیست. در این دنیا انتظارها از شما این است که قبل از اینکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.
3. پس از فارغ التحصیلی و استخدام کسی به شما پول زیاد یا رقم نجومی نمی دهد. به این ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقامی همچون معاون ارشد با خودروی مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایای آن زحمت بکشید.
4. اگر تصور می کنید معلم سختگیری دارید، سخت در اشتباهید. پس از استخدام در می یابید که رئیستان خیلی سختگیرتر از معلمتان است، چون امنیت شغلی او را ندارد.
5. آشپزی در رستوران ها با غرور و شان شما در تضاد نیست. نیاکان ما برای این کار از اصطلاح دیگری استفاده می کردند. از نظر آنها این کار یک فرصت بود.
6. اگر در کار خودتان موفق نیستید، پدر و مادرتان را ملامت نکنید. از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
7. قبل از آن که شما متولد بشوید، پدر و مادر شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می رسد، ملال آور نبودند!
از اشیاء مشهور دوره ی هخامنشی، ریتون ( تکوک ) می باشد که انتهای این ظرف به سر جانورانی مانند شیر، ببر و گوزن ختم می شود ایرانیان در عهد کهن بر این باور بودند که قوه ی جانور با نوشیدن مایع به داخل بدن آنان منتقل می شود/ در ارتباط با ریتون ذکر این نکته ضروری است که در دوره های پیش از تاریخ و در دوران اشکانی نیز به صور مختلف این نقش دیده می شود
________________________________________________
موردی بهش برخوردم که توی نت مطلبی در موردش نبود
در فیلم THE DARK KNIGHT RISES صحنه ای وجود داره که نمونه ای از این اثر تاریخی در اتاق بروس وین (BATMAN) به چشم میخوره_____________
مرگ عاشق یک روز پس از جدایی
به گزارش افکار نیوز، هلن و لس بروان زمانی که در ۱۸ سالگی به عنوان هم کلاسی در یک جا درس می خواندند ،همزمان به مشق عشق هم می پرداختند.
آنها بر خلاف میل والدینشان در ۱۸ سالگی با هم ازدواج نمودند و دوام این ازدواج جنجالی ۷۵ سال شد.
نکته جالب این است که لری و هلن هردو متولد یک روز از سال هستند.علت مخالفت والدین این دو برای ازدواجشان اختلاف طبقاتی خانواده ها بود.
این زوج خوشبخت در سپتامبر گذشته 75 امین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.
اما پایان این زندگی عاشقانه بسیار غم انگیز است چرا که بواسطه مرگ هلن براون 94 ساله در 16ژوئیه جدای آنها بیش از یک روز دوام نیاوردوبا مرگ لس در 17 ژوئیه پرونده زندگی این دو عاشق برای همیشه بسته شد.
******************************************************
شخصا فکر میکنم پایان زندگی ایشان بسیار هم شیرین بوده .چون نفر دوم بلافاصله نزد همسرش به دیار باقی شتافته است... یاد آهنگ خاطره برانگیز شیرین و جاودانه ی لئونارد کوهن به نام dance me to the end of love افتادم .این لینک دانلودشه پیشنهاد می کنم تا مسدود نشده دانلودش کنید:
http://searchmp3.mobi/dance-me-to-the-end-of-love-mp3-leonard
تصویر خودش گویای همه چیزه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(تو کارتونها زیاد دیدیم/ حالا رنگ واقعیت گرفته! /چه کیفی داره بشینی زیرش، برف و بارون هم ازش بباره!)
یک هنرمند هلندی به Smilde توانسته روشی را برای تولید ابر در فضاهای سرپوشیده ای مانند محیط خانه و اتاق خواب ایجاد کند
وی برای تولید ابر از سه عامل محیطی دما، رطوبت و نور استفاده کرده و با تحت کنترل قرار دادن آنها توانسته ابرهای خارق العاده ای را در گوشه ی اتاق خواب تولید کند
این ابرهای پف کرده و زیبا که توسط ماشین بخار تولید شده اند، می توانند منظره شگفت انگیزی را در فضاهای سربسته مانند اتاق خواب ها و راهرو ایجاد کنند
به گزارش باشگاه خبرنگاران،مجله تایم در گزارشی در مورد این اختراع عنوان کرده که این حرکت آغاز فصل مشترکی میان علم و هنر می باشد و از آن به عنوان یکی از بهترین اختراعات سال 2012 یاد کرده است
این نقاشیها کار هنرمندیست به نام Alessandro Diddi ... آدرسی که در این رابطه گذاشتم ببینید غیر از این نقاشیها عکسهای جالبی هم گذاشته
http://www.ignant.de/2013/07/23/alessandro-diddi/
این داستانک نیمه طنز نیمه حقیقی رو در فضای نت دیدم و خوشم آمد. بدک نیست و امیدوارم اگر نشنیده و تکراری نبود خوشتان بیاید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خانمی پرسیدند : شنیده ام پسر و دخترت هر دو ازدواج کرده اند، آیا از زندگی خود راضی هستند ؟
خانم جواب داد : دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو می کردم . ابدا دست به سیاه و سفید نمی زند .
صبحانه را در رختخواب می خورد . بعد اظهرها هم دو سه ساعتی می خوابد . عصر با دوستانش به گردش می رود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون سر خود را گرم می کند . یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است !
پرسیدن : وضع پسرت چطور است ؟
گفت : اوه اوه !!! خدا نصیب نکند ! بلا بدور ، یک زن تنبل و و وارفته ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل خانه اشتباه گرفته است .
دست به سیاه سفید که نمی زند . اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد .
تا ظهر دهن دره می کند . بعد اظهر ها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون می رود و تا نصفه شب مشغول گردش است . با وجود این زن ، پسرم بدبخت است!
•
چيزي كه معمولا همه ما رو آزار ميده ، نگاه يك بعدي و هدفمند و غرض ورزانه رسانه هاي دولتي ( عمومي ) در سطح گسترده است . اين موضوع فقط مربوط به ايران نيست ، اصولا همانطور كه همه ميدانيم ، هر رسانه اي هدفي را دنبال ميكند و براي نيل به آن هدف ، بر آنها لازم است كه حقيقت را پنهان كرده و چهره غيرواقعي موضوعات را به خورد مخاطبانشان برسانند !
•
براي رعايت حق انتشار اين وبلاگ ، از بارگزاري مجدد مندرجات آن خودداري كردم . اميدوارم بعد از ديدن آن از چندين زاويه به چندين مساله بنگريد :) مثلا به موضوعات اينچنين و مشابه آن كه از رسانه هاي مختلف ميبينيم و يا ميشنويم !
١- اخبار شبكه يك : آمار افراد زير خط فقر در آمريكا بطور بي سابقه اي افزايش يافته است و صفوف بلند بالايي براي دريافت غذاي رايگان تشكيل شده است .
٢- سي ان ان : امروز در تجمعي اعتراضي ، شمار زيادي از زنان ايراني نسبت به حجاب اجباري اعتراض كردند .
٣- …
به ابن لينك مراجعه فرماييد …
http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=53&item=796
تقابل سنت ایرانی و سی دی پلیر !
این عکس از خانم عکاس ایرانی شادی قدیریان است که در 13 فوریه 2013 از طرف مجله گاردین به عنوان عکس منتخب و بهترین کار ایشان به چاپ رسیده و درسایت مربوطه نیز به همراه مصاحبه ای از او با تیتر Shadi Ghadirian's best photograph – Iranian tradition meets the CD player ثبت شده است.
بخشی از سخنان خانم قدیریان در مصاحبه:
وقتی در تهران در حال تحصیل بودم ،در موزه عکس مشغول به تحقیق شده وبه بررسی آرشیو ملی پرداختم.ایران دارای یک منبع غنی عکاسی سنتی ازدوره قاجاریه است .ناصرالدین شاه باسفر به اروپا در قرن نوزدهم این صنعت را باخودش به کشور آورد .با دیدن زنان متعدد شاه مبهوت شدم او همه را ملبس به شلیته هایی به سبک غربی کرده بود که حاصل وارداتی دیگری از باله های پاریسی بود.درحالیکه در سنن وآداب اسلامی نمایان کردن چهره زنان پذیرفته ومجاز نیست ، این عکسها نشانه تحولی بنیادی وشگرف بود...
این عکس از سری آلبوم قاجار است...درطی عکسبرداری همیشه حالت پرتنش زنان دوره قاجار مدنظرم بود من یک سوسیالیست نیستم اما امیدوارم مردم با دیدن عکسهایم به ماهیت حقیقی زن ایرانی در آن دوره - و الآن پی ببرند.
امروز ضمن تهیه مطلب برای تولد دنیرو به سایتی برخوردم که بسیار جالب وشیرین بود! بنام :
طعم موفقیت
بخشی از این سایت بظاهرمربوط به آشپزی راجع به هنرپیشه های معروف است که اگر قرار بود دسر بشوند چه طعمی داشتند؟! نگارنده آقای دنیرو را با ادله بسیار به تیرامیسو تشبیه کرده بود! اینک ترجمه محاوره ای آن (بااندکی تلخیص) را بخوانید ...بقولی خیلی جالب انگیز است!!!
رابرت دنیرو - از"شیر" لغزان تا تیرامیسو
کی نمیدونه تیرامیسو چیه؟ یک دسرایتالیایی یکی از مشهورترین دسرها که نه تنها در رستورانهای ایتالیا بلکه درکل دنیا سرو میشه و خوب، کی حالا رابرت دنیرو رونمیشناسه ؟یک هنرپیشه با ریشه ایتالیایی ، یکی از موفق ترین وشناخته شده ترین هنرپیشه های جهان. آن ها هر دو از شیر آغاز و هردو تبدیل به چیزی بسیار خاص میشوند.چگونه؟ بیاییدببینیم
مواد لازم:
برای دسر:پنیر مخصوص-بیسکویت-اسپرسو-لیکور-شکر-پودر کاکائو
برای موفقیت:استعدادبسیار-ظرفیت کاری فوق العاده-تحمل وپشتکار زیاد -حس رقابت بسیار
-----------------------------------------
برای تهیه تیرامیسو به پنیر نیاز داریم وپنیر هم از شیر میاد بزارید اسم شیر رو بزاریم رابرت دنیرو! راستی این فقط من نیستم که اونو شیر نامیدم،پس از طلاق والدین رابرت، او بامادرش موند ازاون اولش هم والدینش توجه چندانی بهش نمیکردن پس بابی 14ساله بحران زده سر از گروههای نوجوون خلاف خیابونی درآورد واوناهم بخاطر صورت سفید بی روحش Bobby Milk صداش میزدن. کمی بعد چندتا تکان جدی براش اتفاق افتاد رابرت همراه دارودسته به تماشای فیلمی توسینمای محل رفت ومهرسینما به دلش نشست علیرغم ترک تحصیل در16سالگی در دوره های آموزش بازیگری شرکت کرد تازه پدرش هم تو خیابون مچشو گرفت وحسابی نصیحتش کرد نتیجه این تکانه ها این بود که بابی خودمتحول شد! "شیر حقیقتا باید خودش بخواد تا تبدیل به چیز خاصی بشه"این تکانها از شیر پنیری ساخت که بعدها پایه یکی از بهترین دسرهای دنیا بشه...
یکی از دوستان خیابانی او 10 سال بعد شد مارتین اسکورسیزی یک تهیه کننده جوون دراون زمان وملاقات دوباره اونا و فیلم mean streets مث قالبی شدکه از رابرت یک پنیر ناب تحویل داد.فرانسیس فورد کاپولا متوجه استعداد زیاد رابرت شد واوشد دن کولئونه جوان در پدرخوانده 2. بله یک سس عالی واستثنایی ...حالا رابرت میتونست توقف کنه چون دنیا دیگه اونو شیر نمیدونست امااون خودشو لایقترازاین ها میدونست .
خوب رابرت برای یک دسرخاص مثل تیرامیسو،به بیسکویت و لیکور وکاکائو وشکرنیاز داشت پس نقشهای متفاوت او درفیلمها شکل گرفت.دیگه فقط یک کانگستر نبود،نقشهای کمدی در فیلمهای زیادی مثل Brazil ,Midnight run,... -صدای شاخصش در کارتون shark tale درنقش دن لینو وجسارتش در راکی وبولونیکل - و کارگردانی فیلمهای A bronex tale , The good sheperd - تازه خرید وشراکت چند هتل ورستوران زنجیره ای هم هست!
چی به رابرت کمک کرد تا دسری مشهور به عمل بیاره؟
اول که در هرنقشی سعی کرد بهترین باشه زدن ابتکاراتی مث تکیه کلام ?you talking to me حس گرفتن برای هرنقش(مثلا برای راننده تاکسی سه ماه واقعا راننده تاکسی شد)، 27کیلو افزایش وزن ویادگرفتن بوکس برا فیلم گاوخشمگین،یادگیری ساکسیفون واسه فیلم نیویورک نیویورک ،...
دوم اینکه او او تحمل فراوون همراه یک حس شوخ طبعی داشت مثلا وقتی همبازیش در Awakening تصادفی بینی رابرت روشکوند اوبشوخی گفت قبلا ازاونطرف ضرب خورده بود حالا ازاینور پس دیگه صاف شده!
علاوه بر همه اینها رابرت پایان پذیر نیست حتی الان که سوپراستاره میگه، فقط مرگه که دگمه خاموشیشو میزنه...
تیرامیسو Tiramisu واژه ای ایتالیایی است که ترجمه ش میشه : "مرا بالا ببر"
ورابرت از بابی میلک تاکهکشانی شدن همین کار را کرد.راستی تیرامیسو بعنوان یک محرک ظریف هم شناخته میشه واین اثریه که دنیرو روی زنان داره ...اما اون ، بماند...
-----------------------------------------------------------------
خوب عزیزان این تیرامیسو با طعم رابرت دنیرو بود که در کافه سروکردیم اگر پسند نکردید به آدرس زیر سری بزنید شاید یک دسر خوشمزه باطعم مرلین مونرو باب طبعتان باشد
http://flavor-of-success.com/category/success-kitchen
به این میگویند دانشجوی واقعی مملکت !
منبع عکس: مشرق نیوز
و همچنين...
آگوست شلنبرگ؛ بازیگر سرخپوست و کانادایی مجموعه تلویزیونی «شمال ۶۰» (North of ۶۰) و فیلم سینمایی «ویلی آزاد» (Free Willy) پس از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان، سرانجام در ۷۷ سالگی از دنیا رفت
شلنبرگ که در سال ۱۹۳۶ میلادی در مونترال به دنیا آمده است در طول دوران فعالیت هنری خود به عنوان بازیگر در ۹۷ فیلم سینمایی، فیلم تلویزیونی و سریال ایفای نقش کرده است
شلنبرگ در مجموعه تلویزیونی «شمال ۶۰» که در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ میلادی از شبکه «سی بی اس» پخش شده بود، در نقش شخصی به نام «بن مونتور» بازی کرده بود
فیلمهای سینمایی «دنیای جدید» (The New World)، «هشت مادون» (Eight Below) و «قلب من را در زانوی زخمی دفن کن» (Bury My Heart at Wounded Knee) دیگر فیلمهای سینمایی برجسته آگوست شلنبرگ هستند
یادش گرامی____________
استنلی کوبریک و سختگیریهایش؛ خاطرات کن آدام، طراح صحنه و دوستش
استیون اسپیلبرگ به سر کن آدام، طراح تولید سینما گفته بود که کار او به عنوان طراح صحنه در فیلم دکتر استرنجلاو به کارگردانی استنلی کوبریک یکی از بهترین طراحیهای صحنه تاریخ سینما است. این کمدی سیاه از کوبریک، حالا به عنوان اثری کلاسیک از دوران جنگ سرد به شمار میرود. کن آدام ۵۰ سال پس از آن دوران، کار کردن با کوبریک را به عنوان یک ماجرای خارقالعاده به یاد میآورد ـ البته اگر بتوانید فشارهای آن را تحمل کنید.
کن آدام
سر کن آدام در خانه خود در مرکز لندن نشسته است و خاطراتش از استنلی کوبریک را مرور میکند. علاقه او به این کارگردان را میتوان از صدایش متوجه شد و در لحظاتی که احساساتش اوج میگیرند.
او میگوید: "من خیلی به او نزدیک بودم. عملا میشد گفت که انگار ما یک رابطه عاشقانه بیمارگونه داشتیم. و بالاخره همین موجب فروپاشی روحی من شد."
کن آدام در سال ۱۹۲۱ با نام کلائوس آدام به دنیا آمد. در دوران نوجوانی خانوادهاش که از خانوادههای موفق یهودی بودند از آلمان گریختند اما همچنان لهجه برلینی او برجا مانده است. حتی حالا که بازنشسته شده است بازهم به عنوان مهمترین طراح تولید در سینمای بریتانیا شناخته میشود. طراحی که بخشی از شهرتش را مدیون کار در مجموعه جیمز باند است. حضور او در این فیلمها تا ساخت فیلم ماهشکن (۱۹۷۹) ادامه داشت.
سال ۱۹۶۳ وقتی از او دعوت شد برای دیدار با کوبریک به هتلی در لندن برود، از قبل میدانست که این کارگردان آمریکایی، بسیار سختگیر است. اما دیدار آنها به شکل باورناپذیر برخلاف این تصور بود.
"ما دور یک میز در اتاق نشیمن مینشستیم و در تمام مدتی که به بحث درباره استرنجلاو مشغول بودیم، من طرحهایی سردستی ارائه میکردم. ناگهان او از طرحهای من به هیجان میآمد و هر دو سرپا بلند میشدیم و میایستادیم انگار که خانه آتش گرفته باشد. در زمان تولید فیلم، بیشتر روزها استنلی را با جگوار سری E خودم به استودیو میبردم. من این کار را به عنوان راهی برای بیشتر شناختن کارگردانتان به همه توصیه میکنم."
"راستش را بخواهید استنلی از بعضی نظرها خیلی خام بود. هر دو ما در دوران جوانی به سر میبردیم و سرشار بودیم از شور و هیجان. اول با خودم فکر کردم که این خیلی عالی است: او کسی است که همه به عنوان سختگیرترین کارگردان از او نام میبرند و او هر چیزی را که من طراحی کردهام پذیرفته است. تنها کاری که باید بکنم این است که طرحها را به بخش هنری بدهم تا به اجرا دربیایند. اما خب، به نظر میرسد که سخت در اشتباه بودم."
استنلی کوبریک
یکی از بخشهای به یادماندنی دکتر استرنجلاو، اتاق جنگ عظیم این فیلم است. اتاقی که بسیار فراتر از رویاها به نظر میرسد ـ شاید بهتر باشد بگوییم فراتر از کابوسها.
"دو سه هفته مانده به آغاز فیلمبرداری خیلی تعجببرانگیز بود که متوجه شدم کار کردن با استنلی چندان هم ساده نیست. من اتاق جنگ را به شکل دو طبقه طراحی کرده بودم که هنرپیشگان در هر کدام از طبقهها قرار میگرفتند اما کوبریک سراغ من آمد و گفت کن، من با ۶۰ نفر که در طبقه بالا میایستند چه غلطی باید بکنم؟ آنها انگار که خیلی شرمنده باشند، دورتا دور ایستادهاند و هیچ کاری هم نمیکنند ـ طبقه دوم را کلا فراموش کن."
"من گفتم: استنلی، چرا الان به من میگویی؟ خب البته که او درست میگفت."
"ما خیلی با هم سر و کله میزدیم چون من همیشه به کارگردانهای دیگر میگفتم که از کدام زاویه فیلمبرداری کنند اما استنلی میگفت: لعنت به تو! من دوربینم را آنجا نمیگذارم و وقتی که کار تمام شود تو به خاطر این تصمیم از من تشکر خواهی کرد."
آن اتاق جنگ تبدیل شد به نمونهای کلاسیک از طراحی صحنه که "سر کن" نمیتواند شادی خود را از آن و جملات تحسین برانگیزی که درباره آن شنیده است پنهان کند.
"به آمریکا رفته بودم تا در انجمن کارگردانان سخنرانی کنم و در آنجا استیون اسپیلبرگ را دیدم. او به من گفت: کن، آن اتاق جنگ در استرنجلاو یکی از بهترین صحنههایی است که تو طراحی کردهای. پنج دقیقه بعد دوباره به سراغ من آمد و گفت: نه باید بگویم بهترین صحنهای است که تا امروز طراحی شده است."
اما با پایان فیلمبرادری استرنجلاو، سر کن آدام تصمیم گرفت که هیچ وقت در فیلم دیگری از کوبریک کار نکند چرا که مراحل تولید آن فیلم برای او بسیار مشقتبار بود. "ما توافق کردیم که به عنوان دو دوست از هم جدا شویم و بالاخره من نفسی به راحتی کشیدم."
اما در رابطه این دو مرد، فصل دیگری وجود داشت که بسیار سختتر بود.
"در سال ۱۹۷۲ او برای طراحی فیلم بری لیندن به سراغ من آمد اما فکر میکنم به این نتیجه رسید که دستمزد من خیلی زیاد است و به همین خاطر فرد دیگری را استخدام کرد. سه هفته بعد من در جنوب فرانسه با فیلم دیگری مشغول بودم که تلفن زنگ زد."
"او استنلی بود که صدایش مثل یک پسربچه نیویورکی به گوش میرسید. او گفت که نتوانسته با آن طراح کار کند و به من نیاز دارد. بالاخره من را قانع کرد تا با او همکاری کنم اما من اصلا از این ماجرا خوشحال نبودم."
بری لیندن یک داستان تاریخی بلندپروازانه بود که میبایست در لوکیشنهای خارجی فیلمبرداری شود. اما مشکلی در این باره وجود داشت: کوبریک تصمیم داشت لوکیشن مناسب را بدون اینکه از منزل خانوادگی خود در الستری واقع در شمال لندن خارج شود، پیدا کند.
"بنابراین در پارکینگ خانه او عملا یک اتاق جنگ کوچک درست کردیم با نقشههایی از محل توپخانههای قدیمی روی دیوارها و پونزهایی که به همه جای آنها فرورفته بود. ما لشگری از عکاسان جوان داشتیم. آنها به ساختمانها و لوکیشنهایی میرفتند که میتوانستند مناسب باشند و هر روز عصر ما به حاصل کار آنها نگاه میکردیم.
"او از دیدن یک تخت خاص یا هر چیز دیگری که در عکسها میدید به هیجان میآمد."
"اما ما دعواهای فراوانی داشتیم چون من به او میگفتم: نه، آنها مربوط به دوره ویکتوریایی هستند اما این فیلم درباره عصر جورج است. خب استنلی خیلی رقابتی بود و تقریبا هر کتابی را که مربوط به معماری عصر جورج بود خرید تا بتواند به جدل با من بپردازد. اما هیچ کدام از این کارها موجب ساخته شدن فیلم نمیشد به این دلیل که ساختمانها و لوکیشنهای آرامی که او به دنبالشان میگشت دیگر در نزدیکی لندن وجود نداشتند."
"شرایط اعصابخردکنی بود. اما بعد از پنج ماه توانستم استنلی را قانع کنم تا تولید فیلم را در جمهوری ایرلند انجام دهد ـ کاری که به گمانم، شاهکار من بود."
سر کن به خاطر میآورد که کوبریک در ایرلند به طور کامل تغییر کرد. "او خودش را در قالب ژنرال رومل میدید که او را بسیار تحسین میکرد. او همه ما را با چندین دستگاه فولکسواگن تجهیز کرد و به این ترتیب هر کدام از ما به یک واحد متحرک تبدیل شدیم و در تمام ایرلند به دنبال لوکیشن مناسب میگشتیم."
"من هفتههای زیادی را در دشتهایی سر کردم که گاوهای لعنتی به دنبالم میافتادند. دیگر داشتم دیوانه میشدم اما این طبیعت استلنی بودـ با وجود تمام ترسها و تشویشهایش او در زمان کار، بسیار بیرحم بود."
زمانی که لتیزیا، همسر کن آدام که متولد ایتالیا بود، به ایرلند رفت از دیدن شرایط روحی او شوکه شد. او همسرش را قانع کرد تا به انگلستان برگردد و به خاطر سلامتش پیش یک دکتر برود.
"در نتیجه من در حالی که کاملا فروپاشیده بودم در یک بیمارستان در انگلستان بودم. استنلی هر روز با بیمارستان تماس میگرفت تا حال من را بپرسد و ببیند آیا هنوز زنده هستم یا نه. روزی که بیمارستان را ترک کردم در خانه با من تماس گرفت."
"او گفت: کن حق با تو بود، ما قصد داریم شیوه ساخت این فیلم را تغییر بدهیم و مطمئنم تو از آن خوشت خواهد آمد. من یک گروه را به پوتسدام در آلمان میفرستم تا وسایل اضافی لازم را بیاورند و تو آنها را هدایت خواهی کرد."
کن میخندد و میگوید: "خب این ایده برای من یک شوک بزرگ تازه بود که برای خلاص شدن از آن میبایست مستقیما به بیمارستان بروم و دوباره بستری شوم."
کن بعد از بری لیندن تصمیم گرفت با وجود آنکه کوبریک را بسیار تحسین میکرد اما دیگر هیچ وقت با او همکاری نکند. این قولی بود که او تقریبا به آن وفادار ماند به جز یک مورد عجیب و کوچک که او به آن عمل نکرد.
او در سال ۱۹۷۷ و در زمان طراحی یکی از فیلمهای جیمز باند با عنوان "جاسوسی که من را دوست داشت"، صحنه عظیمی را در استودیو پاینوود ساخته بود. این صحنه شامل یک نفتکش عظیم نیز میشد که نورپردازی آن بسیار دشوار به نظر میرسید.
"بنابراین به استنلی تلفن زدم و از او خواستم به پاینوود بیاید و کمکم کند. اول به من گفت حتما عقلم را از دست دادهام اما در پایان راضی شد تا یک روز یکشنبه که غیر از نگهبانها کس دیگری آنجا نبود، به استودیو بیاید."
" او سه، چهار ساعت را با من سر کرد و ایدهاش را گفت که اگر به جای من بود چطور صحنه را نورپردازی میکرد. البته تمام این ماجراها با توجه به روحیات استنلی در خفا باقی ماند. اما من میدانستم ما دوباره با هم کار نخواهیم کرد. استنلی هم دیگر از من درخواست همکاری نکرد ـ او از ماجرایی که در فیلم بری لیندن برای من اتفاق افتاد، بسیار وحشت کرده بود."
کن آدام در سال ۲۰۰۳ لقب "سر" را دریافت کرد ـ او اولین طراح تولیدی بود که این لقب را دریافت میکرد. کوبریک در سال ۱۹۹۹ در ۷۹ سالگی درگذشت؛ یکی از تحسینشدهترین و سختگیرترین کارگردانهای جهان.
منبع :
اولین بازی و اولین بوسه؛ خاطرات ویدا قهرمانی از سینمای ایران
سخنرانی ویدا قهرمانی، بازیگر سینما و تئاتر و قصه نویس در کانون سخن – در شهر لس آنجلس - با این جمله و با ماجرایی که از زبان مادرش درباره خان بابا معتضدی، اولین سینماگر و فیلمبردار ایرانی، شنیده بود آغاز شد.
"در آن زمان خان باباخان که از خویشان نزدیک ما بود تازه از فرنگ برگشته بود. او درحالی که جعبه چرخ داری شبیه چرخ گوشت دستش بود دنبال ما بچه ها بود که با پسرعموها و دختر عموها توی حیات بازی می کردیم. خان بابا دستور داد صف ببندیم و قدم رو به جلو رفتیم. هیچ نمی فهمیدیم که چکار می کند. وقتی فضل الله یکی از پسر عمو ها بچه آخری صف را هول داد و بچه ها افتادند روی هم، خان بابا خان هم خندید و گفت: دوباره همین کار را بکنید.
"چند روز بعد خان بابا با مقدری نوار سیاه به خانه ما بازگشت. نوارها را توی حوض خاکشیر داری که رنگ آبش سبز شده بود می شست و یکی یکی آن ها را روی دست های ما بچه ها که به طور موازی بالا نگه داشته بودیم می انداخت. بعد هم دستور داد: قدم رو به طرف بند رخت!
"چندشب بعد در مهمانی منزل عمه جان، خان باباخان توی حیات مقداری صندلی پشت سر هم چید و یک ملحفه سفید از بند رخت آویزان کرد. ما بچه ها روی زمین روی قالیچه نشسته بودیم. ناگهان از داخل جعبه نور از ته صندلی ها تصویری از خود ما روی ملحفه افتاد. ما همینطور به خودمان نگاه می کردیم وبعد به نور و تصویر روی ملحفه و تعجب کرده بودیم که چطور هم اینجاییم و هم آنجا که خان بابا خان گفت: این رو بهش میگن سینما."
ورود ویدا قهرمانی به سینما هم داستان دیگری است:
"تعطیلات تابستان و سال آخر دبیرستان بودم که یک شب به اتفاق مادرم به سالن تابستانی سینما دیانا که روی پشت بام ساختمان بود رفتیم. فیلمی از ساموئل خاچیکیان به نام "دختری از شیراز" را نشان می دادند که اپرا خوان معروف آن زمان، فرح عافیت پور*، در آن بازی می کرد. فیلم خیلی برای من جالب بود. در نیمه فیلم که رسم بود چراغ ها را روشن کنند و به مردم تنقلات بفروشند، اعلان کردند که برای فیلم بعدی خاچیکیان به دنبال یک دختر جوان هفده هجده ساله می گردند. به مادرم گفتم: "من برم بازی کنم؟" و او پاسخ داد از پدرت سئوال کن اگر او موافقت کند من حرفی ندارم. پدرم که سرهنگ ارتش بود، برخلاف تصور من همان شب رضایت خودش را اعلام کرد و من و مادرم فردا صبح به استودیوی دیانا فیلم که در همان ساختمان سینما بود رفتیم. ما را به داخل اطاقی راهنمایی کردند که عده زیادی در آن نشسته بودند. درمیان آن ها تنها چهره آشنایی که قبلا درفیلم ها دیده بودیم ناصر ملک مطیعی بود. قرار و مدارها را گذاشتیم و فیلمبرداری دردامنه کوه دماوند آغاز شد."
اولین بوسه سینمای ایران
ویدا قهرمانی درسال ۱۳۳۴ زمانی که ۵ یا ۶ فیلم بیشتر در داخل ایران ساخته نشده بود وارد سینما شد:"سال ششم دبیرستان شاهدخت بودم که رفتم جلوی دوربین ساموئل خاچیکیان و نقش مقابل ملک مطیعی را بازی کردم. در آن زمان بازیگری برای دختری که نه خواننده بود و نه هنرپیشه تئاتر، به هیچوجه مناسبت نداشت. فیلم هم یک شروع و پایان هالیوودی داشت. اولش با صحنه شوخی و بازی دختر و پسری که روی زمین دراز کشیده بودند شروع می شد و آخرش هم با یک بوسه طولانی تمام می شد. این درواقع اولین بوسه سینمای ایران بود."
بعد از اکران فیلم "چهارراه حوادث" در سینما دیانا در بازگشت از تعطیلات نوروزی، ویدا قهرمانی از مدرسه اخراج شد: "این اولین ضربه بازیگری بود. زندگیم از این رو به آن رو شد. در آن زمان حتی وزیر فرهنگ هم که از دوستان خانواده ما بود نتوانست اجازه نام نویسی در هیچ مدرسه ای را برایم بگیرد. می گفتند اعتراض والدین و شاگردان بوده که گفته اند رفتن شاگرد مدرسه جلوی دوربین ناپسند است. من هم از تهران به خاش رفتم. یک جایی وسط کویر و بعد هم با پسری که دوست داشتم ازدواج کردم."
چندی بعد ساموئل خاچیکیان که بنا برگفته ویدا قهرمانی "استعداد عجیبی در مجاب کردن مردم داشت"، داویت یقیازاریان، شوهر ویدا، را راضی کرد که او یک بار دیگر به سینما بازگردد: "شوهرم قبول کرد اما به شرطی که او یا یکی از برادرهایم درطول صحنه های فیلمبرداری حاضر باشند."
ویدا قهرمانی خاطرات سالهای دور را به یاد می آورد
ویدا قهرمانی با فیلم "طوفان در شهرما" خاچیکیان درسال ۱۳۳۷ یک بار دیگر به سینما بازگشت: "درفیلم قرار بود از دست گرشا رئوفی که قصد تجاوز به شخصیت دختر فیلم را داشت فرار کنم. گرشا رئوفی هم خجالت می کشید جلوی شوهرم نقش یک تجاوزگر را بازی کند. بالاخره تهیه کننده فیلم به هرشکلی که می دانست داویت را به طبقه بالای ساختمان محل فیلمبرداری برد و ما صحنه را گرفتیم."
خانم قهرمانی می گوید: "دراین فیلم قرار بود برادرم (با بازیگری حسین دانشور) که برای نجات من آمده بود هیکل نیم هوش مرا از زیر تیرهای آتش زا بگذراند و از درخانه بیرون ببرد. این صحنه به دلیل مشکلات گوناگون بارها تکرار شد. یک عده جوان هم جلوی در استودیو به بهانه درس خواندن برای امتحانات آخرسال زیر درخت ها می ایستادند و این رفت و آمدهای عجیب و غریب ما را ضمن فیلمبرداری تماشا می کردند. گاهی اوقات هم آن ها نقش سیاهی لشگرفیلم ها را داشتند."
خانم قهرمانی می گوید: "سال ها بعد که بهروز وثوقی درفیلم "خداحافظ تهران" خاچیکیان بازی می کرد به ساموئل گفت این اولین فیلمی نیست که من برای شما بازی کرده ام. من یکی از آن بچه های درس خوان زیر درختم که توی یکی از صحنه های فیلم طوفان درشهر ما جلوی درخانه صورتم معلوم است."
ویدا قهرمانی بعدها در چند فیلم دیگر از جمله "آتش و خاکستر"، ساخته خسرو پرویزی، در نقش مقابل ویگن، "فردا روشن است" به کارگردانی سردار ساکر با شرکت فردین، پرخیده و ملکه رنجبر و "دشمن زن "به نوشته و کارگردانی پرویزخطیبی با شرکت ناصرملک مطیعی شرکت کرد.
آخرین فیلم او پیش از ترک دوباره سینما "عشق و انتقام" محصول سال ۱۳۴۴ نوشته همسرش داویت یقیازاریان با شرکت و به کارگردانی فردین بود: "وقتی پسرکوچکم که به همراه مادربزرگش به تماشای فیلم های من می رفت به پدرش گفت بابا، اسم شما فردینه؟ من تصمیم گرفتم بازی درفیلم را برای همیشه کنار بگذارم."
کوچینی و انقلاب
مدتی بعد ویدا و داویت یقیازاریان به عنوان تهیه کننده و زوج هنری در اولین شبکه تلویزیونی ایرانی متعلق به ثابت پاسال به اجرای یک شوی سرگرم کننده هفتگی به نام جاده شانس پرداختند. همزمان کافه تریا و گالری "موند" درخیابان حافظ و چندی بعد محلی به نام "کوچینی" را در بلوار الیزابت (کشاورز کنونی) تاسیس کردند.
کوچینی کلوپ شبانه ای بود با یک پیست رقص که زوج های جوان در آن با موسیقی گروه های راک اندرول و پاپ ایرانی آن دوران از جمله بلک کتز می رقصیدند: "فرهاد ترانه 'جمعه' را برای اولین بار درکوچینی خواند و ابی برای نخستین بار درکوچینی خوانندگی را تجربه کرد."
با جدایی ویدا قهرمانی از همسرش داویت، این بازیگر قدیمی در سال ۱۹۷۰ میلادی برای ادامه تحصیل در رشته آموزش کودکان به انگلستان رفت و مدتی هم در شهر بارسلونا در اسپانیا زندگی کرد. دربازگشت به ایران و همزمان با وقایع گروگان گیری در سفارت آمریکا، خانم قهرمانی که دعوت نامه ای برای ادامه تحصیلات عالیه از دانشگاه نورمن در ایالت اوکلاهما دریافت کرده بود ایران را به قصد آمریکا ترک کرد.
تعطیلات سیاه
ویدا قهرمانی دراواخر دهه هشتاد بی آنکه قصد بازیگری داشته باشد به لس آنجلس آمد: "یک روز با شهره آغداشلو به همراه واچه مانگاساریان، یکی از دست اندرکاران ایرانی سینمای هالیوود که به دنبال چهره های خاورمیانه ای برای بازی در فیلمی به نام "تعطیلات سیاه" با شرکت لی رمیک می گشت به محل گزینش بازیگران رفتیم."
خانم قهرمانی می گوید: "من تا آن موقع نه آدیشن (تست بازیگری) را تجربه کرده بودم و نه معنی این کلمه را می دانستم. مدتی بعد به من خبردادند که بین ما دو نفر آنها مرا انتخاب کرده اند و مدتی بعد برای فیلمبرداری به ترکیه رفتم. البته در همان سال با شهره و گروهی از دیگر بازیگران ایرانی ساکن لس آنجلس در فیلم "مهمانان هتل آستوریا" ساخته رضا علامه زاده همبازی شدم که داستان آوارگی گروهی از ایرانیان مهاجر درترکیه بود. در سال ۲۰۰۸ هم در فیلم سن.گ.س.ار ثریا میم نقش یکی از زنان دهکده را برعهده داشتم."
ویدا قهرمانی پس از بازی در چند نمایش از جمله "من از کجا، عشق از کجا" به کارگردانی پری صابری و شرکت در چند سریال تلویزیونی برای تلویزیون های فارسی زبان لس آنجلس به شمال کالیفرنیا و شهر سان فرانسیسکو نقل مکان کرد.
هزارسال دعای نیکو
ویدا قهرمانی در سن فرانسیسکو به کار بازیگری در تئاتر و سینما ادامه داد. او در سال ۲۰۰۷ در یکی از دو نقش اصلی فیلم "هزارسال دعای نیکو" ساخته کارگردان شناخته شده هنگ کنگی تبار "وین ونگ" ظاهرشد.
فیلم ماجرای مرد چینی است که برای ترغیب دخترش به ازدواج دوباره به آمریکا آمده است اما در راه رسیدن به این مقصود با زن ایرانی آشنا می شود و به او دل می بندد:"این یک فیلم خیلی شاعرانه بود و روی احساسات پدرها خیلی کار می کرد."
ویدا قهرمانی علاوه برنوشتن داستان های کوتاه و نقاشی بیش از ۱۵ سال است که با گروه تئاتر "ریسمان طلائی" یک مرکز فرهنگی غیرانتفاعی برای ترویج تئاترخاورمیانه در "بی اریا" که مدیریت آن برعهده دخترش، تورنج یقیازاریان، است همکاری دارد: "دراینجا روی نمایش هایی کارمی شود که مسائل و دغدغه های مردم خاورمیانه را مطرح می کند. تازه ترین کاری که قرار است در سال ۲۰۱۴ روی صحنه بیاید و من هم در آن نقشی دارم نمایشی است مدرن درباره سفر دوک الینگتون به خاورمیانه که موضوع آن درجایی با تهران و کوچینی آن زمان گره می خورد."
منبع :
* فرح عافیت پور یا فرح پناهی بازیگر و خواننده اپرا بود که در دو فیلم دختری از شیراز و ماجرای زندگی (نصرت محتشم) بازی کرد.
(تصاویر دوم و سوم اختصاصی کافه کلاسیک میباشند)
جشنواره 5200 فنجان قهوه در کشور بلژیک به مناسبت تولد مریلین مونرو
این تصویر رو تو ف ی س ب و و ک دیدم و برام خنده دار بود ( البته یک مقدار دست کاریش کردم ) .
مطمئنم میدونید منظور چیه .
حدس می زنید چرا مجله های مشهوری نظیر Vanity Fair هنوز هم که هنوزه از عکس ستاره های فقید برای چاپ روی جلدشان استقبال میکنند؟...پاسخ ساده است چون آمار فروششان نسبت به چاپ تصویر ستاره های زنده بیشتر میشود!
بر حسب گزارشات موسسه خبری WWDبهترین فروش Vanity Fair از آغاز 2013 تاکنون مربوط به مجله ای با طرح روی جلد آدری هپبورن جوان در ماه آگوست است که نزدیک 308 هزار نسخه بوده و100 هزار نسخه بیشتر از پایینترین رقم فروش که مربوط به مجله با طرح روی جلد تیلور سویفت ( با فروش حدود 211 هزار نسخه) می باشد.
WWD اذعان میکند، این ارقام مرهون تلاش هالیوود برای احیا برندهای قدیمی مربوطه نیست بلکه فرهنگ درخشان وجذابیت عصر کلاسیک آنچنان با مردم مانوس شده است که ستاره های محبوب فقیدشان را نظیر آدری هیپبورن،پرنسس دایانا،مرلین مونرو،الیزابت تیلور وگریس کلی همچنان روی جلد مجله ها می کشاند و به واقع مردم آنان را بیش از ستاره های حال حاضر می پسندند.
هرچند سوای ستارگان فقید یک ستاره زنده هست که وقتی روی جلد مجلات نقش می بندد حسابی می ترکاند!! – خانم بیانسه...
منبع : http://www.shine.yahoo
********************
البته من بالشخصه معتقدم چنانچه سری مجلات بیانسه در بالا را دریک کفه و آن یک مجله آدری نازنین را در کفه دیگر ترازو بگذاریم هنوز هم آن یکی بر آن سری سنگینی می کند:)
همیشه با مقایسه سر ستون تخت جمشید و پرنده هما به جز منقار هیچ شباهت دیگه ای نمیدیدم.نه پرنده هما دارای گوش های مجسمه بود و نه مجسمه بال داشت.تا اینکه مدتی قبل مطلب زیر رو خوندم و واسم خیلی جالب بود.
سرستون تخت جمشید
پرنده هما
به تازگی موجودی شبیه سر ستون های تخت جمشید در سواحل آمریکا پیدا کردند که دانشمند ها را بسیار متعجب کرده. آن ها هنوز در حال تحقیقاتی در روی این جانور عجیب و قریب اند.اگر کمی به این جانور دقت کنید میبینید که این جانور شباهت زیادی به سر ستون تخت جمشید دارد. به احتمال زیاد این موجود در خلیج همیشه فارس زندگی میکرده که پس از مرور زمان نسل وی منقرض شده.از دندان های این موجود عجیب معلوم است که او هم میتواند یکی از سلطان های بزرگ دریا باشد ولی اندازه ی او بسیار کوچک تر از نهنگ و یا کوسه است.
این موجود به احتمال ۹۹% در آب های خلیج فارس هم زندگی میکرده و حتما هم حیوانی درنده و قوی بوده. زیرا هخامنشیان در سنگ تراشی های خود همیشه نماد قدرت را کشیده اند مثل:شیر،حیوان خیالی ای ( اسفنکسها ) که از هر موجود قوی ای برداشت کرده اند ،حال هم این موجود !!
(۱۳۹۲/۶/۲۸ عصر ۰۹:۴۲)کنتس پابرهنه نوشته شده:به تازگی موجودی شبیه سر ستون های تخت جمشید در سواحل آمریکا پیدا کردند که دانشمند ها را بسیار متعجب کرده. آن ها هنوز در حال تحقیقاتی در روی این جانور عجیب و قریب اند.اگر کمی به این جانور دقت کنید میبینید که این جانور شباهت زیادی به سر ستون تخت جمشید دارد. به احتمال زیاد این موجود در خلیج همیشه فارس زندگی میکرده که پس از مرور زمان نسل وی منقرض شده.از دندان های این موجود عجیب معلوم است که او هم میتواند یکی از سلطان های بزرگ دریا باشد ولی اندازه ی او بسیار کوچک تر از نهنگ و یا کوسه است.
این موجود به احتمال ۹۹% در آب های خلیج فارس هم زندگی میکرده و حتما هم حیوانی درنده و قوی بوده. زیرا هخامنشیان در سنگ تراشی های خود همیشه نماد قدرت را کشیده اند مثل:شیر،حیوان خیالی ای ( اسفنکسها ) که از هر موجود قوی ای برداشت کرده اند ،حال هم این موجود !!
لطفا به این لینک مراجعه کنید:
http://www.gomaneh.com/?p=1311
ریشه این ضرب المثل به صورت های گوناگون گفته شده از آن جمله :
می گویند اهریمن میان انسان ها دوستی داشت این دوست می خواست برای پسرش زن بگیرد. به اهریمن گفت: خواهشی از تو دارم که پیروان تو در روز عروسی کاری انجام ندهند که مهمان های ما آزرده بشوند
شیطان قول داد و به پیروان خود نیز سفارش کرد
روز عروسی فرا رسید برای این که مهمانی از هر جهت باشکوه باشد آب به حوض خانه انداخته بودند. یکی از پیروان اهریمن بیرون خانه در کنار نهر آب نشست و دسته گلی را که در دست داشت به آب انداخت ، آب ، دسته گل را به میان حوض برد. کودکی در اندیشه گرفتن گل به کنار حوض آمد و در آب افتاد و مُرد و عروسی به سوکواری تبدیل شد . دوست اهریمن گله گذاری کرد. اهریمن آن پیرو خود را خواست و به او گفت : چرا چنین کردی ؟ پاسخ داد: من کاری نکردم ، تنها برای آذین مهمانی دسته گل به آب دادم!
ریشه این ضرب المثل این طور هم آمده است :
مردی بسیار شوم وجود داشت که هر جا می رفت چون بد شگون بود دردسر می آفرید. او برادر زاده ای داشت که بدو علاقه مند بود و می خواست عروسی کند قرار شد از او در عروسی دعوت نکنند تا عروسی عزا نشود
او بیرون از ده در اندیشه بود که کاش می توانست به عروسی برود که ناگهان چشمش به بوته گل زیبایی می افتد و با خود می گوید: « این جوی آب ، راست از میان باغ برادرم می گذرد خوبست دسته گل زیبایی ببندم و به آب جوی بسپارم تا وقتی به برادرم رسید بداند که اگر من آنجا نیستم ولی دلم آنجاست دسته گلی که به باغ می رود موجب شد کودکی که خواسته بود آن را از آب بگیرد در آب افتد و کشته شود روز دیگر که مرد شوم به خانه برمی گردد و عروسی را عزا می بیند چون از سبب مرگ کودک جویا می شود ؛ می شنود که داستان چه بوده و آه سوزناکی از دل بر می آورد که این کار خودش بوده است
ریشه این ضرب المثل به چندین گونه دیگر هم گفته شده که ریشه داستان یکی است ولی ناهمانندی های آشکاری با هم دارند
http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/652
______________________________________________________________
در سالهاي دور زبان به زبان يا به قول معروف سينه به سينه به گوش ما رسيده؛ جواني ساكن يكي از آباديهاي ساكن شهركرد چهارمحال و بختياري به قول همشهريهايش از شانس خوبي برخوردار نبوده و به آدمي جنجالي معروف بوده كه به هر جا پا ميگذاشته، اگر اتفاق يا حادثهاي ناگوار روي ميداده، بلافاصله نظرها روي او جلب ميشده و اگر هم در آن درگيري تقصيري نداشته از اقبال بدش او را گناهكار دانسته كه بهطور مثال اگر در فلان دعوا ميانجي نميشد يا شركت نميكرد، چنين و چنان نميشد. جوان بيچاره به خودش هم امر مشتبه شده بود كه از شانس خوبي برخوردار نيست.
از قضاي روزگار و دست حوادث، جوان بداقبال چنان دلباخته دختري از اهالي آبادي ميشود كه دست مجنون را از شدت عشق از پشت ميبندد. آوازه عاشق شدن جوان در آبادي ميپيچد، در حالي كه خود دختر هم بيميل نبوده به همسري او درآيد، اما سابقه ناخوشايند جوان عاشق موجب ميشود خانواده دختر موافق به آن ازدواج نباشند، بلكه عدهاي آن وصلت را شوم ميدانند.
جوان نااميد ميشود، خواستگاري ديگر گوي سبقت از او ميربايد. بعد از خواستگاري و موافقت پدر و مادر دختر، بساط جشن برپا ميشود. جوان عاشق هم براي دختر آرزوي خوشبختي ميكند و چون قادر نبوده از نزديك تماشاگر جشن عروسي كسي باشد كه از جان بيشتر دوستش داشته، ايام حنابندان و جشن و پايكوبي از آبادي خودش دور ميشود و به كوههاي اطراف پناه ميبرد.
كوههايي كه آبهاي برفهاي زمستان به هم پيوسته تشكيل رودخانهاي بزرگ ميدهد. جوان عاشق كه دستش از همه چيز كوتاه شده براي تسكين دل عاشقش از دشت و دمن و كوه صحرا دسته گل زيبايي ميچيند. از آنجا كه ميداند رودخانه از روبهروي خانه عروس عبور ميكند. دسته گل را به آب مياندازد كه شايد نگاه عروس به آن بيفتد.
روبهروي خانه دختربچهها و پسران خردسال مشغول بازي هستند. تا نگاهشان به دسته گل ميافتد هر يك براي گرفتن گل از ديگري سبقت ميگيرند. دختر خواهر عروس براي گرفتن دسته گل خودش را به رودخانه ميزند. گرداب او را در خودش غرق ميكند. دخترك از دنيا ميرود و عروسي به عزا تبديل ميشود.
جوان عاشق بعد از يكي دو روز به آبادي برميگردد. روبهروي قهوهخانهاي ماتمزده مينشيند. ماجرا را برايش شرح ميدهند كه جشن عروسي تبديل به عزا شد. چرا؟ علت را توضيح ميدهند.
جوان عاشق دست پشت دست ميزند. آه از نهادش بلند ميشود و ماجرا را شرح ميدهد كه دستهگل را او براي عروس فرستاده بوده و مردم به او ميگويند: «پس اون دسته گل را تو به آب داده بودي»
http://kermankhabar.ir/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%DA%A9%D9%88%D9%84-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C/27021-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AB%D9%84-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86/
روشن است که داستان شوم بودن آدمیان دروغین است و هیچ کس شوم و بد شگون نیست اما به هر حال ریشه این ضرب المثل چنین است و این افسانه در سینه به سینه نقل شدنها بسیار دگرگون شده و ریشه آن به درستی آشکار نیست!
(۱۳۹۲/۶/۳۰ صبح ۰۹:۱۳)اسپونز نوشته شده:(۱۳۹۲/۶/۲۸ عصر ۰۹:۴۲)کنتس پابرهنه نوشته شده:به تازگی موجودی شبیه سر ستون های تخت جمشید در سواحل آمریکا پیدا کردند که دانشمند ها را بسیار متعجب کرده. آن ها هنوز در حال تحقیقاتی در روی این جانور عجیب و قریب اند.اگر کمی به این جانور دقت کنید میبینید که این جانور شباهت زیادی به سر ستون تخت جمشید دارد. به احتمال زیاد این موجود در خلیج همیشه فارس زندگی میکرده که پس از مرور زمان نسل وی منقرض شده.از دندان های این موجود عجیب معلوم است که او هم میتواند یکی از سلطان های بزرگ دریا باشد ولی اندازه ی او بسیار کوچک تر از نهنگ و یا کوسه است.
این موجود به احتمال ۹۹% در آب های خلیج فارس هم زندگی میکرده و حتما هم حیوانی درنده و قوی بوده. زیرا هخامنشیان در سنگ تراشی های خود همیشه نماد قدرت را کشیده اند مثل:شیر،حیوان خیالی ای ( اسفنکسها ) که از هر موجود قوی ای برداشت کرده اند ،حال هم این موجود !!
لطفا به این لینک مراجعه کنید:
البته با توجه به آنچه در ساینس بلاگ و توسط آقای دکتر درن نیش اعلام شده، این جسد یک راکون بوده که چند هفته در آب غوطه بوده است و تغییر شکل داده.
منبع: http://scienceblogs.com/tetrapodzoology/2011/05/16/wild-case-files-montauk-monster/
این عکس رو یکی از دوستانم که در بیزانسون فرانسه زندگی میکنه بر روی صفحهء ( ف ی س ب وو ک ) ش قرار داده بود .
( خودش نیز در عکس بود و با اجازهء تام عکس را برش داده ام ).
مجسمهء تمام شکلاتی " ویکتور هوگو " شاعر و نویسندهء نامی فرانسه.
وزن این مجسمه 300 کیلو است. ( توجه کنید ، کیک نیست ، فقط شکلات ) .
قیمت هر 100 گرمش 7 یورو میباشد.
جالبه ، نه !!!
سال ها پيش از هشت ازدواجي که بخشي از وقايع زندگي اليزابت تيلور را رقم مي زند، اين ستاره معروف هاليوود درزماني که 17 سال بيشترنداشت، نامه هايي را روي کاغذ صورتي با جوهربنفش براي اولين نامزد خود نوشته است که با اين عنوان آغاز مي شود«به عزيرترين عزيرانم»
اليزابت در تاريخ ششم ماه مه 1949 خطاب به نخستين عشق زندگي خود «ويليام پاولي» مي نويسد:«هرگز نمي دانستم مي توان به اين صورت عاشق شد، اين قدرکامل به رشد رسيده! تا امروز هيچکس را به اندازه يک سوم توهم دوست نداشته و بعد از اين هم نخواهم داشت(يعني از اين جهت خيالت راحت باشد که پس از تو هيچکس ديگر را هيچوقت…هيچوقت دوست نخواهم داشت، همين و بس.)
الیزابت تیلور درآن زمان و چندماه پيش از نخستين ازدواجش با «پاولي» نامزد بود و بيش از 60 عدد از نامه هاي عاشقانه اي که بين ماه هاي مارس تا اکتبر همان سال براي او نوشته است توسط حراجي «آر آر» RR در شهر آمهرست در ايالت «نيوهمپشاير» به فروش گذاشته خواهد شد، اين حراجي دوسال پيش نامه هاي اليزابت تيلور را از ويليام پاولي که درحال حاضر در فلوريدا زندگي مي کند خريداري کرده است.
اين نامه هاي هرگز منتشرنشده، گوشه اي از افکار و احساسات اليزابت تيلور ستاره نوجواني که در آن زمان درحال تغيير و تحول بود را به نمايش مي گذارد.
اليزابت در اين نامه ها گاه از اضافه وزن خود شکايت دارد:«همينطور که اينجا نشسته ام و اين نامه را براي تو مي نويسم مشغول خوردن همه شکولات هاي يک جعبه بزرگ هستم. اما واقعا بايد جلوي خودم را بگيرم و از اين همه پرخوري خودداري کنم.»
درهمين نامه اليزابت تيلور از امتخانات آخرسال مدرسه سخن برده است و درباره دو فيلمي که به تازگي در آن مشغول به بازي است صحبت کرده است؛ از «مکاني در آفتاب» و اينکه چقدر کارگردان آن را دوست دارد و از فيلمي به نام «خماري بزرگ» که او آن را فيلمي عذاب آور و کارگردان آن را غيرقابل تحمل مي خواند.
اما بيش از هرچيز ديگر، اليزابت در اين نامه ها درباره خود «پاولي» صحبت مي کند که پسر 22 ساله سفير سابق آمريکا در برزيل است و با هيجان از او مي خواهد که عشق او را باور کند و به او قول مي دهد که اين عشق ابدي است.
سیب در حفظ طراوت و شادابی پوست موثر است
مقوی مغز است
اثر آرام بخشی دارد
فشارخون را منظم میکند
________________________________________________________________________________
(قدیما از شهرستان برامون از این سیبها آوردن اما الان تقریبا بالای 20 ساله که دیگه قسمت نشد ببینیم! احتمالا بی توجهی صاحبان باغ که از آشناهای ما بودن و به تهران مهاجرت کردن باعث شد تو اون منطقه رشدش متوقف شه/ آبگیری هم کنی و تو لیوان بریزی رنگ قرمز زیبایی داره)
_______________________________________________________________
تنها یک سیب سرخ زیبا و اشتها آور باشد اما در حقیقت این سیب ویژه که Redlove نام دارد نه تنها دارای یک پوسته قرمز رنگ است بلکه درون آن نیز کاملا سرخ است/ به علاوه این سیب نسبت به سیبهای معمولی از آنتی اکسیدانها و مواد غذایی غنی تری برخوردار است
براساس گزارش دیلی میل، یک شرکت انگلیسی به نام “ساتنز” حق فروش نهالهای این سیب را به قیمت دانه ای ۹۵/۲۴ پوند (۳۰ یورو) دراختیار دارد و تاکنون هزار و ۵۰۰ سفارش از کشاورزان محلی دریافت کرده است و۲۰ سال مطالعات یک پرورش دهنده گیاهان در انگلیس به نام “مارکوس کوبرت” است که این سیب کاملا سرخ را از پیوند گونه های متمایز میوه ها و کاملا طبیعی به دست آورده است/ در این سیب از تکنیکهای اصلاح ژنتیکی استفاده نشده است / در حالی که اگر در اواخر تابستان در اطراف شهرستان نَمین گشت گزاری داشته باشید می توانید این نوع سیب را پیدا کنید بدون اینکه تحمل هزینه۳۰ یورو و یا دردسر پژوهش ۲۰ ساله داشته باشید! متاسفانه این طبیعت بکر منطقه ما از یاد رفته و به آن توجه نمی شود!
منبع
http://namin1387.persianblog.ir/post/132
برگرفته از نسخه موفق 1987
بازيگران «جوئل کينامن»، «گري اولدمن» ، «مايکل کيتون»، «ساموئل ال جکسون» ،«ابي کورنيش» ، «جکي ارل هالي» ، «مايکل کي ويليامز» ، «جي باروشل» و «جنيفرال»
http://uplod.ir/0duwgp6mdaoc/Robocop%28IRMDB.ORG%29.mp4.htm
دو روز پیش مطلبی رادر سایت entertainment.ie دیدم که باچاشنی طنز بریان لوید بنظرم جالب آمد. امیدوارم برای شما عزیزان نیز اینگونه باشد:
ده عکس از باحال ترین پشت صحنه ها !
ما همگی به عکس های پشت صحنه فیلمهای بزرگ وکلاسیک علاقه مندیم وبرایمان جذاب است بدانیم در فیلمهای محبوبمان ،واقعا خارج از کادر دوربین برعوامل فیلم و هنرپیشه ها چه گذشته است آیا لحظاتی پراضطراب را گذرانده اند یا از آن لذت برده و کلی تفریح کرده اند.در زیر ده تا از باحال ترین این تصاویر را میبینید:
10- جت بتمن در فیلم " بت من "
درست مثل سکانسی از سریال پدر تد می مونه اونجا که پدر دوگال در هواپیما به دگمه ای برمیخوره که قید شده اکیدا لمس نکنید(که بر حسب اتفاق دستش به دگمه میخوره وهواپیما بطور وحشتناکی از کنترل خارج میشود)...
9- جان تراولتا و بروس ویلیس در" داستانهای عامه پسند Pulp fiction"
در کل زندگیتون اونقد که این دوتا درعکس نشون میدن بی خیال غمها بودین وخوش بحالتون شده؟
8 – کارل اوربان و یان مک کلن در " ارباب حلقه ها "
کارل اوربان به نظر میاد در نمایش مد شرکت کرده ...چه ژست فشنی!
7 – هریسون فورد در " ایندیانا جونز وپادشاهی جمجمه کریستال "
من اونقدر اینجا قایم می شم تا آبها از آسیاب بیفته!...
6 – شون کانری در " الماسها همیشگی اند Diamonds for ever"
انگار نه انگار این یک عکس پشت صحنه است بیشتر به نظر می رسه تصویری ازنحوه حمام کردن متداول آقای کانری در حضور عوامل فیلم باشه !...
5 - ومپا در " امپراطوری پاسخ میدهد "(اپیزود 5 جنگ ستارگان)
چی ؟ داری میای سمت من که چی بشه؟ هیچی بهت نمی ماسه ! ...(ترجمه مودبانه!)
4 – جیم هنسون در حال عروسک گردانی برت و ارین در فیلم " ماپت ها "
عالم جادوییم نقش بر آب شد.پس این دوتا واقعی نیستند؟! تموم کودکیم به فنا رفت...
3 – ماکت صحنه در "Inception"
جای مدل کوچیک شده تام هاردی و لئو دی کاپریو در این تصویر خالیه...
2 – تیم کوری هول برانگیز در صحنه فیلم " It "
شما حواستون هست ؟ نه خیلی...میتونه بقدری وحشتناک باشه که مردم از هولشون بگن « یا پیغمبر! » ...حدس میزنم همینطوره...
1 - آرنولد شوازنگر در " کونان بربر Conan The Barbarian"
آرنی اینجا داره خیلی در نقشش فرو می ره ! البته مردی که پتک بدستشه هم بعدا در فیلم سرش با یک قداره از تنش جدا میشه...
برایان لوید - اول اکتبر 2013
http://entertainment.ie/cinema/news/Ten-very-cool-behind-the-scenes-photos-from-classic-movies/216233.html
اغلب در نقش زن جنوبی ظاهر شده و اجرای عالی هم داشته احتمالا اکثر مردم فکر میکنن که این هنرمند اصالتا جنوبی باشه اما اینطور نیست!
مهوش افشارپناه متولد 1328 شهر سقز (کردستان) میباشد و لیسانس کارگردانی و بازیگری تئاتر را از دانشکده هنرهای دراماتیک، همچنین خواهر کوروش افشارپناه (بازیگر) است
(در حال حاضر سرگرم فعالیت در تئاتر هستن، به دلیل بی توجهی مسئولان سینما و تلویزیون و پایین بودن کیفیت اغلب فیلمها و سریالها)
مصاحبه و اطلاعت تکمیلی
http://www.theater.ir/fa/artists.php?id=424
http://www.ejoo.ir/fun/actor-alef/mahvash-afsharpanah
تقدیم به اعضای اس اس تو سایت خودمون. بگو های...
http://uploadboy.com/hndufav7pig5.html
در جریان یک حراج، ویولن رهبر ارکستر کشتی تایتانیک به مبلغ 900 هزار پوند به فروش رفت و رکورد کلیه یادگارهای به فروش رفته این کشتی اسطوره ای را درهم شکست
مشروح خبر
http://www.jamejamonline.ir/NewsPreview/1239435485957915366?redirected=1
رُز، گل سرخ، گل محمدی، گل سوری، یا وَرد، سردهای از تیرهٔ گلسرخ است که در حدود ۱۵۰ گونه دارد. محل اصلی رویش رز خودرو در نیمکرهٔ شمالی کرهٔ زمین است و تاکنون در نیمکرهٔ جنوبی رز خودرو مشاهده نشدهاست. گل رز در بسیاری از مناطق ایران بخوبی میروید همچنین در اکثر مناطق خاورمیانه، اروپا و روسیه نیز به فراوانی یافت میشود. این گیاه برای مصارف صنعتی بطور عمده در کشورهای بلغارستان، ترکیه و فرانسهکشت میشود. در سال ۱۹۷۹ پژوهشگران در انجمن جهانی رز توافق کردند تا رزها در سه گروهِ رزهای خودرو، رزهای باغی قدیمی و رزهای باغی جدید قرار گیرند همچنین رزهای انگلیسی نیز به مجموعهای از گلهای رز باغی قدیم و جدید گفته میشود که توسط پرورش دهندهٔ رز انگلیسی،دیوید اوستین بوجود آمدهاند. تاکنون بیش از ۲۰٬۰۰۰ رقم رز نامگذاری شدهاست و هر ساله صدها نوع جدید نیز به این مجموعه اضافه میشود. رز به عنوان ملکهٔ گلها شهرت دارد. پرورش رز تنها برای لذت بردن از زیبایی این گل نیست بلکه از این گل برای عطرسازی، تهیهٔ چای، مربا، لیکور و بسیاری مواد خوراکی دیگر استفاده میشود. عطر رز آرامشبخش سیستم عصبی است و در راحت به خواب رفتن انسان تأثیر دارد و به همین سبب در عطردرمانی بکار برده میشود. اسانس رز گرانترین اسانس دنیا است و هر گرم آن معادل یک گرم طلا در بازار جهانی قیمت دارد. گل رز از نظر کثرت قرار گرفتن در جایگاه گل ملی مقام نخست را در میان تمامی گلها دارد و در ۱۰ کشورِ ایران، آمریکا، انگلستان، ایتالیا، رومانی، عراق، عربستان سعودی، مراکش، لوکزامبورگ و بلغارستان به عنوان گل ملی انتخاب شدهاست.
بیشتر بخوانید : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B2
انسانیت و بزرگی نه به نژاد ، به رنگ پوست، به زیبایی ، چاقی ، لاغری ، پیری ، جوانی ، فقر و ثروت ، دانشمندی و بی سوادی ، و وووووو .................... نیست.
انسانیت باید درذات آدمی باشد .
(از نظر من تصویر اولی جلوه و زیبایی خاصی داره )
ادامه تصاویر
http://www.the-gallery-of-china.com/chinese-tiger-painting.html
عجب راه حلی برای آرامش اعصاب
ناصرالدین شاه در سال ۱۲۳۰ اولین تلفن همراه موجود در ایران را داشت، که محصول کارخانه «البیس» زوریخ بود .
مختصر و کوتاه در مورد سنگک
سنگک نوعی نان است که روی سنگریزههای داغ در تنور میپزند سنگک یعنی سنگ ریزه از سنگ+ ک (سنگ کوچک) سنگک نانی است که فقط در ایران رایج است بنا براین می توان آن را نان ملی ایران نامید
از نظر مزه، طعم، هضم و بهداشت و سلامت یکی از بهترین نانهای ایرانی است
به گزارش شفاف در سالنمای کمیته نانوایان تهران (در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۲۶ شمسی در تهران چاپ شده) درباره تاریخچه و چگونگی پیدایش نانوایی و نان سنگک این گونه آمده است:
شاه عباس برای رفاه حال طبقات تهیدست و لشگریان خود که غالباً در سفر به نان و خورش موقت و فوری نياز داشتند و لازم بود به هر شهری میرسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه كنند، درصدد چاره برآمد و حل این مشکل را از شیخ بهایی که از دانشمندان ایران بود خواست شیخ بهایی نیز با تفکر و تعمق تنور سنگکی را ابداع كرد
این اختراع به قدری با دقت و هوشیاری طراحی و عملی شده که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه پخته میشود و نانی که از تنور سنگکی بدست میآید، محبوبترین نان ایرانی است
برخی نقلها نیز قدمت نان سنگک را قبل از ورود اسلام به ایران و در زمان پادشاهان ساسانی میدانند
قدیمی ترین تصویر از نانوایی تهران
نانوایی سنگک دوره قاجار
(نان ملی ایرانی بعدِ گذشت سالهای دراز، همچنان پخت و شکل اولیه خودش حفط کرده / تصویر زیر گویای این واقعیتِ)
مه لقا جابری قبل از عمل قیافه ی زیبایی داشته وچهره ی ایرانی ملیحی داره الان بیشتر چهره اش جذاب و مد روزه
این لینک درمورد عمل هاشه که نمیدونم تا چه حد صحت داره
http://www.topnaz.com/beautiful-pictures-of-mhlqa-jaberi-before/...............
جذابیت وتناسب صورت دومقوله ی جداست که متاسفانه باهم قاطی شده من اطلاعات خیلی دقیقی ندارم ولی این طور که استاد مون که به گفته ی خودشون فقط 15 سال از عمرشون را صرف مطالعه ی چهره وبدن انسان کرده ونقاش بسیار قابلی اند ما سه نوع چهره داریم زشت وجذاب ومتناسب زشت که قضیه اش معلومه جذاب چهره ایه که به علت خطوط خاصی که در صورت داره یا هرویژگی دیگه بیننده را به سرعت جذب میکنه مثل چهره ی آنجلینا جولی که با وجود غیر متناسب بودن لب ها چون به چهرش جذابیت داده بیننده را جذب میکنه والان عمل لب ها برای شبیه شدن به ایشون بین دخترها خیلی باب شده وچهره ی متناسب یعنی چهره ای که مقیاس هی ریاضی وچهره شناسی به طور کامل یا تا حدود زیادی توش رعایت شده باشه که این نوع چهره ها خیلی کم اند به طوری که استادمون می گفت من فقط 10 نفر زن یا مرد را دیدم که این تناسب توشون به کمال یافت بشه چهره ی متناسب در نگاه اول گیرایی چهره ی جذاب نداره ولی به علت تناسبش چشم انسان از نگاه کردن به اون خسته نمیشه با تفاسیر استادمون گمون میکنم اینگرید برگمن تا حد زیادی متناسبه به جز اون قضیه ی دماغ از لحاظ قد وهیکل وفاصله ی بین چشم ها می گم البته اطلاعات من کامل نیست وبا خطوط چهره ی همه ی بازیگرها هم آشنا نیستم مسلما خیلی ها دیگه هم هستن ولی با توجه به جراحی هایی که الان هست مسلما یافتن چهره ی متناسب وخوش ترکیب واقعی بین قدیمی ها راحت تره کلا استادمون میگفت هنر پیشه ها ومدل ها چه در قیافه وچه در اندام از تناسب بیشتری برخورداراند
هرچند الان جراحی زیبایی بین ایرانی ها هم بسیار باب شده ولی بازهم هنرپیشه هایی که زیبایی طبیعی دارند توی ایران خیلی بیشتر اند خودم لیلا حاتمی را بیشتر از همه دوست دارم
سایت"فرارو" هر از چندگاهی تصاویر کمیاب جنگ جهانی دوم رو به نمایش میذاره..امروز تصاوی زیبایی از حمله متفقین به سواحل نرماندی گذاشته بود که واقعا جالب هست..البته در دو بخش جداگانه...
من چند تا عکس از این تصاویر رو اینجا میذارم..
مهم نیست که این تصویر واقعی باشه یا نه، مهم اون احساسیه که باعث شده همچین اثری خلق شه
(من هم، به این تِمثال علاقه خاصی دارم)
لبخندی که این کودک به عکاس می زند در حالی که نمیداند چرا به خط شده است و این یکی از تراژيک ترین لحظه هایی است که تاریخ به خود دیده است .
او و همه کودکانی که می بینید، قرار است زنده بگور شوند.
آنها 184 هزار نفر هستند .
این کادر کوچک پذیرای همه آنها نیست ، اما گورهای دسته جمعی پذیرای همه آنها شدند .
25 سال از این عکس و از عملیات «انفال» در کوردستان عراق می گذرد .
تک تک این کودکان اکنون در خاک تجزیه شده اند .
لطفا 1 دقیقه به حرمت کوردستان سکوت نکنید، بلکه 1 دقیقه، فقط 1 دقیقه به فرزندانی که مردم کوردستان از دست دادند بیاندیشید .
( خاک بر سرت " صدام " خاک برسر )
(۱۳۹۲/۸/۲۴ صبح ۰۶:۵۷)اکتورز نوشته شده:لبخندی که این کودک به عکاس می زند در حالی که نمیداند چرا به خط شده است و این یکی از تراژيک ترین لحظه هایی است که تاریخ به خود دیده است .
او و همه کودکانی که می بینید، قرار است زنده بگور شوند.
آنها 184 هزار نفر هستند .
این کادر کوچک پذیرای همه آنها نیست ، اما گورهای دسته جمعی پذیرای همه آنها شدند .
25 سال از این عکس و از عملیات «انفال» در کوردستان عراق می گذرد .
تک تک این کودکان اکنون در خاک تجزیه شده اند .
لطفا 1 دقیقه به حرمت کوردستان سکوت نکنید، بلکه 1 دقیقه، فقط 1 دقیقه به فرزندانی که مردم کوردستان از دست دادند بیاندیشید .( خاک بر سرت " صدام " خاک برسر )
اکتورز عزیز
خواستم دکمه تشکر را بزنم. اما این، گویای احساساتم نیست. کاش میشد همه نفرتمان را از چنین فجایعی با زدن دکمه ها نشان دهیم.
به قول زنده یاد فریدون مشیری: « هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند »
چه حوادث تلخ و غیر انسانی، در طول تاریخ رخ داده و ما از اونها بی خبریم!
________________________________________________________________________
بازیگر انگلیسی که بیش از ۲۵ سال است در مجموعههای تلویزیونی نقش کارآگاه هرکول پوآرو را ایفا میکند، پس از تولید آخرین قسمت از این مجموعه و کشف اسرار آخرین پرونده روی صفحه تلویزیون با این شخصیت خداحافظی کرد____________
شرح خبر
تحصیل در مقطعهای بالا
(۱۳۹۲/۸/۲۴ عصر ۰۸:۳۶)BATMAN نوشته شده:بازیگر انگلیسی که بیش از ۲۵ سال است در مجموعههای تلویزیونی نقش کارآگاه هرکول پوآرو را ایفا میکند، پس از تولید آخرین قسمت از این مجموعه و کشف اسرار آخرین پرونده روی صفحه تلویزیون با این شخصیت خداحافظی کرد
جا داره در تاپیک اختصاصی پوآرو ( یا اخبار کلاسیک ) , بیشتر به این موضوع پرداخته بشه.
همان قدر که شرلوک هلمز و جرمی برت همزاد بودند , پوآرو و دیوید ساچت هم انگ هم بودند. بقیه پوآروها هیچوقت به دل ننشتند.
خداحافظ سلول های خاکستری . خداحافظ مرد شکم گنده ی عصا به دستِ سبیل قشنگ !!
خداحافظ . از همه چیز و از هنرنمایی های زیبایت سپاسگزاریم ..
david suchet
(۱۳۹۲/۸/۲۶ صبح ۱۲:۲۳)سروان رنو نوشته شده:david suchet
دوبلوز ایشان فکر کنم آقای منانی بودند.
سلام سوسیس
تا حالا مورچه خوار به این بانمکی دیده بودید ؟
فارنت: ماهواره هواشناسی روسیه با نام Electro- L No.1 یک تصویر از کره زمین ثبت کرده است که بزرگترین تصویر ثبت شده از کره زمین در حال حاضر است.
تصویر جدید ثبت شده توسط ماهواره ، تصویر ثبت شده توسط ماهواره ناسا موسوم به “Blue Marble” را که در سال 2011 عکاسی شده بود را به کناری مینهد زیرا به عنوان یک تصویر واحد از فاصله 22369 مایلی از کره زمین گرفته شده و دارای کیفیت 121 مگاپیکسل است.
اصل عکس در این لینک:
farnet.ir/1391/02/25/121-megapixel-photo-of-earth
دنیا کجاست و ما کجاییم!!!!
آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از او ،به صیقل، زنگ
با سیه دل، چه سود گفتن وعظ؟ نرود میخ آهنی در سنگ!
*******************
چون بود اصل، گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی که چو تر شد پلیدتر باشد
.... عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز ... باشد
« تلاش یرای نجات هم نوع »
روشهای عجیب زیبایی بازیگران سینما در دهه 30+تصاویر سالنهای زیبایی «مکس فاکتور» که در دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی پاتوق ستارههای هالیوود بوده و امروز به یکی از پربازیدترین موزههای این صنعت سینمای آمریکا تبدیل شده، بیش از همه یادآور اتاقهای شکنجه نازیهاست.
به گزارش فارس، امروزه انجام عملهای زیبایی و تزریق انواع ژلهها، در میان مردم به شدت متدوال شده، تا آنجا که برخی به این میاندیشند که این پدیده قرن 21 است در حالیکه از قرنها پیش این مسئله مورد علاقه بانوان و برخی آقایان بوده، بالاخص طی سالهای 1930 تا 1940 این مسئله به تبی در میان بازیگران هالیوود تبدیل میشود ولی آنچه قابل توجه است که نگاهی به سالنهای زیبایی قدیم بیش از آنکه انسان را به یاد زیبایی بیاندازد، یادآور اتاقهای شکنجه نازیهاست.
«مکس فاکتور»، جوان لهستانی که امروز نام او آشنای بسیاری از بانوان است، با استفاده از چنین فضایی دست به تاسیس یک سالن زیبایی بزرگ در لسآنجلس میزند که به سرعت جای خود را در میان ستارههای هالیوود باز میکند.
این سالن زیبایی که امروز به یکی از موزههای پربازدید (مرور خاطرات هنرمندان) هالیوود تبدیل شده، بیشتر به شکنجهگاه نازیها شبیه است تا یک سالن زیبایی.
در زیر مروری داریم بر برخی از روشهای متدوال زیبایی در دهه 30 و 40 میلادی:
یک کالیبراتور زیبایی که با استفاده از آن جزئیات استاندارد صورت یک نفر تعریف میشده است، از فاصله چشمهای با یکدیگر، تا اندازه لب و بینی، این وسیله به آرایشگر این امکان را میداده تا پس از آرایش چهره فرد، ببیند که آرایش انجام شده تا چه استاندارد است.
یک تسمه فولادی که به فرم گیری صورت براساس استانداردهای زیبایی در آن زمان کمک میکرده، چانهای باریک و گونههایی تو رفته.
استفاده از دیاکسیدکربن در رفع کک و مکهای صورت به شدت در دوران رواج داشته که به خاطر جلوگیری از آسیبدیدگی چشمها و مخاط حساس بینی مجبور به پوشاندن این دو عضو بودهاند و بیمار باید از طریق لولهای در دهان تنفس میکرده است.
یک ماسک حرارت دهنده صورت که از دهه 40 برای افزایش جریان گردش خون در صورت و شفافیت پوست استفاده میشده است که بیشتر انسان را یاد «آنتونی هاپکینز» در فیلم «سکوت برهها» میاندازد تا یک وسیله زیبایی بخش.
افراد پس از استفاده از برخی کرمهای زیبایی حساس به آفتاب مجبور به استفاده از لباسهایی بودند که بدن آن را به طور کامل بپوشاند.
این یک ماشین ساکشن متداول در قرن 30 میلادی متشکل از مکندههای کوچک شیشهای، یک پمپ و یک دستگاه کوچک ساینده پوست است که در کل برای جوان سازی پوست استفاده میشده است.
استفاده از ماسک میوه برای شفافسازی پوست در دهه 30 میلادی
ماسک ساینده که به منظور رفع عیوب و چین و چروک صورت استفاده میشد.
سشوارهای غولپیکر متداول در اواسط دهه 20 میلادی که در آرایشگاهها مورد استفاده قرار میگرفته است.
ماسک زیبایی معروف به ماسک «خماری در بهشت» که اولین بار توسط «مکس فاکتور» به کار رفت، این ماسک بیش از همه در میان ستارههای هالیوود در دهه 40 میلادی رواج داشته که مکعبهای پلاستیکی پر شده از یخ و آب بوده که برای شادابی پوست بروی نقاط مختلف پوست قرار میگرفت.
روشی برای فر دائمی موها که اولین بار در سال 1929 در آلمان کاربرد داشت.
ماسکی معروف به «کلاه جادویی» متداول در دهه 40 میلادی که با کاهش فشار جوی و ایجاد شرایطی جوی چون آنچه که در مناطق مرتفع وجود دارد، به استفاده کننده این تضمین را میداد که چهره او تا مدتها گلگون و بشاش باقی میماند.
این عکس چقدر زیباست و می تونه جوابی برای اماراتی ها باشند که این روزا دارند حسابی حرفای زیادی میزننن...
درود بر همه نگاهبانان این مملکت...
////////////
فهرست اولیه نامزدهای جایزه بهترین فیلم انیمیشن برای ۸۶ امین مراسم آکادمی اسکاراعلام شد که از این فهرست، پنج نامزد نهایی انتخاب خواهد شد:
:: دانشگاه هیولاها (Monsters University)
:: خانواده کرودها (The Croods)
:: خانواده اسمورفها ۲ (The Smurfs 2 )
:: توربو (Turbo)
:: حماسه (Epic)
:: هواپیماها (Planes)
:: ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی ۲ (Cloudy with a Chance of Meatballs 2)
:: پرندگان آزاد (Free Birds)
:: افسانه ساریلا (The Legend of Sarila)
:: ارنست و سلستین (Ernest & Celestine)
:: خومبا (Khumba)
:: یخزده (Frozen)
:: نامهای به ممو (A Letter To Memo)
:: باد شدید میوزد (The Wind Rises)
:: جعلی (The Fake)
:: آپوستل (O Apóstolo (The Apostle)
:: ریو ۲۰۹۶: داستانی از عشق و خشم
:: شورش (Puella Magi Madoka Magica the Movie " Rebellion)
نامزدهای نهایی در هر رشته در تاریخ ۱۶ ژانویه سال ۲۰۱۴ معرفی میشود.
۸۶ امین مراسم آکادمی اسکار در تاریخ دوم ماه مارس سال ۲۰۱۴ برگزار خواهد شد.
منبع: مجله اینترنتی دلگرم
http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/1387574931_2932_67595ba606.jpg
پشت این گریم ، پشت این دود سیگار .
خیلی چیزها را قایم کرده .
شاید غـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم .
خلیج فارس تا ابد پارس
آنچه که مي خوانيد رياضيات به سبک شيخ بهايي است که از کتاب خلاصة الحساب شيخ بهايي که در سال 1311 قمري نوشته شده به فارسي برگردانده شده است اين کتاب شامل ده باب سي فصل در رياضيات پايه ، نجوم و سيارات مي باشد.
در اين روش ، در جمع چند عدد چند رقمي که زير هم نوشته شده بجاي آنک اعداد از سمت راست جمع زده شوند.
از سمت چپ جمع زده مي شوند. مثلا:
1 | 6 | |||
1 | 6 | |||
1 | 3 | |||
2 | 0 |
همين طور که مي بينيد هيچ (ده بر يک يا بيست بر دو و يا ...) بکار برده نمي شود و براي ياد گيري خصوصا بچه ها بسيار راحت است.
شب یَلدا یا شب چلّه یکی از جشنهای کهن ایرانی است در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیمکرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته میشود. یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفتهمیشود، خانوادههای ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوهها و رایجتر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف میکنند، پس از صرف خوراکیها، قصهگویی بزرگترها برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فالگیری با دیوان حافظ رایج است
بصورت مفصل در اینجا
http://www.seemorgh.com/culture/2482/18742.html
با تبریک شب گذشته یلدا به همه دوستان!
هیچ می دونستین با وجودی که شب یلدا طولانی ترین شب ساله، ولی دیرترین طلوع و زود ترین غروب مربوط به این شب نیست؟!
"Telstar"
تلستار نخستین ماهواره مخابراتی بود که در سال 1962 در مدار زمین قرار گرفت.
این ماهواره متعلق به شرکت AT&T بود. در زیر تصویر این ماهواره را مشاهده میکنید.
اما اون چیزی که برای ما جنبه نوستالژیک داره این ماهواره نیست، بلکه خلاقیت بی حدّ و حصر شرکت آدیداس ـه که در سال 1968 با الهام گرفتن از این ماهواره توپ فوتبالِ تلاستار یا همون چهل تیکه خودمون رو برای رقابت های جام ملت ها طراحی کرد!
و توپ معروفِ جام جهانی 1970 مکزیک که شاید پر بیراه نباشه اگه بگم بخشی از کودکی و نوجوانی همه ما بوده
تصاویر
http://khabaronline.ir/%28X%281%29S%28h1dz00xwa1y0kuzvwk53oszt%29%29/detail/330288/society/fun
در گوگل مپ میگشتم که دهکده روسونیر پیدا کردم. دهکده بچه های کوه آلپ ، آنت، دنی،جان،آقای بارنیل،کلوزکوچولو،فرانس .
این صحنه بسیار زیبا در باغ وحش دانمارک اتفاق افتاده است که در مقابل پرخاش خرس مادر بچه خرس با نوازش پاسخ مادر را می دهد
سلام بر گرم نشینان کافه
اغلب جاهای ایران داره برف میاد
ما تو فکر برف بازی هستیم
غافل از اینکه یکی باید با آب یخ ظرفها رو بشوره
راه حلی ساده برای غذا دادن به پرندگان در فصل زمستان
اینی که داره میماله روی لوله مقوایی، کره بادوم زمینیه
http://s1.picofile.com/file/7194629672/aqhgwhrh.jpg
این مطلب ( لینک زیر ) جالب و خواندنیست ( در مورد " ویتک " یک خرس ایرانی که در ارتش لهستان در سالهای جنگ دوم جهانی خدمت میکرد )
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%AA%DA%A9
منبع : ویکی پدیای فارسی / دانشنامهء آزاد
معرفی تعدادی از هنرمندان دوبله
http://upbaz.ir/dl.php/3367/%7B%7D_08C9A21D4C_0454_15.07M.Mkv/
اینم یه سورپرایز برای دوستان .
http://upbaz.ir/dl.php/3369/What%20is%20love%20(Jim%20Carrey)%20original%E2%80%AC%20-.mp4/
(۱۳۹۲/۱۰/۱۴ صبح ۰۳:۱۱)BATMAN نوشته شده:شکارِ لحظه های شکار !
این هم کلیپ عکسهایی که جناب بتمن عزیز از شکار جاگوار گذاشتن. البته با اجازه خودشون.
http://upbaz.ir/dl.php/3370/Jaguar%20Attacks%20Crocodile%20(EXCLUSIVE.mp4/
سلام بر دوستان
با بالا رفتن قیمت ارز قیمت شکلاتهای تخته ای خارجی هم خیلی گرون شده. به همین سادگی میتونید یک قطعه از شکلات را بردارید بدون اینکه کسی متوجه بشه!!!! اگر فهمیدید چی شده که هیچی اما اگر متوجه نشدید یک کاغذ و قیچی بردارید عینا شبیه سازی کنید متوجه میشوید چه اتفاقی افتاده.
موزیک ویدیویی از خواننده اسپانیایی ناتالی کوردئونه به نام خداحافظی که به یاد چه گوارا ازادیخواه امریکای جنوبی اجرا شده.
http://uploadboy.com/dinamp50z02v.html
همخوانی معروف و قدیمی دو خواننده عرب وائل کفوری و نوال الزغبی (من حبیبی انا)
http://uploadboy.com/8voxh9i3rc9p.html
یک قوی شکننده
در پس زمینه ای از ستارگان، توده های گاز و گرد و غبار می درخشند. این عکس را تلسکوپ فضایی “گالکس″ ناسا گرفته است. چشم انداز ماوراء بنفش این فضاپیما به دانشمندان اجازه می دهد که روی اجرام کیهانی در فاصله ۱۰ میلیارد سال از زمین مطالعه کنند.
این عکس در صورت فلکی قو در فاصله بیش از هزار و ۵۰۰ سال نوری واقع شده است. این سحابی باقیمانده ابرنواختری است که بین ۵ هزار تا ۸ هزار سال قبل وجود داشته است. این سحابی بسیار درخشان است چون گازهایی که در اطراف آن قرار دارد هنوز به خاطر موج ضربه ای ساخته شده از انفجار ستاره گرم هستند.
پر جرمترین ستاره های عالم، زندگی خود را با انفجاری عظیم به نام ابرنواختر به پایان می برند.ستاره مادهی خود را به سوی فضا پرتاب می کند و ممکن است دزخشندگی آن چند روزی از کل یک کهکشان هم بیش تر باشد. ما هنوز هم می توانیم بقایای درخشان ستاره های منفجر شده را، که صدها یا هزاران سال پیش از هم پاشیدهاند، ببینیم. ابرنواخترها نادرند؛ در کهکشان خودمان به طور میانگین در هر قرن یک یا دو ابرنواختر رخ می دهد که برخی از آنها نیز در پس غبار کهکشان پنهان می شوند. آخرین ابرنواختر قطعی که در راه شیری دیدهشد، ابرنواختر کپلر در سال ۱۶۰۴ میلادی بود. اما اخترشناسان، بهخصوص رصدگرانآماتور، تعداد بسیار بیشتری را در دیگر کهکشانها یافتهاند.
برای کسب اطلاعات درباره آخرین ابرنواخترهای کشف شده به سایت زیر مراجعه نمایید
http://www.rochesterastronomy.org/snimages
۶ سالمه ... با اینکه سرما خوردم اما اومدم تو کوچه ... چند روزی میشه که مامان خونه نیست ... چشاش خیلی قشنگه ... روشنه ... ولی هیچوقت منو تو بازی راه نمی ده ...
۱۷ سالمه ... مامان واسه همیشه ما رو ترک کرد ... یعنی بابا رو ترک کرد ... لیلا بازم قهر کرده ... جدیدا خیلی بی رحم شده ... هرچی دلش می خواد میگه ...
۲۴ سالمه ... صدای موزیک همسایه داره دیوونم می کنه ... به سلامتی لیلا خانوم عروس شده ... دوست داشتم ببینمش ... هی ...
۳۱ سالمه ... بابا به رحمت ایزدی شتافت ... شوهر لیلا می خواست خونه رو بخره ... دو برابر قیمت ... ولی واسه اینکه حرصش در بیاد ندادم ...
۴۶ سالمه ... خونه ... کله پزی ... اداره ... چلوکبابی ... اداره ... خونه ... حتی جمعه ها !
۵۲ سالمه ... پسر لیلا کارمند منه ... پدرسگ فتوکپی باباشه ...
۶۱ سالمه ... یه بارون ساده بهونه خوبی بود که هیچکس سر خاک من نباشه ... به جز یه نفر ... عینک دودیش نمی ذاره چشای روشنشو ببینم ...
کاش هر کسی که می رفت خاطره هاشم با خودش جمع می کرد می برد
خاطرات چوبهای خیسی هستند که در آتش زندگی نه میسوزند و نه خاکستر میشوند
وکلام آخر:
فرزند نمونه
چه بسیار دوست داشتیم وقتی رییس جمهور به استانی می رفت و یا می رود مردم در دو سوی خیابان بایستند و برای او پرچم ایران تکان بدهند و شعار منظم سر دهند. نه آن که شاهد هجوم هولناک آنان و هزاران خطر برای میهمان و میزبانان باشیم.
سایت دیلی میل هم خبر "ایرانی که 60 سال حمام نرفته" رو با این عنوان منتشر کرد !
World's dirtiest man has not washed for 60 years
پر امتیازترین کامنت هایی که مردم بریتانیا برای این خبر گذاشتن یکیش این بود که از نظر تنفرآمیز بودن با جاستین بیبر مقایسه اش کرده بودن. و البته گفته بودن این مرد قابل تحمل تر از جاستین هست ! دیگری نوشته بود که تضمین میدم اگر همین الان اعلام بشه این مرد 1 میلیون دلار تو حساب بانکیش داره، به یکباره به چشم خیلی از خانوما جذاب میاد ! یکی نوشته بود حداقل خوبیش اینه که نسبت به همه بیماری ها و ویروس ها مقاوم هست ! مارها و عقرب ها هم دیگه بی خیالش شدن و سمتش نمیان. و همینطور میکروب ها و ویروس ها !
وکلام آخر :
دخترک ناز اونی که باید خجالت بکشه تو نیستی !
رادیو کویت ترانه های درخواستی.
http://uploadboy.com/xrismt5q77ih.html
برادر فداکاری که پل عبور خواهرش میشود...
ویدئو را از اینجا دانلود کنید.
“رز هالفتی” یکی از انواع گونه های رز است که این روزها در کره زمین دیده می شود اما بسیار نادر است به طوری که به عنوان نادرترین گل رز دنیا شهرت پیدا کرده است، این گل دارای ظاهری بسیار عجیب است و رنگی کاملا مشکی دارد
مشکی بودن یک گل امری باورنکردنی است زیرا تنها با رنگ کردن یک گل می توان آن را مشکی کرد و راه دیگری وجود ندارد، این گل عجیب و نادر تنها در تابستان و در یک روستای دورافتاده ترکیه رشد می کند، با این حال نهایتا ۵۰ شاخه از آن هر ساله گل می دهد !
این دنیای ماست!!!!!!!!!!!!!!!!
درونت را شخم بزن
بذرهایی در آن هست که
ترا به سرانجام خوشبین نمی کند
((بولیت))
--------------------------------------------------------
یادداشت مدیر:
جهت تکمیل اطلاعات مربوط به این تصویر به تالار تک فریمهای مانگار ارسال دوست گرامی آقای دن ویتو کورلئونه (ارسال شماره 1) مراجعه شود.
با تشکر از مدیریت گرامی من قصد داشتم مطالبی راجع به این عکس و راهب های بودایی بنویسم که می بینم دن ویتوی گرامی حجت رو به اتمام رسوندن.
جمعی از ساکنان یک خانه سالمندان در آلمان در اقدامی جالب به بازسازی 12 صحنه معروف از فیلمهای کلاسیک و معروف سینما پرداختند و آن را در قالب تقویم منتشر کردند. این زنها و مردها که خود به نوعی همدوره این فیلمها محسوب میشوند اکثرا بالای 80 سال سن دارند. چند عکس از این بازسازیها را در اینجا می بینید:
خارش هفت ساله
تایتانیک
صبحانه در تیفانی
جیمز باند
برادران بلوز
ایزی رایدر
غول
منبع : دویچه وله
مرثیه ای برای یک مگس ...
http://www.asriran.com/fa/news/318338/مرثیه-ای-برای-یک-مگس-…
چند هفته پیش در یکی از روستاهای اطراف مریوان ، معلم یک مدرسهء ابتدایی برای برقراری ارتباط نزدیکتر با یکی از دانش آموزانش که براثر شیمی درمانی موهایش ریخته بود ، ایشان نیز موهایش را از ته زد .
روز بعد معلم وارد کلاسی شد که همهء شاگردانش موهایشان را به احترام آن دو زده بودند .
مهم نیست کجا زندگی میکنی ، فقط انسانیت در ذات و درونت باشد کافیست .
این تصاویر حرفایه زیادی برایه گفتن دارند....
http://akafoto.akairan.com/foto-aka/ziba/20142511528.html
بر اساس گزارشی که مجله بریتانیایی The Mail منتشر کرده، نسبت فامیلی ملکه الیزابت دوم و جانی دپ، تنها شروع برخی از خویشاوندی های تعجب آور شخصیت معروف سیاسی، فرهنگی و هنری است.
جانی دپ
ملکه الیزابت دوم، هشتاد و هفت ساله که پنج شنبه ششم فوریه شصت و دومین سالگرد رسیدن به سلطنت را جشن می گیرد و جانی دپ، هنرپیشه محبوب هالیوود، به بازگشت به بیست نسل، عموزاده های یکدیگرند.
این روزنامه اینترنتی از قول نیک بارات، شجرنامه شناس، نوشته است که نسب این هنرپیشه و ملکه به ادوارد سوم برمی گردد که در سال 1377 درگذشته است. در حالی که ملکه الیزابت، نواده هفدهم ادوارد سوم به شمار می رود، گویا یکی از اجداد جانی دپ از منطقه ای به نام یورکشایر در انگلیس و از اقوام کنت سوم «نورتآمبرلند» بوده که نواده چهارم ادوارد سوم است
کامیلا دوشس کورنوال و مدونا
نسبت های فامیلی عجیب در خانواده سلطنتی بریتانیا به همینجا ختم نمی شود. ظاهرا کامیلا، دوشس کورنوال و دومین همسر شاهزاده چارلز، ولیعهد بریتانیا، با مدونا، خواننده و بازیگر مشهور آمریکایی هر دو از خانواده مشهور فرانسوی - کانادایی «کلوتیئر» در سال 1708 میلادی هستند. نسبتی که به نه نسل پیش باز می گردد.
ظاهرا نسبت فامیلی این خواننده پاپ 55 ساله و دوشس کورنوال که 66 سال سن دارد، نخستین بار توسط یک مرکز تحقیقات ژنتیک در شهر بوستون آمریکا مطرح شد. بر اساس تحقیقات این مرکز، سلین دیون، خواننده مشهور کانادایی نیز از این خانواده است.
سلین دیون و جاستین بیبر
نسب خانوادگی سلین دیون، خواننده 45 ساله کانادایی تبار که برای خواندن آهنگ های عاشقانه مشهور است، تنها به مدونا و دوشس کورنوال ختم نمی شود. ظاهرا سلین دیون، با جاستین بیبر، خواننده 19 ساله کانادایی نیز نسبت فامیلی دارد.
آنطور که مجله The Mail نوشته است، ظاهرا این دو خواننده کانادایی، نسل نهم از یک خانواده فرانسوی هستند که در سال 1687 به ایالت کبک در کانادا مهاجرت کرده است
باراک اوباما و برد پیت
اما لیست نسبت های فامیلی عجیب تنها به خانواده سلطنتی بریتانیا ختم نمی شود. باراک اوباما، رئیس جمهور دموکرات آمریکا که ظاهرا گستره خانواده اش از کنیا تا ایرلند است، با برد پیت، هنرپیشه صاحب نام هالیوود که به عنوان یک دموکرات وفادار شناخته می شود، فامیل هستند.
ظاهرا جد مادری بیستم رئیس جمهور آمریکا و این هنرپیشه، فردی به نام «ادوین هیکمن» از ایالت ویرجینیای آمریکاست که در سال 1769 فوت کرده است.
البته ظاهرا ارتباط کاخ سفید با شریک زندگی برد پیت، آنجلینا جولی نیز ادامه دارد. این هنرپیشه و کارگردان هالیوودی عموزاده نهم هیلاری کلینتون، بانوی اول و وزیر امور خارجه سابق آمریکا است
دیوید کامرون و ال مورای
براساس مدارکی که هفته گذشته توسط یه مجله بریتانیایی منتشر شد، دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا و رهبر حزب محافظه کار این کشور، با ال مورای، کمدین مشهور بریتانیایی، نسبت فامیلی دارند.
جد پنجم این هنرپیشه و کمدین 45 ساله و نخست وزیر 47 ساله بریتانیا، ویلیام میکپیس، شاعر و رمان نویس مشهور قرن نونزدهم است که در سال 1863 در لندن درگذشته است.
ستاره نیوز
خیابانی با نام "رائو گونکالو د کاروالیو" در پورتو آلگره برزیل به دلیل پوشیده شدن با شاخ و برگ درختان خود به عنوان زیباترین خیابان جهان شناخته می شود
http://www.bbcfars.ir/getlink/547180
جهان در انتظار تولد نوزادی با دو صورت و دو مغز است .
دبی – العربیه . نت فارسی
جهان در انتظار تولد نوزادی در ایتالیا با ویژگیهای جدید و بیسابقه است. پزشکان گفتهاند که این نوزاد دو صورت و دو مغز دارد و موجودی غیر طبیعی خواهد بود. والدین این نوزاد تا کنون با نصیحت پزشکان برای سقط جنین زود هنگام مخالفت کردهاند. این بدان معنی است که این کودک در صورت شکست پزشکان برای قانع کردن والدین در سقط جنین، به دنیا خواهد آمد.
روزنامه بریتانیایی «دیلی میل» به نقل از سیمون هوی و همسرش رینی یونگ که در غرب شهر سیدنی زندگی میکنند نوشته است هنگامی که فهمیدند دو قلوی موجود در رحم زن تنها یک کودک است، شوکه شدهاند؛ کودکی که دو صورت کامل و دو مغز مجزا دارد اما بدنش یکی است.
پزشکان آزمایشهای دقیقی بر روی جنین انجام دادند و تصاویر سه بعدی از او گرفتند و مشخص شد که تنها یک کودک است. دو پا و دو دست دارد و سایر اندامهای حیاتیاش هم طبیعی هستند، قلبش هم کامل است و بدون هیچ مشکلی فعالیت میکند.
پزشکان از خانم یونگ خواستند که سقط جنین کند چرا که پس از به دنیا آمدنش، «موجودی عجیب» خواهد بود. اما والدین این درخواست را نپذیرفته و تصمیم دارند اجازه دهند این نوزاد متولد شود. آنها متعهد شده اند تمام عشق و مراقبتی که فرزندشان به آن نیاز دارد، در اختیارش قرار دهند.
یوینگ میگوید که جنین اکنون ۱۹ هفته عمر دارد، حالش خوب است و «تپش قبلش زیبا است.» او میافزاید: «فعالیت هر دو مغز جنین هم خوب به نظر میرسد.»
پزشکان میگویند که این نوعی از «دوقلوهای به هم چسبیده» است که بسیار نادر به دنیا میآیند.
این نوع از به همچسبیدگی دوقلوها معمولا منجر به فوت میشود اما این جنین،
اولین در نوع خود است چرا که تنها یک بدن دارد. سلامت جسمانی جنین همچنان خوب است
و به نظر میرسد در صورت اصرار خانواده بر حفظ او، سالم به دنیا بیاید.
____________________________________________________
حالا دیگر همه ماجرای رکوردشکنی یک فرش دستباف ایران را در حراجی ساتبی نیویورک شنیدهاند این قالی کرمان چند روز قبل در این حراجی مشهور با قیمت ۳۳ میلیون ۸۰۰ هزار دلار (حدود 120 میلیارد تومان)به فروش رفت تا یکی از آثار هنری دیگر ایران به مجموعه یک فرد ثروتمند اضافه شود و احتمالاً تا مدتها دیگر کسی ردی از آن پیدا نکند این فرش رکورد شکن اما چطور به این حراجی رسید
http://webzine.mehrnews.com/FullStory/News/?NewsId=3339 شرح ماجرا
موزه کورکوران درآمد چند میلیون دلاریاش از فروش این قالی کرمان را مدیون یک نفر است: ویلیام کلارک، سرمایهدار و سناتور آمریکایی، گفته میشود ویلیام کلارک،سناتور مونتانا حدود سال ۱۹۰۰ میلادی این فرش را در سفر خودش به اروپا از یک تاجر در پاریس خریده و آن را با خود به آمریکا برده است، اما نکته مهمی که کارشناسان درباره این فرش میگویند نگهداری درست آن به ویژه از سوی کلارک است
_______________________________________________________
کرمان رکورد دار گران ترین فرش جهان است
تبریز قدیمی ترین مرکز تولید فرش ایرانی است
اردبیل نسخه اصلی فرش های ایرانی است
معروف ترین فرش جهان در موزه ویکتوریا
_______________________________________________________
نمونه هایی از فرشهای قدیمی، مناطق مختلف ایران
(۱۳۹۲/۸/۲۷ عصر ۰۴:۳۴)زبل خان نوشته شده:(تصاویر) یک شهر به دنبال برآوردن آرزوی کودکسرطانی
فرارو- مؤسسه «برآورده کننده یک آرزو»، صبح روز گذشته شرایطی را فراهم کرد تا پسر بچه مبتلا به سرطان که آرزو داشت بتمن شود را در فضایی بازسازی شده در خیابانهای سانفرانسیکو به آرزویش برساند.به گزارش فارس، «میلز اسکات»، پسر بچه 5 سالهای است که از دو سالگی آرزو داشته که بتمن شود، او اکنون مدتی است که به بیماری سرطان خون مبتلا شده و به گفته پزشکان امید چندانی به زنده ماندنش نیست.مؤسسه غیردولتی «برآورکننده آرزو» زمانیکه از آرزوی این پسر بچه مطلع شد، تصمیم گرفت تا او را به آرزویش برساند.مؤسسه «برآورده کننده آرزو» که یک نهاد غیر دولتی است در 47 کشور جهان شعبه دارد و وظیفهای برآورده کردن آرزوی کودکانی است که زندگیاشان با یک بیماری خطرناک تهدید میشود.صبح روز گذشته در حالیکه تعداد زیادی از مردم به تماشا ایستاده بودند، قسمتی از یکی از خیابانهای سانفرانسیسکو توسط پلیس مسدود شده و صحنه سرقت از یکی از بانکهای مهم این شهر و همچنین آدم ربایی توسط چند سارق مسلح بازسازی شد.در این میان «بتمن» کوچک 5 ساله، در کنار بتمن بزرگ سوار بر دو اتومبیل مشکی لامبورگینی در حالیکه توسط نیروهای پلیس اسکورت شده بودند وارد صحنه شدند و طی عملیاتی ابتدا گروگان زنی که به چند کیلو تیانتی وصل شده بود را نجات داده و سپس در میان هیاهو و تشویق فراوان تماشاچیان و همچنین تعدادی زیادی از رسانهها و مطبوعات سارقان را دستگیر و تحویل پلیس دادند.سپس «میلز» 5 ساله به خاطر انجام چنین عملیات قهرمانهای مفتخر به دریافت کلید شهر از دستان «اد لی»، شهردار سانفرانسیسکو، شد.این عملیات بازسازی شده، توسط چند شبکه تلویزیونی آمریکا به طور زنده پوشش داده شد.مؤسسه «برآورده کردن یک آرزو»، اولین بار در سال 1980 با برآورده کردن آرزوی یک پسربچه 7 ساله مبتلا به بیماری سرطان تأسیس شد، این پسر بچه آرزو داشت که روزی بتواند پلیس شود، اگرچه او تنها کمی بعد تسلیم مرگ شد ولی این مسئله زمانیاتفاق او توانست به بزرگترین آرزوی زندگیاش برسد.عکس های گتی ایمیج در این باره را در زیر می بینید.بقیه عکس ها رو در این لینک مشاهده کنید
تقریبا سه ماه پیش دوست عزیزمان زبل خان پست بالا را ارسال کرد. اما امروز در حوزه وب متاسفانه شاهد خبر فوت کودک بیمار بودم:
پسر بچه ی سرطانی که دوست داشت مثل «بتمن» شهرش را نجات دهد و با همیاری مردم به آرزویش رسید، جان باخت.
در مراسم تشییع اش، عموی اون لباس بتمن پوشید.... دنیای کوچک ما با آرزوهای مان.
توضیح بروبیکر:
برخی از ظاهر نماهای کشور ما شانس آوردند که برای همدلی با کودک سرطانی ایرانی (ماهان) فقط به تراشیدن موی خود اکتفا کردند. یعنی اگر اتفاق بالا در ایران رخ میداد علی ضیا (مجری تلوزیون) و مایلی کهن و خبرنگاران همه و همه لباس بتمن به تن میکردند؟؟؟؟؟؟
اینجا به زیباترین خیابان جهان معروفه (قبلا تصویرش قرار گرفت)
تصویر زیر هم خیابان ولیعصر که قبلا بهش خیابان چنار میگفتن
احتمالا این عکس مربوط میشه به قبل از انقلاب
http://theskysgirl.blogfa.com/post-12.aspx
همینطور که تصویر گویاست، خیابان چنار هم زیبایی خاص خودش رو داره
اما اینجا بحث مهمی مطرح میشه ؟
اونها این زیبایی رو نماد شهرشون قرار میدن، ولی ما نابودش میکنیم !
جهانگیر، مدیر عامل پارک ارم در این باره به فارس گفت: ما در تهران کانگورو نداشتیم و این حیوان از جمله جانوران جذاب باغ وحش ها محسوب می شود به همین دلیل با هماهنگی هایی که انجام شد توانستیم از کشور قبرس این جانور استرالیایی را به ایران وارد کنیم
وی افزود: این ۲ کانگورویی که عصر امروز به باغ وحش تهران منتقل شده استرالیایی هستند و در باغ وحشی در قبرس نگهداری می شدند
به گفته وی این کانگوروها 7 ماهه و از نژاد قرمز هستند که فضای حدود 300 متر را برای زندگی آنها در باغ وحش آماده کرده ایم
(۱۳۹۳/۱/۱۱ صبح ۰۱:۰۲)BATMAN نوشته شده:ورود اولین «کانگورو»ها به ایران
جهانگیر، مدیر عامل پارک ارم در این باره به فارس گفت: ما در ایران کانگورو نداشتیم و این حیوان از جمله جانوران جذاب باغ وحش ها محسوب می شود به همین دلیل با هماهنگی هایی که انجام شد توانستیم از کشور قبرس این جانور استرالیایی را به ایران وارد کنیم
این حرفی که مدیر عامل این پارک زده دروغ محضه و در بهترین حالت نوعی تبلیغات کذب برای باغ وحش خودشه (خیلی روی "اولین بودن" این حیوانات مانور داده). این نوع کانگورو از قبل در چند باغ وحش ایران بوده و من این جانور را در باغ وحش ساری (قبل از اینکه به دلیل عدم حمایت مسئولان شهر ساری تعطیل شود) مشاهده کرده ام و خوشبختانه از آن عکس هم گرفته ام که نشانه ادعای کذب این مدیرعامل است.
کانگوروی باغ وحش ساری (عکس مال دو سال قبله)
اینجا خانه صادق هدایت است که به زبالهدانی یک بیمارستان تبدیل شده است!
برادرزاده صادق هدایت اعلام کرد: متاسفانه این خانه به دست بیمارستان ....!!!.... افتاده و به زبالهدانی تبدیل شده است. بیمارستان ..... ، خانه صادق هدایت را تصرف کرده این در حالی است که این ملک باید در اختیار دولت باشد و به عنوان اثری فرهنگی از آن مراقبت شود نه اینکه در تصرف بیمارستان باشد و آنها نیز از این مکان به عنوان زبالهدانی استفاده کنند.
منبع/سایت پیام نو .
***
میراث فرهنگیست دیگر ، برای بعضی ها چ فرق میکند خانهء بزرگترین نویسندهء ایرانی باشد یا یک بنای چندهزارساله ، مهم این است که امروز به یک انباری تبدیل شده است همانند خانه ای که پدرسالار در آن ساخته شدو امروز مهدکودک شده است و ده ها نمونهء دیگر .
باز خدا رو شکر که بیمارستان گرفته و کرده آشغال دونی. نیفتاده دست بسازر و بفروشهای خدانشناس
بانوی جنگل
این عکسها را امروز دیدم وآنقدر زیبا بود که دلم نیامد اینجا خدمت دوستان ارائه ندهم
عکاس Kirsty Mitchell به تازگی در سری جدید عکس هایش به نام سرزمین عجایب عکس هایی بسیار زیبا منتشر کرده است. در این عکس ها زنی با لباس هایی تزیین شده با 1000 گل در میان جنگل را میبینید که کاملا واقعی هستند و هیچ گونه فتوشاپ و حقه ای در این عکس ها وجود ندارد. چیدن گل و آراستن لباسها با این گل ها در زمان کمی که تا پژمرده شدن آنها وجود دارد کار سختی است ولی Kirsty با کمک همکارانش این مشکل را پشت سر گذاشته و این عکس های فوق العاده را خلق کرده است. یکی از زیبا ترین جلوه های عکس گل های بنفشی است که انگار از روی زمین روییده شده و جزئی از لباس زن شده است.
فضای داخلی این درخت 6 هزار ساله بائوباب بقدری بزرگ بوده که صاحب زمین تصمیم گرفته در آن یک کافه راه اندازی کند
در این کافه درختی 15 نفر جا میگیرند
درختان بائوباب به قدمت هزاران سال میرسند، در این نوع درختان معمولا داخل درخت خالی و پوک میشود
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فيلم شروع شد،
شروع فيلم، تصویری از سقف يک اتاق بود. دو دقيقه بعد همچنان سقف اتاق...
سه، چهار، پنج........، هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد. اغلب حاضران سينما را ترک کردند!
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابيده روى تخت رسید.
زیرنویس: این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...!!!
رونمایی از اولین سنگ قبر هوشمند در ایران
(راستش اول تصمیم داشتم این مطلب را در بخش طنز بگذارم اما دیدم موضوع خیلی جدیه و اصلا جنبه طنز نداره !!!!!!!!)
یعقوب پورحیاوی مخترع 17 ساله بوشهری ایدههای بسیار خوبی را برای نوآوری دارد و اخیرا نیز سنگ قبر هوشمند را ساخته لست.
پورحیاوی با اشاره به برخی از ویژگیهای سنگ قبر هوشمند اشاره کرد و بیان داشت: این سنگ قبر از شیشه پلاستیک ساخته شده است و دارای سیستم روشنایی، سیستم صوتی و سیستم شستشو است.
وی ادامه داد: این سنگ قبر زمانی که کسی کنار آن مینشیند به صورت هوشمند روشن میشود و عملیات شستشو را نیز به صورت خودکار انجام میدهد.
این مخترع بسیجی بوشهری به دیگر ویژگیهای این سنگ قبر اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: سیستم صوتی این سنگ قبر نیز هوشمند است و صدای صوت قرآن عبدالباسط و همچنین شروه پخش میکند.
وی در ارتباط با هزینههای ساخت هر سنگ قبر نیز بیان داشت: ۲ میلیون تومان برای ساخت یک سنگ قبر هوشمند هزینه میشود که امیدواریم با حمایت مسئولان شاهد تجاری شدن این سنگ قبر باشیم.
با سلام
داستانک زیبای زیر را در صفحه ای از فیص بوک خواندم بی مناسبت ندیدم که در آستانه روز پدر تقدیم شما عزیزان گرامی نمایم . فرخنده باد روز پدر بر همه آقایان بزرگوار و فهیم ایرانی:
ثروتمند زندگی کنیم ... به جاي آنكه ثروتمند بمیریم. جانسون
***
وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می رسید وضع مالي خوبي نداشته باشند .
شش بچه مودب که همگی زیر دوازده سال داشتند ولباس هايي کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد.
دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان زيادي در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
مادر نيز بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟
پدر خانواده جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان.
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را اعلام كرد .
پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده بليط پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!
متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
ناگهان رنگ صورت مرد تغيير كرد و نگاهي به همسرش انداخت .
بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت در باره برنامه هاي سيرك بودند .
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت.
و نميدانست چه بكند و به بچه هايي كه با آن علاقه پشت او ايستاده بودند چه بگويد .
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت.
سپس خم شد و پول را از زمین برداشت،
به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد!
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت: متشکرم آقا.
مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد...
بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتيم ... و من در دلم به داشتن چنين پدري افتخار كردم ،
و آن زيباترين سيركي بود كه به عمرم نرفته بودم....
علی اشرف والی / نگارگر، خوشنویس، تذهیب نگار و نقاش ایرانی که آخرین پیرو مکتب کمالالملک بود
درامضاء این اثر هنری سال 1344 را سال شروع و 21سال بعد، سال 1365 را سال پایان خلق این اثر دانسته است
پس از اين كه در13 سالگي حضرت علي(ع) را در خواب ميبيند، تصميم به يادگيری نقاشی ميگيرد، ولي 23 سال بعد توانایی خلق اين اثر را پيدا ميكند
http://roozbarooz.blogsky.com/1391/09/03/post-1301/
نام این دریاچه در زمان سلسله کینگ انتخاب شده و بر اساس مدارک موجود در سال 1960 عمقی بیش از ۷٫۵ متر داشته است
تدریجا به دلیل وسعت گرفتن بیابان، از عمق آن کاسته شده است
اما مسئولان چینی تصمیم گرفتند تا ضمن بازسازی دریاچه و لایروبی آن، به زیبایی های توریستی آن افزوده شود
"هری ویتیر فریز" عکاس امریکایی در سال 1914 مجموعهای مصور از زندگی انسانی با مدل هایی از گربهو گاه سگهای کوچک عکاسی کرد.
"هری ویتیر فریز" طراح کارت پستال و کتابهای کودکان در این سالها در پروژه ای شخصی با عکاسی از گربهها در حالی که لباس آدم ها را به آنها پوشانده و در موقعیت های انسانی قرار داده بود مجموعه جذابی تهیه کرد.
گفته می شود مادر هری لباس های تن حیوانات را می دوخت و آنطور که از عکس ها بر می آید در این کار سلیقه به خرج می داد اما آنچه جای سوال دارد فیگور حیوانات است که معلوم نیست عکاس چطور آنان را در وضعیت دلخواه خود قرار می داده است. هری که در سال 1879 در پلیسیلوانیا متولد شده بود در سال 1953 و در حالی که مبتلا به سرطان شده بود خودکشی کرد. تعدادی از عکس های مجموعه او را که در کتابخانه کنگره امریکا نگهداری می شود را در زیر می بینید.
چه دنیای شگفت انگیزی....!!!!!!!
عکس شگفت انگیز از کهکشان راه شیری
این عکس فوق العاده که در آتاکاما - شیلی گرفته شده ، بسیاری از زیباییهای آسمان از جمله کمان کهکشان راه شیری ، ماه درخشان، سیاره ناهید، درست بالای ماه؛ زحل و عطارد، درست پایین ماه؛ ابرهای ماژلانی کوچک و بزرگ در گوشه چپ تصویر؛ آسمانتاب سرخ در نزدیکی افق و گوشه چپ تصویر و نور چند شهر کوچک در امتداد افق را در یک قاب نشان می دهد. این تصویر پانوراما از 30 عکس تشکیل شده است.
سایز اصلی عکس
http://cld.persiangig.com/preview/YKYOpZ2vly/chilepan_buer_1400.jpg
منبع: شبکه اجتماعی با عنوان
theorybigbang
معمولا با فرارسیدن شب تمام چراغهای شهرها روشن و زیبایی آن ها چند برابر می شود
اما اگر این روشنایی نباشد تصویر دیگری از این شهرها خواهیم دید
به گزارش فارس، عکاس فرانسوی "تیری کوهن" عکس هایی از نیویروک، توکیو، شانگهای، هنگ کنگ
لس آنجلس، پاریس، سان فرانسیسکو، سائوپائولو و دیگر شهر ها در زیر آسمان پرستاره گرفته است
ادامه تصاویر http://www.iranhall.com/news/shownews/?newsid=48389
__________________________________________________________
تصاویری از بعد از ظهر دوشنبه 12 خرداد 93
video http://www.farsnews.com/MediaDisplay.aspx?nn=13930312001479
خبر آنلاین: سری عکس های منحصر به فرد جیمزمیلیسون اتاق خواب کودکانی را از سراسر جهان نشان می دهد.
در ایام دهه 60 یکی از این ساعتها را داشتم
اوکتاویو اوکامپو یکی از نام آوران هنر در عرصه نقاشی در جهان است. اوکامپو در 1943 در مکزیکو بدنیا آمد. وی از جمله ی هنرمندانی است که در اکثر رشته های هنری دستی دارد. از بازیگری در سینما و معماری بگیرید تا نقاشی و مجسمه سازی. اما آنچه وی را در سطح جهان مطرح و به نوعی مشهور کرد نقاشیهای ترکیبی اوست. نقاشیهائی که از ترکیب چند موضوع یک موضع واحد را به ذهن متبادر میکنند. اگر از نزدیک به این آثار نگاه کنید نقاشیهای مستقلی خواهید دید اما اگر از دور به نظاره آن بنشینید یک موضوع کلی را که عناصر و اجزای تشکیل دهنده آن همان نقاشیهای کوچکتر هستند را شاهد خواهید بود. بعدها کسان دیگری هم به تقلید از کارهای اوکامپو پرداختند که البته هیچکدام همپای آثار وی نشد. من در اینجا تعدادی از کارهای این هنرمند را که حتما آثارش را پیش ازین در نت و حتی گاه پشت یک کارت پستال در یک مغازه سی دی و کتابفروشی دیده اید ارائه میکنم
از راست به چپ و از بالا :
1- صرفا دو اسب و چند پرنده ... ترکیب نهائی چهره یک دختر
2- فرشته ها و ستارگان و سيارات .... ترکیب اینها یک فرشته بزرگتر با شنل شب
3- عیسی روی صلیب ، صلیبها ، تپه .... ترکیب اینها چهره مسیح
4- یک دست ، یک در ، یک مرد سوار اینها در جلو یک آینه ... ترکیب اینها یک پیرنقاش (همگی روی کاغذ)
5- یک اسب ، یک اژدها، کوه ها .... ترکیب اینها یک زن (شاید یک رومی)
6- 7 - گلها ... ترکیبشان چهره یک زن
8- یک درخت ، چند پرنده .... ترکیب اینها چهره یک زن
9- یک تارزن ، یک کوزه بسر ، دو در ، یک زن ، یک پرده ، یک فنجان ، یک بطری ، دو پارچه ... ترکیب اینها دو عاشق و معشوق پیر
10- یک طاق ، یک پیر ، یک دختر هیزم به دوش ، یک سگ ، یک سنگ فرش خیس (شاید از باران) ... ترکیب نیمه تنه بالائی یک نظامی پیر + نیمرخهایی بر بالای دیوارها
11-دریا ، ابر ، یک شاخه خشکیده در ساحل، ابرها ... ترکیب اینها خلوت عاشق و معشوق+مرغ دریائی حائل بین عشاق
12- سر اسب و فقط سر اسب.... ترکیب همه : کوه ها و سر اسب
13- سانچو و دن کیشوت سوار بر اسبهایشان ، آسیاب بادی و... (نمادهای داستان کیشوت) ... ترکیب اینها چهره دن کیشوت و پلشتیها و دیوهائی که ذهن رو به آشوب میکشد
14- یک دختر (شاید نان فروش) با سبدی بر سر در محل کارش... ترکیب همه : جمجمه های انسانی
15- یک طاق ، زنان ، دو شمشیر بدست(شاید حواریون) در کنار نفر وسط(شاید عیسی) ..... ترکیب اینها : عیسی مسیح
جنس و شیوه پیشبینی آینده متفاوت است. برخیها با زیرکی «روندها» را پیشبینی میکنند، برخی از چالش انسان و فناوری و اخلاقیات صحبت میکنند و برخیها هم به جزئیات و پوستهها توجه میکنند.
زمانی که مجلههای قدیمی را ورق میزنم و در نوشتههای آنها رگههای پیشبینی آینده را پیدا میکنم، گاهی لبخندی روی لبانم ظاهر میشود، گاهی آه میکشم و گاهی هم فریفته خیالپردازیهای زیبا و شاعرانهای میشوم که با اینکه تحقق نیافتهاند، نشان از تخیل بالای خالقانشان دارند.
اما در این پست با هم ۱۲ طرح را مرور میکنیم که در ابتدای قرن بیستم کشیده شده بودند و سال ۲۰۰۰ را پیشبینی میکردند، این طرحها را البته یک شرکت تولید شکلات آلمانی به نام Hildebrand روی کارتهایی چاپ کرده بود تا به مردم و مشتریهای خود نشان بدهد که آینده «شیرین» چگونه خواهد بود!
۱- گذر از دریاها با ترکیبی از حمل و نقل ریلی و کشتیهای ویژه!
۲- وسایل پرواز شخصی:
۳- پیشبینی خامی از جهانیسازی، دنیایی که در آن میتوانید خانه تان را بردارید و به هر کجا خواستید بروید!
۴- پیادهروهای متحرک:
۵- این یکی متأسفانه در حل تحقق است. گرم شدن آب و هوا و تغییرات اقلیمی شاید باعث شود به زودی با یک ژاکت نازک و یک چکمه معمولی به قطب برویم. شرکت شکلاتسازی البته تلقی خوبی از این پیشبینی داشت، اما ما دوست نداریم این پشبینی، کاملا واقعی شود!
۶- امکان پخش برنامههای صوتی و تصویری، البته به این شبک خاص:
۷- وسایل پرندهای برای خانوادهها:
۸- ماشین اشعه ایکس به پلیس امکان خواهد داد، آن سوی دیوارها را ببینند و دزدها را در حال انجام کارهای مجرمانه گیر بیندازند:
۹- شهرهای سرپوشیده:
۱۰- کشتیهایی با امکان نمایان کردن دنیای زیر آب:
۱۱- آبنوردی با بالن و دوچرخههای آبی!
۱۲- قطار کنترلکننده آب و هوا!
اگر تصور میکنید که میتوانید دنیا را در سال ۲۱۰۰ با دقت بهتری پیشبینی کنید، باید بگویم که به احتمال زیاد پیشبینیهای شما از این شرکت شکلاتسازی دقیقتر نخواهد بود. شاید بتوانید روندها را حدس بزنید، اما خیلی بعید است که با دقت بتوانید شمایی از گجتهای آینده را پیش چشم بیاورید!
نادره سالاپور گوینده و دوبلور با سابقه ای است که فعالیت خود را در خارج از کشور حفظ نموده است. وی با زنده یاد مهستی خویشاوندی نزدیکی داشت و در آخرین لحظات زندگی مهستی، در کنار او بود.نادره سالار پور به مناسبت هفتمین سالروز درگذشت زنده یاد مهستی، بانوی آواز ایران به مجله اینترنتی قدیمی ها گفت: زنده یاد مهستی و هایده هر دو عمه های من بودند. مهستی بسیار خوش اخلاق و با مزه بود و امروزه مهمانی های ما بدون او با گذشت این سال ها دیگر مزه ای ندارد. او بسیار خوش مشرب و با اخلاق بود و این روزها جایش در خانواده ما بسیار خالی است.
وقتی از او خواستم رابطه مهستی با کارش را توصیف کند، بلافاصله گفت: رابطه او با کارش مثل رابطه اکسیژن با انسان بود و همه زندگی مهستی، کارش و مردم بود. او عاشق این بود که با تمامی مریضی هایی که داشت تا آخرین لحظه در کنار مردم و روی صحنه باشد.وی در ادامه گفت: من اینقدر با زنده یاد مهستی خاطره دارم که نمی توانم بگویم. من در سال های اولیه در فرانسه زندگی می کردم و کمتر او را از نزدیک می دیدم و از او دور بود و بعد ها به لوس انجلس آمدم. از وقتی که او از میان ما رفت دیگر دیدارها و مهمانی های خانوادگی ما کمتر شد.
خاطراتی که بیشتر از او دارم مربوط به زندگی خصوصی است، ولی اگر بخواهم خاطره ای بگویم مربوط به زمانی می شود که مهستی برای اجرا در کاباره ها و برنامه های مختلف به دبی می رفت و من در آن زمان در رادیو روز های جمعه برنامه و قصه های کودک را به صورت زنده اجرا می کردم و گاهی اوقات بعضی از هنرمندان می آمدند و با من در این کار همکاری می کردند. آن زمان مهستی به من گفت: خیلی دوست دارم بعد از برنامه های دبی در یکی از قصه های رادیو با شما شرکت کنم. ولی متاسفانه بعد از برنامه های دبی حالش بسیار بد شد و این فرصت را دیگر نداشت و از بابت بسیار ناراحت شدم و افسوس خوردم.
همیشه این سوال برایم باقی مانده بود که رابطه هایده و مهستی با یکدیگر دور از فضای هنری با هم چگونه بود که نادره سالار پور این موضوع را اینگونه روشن ساخت: دو خواهر معمولی می توانند با هم خوب باشند و یا اختلافاتی داشته باشد و گاهی نسبت به هم رقابت می کنند، چه برسد به این که دو خواننده بزرگی که طرفدار داشته باشند و ملتی هر دو آن ها را دوست داشته باشد. شاید اختلافات کاری می تواند در میان آن ها باشد ولی بچه های زنده یاد هایده بعد از فوت مادرشان با زنده یاد مهستی خیلی نزدیک بودند، چون او غیر از اینکه برای سحر، مادر خوبی بود، برای بچه های هایده، خاله بسیار خوبی بود. هنوز بعد از مدت ها سحر غصه درگذشت مادرش (مهستی) را می خورد. هایده و مهستی با این که در ظاهر مردم فکر می کردند با هم اختلاف دارند، ولی بسیار همدیگر را دوست داشتند و پشتبان یکدیگر بودند.
سالار پور در ادامه افزود: از همان زمان که بعد از برنامه دبی به آمریکا آمد و حالش بد شد، حسی به ما دست داد که شاید دیگر مهستی در بین ما نمی ماند، چون آن زمان دکترها گفتند: سرطان او از نوع پیشرفته هست و اگر پیشرفتی نکرده بود خیلی وضیعت او بهتر بود. به همین دلیل آن زمان بسیاری از تلویزیون ها درخواست مصاحبه با او را داشتند و من به همراه شوهرم که فیلمبردار هست مصاحبه ای از او گرفتیم و به سعید نوشین فر زنگ زدم که اگر می خواهد عکسی بگیرد، بیاید و ما این مصاحبه را در اختیار تلویزیون ها گذاشتیم. بیماری او آن قدر وخیم بود که ما به مهستی گفتیم موهایش را کوتاه کند و او را به این کار تشویق کردیم، چون می دانستیم امکان دارد مو های او بریزد و یا صورتش ورم کند و دوست نداشتیم، او غصه بخورد.مهستی بعد از مدتی به خانه دخترش به سانفرانسیسکو رفت تا کمی از این حال و هوا دور باشد و سپس به بیمارستان منتقل شد و درگذشت.هنوز با گذشت این سال ها برایم مهستی زنده است در فیس بوک یا هر کجای دیگر که سر می زنم، حس می کنم مهستی زنده هست و بعضی وقت ها مثل الان بغض می کنم و اشک در چشمانم جمع می شود. روحش شاد...
در پایان نادره سالار پور به نکته ای جالب درباره هایده و مهستی اشاره کرد، وی گفت: در مورد اصلیت زنده یاد مهستی و هایده بسیار از من سوال شده است، باید بگویم که پدر بزرگ من یعنی پدر هایده و مهستی اصالتا ترک بود و یکی از مبارزان مشروطه بود و مادرشان اصالتا رشتی بود و در تهران زندگی می کرد.
منبع : مجله اینترنتی قدیمی ها
منبع عکس : صفحه شخصی نادره سالارپور در فیس.بوک
این عکس پدر هایده و مهستی و پدر بزرگ نادره سالارپور.
"گل بوسه" یا "گل لبهای آتشین" با نام علمی Psychotria Elata در جنگلهای استوایی قاره آمریکا میروید و برای مقاصد دارویی استفاده می شود
بعضی بر این باورند که رویای داشتن لب هایی به این شکل، از همین گل سرچشمه گرفته است
این عکس توسط تلسکوپ هابل ناسا در تاریخ 26 آگوست 2003 وقتی که مریخ در فاصله 34.7 میلیون مایلی از زمین قرار دارد؛ گرفته شده
درست 11 ساعت قبل از اینکه سیاره سرخ در نزدیکترین فاصله نسبت به زمین قرار بگیرد که هر 60000 سال یکبار اتفاق می افتد.
نقل از سایت Space.com
این کوچولوی بانمک با یک " شوڵک " در دست کناردیوار ایستاده و گذر نظامیان را مینگرد و انگار میخواهد بگوید : اگه میخوایید مبارزه کنید من با همین شولکم در مقابلتون می ایستم ( یه جور ترسی هم میشه تو عمق چهرش دید / خدایی خیلی نازه ).
پ ن : شوڵک = شولک / اون قطعه چوبی که به دست گرفته / تکه ای از شاخهء یک درخت ( خداوکیلی معادل فارسیش رو بلد نیستم دوستان اگه اصطلاح خاصی براش هست بگید تا بدونم ) .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن 2 : به لطف بتمن عزیز معادل فارسی ( شولک ) را به یاد آوردم که همان " ترکه " میشود .
یک ایرانی اولین برنده زن معتبرترین جایزه جهانی ریاضیات
ادامه خبر را در لینک زیر مشاهده بفرمایید
استفاده از قند شکن الزامی است
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/08/140812_u14_maryam_mirzakhani_fields.shtml
در پاسخ به خبری که هانا اشمیت عزیز زحمت آنرا کشیدند چند نکته را خدمت دوستان عرض می کنم. این موضوع افتخار بزرگی است که توسط خانم مریم میرزا خانی کسب گردیده است اما بعید می دانم رسانه ملی خیلی روی آن مانور دهد و از آنجا که رشته دانشگاهی بنده ریاضیات بوده است اخبار مربوط به این رشته را مرتبا رصد می کنم.
موضوع بر می گردد به اوایل دهه هفتاد. من افتخار آنرا دارم که شاگرد پروفسور شهنی کرمزاده در دانشگاه شهید چمران اهواز بوده ام. در سال 1370 ایشان مدیر گروه ریاضی دانشکده علوم بودند. از آنجا که ایشان عضو گروهی بودند که در آن سالها دانش آموزان نخبه ریاضیات را جهت شرکت در المپیادهای ریاضیات آموزش و همراهی می نمودند باید به نقش تاثیر گذار ایشان در این زمینه اشاره گردد و کسب مدالهای طلا را در آنزمان مدیون دانش و تجربه ایشان بود و در آن سالها دانش آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی مرتبا مدال کسب می نمودند و دیدن تصویر ایشان در کنار دانش آموزان هنگام بازگشت از مسابقات از پلکان هواپیما و حلقه های گل من را همیشه به وجد می آورد.
معمولا مدالها توسط پسران کسب می گردید. اما خانم مریم میرزا خانی از دانش آموزان نخبه ای بودند که در مدارس فرزانگان تحصیل می کرد ( مدارس فرزانگان مدارسی هستند که توسط آموزش و پرورش برای دانش آموزان تیز هوش تاسیس گردیده است و تدریس در این مدارس با سایر مدارس متفاوت می باشد و در واقع مرکز پرورش استعدادهای درخشان می باشد و به مدارس سمپاد نیز مشهور هستند)
مریم تنها دانش آموزی بود که در زمان تحصیلش دوبار پی در پی موفق به کسب مدال طلا در المپباد ریاضیات گردید که یکبار آن تمام امتیازات مسابقه را بصورت صد درصد کسب نمود. اینکه او چگونه سر از آمریکا در آورد نیز اصلا غیر منتظره نیست. زیرا شناسایی نخبگان توسط آمریکائیها در ایران توسط یک تیم بسیار قوی انجام می پذیرد.
اما در خصوص مدال فیلدز. این مدال معتبرترین مدال در رشته ریاضیات می باشد. به این دلیل که نوبل در این رشته جایزه ای را در نظر نگرفت. زیرا یک ریاضیدان دختر مورد علاقه او را از چنگش در می آورد به همین دلیل هم او از ریاضیات بدش آمد.
بگذزیم تخصص مورد علاقه خانم مریم میرزا خانی نیز توپولوژی و هندسه تحلیلی می باشد و او به همین واسطه هم این مدال را بدست می آورد. این جایزه هر چهار سال یکبار به ریاضیدانان برجسته اهدا می گردد و از اینکه خانم میرزا خانی موفق به اخذ آن گردید بسیار خرسند گردیدم. من اخبار او را پس از موفقیتش در المپیادهای دانش آموزی و ادامه تحصیلش در دانشگاه شریف در سالهای دور دنبال می کردم اما ناگهان دیگر از او خبری نداشتم و این قطعا به این معنا بود که مانند سایر نخبگان از ایران کوچ نموده است.
من در آرشیو خود از سال 1365 تا سال 1388 اسامی تمامی افتخار آفرینان ریاضیات را دارم و معمولا اخبار آنان را دنبال می کنم. امیدوارم رساناها این موضوع بزرگ را به درستی منعکس کنند. درست است که او مانند دیگر نخبگان اکنون در ایران زندگی نمی کند اما هرچه باشد او یک ایرانی است.
(۱۳۹۳/۵/۲۲ عصر ۰۸:۳۰)برو بیکر نوشته شده:اما در خصوص مدال فیلدز. این مدال معتبرترین مدال در رشته ریاضیات می باشد. به این دلیل که نوبل در این رشته جایزه ای را در نظر نگرفت. زیرا یک ریاضیدان دختر مورد علاقه او را از چنگش در می آورد به همین دلیل هم او از ریاضیات بدش آمد.
در این مورد هم حرف و حدیث زیاده . یکی دیگه از روایات میگه اصولا آلفرد نوبل ریاضیات رو جزو علوم مفید و کاربردی نمیدونست اونو علمی میدونست که به واسطه علوم دیگه معنا پیدا میکنه.
(تصویر) لنگه کفش سیندرلا در کاخ نیاوران!
یک لنگه کفش و یک جلد کتاب داستان سیندرلا که توسط کمپانی والت دیزنی در سالهای قبل از انقلاب به ایران هدیه شد، در کاخ نیاوران نگهداری می شود.
به گزارش مهر، از سوی کمپانی والت دیسنی کفشی قرمز رنگ به عنوان نمادی از لنگه کفش گم شده سیندرلا به همراه کتاب داستان آن در سالهای قبل از انقلاب به فرح دیبا هدیه شده بود.
در انیمیشنهای زیبا، مفرح و پندآموز دیزنی و پیکسار، کد مخفی وجود دارد که تقریبا در همه آنها، به صورت گذرا درج شده است، ما هم این کدها را دیدهایم، اما شاید اصلا متوجه این کد و تکرار شدنش نشدهایم.بگذارید با هم چک کنیم:- نخست داستان اسباببازی را ببینید و پشت خودروی حمل پیتزا را:به پلاک ماشین دقت کنید: A113- حالا داستان حشره یا bug’s Life را ببینید. به روی دیوار سمت چپ دقت کنید:- حالا به دوربین غواص در انیمیشن در جستجوی نمو نگاه کنید:- حتی روی موبایل آقای شگفتانگیز یا Mr. Incredible هم A113 درج شده است:- روی قطار در انیمیشن خودروها یا Cars:- باز هم در همین انیمیشن:- حتی در انیمیشن زیبای راتاتوی:- انیمیشن وال – ای:- انیمیشن UP:- روی این هواپیما:- روی این صفحه:- حتی در انیمیشن Brave:- در دانشگاه هیولاها یا Monsters University:- روی انیمیشنی که پیکسار نساخته یعنی Lilo and Stitch:- در Iron Giant:- در شاهزاده و وزغ:- دوباره:- American Dad:- در سیمپسونها:- در فیلم Avengers :
http://1pezeshk.com/wp-content/themes/1pezeshk/img/divider.png); background-color: transparent; font-size: 14px; width: auto!important; background-repeat: no-repeat no-repeat;" size="2" />
خب، به نظرتان در پشت این کد عجیب چه چیز نهفته است، آیا آنچنان که گاهی در تفاسیر بعضیها در ایران مرسوم است، در پشت این کد، چیز مرموزی نهفته است. آیا A113 به سازمانی مخفی اشاره دارد؟!خیر! باید بگویم که A113 صرفا اسم کلاس درسی از در انستیتوی هنرهای کالیفرنیا است، جایی که تعدادی از بهترین انیماتورهای هالیوود، دیزنی و پیکسار پرورش یافتند و راهشان را به دنیای انیمیشن باز کردند.این کد، صرفا یک تخممرغ شانسی یا easter egg است که برای بزرگداشت این کلاس باارزش و همدورهایهایی که در این کلاس بودند، در این انیمیشنها درج شده است.منبع: ایمیل شخصی اینجانب!
http://www.ted.com/talks/helen_fisher_tells_us_why_we_love_cheat/transcript?language=fa
why we love، why we cheat
Helen Fisher
دوستان اگر دغدغه ی عشق دارید...
اگر مشتاق دانستن رموز عشق هستید...
پیشنهاد میکنم مطالعه این مقاله راکه حاصل تحقیق علمی ست از دست ندهید...
(اگر مایل بودید میتوانید ویدئو این سخنرانی را نیز دانلود بفرمایید،ضمنا استفاده از قندشکن فراموش نشود)
یک عکاس زن آلمانی مجموعه ای از عکس های دیده نشده خود از دهه شصت ایران را در فلیکر منتشر کرد که زندگی در دهه اول انقلاب و سال های جنگ در ایران را نشان میدهد.
قبلا عکسی از اسکارشیندلر واقعی ندیده بودم ، همینطور از آمون .
وبسایت شبکه پویا سایت جالبی هست. کلیپهای کوتاهی از برنامه ها میگذاره. اطلاعات سازنده ها هم هست:
http://pooyatv.ir
_______________________________________________________
سال ۱۳۶۳ که پخش مجموعه تلویزیونی «سربداران» از شبکه اول آغاز شد
بسیاری به نوع بازی و نقش "فاطمه" همسر"شیخ حسن" که "سوسن تسلیمی" آن را بازی میکرد، ایراد گرفتند
انتقادات و ایرادهایی که آن زمان به سازمان صداوسیما گرفته شد، باعث شد که بخشی از بازی خانم تسلیمی حذف شود
ادامه مطالب+تصاویر
صحنههایی از سربداران که حذف شد
عروسک های ارزشمند قدیمی
Kathy Libraty یک زن آمریکایی است که در نیویورک زندگی می کند . وی درسن چهار سالگی با خانواده اش از فرانسه به آمریکا مهاجرت کرده بود و دارای مدرک فوق لیسانس در رشته هنرازدانشگاه بروکلین نیویورک است.
او عاشق تاریخ و آثار باستانی است و به همین دلیل خود وهمسرش برای دیدن آثار باستانی به کشورهای مختلفی در خاومیانه و اروپا سفر کرده وخانه ای مربوط به دوران ملکه ویکتوریا را در انگلستان خریداری کرده و در آن سکونت دارند. او با پرداخت هزینه های هنگفتی عروسک های قدیمی و شکسته وحتی بدون مو را نیزخریداری کرده است، بدون اینکه بداند این عروسک ها روزی گنجی گرانبها خواهند شد.
" کتی" در کودکی هرگز به عروسک علاقه ای نداشت، ولی علاقه اش به اشیاء قدیمی موجب شد که به خریداری و جمع آوری عروسک های قدیمی حتی عروسکهایی که شکسته و به سطل های زباله انداخته می شد بپردازد.
کتی عروسک های خراب قدیمی را پس از تمیز کردن تعمیر و بازسازی می کند و حتی برایشان مو می گذارد و لباسهای آنها عوض می کند و به قول خودش به آنها حیات می بخشد.
تعداد عروسکهای که " کتی" تاکنون جمع آوری و بازسازی کرده به نزدیک به ده هزارعروسک است که بهای کل آنها درحدود دومیلیون دلار برآورد شده است که میانگین قیمت هریک از آنها بین هزار تا 12هزار دلار است...
http://azhamechizazhameja.mahtarin.com/post/669/profile.php منبع خبر
كمدي يكي از اولين ژانرهاي فيلم است كه در آغازين روزهاي سينما توجه مخاطبان را به خود جلب كرده است.
صرفه نظر از زبان، فيلمهاي صامت كمدي با حركات فيزيكي بازيگر، تحسين مخاطب را برانگيخت. از آغاز ساخت فيلمهاي كمدي چهره هايي در اين ژانر مطرح شده اند كه از آنها همچنان به عنوان با نفوذترين كمدين هاي تاريخ سينما ياد مي شود. اينكمدين ها از كوميك چهره،گويش و حركات بدني متفاوتي كه شايد در بازيگران ديگر مشاهده نشود برخوردار هستند. پايگاه اطلاع رساني دريچست با بررسي ميزان محبوبيت اين كمدين ها و بااطلاعاتي كه در دايرةالمعارف ويكي پديا آمده ، فهرست بانفوذترين كمدينهاي تاريخ سينما را اعلام كرده است.
«باستر كيتون»
جوزف فرانک کیتون ملقب به باستر در ۴ اکتبر ۱۸9۵ دیده به جهان گشود سالرزو تولدش مصادف بود با شکل گیری سینما به شکلی که امروزه آن را هنر هفتم مینامند باستر در خانواده ای هنرمند به دنیا آمداو بیشتر به خاطر فیلمهای صامت خود و ویژگیهایی مانند مناعت طبع، خویشتنداری و بیحالتی که در چهرهاش نمایان بود شناخته میشود.فیلم ژنرال یکی از ساختههای وی که خود نیز نقش اول آن را به عهده داشت در نظر سنجی انستیتو فیلم آمریکا به عنوان هجدهمین فیلم برتر تاریخ سینما شناخته میشود.
چاپلین خود ادعا میکرد که در سال ۱۸۸۹ در محلهای در جنوب لندن متولد شدهاست. یعنی تنها چهار روز پیش از تولد هیتلر که چاپلین وی را در دیکتاتور بزرگ مورد تمسخر قرار داد. اما سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا٬ فرانسه و آمریکا که در مورد وی تحقیق کردهاند تاکنون به مدرک دقیقی مبنی بر مکان و زمان تولد وی دست نیافتهاند. یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است. بیشتر فیلمهای او کمدی و صامت هستند. چاپلین در زمینه سینما بیش از ۶۵ سال فعالیت کرد که شروع فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۸۸ سالگی ادامه یافت. وی در سال ۱۹۱۹ همراه با تعدادی از دوستان سینمایی خود اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد.
«برادران ماركس»
برادران مارکس پنج برادر کمدین آمریکایی بودند که از دهه ۱۹۲۰ تا دهه ۱۹۶۰ در نمایشها ودویل و سینما و تلویزیون کار میکردند.شوخیهای زبانی برادران مارکس (به ویژه گفتههای گروچو) همراه با شیطنت آنها (بهویژه کارهای هارپو که در فیلمها سخن نمیگفت) و لهجه ایتالیایینمای چیکو شخصیتی ویژه به این گروه داده بود و فیلمهای آنان بر کمدینهای پس از آنها تاثیر زیادی داشت.
«مائه وست»
او اولين بازيگر كمدي زن بود كه سال 1893 در بروكلين متولد شد و فعاليت خود را در زمينه بازيگري از سال 1907 آغاز كرد. او در زمينه فيلمنامه نويسي و خوانندگي نيز مهارت داشت.
«جودي هاليدي»
او با نام جودیت توویم در نیویورک با تبار یهودیان روسی متولد شد. هالیدی پیش از فعالیت حرفهایاش را در نمایشها و موزیکالهای برادوی آغاز کند، اجرای بخشی از یک نمایش کاباره را به عهده داشت.موفقیت او در ایفای نقش «بیلی داون» در نمایش متولد دیروز (۱۹۴۶)، باعث شد تا او در نسخه سینمایی این نمایش (محصول ۱۹۵۰) نیز بازی کند. این نقشآفرینی، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن فیلم موزیکال یا کمدی را نصیب او کرد.
«لوسيل بال»
اودر سال 1932 با برنامه تلويزيوني «عاشقتم لوسي» به عنوان يك كمدين مطرح شد.
«ريچارد پريور»
پریور بیشتر برای واکنشهای سرسختانهاش در برابر نژادپرستی و موضع گیری نسبت به مسائل معاصر مانند ابتذال و بدزبانی معروف بود.پریور یک بار برنده جایزه امی (۱۹۷۳) و پنج بار برنده جایزه گرمی (۱۹۸۲ و ۱۹۸۱، ۱۹۷۶، ۱۹۷۵، ۱۹۷۴) و برنده جایزه مارک تواین سال ۱۹۹۸ شد.
«ادي مورفي»
مورفی بیشتر در نقشهای کمدی در فیلمهای خانوادگی بازی کرده است از جمله در فیلم مهد کودک پدر که نقش مردی را بازی میکند که به کودکان علاقه زیادی داشته و به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکند و به همین جهت در خانه خود مهد کودکی تاسیس میکند. او در ۸ سالگی پس از مرگ پدر و بیماری سخت مادرش یک سال در پرورشگاه زندگی کرد و آن طور که خودش در یک گفتگو اظهار کرده روحیه طنز و شوخی او در همان زمان شکوفا شد.
او بیشتر بخاطر بازی در فیلمهای کمدی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی و ژستهای بامزهاش و بنیاد خیریهاش مشهور است.
سينما خبر
آدری هپبورن
فیلم ریو براوو
آلفرد هیچکاک
سه روز پیش سالروز برپایی رکوردهای جهانی گینس بود و به همین مناسبت در بسیاری از کشورهای مرفه بی درد اتفاقات جالبی افتاد. نمونه زیر خلاصه گزارشی از سایت اینترنتی نشریه دیلی میل لندن است :
ملاقات بلندترین و کوتاهترین مردان جهان
سلطان کوزن اهل ترکیه ملقب به برج با 2.5 متر بلندی قد امروز با کوتاهترین مرد کنونی دردنیا که چاندرا بهادر نپالی 55 سانتی متری است در لندن یکدیگر را پس از سالها انتظارملاقات نمودند. کوزن 31 ساله و بهادر 75 ساله است. هردوی این رکوردداران که آرزوی دیدن لندن را نیز داشتند اینک به مناسبت دهمین سالگرد برپایی بزرگداشت گینس درکنارهم در خیابانهای لندن قدم زدند.
بهادر اقرار کرد: "من از اینکه در لندن هستم مفتخرم و بسیار آرزو داشتم که کوزن را از نزدیک ببینم"
سلطان نیزدر وصف دوست جدیدش بهادر خان گفت: "من عاشق دیدار لندن بودم و همینطور دوست داشتم بهادر را ببینم علیرغم اینکه که من بلند ترین و او کوتاهترین مرد دنیااست ولی ماهردو چالشهای مشترکی در مسیر زندگیمان داشته ایم." او همچنین افزود:"وقتی در چشمهای او نگاه میکنم احساس میکنم چه مرد خوبی است!"
(مترجم: به به مبارک است انشالله به قد و بالای هم پیر شوند)
معماری ایرانی در قاب تماشای جهانی
سایت C*N*N چند روز پیش تصاویر حیرت انگیزی از مساجد و آثار تاریخی ایران را منتشر کرد که حاصل ذوق و سلیقه ی عکاس جوانی به نام محمدرضا دُمیری گنجی بود. این دانشجوی فیزیک بیست و چهار ساله که اهل بابل است و عکاسی را به صورت خودجوش و از طریق آموزه های اینترنتی فراگرفته, توانسته زیبایی نفس گیر کاشی های هزار نقش و ارسی های رنگین کمانی را پیش چشم تماشای دنیا به تصویر بکشد و ما را با دیدن تقارن و معماری شگفت انگیز نیاکان مان مبهوت کند.
باغ دولت آباد, یزد
.
.
.
مسجد امام, اصفهان
.
.
.
مسجد نصیرالملک, شیراز
.
.
.
مسجد نصیرالملک, شیراز
برای دیدن اصل خبر به این لینک مراجعه کنید:
http://edition.cnn.com/2014/11/11/travel/amazing-iran-mosques/index.html
برای دیدن مجموعه ی کامل عکس ها که شامل حدود بیست عکس با کیفیت بالا است, به این لینک مراجعه کنید:
http://edition.cnn.com/2014/11/11/travel/gallery/amazing-iran-mosques/index.html
پی نوشت: از بین تمامی این کارها, مسجد نصیرالملک شیراز بیش از همه به دلم نشست. خوشا به سعادت شیرازی ها که چنین نگارخانه ی روحانی و آرامش بخشی رو در شهرشون دارن.
جدیدترین اثر استاد هادی ضیاالدینی با نام : شیرزنان کوبانی .
بر باد رفته (به انگلیسی: Gone With The Wind) درام عشقی آمریکایی ساخته شده در سال ۱۹۳۹ به کارگردانی ویکتور فلمینگ و از روی رمانی به همین نام از مارگارت میچل است. کلارک گیبل و ویویان لی دو نقش اصلی را دارند. لسلی هوارد، الیویا دو هاویلند، هتی مکدانیل و ان رادفورد از دیگر بازیگران این فیلم هستند. این فیلم که حدود ۲۳۸ دقیقه است، روایت عشق یک دختر جنوبی در خلال جنگ داخلی آمریکا را به تصویر میکشد. بر باد رفته یکی از پرفروشترین و پربینندهترین فیلمهای ساخت هالیوود میباشد.
عکسهایی از پشت صحنه
""پشت صحنه هایی از فیلم بر باد رفته بعد از 75 سال""
قطر جهان قابل مشاهده در حال حاضر حدود 93 میلیارد سال نوری است... در جهان قابل مشاهده بیش از 400 میلیارد کهکشان وجود دارد، در هر کهکشان میلیاردها میلیارد منظومه خورشیدی به همراه سیارات و اقمارشان وجود دارد! آیا هنوز هم تصور می کنید که ما تنها هستیم و اشرف مخلوقات در این کیهان گسترش یابنده؟!!!
خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است
(۱۳۹۳/۹/۷ عصر ۰۱:۱۲)بولیت نوشته شده:آیا هنوز هم تصور می کنید که ما تنها هستیم و اشرف مخلوقات در این کیهان گسترش یابنده؟!!!
تنها بودن با توجه به فواصل امری نسبی است! برای مثال اگر در همین لحظه تنها در فاصله یک میلیون سال نوری ازما ( که در واقع فاصله ناچیزی نسبت به کیهان است) تمدنی هم تراز یا پیشرفته تر از ما وجود داشته باشد، آیا هیچ راهی برای شناسایی آن وجود دارد؟ هر تلاشی برای شناخت آن ها حد اقل یک میلیون سال طول می کشد! پس شاید تنها بودن ما خیلی هم غیر منطقی نباشد؟!
(۱۳۹۳/۹/۷ عصر ۱۱:۰۰)اسپونز نوشته شده:(۱۳۹۳/۹/۷ عصر ۰۱:۱۲)بولیت نوشته شده:آیا هنوز هم تصور می کنید که ما تنها هستیم .............
هر تلاشی برای شناخت آن ها حد اقل یک میلیون سال طول می کشد! پس شاید تنها بودن ما خیلی هم غیر منطقی نباشد؟!
با امکانات محدود ولی درحال رشدی که در زمین وجود دارد آری ، اما شاید آنها سالها ، قرنها و هزاره هاست که ما را میشناسند و ما بی خبریم .
کلاس اول دبستان و یا یکم بیشتر بودم که به پدرم ، برادرانم و معلمان و دوستانم میگفتم که یک کپی از ما به احتمال درسیارات دیگر وجود دارند ولی نمیتوانستم منظورم را کامل توضیح دهم . ( امروزه به این نظریه جهان موازی میگویند ) .
این فراماسون های ناسای پدرسوخته هم که هی تندتند مستند میسازن و بیشتر مارو به فکر وامیدارن که در ماورای این کرهء ما دیگرانی نیز هستند که شواهدی در تاریخ و آثار باستانی دلیل بودنشان را هم در اینجا اثبات میکند.
در همهء ادیان به موجوداتی ماورای طبیعت اشاره شده ازجمله سورهء جن در قرآن که میگوید : جن وجود دارد اما نه انسان به ایشان دسترسی دارد و نه اوبا آدمی ارتباطی دارد!!! ( البته اصل آیه رو از برنیستم ).
در تاپیک فلسفه هم پارسال خاطراتی بازگو کردیم .
علامهء مجلسی هم به نقل از امام رضا ( که البته من شک دارم این رو ایشان گفته باشند !!!) میگوید :
درسفری که از کوه های زاگروس میگذشتم ( هزاران سال است که زاگروس محل زندگی مردم کوردزبان بوده و هست ) با ملتی روبرو شدم که ایشان کورد بودند و به دور آتش رقص و پایکوبی میکردند ( رقصهای محلی ما گروهی و به شکلی دورانی است و مثلآ در رقص سه پا کوبیدن هربار پا به زمین به معنایی است ، تولد ، زندگی ، مرگ و سپس همین چرخه تکرار میشود ) ، از آنجا فهمیدم که اینان همان جن هستند و خداوند پرده بروی اسرارشان کشیده و هرگونه ارتباط ، معامله ، خواستگاری و حتی دست دادن با آنها گناه و حرام محسوب میشود . !!!!!!!!!!!
با این حساب ( گفتهء علامهء مجلسی در کتاب نمیدونم چی چی ) من که از کاربران کورد در این کافه هستم جن تشریف دارم و الان اگه بخوام غیب میشم یه هویی سر از خونهء مثلآ سروان رنو در میارم و نصف شبی بیدارش میکنم میگم پاشو رسیدیم یا میرم خونهء بتمن یه لیوان آب میریزم سرش میگم پاشو بتمن جان بیا برس به دادمون که دارن قتل و عاممون میکنن این داعشی ها .
( دوستان پاراگراف آخر جنبهء فان داشت جدی نگیرید من جن نیستم بخدا ) .
سلام به همه
دیروز این پست را در قسمت نیازمندیها ارسال کردم ، با هزار زحمت آپلود شدن عکس ها از مدیران در خواست کردم اگر جای پست مناسب نیست جابجا بشه ، اما بعد از یک ساعت دیدم پست پاک شده پس دوباره مینویسم.
معرفی 10 ادکلان کلاسیک و گرم برای فصل سرما
با ماندگاری خوب و قیمت نسبتا مناسب
این متن را که مینویسم کاملا مربوط به تجربه و علایق خود من هست و از جایی کپی نشده و با توجه به این که درفصل سرما هستیم یاد این مطلب افتادم و پیش خودم گفتم شاید برای دوستان جالب و مفید باشد .
خود بحث عطر شاید در نگاه اول ربطی به سایت کافه کلاسیک نداشته باشد اما باید توجه داشت که با استشمام یک عطر ما در بیشتر مواقع یاد خاطرات خود میافتیم و بیشتر این خاطرات شیرین و خوب است ، خود من زمانی یک عطر را که قبلا شخصی استفاده کرده و یا خودم استفاده کردم و چند سال از آن موقع گذشته است اگر به طور مثال بعد از چند سال به طور اتفاقی بوی آن به مشامم برسد یاد خاطرات میافتم.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بخواهید عطر خریداری کنید اما ندانید که چه رایحه ای ماندگاری بیشتری دارد و یا برای شخصی میخواهید عطر بخرید اما ندانید چه نوع عطری بیشتر به سن و سال و روحیات طرف میخورد . بیشتر دوستانم که میخواهند عطر خریداری کنند در مورد قیمت و رایحه آن و ماندگاری و یا کشور سازنده آن با من مشورت می کنند و انصافا در بیشتر موارد من هم به درستی راهنمایی میکنم و دوستان به نتایج دلخواه میرسند.
این عطرهایی که اینجا معرفی شده اند برای سنین بالای 27 سال مناسب است .
البته باید عرض کنم این ادکلانها مردانه هست و اگر این پست مورد استقبال قرار گیرد در ادامه در مورد عطرهای زنانه هم صحبت خواهد شد.
باتوجه به علاقه خودم این عطرها را شماره بندی میکنم :
سال ساخت
1- آرامیس 900 1973
2 - جنتلمن 1974
3 - اکسریوز 1986
4 - ورساچه لهم 1986
5 - گوچی انوی 1998
6 - بوس نامبر وان 1985
7 - آبسیشن کلوین کالین 1986
8 - جوپ فور من 1989
9 - بیژن فور من 1987
10 - سانتوز کارتیر 1981
سلام به همه
در اینترنت در حال جستجو در مورد مسائل طبیعت بودم که به یک موضوع جالب و وحشتناک برخورد کردم ، شاید برای شما هم جالب باشه !!!!!!!!!!!!
این عکس اول رو که دیدم گفتم عجب پرنده زیبایی و خوش رنگی هست چه قشنگه چه نگاه قشنگی داره حتما از این پرنده های خوش آواز و بی آزاره بعد که مطلب رو خوندم در مورد اینکه زود قضاوت کردم پشیمون شدم ، این پرنده مصداق بارزی هست از افرادی که شاید در زندگی واقعی ما باشند و ما به چشم موجود بی آزار و مثبت به آنها نگاه کنیم آما در واقع برای ما خطرناک باشند و به اعتماد کردن ما با رفتار منفی خودشان پاسخ بدهند.
اسم این پرنده رو گذاشتند زامبی پرندگان.
یکی از پرندگانی که در منطقه آسیا و شمال آفریقا زندگی می کند به نام "great tit" شناخته می شود. این پرنده چهره زیبایی دارد و نشانه اصلی آن بدنی سفید و کوچک و سری سیاه است اما این تنها خصوصیت این پرنده زیبا نیست.
پرنده ها همیشه نشان از زیبایی و قشنگی دارند و گونه های کوچک آن ها معمولا موجوداتی مظلوم هستند اما نگذارید همه این پرنده های مظلوم شما را گول بزنند چرا که زیر چهره زیبای گونه خاصی از آن ها قاتلی نهفته است.
یکی از پرندگانی که در منطقه آسیا و شمال آفریقا زندگی می کند به نام "great tit" شناخته می شود. این پرنده چهره زیبایی دارد و نشانه اصلی آن بدنی سفید و کوچک و سری سیاه است اما این تنها خصوصیت این پرنده زیبا نیست.
این پرنده به نام مستعار "زامبی پرندگان" نیز شناخته می شود و غذای او از میان پرندگان و دانه ها تشکیل می شود ولی از خوردن مغز دیگر پرندگان نیز لذت می برد. این پرنده های هجومی با نوک قوی خود به دیگر پرنده ها حمله می کنند و سر آن ها را شکافته و مغزشان را می خورند.
در یکی از تصویرهای جالبی که این روزها در اینترنت زیاد دیده شده است مردی 13 پرنده را یافته است که توسط "great tit" کشته شده و مغزشان نیز خورده شده است.
کریسمس کلاسیک هالیوودی از نگاه سایت Pinterest
شرلی تمپل سانتای کوچولو 1953
بوگی و خانواده در شب کریسمس 1950
سوزان هیوارد و ریتا هیورث در کسوت کریسمسی!
و بالاخره سرکار خانم جنت لی بر قلمدوش جناب رابرت میچم در christmas affair
ستون های آفرینش ورژن 2015
دوربینهای تلسکوپ فضایی هابل برای جشن تولد 25 سالگی خود دوباره به ملاقات ستونهای آفرینش رفتند، ستونهای آفرینش در واقع ابرهایی از گاز و غبار اند که چند سال نوری گسترده شده و در فاصلهی 6500 سال نوری از ما در سحابی عقاب قرار گرفته و محل تولد ستارگان جدید هستند.
سلام به همه
ده عطر زنانه کلاسیک که مناسب فصل سرما هست برای دوستداران عطرهای کلاسیک و قدیمی که تداعی کننده خاطرات گذشته می باشد. اسم برندها به ترتیب عکس، البته اسم خود عطرها بر روی عکسها هست.
1- رچاس
2- ژیوانژی
3 - رچاس
4 -دایور
5 - گوچی
6 - ایوز سنتی لوران
7 - رچاس
8 - ژیوانژی
9 - دایور
10 - ژیوانژی
یک حرکت بسیار حیوان دوستانه .
تاجایی که بنده ایران گردی کرده ام و دیده ام ( همچنین در عراق ) ، متوجه شده ام که متاسفانه دربسیاری جاها در دو فصل بهار و تابستان تا جایی که میشود از حیوان بی آزار ( الاغ / خر ) استفادهء کاری میشود و در یک اقدام شدیدآ بی انصافانه آنهارا در فصلهای پاییز و زمستان رها میکنند .
در عکسها واضح است که عده ای انسان به تمام معنا که متوجه این امر شده اند ( در مریوان ) اقدام به جمع آوری این حیوان های زبان بسته که در زیر برف و سرمای امسال در حال تلف شدن بودند ، کرده اند و در سرپناهی جمعشان میکنند .
دستشان درد نکند و خدا عوضشان بدهد .
تصاویری زیبا از گدازه های آتشفشان هاوایی
آتشفشانی خاص دراتیوپی
در دشتهای پست منطقه داناکیل واقع در اتیوپی، آتشفشانی فوران کرده
که برخلاف اغلب آتشفشانهای روی زمین،آبی رنگ است
دلیل این رنگ عجیب، شعله آبی رنگ حاصل از سوختن گازهای گوگردی است
این تصویر که توسط الیویه گرانوالد، عکاس فرانسوی گرفته شده
که بدون استفاده از هیچ فیلتر یا پردازش رنگی رایانهای تهیه شده و رنگهای آن کاملا طبیعی است
کاری که در دنیای عکاسی دیجیتال امروز خیلی ساده نیست!
دهقان فداکار با آن فانوس معروفش
«ریزعلی خواجوی» نام آشنای همه ایرانیان است، مرد فداکاری که در یک شب سرد در سال 1341 جان صدها هموطن را نجات داد
او به رغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند
دهقان فداکار با آن فانوس معروفش
شرح کامل ماجرا + لحظاتی از زندگی قهرمانی که در زیر غبار فراموشی روزگار میگذراند
چند روزی است در پی نوارهای قصۀ قدیمی با صداهای ماندگار و آشنا بودم که به صفحۀ زیر، متعلق به روشندلی دریادل، برخوردم که خاطراتش را کریمانه با دیگران تقسیم کرده است. ویژگی فایل های صوتی ایشان در کیفیت خیلی خوب آنهاست، لذا اگر در جستجوی نوار قصه های قدیمی هستید به صفحۀ این هموطن بزرگوار هم سری بزنید، دانلود نوار قصه ها رایگان است. نام این سایت محلۀ نابینایان است و لینک آن اینجا است.
مطلب کامل در سایت پارسینه به نقل از هنر هفتم
به زیبایی رنگین کمان
این روز ها دروغ های فتوشاپی اطراف ما را فرا گرفته اند تا حدی که نمی توان پشت اینترنت نشست و واقعی بودن یا نبودن عکسی را حدس زد
اما آیا این انگور های رنگین کمانی واقعی هستند؟ هم بله و هم خیر ! راز این معما در مرحله خاصی از رسیدن انگور است که به Veraison یا "شروع رسیدن" معروف است
قبل از این مرحله انگور ها شبیه سنگ های کوچکی هستند که به رنگ سبز مات دیده میشوند ولی در شروع این مرحله انگور ها شروع به رسیدن می کنند
با توجه به نوع آنها از سبز به قرمز ، سیاه یا سبز روشن شروع به رنگ عوض کردن می کنند
پس شاید نتوانید هیچ وقت انگور های رنگین کمانی بخرید و میل کنید ولی می توانید این فرایند زیبای رسیدن انگور ها را ببینید
______________________________________________________________________________
از برترین های حیاط وحش (جدال جگوارها)
جو مکدونالد (عکاس) در هوایی بسیار گرم، در حالی که ساعتها روی قایقی در رود «تری برادرز» برزیل نشته بود، این عکس را از یک جگوار نر و ماده گرفت
_____________________________________________________
Flying Fox Bat
خفاش یا روباه؟!
خفاش روباه پرنده یا روباه پرنده نوعی خفاش است، سر این خفاش شباهت زیادی به سر روباه داردبه همین سبب به این نام خوانده میشود
اکثر خفاشها کوچک و شبیه موش هستند، ولی روباه پرنده اندازه سگی کوچک است که فاصله بین دو بال این جانور به ۲ متر میرسد
(۱۳۹۳/۱۲/۸ صبح ۰۳:۰۹)BATMAN نوشته شده:از برترین های حیاط وحش (جدال پلنگ ها)
این جانور جگواره نه پلنگ
خیلی جاها دیده ام که نام این دو گربه سان را به اشتباه می نویسند. جگوار یا پلنگ آمریکای جنوبی که در اطراف رود آمازون زندگی میکند از نظر ظاهری فرقهایی با پلنگ داره. حلقه های روی بدن جگوار بزرگتره و داخلش چند لکه سیاه دیده میشه. در صورتی که در پلنگ کوچکتر و تو خالیه. جگوار از نظر جثه بزرگتر و قویتر از پلنگه
ضمنا همانطور که پلنگ سیاه داریم جگوار سیاهرنگ هم داریم که البته از نظر جمعیتی در اقلیته. یوزپلنگ هم که میدونید لکه هاش به شکل خالهای گرد و کوچکه.
در ۲۷ ماه مه ۱۹۴۲ یک مقام بلند مرتبه از نازی ها به نام Reinhard Heydrich در طی یک حمله ناگهانی از سوی بریتانیا به شدت ضخمی و پس از ۸ روز مرد. این شخص یکی از نخبگان نازی ها و معمار اصلی هولوکاست بود تا اندازه ای که هیتلر به او "لقب مردی با قلب آهنین" داده بود. نازی ها در صدد انتقامی وحشتناک در طی چند روز ۳۶ هزار خانه در ۵ هزار شهر مختلف را جستجو کردند ۳ هزار نفر را دستگیر کردند و نزدیک ۱۵۷ نفر اعدام شدند.ولی هولناک ترین این وقایع مربوط به روستایی عادی به نام لیدیتسه بود که نازی ها در طی یک خبر رسانی اشتباه فهمیدند این روستا محل مخفی شدن مهاجمان بوده.
پس از آن این روستا کاملا محاصره شد ، تمام مردان آن با گلوله کشته شدند، زنان و کودکان مناسب به اردوگاه کار برده شدند و کودکانی که از نظر نژادی از نظر نازی ها برتر بودند به خانواده های اس اس تحویل داده شدند ولی بشتر زن ها و بچه ها کشته شدند. در مجموع حدود ۱۹۲ مرد، ۶۰ زن و ۸۸ کودک در این روستا به قتل رسیدند.اکنون این روستا محلی آرام است و در سال ۱۹۹۰ هنرمندی به نام Marie Uchytilová مجسمه های برنزی به یاد کودکان کشته شده به دست نازی ها ساخت.۸۲ کودک برنزی که در این روستا یاداور این حمله وحشیانه هستند.
در کره خاکی ما انسانها همیشه مناطقی وجود داشته اند که بطور شگفت انگیزی چشم نواز بوده اند؛ همه انسانها دارای یک حس کنجکاو طلبانه هستند که آنها را وادار میکند تا به جاهایی قدم بگذارند که زمانی تنها یک رویا و آرزویی بیش نبوده. سفر به ماه و فضا یکی از بزرگترین و حیاتی ترین دستاورد علمی بشر خاکی بوده که انسانها را به دریچه ای جدید از یک زندگی جدید راهی کرده است. اما موضوع به همینجا ختم نمیشود؛ در کره زمین، خانه گذشته و حال ما مکانهایی هستند که انسانها به آنجا دست نیافته اند و در این بین مناطقی نیز وجود دارند که بسیار دیدنی تر و واقعی تر از تخیلات ما می باشند، مناظری که با تمام رویایی بودنشان در حقیقت وجود دارند. در این مطلب میخواهیم نگاهی به این حقیقت های رویایی سفری کرده و بیشتر از سفر به ستارگان در شگفتی غوطه ور شویم: 4-زمین های گل لاله 7- دریاچه Hillier 8- تپه های Devecser این عکس مربوط میشود به تپه های Devecser در غرب مجارستان بعد از شش ماه پس از یک حادثه صنعتی ویرانگر. 9- پرواز چشمه آب گرم 10- درب جهنم این ده منطقه جزئی از مناطقی بود که در همینجا، در همین کره خاکی، و در همین خانه اجدادی ما وجود دارند و ما از آنها بی خبریم.
1- پارک Danxia
رنگین کمان زمینی! با اینکه عکسها کاملا باور نکردنی هستند اما در حقیقت وجود دارند، بله ما هم به سختی باور میکنیم. این کوه ها بخشی از Danxia در پارک زمین شناسی Zhangye در چین هستند؛ لایه های ماسه و سنگ با رنگهای مختلف و مواد معدنی متفاوت بیش از 24 میلیون سال با هم فشرده شده اند و بصورت صفحات تکنوتیکی در آمده و انسانها را غرق در تماشای خود کرده اند.
2- معادن متروکه
بله شما هم به طور قطع باور دارید که این معادن وجود ندارند، این عکس ها از اعماق زمین و در معادن رها شده در زیر یکاترینبورگ روسیه گرفته شده اند. لایه های کارنالیت (یک ماده معدنی مورد استفاده در کود) در دیواره های تونل، سبب تولید این شاهکار رنگارنگ طبیعی شده است . در واقع میتوان گفت یک نسخه قنات از کوههای موجود در چین می باشد.
بخش کوچکی از این معادن برای عموم مردم قابل بازدید می باشد و بخش عظیمی توسط دولت بسته شده است. عکس های زیر توسط Mishainik از این مناطق بسته شده می باشد که بوسیله مجوز رسمی از طرف دولت روسیه گرفته شده است.
3- غار یخی کامچاتکا
این غار یخ حقیقی؛ در شبه جزیره کامچاتکا در روسیه واقع شده است. تونل تقریبا یک کیلومتری با یک چشمه آب گرم در حال جریان و یخهایی شبیه دوران یخبندان در کناره ها از آتشفشان Mutnovsky که در نزدیکی همینجاست تشکیل شده است. از آنجا که یخچال های طبیعی در آتشفشان کامچاتکا در سال های اخیر در حال ذوب شدن هستند، سقف این غار در حال حاضر بسیار نازک است که موجب شده نور خورشید به این غار یخی نفوذ کرده و چنین صحنه های زیبایی را بوجود بیاورد.
درهم آمیختگی گسترده ای از رنگ های رنگارنگ در مزارع گل لاله هلند از آسمان به نظر میرسد که یک کودک نوپای غول آسایی یک جعبه مداد رنگی فوق العاده بزرگی دارد.
گل های آبی، صورتی، قرمز و زردی که توسط کشاورزان هلندی پرورش داده میشوند تا در گل فروشیها و سوپرمارکت های سراسر جهان به فروش برسند؛ فصل کاشت و پرورش گل لاله از ماه مارس ( فروردین ) آغاز و تا ماه اوت ( شهریور ) در سراسر کشور انجام میگیرد، اما دیدنی ترین زمان این شگفتی در ماه آوریل ( اردیبهشت ) میباشد.
کشت پیازه گل لاله قدمتی بیشت از 400 سال در کشور هلند دارد، امروزه هلند بیش از نه میلیاد پیازه گل هر ساله تولید میکند که دو سوم آن به خارج از کشور صادر میشود. اگر این تعداد بصورت مساوی بین مردم توزیع شود تقریبا به هر نفر دو عدد گل لاله میرسد!
5- پارک مُرده Namib-Naukluft
یک تابلوی نقاشی منحصر به فرد و رویایی و زیبا؛ کلمه ای بهتر از تابلوی نقاشی برای این منطقه از کره خاکی نمی توان یافت. مکانی زیبا که در کشور نامیبیا ( آفریقای جنوبی ) قرار دارد.
6- کانو کریستال
کانو کریستال ( Caño Cristales ) رودخانه کلمبیا واقع در استان Serrania میباشد. رودخانه ای که معمولا به نام های “رودخانه پنج رنگ” یا “مایع رنگین کمان” و به عنوان زیبا ترین رودخانه در جهان با توجه به رنگ های قابل توجه آن شناخته شده است. در این رودخانه بسیاری از رنگها از جمله زرد، سبز، آبی، سیاه و سفید، و به خصوص قرمز که توسط clavigera Macarenia در پایین رودخانه ایجاد می شود، قابل مشاهده است.
نه، این یک سراب نیست و ویرایش شده در فتوشاپ هم قطعا نیست! دریاچه هیلیِر واقع در مجمع الجزایر Recherche استرالیا میباشد که از بالا شبیه یک آدامس صورتی باد شده میباشد؛ آب این دریاچه کاملا زلال و شفاف اما به رنگ صورتی هست. دلیل صورتی بودن این دریاچه همچنان به عنوان یک راز طبیعی برای دانشمندان باقی مانده است ، برخی بر این باور هستند که رنگ Hillier ناشی از ترکیب شیمیایی آب شور با نوعی جلبک دریایی با نام Dunaliella salina و باکتری های صورتی رنگ معروف به Halobacteria میباشد. برخلاف دیگر دریاچه های رنگی که با تغییر آب و هوا رنگهای آبها نیز تغییر میکند، دریاچه هیلیِر همیشه به رنگ صورتی میباشد؛ حتی زمانی که در یک بطری ریخته میشود!
علت صورتی بودن این دریاچه هر چه باشد طبق تحقیقات صورت گرفته هیچ خطری برای انسان ندارد ، گر چه شنا در آبی با غلظت شوری زیاد کمی سخت است.
مطمئن باشید بوسیله فتوشاپ دو عکس را به هم نچسبانده ایم؛ در نیمه بالایی عکس یک جنگل طبیعی زیبا با یک فرمانروایی سبز و طبیعی حاکم است، و در نیمه زیرین یک تصویر از یک مکان و زمان دیگر وجود دارد.
در اواخر سال 2010، مخزن زباله ای از آلومینیوم کارخانه اکسید مجارستان، پشت سر هم دست به آزاد سازی میلیون ها گالن از لجن قرمز زد، این گِل های سمی بصورت سراشیبی از دو روستای Devecser و Kolontár به جریان افتاد که موجب شد ساختمان ها به خاک سپرده شوند و 10 نفر نیز کشته شود. سربازان و داوطلبان شروع به پاک سازی محوطه نمودند اما کار از کار گذشته بود و همه جا پُر از لجن های سمی و قرمز رنگ شده بود. این عکس توسط عکاس اسپانیایی به نام Palindromo گرفته شده است، او میگوید: وقتی وارد این مکان میشوید هنوز هم آن حس وحشتناک را دوباره به چشم میبینید!
نوادا – آمریکا، شاهد صحنه زیبایی از پرواز آبهای گرم یک چشمه میباشد، این چشمه با همه زیبایی هایش طبیعی نمیباشد و در سال 1964 طی یک آزمون زمین گرمایی بصورت تصادفی بوجود آمده است؛ اما جلبکهای طبیعی صحنه زیبایی به مکان میدهند و رنگ سبز روشن و قرمز را برای ما خیره کننده نمایان می کنند.
در نگاه اول، میتوانیم یک صحنه دراماتیک از یک فیلم علمی تخیلی را ببینیم که دری از جهنم را برای ما باز کرده است، اما این چاله غول پیکر از آتش در قلب صحرای کاراکوم واقع در ترکمنستان است، پس یک حمله فضای بر روی زمین نیست! این یک دهانه جهنمی ساخته شده توسط زمین شناسان بیش از 40 سال پیش است که شعله های آتش آن زیبایی را به ما هدیه میدهد. خوش آمدید به Derweze در ترکمنستان یا به قول مردم محلی ” خوش آمدید به درب جهنم “
سایت جوان پارسی
از پوستر 68مین دوره جشنواره کن رونمایی شد.
به مناسبت صدمین سالگرد تولد اینگرید برگمن، پوستر امسال جشنواره به عکس آن مرحوم مزین شده است.
ریاست دوره شصت و هشتم را برادران کوئن بر عهده دارند
آجیل فروشی در زمان قاجار
سیزده به در قاجاری
برای 91سالگی «پدرخوانده» سینما
امروز، سوم آوریل مصادف با نودویکمین سالروز تولد «مارلون براندو» بازیگر نامدار برندهی جایزهی اسکار است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «مارلون براندو» سوم آوریل ۱۹۲۴ در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. او از بزرگترین و تأثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما است که بسیاری، بهترین نقش او را «پدرخوانده» میدانند.
«براندو» مدتی به مدرسهی نظامی رفت و بعد به کارهای مختلفی مشغول شد و نهایتا برای شرکت در کلاسهای بازیگری، راهی نیویورک شد. او مدتی بعد به مدرسهی بازیگری که «الیا کازان» ریاست آن را برعهده داشت، راه پیدا کرد.
اولین حضور «مارلون براندو» در سینما، بازی در فیلم «مردان» ساختهی «فرد زینهمن» در سال 1950 بود. او برای آماده کردن خود جهت حضور در این فیلم، بیش از یکماه خود را در بیمارستان بستری کرد.
«مارلون براندو» یکی از تأثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما است. از فیلمهای مشهوری که او در آنها ایفای نقش کرده میتوان به «اتوبوسی به نام هوس» (در نقش استنلی کووالسکی)، «در بارانداز» (در نقش تری مالوی) به کارگردانی الیا کازان و «پدرخوانده» در نقش (دون ویتو کورلئونه) اشاره کرد. بسیاری، بهترین نقش او را «پدرخوانده» میدانند.
این بازیگر آمریکایی در میان بسیاری از علاقهمندان به سینما و منتقدان بهعنوان بهترین بازیگر تاریخ سینما شناخته میشود. او در نقشهای متفاوتی بازی کرده است، از شکسپیر تا موزیکال، از درام تا کمدی.
ساخت «بونتی» همزمان با قطع رابطهی براندو با بزرگان هالیوود بود. در سال 1960 او «سربازهای یک چشم» را کارگردانی کرد و در «تعقیب و انعکاس» در چشمان طلایی بازی کرد و سپس در سال 1972 در نقش دون کورلئونه در «پدرخوانده» مقابل دوربین رفت.
هنگامی که آکادمی اسکار او را بهعنوان بهترین بازیگر انتخاب کرد، وی زن سرخپوستی را برای گرفتن جایزه، از جانب خود مأمور کرد تا به این وسیله توجه عموم را به وضع اسفناک سرخپوستان آمریکا جلب کند. وی بیش از قبل، به مسائل و مشکلات انسانی معطوف شد و فیلمهای آخرش نشانگر اینگونه تمایلات سیاسی و اجتماعی او است.
براندو طلایهدار سبکی معروف به نام «متدی» بود که پس از او بازیگرانی مانند «جیمز دین» و سالها بعد «پل نیومن»، «داستین هافمن» و «رابرت دنیرو» با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند.
چاقی مفرط در سالهای پایانی برای براندو بسیار دردسرآفرین بود. «فرانسیس فورد کاپولا» کارگردان پدرخوانده برای متقاعد کردن تهیهکنندگان فیلم برای انتخاب براندو تلاش زیادی کرد، چراکه عقیده داشتند زمان این بازیگر دیگر گذشته است.
پس از «پدرخوانده» نام براندو بار دیگر در جهان سینما مطرح شد. پس از این بود که وی در فیلمهای مطرحی مانند «آخرین تانگو در پاریس»، «اینک آخرالزمان» و «آبگیرهای میسوری» بازی کرد. نقش کوتاه او در انتهای فیلم «اینک آخرالزمان» از بهیادماندنیترین نقشهای تاریخ سینما است.
این ستارهی افسانهای سینما روز دوم ژانویه سال 2004 در سن 80 سالگی پس از مدتها بیماری، در بیمارستانی در لسآنجلس درگذشت.
در کارنامهی سینمایی مارلون براندو جوایز معتبری مانند بهترین بازیگر مرد جشنوارهی کن در سال 1952 (زندهباد زاپاتا)، بهترین بازیگر جوایز بافتا انگلیس در سال 1953 (زندهباد زاپاتا)، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال 1954 (در بارانداز)، بهترین بازیگر جوایز بافتا در سال 1954 (جولیوس سزار)، بهترین بازیگر جوایز بافتا در سال 1955 (در بارانداز)، جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد در سال 1954 (در بارانداز)، جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد در سال 1972 (پدرخوانده) و جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال 1972 (پدرخوانده) اشاره کرد.
اکران فیلم 5 تا 5 با حضور جنابان رضا کیانیان، شمس لنگرودی، استاد محمدعلی دیباج و استاد تورج نصر
گویند ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺖ ﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﻟﯿﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﯽ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ. چهار ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ 4 ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺘﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﻬﯿﺰ ﻗﻮﺍ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻼﺧﻮ ﺧﺎﻥ ﺭﻓﺖ و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ.
ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ 4 ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ بیلاخ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ. ﮐﻢﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﺑﻪ ﺑﻼﺩ ﮐﻔﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ ﺑﯿﻼﯾﮏ ﻭﺳﭙﺲ ﻻﯾﮏ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ.
ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟! ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐت ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻻﺥ نشان ﻣﯿ ﺪﺍﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﺯﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﻐﻮﻝ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ ﮐه اﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺷﮑﻞ ﺑﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓت.
از این رو این حرکت در معانی واقعی به معنی موفقیت هست که اکثرا در میان افرادی مثل خلبانان نیز رسم یافته
نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.
به نقل از " پند آموز"
رگان مکنیل در فیلم جن گیر
لیندا بلر، بازیگر نقش رگان مکنیل در فیلم جنگیر بود که در سال ۱۹۷۳ ساخته شد. امروز، لیندا به یک فعال حقوق حیوانات بدل شده و سازمانی دارد که حیوانات مورد آزار قرار گرفته را نجات میدهد. او همچنین یک کتاب در مورد رژیم گیاهخواری نوشته است.
کارول آنه فریلینگ در فیلم پولترگایست
"هیثر او رورک" زمانی که در این اثر اسپیلبرگ در نقش کارول آنه فریلینگ ظاهر شد، تنها شش سال داشت. متاسفانه او تنها شش سال بعد در سن ۱۲ سالگی بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.
کول سییِر در فیلم حس ششم
هالی جوئل اوسمنت از یک طرف یک پسربچۀ یازده سالۀ خیلی بانمک بود و از طرف دیگر خیلی هم ترسناک بود. نمیشد که دلتان برای کول که از یک طرف باید با بچههای شر سر و کله میزد و همزمان آدمها مرده را هم میدید، نسوزد. اوسمت، اکنون ۲۶ دارد و در سال ۲۰۱۱ در رشتۀ هنر از دانشگاه نیویورک فارغالتحصیل شد. او همچنان بازیگری میکند و سه فیلم با بازی او، امسال و سال آینده به نمایش درخواهد آمد.
دوقلوهای گریدی در فیلم درخشش
لیزا و لوییز برنز، نقش این دوقلوهای ترسناک را در شاهکار کوبریک بر عهده داشتند. این دو خواهر در آن زمان ۱۲ سال داشتند. آنها امروز دیگر فیلم بازی نمیکنند، و زندگی عادیای دارند. یکی از آنها میکروبیولوژیست است و دیگر کارشناس ادبیات.
دیمین تورن در فیلم طالع نحس
او ممکن است دوست داشتنی به نظر برسد، اما تنها به این خاطر که او پسر شیطان است. هاروی اسپنسر استیفنس، ایفاگر نقش ضدمسیح در فیلمهای طالع نحس بود. تلاشهای بعدی او برای حضور در سینما ناکام بودند. او در حال حاضر ازدواج کرده و یک بچه دارد.
گیج کرید در فیلم "قبرستان حیوانات خانگی"
میکو هیوز نقش گیج کرید را در این فیلم باز میکرد. هیوز پس از آن فیلم حضور موفقی در سینما داشت و در فیلمهای پلیس مهدکودک، آپولو ۱۳ و بچههای نابغه، ایفای نقش کرد. او همچنان بازیگری میکند، اگر چه که نقشهای کمی به او میرسد و فاصلۀ بین فیلمهایش هم زیاد است. آخرین فیلم او با نام "بقایا" در سال ۲۰۱۱ پخش شد.
اندی بارکلی در فیلم بازی بچه
اندی برای تولدش فقط یک عروسک خوشگل میخواست، ولی متاسفانه به خواستهاش نرسید. اندی که نقشش را آلکس وینسنت ایفا میکرد، عروسکی کادو گرفت که توسط روح یک قاتل زنجیره ای تسخیر شده بود. آلکس وینست، اخیراً بیشتر به مهندسی صدا متمرکز شده، هر چند که همچنان هر از گاهی بازی میکند و نویسندگی هم میکند.
سامارا مرگان در فیلم حلقه
دیویف چیس نقش سامارا را در این فیلم ایفا میکرد و اگر جرئت داشتید که ویدیویش را نگاه کنید از تلویزیون بیرون میآمد و حسابتان را میرسید. او همچنان بازیگری میکند، اما اغلب فیلمهایی بازی میکند را، فیلمهای درجه دویی همچون "اس. دارکو" و "عاشقانۀ آمریکایی" تشکیل میدهند. او ضمناً یک خوانندۀ با استعداد است و تا به حال چهار تکآهنگ ضبط کرده است.
محمد شیروانی کارگردانی که تا به حال جوایز زیادی از جشنوارههای داخلی و خارجی دریافت کرده در اعتراض به توقیف فیلمهایش، آنها را در سایت شخصی خود حراج کرد.
شیروانی در متنی که روی سایت خود قرار داده نوشته است: من به این بیعدالتی اعتراض دارم و همه 18 فیلم سینمایی و غیرسینمایی خودم اعم از توقیفی و آزاد که در طول 18 سال گذشته از انتشار در کشورم محروم بودند را از شب چهارشنبه 20 خرداد 94 روی وبسایت شخصیام منتشر میکنم
سایت محمد شیروانی به آدرس http://mohammadshirvani.com در دسترس است
شبکه نمایش اخیراً در تلاش است تا قاب تصاویر نمایش فیلم و سریال را از قاب 4:3 به 16:9 تغییر دهد. این کار که مستلزم استفاده از نسخه های دیجیتال ریمستر شده (Digitally Remastered) فیلم ها و سریال های خارجی می باشد، با پخش فیلم دی دی و ارثیه فامیلی آغاز گردید. این فیلم برای پخش از شبکه نمایش از روی نسخه اصلی فول اچ دی (Full HD) به صورت 16:9 ریمستر شده و پخش گردید.
استفاده از قاب 16:9 (قاب پرده عریض) در دهه 90 میلادی در تلویزیون های دنیا آغاز گردید و به نوعی آغازگر بهبود کیفیت تصویر بود. نمایش فیلم در این قاب باعث حذف کادر سیاه بالا و پایین تصویر هنگام پخش خواهد شد. شبکه نمایش در صدد است پس از این برخی از فیلم و سریال ها را به صورت قاب 16:9 پخش کند. سریال های آن شرلی(رویای سبز)، دوست مشترک ما و قصه های جزیره به زودی با قاب 16:9 پخش خواهد شد.
http://namayeshtv.ir/public/news/site/akhbariran/3691
شرط اکران فیلم رگبار بعد از انقلاب
منبع: پارسینه
مرحوم مرتضی احمدی:
« پینوکیو بر اساس برداشت خود ما از قصه سریال دوبله شد و مردم هم از آن بسیار استقبال کردند. ماجرا از این قرار بود که این مجموعه به مدت یک سال بدون هیچ متنی که شامل دیالوگهای آماده برای دوبله به زبان فارسی باشد در استودیو بلاتکلیف مانده بود، تا اینکه سرانجام آن زمان با آقای کنعان کیانی صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید خودمان آن را برای تلویزیون دوبله کنیم؛ بنابراین چهار نفری به اتفاق دوبلورها سریال را دیدیم و خط قصه دستمان آمد و شروع به کار کردیم. تمام قسمتهایی که شما از پینوکیو دیدید دربردارنده دیالوگهای خود ما بود...»
منبع: http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1729771667923381997
پ.ن: بنده این موضوع رو درباره زبل خان هم شنیده ام البته نقل قول بود و مطمئن نیستم. از دوستان اگر کسی اطلاعاتی دارد لطفا اعلام بفرمایند.
اینجا قطعه 88 بهشت زهراست. سایت قدیمیها در یک ابتکار جالب تصاویری از قبور بسیاری از نام آواران را یکجا جمع آوری نموده است. گاهی فراموش می کنیم برخی از این هنرمندان فوت شده اند. زیارت اهل قبور آدم را بیاد خیلی چیزها می اندازد.
نوشته ای جالب و خواندنی در مورد ترانه سرای بزرگ معاصر شهیار قنبری . نویسنده این مقاله نیما حسنی نسب منتقد معروف و از نویسندگان قدیمی مجله فیلم است. جالب است که من نمیدانستم (و احتمالا این ندانستن گناهی نابخشودنیست از دیدگاه دوبله بازان حرفه ای کافه ) شهیار فرزند حمید قنبری دوبلور معروف است.
نگاهی به نسبت ترانه و سینما در آثار شهیار قنبری
و جالب تر اینست که خود شهیار قنبری کامنتی گذاشته پای این مقاله با این مضمون:
با درود و سپاس. وقتی که سخن گفتن از ترانه ی هوشیار (بی دشمنی و کینه و حسادتِ کور!)رسم نیست- خواندن نوشته یی از این دست در یک صبحِ خوشِ تابستانی- دور از خانه ی آن همه خاطره- دور از مزارِ پدر و دیدارِ مادر که چند دهه است دست نداده است ) حادثه ی شیرینی ست .یک خسته نباشیدِ بلند برای " حامد احمدیِ عزیز" که این گفت و گو را به دنیا آورد و نیما حسنی نسب به خاطر این نوشته ی زیبا و خواندنی.و سرانجام این سایتِ هوشیارِ خانگی که خوابِ سنگینِ " بی خودی"ها و " حسودانِ بد کارنامه " را آشفته میکنند تا فردای ترانه ی ایران- یا فردای ترانه ی نوین ایران- آفتابی تر و زیبا تر از همیشه باشد.
سلام به همه
یکی از مطالب مفید که نظر من رو جلب کرد ، مطالب زیبای یک کتاب بود، امیدوارم مفید باشه.
کتاب (این کارو نکن، این کارو بکن) با۱۲۵۰ نکته برای موفقیتون وسعادت و آرامش توسط احمد فارسی نوشته شده است. در ادامه توجه شما را به 100 نکته از این کتاب خوب جلب میکنم.
1.با قاضی وپلیس مهربان باش ، مخصوصا اگر پرونده ات در دست آنها است .
2.اگر می خواهی راحت باشی ، کمتر بدان و اگر می خواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان .
3.تا پایان کار ، از موفقیت در آن کار صحبت نکن .
4.اگر ضامن وام کسی شُدی ، خود را آماده پرداخت کل وام کن ، حتما آماده باش .
5.اگر نا شناسی را سوار اتوموبیل کردی، مواظب باش از نوشیدنی و خوراکی او استفاده نکنی ، ممکن است آغشته و یا آلوده به سم و یا داروی بیهوشی باشد .
6.قبل از عاشق شدن ، ابتدا فکر کن که آیا طاقت دوری و جدایی و سختی را داری یا نه ؟
7.قانون را نشکن ، اما می توانی آن را خم کنی.
8.در موردهمسر کسی اظهار نظر نکن ، نه مثبت و نه منفی
9.از تندی با هر کسی خودداری کن مخصوصا، با نیروهای نظامی و قضایی.
10.در اختلافات خانوادگی ، حتی اگر حق با تو است، شجاع باش و تو از همسرت عذر خواهی کن.
11.برای کودکان اسباب بازی های جنگی هدیه نبر .
12.شخص محترمی باش و بدون اطلاع به خانه و محل کار کسی نرو .
13.عاشق همسرت باش ، تا بهشت را ببینی .
14.کثیف نکن ، اگر حوصله تمیز کردن نداری .
15.بخشیدن خطای دیگران بسیار قشنگ است ، تجربه کردنش را به تو پیشنهاد می کنم .
16 .غرور کسی را نشکن ، چون مثل شیشه ی شکسته ، برای تو خطر آفرین می شود .
17.عمل خلاف را نه تجربه کن و نه تکرار .
18.با شجاعت اقرار کن که اشتباه کرده ای .
19.سقوط و پرواز ، همیشه همراهند ، نترس و پربکش .
20.مغز هم به ورزش نیاز دارد ، مطالعه مطالعه مطالعه .
21.شجاعت عذر خواهی کردن را داشته باش .
22.فقطدر موقع رانندگی اجازه بده تا حق تو را بخورند، ولی جاهای دیگر نه .
23.هرگاه خانه و اتوموبیل و چیزی از کسی خریدی ، فورا و قبل از هر کاری قفل آن را عوض کن .
24.تخلف راه را کوتاه می کند ، اما پر هزینه و پر خطر است .
25.اگر به خواسته ات نمی رسی ، حتما حکمتی دارد ، صبر کن ،صبرکن.
26.قبل از امضاء هر قرار دادی سه بار آن را با دقت بخوان.
27.حتی برای چند ثانیه بدون بیمه نامه، رانندگی نکن .
28.نه گفتن راحت ترین پاسخ است .
29.هرروز به همسرت بگو که دوستش داری .
30.هرگز راز کسی را فاش نکن ، حتی اگر روزی دشمن تو شده باشد .
31.اگر هر روز اخبار جهان را .بشنوی ، متوجه خواهی شد که همه به نفع خود خبر می سازند .
32.مواظب باش کلاهت را باد نبرد ، گرفتن حق در هر دادگاهی مشکل است .
33.اگرتمام ثروت دنیا مال تو باشد ، باز هم کار کن .
34.بر دست پدر و مادرت بوسه بزن .
35.اگر اتومبیلی امانت گرفتی . آن را کاملا نظافت کن و پر از بنزین به صاحبش برگردان .
36.نه گفتن کار بدی نیست ، با نه گفتن راحت تر زندگی می کنی .
37. شغلی انتخاب کن که روح تو را شاد و جیب تو را پر کند و با فرهنگ و ارزشهای تو همخوان باشد.
38. با داشتن همسری خوب ، همه کس و همه چیز را یکجا داری .
39. خانه ای که راه فرار یا راه اضطراری ندارد نخر .
40. قبل از استفاده از وسیله گاز سوز و یا نفت سوز ، حتما محل خروج دودش را کنترل کن ، شاید پرنده ای در دود کش افتاده باشد.
41. پنج نکته مهم در تربیت فرزند : محله محله محله و باز هم محله و محله.
42. در اتوموبیل و در خانه ، وسیله دفاعی آماده داشته باش .
43. از همسرت معذرت خواهی کن ، حتی اگر حق با تو باشد .
44. درختی که زود شکوفه می کند ، شکوفه هایش میوه نخواهد شد ، مخصوصا شکوفه های عشق .
45. اگر فرصتی برای انتخاب کردن به تو داده شد به شش چیزعمل کن ، شتاب نکن، خوب فکر کن ، همه چیز را حساب کن ، آنچه انتخاب می کنی از ارزش بالایی بر خوردار باشد ، بهترین را انتخاب کن ، هرگزاز انتخابت پشیمان نشو .
46. پر کردن یک فرم کافی است تا عضو جایی باشی ، مواظب باش مهر و برچسب (( نه )) به پیشانی تو نچسبانند . چون برای برگشت مجدد باید هزار و یک فرم پر کنی .
47. اگر دنیا مثل جنگل شد ، تو مثل شیر باش .
48. وصیت کن تا بعد از مرگ ، اعضای تو را هدیه کنند .
49. برای قاضی و پلیس صدایت را بالا نبر .
50. بجز جنگ همه جا جلو دار باش ، جلوداران پرتگاههای خطرناک را زودتر از همه می بینند .
51. پهلوان باش ، نه قهرمان . پهلوان ، یار و تکیه ی گاه دیگران است ولی قهرمان ، همه را شکست می دهد.
52. تا ندانی ، نمی توانی ، پس بدان تا به توانی .
53. طبقه پایین و طبقه ی آخر آپارتمان ها را نخر .
54. شغلی انتخاب کن ، که روح تو را راضی و جیبت تو پر کند .
55. بنویس ، چه امانت داده ای و چه امانت گرفته ای تا فراموش نکنی
.
56. نه راست ، نه چپ ، راه مستقیم کوتاه ترین راه است .
57. به قوانین کشوری که در آن زندگی می کنی احترام بگذار.
58. بدون مزد برای کسی کار نکن .
59. نگه داری پول در خانه ، هم دزد را بی خواب و هم آشنایان محتاج را بیدار می کند.
60. نه خلاف کن و نه التماس .
61. همکارم حافظه اش را از دست داده است ، به خاطر ندارد از چه کسی طلب دارد و به چه کسی بدهکار است . پس مسایل و اسرار مهم را بنویس و نگهداری کن .
62. تو دو پدر و دو مادر داری ، پدرت ، پدرهمسرت ، مادرت و مادر همسرت ، قدر همه را بدان.
63. عمر مد کوتاه است .
64. هر قول و قراری را بنویس و با انگشت از طرف مقابل مهر و امضاء بگیر.
65. اگر در کاری ریسک کردی با یک سوم اموالت ریسک کن ، که اگر باختی همه چیزت را نبازی.
66. برای حضور در جلسات ، حتی یک دقیقه هم تاخیر نکن .
67. نصیحت کردن زمانی اثر دارد که فقط دو نفر باشید .
68. به هر کس لطف کنی تو را ابله می پندارد ، اما تو به مردم لطف کن .
69. برای امضای هر چیزی یا هر قرار دادی فرصت بگیر ، تا مشورت کنی و تصمیم درستی بگیری .
70. برای حضور در مجالس و مراسم زودتر برو و جلوی همه بنشین .
71. هنر نواختن را یاد بگیر نواختن موسیقی در هیچ سرزمینی گدایی نیست .
72. همیشه برق کفش و خط اتوی لباس تو دیگران را خیره کند ، حتی اگر لباس و کفشت کهنه باشند .
73. تخلف راه را کوتاه می کند ، اما پر هزینه و پر خطر است .
74. در باره پیشنهادی که به تو می شود کاملا فکر کن ، وقت برای نه گفتن بسیار است .
75. اسراف نکن ، حتی اگر پولدارترین فرد جهان باشی .
76. هر گاه به کسی اتوموبیل امانت دادی تاریخ و ساعت و روزش را یادداشت کن ، شاید روزی مشکل تو را حل کند .
77. پس گرفتن پولی که قرض داده ای کمتر از گدایی نیست .
78. هر طور فکر کنی ، همان طور هم می شود .
79. با حسابدار و وکیل خود ، جدل نکن .
80. هر گاه در اوج بودی قبل از سقوط استعفا کن .
81. هر ده سال یکبار شرایط به نفع تو می شود ، موفقیت در یک شب محال است .
82. به قولی که داده ای عمل کن .
83. گرفتاریهای زندگی جزء زندگی هستند ، زیاد نالان نشو ، آنها تو را برای ترقی آماده می کنند .
84. زیاد به حافظه های کامپیوتری اطمینان نکن ، و اطلاعات مهم و ضروری و محرمانه را حتما بنویس و در گاو صندوق نگه داری کن ، چون با فشار یک تکمه پاک می شوند .
85. در چشم کسی که با تو صحبت می کند ، با دقت نگاه کن ، تا منظورش را بهتر درک کنی .
86. راز و رمز امضای خود را در اختیار کسی نگذار .
87. چک سفید و ننوشته به دست کسی نسپار .
88. غافل نشو،هر روز به خانواده خود بگو که آنان را دوست داری،تظاهرنکن،آنها راست ودروغ را می فهمند.
89. نگه داری هر چیزی مهم تر از خریدن آن است .
90. از کاشتن و داشتن درخت و گل در محیط خانه و کار غافل نباش .
91. فرزند خود را به کار کردن تشویق کن ، حتی اگر پولدارترین فرد جهان باشی .
92. دستشویی ، محلی آرام برای یاد گیری است.
93. تنبیه کردن ، آخرین راه حل نیست ، راه دیگری پیدا کن .
94. کنار تخت خواب ، قلم و دفتر داشته باش ، ایده های بزرگ ، گاهی در خواب سراغ تو می آیند .
95. قول نوشته نشده کلک است ، مواظب باش .
96. متن هر قرار داد را سه بار بخوان ، سپس آن را امضاء کن .
97. دست پدر و مادر و همسر و معلم خود و کسی را که به تو راه چگونه زیستن آموخته است ، ببوس .
98 .وسیله ای برای دفاع از خود آماده باش .
99. تخفیف بگیر ، حتی اگر میلیاردر باشی .
100. اگر با کسی قهری به او بدی نکن، شاید دوباره دوست تو شد .
با عرض سلام
عکسهای زیر همانطور که متن عکسها مشخص است در سایت مجله تصویری تاپ ناپ منتشر شده است. همانطور که ملاحظه می فرمائید یک هنرمند مجارستانی یکسری نقاشی را روی سطح صاف بوجود آورده است. استوانه ایکه ملاحظه می کنید سطح داخلی آن جیوه اندود گردیده تا بصورت آینه خود نمایی کند. اما این آینه بصورت محدب می باشد. از آنجائیکه آینه محدب می باشد تصاویر را بصورت تغییر یافته نمایش می دهد.
با توجه به اینکه این ایده جالب بنظر می آمد من نیز آنرا عینا از سایت قید شده به دوستانم در سایت کافه کلاسیک تقدیم می دارم:
هنرمند مجارستانی به نام István Orosz خالق این نقاشی های فوق العاده است.آثار او تنها زمانی کاملا دیده میشوند که یک آینه استوانه ای شکل در نقطه مناسبی از آ« گذاشته شود.کشیدن این گونه نقاشی ها بسیار دشوار است و در نوع خود بی نظیر هستند.
دیشب که جناب هانیبال دو تا از مطالب قدیمی جناب BATMAN را برای خواندن به دوستان پیشنهاد دادند ، مطلب دیگری از ایشان در همان صفحه به نظرم بسیار جالب بود مخصوصا علاقه ایشان به مسائل تاریخی . به همین دلیل تصمیم گرفتم مطلب کوتاهی درباره ریتون ها بنویسم تا دوستان عزیز با این اشیا جالب بیشتر آشنا شوند .
ریتون یا تکوک شیء است که سر و قسمتی از بدن جانوران ( معمولا شیر و بز و در موارد کمی اسب و انسان ) به بدنه جامی متصل می شود . این اشیا بیشتر کاربرد تزئینی داشتند .
1 . ریتون هایی که محل اتصال بدن جانور با جام زاویه 90 درجه می سازد .
2 . ریتون هایی که زاویه محل اتصال بین بدن جانور و جام بیشتر از 90 درجه است .
3 . ریتون هایی که زاویه اتصالی بین بدن جانور با جام 180 درجه است .
در گوگل عبارت
Zerg Rush
را جستجو کنید و 5 ثانیه صبر کنید!!
در منچستر هنرمندی بنام یاسین اخیرا دست به ابتکار جالبی زده است. او بکمک ابزارهای غیر متعارف نقاشیهای بسیار زیبایی را خلق نموده است. این ابزارهای غیر متعارف شامل شیر - سس پیتزا - کاکائو - عسل - آبمیوه و .... می باشد. چیزی که نظر من را جلب کرد تا این تصاویر را در اینجا قرار دهم آنست که اغلب این هنرمندان برای نشان دادن هنر خود به سراغ چهره های سینمایی می روند. ظاهرا محبوبیت آنها روی نشان دادن هنرشتان تاثیر به سزایی دارد. وگرنه او می توانست به سراغ چهره های فوتبالی و حتی خوانندگان معاصر برود. ( منبع عکسها روی عکسها درج شده است)
نقاشی های استادانه با مواد مختلف
سلام بر دوستان عزیزم
این هم نوعی هنر عکاسی است که گذر عمر را در تصاویر ثبت می کند:
آقای هری ویلکس هر ساله و در طول 24 سال از همسر وپسرش در کنار خودرو شخصی شان(ساب) عکاسی کرده است.
یکم شهریور ماه مصادف بود با بزرگداشت بوعلی سینا و روز پزشک
سال قبل فراموش کردم این روز به دوستان پزشک حاضر در انجمن تبریک بگم
همون وقت به خودم قول دادم سال بعدش این روز بخصوص حتما تو خاطرم نگه دارم که متاسفانه باز فراموش کردم!
زمان به سرعت سپری میشه_____________
برای تبریک گفتن دیره، با این حال روز پزشک رو به خانم لمپرت عزیز، اسپونز عزیز و دیگر پزشکان حاضر در این انجمن تبریک میگم
خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است
طرفای سال 86 بود که این فایل صوتی به دست ما رسید...
واقعا کیف کرده بودم... بخصوص اینکه با یک هدفون خیلی خوب هم گوش می کردم...
ولی ارزش دوباره شنیدن رو داره.
بعضی جاهاش واقعا طبیعیه. اصلا حس نمی کنی آرایشگر کنار شما نیست...
قبلا حرفاش رو زیاد نمی فهمیدم. این دفعه که گوش کردم دیدم داره راجع به خود فایل صحبت می کنه. اینکه تنها کاری که آنها کرده اند این بوده که 2 تا میکروفون جلوی گوش ها گذاشته اند و صدا رو ضبط کرده اند و الان هم دارند پخش می کنند. بقیه کارها رو خود مغز می کنه...
.
.
آرایشگاه مجازی
http://s3.picofile.com/file/8212661334/3D_Sound.mp3.html
.
یه جورایی شبیه کاری که توی خطای دیدها می کنند. اینکه از اون چیزی که مغزتون یاد گرفته سو استفاده کنند. مثلا ذهن یادگرفته که وقتی خطوط همگرا میشن به تصویر عمق بده... پس شما می تونید با همگرا کردن خطوط ذهن رو گول بزنید...
در واقع کاری کنید که خطوط عکس شبیه آن چیزی که مغز آن را تفسیر می کند باشد ولی درواقع نباشد.
.
اواخر فایل صوتی، آرایشگر شروع می کند به آرامی قدم زدن و به شما می گوید ذهن شما انقدر قدرتمند است که می تواند تغییرات ناچیز محل تولید صدا را تشخیص دهد. دقیقا زمانی که این جمله را می شنوید ذهن شما دارد این کار را می کند!
توصیه اینکه در یک محیط ساکت و با چشمان بسته گوش کنید... ترجیحا چپ و راست هدفون را هم رعایت کنید...
--------------
البته لطفش رفت. ولی اگه ویدئوی این اطاق خطای دید رو می دیدید واقعا شکه کننده بود. اینکه این دو نفر ایستاده اند. بعد جاهاشون رو عوض می کنند و این دفعه این یکی بزرگ میشه و اون یکی کوچیک...
می تونید عبارت Ames Room رو سرچ کنید.
جو زمین دارای اکسیژن است زیرا گیاهان به طور پیوسته این عنصر را از راه فرایند فتوسنتز تولید می کنند. این فراوانی ذخیره ی اکسیژن به گونه های زیستی، مانند جانوران امکان پیدایش و رشد می دهد. از همین روست که اکسیژن به عنوان یک نشانه ی اصلی حیات بر روی سیارات فراخورشیدی در نظر گرفته شده است.
اما اکنون دو دانشمند ژاپنی به نام های نوریو ناریتا و شیگه یوکی ماسااوکا از بنیاد NINS ژاپن، نظر تازه ای ارائه کرده اند که بر پایه ی آن، سیاره ها می توانند ذخیره های بزرگی از اکسیژن غیرزیستی (abiotic)، یعنی اکسیژنی که توسط جانداران تولید نشده را داشته باشند. این بررسی نمونه ی خوبی از پژوهش های میان-رشته ای است که برای پیشرفت اخترزیست شناسی جستجوی حیات در سیارات فراخورشیدی، دانسته های زمینه های گوناگون دانش را با هم ترکیب می کند.
تاکنون باور بر این بوده که اگر یک سیاره اکسیژن داشته باشد، معنایش این است که گونه هایی از گیاه در آن سیاره در حال تولید اکسیژن از راه فتوسنتز هستند. بنابراین گمان می رفت که اگر بخواهیم به دنبال نشانه های حیات روی فراسیاره های زیست پذیر باشیم، تنها کافیست اکسیژن را در جو آن شناسایی کنیم و در واقع وجود اکسیژن در جو، می تواند به عنوان یک زیستنشانگر یا بیومارکرِ قطعی پنداشته شود. اما واقعیت این است که واکنش های شیمیایی غیرزیستی هم می توانند بر ترکیب جو سیارات فراخورشیدی تاثیر گذار باشند.
اکنون این گروه پژوهشی به رهبری دکتر ناریتا نشان داده که اکسیژن غیرزیستی می تواند از آب در حضور اکسید تیتانیوم (تیتانیا) و یک پذیرنده ی الکترون در نور فرابنفش نیز تولید شود (واکنش نور-فروکافتی یا photocatalytic). در واقع، اکسید تیتانیوم به یک کاتالیزور برای تجزیه ی آب توسط نور فرابنفش تبدیل می شود. بر پایه ی گزارش آنها، از آنجایی که اکسید تیتانیوم روی برخی اجرام و سیاره های سنگی یافته شده، اکسیژن غیرزیستی تولید شده در واکنش نور-فروکافتی اکسید تیتانیوم را نمی توان نادیده گرفت.
دکتر ناریتا می گوید: «ما برای جستجوی حیات روی سیاره های فراخوارشیدی از راه مشاهدات اخترشناسی نیاز به این داریم که دانسته هایمان در زمینه های گوناگون دانش را با هم ترکیب کنیم و پژوهش های اخترزیست شناختی را گسترش دهیم تا بتوانیم نشانه های قطعی زندگی را بیابیم. اگرچه اکسیژن هنوز یکی از نشانه های زیست احتمالی است، ولی لازم است با توجه به پژوهش کنونی، به دنبال نشانه های دیگری به جز اکسیژن هم باشیم.»
سایت علمی بیگ بنگ / منبع: sciencedaily ، برگردان: ۱star-7skies
از لینک زیر دانلود نمایید
http://s3.picofile.com/file/8214314934/fun.mp4.html
ترجمه ای زیبا از سرکار خانم فرانک مجیدی از سایت 1pezeshk.com که به نظرم باید برای عضویت در کافه ازشون دعوت کرد.
فرانک مجیدی: با وجود آنکه نام هایی مانند بوگارت، براندو و هافمن همیشه در ذهن و قلب سینمادوستان زنده باقی خواهد ماند، اما چند نفر از ما نامهای کورسیتو، بِدُیا یا ولش را به عنوان بازیگر در ذهن داریم؟! این نامها فراموش شدهاند، آن هم در شرایطی که تمام این نامها، نقشی محوری را در معروفترین سکانسهای تاریخ سینما ایفا کردهاند. امروز دربارهی چهرههایی حرف میزنیم که همهی ما آنها را دیدهایم، اما هرگز کنجکاو نشدهایم نامشان را بدانیم و در خاطر نگاه داریم. این نوشته، افرادی را به ما یادآوری میکند که بهترین لحظات و خاطرات ما از سینما را بهوجود آوردهاند، اما آن روی بیرحم سینما، نامشان را زنده و درخشان حفظ نکردهاست.
1- سالواتوره کورسیتو در «پدرخوانده»
تا پیش از سال ۱۹۷۲، کورسیتو یک آرایشگر معمولی ایتالیایی بود. اما دنیای او، زمانی که برای ایفای نقش «آمریگو بوناسهرا» انتخاب شد، بهسرعت تغییر کرد. در سکانس ابتدایی شاهکار بیبدیل «فرانسیس فورد کاپولا»، «پدرخوانده»، بوناسهرا بریده از همهجا و سرخورده از عدالت آمریکا، به پدرخوانده پناه میبرد و از او خواهش میکند که بهمناسبت ذوز عروسی دخترش، لطفی به او کند. بوناسهرا بهعنوان پدری دلشکسته از دختر بسیار زیبایش میگوید که چند جوان آمریکایی مزاحمش شدند و وقتی دیدند دختر تسلیم خواست آنها نمیشود، به قصد کشت او را کتک زدند و زیباییاش را از او گرفتند و دادگاه آنها را از اتهام تبرئه کرد. او به دنبال عدالت برای دختر خودش بود.
مدتی کوتاه پس از آنکه کورسیتو بهعنوان بازیگر نقش بوناسهرا برگزیدهشد، او خود را تنها در حالی یافت که در باغ خانهی براندو در مالهالند درایو ایستادهبود و منتظر بود تا کاپولا او را به داخل ساختمان دعوت نماید. کورسیتو به داخل ساختمان رفت و به براندو بهعنوان یکی از سرسپردگان دن ویتو معرفی شد. کورسیتو اینقدر خوب در نقشش جا افتادهبود که کاپولا کاملاً به حضور او در فیلم رضایت دهد و او در یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، جاودانه شود.
مونولوگ او: «من به آمریکا ایمان دارم.» یکی از بهیادماندنیترین مونولوگهای تاریخ سینما بود و حتی براندو از او بهعنوان یکی از بهترینها در طول کار در این اثر، نام برد.
2- جو. ئی. براون در «بعضیها داغش رو دوست دارن»
با آنکه امروزه سینمادوستان هنوز نامهای کلاسیکی مانند کری گرانت و کلارک گیبل را به دلیل توانایی بالای آنها در ارائهی کاراکترهای طناز به خوبی به یاد دارند، «جو ئی. براون» نامی ناآشنا نزد آنان است. براون پیش از این فیلم معروف هم در تئاترهای برادوی و فیلمها کار میکرد و بهخاطر دهان بزرگ و لبخند خاصش، شناخته میشد. او چندین فیلم ملودرام کار کردهبود اما وقتی کارگردانها به استعداد او در ایفای نقشهای کمدی پی بردند، از او در آن نقشها استفاده کردند، یکی از نقشهای بهیاد ماندنی او در این ژانر، در فیلم «رویای نیمهشب تابستان» شکل گرفت. وقتی نقشهای او برای فیلمها کمتر شد، او وقت خود را صرف ورزش، تماشای آثار باقیمانده از جنگ جهانی دوم و کار تئاتر کرد. تا آنکه در سال ۱۹۵۹ از سوی کمپانی قرن بیستم، به او بازی در نقش میلیونری به نام «اوزگود فیلدینگ سوم» در فیلم «بعضها داغش رو دوست دارن» شد، یکی از بهترین کمدیهای کلاسیک سینما. با آنکه تمام فیلم مملو از صحنههای کمدی است، اما دو صحنهی بازی براون با «جک لمون» واقعاً عالی از آب در امده، یکی سکانس رقص آن دو و یکی سکانس نهایی غیلم که اوزگود به جری، بدون آنکه متوجه شدهباشد که جری مرد است، پیشنهاد ازدواج میدهد. جری که در طول فیلم متوجه عشق اوزگود به خود شده، بدش نمیآید که ابتدا این ازدواج را بپذیرد و وقتی معلوم شد که مرد است، طلاق بگیرد و یک غرامت حسابی از اوزگود میلیونر دریافت کند، اما دوستش به او میگوید اساساً از این فکر خارج شود. در سکانس نهایی وقتی جری و اوزگود با هم هستند و جری تمام تلاشش را میکند که اوزگود را از ازدواج منصرف کند، اما با وحشتناکترین بهانههایی که هر مردی را از ازدواج منصرف میکند، اوزگود از عشقش دست نمیکشد. در نهایت جری میگوید که او یک مرد است و یکی از بهترین دیالوگهای تاریخ سینما توسط براون بیان میشود: «خب، هیچکس کامل نیست!»
حالت چهرهی براون، بازی عالی جک لمون و طنازی ویلیام وایلدر باعث شده یکی از شاخصترین سکانسهای تاریخ سینمای کمدی در سکانس نهایی فیلم بهوجود آید. این گفتگو از سوی انستیتوی فیلم آمریکا، بهعنوان یکی از ۵۰ نقلقول برتر تاریخ، شناخته شدهاست.
3- جو مَنتِل در «محلهی چینیها»
بسیاری از ما این هنرپیشه را که در سال ۱۹۵۶ برای فیلم «مارتی» نامزد اسکار شد، نمیشناسیم. منتل حضور خود را در سینما با فیلم «مرد مخفی» و در نقش پس روزنامهفروش آغاز کرد. بعد از آن، منتل نقشهایی کماهمیت را پذیرفت، مثلاً در «پرندگان» هیچکاک، نقش یک فروشندهی دورهگرد را داشت. با اینحال، پذیرفتن نقش مکمل در فیلم «محلهی چینیها» در سال ۱۹۷۴، او را به جایگاهی قابلقبول برای یک بازیگر رساند. این فیلم پایان تلخی دارد و نشان میدهد که مبارزه با افراد قدرتمندی که سیستم را فاسد میکنند، بیفایده است. در اینجا منتل بهیادماندنیترین دیالوگ فیلم را خطاب به چیک (جک نیکلسن) میگوید: «فراموشش کن جیک! اینجا محلهی چینیهاست!» انستیتوی فیلم آمریکا، این نقلقول را در میان ۱۰۰ نقلقول برتر تاریخ سینما ثبت کردهاست.
4- پت ولش در «ئی.تی.: موجود غیرزمینی»
ولش با کارهایش در این فیلم اشک خیلی از سینمادوستان را درآورده، آن ها را خندانده و مدام بین احساس خنده و گریه، حالشان را متغیر کردهاست. این خانم خانهدار اهل مارین کانتی، در سال ۱۹۸۱ زمانی کشف شد که «بن برت»، طراح صدای فیلم «جرج لوکاس» صحبت کردنش را با یک منشی مغازهی عکاسی محلی، دربارهی بزرگ کردن چند عکس شنید. برت که مجذوب جنس صدای او شدهبود، با عجله ولش را از مغازه بیرون برد و به او توضیح داد که به دنبال یک صداپیشه برای فیلم جدید میگردد. اینکه خانم ولش روزی دو پاکت سیگار میکشید، در ایجاد جنس صدای خاصش بسیار مؤثر بود. سه ماه بعد از انجام تستها، ولش توانست بانوی ۸۲ سالهی تبتی را برای حرف زدن بهجای ئی. تی. کنار بزند و خود دوبلهی این موجود را بر عهده گیرد. ولش برای مجموع ۹ و نیم ساعت کارش، ۳۸۰ دلار دریافت کرد. دفعهی بعد که صدای ئی. تی را شنیدیم، یادمان باشد که بایستی از یک خانم بسیار سیگاری ممنون باشیم. جنس صدای خاص او باعث شد که او همکاری دیگری با لوکاس، برای دوبلهی نقشی در «جنگهای ستارهای اپیزود ششم: بازگشت به جدای» داشتهباشد.
5- استل راینر در «وقتی هری با سالی ملاقات کرد»
اگر تنها نامش را به خیلی از سینمادوستان بگویید، آنها احتمالاً او را به یاد نخواهند آورد، با این حال در بسیاری از کارهای کمدی امریکایی، او نقش مادر را ایفا کردهاست و یکی از جذابترین دیالوگهای سینمای ژانر کمدی را ادا نمودهاست. او که همسر کارگردان، نویسنده و بازیگر کمدی، کارل راینر بود، پیش از آنکه به بازیگری روی آورد، نقاش بود. او در سال ۱۹۴۳ با کارل ازدواج کرد و کاراکتر «مری تایلر مور» با الهام از شخصیت او در «نمایش دیک ون دایک» بهوجود آمد. با اینحال بهیادماندنیترین نقشهای او در فیلم های کمدی، در دههی شصت به او پیشنهاد شد. او در فیلم پسر خود، راب، «وقتی هری با سالی ملاقات کرد» در سال ۱۹۸۹ بهیادماندنیترین نقش های خود را ایفا نمود. او در آنجا نقش مشتری یک کافه را ایفا می کرد که بعد از حرکات انگشتنمایانهی سالی (مگ رایان) که باعث شد همه با تعجب به او خیره شوند، به گارسون گفت: «من همون چیزی رو میخورم که اون میخوره!»
6- آلفونسو بِدُیا در «گنج سیهرا مادْره»
هر عاشق سینمای کلاسیک، میتواند این دیالوگ را از ته قلب بخواند و لحظهی رویارویی با بوگارت را تصور کند: «نشان؟ ما هیچ نشانی با خودمون نیاوردیم! ما به نشان نیاز نداریم. من نیازی ندارم که به تو نشان متعفنی بدم!» این دیالوگ را که در ده ها هجو دیگر به کار رفته، یک هنرپیشهی مکزیکی به نام «آلفنسو بدیا» بیام کردهاست. بدیا که در سل ۱۹۰۴ متولد شدهبود، ابتدا با صنعت فیلمسازی کشورش، مکزیک، همکاری میکرد. او در نوجوانی در هوستون به مدرسه رفتهبود. اما زندگی هنری او زمانی که نقش راهزن کلاهطلایی را در «گنج سیهرا مادره»، اثر «جان هیوستن» پذیرفت، برای همیشه تغییر کرد. این فیلم مهم تاریخ سینما، سرآغازی شد برای بدیا که پیشنهاد نقشهایی دیگر در فیلمهای متعددی را دریافت کند، اما هیچکدام از فیلم ها نتوانست او را به اندازهی اثر هیوستن در یادها نگاه دارد.
متأسفانه بدیا شدیداً به الکل معتاد بود و این موضوع، باعث مرگ زودهنگام او گردید. آخرین ایفای نقش مهم او در «کشور بزرگ» و در نقش رومن گیتِراس بود.
7- مارگارت همیلتن در «جادوگر شهر اُز»
با آنکه خانم همیلتن نزدیک به پنجاه سال در سینما، تلویزیون، تئاتر و رادیو فعالیت داشت، بهسختی نقش دیگری از او را جز نقش او در این فیلم، به یاد میآوریم. او پیش از آنکه به هنر روی بیاورد، یک معلم مهدکودک بود. آغاز فعالیت هنری او به حضور در «زبان دیگر» بازمیگردد که سرآغاز ایفای نقش او در ۷۰ فیلم دیگر گردید. با آنکه او اغلب نقش افراد ناخوشایند داستان را ایفا میکرد، هیچکدام از این بازیها به اندازهی ایفای نقش او در فیلم «جادوگر شهر اُز» در سال ۱۹۳۹، جادوگر بدجنس غرب، به یاد ماندنی نبود. صورت خشمگین سبزرنگ او با آن بینی برجسته و دراز و ابروان کلفت تیره، نسلهای زیادی از کودکان را به وحشت انداخت. یکی از دیالوگههای به یاد ماندنی او در این اثر این بود: «گیرت میآرم خوشگلم، اون سگ کوچولوت رو هم همینطور!»
8- پت اُبرایِن در «Knute Rockne: کاملاً آمریکایی»
با آنکه اُبرایِن در طول ۶ دهه قعالیت هنری در بیش از صد فیلم ظاهر شد، تنها نقشی که احتمال دارد او را در یاد بینندگان سینمای مدرن نگاه دارد، نقشی است که در این فیلم بازی کردهاست. در سال ۱۹۸۳ و زمانی که فوت کرد، تئودور ام. هسبرگ،شهردار نوتردام، به آبزِروِر ریپورتر گفت که «هیچکس جز او از پسِ بازی در این نقش، برنمیآمد. ما همیشه او را بهعنوان بخشی از خانوادهی نوتردام در یاد خواهیم داشت.» ابراین در گروه مافیای ایرلندیِ بازیگران بود که شامل جیمز کاگنی، فرانک مکهیو و اسپنسر تریسی میشد. اما او میدانست چطور در قلبها نفوذ کند و اشک تماشاگران را در نقش مربی مشهور تیم فوتبال نوتردام، جاری سازد: «بچهها، میخوام بهتون چیزی رو بگم که سالهاست توی دلم نگه داشتم. هیچکدوم شما که اینجا هستین، جرج گیپ رو نمیشناسین. خیلی قبل از این بود که به دنیا بیاید! ولی اقلاً سنتهایی رو که بخاطرش در نوتردام موند رو میشناسید. خب، آخرین چیزی که اون بهم گفت این بود: «راک! گاهی وقتی اوضاع تیم خرابه، گاهی وقتی همه چی اشتباه از آب درمیآد، وقتی شکستها باعث میشه بچهها قاطی کنن، بهشون بگو با تمام وجود برن داخل زمین و بخاطر چیزایی که بهشون باور داشتیم ببرن. من نمیدونم اونموقع کجا هستم راک! ولی متوجهش میشم و واقعاً خوشحالم می کنه!»
9- برَندِن دیوایلد در «شِین»
وقتی برندن تنها ۷ سال داشت، پدر او در برادوی مشغول به کار بود و یک بار یکی از کارگردانان از پدرش خواست تا اجازه دهد پسرش در یکی از نمایشنامهها بازی کند. اولین بازی او باعث شد که او اولین کودکی باشد که جایزهی دونالدسن را برای «بهترین بازی در اولین تجربه» از آن خود مینماید.با دیدن بازی او، تهیهکنندهی فیلم شین، جرج استیونس، او را برای بازی در نقش «جو استَرِت» در فیلم شِین برگزید. این اثر وسترن با بازی «آلن لَد»، محصول سال ۱۹۵۳ است. او در نه سالگی و برای بازی در نقش جو، بهعنوان بهترین بازیگر نقش مکمل، کاندید دریافت جایزهی اسکار شد. او با بازی خوب خود در نقش پسرکی محلی و بیغل و غش که مسحور یک کابوی غریبه شدهبود، در دل بینندگان فیلم می نشست. یکی از بیادماندنیترین لحظات بازی او، سکانس نهایی فیلم است، وقتی او با صدای بلند نام کابوی را فریاد میزند و شین به آرامی در غروب به راه خود میرود. متاسفانه ویوایلد فرصت چندانی برای درخشش در سینما نیافت و در سال ۱۹۷۲ در حالیکه تنها ۳۰ سال داشت، در یک تصادف اتومبیل دلخراش جان سپرد.
10- کالین کلایو در «فرانکنشتاین»
کلایو در سال ۱۹۰۰ در فرانسه به دنیا امد. پدر او یک سرهنگ بریتانیایی بود. وقتی زانوی کلایو آسیب دید، زندگی او برای همیشه تغییر کرد. او که از خدمت در ارتش بازماندهبود, تصمیم گرفت به بازیگری روی بیاورد. او در دههی سی میلادی در نقش مردهای رمانتیک در کنار ستارههایی همچون «کاترین هپبورن»، «بت دیویس» و «جین آرتور» ظاهر شد. جز این نقشها، دنیای سینما بیشتر او را برای بازی در نقش دکتر هنری فرانکنشتاین هیولاصفت به یاد میآورد، دانشمند دیوانهای که یک هیولا را در فیلم ترسناک «فرانکنشتاین» خلق میکند. کلایو تنها در سه فیلم ترسناک بازی کرد اما در هر سهی آنها نقشی به یادماندنی ایفا نمود. تفسیری که او بصورت عملی با بازی در این فیلم از کاراکتر دانشمند دیوانه ارائه داد، بسیاری از بازیگرانِ پس از او و فیلمهای ترسناک را نیز الهام بخشید. حتی آنها که این فیلم را ندیدهاند، به شدت تحت تأثیر بازی زیبای او در سکانس «او زنده است!» قرار میگیرند.
متأسفانه کلایو بهشدت معتاد به الکل بود و این ضعف بزرگ، کار حرفهای او را نیز تحت تأثیر قرار داد. علاوه بر آن، او مبتلا به توبرکولوزیس شد که به مرگ نابهنگام او در سال ۱۹۳۷ و در سن ۳۷ سالگی انجامید.
هنر کنده کاری
این تصاویر مربوط به درختی در پارکی در فلوریدا می باشد
هنرمندان بسیاری روی این درخت کار کردند تا شکل نزدیک به 400 حیوان را با کنده کاری و به طور طبیعی روی آن ایجاد کنند، خیلی زیباست اما؟!
تصاویر زیر هم مربوط به کنده کاری بر روی تنه درختان بی جان میباشد
تصاویر کنده کاری بر روی دندان انسان
هنرمندی با کنده کاری های جالب بر روی دندان بناها و مجسمه های کوچک هنری خلق کرد
شاید در نگاه اول باور اینکه ، این آثار هنری روی دندان های انسان شکل گرفته اند سخت باشد
اما یک هنرمند خوش ذوق توانسته است این آثار هنری زیبا را روی سطح دندان انسان خلق کند
توجه این هنرمند به ریزه کاریها و جزئیات شگفت انگیز است
بدون شک هر کسی حوصله و توانایی لازم برای خلق چنین اثری را ندارد
عجیب ترین درختانی که تاکنون دیده اید
Hyperion Tree
درخت هایپریون یکی از بلند ترین درختان دنیا می باشد که در پارک ملی ردوود کالیفرنیا قرار دارد
پیدا کردن تنه ی این درخت در بین درختان دیگری که اطرافش قرار دارند کار دشواریست
اما وقتی از دور به این منظره نگاه می کنیم این درخت با قد بسیار بلندش به راحتی از بین بقیه درختان قابل شناسایی است!
Angel Oak Tree
درخت فرشته بلوط با قدمت 1500 ساله در جنوب کالیفرنیا قرار دارد که شاید به اندازه درخت قبلی قامت بلندی نداشته باشه
ولی شاخه های خمیده و شگفت آنگیزی دارد، بلند ترین شاخه آن 58 متر است!
Tree Root Cave
درخت غار ریشه جایی است که این درخت با ریشه های بیرون از خاکش قرار دارد و پناهگاه مخوفی را ایجاد کرده است.
چیزی که درباره این درخت جالب است اینست که این درخت بدون اینکه ریشه هایش در خاک باشند
به طرز شگفت آوری در همین حالت دوام آورده است!
Drive Through Chandlier Tree
درختی که محل عبور و مرور وسایل نقلیه است! این درخت تنومند و غول آسا 91 متر ارتفاع دارد
عرض آن تقریبا دو متر است که به راحتی بسیاری از وسایل نقلیه از آن عبور می کنند!
Japanese Fire Tree
درخت آتشین ژاپنی شاید جذاب ترین این لیست باشد چرا که انگار واقعا در آتش است
این درخت افرای ژاپنی یکی از مشهورترین درختان واشنگتن است
شاید از بسیاری از افراد معروف دنیا نیز بیشتر در معرض دوربین های عکاسی قرار می گیرد!
«جان فورد»، كارگردان خوشنام هاليوود عنوان بهترين كارگردان تاريخ سينما را بهدست آورد.
نشريه سينمايي اسكرين در گزارش جديد خود فهرستي از بهترين كارگردانان تاريخ سينماي دنيا را منتشر كرد كه در رتبه اول جان فورد، برنده چهار جايزه اسكار بهترين كارگرداني ديده ميشود.
در اين فهرست رتبه دوم در اختيار آلفرد هيچكاك، خالق آثار ماندگار سينما چون «پنجره عقبي»، «مرد عوضي»، «سرگيجه»، «شمال از شمالغربي»، «رواني»، «ربكا»، «طلسمشده» و «ام را نشانه قتل بگير» است.
لوئيس بونوئل از مطرحترين چهرههاي سينماي اسپانيا كه از وي بهعنوان پدر سينماي سوررئاليسم ياد ميشود، در مكان سوم قرار گرفته است. وي خالق فيلم تحسينبرانگيز «فراموششدگان»، «نازارين»، «رابينسون كروزوئه»، «جذابيت پنهان بورژوازي»، «خاطرات يك مستخدمه»، «ميل مبهم هوس» و «زيباي روز» است.
در رتبه چهارم فهرست بهترين كارگردانان تاريخ سينما نام استنلي كوبريك كارگردان بزرگ آمريكايي ديده ميشود كه فيلمهاي مطرحي چون «دكتر استرنج لاو»، «يك اديسه فضايي؛2001»، «پرتقال كوكي»، «غلاف تمام فلزي» و «چشمان كاملا بسته» در كارنامه او هستند.
ياسوجيرو اوزو، مارتين اسكورسيزي، هاوارد هاوكس، ورنر هرتزوگ و اورسن ولز در مكانهاي بعدي اين فهرست قرار دارند.
جان فورد كه در اين فهرست در رتبه اول قرار گرفته است، كارگردان افسانهاي سينماي آمريكا و برنده چهار جايزه اسكار بهترين كارگرداني است كه از بزرگترين وسترنسازان تاريخ هاليوود محسوب ميشود.
جان فورد شهرت فراوان خود را بهواسطه ساخت فيلمهاي وسترن مانند «جويندگان» و «دليجان» و همچنين ساخت نسخههاي سينمايي از آثار كلاسيك برجسته قرن بيستم مانند «خوشههاي خشم» بهدست آورد.
ركورد او در كسب چهار جايزه اسكار بهترين كارگرداني همچنان دستنيافتني است. سبك خاص او در فيلمسازي بسيار تاثيرگذار بود؛ بهگونهاي كه اينگمار برگمن و اورسن ولز از او بهعنوان يكي از بزرگترين كارگردانان تاريخ سينما نام ميبردند.
جان فورد پيشگام فيلمبرداري فضاي خارج از استوديو و نماهاي بسيار باز بود كه در آن شخصيتهاي فيلم در يك محيط طبيعي بسيار بزرگ قرار ميگرفتند. او الهامبخش كارگردانان بزرگ سينما چون جورج لوكاس،مارتين اسكورسيزي، آکیراکوروساوا؛استیون اسپیلبرگ؛دیویدلین؛تارانتینو و کلینت ایست وود بوده است.
بانی فیلم و کافه سینما
البته با 10 کارگردان برتر مورد نظر من تفاوت داره ولی اینکه جان فورد در رتبه اول قرار گرفته جالبه
جيسون پوراث يكي از اين انيماتورهاي مطرح است كه فهرستي از پرنسسهاي رد شده را دارد. او معتقد است همه پرنسسهاي طراحي شده ديزني براي بكارگيري در انيميشنهاي ديزني مناسب نيست و به همين منظور از آنها حتي دراي نقشهاي جانبي هم بهره نبرده است.
گروه بين الملل؛ سينما خبر- پرنسسهاي ديزني همواره در يك قالب خاص هستند.آنها زيبا اسرار آميز و به گونه اي مدلي طراحي شده هستند. همگي آنها چشماني بسيار درشت داشته و معمولا پس از تحمل سختيهاي فراوان به زندگي شاهزاده اي وارد مي شوند. نمونه اخير اين پرنسسها السا و خواهر او آنا در انيميشن فروزن است. السا و آنا پس از بررسي هاي فراوان طراحان و انيماتورهاي ديزني براي حضور در انيميشن فروزن انتخاب شدند.
جيسون پوراث يكي از اين انيماتورهاي مطرح است كه فهرستي از پرنسسهاي رد شده را دارد. او معتقد است همه پرنسسهاي طراحي شده ديزني براي بكارگيري در انيميشنهاي ديزني مناسب نيست و به همين منظور از آنها حتي دراي نقشهاي جانبي هم بهره نبرده است.
به عقيده او پرنسسهاي ديزني بايد از خصوصيات اخلاقي ، شخصيتي و ظاهري خاصي برخوردار باشند كه باعث هيجان كودكان و مخاطبان شوند.
او اخيرا فهرستي از پرنسسهاي رد شده ديزني را منتشر كرده كه در هيچ انيميشني ظاهر نشده اند.
و بقیه تصاویر رو می تونید توی لینک زیر و از خود سایت منبع ببینید.. ضمن اینکه در پایین متن در سایت مذکور پیوندهایی در رابطه با پوستر و شخصیت های جالب دیزنی بیان شده که خیلی جالب هستن در نوع خود..
http://www.cinemakhabar.ir/NewsDetails.aspx?ID=69249
چند نمونه از مواردی رو که یک بازیگر زن در یک فیلم سر و صورتش(!) رو اصلاح می کنه، می بینیم...
.
1. آن هاتاوی در بینوایان
شاید ماندگارترین صحنه اصلاح سر در یک فیلم همین باشه... با بازی خارق العاده ان هاتاوی که یک اسکار رو براش به ارمغان آورد...
.
.
2. ناتالی پورتمن در انتقامجو
این صحنه هم بسیار زیباست. بخصوص به خاطر زاویه ای که ناتالی می تونه از این طرف به ابروهاش بده...
کمتر کسی می تونه این کار رو بکنه... می تونید امتحان کنید...
البته خفن ترین زاویه ای که دیدم یکی بتونه به ابروش بده، مربوط میشه به یک خواننده جوان انگلیسی به نام Jade Thirlwall
http://cafeclassic4.ir/imgup/5850/1447362720_5850_03d7a32b65.JPG
.
.
3. کیت بلانشت در فیلم بهشت
این فیلم بهشت مربوط به سه گانه دوم کیشلوفسکی بود که عمرش قد نداد بسازه...
در سال 2002 تام تیکور از روی فیلم نامه کیشلوفسکی این فیلم رو ساخته...
.
.
4. کامرون دیاز در فیلم پرستار خواهرم
کامرون دیاز به دلیل همدردی با دختر بیمارش، موهای خود را کوتاه می کند...
ابتدا داکوتا فانینگ قرار بوده است نقش دختر او را بازی کند که بخاطر کچل کردن بیخیال نقش شده است!
.
.
5. دمی مور در G.I.Jane
دمی مور نقش یک سرباز نیروی دریایی آمریکا را بازی می کند، در فیلمی از ریدلی اسکات.
آن بنکرافت، بازیگر فیلم های معجزه گر، مرد فیلنما و ... نیز در سن 66 سالگی یکی از آخرین نقش های خود را در این فیلم ایفا می کند...
.
.
.
.
دو نمونه هم اصلاح صورت!
.
7. اوا گرین در فیلم حس کامل
یک سکانس عاشقانه خاص و به یاد ماندنی
جایی که حس چشایی را از دست داده اند و صابون و خمیر ریش می خورند!
.
.
8. ویرنا لیزی روی جلد مجله اسکوایر، مارس 1965
خب این هم که دیگه واقعا عکس خوبیه!
مرحوم ویرنا لیزی حدود یکسال پیش در سن 78 سالگی پیش در حالی که همچنان زیبا بود درگذشت...
پست جناب جو برادلی از فوت ایشون: http://cafeclassic4.ir/thread-118-post-25244.html#pid25244
.
.
.
پی نوشت 1: البته سیگورنی هم برای Alien 3 کچل کرده بود ولی خب از اول فیلم کچل بود! برای همین نیاوردم...
پی نوشت 2: یک سری بازیگر زن کچل ایرانی هم توی این لینک می تونید ببینید! ولی خب اینام مسلما توی فیلم کچل نکردند! http://www.topnaz.com/pictures-of-bald-women-in-iranian-cinema
\.
آلبوم COLORED از آمریکا
(100 سال قبل)
این مطلب تاریخی، هنری به تازگی در اغلب سایتهای خبری منتشر شده
از ابتدای تاریخ عکاسی، عکاسان رویای خلق تصویر رنگی مانند آنچه با چشم میدیدند را در سر داشتند
آنها برای چند دهه با رنگ کردن عکسهای سیاه و سفید سعی میکردند به آن واقعیت بخشند اما نتیجه اصلا راضی کننده نبود
تا اینکه برادران لومیر دست به اختراع باورنکردنی زدند که نتیجه آن را در تصاویر زیر مشاهده میکنید
در آن زمان عکاسانی از آمریکا نیز برای نخستین بار در این قاره با دوربین برادران لومیر عکاسی کردند
عکاسانی چون چارلز مارتین، ادین ویشرد، کلیفون آدامز اولین کسانی بودند که با خرید دوربین اتوکروم شروع به عکاسی کردند
عکسهایی که آنها از زندگی مردم آمریکا، بومیان سرخ پوست و گاوچرانها تگزاس بین سالهای 1910 تا 1925 گرفته اند
مانند دیگر عکسهای اتوکروم هنوز بعد از نزدیک به یک قرن رنگهای زنده و چشم نوازی دارند
ادامه تصاویر به همراه توضیحات بیشتر
به نظرم جالب اومد.از دوستان شیرازی مخصوصا سروان عزیز اگر دسترسی به این مستند دارید اعلام بفرمایید
زمان به شتاب می گذرد و روزگار را می سازد . آدم های بسیاری با زمان حرکت می کنند و همیشه همراه روزگار می مانند اما هستند آدم هایی که در جایی از زمان متوقف می شوند و با روزگار همراه نمی شوند. این ها خاطره باز هستند یا دل داده به نوستالژی . معمولا دربرابر روزگار مقاومت می کنند و هزینه مقاومت و سرکشی دربرابرش را هم تمام و کمال می پردازند. روزگار گاه گاهی هویت برخی از آنها را عیان می کند و عموم می توانند از نزدیک با این مقاوم در برابر زمان و دلداده به شیفتگی آشنا شوند و زندگی اش را از نزدیک ببینند. این زندگی ها معمولا پند آموز به بیننده و عموم نیستند ،فقط جور دیگری از زندگی هستند که باید دید تا فهمید جور دیگر زیستن و گذران هم هست.زندگی "نگهدار جمالی"نیز یکی از این نوع زندگی ها است.
چهارشنبه گذشته در ششمین جلسه از شب های داکیو نایت که به همت دوستان همزمان در بسیاری از شهرها از جمله لس آنجلس،تورنتو،نیویورک،ونکوور،سانفرانسیسکو،فرانکفورت،دبی...چهارشنبه آخر هر ماه برگزار می شود،به تماشای فیلمی جالب از کامران حیدری نشستم .
فیلم "من نگهدار جمالی وسترن می سازم"درباره یک شیرایزی ساده دل و علاقمند به سینمای وسترن است که تلاش می کند با تمام بضاعت و توانی که دارد فیلم وسترن بسازد.
فیلم با طرح و داستان از پیش نوشته شده و مبتنی بر مستند داستانی روایت زندگی نگهدار جمالی است و کارگردان برشی از زندگی او را به تصویر می کشد که او قصد دارد فیلم جدیدی را بسازد و همزمان در زندگی فردی و خانوادگی و شغلی نیز با گرفتاری هایی دست و پنجه نرم می کند اما همه این مسائل او را از ساخت فیلم منصرف نمی کند .
فیلم با همان پلانی که در ابتدا شروع شده پایان می یابد .دقیقا با دیالوگی که در ابتدا از قول جمالی در توصیف شخصیت یک وسترن می شنویم .
نگهدار جمالی را شاید نتوانیک فیلمساز حرفه ای به شمار آورد چرا که دانش و آگاهی آکادمیک درباره سینما ندارد و اصولا هیچگونه تحصیلاتی ندارد اما به سبب علاقه و پیگیری در طول چندین دهه توانسته به ابزار و امکانات حداقلی برای ساخت فیلم دست پیدا کند و با اتکا به تجربه دیداری و با حداقل امکانات و با بضاعت ناچیز دست به ساخت فیلم بزند . هر چند فیلم ها در مواردی به کاریکاتور شباهت پیدا می کند اما در طول این فیلم وقتی با زندگی واقعی کارگردان آشنا می شویم،حتی علاقمند می شویم که کارهای او را ببینیم . نگهدار فیلم سازی ایرانی است که طی ۳۵ سال اخیر در بیابانهای پیرامون شیراز فیلم هایی با الهام از سینمای وسترن ساخته است.
نگهداربی سواد است، اما به سینمای وسترن علاقه خاصی دارد و تمامی عمر خود را وقف ساختن فیلم هایی با این سبک کرده. او تاکنون بیش از ۵۰ فیلم ساخته است.
او همیشه دلش می خواسته بازیگر شود، اما هیچ کارگردانی حاضر نبود به او نقشی در فیلمش بدهد. برای همین، تصمیم گرفت خودش فیلم بسازد تا بتواند در آن بازی کند و البته بعد از مدتی عاشق کارگردانی شد.
او هزینه لازم برای ساختن فیلم هایش را از راه کارگری و اوراق کردن اتومبیل یا دست فروشی به دست می آورد. او بازیگران فیلم هایش را از خیابانهای شیراز پیدا می کند .
این فیلم مستند در جشنواره بین المللی فیلم بوسان در کره جنوبی به نمایش درآمده است. جمالی که همزمان با نمایش فیلمش در کره، خود در شیراز بوده، در ایمیلی که برای خبرگزاری فرانسه فرستاده، نوشته است:«امیدوارم وقتی تماشاگران داستان واقعی زندگی مرا در این مستند می بینند، مرا به عنوان کارگردان خوبی بشناسند که فیلم های وسترن تأثیرگذار می سازد.»
نگهدار جمالی می گوید:«امیدوارم تهیه کنندگانی که این مستند را درباره من می بینند، از من بخواهند برایشان فیلم بسازم.»
کامران حیدری سازنده فیلم معقتد است نزدیک بوده به دام ساختن یک مستند اجتماعی بیافتد اما زود دریافته که سینما، دغدغه اصلی جمالی است و محور این مستند نیز باید عشق او به سینمای وسترن باشد. حیدری می گوید:«علاقه جمالی به سینما خیلی خالص است. او قصد پول ساختن از فیلم هایش را ندارد، اما دار و ندارش را وقف ساختن آنها می کند. بهتر آن است که تنها قصه اش را روایت کنی و از عشقش به سینمای وسترن بگویی.»
نگهدار جمالی پوسترهای تبلیغاتی فیلم هایش را خود درست می کند و به دیوار می چسباند و فیلم را روی دیوار میدانی نزدیک خانه اش به مردم نشان می دهد. فیلم های او در هربار نمایش، حدود ۲۰ تماشاگر دارد که روی قالی های کهنه ای که او بر زمین پهن می کند، می نشینند و فیلم را تماشا می کنند.
کامران حیدری، می گوید که جمالی از فیلم هایش کپی می گیرد و آن ها را به رایگان به مردم محله اش می دهد.
حیدری می گوید تا نیمه های ساختن مستند زندگی جمالی نمی دانسته که او بی سواد است. جمالی سناریوی فیلمش را از روی کاغذهایی «می خوانده» که به نظر می رسیده نوشته است و آنها را هم به کسی نشان نمی داده، چون نمی خواسته کسی بفهمد که او سواد خواندن و نوشتن ندارد. جمالی تمام فیلم هایش را به شکل بداهه می سازد.
این مستند سازدر ادامه صحبت هایش در باره این فیلم گفته است عباس کیارستمی به او گفته که جشنواره های فیلمی از جمله جشنواره بوسان، جایی مناسب برای شناساندن نگهدار جمالی است و او امیدوار است که از راه این جشنواره، هم مستند خودش و هم فیلم های جمالی را به دنیا بشناساند تا شاید مجموعه ای از دی وی دی های فیلم های جمالی به همراه مستندی که درباره او ساخته شده، به محافل سینمایی جهان ارائه شود.
نگهدار جمالی درباره فیلم مستندی که با محور زندگی او ساخته شده، می گوید:«اول فکر کردم باید مثل وسترن های خودم، در این فیلم هم نقش بازی کنم. اما بعد فهمیدم که در این فیلم باید خودم باشم تا مردم مرا بشناسند و زندگی واقعی ام را ببینند.»
کارگردان : کامران حیدری
تدوین : بهمن کیارستمی
برنامه ریزو دستیارکارگردان :انسیه علوی زاده
تصویر: کامران حیدری
صدابردار: ساسان کاوه
صداگذار: کامیار بهبهانی ،فرشید زرمهر
عکاس : سجادآورند
پژوهش : کامران حیدری
تصحیح رنگ : حمید رضا فطوره چیان
پوستر و دی وی دی:احمد رضایی
ترجمه و زیرنویس : صنم کلانتری ،کامبیز صفاری
تهیه کننده : مهرداد منوریان
منبع : http://talkhzibast.persianblog.ir/post/645/
(۱۳۹۴/۹/۷ عصر ۱۱:۵۳)Keyser نوشته شده:به نظرم جالب اومد.از دوستان شیرازی مخصوصا سروان عزیز اگر دسترسی به این مستند دارید اعلام بفرمایید
درود بر کایزر عزیز ؛
من البته این موضوع را قبلا شنیده بودم اما اینکه تا حد جشنواره خارجی جلو رفته باشد را نمی دانستم. حتما جستجو و پیگیری خواهم کرد . البته ما در اینجا از این توتو های خوش ذوق که با دست خالی اینگونه کارهای عجیب و غریب و تحسین برانگیز انجام می دهند کم نداریم. چند سال پیش هم یک همشهری شیرازی , شخصا در خانه اش اقدام به دوبله کامل فیلم سینما پارادیزو کرده بود که انصافا هم خوب کار کرده بود. خودش به جای چندین مرد و خواهرش به جای چندین زن صحبت کرده بودند.
سایتی هست که متن شما رو با استفاده از کاراکترها می نویسد...
البته فقط متن انگلیسی...
برای اینکه یادی هم بشه از کورت عزیز که خیلی وقته آنلاین نشده از اسم ایشون استفاده کردم.
برای اینکه متن به هم نریزه عکسش رو گرفتم ولی خروجی سایت، خود نوشته است.
[از گزینه Test All استفاده کنید.]
البته خود سایت اصلی قابلیت های دیگه ای هم داره...
مثلا سرعت تایپ شما رو اندازه می گیره و به شما میگه که توی کدوم قسمت ضعیف تر هستید...
یا مثلا نوشته شما رو به شکل Gradient در میاره:
Kurt Steiner
Kurt Steiner
Kurt Steiner
Kurt Steiner
یا یک قسمت دیگه داره که جالبه به اسم Scrolling Text Time Waster که اسمش روشه!! یک متن رو اسکرول می کنید تا وقت رو تلف کنید! امتحان کنید!!
تازه اگه دوست داشتید بیشتر وقت تلف کنید، متنش هم قابل تغییره!
پوریا شکیبایی پسر مرحوم خسرو شکیبایی عکسی از بیست وپنج سال پیش، از پدرش در سفر به جشنواره فیلم توکیوی ژاپن منتشر نمود. او قبل از سفر از پوریای هفت ساله پرسید که از ژاپن چه سوغاتی میخواهد؟ پوریا علاوه بر لیستی از اسباب بازیهای درجه یک ژاپنی،از پدر خواست با آرنولد یا راکی یا جکی چان عکس بگیرد و برایش بیاورد. شادروان شکیبایی در جلسه مصاحبه آکیرا کوراساوا بطور اتفاقی جکی چان را دید و ...
و... پوريا شكيبايى با دیدن این عکس آن روزخوشبخترين پسر هفت ساله ى روى زمين بود!
مشروح مطلب مربوطه در سایت خبر آنلاین:
http://www.khabaronline.ir/detail/483356/culture/cinema
البته من زیاد از دیجی کالا خوشم نمیاد.
ولی اخیرا یک حرکت خیلی خفن زده.
اونم ایجاد یک مجله اینترنتیه.
مجله اش شامل چهار بخشه:
خبر / دیجیتال / دانش / سرگرمی
خبر و دیجیتال بیشتر در حوزه تازه های فناوری اطلاعات و تجارت الکترونیکه.
سرگرمی معرفی بازی های کامپیوتری جدید...
ولی قسمت دانش واقعا خوبه.
به عنوان مثال یک بخشی به مناسبت یکصدمین سالگرد نظریه نسبیت اینشتین داره (که همین نوامبر گذشته بود) که مطالبش جالبه.
اگه حوصله خوندن هیچ کدومشون رو ندارید، توصیه می کنم این انیمیشن 5 دقیقه ای که به زبون خیلی ساده نظریه نسبیت رو توضیح داده رو ببینید.
یا یک قسمت دیگه که هر روز یک عکس نجومی منتشر می کنه...
به نظرم بسته به سلیقه تون می تونید چیزای به درد بخوری توش پیدا کنید.
عکس امروز: سحابی های هلال و حباب، در صورت فلکی قو!
درود برهمه دوستان
میخوام خاطرات دهه 60 را زنده کنم ، چه کسایی با اینها خاطره دارند؟
یادتون هست با این ده تومانی چه چیزهایی میشد خرید ؟ البته متولدین دهه 50 بهتر یادشونه یا اوایل دهه 60 !!!
کیک و پفک رو خوب یادمه.
یادتون میاد؟ یک کیک یا یک بسته چیپس یا یک بسته پفک در دهه 60 ، 5 تومن بود!!!!!
پاک کن مورد علاقه ؟ یا نفرت ؟
میخوام بدونم کیا از اینها نگه داشتند؟
بعد از تاپیک فیلم های متشابه، و تاپیک پیشنهادهای آهنگ های متشابه (که اعتماد به نفس کلید زدنش رو ندارم!) بریم سراغ بازیگران متشابه.
توی سایت های خارجی موارد زیادی رو میشه پیدا کرد، که بعضی هاش شبیه هستند ولی خیلی هاشون هم شبیه نیستند...
ولی خب من فقط مواردی که خودم باهاشون برخورد داشتم رو میگم...
بعلاوه سعی می کنم از بازیگران ایرانی هم نمونه بیارم که یک کم بومی سازی هم شده باشه!
اگه دوستان هم موردی به خاطرشون میاد لطفا بگن من اضافه کنم...
1) جان هارت و یان مک کلن
من تا همین چند وقت پیش هم نمی دونستم یان مک کلنی هم وجود داره!!
فکر می کردم بازیگر گاندولف همون جان هارته! یه بار یه جای دیدم نوشته نقش گاندولف با بازی یان مک کلن! هی می گفتم چرا اشتباه نوشتند!! تا اینکه سرچ کردم و دیدم این ها دو نفر متمایزند!
.
.
2) اندی گارسیا و مارک استرانگ
اینجا هم مارک استرانگ رو از شرلوک هلمز گای ریچی می شناختم. بازیگر نقش لورد بلک وود...
بجز اون توی 11 یار اوشن دیده بودمش...
تا اینکه رفتم فیلم تسخیرناپذیران رو دیدم و به نظرم اومد که سنش باید خیلی بیشتر از اون چیزی باشه که من حدس میزدم!!
وقتی رفتم سرچ کردم دیدم که حتی اونی که توی 11 یار اوشن دیده بودمش هم مارک استرانگ نیست! بلکه یه بازیگر خیلی معروف تره که حتی توی پدرخوانده 3 هم بازی کرده! اندی گارسیا...
الان که سرچ کردم دیدم یک بازیگر متشابه دیگه هم برای مارک استرانگ هست!
استنلی توچی! که معروف ترین نقشش رئیس فرودگاهه توی فیلم ترمینال اسپیلبرگ! [شاید بعضی ها ندونند ولی ماجرای عجیب غریب فیلم ترمینال الهام گرفته از زندگی یک ایرانیه به اسم مهران کریمی ناصری که 18 سال توی فرودگاه زندگی کرده!]
.
.
3) خاویر باردم و جفری دین مورگان
البته این دفعه اشتباه نگرفتم. خاویر باردم رو خوب می شناختم. وقتی جفری دین مورگان رو برای اولین بار توی فیلم «پی نوشت: دوستت دارم» دیدم متوجه این شباهت شدم...
.
.
4) ناتالی پورتمن و کیرا نایتلی
این مورد رو توی سایت ها زیاد دیده بودم اشاره کردند ولی خودم بش بر نخورده بودم.
البته این ها انقدر معروفند که آدم اشتباه نمی گیره ولی خب اگه معروف نبودند خیلی شبیه بودند! یعنی از اونایی که فیلم باز نیستند این رو خیلی شنیدم که انگار یک نفرند...
.
.
5) هیث لجر و جوزف گوردون لویت
نکته جالب این مورد اینه که هر دوشون مورد علاقه نولان هستند!
یه جورایی جوزف جای هیث لجر رو گرفته بعد از فوتش...
.
.
6) تام هنکس و بیل موری
این ها هم معروف تر از اونی هستند که با هم اشتباه گرفته بشن ولی یک دوستی داشتم که یه بار عکس بیل موری رو دیده بود و فکر می کرد تام هنکسه!
.
.
7) مهناز افشار و گوگوش.
که خب خیلی معروفه!
.
.
8) الویس پریسلی و حسام نواب صفوی
به قول دن ویتوی عزیز، سلطان راک اند رول!
البته این مورد رو توی سایت ها پیدا کردم.
:)
.
.
9) لیلا حاتمی و نیکول کیدمن!!!!!
واقعا نمی دونم چرا بعضی ها همچین چیزی میگن! من که شباهت زیادی نمی بینم.
بشخصه یک لبخند لیلا رو با صد تا نیکول کیدمن عوض نمی کنم...
ولی خب از اون جایی که زیاد شنیدم آوردم.
یک بازیگر سریال های خارجی هم هست که از بعضی زاویه ها شبیه لیلا میشه. ولی خب باز هم پیش لیلا عددی حساب نمیشه!
.
.
10) طناز طباطبایی و حضرت ناتالی وود!
این هم از اون جمله هاییه که وقتی می شنوم خیلی کفری میشم.
.
.
11) آیرن و آوا گاردنر
آیرن زازیانس بازیگر ایرانی-ارمنی قبل از انقلاب که 3 سال پیش فوت کردند.
توی سایت های خارجی هم حتی به این شباهت اشاره کردند ولی خب احتمالا کنتس پابرهنه با شنیدن این حرف همون حس من بهش دست میده!! :دی
[با تشکر از خانم لمپرت]
.
.
12) هرتیک روشن و مجید یاسر
والا شاید خنده دار باشه ولی به نظرم خیلی شبیه اند!
تازه من اوایل فکر می کردم مجید یاسر و بهروز شعیبی یک نفرند! می گفتم چقدر یارو بازیگر خفنیه! :دی
.
.
13) امیرحسین رستمی و سیلوستره استالونه...
اینو خود امیرحسین رستمی گفت یک بار توی تلویزیون! می گفت از بچگی بهم می گفتند! :دی
البته مهدی امینی خواه هم همچین نظری داره!
:دی
.
.
14) ویدا جوان و آلیزه
البته این مورد (و مورد بعدی یه پاش خواننده است) ولی خب به نظرم واقعا شبیه اند...
بخصوص با این لبخند قشنگ!
امیدوارم نقش های بیشتری به ویدا بدن که آلیزه رو بیشتر ببینیم! :دی
.
.
15) هانیه توسلی و الکساندرا استن
شاید هم خیلی شبیه نباشند ولی اولین باری که استن رو دیدم یاد هانیه توسلی افتادم.
البته سر فیلم شام آخر که هانیه توسلی و کتایون ریاحی نقش مادر و دختر رو بازی می کردند، یک عکسی منتشر شده که شباهتشون رو نشون میده...
[با تشکر از حمیدخان]
.
.
16) کتایون و الیزابت تیلور
کتایون امیرابراهیمی (بازیگر زمانه خانم توی من یک مستاجرم) گویا قبل از انقلاب به کتی تیلور معروف بوده!
شاید الان زیاد شبیه نباشند ولی این میزان شباهت اون زمان خیلی بوده! :دی
[با تشکر از حمیدخان]
.
.
17) سحر دولتشاهی و کلیر دنس
واقعا شبیه اند!
از فرم فک و صورت گرفته تا بینی و ابرو...
ولی این کشف مال من نیست! توی یک سایتی دیدم...
البته مدت ها قبل کشف کرده بودم که کلیر دنس شبیه دختره توی فیلم «در بروژ» است. کلمنس پوسی...
.
.
18) رضا کیانیان و آل پاچینو
این هم از توی سایت ها پیدا کردم!
.
.
19) لیلا اوتادی و ...
لیلا اوتادی هم از این چهره های نسبتا رایجه.
این یکی خواهر می گفت شبیه اسکارلت یوهانسونه اون یکی می گفت شبیه ابرو گوندش.
رفتم سرچ کردم دیدم توی یک سایت نوشته شبیه آماندا سیفیریده!
و همه هم راست میگن! :دی
.
.
20) فریبرز عرب نیا و علی رضا جلالی تبار
این مورد هم خواهرم گفت...
ولی بعدش سرچ کردم چند تا کامنت هم توی سایت های متفرقه پیدا کردم که اینو گفته بودند.
بهشون میاد داداش باشند!
.
.
21) عاطفه نوری و غزاله جزایری
من اینا رو هم فکر می کردم یک نفرند!
البته به لطف عمل های زیبایی، اکثر بازیگرا یک شکل شدند!
غزاله جزایری توی سریال اغما بازی می کرد و عاطفه نوری توی سریال رستگاران...
.
.
22) شبنم مقدمی و فرشته سرابندی
این دو نفر رو هم قبلا فکر می کردم یک نفرند!!
احتمالا مشکل از منه! :دی
.
.
23) پردیس افکاری و حمیرا ریاضی
البته به خاطر سبک نقش هایی که بازی می کنند آدم با هم اشتباه نمی گیره... ولی شباهت زیادی دارند به نظرم.
.
.
24) پژمان بازغی و کیوانچ تاتلیتوگ
این رو هم توی سایت ها دیدم... اون یارو بازیگر نقش مهند در سریال ترکی عشق ممنوع است.
.
.
25) آنجلینا جولی و الناز شاکردوست
این هم توی سایت ها بود.
از اونجایی که از هیچ کدومشون خوشم نمیاد احتمالا شبیه بودند! :دی
.
.
26) بهناز جعفری و کامران جعفری!
انصافا اگه فامیل نیستند خیلی شبیه اند...
ولی از حق نگذریم کامران خوشگل تره! ;)
.
.
27) منوچهر اسماعیلی و حسین توشه
گفتم یک کم هم پا تو کفش دوبلورها بکنم! :)
.
.
28) محمود بصیری و محمود احمدی نژاد
حالا که پا تو کفش همه کردیم چند تا سیاستمدار هم بیاریم توی کار...
البته قصد بی احترامی ندارم. این پست فقط داره شباهت ظاهری شون رو بیان می کنه...
.
.
29) حسن روحانی و حمید لولایی
البته این مورد و مورد قبلی بسیار معروف هستند.
البته روحانی یک بازیگر متشابه دیگه هم داره.
مندی پاتیکین... بازیگر فیلم عروس شاهزاده که نقش اون شمشیر زن اسپانیایی رو بازی می کرد.
.
.
30) محسنی اژه ای و هلن هانت!!
این هم حسن ختام! :)
.
.
31) آذر شیوا و ...
به گفته یکی از دوستان آذرشیوا بازیگر قبل انقلابی هم شباهت قابل توجهی به جولی اندروز دارد.
البته من عقیده دارم بیشتر شبیه بیتا سحرخیز است...
.
.
32) فرناز رهنما و جنت لی
این دوتا رو هم یادم رفته بود که حالا اضافه کردم!
.
با تشکر از هانیبال عزیز.
شاید با مشاهده پست هانیبال عزیز برخی براشون جالب باشه تا همزاد خودشون (Doppelganger) رو پیدا کنند و ببینند آیا جایی در این دنیای پهناور کسی شبیه به اونها هست یا نه!!!
این سایت به شما کمک می کنه تا Doppelganger خودتون رو پیدا کنید و از احوالش با خبر بشین. شاید هم به سرتون بزنه یه راست بروید در خونه اش و با همدیگه یه عصرانه بخورید!
آلفرد هیچکاک: "در فیلم های روایی، کارگردان خداست؛ در فیلم های مستند، خدا کارگردان است."
والت دیسنی: "(سینما)نوعی از سرگرمی است که غیرممکن را ممکن کنید."
و مابقی تصاویر رو توی لینک زیر مشاهده کنید..
چند روز پیش که پست بازیگران متشابه رو می نوشتم به یک سری عکس جالب برخورد کردم!
تغییر جنسیت بازیگران!
این تصاویر در سایت Pinterest تحت عنوان Gender Bending قابل مشاهده است.
.
====================================
===============
=
.
1) جان وین
.
.
2) هریسون فورد
.
.
3) تام هنکس
.
.
4) بن کینگزلی
.
.
5) کوین اسپیسی
.
.
6) ویل اسمیت
.
.
7) تامی لی جونز
.
.
8) ریچارد گری
.
.
9) جرارد باتلر
.
.
10) آدرین برودی
.
.
11) شان کانری
.
.
12) کیت بلانشت
.
.
13) روآن اتکینسون
.
.
14) نیکول کیدمن
.
.
15) آنجلینا جولی
.
با تشکر از هانیبال گرامی
رودیگر، تو بالاخره منُ میکشی!
از بین بازیگران خارجی که در نقش های غیر متعارف ظاهر شدند، دیدی با نام اصلی دیتر هالروردن در فیلم دیدی و ارثیه فامیلی به نقش فلورنتین رو هچ وقت فراموش نمیکنم
فلورنتین (دیدی) یه شوهر یا دستیار داشت که مدام سرش داد میزد و تیکه کلامش (با فن بیان زیبا و کلام طنز آقای عرفانی) این بود
رودیگر تو بالاخره منو میکشی! آخرشم رودیگر کلش رو میکنه!
فلورنتین و رودیگر در نمایی از فیلم
نباید فراموش کرد، موفقیت این فیلم در ایران مرهون زحمات (دوبله حرفه ای و به یادماندنی) آقای عرفانی بود
Dieter Hallervorden
September 5, 1935
1985 Didi und die Rache der Enterbten
در این اثر سینمایی هالروردن در ۷ نقش متفاوت ظاهر شد که در دوبله فارسی آن صداپیشگی هر ۷ نقش را حسین عرفانی برعهده داشت
دانلود آلبوم موسیقی متن دیدی و ارثیه فامیلی
Cafe Classic در منطقه ای با نام Thorndond (نیوزلند) قرار گرفته است که در October 2011 افتتاح شد
با هدف ایجاد محیطی دلنشین، سینمایی و به یادماندنی برای مهمانان گرامی و پذیرایی گرم از آنان در ساعاتی از روز و شب
شاید عجیب نباشه اگه روزی کاربران انجمن کافه کلاسیک هم در این مکان دور هم جمع شده و اوقات خوشی را سپری کنن
تصاویری از نمای خارجی و داخلی کافه کلاسیک
بانوی آغوش
الیزابل لیرد ملقب به "بانوی آغوش Hug Lady " چندروز پیش در هشتاد و سه سالگی درگذشت . به مناسبت درگذشت او تمام شبکه های خبری مطرح گزارش های ویژه ای به نمایش گذاشتند.
الیزابت و همسرش از 40 سال قبل در تگزاس ساکن شدند و از همان موقع به انجام خدمات مددکاری اجتماعی داوطلبانه روی آوردند. در سال 2003 از دفتر فرماندهی ارشد ارتش در ایالت تگزاس با تماسی تلفنی از الیزابت در خواست شد وظیفه داوطلبانه خوشامدگویی به سربازانی که از جبهه های اقصی نقاط جهان به وطن باز می گشتند یا قصد عزیمت داشتند را در فورت هود به عهده گیرد . او و همسرش مشتاقانه مانند والدین حقیقی ساعات زیادی را درایستگاه قطار و فرودگاه و اسکله بندر منتظر آمدن سربازان می ماندند و با آمدن آنها برای خوشامد گویی جوانان را در آغوش می فشردند.
درسال 2008 همسر الیزابت درگذشت اما او کماکان به این عمل خیرخواهانه اما سخت و خسته کننده ادامه داد و تخمین زده می شود بیش از نیم میلیون سرباز را با آغوش پر مهر خود بدرقه یا خوشامد گویی نموده است. او خود همیشه می گفت: "آغوش برای سربازان مهم و انرژی بخش است و لبخند بر چهره شان می آورد" مخصوصا وقتی سربازی را بدرقه می کرد به او امیدوارانه می گفت:" من همینجا منتظرم تا برگردی و دوباره درآغوشت بگیرم"... برای مراسم تشییع جنازه او فرماندهی ارتش مراسم ویژه ای برپا نمود ولی افسوس که همه 500000 هزار سرباز نتوانستند حضور یافته و با بانوی آغوش برای همیشه وداع گویند.
http://www.salvationarmytexas.org/elone-star-spring-2015-issue/elizabeth-laird-fort-hoods-hug-lady/
میلانا دختر مجسمه ای
میلانا دختر 21 ساله اهل صربستان، جهانگردی که با دو یورو سفر خود را بصورت هیچ هایک (جهانگردی با هدف گشتن جهان با کمترین خرج ممکن) از صربستان آغاز کرد و با عبور از کشور های مهمی همچون آلمان، فرانسه ، انگلیس، ترکیه ، با پیام دوستی و مهربانی بعد از گذر از 21 کشور جهان وارد ایران و شیراز شد. او می گوید: تمام هزینه سفر خود را از طریق نوعی نمایش خیابانی فراهم می کنم که یک نوع گریم خاص دارد و فقط با ایستادن صامت کنار خیابان همراه است. هدفم از اجرای این هنر خیابانی کسب خرج سفر و خوراک و تامین هزینه های ویزای خود برای سفر به مقاصد بعدی است.
--------------------------------------------------------------------------
من یک دختر 21 ساله هستم از صربستان. من به دور دنیا سفر می کنم و مثل یک مجسمه در خیابان ها می ایستم و پول جمع می کنم برای تامین هزینه غذا و گرفتن ویزا با این هنر خیابانی...
دختر صرب (Pierre Statue) رو چند روز پیش در قیسبوگ دیدم. آدم عجیب غریب و خاصیه. این دختر به کشورهای مختلف سفر می کنه و توی خیابون فیگور مجسمه می گیره و پانتومیم بازی می کنه، یه جعبه هم جلوی خودش میذاره تا مردم توش پول بریزن. اخیراً در سفرهای دور دنیای خود به ایران رسیده. و الان هم در تهران هست. بچه های ایرانی هم باهاش عکس انداختن.
چند نفر از دخترهای تهران اون رو به رستوران دعوت کردن و غذاهای ایرانی مثل هلیم بادمجون براش خریدن
در اصفهان
--------------------------
یونان
--------------------------
ایتالیا
--------------------------
رم، ایتالیا
--------------------------
تیرانا، آلبانی
--------------------------
ترکیه
--------------------------
ترکیه
--------------------------
ترکیه
--------------------------
مونته نگرو
--------------------------
جوانی که این عکس رو گرفته میگه :
یه دختر اونجا بود با یه جعبه
براش مهم نبود که شما تو جعبه پول بذارین یا نه...
"خیلی خب فکر کنم مهم بود"
اما اگه شما این کارو نکنین داد نمی زنه... بهتون نمیگه که شرم آوره که یکی، دوتا یا سه تا عکس می گیرین بدون اینکه پول بدین...
حتا بهتون نمیگه اول پول بدین بعد عکس بگیرین
اون فقط کاری رو که دوست داره انجام میده
بدون اینکه به این فکر کنه که بعضی ها بگن بین گدایی با هنر فرق هست
براش مهم نیست
اون فقط کاری که دوست داره انجام میده... برای خودش
مردم اگه بخوان می تونن احمق باشن
اونجا یه دختر بود با یه جعبه و جعبه ای پر از آرزو
There was a girl with a box
It was not important for her if you put a money in the box or not .....
"Ok i thing it was important"
but if you don't do it she will not shouting...
she will not tell you that its shamefull to take one, two, three and more photo without paying money...
even she will not tell you that" fırst mony, then photo"...
she just do what she like to do...
without thinking about someone's idea about differences between art and begging...she don't care
She just do what she like.... for herself
People can be silly if they want
There was a girl with a box and box was full of wishes...
ادامه عکسها را در اینجا ببینید.
پنج برداشت غلط درباره بیماران روحی
حداقل یک پنجم افراد در طول سال نوعی از مشکل روحی و روانی را تجربه می کنند. با این وجود، بخش بزرگی از مردم سعی می کنند مشکلات روحی شان را بروز ندهند. یک اتهام بزرگ و غیر منطقی بر سر بیماری های روحی است که به آنها اجازه نمی دهد دست یاری به سمت علم پزشکی بلند کنند.
ترس اینکه دیگران بفهمند باعث می شود بسیاری از مشکلات علاج یابنده در زندگی افراد برای سال های متمادی نه تنها ادامه داشته باشد بلکه وخیم هم بشود. بعضی ها می ترسند تشخیص بیماری شان، بر کار و زندگی شان تاثیر زیاد داشته باشد. آیا می توانم همچنان معلم بمانم اگر بفهمند من افسردگی دارم ؟ اگر مردم بفهمند من از تشویش رنج می برم گمان خواهند کرد که شرکتم ورشکسته خوهد شد ؟
ترس اصلی از لقب دیوانه بودن است. اگر دیگران بفهمند نزد روانشناس می روم آیا به من اعتماد خواهند کرد ؟ آیا مرا از جمع خود حذف خواهند کرد. ترس و نگرانی هایی که در واقع، غیرمنطقی هم نیستند چون با وجود برنامه های آموزشی و تبلیغات زیادی که برای جلوگیری از حدس و گمان ها ابراز می شود هنوز برداشت های غلط، با قدرت تمام وجود دارند:
۱- آدم هایی که مشکل روحی دارند از نظر روحی سالم نیستند
با یک درد زانو یا کمی فشار خون نمی توانیم بگوییم یک فرد، سلامت جسمی ندارد. به همان صورت، هر انسانی که احساسات جریحه دار شده دارد یا در دوره کوتاهی افسردگی داشته است قرار نیست از سلامت روحی برخوردار نباشد.
بر اساس آمار سازمان بهزیستی و خدمات انسانی آمریکا، فقط حدود ۱۷ درصد افراد جامعه از هر نظر دارای سلامتی روحی هستند. بقیه افراد جامعه انواع مختلف بیماری روحی را یا دارند یا تجربه کرده اند.
۲– بیماران روحی، افراد ضعیفی هستند
بیماری جسمی نظیر مرض قند را یک انسان قوی نیز می تواند داشته باشد که هر روز می دود و ورزش می کند و به سر کار برود. افرادی که مشکلات روحی نظیر افسردگی یا دلهره و تشویش یا بیماری دیگر روحی دارند افراد ضعیفی نیستند.
بخشی از بیماری های روحی افراد، ارثی است و یا ناشی از شوک های سختِ زندگی نظیر از دست دادن والدین در تصادف رانندگی است. با این همه، بسیای از بیماری های روحی اگر مورد معالجه قرار بگیرند از شدت و وخامت شان جلوگیری خواهد شد.
ایجاد عادت های سالم نظیر تغذیه خوب، ورزش و خواب عمیق، می تواند مشکلات روحی را کاهش دهد. فاصله گرفتن از عادت های بد نظیر احساس بدبختی خودتحقیری و خودتخریبی نیز تاثیر زیادی در بهبود سلامت روحی دارند.
۴- بیماران روحی افراد خشنی هستند
متاسفانه رسانه ها موقعی از بیماران روحی حرف می زنند که همزمان با خشونت های خانوادگی یا تیراندازی به مردم می باشد. در خیلی از موارد در توضیح انگیزه خلافکاران جنایی نیز به مشکلات روحی و روانی شان اشاره می کنند. اما حقیقت این است که اکثریت افرادی که با مشکلات روحی درگیر هستند خشونت در زندگی و رفتارشان نیست.
موسسه روانشناسی آمریکا در گزارشی که عرضه کرده است بر اساس آمار نشان داده است که فقط 7.5 درصد جرائم خشونت آمیز جامعه مربوط به بیماران روحی است. در صورتی که فقر، اعتیاد، بیکاری، بی خانمانی دلایل اصلی جنایان ثبت شده هستند.
۵ – بیماری های روحی علاج ندارند
بخشی از بیماری های روحی نظیر اسکیزوفرنی شاید به صورت کامل معالجه پذیر نیستند ولی اکثریت بیماری های روحی قابل علاج هستند. بر اساس آمار موسسات مربوطه، بین ۷۰ الی ۹۰ درصد بیماری های روحی به کمک دارو و مشاوره، قابل کنترل هستند. بخشی از آنها نیز می توانند به طور کامل رفع شوند.
فرهنگ عمومی و رسانه ها، احساس خوشایندی برای مطرح کردن و کم کردن تابو و ترسِ بیماری های روحی ندارند. با وجود آنکه خودکشی جزو ۱۰ دلیل اصلی مرگ و میر جامعه آمریکا است ولی سرطان و چاقی معمولا در خبرها به عنوان دلیل مرگ افراد درج می شوند و نسبت به بیماری های روحی سکوت می شود.
این سکوت را به زعم خودمان بشکنیم تا مهمتر از همه، خود بیماران روحی به خودشان اجازه دهند از دستاوردهای پزشکی استفاده کنند.
The 5 Most Common Misconceptions About Mental Illness – Amy Morin
https://www.psychologytoday.com/blog/what-mentally-strong-people-dont-do/201511/the-5-most-common-misconceptions-about-mental?utm_source=FacebookPost&utm_medium=FBPost&utm_campaign=FBPost
بزرگترین موزه زیر آب دنیا
این موزه رو Embodies Hope ( مظهر امید ) نامیدن و در عمق ۸ متری آب های کانکون،در خلیج مکزیک قرار داره. مکزیکی ها برای حمایت از بقا و حیات گیاهان مرجانی نادر اومدن با قرار دادن 500 مجسمه از بتون خنثی در محیط زیست دریایی امکان تولید مثل و تکثیر گیاهان مرجانی رو روی اونها بوجود آوردن تا توریستها یا با غواصی و یا با قایقهای کف شیشه ای این هارمونی طبیعی-صناعی رو تماشا کنن و قدر گیاهان کمیاب مرجانی رو بدونن و زیستگاه مرجانها رو از بین نبرن. این مجسمه های زیبا توسط مجسمهساز انگلیسی، جیسون دی کایرس ساخته شده و جالبیش اینه که سرعت بالای رشد مرجانها باعث تغییر ظاهری مجسمهها شده و بزودی این مجموعه به صخرههای مرجانی مبدل میشود و دیگر موزهای وجود نخواهد داشت! تا هنوز چند صدتایی از مجسمه ها باقین نظرتون رو به چندتا از قشنگتریناشون جلب میکنم:
البته جا داره اشاره کنم از این نوع موزه های زیر آبی در خیلی از کشورها ساخته شده که از جمله جاهای مشهور روسیه، استانبول و اسکندریه است. اما جالبیش اینه که ایران خودمون هم یک موزه زیر آبی بنام غدیر خلیج فارس داره! و تندیس هفت تن از مشاهیرمون؛ پرفسور محمود حسابی، زکریا رازی، استاد محمد حسین شهریار، ابوالقاسم فردوسی، غلامرضا تختی، میرزا محمد تقی خان امیر کبیر و محمد حسین فهمیده در عمق 6 متری آبهای خلیج فارس در کنار پارک زیتون قشم نصب شده و هزینه ساخت تندیسها بدون دریافت کمک از هیچ دستگاه و ارگانی و بصورت شخصی و با مشارکت چهار تن از جانبازان استان فارس طی مدت یک ماه فراهم شده است. دستشون هم درد نکنه... ادامه مطلب
تاسیس این موزه زیبای فرهنگی که جلوه ای از هنرمعاصر ایرانیان رو در معرض دید جهان گذاشته و در دل خلیج فارس با ایجاد یک جاذبه توریستی بین المللی تونسته افتخار آفرین بشه از جمله کارهای نیک روزگاره. اخیرا هم استاندار فارس از تمامی هنرمندان استانهای کشور خواسته آثار تندیسی شون رو ارائه کنند تا موزه غدیر گسترش کمی وکیفی پیدا کنه. ما با اشاعه هنر میتونیم هویتمون رو تثبیت کنیم. با ارتقا فرهنگی میتونیم در تمام عرصه ها قوی جلوه کنیم. بخشی از شعر پر مفهوم ترانه زیبای «هویت» از علیرضا عصار رو حسن ختام پستم میکنم:
وقتی که ایران هست خلیج یعنی فارس
تاریخ می لرزد از خشم قوم پارس
جز این اگر باشد خلیج آبی نیست
بی سایه ایران غیر از سرابی نیست
تا میهن کاوه تابوت ضحاک است
این سرزمین از هر اهریمنی پاک است
صدها هزار آرش جان در کمان دارند
تیری اگر کاریست این عاشقان دارند
وقتی هویت را در نام میجوید
هر بی نشان ناچار صد یاوه میگوید
چیزی که در صلح است از جنگ میخواهد
قدرت اصالت نیست فرهنگ میخواهد
رابطه اینترنت و افسردگی
دو سوال را در نظر بگیرید. اول: شما چه کسی هستید؟ به این مفهوم که چه چیزی شما را، از نظر وسایلی که می خرید، لباس هایی که می پوشید، ماشینی که سوار می شوید (یا نمی شوید)، از هم نوعان تان متفاوت می سازد؟ چه مقوله ای شما را از منظر کارهایی که می کنید، حرف هایی که می زنید، و احساساتی که دارید، از لحاظ ساختار بنیادی روانی تان، منحصر به فرد می کند؟ و حالا سوال دوم: از اینترنت چگونه استفاده می کنید؟
ممکن است این سوالات بی ربط به یکدیگر به نظر بیایند، ولی اینگونه نیست.
طبیعتاً محتوای مورد مصرف شما در اینترنت می تواند نمایانگر بعضی از مشخصه های روانی تان باشد. آیا شما تا پاسی از شب در اینترنت پوکر بازی می کنید؟ پس احتمالا آدم ریسک پذیری هستید. رفتار و ماجراهای روزانه خود را در شبکه های اجتماعی به روز می کنید؟ پس شانس زیادی وجود دارد که آدم برونگرایی هستید.
آیا نحوه ی استفاده ی شما از اینترنت، صرف نطر از محتوای شان، می تواند بیانگر شاخصه های روانی شما باشد؟ اخیرا تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته که به این سوال جواب مثبت می دهند.
محققان ابتدا از بیش از صد داوطلب خواستند تا پرسشنامه ای درباره ی «تجربیات عاطفی اخیر خود» پر کنند. نکته ای که داوطلبان نمی دانستند این بود که معیاری مهم برای اندازه گیری افسردگی در این پرسشنامه گنجانده شده بود. محققان سپس بر پایه ی نحوه ی استفاده از اینترنت، نتایج را در سه گروه دسته بندی کردند: «تراکم» که بیانگر میزان رد و بدل شدن اطلاعات در یک شبکه بود؛ «کاربرد» که نوع استفاده از اینترنت را نشان می داد (مثلا ایمیل، دانلود موسیقی، و یا گشت و گذار در اینترنت)؛ و نهایتا « آنتروپی» که میزان تصادفی بودن گردش اطلاعات را اندازه گیری می کرد. در واقع منظور از این بخش، وسعت محدوده ای بود که یک نفر در آنِ واحد مشغول رد و بدل اطلاعات با دیگر منابع موجود در شبکه بود.
تاکید می شود که محققان از محتوایی که کاربران اینترنت با آن رو به رو می شدند اطلاعی نداشتند و فقط از نحوه ی استفاده ی آنها از اینترنت خبر داشتند. هیچ کدام از دسته های یاد شده اطلاعاتی درباره ی اینکه کاربران از کدام وبسایت بازدید می کردند، محتوای چت یا ایمیل شان چه بود و یا چه نوع فایلی را دانلود می کردند نمی دادند.
در جمع بندی این تحقیقات تیم مزبور توانستند الگوهایی خاص در استفاده از اینترنت را به افسردگی افراد شرکت کننده مرتبط سازند. مثلا، به اشتراک گذاری، فرستادن تعداد زیادی ایمیل و چت کردن بسیار، و تمایل به پریدن از یک وبسایت به وبسایت دیگر، همه و همه ابتلا به علائم افسردگی را به نوعی پیش بینی می کرد.
مثلا پریدن از یک وبسایت به وبسایتی دیگر می تواند نشانه ای از بی میلی (ناتوانی در لذت بردن از انجام کارهای لذت بخش) باشد، زیرا فرد مدام در پی یافتن محرک های احساسی است. یا ایمیل زدن و چت کردن «بیش از حد» می تواند نشانه ای از عدم برخورداری از روابط رو در روی سالم اجتماعی باشد، چرا که فرد فقط در پی برقراری ارتباط با دوستانی است که دور از او زندگی می کنند، یا برای یافتن دوست های جدید اینترنتی تلاش می کند.
یک نکته اساسی که در حین تطبیق اطلاعات جمع آوری شده حتماً در نظر گرفته شد این بود که به هر حال تشخیص افسردگی با وجود تاثیرات مخربی که بر روی بیمار می گذارد، بسیار مشکل است. آمار نشان می دهد که دو سوم از افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند متوجه قابل درمان بودن بیماری خود نمی شوند و در نتیجه به دنبال معالجه ی خود نیستند. حتی بیمارانی که چه با تصمیم خود و چه با اصرار اطرافیان به دنبال معالجه ی خود هستند، از پذیرفتن علائم بیماری، شرمگین هستند و تا حد ممکن انکار می کنند.
شاید جالب ترین مفهوم درباره ی ارتباط میان افسردگی و استفاده از اینترنت، امکان تشخیص زودهنگام گرایش به افسردگی باشد، نه فقط قبل از تشخیص توسط متخصص، بلکه حتی قبل از اینکه خود فرد متوجه ابتلا به بیماری باشد. نتایج این تحقیق که مداخله ای ساده به صورت نظارت بر نحوه ی استفاده از اینترنت است شاید بتواند بیماری رایج و خطرناکی همچون افسردگی را در مراحله اولیه آن قابل تشخیص و درمان کند، و در نتیجه افراد زیادی از این روش سود ببرند.
What Internet Habits Say about Mental Health, Adrian F. Ward and Piercarlo Valdesolo
http://www.scientificamerican.com/article.cfm?id=what-internet-habits-say-about-mental-health&fb_source=message
ترجمه از : مجله مرد روز
20 عکس دلسرد کننده از بچگی وحشی ترین انسانهای تاریخ
الکساندر پیچوشکین
این بچهء خسته کننده الکساندر پیچوشکین است. پیچوشکین بعد از آسیب مغزی احتمالی
در کودکی و زندگی جهنمی به عنوان یک قلدر، شکنجه گر و الکلی تبدیل به یک جنایتکار
پیچیده شد. او مسئول قتل های زنجیره ای بین سال های 1992 تا 2006 بود. این یعنی که
می توانست مسئول مرگ 49 الی 60 نفر باشد. او به زندان ابد محکوم شد که باید 15 سال
اول آن را در سلول انفرادی بگذراند !
جوزف استالین
این پسر خوشتیپ با این لبخند مرموز وقتی بزرگ شد به دیکتاتور بدنام جوزف استالین تبدیل
شد. راجع به اینکه او و رژیمش مسئول مرگ چه تعداد افرادی بوده اند بحث های زیادی وجود
دارد. اما تخمین زده می شود که بین 10 الی 20 میلیون نفر از مردم به دلیل ترور، قحطی و
جنگ مرده اند.
تد باندی
تد باندی شارلاتان ترین قاتل زنجیره ای شناخته شده است. مرد جوان خوشتیپ و بی تکلف
به 30 قتل اعتراف کرده است که به احتمال قوی رقم اصلی بیشتر از اینها به نظر می رسد.
این کابوی گستاخ چگونه بزرگ شد که به یک قاتل بی رحم و متجاوز به مردگان تبدیل شد ؟
جفری دامر
این عکس از پسر کوچک و سگش در آلبوم عکس هیچ خانواده ای دیده نخواهد شد.
به هرحال آن بچه کوچک بزرگ شد تا تبدیل شود به جفری دامر قاتل زنجیره ای که در جریان
محاکمه او در دادگاه ثابت شد که او در قتل 17 مرد جوان و پسربچه از کنترل و سلامت کامل عقل
برخوردار بوده است. دامر متجاوزی بود که در آدمخواری و تجاوز به مردگان بشدت افراط می کرد.
او در زندان به وسیله هم سلولی هایش آنقدر کتک خورد تا مرد.
اسامه بن لادن
اسامه بن لادن حتا به عنوان یک کودک هم نگاه سرد و بی احساسی دارد. او در یک خانواده
ثروتمند و بانفوذ در عربستان سعودی بدنیا آمد. او چهره کلیدی در جنگ مجاهدین با شوروی
در افغانستان بود قبل از تاسیس القاعده و برنامه ریزی حملات 11 سپتامبر.
گری ریج وی
این نوجوان معمولی کسی است که شما نگران آن نیستید که بچه های شما را حلق آویز کند
اما او وقتی بزرگ شد به یکی از پرکارترین قاتلان سریالی در آمریکا تبدیل شد. گری ریج وی 49 زن
را کشت و به اجساد آنها تجاوز کرد. او بدون هیچ گزینه عفو مشروط به حبس ابد محکوم شد.
هاینریش هیملر
حتا به عنوان یک کودک هم هاینریش هیملر نگاه خشکی داشت. او وقتی بزرگ شد به
قدرتمندترین نخبگان نازی و مورد اعتمادترین افراد هیتلر تبدیل شد. او مسئول تاسیس و اداره
اردوگاه های کار اجباری بود و بعنوان رییس گشتاپو خدمت کرد. همچنین اس اس را از یک
نیروی کوچک به یک قدرت وحشتناک تبدیل کرد.
چارلز منسون
این بچه شیطان و موذی وقتی بزرگ شد تبدیل به شرورترین مرد تاریخ شد، چارلز منسون.
به عنوان رهبر فرقه منسون معتقد به کشتن 7 نفر بود تا منجر به آغاز یک جنگ نژادی بزرگ
در آمریکا شود.
جان وین گسی
در این عکس از جان وین گسی حتا به عنوان یک پسربچه مشهود است که چیزی شدیداً
آزارش می دهد. گسی دلقک قاتل نامیده شد بعد از اینکه 33 مرد جوان را با اغواکردن به
خانه اش برد و کشت. قتل ها هولناک تر از معمول بودند زیرا گسی دلقک و سرگرم کننده
بچه ها بود. او بعد از 14 سال انتظار در سال 1994 اعدام شد.
هیروهیتو
کسی که حتا از سنین پایین ناسیونالیست بود، هیروهیتو بر ژاپن از 1928 تا 1989 حکومت کرد.
او در سال 1937 پایتخت چین را در طول جنگ دوم چین و ژاپن اشغال کرد. در طول یک دوره 6
هفته ای نیروهای او بطور برنامه ریزی شده شهروندان چینی را مورد تجاوز و کشتار قرار دادند
که تحت عنوان تجاوز نانکن یا جنایات نانکن شناخته می شود و در آن حدود 300000 نفر جانشان
را از دست دادند.
صدام حسین
صدام حسین از سال 1989 تا 2003 رییس جمهور عراق بود تا وقتی که با خشونت توسط
نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا سرنگون شد. اعتقاد بر این است که او مسئول مرگ بیش از
1 میلیون نفر از مردم خودش است.
آدولف هیتلر (شخصیت مورد پسند سروان رنو )
اغلب معتقدند که آدولف هیتلر بدترین انسان زمان ماست. او معمار اصلی کشتار یهودیان و
مسئول مستقیم مرگ و معلول شدن میلیونها نفر از مردم بود. حتا امروز هم زندگی هر کس روی
زمین تحت تاثیر جنایات او قرار می گیرد.
بنیتو موسولینی
موسولینی اغلب پدر فاشیسم شناخته می شود. او مسئول بسیاری از جنایات جنگی
وحشتناک از جمله دستور بمب گذاری در یک بیمارستان صلیب سرخ و استفاده از گاز خردل
علیه نیروهای دشمن بود. قتل عام و اعدام یک مشخصه از حکومت او بودند.
کیم جونگ ایل
کیم جونگ ایل مسئول گرسنگی مردم خودش است. او همچنین دستور کشتار جمعی، تجاوز
و دیگر جرایم ننگین بر علیه مردم خود داده است. پسر او کیم جونگ اون دنبال آن است که پا
جای پای پدر خود بگذارد !
آندرس برینگ بریویک
آندرس برینگ بریویک تروریست نروژی که 77 نفر از جمله 69 کودک را کشت. او تحت عنوان لیگ
کارگران جوان برای جلب توجه مردم به بیانیه شدیداً افراط گرایانه خودش، به یک کمپ تابستانی
در جزیره حمله کرد.
آلبرت دی سالوو
مرد جوان در سمت چپ تصویر آلبرت دی سالوو است. دی سالوو بین 14 ژوئن 1962 تا 4 ژانویه 1964
حدود 13 زن را در منطقه بوستون کشت. گرچه رقم واقعی می تواند بسیار بالاتر باشد.
تیمورلنگ و جوهر سارنایف
برادران تیمورلنگ و جوهر سارنایف بمب گذاری در ماراتن بوستون را در سال 2013 طرح ریزی کردند.
این بمب گذاری به مرگ 3 نفر و مجروح شدن بیش از 264 نفر انجامید. تیمورلنگ در طول 4 روز
تعقیب کشته شد اما جوهر دستگیر و توسط دادگاه فدرال به اعدام محکوم شد.
مائوتسه تونگ
سیاست های تصویب شده توسط دیکتاتور چینی مائوتسه تونگ برای مردم، نسل کشی و
قحطی به ارمغان آورد. او می تواند مسئول غیرمستقیم مرگ تا 70 میلیون نفر در طول حکومت
خود در سراسر چین از 1949 تا 1976 باشد.
ماکسیمیلیان روبسپیر
ماکسیمیلیان روبسپیر رهبر فرانسه بود که برای اولین بار استفاده از گیوتین را عمومی کرد.
در طول 10 ماه حکومت خونبار او حدود 41000 مردم گردن زده شدند از جمله بسیاری از
دوستان صمیمی خودش !
آدام لانزا
آدام لانزا کمی بیش از یک کودک بود زمانی که مرگبارترین تیراندازی مدرسه ای در تاریخ
آمریکا را انجام داد. او مادرش، 6 معلم و 20 نوجوان را کشت قبل از اینکه به خودش شلیک کند.
او عقده اسلحه داشتن و تیراندازی در مدرسه را داشت.
ترجمه اختصاصی از :
درود
نمیدانم جای این پست اینجا هست یا نه، اما به بهانه پست فیلم اورکا:
منابع: سایت http://www.absokoun.com
و
http://www.defenders.org/orca/basic-facts
«اورکا» یا به اصطلاح نهنگ قاتل نوعی وال دنداندار است که در واقع بزرگترین عضو از خانوادهی دلفینها به شمار میرود. این موجود به شدت اجتماعی است و در گروههایی مادرتبار زندگی میکند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید بسیاری از اورکاها تمام عمر با مادرشان زندگی میکنند!
اورکاها بدنی کشیده و مدور با بالههای بزرگی در وسط پشت خود دارند. بدن سیاه آنها با قسمتهای سفیدی در زیر بدن و نزدیکی چشمها نشاندار شده است.
اورکاهای نر میتوانند تا 23 فوت قد داشته باشند در حالی که مادینهها تا 21 فوت رشد میکنند. وزن نرها تا 10 تن و مادهها بین 4 تا 6 تن است. این موجودات در طبیعت 30 الی 50 سال عمر میکنند. اندازهی بزرگ و قدرت بدنی اورکاها آنها را در زمرهی سریعترین پستانداران دریایی قرار میدهد، به طوری که سرعتشان میتواند به 35 کیلومتر بر ساعت برسد.
اورکاها از ماهی، ماهی مرکب، پرندگان و پستانداران دریایی تغذیه میکنند. آنها نیز مانند دلفینها از انعکاس صدا – فرستادن صدا و بازگشت آن از اشیا پیرامون برای تشخیص مکان - برای شکار کردن استفاده میکنند و همچنین استفاده از ضربات سخت تن به تن برای بیحس کردن شکار. بسیاری اوقات اعضای یک خانواده با هم برای گرفتن غذا همکاری میکنند. آنها ممکن است به طور گروهی تعداد زیادی ماهی را به یک منطقهی کوچک برانند و سپس به نوبت دلی از عزا درآورند یا اینکه خود را به ساحل بزنند تا پنگوئنها و شیرهای دریایی را به سمت آب فراری دهند، جایی که نهنگهای قاتل دیگر منتظر غذا هستند.
جمعیت رسمی اعلامشدهی اورکاها در سطح جهان نامشخص است اما احتمالا تعداد آنها از 50000 تا کمتر نیست.
در حالی که این موجودات در تمام اقیانوسها یافت میشوند، محل اصلی سکونت آنها قطب شمال و جنوب و ساحل غرب ایالات متحده و کانادا است. آنها هم در آبهای ساحلی و هم در آبهای آزاد اقیانوسها وجود دارند.
همانطور که گفته شد اورکاها حیواناتی به شدت اجتماعی اند و گروهی سفر میکنند. گروهها معمولا از 5 الی 30 وال تشکیل میشود، در حالی که برخی گروهها ممکن است ترکیب شده و گروهی با 100 عضو یا بیشتر تشکیل دهند. در گروههای اورکا سلسله مراتب اجتماعی حاکم است و گروهها توسط اعضای مادینه رهبری میشوند. به نظر میرسد این حیوانات انواع پیچیدهای از شیوههای ارتباطی دارند، شامل زبانها و لهجههای گوناگون، که بین گروههای مختلف متفاوت است.
دوران بارداری اورکا، 13 الی 16 ماه است. کودک در پاییز به دنیا میآید در حالی که 400 پوند وزن و تا 7 فوت قد دارد. یک فرزند حداقل تا 2 سال با مادرش میماند.
تحقیقات اخیر نشان میدهد نهنگهای قاتل در زمرهی پستانداران دریایی هستند که بیش از بقیه آلوده شدهاند. آلودگیهای شیمیایی آب آنها را برای بیماری و بهخصوص مشکلات زاد و ولد بسیار مستعد میکند.
بدون یک حرکت جدی زیستمحیطی، اورکاهای جنوبی که گونهی ژنتیکی خاصی از نهنگهای قاتل هستند، از بین خواهند رفت. مدافعان حیات وحش به شدت برای ائتلاف با گروههای ملی و محلی منطقه و همچنین دانشمندان تلاش میکنند تا راه حلی جامع برای از بین بردن تهدیدها و بهبود وضعیت آنها پیدا کنند.
با درود به دوستان گرامی
به بهانه پست جالب بتمن عزیز با عنوان یک عکس بهاری، بد ندیدم که درباره همنشینی و هارمونی رنگ کمی مطلب بنویسم. به بهانه هایی این بحث هارمونی و همنشینی رنگها را در تدریسم درج میکردم.
مطلب را با چند تصویر شروع و به پایان میبرم.
اول از همه رنگهای مکمل چه رنگهایی هستند؟
complementary colors
به تصویر زیر دقت کنید:
در این دایره رنگی، رنگهایی که مقابل هم قرار میگیرند، همان رنگهای مکمل هستند. چرا در اتاق عمل، پوشش جراح و دستیارانش به رنگ سبز مخصوصی است؟ سبز تیره تقریبا. چون جراح با همواره درحال دیدن خون (رنگ قرمز، و نه قرمز خالص) میباشد، و این رنگ باعث خستگی و کاهش دقت میشود. با کمک رنگ مکمل آن، آثار منفی این رنگ کاهش میابد.
توصیه میشود در محیط کار از رنگ مکمل استفاده شود. همانگونه که بتمن عزیز اشاره فرمودند رنگ زرد تنها باعث نوعی دل زدگی (همان خستگی بینایی) میشود. کت شما زرد است؟ زیر آن لباس آبی بپوشید. یا برعکس.
بد نیست بدانیم چه رنگی در کنار رنگ دیگر ایجاد هارمونی می کند یا همنشینی دارد. مثلا رنگ زردی که بتمن عزیز اشاره کردند:
مثلا هارمونی زرد و سبز که شخصا واژه هارمونی مثبت را بکار میبرم:
رنگ اول زرد. رنگ دوم سبز، که سبز = زرد + آبی
پس چون در رنگ دوم زرد حضور دارد، این دو رنگ سبز و زرد باهم هم خوانی و هارمونی دارند.
به حالت مثلثی زیر توجه کنید:
این سه رنگ نیز باهم هارمونی دارند. پس این مثلث را بچرخانید تا هارمونیهای تازه تری بدست آورید.
به غیر از این مثلث متساوی الساقین،
از مثلث متساوی الاضلاع هم میشه استفاده کرد:
زرد، قرمز و بنفش هم باهم همنشینی دارند.
هارمونی های دیگر:
سه رنگ کنار هم نیز هارمونی دارند. که به آنها رنگهای متشابه یا Analogous میگویند. مثلا زرد، سبز روشن و سبز تیره تر.
هارمونی مستطیلی و مربعی هم داریم.
و
اما به نظر من لازم نیست فقط هارمونی رنگ را از کتابها آموخت. سر کلاسهایم همیشه گفتم:
خدا، بزرگترین نقاش است. هارمونی را از او یاد بگیریم. آیا سفید و آبی هارمونی دارند؟ بله. به آسمان نگاه کردی؟ ترکیب ابرهای سفید و آسمان آبی.
هارمونی با رنگ طوسی یا خاکستری نیاز داری؟؟ جواب را در مگس! جستجو کن. معمولا شاگردام در این لحظه میخندند اما بعد متوجه منظورم میشوند. قطعا به مگس نگاه کردی. هارمونی رنگشو ببینید.
و الی آخر...
امیدوارم مطالب مفید بوده باشه. مرسی از بتمن.
امیدوارم زندگی همه همراه با هارمونی باشه.
با تشکر از جناب جیمز باند بابت پست جالبشون.
بحث رنگ شد، یاد یک مساله ای افتادم که برای خیلی ها (از جمله خودم) سوال بوده.
اینکه چرا ترکیب رنگ ها با ترکیب نورها فرق داره.
به عنوان مثال چرا وقتی رنگ زرد رو با رنگ آبی قاطی می کنیم، رنگ سبز ایجاد میشه ولی وقتی نور زرد رو با نور آبی مخلوط کنیم، نور سفید ایجاد میشه!
برای فهمیدن دلیل این تناقض ظاهری، باید به مفهوم رنگ دقت کرد.
اینکه ما یک شی رو به یک رنگ خاص می بینیم دلیلش بازتابش آن طیف نوری خاص و جذب شدن سایر طیف هاست.
مثلا ما برگ درخت را سبز می بینیم، به این دلیل که برگ تمام طول موج های نور را جذب می کند بجز طول موج مربوط به نور سبز...
یعنی وجود یک رنگ، به معنی جذب نورهای سایر رنگ هاست.
پس به نوعی مخلوط کردن رنگ های مختلف به معنی جذب شدن طیف های بیشتر است و اگر تمام رنگ ها را مخلوط کنیم نهایتا به رنگ مشکی می رسیم. چرا که تمام طول موج ها جذب می شوند و دیگر بازتابشی نخواهیم داشت. (مقایسه کنید با مخلوط کردن تمام نورها که منجر به ایجاد نور سفید می شود.)
برای همین اصطلاحا، رنگ ها از مدل Subtractive یا منها شونده پیروی می کنند و نورها از مدل Additive یا جمع شونده.
نمودار ترکیب نورها را در شکل زیر می بینید. (مدل جمع شونده)
مشاهده می شود که
Red + Blue = Magneta
Blue + Green = Cyan
Green + Red = Yellow
Red + Green + Blue = White
دقت کنید که نور سفید به معنی وجود تمام طیف هاست و نور سیاه(!) به معنی نبودن هیچ کدام از طیف ها.
ولی در رنگ ها جریان برعکس است.
رنگ سیاه به معنی جذب شدن تمام طیف هاست و رنگ سفید به معنی جذب نشدن هیچ کدام از طیف ها...
.
حال برویم سراغ رنگ ها و مدل منها شونده.
بیایید رنگ زرد و رنگ فیروزه ای را مخلوط کنیم.
وجود رنگ زرد به معنی جذب شدن سایر طیف های نور است. اما می دانیم
Green + Red = Yellow
یعنی وجود رنگ زرد به معنی بازتاب نور قرمز و نور سبز است... یا به عبارتی تنها نوری که جذب می شود نور آبی است. عبارت بالا را می توان به این شکل نوشت!
Yellow = White - Blue
همچنین برای رنگ فیروزه ای داریم
Blue + Green = Cyan
یا به عبارتی:
Cyan = White - Red
حال با ترکیب رنگ زرد و رنگ فیروزه ای خواهیم داشت:
Yellow + Cyan = ( White - Blue ) + ( White - Red ) = White - ( Blue + Red ) = White - Magneta
که در تساوی آخر از رابطه
Red + Blue = Magneta
استفاده کرده ایم.
.
کار تمام است.
دقت کنید که عبارت آخر به معنی جذب شدن آبی و قرمز است. یا عبارت دیگر جذب نشدن نور سبز! پس با ترکیب رنگ زرد و رنگ فیروزه ای، تنها نور سبز جذب نخواهد شد. یعنی رنگ سبز پدید خواهد آمد.
البته در بالا خیلی مجرد به مساله نگاه شده است. در عالم واقعیت مسلما همه چیز عینا از قوانین پیروی نمی کند. مثلا تجربه ما نشان می دهد که ترکیب رنگ آبی و زرد هم منجر به ایجاد رنگ سبز می شود ولی مدل رنگی می گوید باید تولید رنگ مشکی کند!!
دلیل این تناقض اولا این است که رنگ هایی که ما استفاده می کنیم خود مخلوطی از این رنگ هاست ... ثانیا در این مدل از بر هم کنش های فیزیکی چشم پوشی شده است. ضمنا مدل RGB نیز یک مدل کامل نیست و برخی از رنگ ها را پوشش نمی دهد. (بخصوص قسمت هایی از رنگ قهوه ای)
ولی با همه این ها مدل ارائه شده در بالا یک مدل بسیار ساده برای مشاهده رفتار رنگ ها و نورهاست.
نمودار ترکیب رنگ ها (مدل منها شونده) را در پایین می بینید. این مدل چیزی است که از کودکی به عنوان ترکیب رنگ ها به یاد داریم.
محاسبات جبری بالا را از روی این نمودار هم می توان توضیح داد.
در شکل بالا نیم هلال روبرو به هر دایره نشان می دهد، در صورت وجود هر رنگ چه نوری جذب می شود. مثلا روبروی رنگ فیروزه ای، نیم هلال قرمز می بینیم. یعنی اگر جسمی به رنگ فیروزه ای بود، تنها طیف قرمز نور را جذب می کند.
همچنین نیم هلال روبروی رنگ زرد، به رنگ آبی است. یعنی وجود رنگ زرد به معنی جذب طیف آبی است.
حال اگر رنگ زرد و رنگ فیروزه ای را ادغام کنیم چه اتفاقی می افتد؟
قسمت فیروزه ایِ رنگ، نور قرمز را جذب می کند و قسمت زردِ رنگ، نور آبی را.
پس از بین نورهای RGB تنها نوری که منتشر می شود نور سبز است. و این می شود که ما ترکیب فیروزه ای و زرد را به رنگ سبز می بینیم.
.
بحث مدل های نوری، بحث جالبی است. برای آشنایی بیشتر (بعد از ویکی پدیا) می توانید به کتاب پردازش تصویر دیجیتال نوشته رافائل گونزالس مراجعه کنید.
.
.
تلفن خرچنگی سالوادور دالی در مرکز هنری پمپیدو
طرفداران جنبش سوررئالیسم، که در دهه های بیست و سی قرن بیستم میلادی مثل موجی اروپا و مخصوصا فرانسه رو در بر گرفت معتقدن که انقلاب و تحولات ابتدا از رویاهای ما شروع میشن. بخشی از باورهای اونا از عقاید پدر علم روان شناسی، زیگموند فروید الهام گرفته شده. اونا منشا خلق هنر رو ضمیر ناخودآگاه انسان میدونن.
تلفن خرچنگی دالی یکی از شاخص ترین مثالهای کلاسیک و نمادین از اشیا سوررئال هست که برای طرفداران این هنر وجودش مانند یک اکتشاف فراموش نشدنیه. یک شیء جمع و جور و ترکیبی که انگار هنرمند به زبانی «بدون شرح» ولی وسواس گونه ماهیت اون رو بیان میکنه!
سالوادور دالی پنج عدد از این تلفنهای محرک Aphrodisiac رو در سال 1936 خلق کرد. از نگاه دالی تلفن ها، پیام رسان های اغواگر و گمراه کننده ای هستند که از فراتر از ذهن ما، هوسهای نهان در ناخودآگاهمون رو برملا میکنن و خرچنگ هم سمبل کشش های جسمانی و ج.ن.س.ی است و تلفیق اینا در واقع نقدی خاموش برای این وسیله گویا در عصر تکنولوژیه. اما شما! هم میتونید همین حالا گوشی رو بردارید و با شماره گیری این تلفن خاص با اعماق ناخودآگاهتون تماس بگیرید و از رویاهای پنهانتون خبردار بشید! ;) (جل الخالق!)
منبع: The 10 weirdest artworks ever
البته منبع بالا که من در اینترنت ازش برداشت کردم، ده تا از عجیب ترین سوررئال های هنری جهان رو توصیف کرده که اولیش این بود. چندتا دیگه که عکسهاشونو از این ور و اونور پیدا کردم، مختصرا نام میبرم. خودتون در صورت تمایل و علاقه به هنر فرا واقع گرایانه! لطف کنید تشریف ببرید اون سایت و توضیحات رو بخونید چون راستش بعضیاش به نظرم کمی تا قسمتی منشوری بود
Damien Hirst's toothy tiger shark 1991
.
The Colossus of Constantine - 4th century
.
Joan Miró, Object 1936
.
Robert Rauschenberg, Monogram 1963
.
Méret Oppenheim, My Nurse 1936
.
Giorgio de Chirico, The Song of Love 1914
.و این یکی که خداییش اوج خلاقیته :
Marcel Duchamp, In Advance of the Broken Arm
این مطلب رو به دو مناسبت ارسال میکنم که البته مورد اول برام ارجحیت داشت
1/ حال و هوای بهاری این روزها و شکوفه، جوانه زدن درختان 2/ بازپخش سریال دهه هفتادی باغ گیلاس !
در این مجموعه بازیگران مشهوری حضور داشتند، به همراه جمعی از گویندگان شاخص عرصه دوبله
محبوبه مقبلی (فهیمه راستکار) نیکو خردمند (ژاله علو) فریبا متخصص (مینو غزنوی) فخری خوروش (رفعت هاشم پور) پوراندخت مهیمن (مهین برزویی)
هرمز سیرتی (حسین معمارزاده) دانیال حکیمی (منوچهر والی زاده) عبدالرضا اکبری (جلال مقامی) جلیل فرجاد (سعید مظفری) بیوک میرزایی (صدای خودش)
امیدوارم از خوندن این مطلب لذت ببرید و براتون جالب باشه، برای من که اینطور بود
桜 サクラ / Sakura
شکوفه درخت گیلاس
ساکورا نامی است که مردم ژاپن درخت گیلاس را به آن میخوانند، همچنین به شکوفهٔ درخت گیلاس نیز به اختصار ساکورا گفته میشود
در آغاز با تاریخچه ای از جشنواره زیبای هانامی آشنا شوید
花見 / Hanami
هانامی شنی به زیبایی شکوفه های گیلاس
___________________________________________________
نگارنده معتقد است که در تمام دنیا چیزهایی مشابه وجود دارد که آدمها می توانند آنها را جشن بگیرند و ازین طریق به هم نزدیکر شوند
گاهی اوقات حتی اتفاق می افتد که این جشنها تقریباً همزمان می شوند، به عنوان مثال نزدیکی زمانی شب یلدا را در نظر بگیرید
با جشن کریسمس یا مثلاً نوروز را تصور کنید با فستیوال شکوفه های گیلاس، همزمان با ایرانیان و برخی ملت های دیگر که نوروز باستانی را جشن می گیرند
ما نیز در شهر واشنگتن آماده شرکت در فستیوال بزرگ شکوفه های گیلاس می شویم، شاید برای شما جالب باشد که بدانید فستیوال شکوفه های گیلاس در روز اول بهار شروع می شود
در نهایت سیزدهم آوریل، یعنی چند روز پس از سیزده به در ایرانیان هم به اتمام می رسد، این فستیوال هرساله گردشگران زیادی را از ایالتهای مختلف و گاهی از کشورهای دیگر به شهر واشنگتن می آورد
بالاخره، بهار است و چه دلیلی بهتر برای بیرون آمدن پس از یک خانه نشینی طولانی در یک زمستان سرد؟
حوضچه جزری یا در زبان انگلیسی Tidal basin (پنجره ای رو به واشنگتن) جاییکه درختان گیلاس معروف شهر ابتدا در سال ۱۹۱۰ کاشته شدند
حوضچه تقریباً مصنوعی است که بین رودخانه پتومک و کانال واشنگتن ساخته شده است، این حوضچه اکنون بخشی از پارک West Potomac است و محل برگزاری فستیوال شکوفه های گیلاس می باشد
بناهای یادبود جفرسون، مارتین لوتر کینگ، فرانکلین روزولت، و جورج میسون همه در این منطقه قرار دارند، بنابراین Tidal Basin مخصوصا در فصل بهار یکی از مناطق مورد توجه گردشگران و ساکنین شهر است
درمورد تاریخچه این منطقه باید گفت در سال ۱۹۱۰، با کمک بانوی اول آن زمان Helen Taft و نویسنده آمریکایی Eliza Scidmore که سالها در ژاپن زندگی کرده بودند
و با زیبایی شکوفه های گیلاس آشنایی داشتند کشور ژاپن دوهزار اصله درخت گیلاس را به ایالات متحده هدیه داد، در مدت کمتر از یک ماه یک تیم بازرسی از وزارت کشاورزی دریافتند که این درختها دچار آفت شدند
به منظور جلوگیری از سرایت این آفت به مناطق دیگر کشور و حمایت از کشاورزان آمریکایی ، وزارت کشاورزی تصمیم گرفت که این درختان باید نابود شوند
درحالیکه اغلب مردم از این اتفاق ناگوار ناراحت و ناراضی بودند، پرزیدنت وقت به ناچار دستور سوزاندن درختا را را صادر کرد و در نهایت این اقدام صورت گرفت
سوزاندن هدیه ای اینچنینی می توانست شکافی دیپلماتیک بین دو کشور ایجاد کند که خوشبختانه با تبادل نامه هایی بین وزیر امور خارجه آن زمان به سفیر ژاپن و ابراز تاسف از این ماجرا موضوع حل و فصل شد
البته باید گفت ژاپنی ها هم با حسن نیت این خبر را پذیرفتند، شهردار توکیو و سایرین پیشنهاد دادند که مجددا این هدیه به ایالات متحده فرستاده شود اما اینبار پیشنهاد شد که تعداد درخت ها را افزایش دهند
بنابراین، دو سال بعد ۳۰۲۰ اصله درخت گیلاس به ایالات متحده فرستاده شد تا دوستی نوپا و رو به رشد بین دو کشورجشن گرفته شود و دوهزار درخت قبلی هم جبران شده باشد
دو درخت اول به دست بانوی اول، هلن تفت و بقیه درختان در امتداد Tidal Basin در شهر واشنگتن کاشته شدند، ۵۳ سال بعد در سال ۱۹۶۵ ژاپن تعداد ۳۸۰۰ اصله دیگر از درختان گیلاس به ایالات متحده هدیه داد
با اینکه درختان کنونی Tidal Basin همگی از درختان اهدایی اولیه نیستند ولی هنوز یکی از جدابیت ها گردشگری شهر واشنگتن محسوب می شوند و فستیوال شکوفه های گیلاس مردم را دو چندان سرگرم می کند
جالب است بدانید که بر خلاف تصور عموم این درختان میوه نمی دهند بنابراین بهترین وقت برای تماشای آنها از همان ابتدای نوروز تا سیزدهم آوریل است
فستیوال شکوفه های گیلاس برنامه ها و فعالیتهای متنوع و سرگرم کننده ای برای بازدیدکنندگان دارد و تلاش می کند تا هنر معاصر، فرهنگ، سنت، طبعیت و روح مشارکت بین شهروندان را ترویج نماید
فعالیتهای این فستیوال معمولاً ، آموزشی، رایگان و مناسب خانواده ها و کودکان و نوجوانان هستند، شرکت کنندگان در این فستیوال می توانند قایق های پدالی کرایه کنند، بادبادک هوا کنند، فوتبال بازی کنند، برقصند
در تورهای محیط زیستی شرکت کنند و درباره انواع درختان گیلاس مطالبی یاد بگیرند، قطار برقی شوار شوند و ساکی (نوشیدنی برنج) بچشند، در کشتی کوچک تفریحی شام صرف کنند و آتش بازی تماشا کنند
در مسابقه دو ۱۰ مایلی شرکت کنند، از ده ها نمایشگاه مختلف فرهنگی دیدن کنند یا فقط در میان درختان پر شکوفه قدم بزنند و عکس بگیرند
ir / voanews / com
در ۲۴ مارس سال ۲۰۱۲ در شهر واشنگتن، اداره پست تمبر یادبودی در دو طرح به مناسبت صدمین سال ورود این درختها به آمریکا چاپ کرد
این تمبرها منظره ای پانورامیک از درختان پر شکوفه در امتداد Tidal Basin را به تصویر کشیده بودند!
فستیوال شکوفه های گیلاس در واشنگتن mp4
انیمیشن زیبایی از ریزش گلبرگهای شکوفه های گیلاس (GIF)
نقاشیهای زیبا از شکوفه های گیلاس (JPE)
تصاویر بسیاز زیبا از شکوفه های گیلاس در ژاپن
تصاویر رویایی از شکوفه های گیلاس در نیویورک
زیباترین شکوفه های بهاری از سراسر جهان
خیابان شکوفه های گیلاس در آلمان
شکوفه بهاری درخت آلبالو در زمستان
.
.
روز پی مبارک!
.
امروز 14 مارس، روز پی نام دارد. دلیل آن هم ساده است.
امروز چهاردهمین روز از سومین ماه میلادی است. یعنی 3/14 و این همان تقریب معروف عدد پی است!
البته بخاطر رحلت امام خمینی، در تاریخ 14 خرداد، نمی تونیم این روز به تقویم شمسی جشن بگیریم! :دی
نکته جالب اینکه امروز، 24 اسفند نیز تولد رضاخان پهلوی است!! دیگه انتخاب با خودتون که از بین رحلت امام و تولد رضاخان، کدوم رو انتخاب کنیم!! :دی
حتی یک روز «تقریب عدد پی» هم داریم که 22 ماه ژولای است. روز 22 ام از ماه هفتم. دلیلش هم کسر 22/7 است که تقریبی از عدد پی است.
.
سال گذشته، روز پی یک ویژگی خیلی خاص داشت. از اونجایی که اصولا تقویم میلادی رو به شکل mm/dd/yy می نویسند، 14 مارس سال 2015 میشد 3/1415 که تا چهار رقم بعد از اعشار برابر با عدد پی بود.
بخصوص در ساعت 9 و 26 دقیقه و 54 ثانیه که 10 رقم اول عدد پی را نشان می داد. حتی می توان گفت که در طول همان یک ثانیه، یک لحظه وجود داشته است که دقیقا برابر با خود عدد پی بوده است!
.
به همین مناسبت فرخنده(!) چند مورد از فرمول هایی که توش سر و کله این عدد مرموز پیدا میشه رو می نویسم.
برای هر کدوم ایده کلی اثباتش رو هم نوشتم که اگه دوست داشتید یک دید کلی از دلیل این اتفاق هم ببینید.
.
1) نسبت قطر به محیط!
اولین جایی که پی را می بینیم...
نسبت محیط دایره (2πr) به قطر آن (2r)
شکل های زیر به شکل بامزه ای این نکته را نشان می دهد.
.
در مورد همین «نسبت محیط به قطر» باید بگم که «غیاث الدین جمشید کاشانی» که در مورد عدد پی زیاد بحث و تحقیق کرده، کتاب «رساله محیطیه» اش رو با این جمله شروع می کنه:
«ستایش مخصوص خدایی است که از نسبت قطر به محیط آگاه است!»
در گذشته، فکر می کردند، عدد پی، حاصل تقسیم 2 عدد صحیح است یا به عبارتی عددی گویاست. منتهی کسی آن دو عدد را نمی داند.
یکی از تقریب های رایج پی همان 22/7 است ولی خب فکر می کردند که فقط خدا آن دو عددی که حاصل تقسیمش برابر با پی می شود را می داند. غافل از اینکه اصلا همچین اعدادی وجود ندارند، چرا که پی یک عدد گنگ است.
.
2) مجموع معکوس مربع های اعداد!!
داریم:
اینکه حاصل جمع این اعداد چه جوری به پی ربط پیدا می کنه واقعا جالبه. سر و کله اون پی به توان 2 و اون 6 به شکل خارق العاده ای پیدا میشه! فقط در همین حد بگم که ربط داره به سری تیلور تابع سینوس. اون 6 در فرمول بالا همون !3 فرمول پایینه!
اویلر، رکورد دار مقاله در تاریخ ریاضیات (و شاید هم تاریخ علم) است. البته از نظر تعداد صفحه.
اویلر از بین همه کارهایی که کرده این اتحاد رو بیشتر از همه دوست داشته! و این نشون میده که چقدر این فرمول خارق العاده است.
جالب اینجاست که همین عبارت توی احتمال هم ظاهر میشه!
مثلا:
فرض کنید 2 عدد طبیعی به شکل تصادفی انتخاب می کنیم. احتمال اینکه این 2 عدد نسبت به هم اول باشند (یعنی هیچ مقسوم علیه مشترکی (بجز 1) نداشته باشند) برابر با وارون همین عدد است! یعنی شش تقسیم بر پی به توان 2!
.
3) فرمول والیس.
به بیان نادقیق (یا بهتر بگم، اشتباه) میشه:
اگر اعداد زوج رو هر کدوم رو دوبار بنویسیم و در هم ضرب کنیم و در صورت کسر بنویسیم، و اعداد فرد رو هم دوبار بنویسیم و ضرب کنیم و در مخرج بنویسیم، حاصل کسر می شود نصف عدد پی!
میشه با تقریب معروف استرلینگ اینو ثابت کرد. تقریب استرلینگ یک تقریب برای !n است که توش از عدد پی استفاده میشه!!
.
4) فرمول ویت.
این هم یک فرمول عجیب غریب دیگه!
اساس این فرمول رو همون اتحاد معروف
Sin 2x = 2 Sin x . Cos x
تشکیل میده.
کافیه مرتبا از این اتحاد استفاده کنید تا به همچین اتحادی برسید.
نهایتا به جای x باید گذاشت Pi/2
.
5) وارون اعداد فرد.
اگه وارون اعداد فرد رو یکی در میون با هم جمع و منها کنیم به ربع عدد پی می رسیم!
اثباتش از بقیه راحت تره. کافیه توی سری تیلور ArcTan قرار دهید x=1
.
6) کسر مسلسل!
البته برای هر عددی میشه کسرهای مسلسل مختلفی نوشت. ولی عدد پی چند تا کسر مسلسل جالب داره...
دلیلش رو خودم هم نمی دونم!!
:دی
.
7) سوزن بوفون!
یک دفتر خط دار رو در نظر بگیرید. فاصله خطوط دفتر را برابر با 1 در نظر بگیرید...
یک سوزن به اندازه 1 واحد رو به شکل تصادفی پرت می کنیم وسط دفتر.
با چه احتمالی این سوزن یکی از خطوط دفتر رو قطع می کنه؟
جواب میشه دو تقسیم بر پی!
در شکل بالا، پنج خط کشیده شده است. فاصله خطوط دقیقا برابر با طول کبریت است.
در بالا 17 کبریت پرتاب شده است. که مثل این است که یک کبریت را 17 بار پرتاب کرده ایم. طبق نکته بالا احتمال برخود کبریت با خطوط برابر با 2 تقسیم بر پی است که حدودا می شود 63%
اما تعداد برخورد ها 11 تاست. حاصل تقسیم 11 بر 17 می شود 0/61
جالب اینجاست که در همین روش بالا، اگر تعداد کبریت ها را زیاد کنیم، از روی تعداد برخوردها می توانیم تقریبی برای عدد پی بدست آوریم!! چیزی که به روش مونت کارلو معروف است.
در اینجا می تونید یک شبیه سازی از این مساله را ببینید، بعلاوه یک شمای کلی از اثباتش.
http://mste.illinois.edu/activity/buffon
.
8) حسن ختام!
و اما این فرمول خارق العاده که به نظرم یکی از زیباترین قضایای ریاضیه...
.
.
یک فرمول خیلی جمع و جور که احتمالا توی اعداد مختلط دیدینش.
اگه نه، روی جلد کتاب ها یا پوسترها و... شاید دیده باشید.
یک فرمولی که بازیگران اصلیش 5 تا از مهم ترین اعداد توی ریاضیه.
e / Pi / i / 1 / 0
پی نوشت: چند وقت پیش تصمیم گرفته بودیم با 2 تا از دوستان بریم روی کوه های اتوبان قم-تهران با سنگ این فرمول رو بنویسم!
که البته تا پای کوه هم رفتیم ولی لحظه آخر یکی از دوستان (که نمی خوام اسمش رو بیارم!!) برنامه رو کنسل کرد...
.
ننه حسن نقاش و چند نمونه از نقاشی هایش
فلسفه سفره هفت سین
در آیین های باستانی ایران برای هر جشن «خوانی یا سفره ای » گسترده می شد که دارای انواع خوراکی ها بود. سفره نوروزی «هفت سین» نام داشت و می بایست از بقیه سفره ها رنگین تر باشد. سفره هفت سین مــعــمـولاً چـند ســاعــت مانــده به زمان تـــحویل ســـــال نو آمـــاده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده می شد.همچنین میزدپان (MAYZADPAN) به منظور پخش کردن خوراکی ها در کنار سفره گماشته می شد. سفره هفت سین نوروزی برپایه عدد مقدس هفت بنا شده بود.در بسیاری از منابع تاریخی آمده است که «سفره ی هفت سین» نخست «سفره هفت شین» بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است. شمع، شراب ، شیرینی ، شهد (عسل) ، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. برخی دیگر به وجود «هفت چین» در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتی در این باره می گوید: «در زمان هخامنشیان در نوروز به روی هفت ظرف چینی غذا می گذاشتند که به آن هفت چین یا هفت چیدنی می گفتند. بعدها در زمان ساسانیان هفت شین رسم متداول مردم ایران شد و شمشاد در کنار بقیه شین های نوروزی، به نشانه سبزی و جاودانگی برسر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانیان وقتی که مردم ایران اسلام را پذیرفتند، سعی کردند که سنت ها و آیین های باستانی خود را هم حفظ کنند.
البته خوب هست این را هم بدانیم که چون در دین اسلام (شراب)را حرام اعلام کردند ما همزاد های شراب چون (سرکه)را جایگزین کردیم و این گونه بود که هفت شین به هفت سین تغییر یافت.
من به مطلب جالبی هم برخوردم که نشان دهنده ی نماد هر کدام از اجزای هفت سین میباشد
سنجد:نماد عشق و دلباختگی( جالب اینجاست که برخی اعتقاد دارن که بوی برگ و شکوفه ی درخت سنجد محرک عشق است پس توصیه میکنم تا جایی که امکان دارد از سنجد دوری کنید )
سبزه:نماد شادابی و سرسبزی
سمنو:نماد زایش و باروری گیاهان
سکه:نماد خیر و برکت و درآمد ( پس با یک معادله ی ساده میشود این نتیجه را گرفت هر چه سکه بیشتر باشد درآمد بیشتر است)
سیب:نماد مهر و مهرورزی
سماق و سیر:نماد چاشنی و محرک شادی در زندگی(البته برخی ها بر این باورند که سیر نگهبان سفره است و سماق نماد مزه ی زندگی)
البته ما برخی دیگر هم در این هفت سین بکار میبریم که "تخم مرغ"نماد زایش و آفرینش و اتحاد و یکدلی بین انسان ها و "آینه"نماد روشنایی است که حتما در بالای سفره قرار میگیرد "آب و ماهی"نشانه ی برکت در زندگی است که ماهی نشان اسفند ماه است بر سر سفره قرار میگیرد.
و اما پایه ی اصلیه این هفت سین کتاب مقدس میباشد که هر خانواده ای بر اساس و به تناسب مذهب خود آنرا بر سر سفره قرار میدهد.
و بخشی از این سفره به شمع تعلق میگیرد که به تعداد اعضای خانواده برای آرزوی شادابی و سرزندگی بر روی این سفره قرار میگیرد
با درود
و با عرض شادباش سال نو
جالب شد که اولین پست امسال را در رابطه با سفره هفت سین مینویسم...
و طبق معمول کوتاه
درباره تاریخچه هفت سین و اینکه هفت چین بوده و یا هفت شین بحثی ندارم چون مطالب ضد و نقیض کم نیست اما در مورد هفت سین یک اصل باید رعایت بشه و این را در خیلی از منابع خوانده ام و منطقی به نظر میرسه و آن اینست که همه سین ها باید ریشه خوراکی داشته باشند:
سنجد / سمنو / سیب / سماق / سبزه / سیر / سرکه
پس سکه، در این لیست قرار نمیگیرد. و یا در جایی میبینیم ساعت قرار میگیره. اضافه شدن دیوان حافظ، قرآن و ماهی در قرون اخیر انجام شده است.
با تشکر
روبوت تحلیل محتوای عکس مایکروسافت
یک نمونه پیشرفته از هوش مصنوعی
.
اینکه از روی یک عکس بتونی محتویاتش رو بگی واقعا کار سختیه.
اساس کار بر استخراج ویژگی ها (Feature Extraction) مبتنیه. اینکه توی عکس دنبال یک سری مشخصه بگردی. مثلا گوشه ها. یا بافت (Texture) تصویر و خیلی چیزای دیگه.
بعلاوه نیاز به یک پایگاه داده بسیار عظیم هست. عکس های زیادی از موجودات مختلف. به عنوان مثال برای اینکه روبوت بتونه «ویژگی» های فیل رو یاد بگیره، نیاز به تعداد زیادی عکس از فیل دارید در موقعیت های مختلف که در فاز آموزش به روبوت داده بشه.
بعد از فاز آموزش، هر وقت یک عکس جدید به روبوت داده بشه، «ویژگی» های عکس رو استخراج می کنه و با پایگاه داده خودش مقایسه می کنه تا بهترین مطابقت رو پیدا کنه.
دقیقا مثل یک نوزاد. با این تفاوت که سرعت یادگیری نوزاد (فعلا) بیشتر از روبوت هاست... به همین دلیل برای آموزش کودک نیاز به تعداد عکس کمتری دارید.
این یک شمای خیلی خیلی کلی از ایده پشت روبوت بود. البته در عمل کار بسیار پیچیده تر از این حرفاست. اگه نبود، این روبوت خیلی زودتر از این حرفا ساخته شده بود.
:دی
به عنوان یک نمونه عکس یادگاری با پیرمرد رو به این روبوت دادم.
نتیجه:
توجه داشته باشید که عکس سیاه و سفیده. کیفیت پایینی داره. بعلاوه نویز بسیار زیادی داره که این کار رو بسیار سخت می کنه.
با این حال بسیار خوب تشخیص داده.
حتی حالت چهره من و پیرمرد رو هم توی متن نشون داده!
تنها اشتباهش اینه که اون منقل رو با میز اشتباه گرفته که اون هم حق داره بنده خدا!
تازه علاوه بر اینکه قسمت بینایی ماشین اش قویه، جمله بندی های خوبی هم داره...
------------
پی نوشت: توی اون قسمتش که نوشته The Magic Behind Captionbot چند تا روبوت دیگه هم می تونید پیدا کنید. مثلا روبوتی که میگه شما شبیه کدوم یک از شخصیت های معروف هستید.
ولی هیچ کدومشون به قدرت این یکی نیست.
این سایت یکی از عجیب و غریبترین سایتهایی است که در طول عمرم دیده ام.
اگر قصد شکار خوراک جدیدی را دارید حتما به این سایت سری بزنید.
اکثر دانشگاه های صاحب نام دنیا در برخی از رشته ها کورس های را بصورت انلاین و رایگان در اختیار همه قرار میدهند. در هر دوره کورسهای جدیدی عرضه می شود.
Happy hunting
با درود
امروز تلگرام همه گیر شده و یکی از ابزار ارتباطی جذاب این نرم افزار استیکرهای اونه که باعث شده محیط گرافیکی زیبایی ایجاد بشه.لینک زیر استیکرهای زیادی برای استفاده شما قرار داده و زرد ابری مثل همیشه یک راست رفت سراغ استیکرهای کارتونهای دهه شصت .
سایتی به نام Graphicurry تعدادی Gif بامزه از نقش های مختلف چند بازیگر معروف منتشر کرده است.
چند نمونه اش رو میارم.
این بازیگرها هم هستند که اگه خواستید. می تونید از آدرس زیر پیداشون کنید.
Di Caprio - Matt Damon - Arnold - Jack Black - Will Ferrell - Sacha Baron Cohen
http://www.boredpanda.com/actor-careers-gifs-graphicurry-prasad-bhat/
.
.
.
.
.
قابل توجه خانم ها و آقایان متاهل مقیم کافه ,
مخصوصا آنهایی که همسرشان اذیت شان می کند !
برادران قوه قضاییه یک لینک طراحی کرده اند که مبلغ مهریه را بر اساس سال عقد , به روز و به صورت آنلاین برای شما حساب می کند. مثلا اگر اول انقلاب مهریه خانم شما 100 هزار تومان بوده ( سال وصول 1394) ارزش فعلی اون حدود 66 میلیون میشه . اینجوری قبلش می تونید یک حساب و کتاب دقیق بکنید و سود و زیان را بهتر بسنجید !
شاید طولانیترین اسم!!
داشتم یه گشتی در اینترنت میزدم برای یافتن فیلمی از توتو، بازیگر کمدی ایتالیا... معرف حضورتان باید باشند ایشان:
تا آنجایی که به یاد دارم دوبلور ایشان مرحوم عزت ا... مقبلی بودند...
فیلمهای ایشون هم... هی بد نبود، حقیقتا به لطف دوبله مرحوم مقبلی دیدنی میشد اما
این آقای توتو نام حقیقی شان هست:
آنتونیو گریفو فوکاس فلاویو آنجلو دوکاس کومننو پرفیروگنتو گاگلیاردی د کورتیس دی بیسانزیو
Antonio Griffo Focas Flavio Angelo Ducas Comneno Porfirogenito Gagliardi De Curtis di Bisanzio
خسته نباشید...
در یکی از بهترین قسمت های برنامه دورهمی , دیشب پروفسور سمیعی , جراح برتر مغز و اعصاب جهان , مهمان مهران مدیری بود.
دیدن و شنیدن سخنان زیبا و آموزنده این مرد موفق برای هر ایرانی لازم است.
با کلیک بر روی دکمه HD می توانید کیفیت تصویری متناسب با سرعت خط اینترنت خود را برای پخش بدون وقفه انتخاب کنید. .
دامپزشکی عشق است، اگر عاشقی بر تو مبارک Ruzayeomreman
12 مهرماه روز جهانی حیوانات و 14 مهرماه در ایران به عنوان روز دامپزشکی نامگذاری شده است، ما هم این روز گرامی میداریم
در سال 1369 به دنبال تلاش برای اختصاص روزی به نام روز دامپزشکی دکتر حسن تاج بخش 14 مهر را که در ایران باستان روز مبارکی بوده به عنوان این روز برگزیدند
امیدوارم مطالب این پست مورد توجه حامیان حیوانات بالاخص دامپزشک کافه جناب ؟! قرار بگیره (اگر مایل بود نامشون رو مینویسم)
خبری جالب و دیدنی به مناسبت روز دامپزشک
یک شهروند بریتانیایی با پرداخت صدها دلار هزینه عمل جراحی، ماهی خود را که دچار بیماری شده بود درمان کرد
به گزارش بی بی سی، صاحب این ماهی قرمز که در نورفولک واقع در شرق بریتانیا زندگی می کند
ابتدا ماهی بیمار خود را به مرکز دامپزشکی شهر نورث والشام برد تا دلیل بیحالی حیوان خانگیاش را بداند
داشتم از توی اینترنت رد می شدم که اتفاقی چشمم به این سایت عتیقه جات افتاد !
کلی وسایل قدیمی معرفی کرده. برای علاقمندان چیزهای قدیمی خیلی جالب است
نقصهای موجود در برخی آثار هنری
انسان جایزالخطاست، بنابراین باهوش ترین افراد نیز گاهی اشتباه می کنند
در این مطلب نمونه هایی از ایرادهای موجود در معروف ترین آثار هنری جهان مورد بررسی قرار میگیرد
نقاشی “بار فولی برژه” اثر ادوارد مانه 1882
اگر از نزدیک به آینه دقت کنید می بینید که انعکاس تصاویر ایراداتی دارند مثلا ترتیب بطری های روی میز یکی نیستند
همینطور مسیر نگاه متصدی بار متفاوت است، کسی چه می داند شاید مانه از این کار خود هدفی داشته است؟
تندیس حضرت موسی اثر میکل آنژ
یک ترجمه و تفسیر اشتباه در کتاب مقدس خروج (Exodus) منجر شده که این پیامبر مقدس شاخ داشته باشد
کلمه عبری karnayim را هم می توان به شاخ و هم به درخشش نور معنی کرد و شرح این که پرتوهای نور از سر او می تابیده اینگونه تعبیر شده است
تندیس داوود اثر میکل آنژ
تندیس این قهرمان مقدس با یک تکه سنگ مرمر کارارا ساخته شده است و تمام مجسمه های میکل آنژ بدون نقص ساخته شده اند
اما مجسمه داوود یک نقص بسیار کوچک دارد، یکی از ماهیچه های بین ستون فقرات و کتف این مجسمه کم است، آن هم به دلیل نقص روی سنگ
ادامه تصاویر و مطالب مربوطه را در اینجا مشاهده کنید
_________________________________________________________________
در رابطه با تصویر اول (نقاشی ادوارد مانه)/ به نظر من اتفاق عجیب و دور از انتظاری نیست
چرا که در هنر نقاشی کشیدن انعکاس تصاویر آن هم در درست ترین حالت ممکن، کاری اصولی و نسبتا دشوار است و در نتیجه خالق اثر دچار خطا میشود
(در اینجا منظور آثاریست که بدون به کار گیری از الگو یا مدل و با الهام از قدرت تجسم نقاش کشیده میشوند)
ضمنا برخی نقاشان، در آثار خود به انعکاس و سایه های اجسام توجه خاصی نشان نمیدهند و این موارد را جزو اصول کار نمیدانند
در پایان تحلیل منتقدین و تاریخ شناسان
با سلام. امیدوارم که تاپیک رو درست انتخاب کرده باشم. این مطلب رو امروز در نت دیدم و به نظرم اومد که مطلب مفیدی می تونه باشه.
گفتگو با علیاصغر شیرزادی
شرطهای نویسنده شدن
علیاصغر شیرزادی میگوید: داشتن غریزه برای نویسندگی شرط لازم است اما کافی نیست. برای نویسنده شدن باید مطالعه زیادی داشت، با تکنیکهای نویسندگی آشنا بود و به صورت مستمر کار کرد.
این داستاننویس درباره تبِ نوشتن و نویسنده شدن، گفت: به نظرِ بسیاری از جوانان، سادهترین راه برای چهره شدن و آوازهای به دست آوردن، نویسنده شدن است. با این نگاه شروع به نوشتن میکنند و اغلب نوشتههایشان بسیار سطحی است.
او با بیان اینکه داشتن غریزه نیرومند شرط لازم برای نویسنده شدن است، تأکید کرد: بسیاری از جوانان به این موضوع توجه ندارد. البته داشتن غریزه برای نوشتن شرط لازم است اما کافی نیست. جوانان باید بدونِ اما و اگر و با برنامهریزی مستمر و متمرکز به کار کردن ادامه دهند، مطالعه زیادی داشته باشند و سعی کنند ادبیات معاصر کشور خود و جهان را بشناسند.
شیرزادی افزود: جوانان باید تکنیکهای داستاننویسی و کاربرد هنرمندانه و خلاق عناصر داستانی را یاد بگیرند. هرچند در شرایط فعلی فقط جوانان سعی دارند داستان و رمان خود را منتشر کنند، اعم از اینکه در فضای مجازی باشد یا چاپ کتاب به هزینه خودشان.
او همچنین خاطرنشان کرد: در صورتیکه فردی قریحه بسیار قوی داشته باشد اما مهارت داستاننویسی را یاد نگیرد و شروع به نوشتن کند شاید یکی دو سال به پشتوانه قریحهاش بتواند شبه داستان درخشان بنویسد زیرا عمر غریزی نوشتن کوتاه است. مسیر نوشتن و نویسنده شدن، مسیر دشواری است و کار سخت و طولانی میطلبد. اگر فرد مهارت داستاننویسی را یاد نگیرد و به غریزی نوشتن اکتفا کند به یکباره متوقف و چشمه ذوقش خشک میشود.
این داستاننویس با بیان اینکه نوشتههایی را که در فضای مجازی منتشر میشود، میتوان نوعی تخلیه روانی دانست، گفت: بیشتر داستانهایی که در فضای مجازی میخوانیم نشان از سهلانگاری و شتابزدگی دارد که با نثر و زبانی آشفته، شلخته و حتی با غلطهای دیکتهای منتشر میشود. این موضوع با توجه به مجموعهای از واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نظرم نوعی تخلیه روانی است؛ تخلیه روانی به این معنا که نوعی مکانیزم جبرانِ ناکامیهای ناگزیری است که در جامعه ما وجود دارد.
او تأکید کرد: جوانان با یک نگاه آسانطلب که برآمده از موقعیتهای ناسازگار و تنگناهای چندسویه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی است، فکر میکنند میتوانند با نوشتن به راحتی نام و آوازهای پیدا کنند. خدا را چه دیدی شاید به چهره تبدیل شدند.
او با بیان اینکه در سالهای اخیر مجموعه داستان و رمانی ندیده که از حد متوسط گذشته باشد، اظهار کرد: در مجموعه داستانها گاهی تکداستان کم و بیش درخشان دیدهام، که با توجه به این درخشش، اگر نویسنده آن پیگیر باشد، دشواریهای مسیر را تحمل کند و آسانطلبی، شتابزدگی و شلختگی در نوشتن را کنار بگذارند میتواند به خوبی در مسیر نویسنده شدن پیش برود. جوانان باید کار یاد بگیرند و فکر نکنند که دیر آمدهاند و زود هم باید بروند.
شیرزادی خاطرنشان کرد: از دیدگاه جامعهشناسی، رغبت به نوشتن، نشانهای از رشد است اما رشد ناموزون؛ هرچند رشد به توسعه ربطی ندارد.
او درباره تأثیر کارگاههای نویسندگی در افزایش رغبت به نوشتن، با اشاره به کارگاه نویسندگی هوشنگ گلشیری، اظهار کرد: اگر سطح کارگاههای داستاننویسی مانند کارگاهی باشد که من در ذهن دارم که توسط یک نویسنده قدر اداره شود و بدون تحمیل پسند و سلیقه خود داستاننویسی را آموزش دهد، کارگاه داستاننویسی میتواند تأثیرگذار باشد و به کسانی که در این عرصه اهلیت دارند، کمک کند.
این داستاننویس با بیان اینکه نظر مثبتی بر روی "کلاس داستاننویسی" ندارد، خاطرنشان کرد: کلاس داستاننویسی بیشتر شبیه دکان است، پولی میگیرند و فردی نظریههای ادبی متداول در جهان را از روی کتابهای نظریهای که ترجمه شده است، تدریس میکند.
او در پاسخ به اینکه چگونه میتوان بین نارضایتی از کتابخوانی ما ایرانیها و رغبت به نوشتن تناسب برقرار کرد، با اشاره به شمارگان ۵۰۰ نسخهای کتاب در عرصه ادبیات، گفت: این موضوع با وجود جمعیت کشورمان و میلیونها تحصیلکرده دانشگاهی بحثبرانگیز است. در جایی خواندم تیراژ مجموعه روزنامههای ما اعم از تخصصی، عمومی، وابسته و خصوصی زیر یک میلیون نسخه است، که این موضوع خیلی غمانگیز است، اما یک واقعیت است. این مسئله شاید این موضوع را در ذهن متبادر کند که نیاز به فکر کردن در جامعه ما کاهش یافته است. اگر نیاز به تفکر و دانستن وجود داشته باشد با این معضل روبهرو نخواهیم بود.
ایسنا
مد و مه/جمعه ۲۷ امرداد ۱۳۹۶سلام بر دوستان عزیز
پیکره زیبای "شیوا SHIVA"در حال مدیتیشن یا همان یوگا در ایالت RISHIKESH هند.
شیوا به معنای خجسته و خوش یومن است و کمی متفاوت است با نام شیوا در فارسی از انجهت که در هند مردها به این نام نامیده میشوند اگر دختران به این نام نامگذاری شوند یک پسوند NI به ان افزوده میشود "شیوانی یا Shivani".
شیوا یکی از صدها خدای هندو و بزرگترین آنها به شمار میرود که همپای زئوس در یونان باستان و اهورامزدا در ایران است با این تفاوت که اهورامزدا در ایین زرتشتی مظهر خوبی مطلق است و اهریمن بدی مطلق ولی ایین هندو بر این باور است که خوبی و بدی هردو در یک منشا واحدجمعند و انسان با اراده ای که دارد میتواند بر آن چیره شود. ازین رو کسی که بتواند بر صفات اهریمنی مستولی شود و انها را مهار کند روح متعالی و خدای گونه خواهد داشت و مقام و جایگاهش بلند است ازین جهت خدایان در واقع ازین مقام برخوردارند و چشم سومی هم داردند که هنگام باز شدن آن خشم و غضب خود را آشکار میکنند و این خال متداول بر پیشانی در هندوییسم نماد ان چشم سوم خدایان است .
شخصا بر این باورم که مبحث اساطیر بسیار جذاب وخواندنیست و هدف آن فراتر از یک سرگرمی صرف در قالب یک داستان خیالیست .
مطالعه در این زمینه نگرشی جدید با دید وسیعی را نسبت به جهان، روح متعالی بشر و محیط اطراف به انسان میبخشد ازین جهت ذکر آن خلاصه وار در چندین سطر نمی گنجد همچنین حق مطلب بخوبی ادا نمیشود .
دوستان علاقمند میتوانند در ویکیپیدیا و یا سایتهای اساطیر جهان همچنین نمادشناسی و سمبل شناسی باستانی و اساطیری موضوع را دنبال کنند و در صورت تمایل آن را به اشتراک بگذارند تا با هم از مطالعه آنها لذت ببریم.
شاد و برقرار باشید.
این اولین ارسال من پس از غیبت طولانی مدت است.
حدود یک هفته پیش از سایتی:
دو فیلم خریدم. یک فیلم ایرانی به اسم "برهنه تا ظهر با سرعت" با قیمت 50 هزار تومان و فیلم دیگری با نام "هلن چشه" به قیمت 8 هزار تومان. پس از واریز مبلغ لینک دانلود فیلم را برایم فرستادند و پس از دانلود متوجه شدم فیلم ایرانی "آدمک" است و وقتی اعتراض کردم گفتند که از سایت دیگری خریده اند و این سایت این فیلم را به اسم "برهنه تا ظهر با سرعت" داده است و گفتند که 30 تومان پول را برگشت میزنند و لینک "هلن چشه" رو بعدا میفرستند. از هفته پیش تا الان هیچ پولی را واریز نکرده اند و لینک "هلن چشه" رو نفرستادند. هرچه هم ایمیل میزنم و نظر در سایت میگذارم جواب نمیدهند. در حالی که روزانه 10 الی 12 فیلم در سایت قرار میدهند. خواستم اگاه باشید که از این سایت به هیچ عنوان خرید نکنید و اشتراک نخرید. هرچند بسیاری از فیلمهایش را میتوان بدون خرید اشتراک دانلود کرد و امروز این جمله را بر سر در سایتشان زدند:" قابل توجه دوستانی که میتونن هر چقدر تمایل دارندکمک کند"
روز همگی بخیر...
امروز در آلمان نمایشگاه سگهای زینتی برگزار شد. مناسب دیدم با سلیقه خودم عکسهایی را چیدمان کنم و به اشتراک بگذارم.
اگر آدم های مشهور تاریخ با یک ماشین زمان پیش ما می آمدند و آنها را با ظاهر و رخت و لباس کنونی میدیدیم...
همیشه بعد از دیدن یک فیلم یا سریال تاریخی و یا بعد از خواندن رمان های تاریخی، در اینترنت نام اشخاص را سرچ میکنم تا ببینم قهرمان های داستان در واقعیت چه شکلی بودند. معمولن هم با دیدن نقاشی آن آدم ها توی ذوقم میخورد. اما اخیرن به این نتیجه رسیده بودم که نمیشود از روی نقاشی های آن زمان ظاهر آنها را قضاوت کرد و شاید مثلن نقاشان نمیتوانستند جذابیت آنها را در نقاشی ها به تصویر بکشند :) تا اینکه در سایت یک پزشک مطلب جالبی را دیدم که به من ثابت کرد حدسم اشتباه نبوده است. اگر آدم های مشهور تاریخی امروز زندگی میکردند و عکس آنها ثبت میشد شاید زیباتر از چیزی بودند که در پرتره های نقاشی دیده میشوند.
اولین تصویر مربوط به کاترین مدیچی ست. در سریال reign، مگان فالوز در نقش کاترین بازی می کرد. و به نظر من در عکس سمت راست کاترین، بی شباهت با مگان فالوز جذاب نیست.
کاترین مدیچی
و اما لویی چهاردهم و ماری آنتوانت (همسر لویی شانزدهم) در هر زمانی که باشند زیبا هستند.
لویی چهاردهم
ماری آنتوانت
و این هم لویی پانزدهم و معشوقه مشهور و محبوبش مادام پمپادور
و عکس بعدی تصویر الیزابت اول است. الیزابت اول هم اگر امروز بود جذاب تر جلوه میکرد.
هنری هشتم پدر الیزابت اول و خواهرش ماری یکم اما انگار در هر زمانی هم که باشند چهره شان جذاب نیست.
هنری هشتم
ماری یکم
و در ادامه گوشه ای از همسران بی شمار هنری هشتم :)
همسر اولش، کاترین آراگون ( ماری یکم دختر همین کاترین است و تنها فرزند کاترین آراگون و هنری هشتم است)
کاترین آراگون
همسر دومش آن بولین ( الیزابت اول هم دختر آن بولین و هنری هشتم است و او هم تنها فرزند آن و هنری هشتم است)
آن بولین
جین سیمور، سومین همسر هنری هشتم
جین سیمور
و اما ناپلئون بناپارت، پرتره قدیمی ناپلئون به نظر من زیباتر از عکس امروزی اش هست.
ناپلئون بناپارت
کوروش کبیر هم مثل ناپلئون، چهره خودش زیباتر است.
کوروش کبیر
نفرتیتی که زیبایی بی اندازه اش از مجسمه اش هم پیداست.
نفرتیتی
برای دیدن عکسهای بیشتر از افراد دیگر در سایت یک پزشک روی این لینک کلیک کنید. (در سایت یک پزشک اسم لویی چهاردهم به اشتباه لویی شانزدهم نوشته شده است)
مصاحبه تلخ دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه راجع به فوتبال ایران
من حالا باز اگر بخواهم صحبت بکنم، همواره زندگی خودم را با یک فوتبالیست مقایسه میکنم.
چند روز پیش نوشته شده بود یکی از فوتبالیست های مشهور پنت هاوسی دارد حدود 1750 متر
حداقل متری 25 میلیون. ولی من معلم فلسفه، هنوز دریغ از اینکه 2 متر جا در این کشور داشته باشم.
احساس می کنم این کشور بدون فوتبال کشور نخواهد بود. این کشور بدون برخی از چهره ها کشور
نخواهد بود... این کشور بدون علی دایی کشور نخواهد بود... این کشور بدون علی پروین کشور نخواهد بود...
اما این کشور بدون عبدالکریمی میتواند کشور باشد. این کشور بدون اهل فلسفه اش میتواند کشور باشد.
من احساس میکنم... احساس طفیلی بودن میکنم در این ساختار. من زیادی ام، چرا ؟ چون این جامعه نیازی به تفکر ندارد
ولی برایش فوتبال مهم است !
این انیمیشن کوتاهُ بطور اتفاقی در یوتیوب دیدم و نظرم رو جلب کرد ، بنابراین تصمیم گرفتم در کانال آپارت قرار بدم تا دوستان هم براحتی تماشا کنن امیدوارم خوشتون بیاد .
عنوان: Gladius مدت زمان: 7 دقیقه
سلام دوستان
این یک مطلب سینمایی نیست. مربوط به اینترنت گردی هم نمیشه. یه مطلب خودمونیه که خواستم با شما به اشتراک بذارم.
این عکسها مربوط میشه به حدود 5 سال پیش. زمانی که در خانه ویلایی زندگی می کردیم و هنوز اون رو به آپارتمان تبدیل نکرده بودیم. حیاط ما خیلی بزرگ بود و باغچه ای هم داشت که در تصاویر زیر می بینید.
نگهداری حیوانات اهلی خیلی کار جالب و سرگرم کننده ای هست و به آدم آرامش میده.
اینها جوجه بوقلمون هستن. یک روز رفتم به بازار پرندگان و هر کدوم رو دونه ای 15 هزار تومن خریدم. فروشنده که یک خانم مسنی بود می گفت 7 روزه ان. بوقلمون حیوان خیلی حساسی هست و میزان مرگ و میر بین نوزادان بوقلمون بسیار بالاست. به همین خاطر پرورش بوقلمون کار سخت و پرزحمتیه. بقول محلی ها بزرگ کردن بوقلمون از بچه بزرگ کردن هم سخت تره ! باید لانه بوقلمون ها مرتب تمیز بشه و کوچکترین آلودگی ای نداشته باشه. آبی که میخورن باید ترجیحاً آب تصفیه شده باشه. غذایی که میخورن شامل پلت و سبوس گندم میشه که باید اونها رو کمی خیس داد و نرم کرد که راحتتر از گلوی حیوان پایین بره. وقتی شانس بیارن و بزرگ بشن - یعنی اصطلاحاً از مرگ در برن - دیگه نیازی به غذای خیس داده شده ندارن هرچند که غذای خیس و نرم رو به غذای خشک ترجیح میدن. نوبت واکسنشون رو هم نباید فراموش کرد. صورت بوقلمون ها مخصوصاً دور چشمشون همیشه تبخال میزنه و این عفونتها اگر با خوردن قرص آنتی بیوتیک یا مالیدن پماد تتراسایکیلین به موضع درمان نشه، حتماً باعث مرگشون میشه.
سه تا از بوقلمون های من به خاطر زخمی که روی پاهاشون ایجاد شد فلج شدن و از بین رفتن. فقط دوتاشون زنده موندن که بزرگ شدن و به مرحله بلوغ رسیدن. می بینید که اونها خیلی آسیب پذیر هستن. اما گوشت بوقلمون بسیار باکیفیت، کم چرب و پرخاصیت می باشد. حتی از گوشت گوسفند هم بهتره.
توی عکس بالا 3 تا مرغ محلی هم بینید. این مرغها رو وقتی حدود 15 روز داشتن و جوجه بودن خریدم. مرغها بر خلاف بوقلمون ها زیاد حساس نیستن و بزرگ کردنشون راحت تره.
بعضی ها فکر میکنن که مرغ حتماً باید با خروس ارتباط داشته باشه تا تخم بذاره. اما این تصور اشتباهی هست. مرغها و اصولاً هر نوع پرنده ای میتونن بدون وجود جفت تخم بذارن اما تخمشون بدون نطفه خواهد بود و تبدیل به جوجه نخواهد شد. مرغهای من هم بعد از مدتی شروع به تخمگذاری کردن. هر کدوم از مرغها روزی یه دونه تخم میذاشتن و من هر روز جمعاً 3 تا تخم مرغ خوشرنگ محلی برداشت می کردم.
مرغها اینجا رو تبدیل به لونه خودشون کردن و همونطور که در تصویر می بینید در اینجا تخمگذاری کردن.
روزهای اولی که تخم میذاشتن تخم هاشون کوچیک بود. اما بعد از مدتی کم کم تخم مرغهای بزرگتری گذاشتن. یه نکته ای که باید بهش توجه کرد اینه که اگر از پرندگان خانگی توقع تخم گذاشتن دارید نباید آرامش اونها رو بهم بزنید. دستکاری کردن لونه و شلوغی و رفت و آمد، بخصوص در صبحها که وقت تخم گذاری اونهاست باعث میشه که بترسن و تخم نذارن. یک کار دیگه ای که بهتره انجام بدین اینه که هر روز در ظرف آب اونها چند قطره شربت ویتامین AD3E بریزید. این شربت خیلی ارزون هست. اینطوری تخمهای بزرگتر و بهتری میذارن.
مرغهای من گاهی اوقات تخم دوزرده هم میذاشتن. در تصویر بالا بزرگی یک تخم مرغ دوزرده رو در مقایسه با یک تخم مرغ عادی می بینید. تخم های دوزرده هیچوقت تبدیل به جوجه نمیشن حتی اگر نطفه هم داشته باشن.
این تصویر که در بالا می بینید مربوط به موقعی هست که بوقلمون ها تقریباً بالغ شده بودن. وزن یکی حدود 4 کیلو و دیگری 4.5 بود. البته هر دو بوقلمون ماده بودن. بوقلمون های ماده زیاد وزن نمی گیرن اما بوقلمون های نر معمولاً بعد از یک سال به وزن 13 الی 15 کیلو میرسن.
تصویر بالا رو خودم از بازار پرنده فروشها قسمت بوقلمون گرفتم. همونطور که می بینید این بوقلمون ها پروار شدن و آماده برای مصرف هستن.
---------------------------------------------------------------
حالا بریم سراغ اردک های اسراییلی
این اردک سیاه که در تصویر زیر می بینید نر بود و ما اسمش رو گذاشته بودیم امپراطور ! چون خیلی بزرگ بود و بر ماده ها فرمانروایی می کرد. 3 تا اردک ماده هم داشتیم که دوتاشون رو در تصویر می بینید.
اردک های اسراییلی که محلی ها بهش میگن "سیکا" ،سخت جانتر از بقیه پرندگان محلی هستن و پرورش اونها آسونتره.
غذای اونها سبزیجات و سبوس گندم می باشد. البته اونها دوست دارن که غذاشون کمی خیس و نرم شده باشه. سبوس برنج رو نمی خورن چون کمی زبر هست و گلوشون رو خراش میده. فقط باید بهشون سبوس گندم مرطوب یا پلت داد. اینها بهترین غذا برای پروار کردن اردک هاست.
اردکهای ما هم هر روز 3 تا تخم میذاشتن که معمولاً اونها رو مصرف می کردیم. اما یه روز گفتیم تخم ها رو دست نزنیم تا جوجه بشن. 11 تا تخم گذاشته بودن که یکی از اردکهای ماده رو از بقیه جدا کردیم و گذاشتیم تا روی تخم ها بخوابه. بعد از چند روز دیدیم که 10 تا جوجه اردک خوشگل و سرحال از تخم ها بیرون اومدن. اما تخم یازدهمی فاسد شد و تبدیل به جوجه نشد. بعداً فهمیدیم که یک اردک خارجی ماده، بیشتر از 10 تا تخم رو نمی تونه پوشش بده و یازدهمی از زیر پرهای مادر بیرون میمونه و خراب میشه.
یه چیز جالبی هم بهتون بگم اینه که یه روز که بارون میومد یکی از جوجه ها که شیطونتر بود رفته بود زیر بارون و از سرما می لرزید. گفتیم اگه کاری نکنیم این طفلکی حتماً می میره. جوجه مذکور رو گرفتم لای یه پارچه پیچیدم و گذاشتم روی بخاری خاموش. البته شمعک بخاری روشن بود و کمی گرم می کرد. خوشبختانه جوجه بعد از مدت کوتاهی پرهاش خشک شد و دیگه نلرزید. اون جوجه قهرمان زنده موند و بعد از چند ماه تبدیل به یک اردک رشید شد.
امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه.
(۱۴۰۰/۹/۳ عصر ۰۴:۱۵)آلبرت کمپیون نوشته شده:سلام دوستان
این یک مطلب سینمایی نیست. مربوط به اینترنت گردی هم نمیشه. یه مطلب خودمونیه که خواستم با شما به اشتراک بذارم.
این عکسها مربوط میشه به حدود 5 سال پیش. زمانی که در خانه ویلایی زندگی می کردیم و هنوز اون رو به آپارتمان تبدیل نکرده بودیم. حیاط ما خیلی بزرگ بود و باغچه ای هم داشت که در تصاویر زیر می بینید.
نگهداری حیوانات اهلی خیلی کار جالب و سرگرم کننده ای هست و به آدم آرامش میده.
اینها جوجه بوقلمون هستن. یک روز رفتم به بازار پرندگان و هر کدوم رو دونه ای 15 هزار تومن خریدم. فروشنده که یک خانم مسنی بود می گفت 7 روزه ان. بوقلمون حیوان خیلی حساسی هست و میزان مرگ و میر بین نوزادان بوقلمون بسیار بالاست. به همین خاطر پرورش بوقلمون کار سخت و پرزحمتیه. بقول محلی ها بزرگ کردن بوقلمون از بچه بزرگ کردن هم سخت تره ! باید لانه بوقلمون ها مرتب تمیز بشه و کوچکترین آلودگی ای نداشته باشه. آبی که میخورن باید ترجیحاً آب تصفیه شده باشه. غذایی که میخورن شامل پلت و سبوس گندم میشه که باید اونها رو کمی خیس داد و نرم کرد که راحتتر از گلوی حیوان پایین بره. وقتی شانس بیارن و بزرگ بشن - یعنی اصطلاحاً از مرگ در برن - دیگه نیازی به غذای خیس داده شده ندارن هرچند که غذای خیس و نرم رو به غذای خشک ترجیح میدن. نوبت واکسنشون رو هم نباید فراموش کرد. صورت بوقلمون ها مخصوصاً دور چشمشون همیشه تبخال میزنه و این عفونتها اگر با خوردن قرص آنتی بیوتیک یا مالیدن پماد تتراسایکیلین به موضع درمان نشه، حتماً باعث مرگشون میشه.
سه تا از بوقلمون های من به خاطر زخمی که روی پاهاشون ایجاد شد فلج شدن و از بین رفتن. فقط دوتاشون زنده موندن که بزرگ شدن و به مرحله بلوغ رسیدن. می بینید که اونها خیلی آسیب پذیر هستن. اما گوشت بوقلمون بسیار باکیفیت، کم چرب و پرخاصیت می باشد. حتی از گوشت گوسفند هم بهتره.
توی عکس بالا 3 تا مرغ محلی هم بینید. این مرغها رو وقتی حدود 15 روز داشتن و جوجه بودن خریدم. مرغها بر خلاف بوقلمون ها زیاد حساس نیستن و بزرگ کردنشون راحت تره.
بعضی ها فکر میکنن که مرغ حتماً باید با خروس ارتباط داشته باشه تا تخم بذاره. اما این تصور اشتباهی هست. مرغها و اصولاً هر نوع پرنده ای میتونن بدون وجود جفت تخم بذارن اما تخمشون بدون نطفه خواهد بود و تبدیل به جوجه نخواهد شد. مرغهای من هم بعد از مدتی شروع به تخمگذاری کردن. هر کدوم از مرغها روزی یه دونه تخم میذاشتن و من هر روز جمعاً 3 تا تخم مرغ خوشرنگ محلی برداشت می کردم.
مرغها اینجا رو تبدیل به لونه خودشون کردن و همونطور که در تصویر می بینید در اینجا تخمگذاری کردن.
روزهای اولی که تخم میذاشتن تخم هاشون کوچیک بود. اما بعد از مدتی کم کم تخم مرغهای بزرگتری گذاشتن. یه نکته ای که باید بهش توجه کرد اینه که اگر از پرندگان خانگی توقع تخم گذاشتن دارید نباید آرامش اونها رو بهم بزنید. دستکاری کردن لونه و شلوغی و رفت و آمد، بخصوص در صبحها که وقت تخم گذاری اونهاست باعث میشه که بترسن و تخم نذارن. یک کار دیگه ای که بهتره انجام بدین اینه که هر روز در ظرف آب اونها چند قطره شربت ویتامین AD3E بریزید. این شربت خیلی ارزون هست. اینطوری تخمهای بزرگتر و بهتری میذارن.
مرغهای من گاهی اوقات تخم دوزرده هم میذاشتن. در تصویر بالا بزرگی یک تخم مرغ دوزرده رو در مقایسه با یک تخم مرغ عادی می بینید. تخم های دوزرده هیچوقت تبدیل به جوجه نمیشن حتی اگر نطفه هم داشته باشن.
این تصویر که در بالا می بینید مربوط به موقعی هست که بوقلمون ها تقریباً بالغ شده بودن. وزن یکی حدود 4 کیلو و دیگری 4.5 بود. البته هر دو بوقلمون ماده بودن. بوقلمون های ماده زیاد وزن نمی گیرن اما بوقلمون های نر معمولاً بعد از یک سال به وزن 13 الی 15 کیلو میرسن.
تصویر بالا رو خودم از بازار پرنده فروشها قسمت بوقلمون گرفتم. همونطور که می بینید این بوقلمون ها پروار شدن و آماده برای مصرف هستن.
---------------------------------------------------------------
حالا بریم سراغ اردک های اسراییلی
این اردک سیاه که در تصویر زیر می بینید نر بود و ما اسمش رو گذاشته بودیم امپراطور ! چون خیلی بزرگ بود و بر ماده ها فرمانروایی می کرد. 3 تا اردک ماده هم داشتیم که دوتاشون رو در تصویر می بینید.
اردک های اسراییلی که محلی ها بهش میگن "سیکا" ،سخت جانتر از بقیه پرندگان محلی هستن و پرورش اونها آسونتره.
غذای اونها سبزیجات و سبوس گندم می باشد. البته اونها دوست دارن که غذاشون کمی خیس و نرم شده باشه. سبوس برنج رو نمی خورن چون کمی زبر هست و گلوشون رو خراش میده. فقط باید بهشون سبوس گندم مرطوب یا پلت داد. اینها بهترین غذا برای پروار کردن اردک هاست.
اردکهای ما هم هر روز 3 تا تخم میذاشتن که معمولاً اونها رو مصرف می کردیم. اما یه روز گفتیم تخم ها رو دست نزنیم تا جوجه بشن. 11 تا تخم گذاشته بودن که یکی از اردکهای ماده رو از بقیه جدا کردیم و گذاشتیم تا روی تخم ها بخوابه. بعد از چند روز دیدیم که 10 تا جوجه اردک خوشگل و سرحال از تخم ها بیرون اومدن. اما تخم یازدهمی فاسد شد و تبدیل به جوجه نشد. بعداً فهمیدیم که یک اردک خارجی ماده، بیشتر از 10 تا تخم رو نمی تونه پوشش بده و یازدهمی از زیر پرهای مادر بیرون میمونه و خراب میشه.
یه چیز جالبی هم بهتون بگم اینه که یه روز که بارون میومد یکی از جوجه ها که شیطونتر بود رفته بود زیر بارون و از سرما می لرزید. گفتیم اگه کاری نکنیم این طفلکی حتماً می میره. جوجه مذکور رو گرفتم لای یه پارچه پیچیدم و گذاشتم روی بخاری خاموش. البته شمعک بخاری روشن بود و کمی گرم می کرد. خوشبختانه جوجه بعد از مدت کوتاهی پرهاش خشک شد و دیگه نلرزید. اون جوجه قهرمان زنده موند و بعد از چند ماه تبدیل به یک اردک رشید شد.
امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه.
خیلی ممنون به خاطر پست زیبات منو بردی به 25 سال پیش منم تا وقتی حیاط ویلایی داشتیم همه مدل حیوون خانگی داشتم. ولی خداییش اینکارهایی که واسه پرورش بوقلمون گفتی من یکیش رو هم انجام نمیدادم و تلفاتم نزدیک صفر بود
(۱۴۰۰/۹/۴ صبح ۱۱:۳۰)پهلوان جواد نوشته شده:(۱۴۰۰/۹/۳ عصر ۰۴:۱۵)آلبرت کمپیون نوشته شده:امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه.
خیلی ممنون به خاطر پست زیبات منو بردی به 25 سال پیش منم تا وقتی حیاط ویلایی داشتیم همه مدل حیوون خانگی داشتم. ولی خداییش اینکارهایی که واسه پرورش بوقلمون گفتی من یکیش رو هم انجام نمیدادم و تلفاتم نزدیک صفر بود
تو کارت درسته پهلوونمن هم اولین تجربه ام در پرورش بوقلمون بود و هرچی که داروخانه دامپزشکی می گفت همون رو انجام میدادم. بعلاوه اینکه بوقلمون های من جنسشون زیاد خوب نبود و احتمالاً به خاطر همین هم زیاد مریض میشدن و خوب رشد نمی کردن. یکی از همین پرنده فروشها بهم گفت این جوجه هایی که روستایی ها میارن بازار میفروشن دستچین شده هستن. یعنی خوباش رو خودشون برمیدارن و آشغالاش رو میارن بازار میفروشن ! البته من برای بچه هام لونه نساخته بودم و اینا تو حیاط ولو بودن. به هرحال من فقط برای سرگرمی و تفریح جوجه بزرگ می کردم وگرنه از نظر اقتصادی این کار توی خونه اصلاً مقرون به صرفه نیست. باید اینا رو ببری توی باغ ولو کنی تا خودشون بچرن و بزرگ بشن. میدونی که غذای دام گرونه و صرف نمی کنه. راستی یه چیزی بگم. ما یه زمینی تو روستا داشتیم که این خانم همسایه ما بوقلمون هاش رو میاورد اونجا چرا میداد. بنده خدا خیلی فقیر بود و تمام زندگیش حدود 40 تا بوقلمون بود. یه روز وقتی کسی تو باغ نبود، یکی از محلی ها میاد تو باغ و ظرف 5 دقیقه تمام بوقلمون ها رو همونجا سر میبره و می بره ! این بنده خدا میاد میبینه همه جا خون ریخته و خبری از بوقلمون ها نیست. بیچاره داشت از ناراحتی دق میکرد البته حدس می زدیم که دزد کی میتونه باشه. چون یه آدم معتاد تو محل هست که همه میشناسنش و میدونن که تمام دزدی ها زیر سر اون و دوستانشه. اما کسی تو محل بخار نداره که بره از دستش شکایت کنه یا لااقل چند نفر رو جمع کنه که برن خفتش کنن و حسابی گوشمالیش بدن. اینم از بدبختی های ما مازندرانی هاست که دست و پا نداریم...
(۱۴۰۰/۹/۴ صبح ۱۱:۵۳)آلبرت کمپیون نوشته شده:(۱۴۰۰/۹/۴ صبح ۱۱:۳۰)پهلوان جواد نوشته شده:(۱۴۰۰/۹/۳ عصر ۰۴:۱۵)آلبرت کمپیون نوشته شده:امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه.
خیلی ممنون به خاطر پست زیبات منو بردی به 25 سال پیش منم تا وقتی حیاط ویلایی داشتیم همه مدل حیوون خانگی داشتم. ولی خداییش اینکارهایی که واسه پرورش بوقلمون گفتی من یکیش رو هم انجام نمیدادم و تلفاتم نزدیک صفر بود
تو کارت درسته پهلوونمن هم اولین تجربه ام در پرورش بوقلمون بود و هرچی که داروخانه دامپزشکی می گفت همون رو انجام میدادم. بعلاوه اینکه بوقلمون های من جنسشون زیاد خوب نبود و احتمالاً به خاطر همین هم زیاد مریض میشدن و خوب رشد نمی کردن. یکی از همین پرنده فروشها بهم گفت این جوجه هایی که روستایی ها میارن بازار میفروشن دستچین شده هستن. یعنی خوباش رو خودشون برمیدارن و آشغالاش رو میارن بازار میفروشن ! البته من برای بچه هام لونه نساخته بودم و اینا تو حیاط ولو بودن. به هرحال من فقط برای سرگرمی و تفریح جوجه بزرگ می کردم وگرنه از نظر اقتصادی این کار توی خونه اصلاً مقرون به صرفه نیست. باید اینا رو ببری توی باغ ولو کنی تا خودشون بچرن و بزرگ بشن. میدونی که غذای دام گرونه و صرف نمی کنه. راستی یه چیزی بگم. ما یه زمینی تو روستا داشتیم که این خانم همسایه ما بوقلمون هاش رو میاورد اونجا چرا میداد. بنده خدا خیلی فقیر بود و تمام زندگیش حدود 40 تا بوقلمون بود. یه روز وقتی کسی تو باغ نبود، یکی از محلی ها میاد تو باغ و ظرف 5 دقیقه تمام بوقلمون ها رو همونجا سر میبره و می بره ! این بنده خدا میاد میبینه همه جا خون ریخته و خبری از بوقلمون ها نیست. بیچاره داشت از ناراحتی دق میکرد البته حدس می زدیم که دزد کی میتونه باشه. چون یه آدم معتاد تو محل هست که همه میشناسنش و میدونن که تمام دزدی ها زیر سر اون و دوستانشه. اما کسی تو محل بخار نداره که بره از دستش شکایت کنه یا لااقل چند نفر رو جمع کنه که برن خفتش کنن و حسابی گوشمالیش بدن. اینم از بدبختی های ما مازندرانی هاست که دست و پا نداریم...
صاحب عکسی که در زیر می بینید در یکی از روزهای سال 2012 از منزل خارج شده و مراجعت نکرده است !!
بعید است اسم بین کوین و رمز ارز به گوشتان نخورده باشد.
بیت کوین سلطان رمز ارزهاست و همانطور که بزرگان بازار کریپتو می دانند خالق آن فردی است به نام ساتوشی ناکاموتو که یک میلیون بیت کوینِ نخستین نزد اوست اما از سال 2012 از نظرها غایب شده است. سرنوشت این میلیاردر بالقوه بسیار مرموز و ناپیداست !
هنگام اینترنت گردی به مطلب جالبی برخوردم که شاید کلید این ماجرا باشد:
http://www.khabaronline.ir/news/1273445
اگر دوستان اطلاع جدیدی دارند حتما بگویند و خانواده ای را از نگرانی بیرون آورند.
این ویدئو را دیروز دیدم. ارتباط زیبا و احساسی این فرشته، خیلی روی من تأثیر گذاشت...
کلمات کوتاه و تصویری و چیزهایی که در کمال سادگی تعریف می کند، بیان گر رابطه صمیمی و وصف ناشدنی او با مادر است...
عشق به پلنگ صورتی
زن 79 ساله انگلیسی بیش از 1400 عروسک و مجسمه پلنگ صورتی را در کلکسیونی دیدنی جمع آوری کرده است
«آموس» 79 ساله به شدت عاشق شخصیت کارتونی پلنگ صورتی است و طی سالها هر جا عروسک و یا مجسمهای از پلنگ صورتی دیده خریداری کرده است
عشق او زمانی آغاز شد که همسرش در سال 1984 برایش یک عروسک پلنگ صورتی خریده و از همان زمان او نیز به خرید عروسک عادت کرده و هر روز کلکسیون خود را گسترش داده است
زنی با کلکسیون 1400 عروسک پلنگ صورتی تصاویر | خواندنی ها
(۱۴۰۰/۲/۲ عصر ۰۵:۰۴)کنتس پابرهنه نوشته شده:و اما ناپلئون بناپارت، پرتره قدیمی ناپلئون به نظر من زیباتر از عکس امروزی اش هست.
ناپلئون بناپارت
کوروش کبیر هم مثل ناپلئون، چهره خودش زیباتر است.
کوروش کبیر
کاملا موافقم و لازم میدونم به نکاتی اشاره کنم
نکته اول/ تصویر سمت راستی من رو بیشتر یاد طلاب و بسیجیها میندازه تا کوروش
نکنه دوم/ طراح این عکس غیر از تغییراتی که در لباس کوروش انجام داده مدل و آرایش مو و ریش را هم دستکاری کرده
نکته سوم/ در زمان هخامنشیان که کوروش هم از همان تبار بود مردان ایرانی ریشهای خود را به طرز زیبایی آرایش میکردن
به اینصورت نبود که به حال خود رها کنن بلکه با ابزار و لوازم بخصوصی ریش خود را مواج یا به شکل زیبایی میبافتند
در بیشتر تصاویری که از کوروش ، نقش و نگارها ، نقاشیهای دوران هخامنشی به یادگار مانده مو و ریش مردان به همان نحوی که پیش تر گفته شد پیرایش میشده
بازسازی چهره کوروش کبیر توسط هوش مصنوعی
بازسازی چهره تاریخی کوروش کبیر با هوش مصنوعی همه را شگفت زده کرد
در تصویر زیر که با کیفیت بسیار بالا نیز منتشر شده ، چهره کوروش را با الهام از تصاویری که قبلتر از آن ترسیم شده بود بازسازی کردند
اولین تصویر از چهره پادشاه ایرانی
هنگام اینترنت گردی به این مورد جالب برخوردم.
اینطور که در ویدیو دیده میشه این آدم کلی وسایل عتیقه داره ... تلویزیون رادیوهای پس زمینه ...اما این پنکه نفتی اش واقعا جالبه !
https://www.asriran.com/003wo7
یک متخصص که امور فنی وارده بگه که این چطور با حرارت می چرخه ؟!